وقفنامه باغهای سلیمانآباد و صفیآباد قزوین
مقدمه
سند حاضر وقفنامهای است که در آن شاه سلطانحسین صفوی درآمد دو قطعه باغ واقع در شرق و شمال شرقی شهر قزوین را که یکی نام »باغ سلیمانآباد« و دیگری نام »باغ صفیآباد« داشته است، با شروطی وقف مشاهد ثلاثه که از آن جمله مزار معروف به پیغمبریه قزوین است کرده و تولیت آن را در عهده میرزا قوامالدین محمدالحسینی فرزند میرزا محمدمهدی و پس از وی به اصلح اولاد و اصلح اولاد اولاد او... قرار داده است.متن سند و نمونهای از عکس نسخه آن با توضیحاتی اینجا آورده میشود و اضافه مینماید که مندرجات آن علاوه بر وقوف بر نیّت خیر واقف و اهتمام مردم به احیاء مشاهد و مقابر متبرّکه و شناساندن گروهی از بزرگان زمان، نشاندهنده وضع جغرافیایی قسمتی از شهر قزوین در آن عصر است .
و بخصوص ذکر کلمه »حکمآباد« که ظاهرا قدیمتر جایی است که به کار رفته قابل توجه است. بجاست که توضیحا اضافه شود که در قزوین دو »حکمآباد« وجود داشته است، یکی همین حکم آباد یا سبزیکار آقاجمالی که در شرق قزوین واقع و مشجر است و تا چند سال پیش به سبزیکاری اختصاص داشت و امروزه گردشگاه عمومی شده است.
و دیگری حکمآباد هزارجریب که بیرون دروازه راه کوشک و شمال شهر واقع بود که تا حدود پنجاه سال پیش آباد بود، اما امروزه اراضی آن به خانه و خیابان و غیره تبدیل گردیده و نام آن نیز از خاطرها رفته است.
متن سند وقفنامه باغهای سلیمانآباد و صفیآباد قزوین
بسماللّه الرحمن الرحیمگوهر شاهوار حمدی بیقیاس و سپاس والا اساس که غوّاصان بحار ملک و ملکوت و سیّاحان لجج اسرار عالم جبروت به دستیاری زبان بیان از قعر جان و جنان برآورده .
در ساحت ظهور و عرصه شهود درةالتّاج فرق کلام و زیور صور اظهار مراد و مرام تمام، سزاوار باریالبرایا مالکالملکی است، جلّجلاله، که واقفان مواقف غیب و شهادت بر درگاه عزّت و جلالش سر »ما عبدناک حقّ عبادتک«(1) پیش افکنده در سرّ »ما عرفناک حقّ معرفتک« (2) سرگرداناند.
پاشاه لایزال و کریم متعال که سرابستان عالم امکان را به آب و رنگ گلهای گوناگون مکوّنات و ازهار رنگارنگ موجودات، مخضّر و روحافزا فرموده بنینوع انسان را به خلعت کرامت »ولقد کرّمنا بنیآدم«(3) معزّز و مکرّم نمود، .
و برگزیدگان ساحت عرفان را به تاج و هّاج »انّا جعلناک خلیفةً فی الارض«(4) سرافراز و شایستگان تخت مکرمت و امتنان را به فرّ فرخنده »تؤتی الملک من تشاء« (5) ممتاز گردانیده به مؤدّای هدایت انتمای »تعزُّ من تشاء« (6).
علم عزّت و اقتدارشان را در عرصه روزگار برافراشت و طوق اطاعت و فرمانروایی ایشان را در گردن خلایق افکنده، زمام مهام رعیّت را در کف کفایت ایشان گذاشت تا فرمان واجبالاذعان »انَّ اللّه یَأمُر بِالعَدلِ وَالاِحسان«(7) را کار بسته به طلیعه انوار شموس عدالتشان معنی »و اشرقت الارض بنور ربّها«(8) درجه شیوع و ظهور یابد.
و مهام خواص و عوام را در سلک اصابت و التیام انتظام داده احدی از سررشته فرمانشان سر انقیاد و امتثال برنتابد »و ذلک فضلاللّه یؤتیه من یشاء«(9)
و ریاض صلوات زاکیات و تحیّات نامیات که به آبیاری دهاقین خلوص عقیدت و صفای طویّت و آبروی ابتهال و ضراعت در اراضی جان و جنان ارباب ایمان و ایقان به عمل آید و اغصان نهال استعمالش سر ارتفاع از بام قصور بلاقصور سبعه معلقه افلاک برافراشته، سایه مرحمت بر سر ساکنان عالم بالا اندازند و ثمرات فواید بیغایت و عوائد بینهایت بر کرّوبیان ملأ اعلی نثار سازند، وقف سدّه سنیّه و عتبه علیّه بلندپایهای است والاشأن که عندلیبان دستانسرای گلستان مدایحش را وقوف بر کنه برگی از گل گلشن وصف جمالش، موقوف بر محال و بیرون از حیطه وهم و خیال، و طیور عقل و اوهام را هوای رسیدن به شاخسار نهال کمالش مستلزم سوختن پر و بال، سلطان سریر دانش و بینش، فرمانروای اقلیم آفرینش، شجره طیّبه روضه »کُنتُ نبیّا و آدمَ بَینَ الماء والطّین« (10) ثمره هنیئه حدیقه »وَ ما اَرسَلناکَ الاّ رَحمَةً للعالَمین« (11)، مقصود آفرینش عالم آب و خاک والاقدر »لَولاک لَما خَلَقتُ الاَفلاک«( 12)، شاهنشاه تختگاه »دَنی فَتَدَلّی فَکانَ قابَ قَوسَین اَو اَدنی«(13) محرم بارگاه »انّ لی مَعَ اللّه« (14) برگزیده »ولکن رَسُولاللّه«(15) .
محمّد که چرخ و فلک طور اوست
همه نورها پرتو نور اوست(16).
و بر آل و اولاد و عترت امجاد آن حضرت، اَعنی مسندنشینان سراپرده »اِنّما یُریدُاللّه لیَذهَب عَنّکُم الرِّجس اَهل البَیت وَ یُطَهِّرکُم تَطهیرا«(17)
،بزرگان خانواده »وَیُطعمون الطَّعام عَلی حُبِّه مِسکیناً وَ یَتیماً و اَسیرا«(18) ، فرمانروایان »اَطیعُواللّه وَ اَطیعُوا الرَّسولَ وَ اولیالاَمرِ مِنکُم« (19)
که حاصل عمر عزیز و سرمایه اوقات شریفه را وقف آبادی ریاض هدایت و ارشاد و اخضرار مزارع صلاح و سداد کافّه عباد نموده،
ابواب جنّات عدن بر روی همگی گشاده و صلای »فَادخُلوها خالدین«(20) درداده اند سیّما مهبط الطاف حضرت آفریدگار، شهسوار »لا فَتی ءالاّ عَلی لا سَیفَ ءالاّ ذوالفقار« (21) مَظهرِ اَنوار »اَنَا مَدینَةُ العِلم وَ عَلَیُّ بابها« (22)، محرم اسرار »لَو کُشفَ الغَطا ماازددت یقینا«(23) برازنده منزلت »لوثنیتِ الوسادة«(24)
کاشف اسرار، اوّلین و آخرین خلیفه رسول رَبُالعالمین اَسَداللّه الغالب، مَظهَرُالعَجائب وَ مظهرالغَّرائب و مُفَرِّقُالکَتایِب(25)، اَمیرُالمُؤمنین صَلَواتُاللّه وَ سَلامُه عَلَیه و عَلَی الاَْئِمَّةَ مِن اولادِه اَجمَعین اِلی یَومالدّین.
امّا بعد، بر اذهان ثاقبه ارباب الباب و قلوب صافیه اصحاب صدق و صواب پوشیده و پنهان نیست که بهتر نهالی که دهاقین بساتین ملک و ملّت در ریاض زندگانی برآرند.
تا در یوم »تَجِدُ کُلّ نَفس ما عملت مِن خَیر محضرا« ثمرات مَثوبات جَزیله و فواکه أجور جمیله حیازة نمایند و نیکوتر بذری که در مزارع آمال افشانند تا در یوم »لایَنفَعُ مال وَ لاَ بنونُ اِلاّ مَن اَتی اللّه بقَلبٍ سَلیم«(26)
از ارتفاع محصولات آن به رفع درجات و محسوسات فایز گردند به فحوای هدایت مُؤدّای »الدُّنیا مَزرَعَةُ الآخِرة« حدیث نبوی است. ابنیمین فریومدی آن را به نظم آورده است:
این جهان مزرعه آخرت است
هر چه خواهد دلت ای دوست بکار
جز آن نتواند بود که در سرای دنیا دست اعتصام به حبلالمتین متابعت شریعت بیضا استوار و پای استقامت در شاهراه اشاعت خیرات و مبرّات پایدار داشته، بنا بر منطوق وثیق و نوید انیق »مَثَل الَّذین یُنفِقون اموالهم فی سبیل اللّه کَمَثلِ حَبَّة اَنبَتَت سَبعَ سَنابِل فی کُلّ سُنبُلة مائة حَبَّة واللّه یُضاعَف لمَن یَشاء«(27)
به دریافت مثوبات متضاعفه و ادراک اعراض متوافره امیدوار باشند،خصوصا پادشاهان والامقدار و سَلاطین کامکار که به حسب شایستگی ذات به مزید تشریفات اختصاص یافته، حضرت آفریدگار جلّ شأنه دست اقتدارشان را بر تمکّن از انواع خیرات و اصناف مبرّات گشاده و زمام امور رعیّت را در قبضه اهتمام ایشان نهاده تا طریق انیق عدل و احسان را مسلوک دارند.
و اهتمام فقرا و مراقبت جانب اصحاب زُهد و اتقا را اهم بر مهمّات راجح شمارند، مصدوقه این حال و مصداق این مقال آنکه بنا بر تضاعف توفیقات ربّانیه و تظاهر تأییدات صمدانیه که همیشه بوده و میباشد.
در بارگاه بندگان ثریّا مکان نوّاب کامیاب سپهر رکاب فلک جناب عالمیان مآب،اعظم سلاطین گردون وقار، افخم خواقین ذویالاقتدار اعدل پادشاهان بسیط زمین، اَقبل خسروان نَصفَت آیین، نیّر اوج جاه و جلال، مهر سپهر عظمت و اقبال، خورشید چهار بالش شهامت و جهانبانی،
بدر منیر فلک نباهت و کامرانی، زبده دودمان دولت مشیّدةالمبانی، خلف خاندان خلافت و صاحبقرانی، برازنده تاج و تخت سلیمانی، زیبنده افسر و دیهیم خسروانی، واقف امور سلطنت و رعیّت پروری، مؤسّس اساس نصفت و عدلگستری، پادشاهی دینپناه که حاصل ریاض آمال فرخندهمآلش وقف عام انتظام مهام رعایا و محصول مزارع اوقات و احوال رعیتش وقف خاص دعای دوام دولت روزافزون اوست. جهانپناهی که دست اهتمامش در اصلاح امور رعایا و انجاح مرام برایا علم اشتهار برافراشته و قلم عنایت نظامش در تشیید مبانی قربات و تمهید قواعد وقوف و تصدقات رقم »انّ المتصدّقین والمتصدّقات«(28) .
بر صفحه دوران نگاشته مدام شاهباز همّتش در هوای اشاعت خیرات و مبرّات در پرواز و علوّ منزلتش با تفقّد احوال ضعفا و فقرا دمساز، شمسه ایوان سروری و فخار، بدر آسمان مهتری و وقار، سلاله اهلبیت ولایت و امامت، نقاوه صدرنشینان بارگاه مجد و کرامت، غلام به اخلاص حضرت خیرالبشر کلب آستان امیرالمؤمنین حیدر، السّلطان بن السُّلطان بن السلطان والخاقان بن الخاقان بن الخاقان لازالت اغراس ریاض دولته القاهرة مخضرة بمیاه الابود و اطناب قباب سلطنته الباهرة ممتد باوتاد الخلود و لابرحت شفاه الولاة لاثمة و لبابه و جباه الغناة مُعَفَّرة علی اعتابه 29)، وقف صحیح شرعی فرمود و حبس مخلّد ملّی نمودند و از خالص مال خود اخراج فرمودند قُربَةً اِلی [اللّه] و طَلَبا لمَرضاته، همگی و تمامی دو درب باغ واقعتان در اراضی باغستان، دارالسلطنه قزوین بر این موجب:
باغ مبارک سلیمانآباد مشهورا که احداث فرموده نواب مستطاب جنّتمکان فردوسآشیان است انار [اللّه] برهانه (30).
مسمّی به باغ نو بالتمام دویست نفر(31) محدود به حدود ذیل:
به حکمآباد (32)؛ به جاده قراء؛ به باغات ماریان(33) به بلوک محمدصفی
باغ مبارک صفیآباد واقع جنب باغ مزبور که احداثکرده نواب دینپناه خلدآرامگاه رضوانمکان(34) است انار [اللّه] برهانه مسمّی به بلوک محمّدصفی بالتمام دویست نفر محدود به حدود ذیل:
به بلوک سلیمانآباد؛ به حکمآباد به بلوک محمّدی؛ به جاده قراء
به وجهی ناقل شرعی و نهجی معتبر ملّی به سرکار بندگان ثریّامکان واقف ادام[ اللّه[ ایّام دولته انتقال و اختصاص شرعی پذیرفته با جمیع توابع و لواحق شرعیّه و شرب معلوم و کافّه متعلقات و عامّه منضمّات بر سرکار روضه منوّره مطهّره عرشدرجه سدرهمرتبه علیه التحیّة والثّناء(35) و مزار کثیرالانوار معروف بر »پیغمبریه« (36) واقع در جنب دولتخانه مبارکه و مرقد منوّر فیض اثر(37)
واقعات در دارالسلطنه قزوین مزبور که هر ساله بعد از وضع یک عشر به جهت حقّالتّولیه، تتمه محصولات حدیقتین مزبورتین صرف حفاظ و روشنایی مشاهد مشرّفه مطهّره ثلاثه شود بر این موجب و آنچه از حاصل حدیقتین مزبورتین در هر سالی باقی ماند صرف مرمّت و عمارت آستانجات مزبوره از بنّایی و نجاری و غیر آن شود و هرگاه در سالی احتیاج به مرمت و عمارت نبوده باشد
وجه اضافه را قندیل طلا یا نقره ساخته در آستانههای متبرکه مزبوره بیاویزند و تفویض فرمود بندگان ثریّامکان در ضمن عقد مسفور تولیت وقف مذکور را به سیادت و نجابت و فضیلت پناه افادت و افاضت و هدایت دستگاه علاّمی فهّامی میرزا قوامالدین محمد الحسینی خلف مرحمت و مغفرتپناه مبروری میرزا محمّدمهدی(38)
و بعد از آن به اصلح اولاد و اصلح اولاد اولاد و اصلح اولاد اولاد اولاد مومیالیه ما توالدوا و تناسلوا، بدون اعتبار تقدّم بطنی بر بطنی و العیاذ اگر اولاد مشارالیه منقرض شوند تولیت وقف مزبور مفوّض است به عالم صالح امامی ساکن دارالسلطنه قزوین و با تعدد و اشتباه (39)به مخرّج به قرعه شرعیه.
التماس مینمایند نوّاب اشرف اقدس واقف موفّق ادام [اللّه] ایّامه و اعانه فی جمیعالمواقف، از پادشاهانِ هر عصر و اوان که مقرر دارند که عمّال دارالسلطنه قزوین از روی سعی و اهتمام تمام متوجّه نظم و نسق و رونق حدیقتین موقوفتین مزبورتین شوند و نوعی نمایند.
که محصولات آنها بتمامها صرف مصارف مقرره مزبوره گردیده. متوجّه اجر جمیل و ثواب جزیل از درگاه کریم وهّاب و مترقب تأیید و اعانت از ارواح طیّبه و بواطن قدسیّه انبیا و ائمه هدی صلواتُاللّه علیهم اجمعین بوده باشند.
و صیغه وقف بر نهج شرع شریف جریان یافت و شرایط صحّت آن بتمامها به عمل آمد و بندگان ثریّامکان حدیقتین مسفورتین را از ید تملک اخراج و به تصّرف وقف دادند و جمیع ما یعتبر فی لزومه به وقوع پیوست.
وقفا صحیحا شرعّیا معتبرا دینیّا، لایباع و لایوهب و لایورث و لایملک الی ان یرث الارض و من علیها. و روا نیست هیچ آفریده را که به شرایط و ارکان وقف مزبور تغییری راه دهد یا به خلاف مقتضای وقف مزبور تصرفی در آن نماید فَمَن بدّله بَعدَ ما سَمِعَهُ فانّما اثمـه عَلَی الّذین یُبَـدِّلونه. وَ کانَ ذلِکَ فی شَهـرِ رَمَضان المُبارک مِن شُهور سنة 1131، احدی و ثلاثین و مائة بعد الاَلف مِنَ الهِجرَة المُبارکة النَّبَویة.
هو امیرالمؤمنین علی علیهالسلام ـ حدیقتینی که در متن قلمی گردیده وقف فرمودیم. کلب آستان سلطان حسین (من خطّه). محل مهر مهر آثار نواب کامیاب اشرف اقدس ارفع اعلی.
هو اللّه سبحانه ـ حسب الفرمان قضا جریان قدر توأمان بندگان ثریّامکان قبله و قدوه جهانیان
کمترین غلامان آستانولایت نشان مأمور به ادای شهادت در این کتاب مستطاب گردید (من خطه) محل مهر وزیر سابق دیوان اعلی (40).
بسماللّه اَلحَمدُللّهِ رَب العالمین و اَلصَّلوة عَلی عباده المُکَرَّمین الّذین اصطفی، و بعد فقد صدر الاَمر الاشرف الاقدس المبارک باثبات الدّاعی لدوام الدولة القاهرة الباهرة السلطانیّه الّذی رفع لواها علی جُمَّة الثُّریا شهادته فی هذه المجلّة الجلیلة الشریفة المنیفه فَکَتبتُ حامدا مُصَلّیا مُمتثلاً. محل مهر عالی حضرت علاّمة العلمائی آخوند ملامحمدحسین ملاّباشی(41)
بسماللّه الرحمن الرحیم و علیه توکلی ـ الحمدللّه الواقف علی النیّات، العارف بالطّویات الصّارف للبلیات، الکاشف للکربات والصّلوة والسّلام علی محمّد اشرف البریّات و علی آله اکرم الذّرّیات. و بعد فقد شرّفنی امر السلطان العادل صاحب السلطنة الکبری والدولة الابدیة العظمی لازالت رایات جلاله منشوره و مرفوعه و هامات اعدائه مقموعة. باثبات شهادتی علی هذه الوقفیّة الشرعیّة المنیفه الملّیة المرعیة انا العبد المعتاق الی رحمةاللّه الغنی ابنسلمان محمد سعید القزوینی (42).
هو ـ قد تشرفت بامره الاشرف و اذنه الاقدس الارفع الاعلی خلّداللّه ملکه ابدا ما دامت الارض والسّماء و جعلنی فداه علی الوقوف بحکم ذلک الکتاب الّذی لاریب فیه من المبدء الی المآب فصِرتُ واقفا علی المشیته الجازمة والارادة الحَتمیة اللازمة و راضیا بالقضاء والقدر والامضاء الّذی لا مردّ له، فکتبتُ شهادتی علی ما فی هذه الصحیفة الصحیحة الشرعیّة. و انا العبد الحقیر الفقیر الفدوی، اسماعیل الشهیر بمحمّد القاضی القزوینی((43).
هو ـ الحمدللّه الواقف علی ضمائر کلّ شیء، الحیّ الّذی جَعَل القرآن تبیانا لکلّ شیء والصلوة والسّلام علی من قرن بطاعته و اوجب علی العالمین محبّته محمّد و آله الطّاهرین و علی علیّ امیرالمؤمنین و ذریته المعصومین، الّذی جَعَل مودتّهم اجر رسالته، قد صدر امر الاشرف المطاع لایزال نافذا فی الاقطاع و الارباع باثبات الشهادة علی هذه الوقفیة المحرّرة و کَتبتُ امتثالاً للامر الاعلی عبدهُ والدّاعی ابنبهاءالدین محمدالحسینی (44) محل مهر عالی حضرت سامی رتبت سلالة السادات والنجبائی علاّمی فهّامی میرزامحمد شفیع شیخالاسلام.
نکته قابل ذکر که سند آن پس از تحریر و حروفچینی این مقاله در دسترس نگارنده قرار گرفت آنکه نام باغهای سعادتآباد و صفیآباد و سلیمانآباد به عنوان خالصه و وقف در فهرستی از املاک خالصه و وقفی که در دوران محمدشاه قاجار به سال 1259 هجری تنظیم و تحریر گردیده آمده است.
پی نوشتها:
1-سعدی، گلستان، (کلیات سعدی چاپ مرحوم فروغی، ص3)
2-سعدی، گلستان، (کلیات سعدی چاپ مرحوم فروغی، ص3)
3-قرآن کریم، سوره اسری 17، قسمتی از آیه 70
4- قرآن کریم، سوره ص38، قسمتی از آیه 26
5-قرآن کریم، سوره آل عمران 3، قسمتی از آیه 26
6-قرآن کریم، سوره آل عمران 3، قسمتی از آیه 26
7-قرآن کریم، سوره نحل 16، قسمتی از آیه 90
8- قرآن کریم، سوره زمر 39، قسمتی از آیه 69
9-قرآن کریم، سوره جمعه 62، قسمتی از آیه 4
10-حدیث نبوی است
11-قرآن کریم، سوره انبیاء 21، آیه 107
12-حدیث قدسی است
13-قرآن کریم، سوره نجم 53، آیات 8 و 9
14-حدیث نبوی است
15-قرآن کریم، سوره احزاب 33، قسمتی از آیه 40
16-نام سراینده بیت با تفحص اجمالی که شد معلوم نگردید
17-قرآن کریم، سوره احزاب 33، آیه 33
18-قرآن کریم، سوره دهر 76، آیه 8
19-قرآن کریم، سوره نساء 4، قسمتی از آیه 59
20-قرآن کریم، سوره زُمر 39، قسمتی از آیه 73
21-فرموده پیغمبر اسلام(ص) است در حق حضرت علی(ع) در جنگ خندق و کشتن ایشان عمرو بن عبدود (ذوالخمار) را و گفتهاند جبرئیل از آسمان این ندا در داده است. سوزنی شاعر در اشاره به همین مطلب سروده است:
»روح« از هوا به حرب علی گفت »لا فتی
الاّ علی«، چو شد زعلی کشته ذوالخمار
سوزنی (دیوان، ص178، چاپ اول تهران 1338)
22-فرموده رسول اکرم است در حق حضرت علی(ع).
فردوسی طوسی علیه الرحمه آن را به نظم آورده است:
که من شهر علمم علیّم در است درست این سخن گفت پیغمبر است
(شاهنامه، مقدمه، بیت 103)
23-منسوب به حضرت علی(ع) است. اما ابونصر سراج آن را به عامر بن عبدالقیس تمیمی نسبت داده است.
(تعلیقات فیه ما فیه از مرحوم فروزانفر، ص273)
24- منسوب به حضرت علی(ع) است
25-وصفی است حضرت علی(ع) را
26- قرآن کریم، سوره شعرا 26، آیات 88 و 89
27-قرآن کریم، سوره بقره 2، آیه 261
28- قرآن کریم، سوره احزاب 33، آیه 35
29-مراد واقف، شاه سلطانحسین صفوی فرزند شاهسلیمان (1106 تا 1135 هجری) و ارشد پسران هفتگانه اوست
30-مراد ظاهرا شاهسلیمان صفوی است. به قرینه نام باغ. شاهسلیمان، صفیمیرزا، پسر شاهعباس دوم از زن چرکس او، ابتدا به نام شاهصفی دوم بر تخت نشست و بعدها او را
شاهسلیمان خواندند. (1077 تا 1106 هجری)
31-»نفر«، در اصطلاح باغداری، پنجاه بوته انگور است در مساحتی به وسعت چهارصد و پنجاه متر مربع، هر پانصد نفر یک »نار« و معادل بیست و پنج هزار بوته در دویست و بیست و پنج هزار متر مربع مساحت است
32-»حکمآباد«، مراد حکمآباد پنبهریسه یا سبزیکار آقاجمالی است که امروزه گردشگاه عمومی شده است. عامّه »حکتموار« میگفتند
33-»ماریان« از باغات واقع در شمال و متمایل به شمال شرقی شهر قزوین و از موقوفات مرحوم حاج ملاّعبدالوهاب رئیسالمجتهدین قزوین و اولین متولی موقوفات مسجد سلطانی قزوین متوفی به سال 1264 هجری قمری، جدّ مادری نگارنده است. بنابر آنچه از افراد خانواده شنیدهام پنج »فَند« بوده است (فَند، پند، بند، از تقسیمات باغات است و در تقسیمات زراعتی، زمینی است که یک جفت گاو آن را زراعت کند). ماریان از رودخانه ارنزک مشروب میشده است. توضیح آنکه: سرچشمه رودخانه ارنزک در حوالی ده میزوج در بیست کیلومتری شمال قزوین است. در مسیر آن رودخانه، پای گردنه »کماسار« مرحوم سیدعلیخان جدّ خاندان امیرشاهی بندی بسته بود معروف به بند »سیدعلیخان«. دو کیلومتر پایینتر از آن محمدولیخان سپهسالار بندی بست، برابر امامزاده باراجین، اما یک سال بعد از بسته شدن بند (مشهور به بند سپهدار)، در سیزدهم اردیبهشت 1337 قمری شبهنگام باران شدیدی آمد و سیل دریاچه پشتِ بند را پُر کرد. بقایای آن بند یا سدّ هنوز باقی است. رودخانه ارنزک اینجا دو رشته میشده است، رشتهای اختصاص به باغهای شهر داشته و رشته دیگر مستقیما به شهر میآمده و در مسیر خود آسیاهای دوازدهگانه شهر را میگردانده است و در زیر باغ موثّقالدوله (یک کیلومتری شمال شرقی شهر) چهار قسمت میشده، یک قسمت مخصوص سبزیکار آقاجمالی (حکمآباد پنبهریسه) بوده و سه قسمت دیگر به نام آب »آسیاب جوب« محلاّت پنبهریسه و گلبینه تا حدود دروازه تهران را مشروب میکرده است. امروزه وضع رودخانه به سبب بناهای بسیار و احداث خیابان و از میان رفتن باغها تغییر کرده است. (از مینودر مرحوم گلریز ص835 و 836 و یادداشتهای نگارنده)؛
34-ظاهرا مراد شاهصفی است به قرینه نام باغ و مراد از شاهصفی احتمالاً شاهصفی اول پدر شاهعباس صفوی باشد نه شاهصفی دوم که بعدها به شاهسلیمان معروف شد
35-از این سه محل که چند سطر پایینتر با عنوان »مشاهد مشرفه مطهره ثلاثه« ذکر شده است، یکی مراد پیغمبریه است ـ مدفن چهارتن از انبیاء بنیاسرائیل ـ که درباره آن توضیح داده میشود؛ اما مورد دیگر که با عنوان »روضه منوره مطهره عرشدرجه سدرهمرتبه، علیه التحیة والثناء« ذکر شده است، عنوانی که بیشتر درخور و سزاوار مشاهد ائمه هدی(ع) و نیز پیامبر اکرم(ص) است معلوم نشد، کجاست، و مورد سوم با عنوان »مرقد منّور فیض اثر« نیز شاید به قرینه عبارتِ »واقعات در دارالسلطنه قزوین« و توجه به لفظ جمع »واقعات« بتوان حدس زد که مراد، مرقد »شاهزاده حسین« در جنوب شهر و مرقد »صالح بن حسن« در جنب مزار پیامبران چهارگانه مذکور در همان پیغمبریه باشد. بدیهی است که این حدس و احتمال محتاج تأیید از سند و مدرک دیگری است که امید است به دست آید و مطلب را روشن کند
36-از این سه محل که چند سطر پایینتر با عنوان »مشاهد مشرفه مطهره ثلاثه« ذکر شده است، یکی مراد پیغمبریه است ـ مدفن چهارتن از انبیاء بنیاسرائیل ـ که درباره آن توضیح داده میشود؛ اما مورد دیگر که با عنوان »روضه منوره مطهره عرشدرجه سدرهمرتبه، علیه التحیة والثناء« ذکر شده است، عنوانی که بیشتر درخور و سزاوار مشاهد ائمه هدی(ع) و نیز پیامبر اکرم(ص) است معلوم نشد، کجاست، و مورد سوم با عنوان »مرقد منّور فیض اثر« نیز شاید به قرینه عبارتِ »واقعات در دارالسلطنه قزوین« و توجه به لفظ جمع »واقعات« بتوان حدس زد که مراد، مرقد »شاهزاده حسین« در جنوب شهر و مرقد »صالح بن حسن« در جنب مزار پیامبران چهارگانه مذکور در همان پیغمبریه باشد. بدیهی است که این حدس و احتمال محتاج تأیید از سند و مدرک دیگری است که امید است به دست آید و مطلب را روشن کند
37-از این سه محل که چند سطر پایینتر با عنوان »مشاهد مشرفه مطهره ثلاثه« ذکر شده است، یکی مراد پیغمبریه است ـ مدفن چهارتن از انبیاء بنیاسرائیل ـ که درباره آن توضیح داده میشود؛ اما مورد دیگر که با عنوان »روضه منوره مطهره عرشدرجه سدرهمرتبه، علیه التحیة والثناء« ذکر شده است، عنوانی که بیشتر درخور و سزاوار مشاهد ائمه هدی(ع) و نیز پیامبر اکرم(ص) است معلوم نشد، کجاست، و مورد سوم با عنوان »مرقد منّور فیض اثر« نیز شاید به قرینه عبارتِ »واقعات در دارالسلطنه قزوین« و توجه به لفظ جمع »واقعات« بتوان حدس زد که مراد، مرقد »شاهزاده حسین« در جنوب شهر و مرقد »صالح بن حسن« در جنب مزار پیامبران چهارگانه مذکور در همان پیغمبریه باشد. بدیهی است که این حدس و احتمال محتاج تأیید از سند و مدرک دیگری است که امید است به دست آید و مطلب را روشن کند
38-میرزا قوامالدین محمدالحسینی فرزند سید محمدمهدی حسینی قزوینی متولی وقف، از فقها و ادبا و شعرای عهد صفویه و از شاگردان شیخ جعفر قاضی است و در حدود سال 1150هجری قمری درگذشته است. تألیفات بسیار دارد و چندین اُرجوزه در موضوعاتِ: بیان، تجرید، حساب، خط، صرف، نحو، طب، فقه و غیره. (ریحانةالادب مرحوم محمدعلی مدرس، چاپ سوم، ج4، ص492 و 493)
39-»اشتباه« اینجا به معنی مشابهت و همانندی و همسانی است
40-وزیر سابق دیوان اعلی، از شهود وقفنامه. شاید مراد محمدقلیخان شاملو باشد که پیش از فتحعلیخان اعتمادالدوله داغستانی وزیر دیوان اعلی بوده است
41-آخوند ملامحمدحسین ملاّباشی، از شهود وقفنامه، وی امیرمحمدحسین خاتونآبادی از اکابر علمای امامیه است. در فقه و ادبیات و فنون حکمت مهارت و خط و ربط و املاء و انشاء مرغوب داشت. از پدر خود و جدّ مادریش مرحوم ملا محمدباقر مجلسی و آقاجمال خوانساری و آقاحسین خوانساری و سیدعلیخان شیرازی شارح صحیفه و بعضی افاضل بحرین روایت نموده است و سیدمهدی بحرالعلوم و شیخ زینالدین بن علی خوانساری و فرزندش سیدعبدالباقی از
وی روایت کردهاند. خاتونآبادی تألیفات سودمندی دارد. بنا بر نوشته سمیعا خاتونآبادی در تذکرةالملوک، ضمن شرح منصب »ملاّ باشیگری« بعد از فوت میرمحمدباقر ملاباشی، ملاباشی شد و بغیر از تدریس در مدرسه چهارباغ به اموری که ملاباشیان انجام میدادند، قیام و اقدام داشت. ملاّباشی در مجلس پادشاهان، نزدیک به مسند مکانی معین داشت و احدی از فضلا و سادات نزدیکتر از ایشان در خدمت پادشاهان نمینشستند و ایشان به غیر از استدعاء وظیفه به جهت طالب علمان و مستحقین و رفع تعدی از مظلومین و شفاعت مقصرین و تحقیق مسائل شرعیه و تعلیم ادعیه و امور مشروعه به هیچ وجه در کار دیگری مداخله نمیکردند. (از تذکرةالملوک به تصحیح نگارنده، ص1 و 2 ـ ریحانةالادب چاپ دوم، ج2، ص101ـ103).
42-محمد سعید بن سلمان قزوینی، از شهود وقفنامه شناخته نشد
43- اسماعیل، مشهور به محمد قاضی قزوینی، از شهود وقفنامه شناخته نشد
44-میرزا محمدشفیع شیخالاسلام ابن بهاءالدین محمدالحسینی، از شهود وقفنامه، یکی از افراد خاندان کهن شیخالاسلام قزوین است. سر دودمان این خاندان امیر سیدحسین بن علی کرکی جبل عاملی ملقب به خاتمالمجتهدین است که نسب به حضرت علی(ع) میرساند. فرزند او عبدالعال و فرزند او کمالالدین حسین و فرزند او بهاءالدین محمد است که همه مانند پدران خود شیخالاسلام قزوین بودند. مرحوم گلریز در کتاب مینو در (ص327ـ329) مینویسد بهاءالدین محمد دو پسر داشت یکی میرمحمدتقی شیخالاسلام متوفی به سال 1199هجری و دیگری میرمحمدشفیع نایبالصداره که با این دو برادر دو سلسله »صدری« و »نایبالصدری« از »شیخالاسلامی« منشعب میشوند. سپس اضافه میکند که فرزند میرمحمدتقی شیخالاسلام، میرمحمدباقر شیخالاسلام است که سه پسر داشت، از جمله میرزا محمدتقی شیخالاسلام متوفی به سال 1239قمری و فرزند او حاج میرزاحسن شیخالاسلام و فرزند او حاج میرزا مفید شیخالاسلام که چهار پسر داشت، از جمله حاج میرزا مسعود شیخالاسلام است که در شب انقلاب قزوین (1327 قمری) به دست مجاهدین کشته شد و فرزندش حاج میرزاحسن شیخالاسلام ملقب به رئیسالمجاهدین متوفی به سال 1337 قمری، و بعد از فرزندان و نوادگان نایبالصدر نام میبرد.
نکته قابل تأمل و ظاهرا اصلاحی در بیان مرحوم گلریز راجع به دو برادری که در رأس سلسله »نایبالصدری« و »شیخالاسلامی« قرار گرفتهاند این است که آن بهاءالدین محمّدی که مرحوم گلریز نام میبرد، باید نواده بهاءالدین محمّدی باشد که در وقفنامه حاضر ذکر شده است و فرزندش میرزا محمدشفیع شیخالاسلام از شهود وقفنامه است چه این میرزا محمدشفیع بن بهاءالدین محمد با لقب »شیخالاسلام« در وقفنامه ذکر شده است و وقفنامه در 1131 قمری تنظیم شده و میر محمد شفیع بن بهاءالدین محمد، برادر میرزا محمدتقی شیخالاسلام (متوفی 1199 قمری) که لابد او نیز چند سالی قبل یا بعد از برادر درگذشته است و مرحوم گلریز او را نایبالصداره مینویسد، هم از نظر عنوان و هم از نظر سنین عمر با میرزا محمدشفیع شیخالاسلام شاهد وقفنامه نمیتواند یکی باشد. لذا با توجه به اینکه در سلسله افراد این خانواده چند نام مشابه فرزندزادگان با نیاکان وجود دارد، از قبیل میرزاحسن، محمدشفیع، محمدتقی و غیره، احتمالاً نام یک بهاءالدین محمد و یک محمدشفیع، پس از میرزا محمدشفیع شیخالاسلام شاهد وقفنامه حذف شده باشد. بدین توضیح که میرزا محمدشفیع شیخالاسلام شاهد وقفنامه، پسری به نام بهاءالدین محمد داشته و او دارای دو پسر، یکی به نام میرمحمدتقی شیخالاسلام و دیگری به نام میرمحمدشفیع نایبالصداره بوده که اولی مؤسس سلسله شیخالاسلامی و دومی مؤسس سلسله نایبالصدری شده است.
اما پیغمبریه ـ بقعهای است در خیابانی به همین نام در مغرب عمارت و باغ چهل ستون که آن را چهار انبیاء نیز میگویند به مناسبت آنکه چهارتن از انبیاء بنیاسرائیل به نامهای سلام، سلوم، سهولی و القیا آنجا مدفوناند داخل حرم به صورت چهار گوش است و در وسط صندوق مزار چهار انبیا و امامزاده صالح بن حسن قرار دارد، صندوق از چوب و عاری از هر گونه تکلف و صنعت است و ازاره داخل حرم از کاشی است و سوره مبارکه جمعه به خط نسخ مرحوم شیخ علی سکاکی شالی که از هنرمندان و خطاطان بنام قزوین بود در کیلویی حرم کتیبه شده و گچبری نمودهاند و در آخر کتیبه این عبارت ذکر شده است
»تَقَبَّل من بانی هذه البقعة الشریفة الحضرت المستطاب الحاج میرزامسعود شیخ الاسلام.کتبه اقل المشایخ علی. سنة 1323«. درِ حرم رو به جنوب در ایوان مشرف به حیاط واقع شده... و از جانب خاور و باختر به کفشکنهای شرقی و غربی اتصال دارد و به وسیله پلکانهای سنگی به حیاط می رود. وسعت حیاط کمتر از سیصد متر مربع است و در گودی واقع شده و ایوان بقعه در حدود سه متر از کف حیاط مرتفعتر است و در وسط حیاط حوضی است با چندین قبر که در زمان سابق آنجا مدفون شدهاند. آرامگاه حاج میرزا مسعود در جانب غربی بقعه در طبقه اول واقع شده است. از حیاط پیغمبریه در بزرگی از جانب مغرب به خیابان پیغمبریه ساخته شده که کتیبه مختصری از کاشی در سر در آن به طرف داخل نصب گردیده است. (از کتاب مینـودر مرحوم گلریـز، با مختصر تغییر و حذف، ص647 ـ649).
مرحوم گلریز در خلال این شرح، متذکر نیمهکاره بودن و روسازی نشدن ایوان بقعه شده است که این زمان تعمیراتی آنجا صورت گرفته است و تغییراتی نیز در سطح حیاط و غیره دادهاند. و نیز مرحوم گلریز از تذکرهای که مرحوم حاج سیدتقی از دانشمندان قزوین تألیف کرده است با ذکر نسبنامه ایشان تا حضرت علی(ع) مطالبی نقل کرده است از جمله مطالب قابل ذکر آن تذکره اینکه »مرحوم حاج ملاعبدالوهاب از معروفترین فقهای قزوین اهتمام در تعمیر آن مشهد شریف مبارک داشت و به این نیّت و همت روزگار را به سر برد و در سفر زیارت در نجف اشرف... مدفون گردید و محل محتاج تعمیر و تجدید بنای مبارکه است...« (مینو در، ص634 و 635) و بعد میافزایند در کتابهایی که از سده پنجم تا سده یازدهم هجری تألیف شدهاند همچون »أرشاد« خلیل حافظ و »تدوین« امام رافعی و »آثارالبلاد« قزوینی و »تاریخ گزیده« و »نزهةالقلوب« حمداللّه مستوفی و »ضیافةالاخوان« آقارضی قزوینی که در بعضی از آنها مخصوصا مقابر بزرگان و مزارهای متبرکه، این شهر را به تفصیل نام بردهاند، هیچیک از آنها اشارتی به پیغمبریه و بقعه مزبور ننمودهاند، از اینرو به نظر میرسد که این بقعه محدث باشد چون در دوران صفویه پادشاهان این سلسله به بقاع متبرکه و مزارهای منتسب به آل علی(ع) توجه خاصی داشتند و هر جا امامزاده یا مشهدی از بنیفاطمه یا علویان سراغ میکردند برای او قبّه و بارگاه و صحن و دستگاه بنیاد کرده، املاک و مستغلاتی بر آن وقف مینمودند و یکی را هم به تولیت آن میگماشتند. در دوران قاجاریه هم این رویه کم و بیش معمول بود...« در دنبال مطالب مذکور تحت عنوان »شنیدنیها راجع به پیغمبریه« آوردهاند: »از خدّام پیغمبریه که یکی از آنها سیّد و چشمش نابینا شده و دیگری آقای عبدالحسین حکمی، که سنّ خود را هفتاد و یک سال میگفت و از سی و پنج سال پیش اطاقدار مقبره حاج میرزامسعود شیخالاسلام است، پرسیدم درباره این مقبره از پیشینیان چه شنیده است؟ پاسخ داد آنچه از معمرین شنیدهام این نقطه رودخانه بوده و کنار آن آسیایی قرار داشته، دو نفر از پیغمبرها که سلام و سلوم، نام داشتهاند و مردم را دعوت میکردهاند به این آسیا پناه میآورند، سهولی و القیا که برای پیدا کردن آنها میآیند در همین مکان بیمار شده و بدرود زندگی میگویند و آنها را هم پهلوی آن دو تن دفن میکنند. معروف است که آنها در سردابی مدفوناند. برخی اشخاص که توانستهاند به سرداب بروند و جنازهها را ببینند، نقل کردهاند که سرهای آنها به طرف شرق و پاهاشان رو به مغرب بوده است. حکمی که مردی دقیقتر و مطلعتر به نظر میرسید میگفت آنطور که ما شنیدهایم این پیغمبرها در زمان شاهپور بودهاند. شیخالاسلام (حاج میرزامسعود) هنگام بنای اینجا دستور داد اطراف بقعه را برای شفتهریزی کندند، در هفت ذرع عمق تازه تنور و چراغ روغنی پیدا شد، این بود که شیخالاسلام دیگر نگذاشت بکنند، آنجا شفته ریختند. ضمنا میگفت که در هنگام حفر این مکان دو عدد سنگ یشم پیدا شد. ظاهرا چندتن یهودی عتیقهفروش از بغداد آمده بودند و در این حفّاری نظری داشتند... اکنون از سرداب مورد ذکر اثری نیست و مدخل آن هم در بنای خیابان از میان رفته است... حکمی میگفت در قدیم علما و اشخاص بزرگ احترام مالا کلامی به این بقعه داشتند، به طوری که بعضی از آنها هنگام عبور از کنار بقعه، یعنی از خیابان، کفشهای خود را میکندند.
در شمال بقعه پیغمبریه، مدرسه پیغمبریه واقع شده است که آن هم در جانب غربی باغ چهل ستون و درِ حاشیه شرقی خیابان پیغمبریه واقع شده است و در آن از طرف مغرب به خیابان مذکور باز میشود. باز به نوشته مرحوم گلریز در کتاب مینو در (ص563 و 564) حیاط مدرسه متوسط و ساختمان آن یک طبقه است. طول آن از شمال به جنوب هفت طاقنماست، که
یکی از طاقنماها راهروست و بقیه حجره. عرض مدرسه، هشت طاقنماست که در طرف شمال دو تا از طاقنماها نصف طاقنماهای دیگرست و یکی از آنها کوچکتر از بقیه میباشد. طرف جنوب راهرویی به طرف حرم پیغمبریه است که مَدرسِ مدرسه در این قسمت واقع گردیده. طرف شرقی حیاط چهار تا پنج حجره دارد. سرتاسر سمت شمالی مدرسه مهتابی پهن وسیعی است. در جهت جنوبی قسمتی جزء حرم پیغمبریه است. یک قسمت هم ظاهرا مدرس میباشد و طبقه دیگری است که در آنجا جماعت میشده است و اکنون جای تدریس به دانشجویان است. در جانب مغرب دری بوده است که به سرداب بقعه پیغمبریه میرفته، ولی پس از آنکه بانی ساختمان مرحوم حاج میرزا مسعود شیخالاسلام اقدام به بنای حرم پیغمبریه میکند، درِ سرداب را که از داخل مدرسه بوده است مسدود مینماید، چنانکه اکنون هیچگونه اثری از درِ سرداب و محل آن دیده نمیشود. در حال حاضر (زمان تألیف کتاب مینودر) عدهای از مردم دهستانهای قزوین در این مدرسه سکونت دارند و به تحصیل علوم قدیمه مشغولاند. از کتیبه سردر مدرسه، چنین برمیآید که این مدرسه را بانی دیگری بوده است که موفق به اتمام آن نگردیده، شاید بانی آن شاهطهماسب صفوی، یا یکی از رجال عصر وی بوده، دور نیست که بنای قبلی پیغمبریه هم که شیخالاسلام خراب کرد و از نو ساخت، از آثار پادشاه مزبور یا از رجال عصر صفوی باشد. به هر حال چون بنای مدرسه ناتمام بوده است. محمدتقیا ابنمیرزا هدایت اصفهانی معروف به ساروتقی مقتول در شعبان 1055هجری، وزیر شاهعباس ثانی اقدام به اتمام آن نموده است و چگونگی آن بالای در ورودی مدرسه کتیبهای به خط نستعلیق ممتاز در سنگ مرمر منقور گردیده است. بدین قرار: »باسمه سبحانه. در زمان نواب کامیاب سپهر رکاب اشرف اقدس و ارفع همایون سلطان سلاطین ربع مسکون، غلام به اخلاص امیرالمؤمنین حیدر علیهالصلوات اللّه الملک الاکبر، ابوالمظفر شاهعباس بن شاه صفی الصفوی الموسوی الحسینی بهادرخان خلّداللّه ملکه، بنده درگاه عالمپناه وزیر اعظم این دولت ابدی پیوند محمدتقیا ابنمیرزا هدایت اصفهانی به اتمام این مقام شریف قیام نمود. امید که ثوابش به روزگار فرخنده آثار نواب کامیاب عاید گردد. کتبه الفقیر شفیع بن عبدالجبار فی 1054«.
نود و شش سال بعد »مولا ویردی بیگ« نامی این مدرسه را تعمیر کرده و کتیبه منظومی که به خط نستعلیق در سنگ مرمر نقر گردیده است نیز در سردر ورودی مدرسه کار گذارده شده که چنین است:
در جهان از نیکدانیهای مولاویردی بیگ چون که شد شامل به حالش فضل ربّ العالمین
این مکان دلگشا را باعث تعمیر شد کز صفا دم میزند صحنش زفردوس برین
مینماید اهل حال از بس در آنجا کسب فیض از بنایش زیبد ار بر خویشتن بالد زمین
خواهش تاریخ تعمیرش زعقل پر هنر چون که بنمودم همان جا بود گویا در کمین
آسمان از سر کله برداشت، با آواز گفت: »مدرسِ ارباب دانش، جای اصحاب یقین«
1150
(پایان نوشته مرحوم گلریز)
در حال حاضر تولیت این مدرسه با خانواده آشوریان قزوین است...
میراث جاویدان
نویسنده: سید محمد دبیر سیاقی
* این مقاله در تاریخ 1402/7/12 بروز رسانی شده است.