تذکر: نزدیک به ربع قرن پیش در شهرستان تبریز کتابی، به نام «تفسیر آیات مشکله قرآن» به قلم آقای «یوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن کتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسیر، به توضیح یک رشته آیات پرداخت و در نتیجه دچار لغزشهایی نابخشودنی گردید. این سلسله مقالات نقد نظرات مؤلف مذکور است.
(وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَاقَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَیْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَیْكُمْ إِنَّهُ هُوَ الْتَّوَّابُ الْرَّحِیمُ) (سوره بقره، آیه 54)«به یاد آر موقعی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم! شما با گوسالهپرستی، به خود ستم کردید، پس به خالق باز آئید، و خودتان را بکشید که این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است، خدا به رحمت به شما باز کشته و او بخشنده و مهربان است».
در این جا مفسران برای جملهی «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» و این که مخاطب در این جمله چه کسانی هستند وجوهی را بیان کردهاند، که ما سه و جه از آن وجوه را متذکر میشویم و حق همان وجه سوم است که در آخر بیان میگردد اینک آن وجوه:
1- اشخاصی که گوساله را نپرستیدهاند آنها را که آن را پرستش نموده بودند، و توبه کردهاند بکشند و توبه آنها همین بود که کشته شوند (1).
2- گروه مؤمن آن گروه را که به پرستش گوساله اصرار میورزیدند و هنوز از آن دست نکشیده بودند بکشند و این وجه را مؤلف تفسیر آیات مشکله برگزیده است.
3- گوسالهپرستانی که توبه نمودهاند خود را بکشند.
قبل از آنکه درباره هر یک از این وجوه سخن بگوئیم یادآور میشویم که این داستان علاوه بر سوره بقره در سوره اعراف آیههای 148 تا 153 و سوره طه آیه 85 نیز وارد شده است اینک با آیات هر دو سوره آشنا شویم:
(وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لاَیُكَلِّمُهُمْ وَلاَ یَهْدِیهِمْ سَبِیلاً اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِینَ) (اعراف، آیه 148)
«قوم موسی بعد از (رفتن) او (به میعادگاه خداوند) از زیورآلات خود گوسالهای ساختند، جسد بیروح بود که صدای گاو داشت آیا آنها نمیدیدند که با آنان سخن نمیگوید و به راه (راست) هدایتشان نمیکند، آن را (خدا خود) انتخاب کردند و ستمگر بودند».
(وَلَمَّا سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ وَرَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِن لَمْ یَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَیَغْفِرْ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ) (اعراف، آیه 149)
«هنگامی که حقیقت به دستشان افتاد و دیدند گمراه شدهاند گفتند اگر پروردگار ما به ما رحم نکند و ما را نیامرزد به طور قطع از زیانکاران خواهیم بود».
(وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِن بَعْدِی أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ ابْنَام إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَكَادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلاَ تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْدَاءَ وَلاَ تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ) (اعراف، آیه 150)
«وقتی موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت، به آنان گفت پس از من، بد جانشینانی برایم بودید (و آئین مرا ضایع کردید) آیا در فرمان پروردگارتان عجله نمودید؟ سپس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوی خود کشید، او گفت: فرزند مادرم این گروه مرا در فشار گذاردند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند بنابراین کاری نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده».
(قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلأَخِی وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ) (اعراف، آیه 151)
«(موسی) گفت پروردگارا! من و برادرام را بیامرز و ما را در رحمت خود داخل کن و تو مهربانترین مهربانانی».
(إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِن رَبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَكَذلِكَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ) (اعراف، آیه 152)
«آنها که گوساله را (معبود خود) انتخاب کردند به زودی خشم پروردگار و ذلت در زندگی دنیا به آنها میرسد و این چنین کسانی را که (بر خدا) افتراء میبندند کیفر میدهیم».
(وَالَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِن بَعْدِهَا وَآمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ) (اعراف، آیه 153)
«آنها که گناه کنند و بعد از آن توبه نمایند و ایمان آورند (امید عفو او را دارند زیرا) پروردگار تو در پی آن آمرزنده و مهربان است».
باز قرآن در سوره طه میگوید: (فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ) (طه، آیه 85)
«ما قوم تو را آزمودیم، سامری آنان را گمراه کرد».
اکنون که متون و ترجمه آیات را نگاشتیم شایسته است وجوه قابل توجهی را که در تفسیر جمله یاد شده در تفاسیر نقل شده است مطرح کنیم همان طور که در آغاز بحث یادآور شدیم آیه مورد بحث، آیه پنجاه و چهارم در سوره بقره است و به کمک آیات سورههای «اعراف» و «طه» میتوان مقصود را به دست آورد.
نظریهی اول:
زمخشری در کشاف از برخی نقل میکند که مقصود از جمله «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» این است که اشخاصی که گوساله را نپرستیدهاند آنها را که آن را پرستش نمودهاند، بکشند، و کمال توبه آنها همین است که باید کشته شوند (2).اعتراضات نویسنده به این وجه: (3)
1- خیلی استبعاد دارد که خداوند پس از توبه کردن مردم، دستور کشتن آنها را بدهد.پاسخ:
اولاً احتمال دارد که کشتن این گروه متمم توبه آنها بوده است چنان که در شریعت مقدس اسلام هم نمونههائی بر این موضوع دیده میشود:1- توبه مرتکب زنای محصنه (4) قبول است ولی با پذیرفته شدن توبه او باید سنگسار شود و حکم الهی دربارهی او اجرا گردد، و برخی معتقدند که اجراء حد درباره آنها، در واقع تکمیل توبه آنها است.
2- مرتد فطری (5) و یا کسی که حد الهی مانند حد روزهخوری، درباره او سه بار جاری شود، در مرتبه چهارم کشته میشوند هر چند نادم و پشیمان گردند، و توبه نمایند جای گفتگو نیست که کشتن یک چنین اشخاص تائب و نادم علاوه بر اینکه مقام و منزلت آنان را بالا میبرد، و تا حدی بار آنان را در روز جزاء سبکتر میسازد، خود یک سیاست اسلامی است، زیرا هرگاه مرتکبین این جرائم با اعمال شاقه مؤاخذه نشوند و مرگ حتمی خود را در آستانه اعمال خود نبینند عظمت گناه از بین میرود و این سیاست اسلامی با رحم و عطوفت خداوند جهان منافات ندارد، زیرا مصلحت اجتماع بر مصالح فرد مقدم است.
البته میدانیم که جرم کسانی که گوساله سامری را پرستیده بودند، شرک و بتپرستی و انحراف از جاده توحید بود، و در حقیقت تمام زحمات موسی (علیهالسلام) را به باد دادن بود «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» اگر خداوند بزرگ و مهربان جرم آنان را بزرگ نمیشمرد و آنان را با کشتن کیفر نمیداد هر روز بیم توسعه بتپرستی و انحراف از جاده توحید در میان قوم موسی گسترش مییافت، و بار دیگر این فکر مانند سائر افکار شیطانی، کمکم مُد روز میشد و پس از درگذشت موسی نیز تکرار میگشت.
سیاست الهی در این مورد این بود که مؤاخذه آنان را چنان سخت بگیرد که بار دیگر، هوسرانان، ریشه و اساس شرائع آسمانی را (توحید و یکتاپرستی) متزلزل نسازند و تصور نکنند که این جرم مانند باقی جرمها با نادمیت ظاهری و استغفار زبانی قابل گذشت میباشد.
ثانیاً: در خود آیه استیناس واضحی است که کشتن یکدیگر در حقیقت مکمل توبه آنها بوده است زیرا درست است که خداوند با رحمت و مغفرت به سوی آنها باز گشته است چنان که جمله (فَتَابَ عَلَیْكُمْ) از آن حاکی است اما توجه رحمت خدا دو شرط دارد که قبل از این جمله بیان شدهاند و آن دو شرط عبارتند از:
1- توبه و اظهار ندامت از کردار خود به وسیله زبان که کاشف از پشیمانی باطنی میباشد و این موضوع را با جمله «فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ» بیان فرموده است.
2- کشتن یکدیگر و آن را با جمله «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» بیان کرده است. و دومی در واقع مظهر عملی و نشانه صدق توبه، و تسلیم در برابر فرمان خداوند است، و پس از انجام این دو کار، خداوند آمادگی خود را برای پذیرفتن توبه آنان با جمله سوم «فَتَابَ عَلَیْكُمْ» بیان مینماید و این نظم و ترتیب گواهی میدهد که دستور کشتن به منظور تکمیل مراتب توبه آنان بوده است.
اعتراض دوم نویسنده:
مینویسد: قوم موسی حاضر نشدند که با گروه کافران بجنگند و به موسی گفتند: «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَیهُنَا قَاعِدُونَ»ای موسی تو با خدایت به جنگ کفار بروید ما این جا نشستهایم.با این وضع چطور حاضر میشوند که به دستور موسی توبهکنندگان را بکشند.
ولی نویسنده از این غفلت کرده که عین همین اشکال به نظر خود او نیز وارد هست زیرا ایشان معتقد است (چنانچه بعداً شرح میدهیم) که معنای (فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ) این است که توبهکنندگان کسانی را که در عبادت گوساله اصرار داشتد و از عمل خود دست بردار نبودند، بکشند، در صورتی که قوم موسی همان قوم تنبل و محافظهکار بودند که از جهاد سرپیچی داشتند یک چنین گروه درباره کشتن گروه مصر بر پرستش هم سرپیچی میکردند، گروهی که حاضر نشدند با بیگانه بجنگند با گروه خود اگرچه منحرف باشند حاضر به جنگ نخواهند بود و جمله «قالوُا یا مُوسی... فَاذْهَبْ» میرساند که این جمله گفتار تمام یا قریب به اتفاق آنان بوده و به طور مسلم این جمعیت در حادثه گوساله موجود بوده و بخشی از آنان مشمول خطاب «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» بودند - مع الوصف - چطور خدا به آنان دستور میدهد که گروهی گروه دیگر را بکشند.
چیزی که میتواند اشکال را برطرف کند، این است که هرگز معلوم نیست که حال و وضع دینی و فرمانبرداری آنها در این دو واقعه یکی بوده تا کشف کنیم که دستور مزبور به چنین افراد بیفائده بوده است.
گذشته از این، مگر سرپیچی مکلف، سبب میشود که تکلیف برداشته شود؟ و خدا از دادن دستور خودداری کند، خدا میداند که کافران و بسیاری از مسلمانان به احکام الهی عمل نخواهند کرد - مع الوصف - تکالیف خود را به یکایک آنها بیان کرده و اینکه آنان تا آخر عمر گوش نخواهند داد، مانع نشده است.
هیچگاه عمل نکردن مکلف، در هیچ جای جهان، سبب سقوط تکالیف و دستورات نمیشود تا در مورد آیه گفته شود: خدا میدانست قوم او تنبل و سست عنصر و کم شهامت هستند - مع ذلک - چطور به آنان دستور کشتن میدهد.
تا این جا روشن شد که ایرادهای نویسنده تفسیر به نظریهای که صاحب کشاف از برخی نقل کرده است وارد نیست ولی در عین حال، خود این نظریه با ظاهر آیه تطبیق نمیکند زیرا بنابراین نظریه: کسانی که گوساله را پرستش نکرده بودند، باید عبادت کنندگان را بکشند، در صورتی که روی سخن در آیه فقط با کسانی است که گوساله را پرستیده بودند و اساساً از کسانی که از عبادت آن خودداری نموده بودند، سخنی به میان نیامده است اینک آیه:
(إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَاقَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَیْرٌ لَكُمْ...) (بقره، آیه 54)
«به یاد آر زمانی را که موسی به قوم خود گفتای قوم من حقاً که شما به نفسهای خود ستم کردید و توبه کنید و یکدیگر را بکشید آن بهتر است، پیش پروردگار برای شما...».
نظریهی دوم:
وجه دوم این است که گروه مؤمن، گروه مصرّ بر پرستش گوساله را بکشند این نظریه را نویسندهی تفسیر بر گزیده و میگوید: معنای صحیح آیه این است که قوم موسی فقط کسانی را بکشند که در عبادت گوساله اصرار ورزیده و از عمل خود دست بردار نبودند - در نتیجه میخواهد بگوید: کسانی که از اول گوساله را عبادت نکرده بودند، و یا عبادت کرده ولی راه توبه را پیش گرفته بودند، مأمور شدند که اصرار ورزان در عبادت گوساله را از دم شمشیر بگذرانند، سپس از آیه 152 و 153 سوره اعراف که در آغاز بحث متن و ترجمه آنها را آوردیم گواه میآورد، که خداوند از توبه کنندگان عفو نموده بود و پس از پذیرفته شدن توبه، دیگر کشتن آنها معنی ندارد.ما برای روشن شدن استدلال او هر دو آیه سوره اعراف را نیز نقل میکنیم و پیرامون آنها بحث خواهیم داشت.
1- (إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِن رَبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَكَذلِكَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ)
«به راستی کسانی که گوساله را پرستش کردند برای آنها از پروردگارشان غضبی خواهد رسید و نیز در دنیا ذلت و خواری نصیب آنها میشود».
2- (وَالَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِن بَعْدِهَا وَآمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ)
«کسانی که اعمال بد (گوسالهپرستی) انجام دادند سپس توبه کردند و ایمان آوردند به راستی پروردگار تو بعد از آن بخشنده و مهربان است».
وی با جمله «لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» در آیهی دوم، استدلال میکند که خدا از گناه آنان در گذشته بود، در این صورت، کشتن آنان بیجهت خواهد بود.
پاسخ:
1- معنی «غفور رحیم» این است که توبه آنها پذیرفته شده است ولی نحوه توبه این گروه و شرط پذیرفته شدن آن چطور بوده است دیگر آیه بر آن دلالت ندارد و احتمال قوی میرود که به قرینه آیه مورد بحث یعنی جملههای: «فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» تکمیل توبه آنان با کشته شدن شان بوده است و به اصطلاح در آیه سوره اعراف کبرای قضیه بیان شده و اینکه توبه آنان پذیرفته شده است و در آیه مورد (بحث سوره بقره آیه 54) کیفیت توبه بیان گردیده است.این که میگوید معنی توبه این است که با آنها کاری نداشته باشید از کجای آیه استفاده میشود، مگر معنی غفران و عفو الهی این است که دیگر با آنها کاری نداشته باشیم...؟ چه بسا احتمال دارد که شرط پذیرفته شدن توبه آنان قتل آنها باشد.
2- داستان گوسالهپرستی قوم موسی در دو سوره تا حدی به طور تفصیل بیان شده است یکی سوره اعراف که دو آیه پیش، از همان سوره بود، و دیگری سورهی طه.
در این سوره به روشنی میفرماید: سامری قوم موسی را گمراه کرد هر چند به طور تحقیق معلوم نیست که شماره مرتدان چقدر بود ولی به طور یقین یک جمعیت معتنابهی که دربارهی آنان جمله (إِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ) (طه، آیه 85).: «ما قوم موسی را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» صادق بوده است این از یک طرف.
از طرف دیگر، آیات سوره اعراف آشکار دلالت دارد تمام کسانی که راه شرک ورزیده بودند، بدون استثناء پس از آمدن موسی، راه توبه را پیش گرفتند واحدی از آنان در شرک باقی نماند چنانکه میفرماید:
(وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ... وَلَمَّا سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ وَرَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِن لَمْ یَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَیَغْفِرْ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ) (اعراف، آیههای 148 و 149)
«قوم موسی پس از رفتن وی پیکر گوسالهای که از زیورهای آنان ساخته شده بود معبود خود اخذ کردند که صدا میداد... چون پشیمان شدند و دانستند که گمراه شدهاند گفتند: اگر پروردگار ما بر ما رحم نکند از زیانکاران خواهیم بود.».
از این آیهی شریفه استفاده میشود که تمام کسانی که گوساله را پرستش نموده بودند، پس از برگشتن موسی توبه نموده و کسی بر کفر خود باقی نماند چنانکه از اسم ظاهر «قوم موسی» و ضمائر جمع «أَیْدِیهِمْ»، «رَأَوْا»، «قَدْ ضَلُّوا»، «قَالُوا»، «لَمْ یَرْحَمْنَا»، «رَبُّنَا»، «لَنَا»، «لَنَكُونَنَّ»، و... این مطلب کاملاً معلوم میگردد بنابراین در قوم موسی کسی نبود که بر شرک خود اصرار ورزد تا دیگران آنها را بکشند.
3- در آیه 152 گواه روشنی است بر این که کسانی که گوساله را عبادت کرده بودند به طور مطلق تائب و غیر تائب سرانجام در این دنیا مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت اینک آیه:
(إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِن رَبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا).
«آنان که گوساله را پرستیدند به زودی مشمول خشم الهی میشوند و برای آنها در این دنیا ذلت است».
اگر منظور فقط کسانی بود که بر شرک خود باقی مانده بودند، بسیار مناسب بود بفرماید «اِنَّ الْمُتَّخِذِینَ لِلْعِجْلِ» به طوری که تنها غیر تائب را در بر گیرد.
گذشته از این باید پرسید مقصود از این خشم و ذلت دنیوی که دامنگیر کلیه بتپرستان خواهد شد، چیست؟ آیا احتمال نمیرود که مقصود قتل همگان باشد خواه تائب و خواه غیرتائب؟
4- آیه ظرف ذلت و غضب را «حیوة دنیا» معرفی مینماید این خود میرساند که منظور تمام گوسالهپرستان است خواه تائب خواه باقی، و اگر فقط منظور غیر تائبها بود، بسیار مناسب بود بفرماید: «فی الحیوة الدنیا و الآخرة» و ظرف غضب را هر دو دنیا معرفی فرماید.
5- این وجه نیز مانند وجه نخست با ظاهر آیه تطبیق نمیکند و سبب میگردد در مرجع ضمائر قائل به تفکیک شویم زیرا بنابراین وجه باید گفت: که مخاطب در جمله «ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ» و جمله «بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ» فقط پرستش کنندگان است، ولی مخاطب در «فَاقْتُلُوا» مؤمنان حقیقی و کسانی که از اول عبادت نکرده یا کرده سپس توبه نموده بودند، میباشد.
هرگاه تصور کند که مراد از ضمیر «فَاقْتُلُوا» همان توبهکنندگان است دو اشکال متوجه میشود:
اول: چرا دستور جهاد به توبهکنندگان داده شده، ولی مؤمنان حقیقی واقعی از این دستور معاف شدند، در صورتی که امیرمؤمنان درباره جهاد میفرماید:
«اِنَّ الْجَهادَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللهُ لِخاصَّةِ اَوْلِیائِهِ» (6).
جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند آن را به روی بنده خاص خود باز کرده.
دوم: لازم میآید که از کلمه «أَنْفُسَكُمْ» که در صدر و ذیل آیه تکرار شد، اشخاص گوناگون مراد باشد، یعنی مراد از صدر آیه که جمله «ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ» است مطلق پرستشکنندگان باشد اعم از تائب و غیره و از ذیل آیه (فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ) فقط اصرار ورزیدن، و این خود تفکیک بیجهت و بیدلیل است.
نظریه سوم:
یادآور شدیم که تعداد مرتدان روشن نیست آیا همه قوم موسی مرتد بودند (که بسیار بعید است) یا یک جمعیت قابل ملاحظهای که درباره آنان کلمه «قومک» صدق میکند؟ ولی از ضمائر مکرر در آیه 149 اعراف استفاده میشود که تمام مرتدان راه توبه را پیش گرفتند، بر این اساس، روی سخن در آیه با پرستشکنندگان است که همان توبهکنندگانند، و مخاطب در تمام ضمائر و مقصود از «أَنْفُسَكُمْ» در صدر و ذیل همان گروهند، و مقصود از (فَاقْتُلُوا) نه این است که بروند دیگران را بکشند، بلکه مقصود این است که خودشان را بکشند.اساساً در لغت عرب، کلمه «نفس» در خود شخص استعمال میشود و استعمال این کلمه در اقوام بدون قرینه چندان مأنوس نیست و اگر در آیه «مباهله» مفسران میگویند که مقصود از «انفسنا» علی (علیهالسلام) است روی روایات و قرائنی است که در تفاسیر و احادیث وارد شده است و هدف بالا بردن مقام علی (علیهالسلام) است، بنابراین معنای «فَاقْتُلُوا» یعنیای مخاطبها خودتان را بکشید، نه اینکه شما ای مخاطبها، دیگران را بکشید که آنان بر اثر قوم خویشی به منزله شماها هستند.
متن تورات نیز گواه ما است:
متن داستان که در تورات امروز نیز وارد شده است با آنچه که ما در معنای (فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ) بیان کردیم تقریباً موافق است در «تورات» چنین آمده است: «دَعا اِلَیْهمْ مَنْ یَرْجِعُ اِلیَ الرَّبِّ فَاَجابَهُ بَنوُ لاوِی فَاَمَرَهُمْ بِاَنْ یَأخُذوُا السُّیوُفَ وَ یَقْتَلْ بَعْضَهُمْ بَعْضاً فَفَعَلوُا».از این عبارت کاملاً استفاده میشود که توبهکنندگان مأمور شدند یکدیگر را بکشند، و کشتهشدگان توبهکنندگان بودند، کیفیت قتل آنها به طور انتحار و خودکشی نبود بلکه شمشیر به دست گرفته یکدیگر را کشتند.
این نقل از تورات با ظهور آیه مورد بحث تقریباً موافقت دارد، این که میگوید: گروه «بنولاوی» اجابت کردند دو احتمال دارد:
1- منظور این است که گروه دیگری بر شرک خود باقی مانده بودند، این موضوع با آیه 149 اعراف سازش ندارد زیرا این آیه به طور عموم میرساند که همه پرستشکنندگان توبه کردند.
2- احتمال دارد که جمله: مفهوم نداشته باشد و پرستشکنندگان فقط همان گروه بنولاوی بودند در این صورت با قرآن مجید نیز تطبیق میکند و مؤید معنائی است که ما توضیح دادیم.
پینوشتها:
1. کشاف، ج 1، ص 216.
2. تفسیر کشاف، ج 1، ص 216.
3. راجع به مطلب 8 از کتاب تفسیر آیات مشکله ص 43.
4. زنای محصنه یک اصطلاح فقهی است و آن در موردی است که زانی و زانیه هر دو یا یکی همسر داشته باشند.
5. مرتد در اصطلاح فقهی به دو نوع است مرتد ملی و مرتد فطری، مرتد ملی آن کسی است که حین انعقاد نطفه یکی از والدین او مسلمان نبوده باشد و او بعداً اسلام بیاورد و بعد کافر گردد ولی مرتد فطری کسی است که از پدر و یا مادر مسلمان متولد شود و بعد مرتد گردد و این شخص اگر هم توبه کند، باید کشته شود و توبه او حد را ساقط نمیکند.
6. نهجالبلاغه، خطبه 26.
خسروشاهی، سیدهادی، (1371) تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: انتشارات توحید، چاپ سوم.