وقف نامه نظرآقا

وقف ‏نامه‏ي حاضر، يکي از وقف‏نامه جالب توجه دوره‏ي صفوي است که به لحاظ مسائلي که درباره‏ي امر توليت، نظارت، تصدي و موارد مصرف در آن آمده، مي‏تواند روشنگر نکات اجتماعي قابل توجهي باشد. براي روشن شدن ارزش اين وقف‏نامه، مروري بر مهم‏ترين نکات آن داشته و سپس متن وقف نامه را خواهيم آورد. 1 - مجموعه
جمعه، 17 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وقف نامه نظرآقا
وقف نامه نظرآقا
وقف نامه نظرآقا

نويسنده: رسول جعفريان
(وقفنامه اي با ارزش از دوره‏ي صفوي)

توضيحاتي درباره‏ي وقف نامه

وقف ‏نامه‏ي حاضر، يکي از وقف‏نامه جالب توجه دوره‏ي صفوي است که به لحاظ مسائلي که درباره‏ي امر توليت، نظارت، تصدي و موارد مصرف در آن آمده، مي‏تواند روشنگر نکات اجتماعي قابل توجهي باشد. براي روشن شدن ارزش اين وقف‏نامه، مروري بر مهم‏ترين نکات آن داشته و سپس متن وقف نامه را خواهيم آورد.
1 - مجموعه‏ي حاضر، شامل سه وقفنامه از نظر آقا است که هر کدام تاريخ مخصوصي دارد. نخستين آنها که در اينجا فراهم آمده،در واقع متأخرترين آنهاست و مربوط به ربيع الثاني سال 1126 هجري است. دومين آن که مختصرتر است، از تاريخ ذي حجه‏ي سال 1119 است و سومين آنها که تنها چند سطر و وقف يک رقبه براي کاتب وقفنامه است، مورخ رجب سال 1121 است. مع الاسف صفحه‏ي نخست وقف‏نامه گرفتار آب ديدگي شده و جز يکي دو سه کلمه‏ي آن، بقيه مطالب ناخواناست.
اين وقف‏نامه، بر اساس تواريخ فوق الذکر در دوره‏ي شاه سلطان حسين صفوي تنظيم شده و گواهان آن از عالمان همين روزگار هستند. مهر علمايي که گواه وقف نامه هستند، در اطراف بسياري از صفحات ديده شده و متني هم در اين باره روي صفحه‏ي دوم وقف‏نامه نوشته شده است. بر اساس يادداشت استاد علامه محمدعلي روضاتي - دامت برکاته - که مالک وقفنامه بوده و سپس آن را به کتابخانه‏ي مجلس داده‏اند، افرادي که مهرشان در اين وقف‏نامه آمده عبارتند از: 2...... -1- علاءالدين محمد بن علاءالدين حسين
الحسيني، 3- علاءالدين حسين بن محمدباقر الحسيني 4- محمدباقر بن سيدحسن الحسيني 5- محمد فاضل بن محمدباقر الحسيني. همچنين ايشان افزوده است: ظاهرا نويسنده‏ي وقفنامه، همان کاتب چهار نسخه وقفنامه مدرسه چهارباغ اصفهان باشد و گويا کاتب نامش شاه قلي بن محمد يوسف افشار يکي از بهترين خوشنويسان زمان است که چندين کتاب و رساله به خط آن مرحوم به نظر اينجانب رسيده.(1)
2- واقف اين وقف‏نامه فردي است که در متن وقف نامه از وي با نام حاجي حق نظر آقا و در وقف‏نامه‏ي دوم حاجي حق نظر بيک ياد شده و القابي که براي وي به کار رفته، نشانگر آن است که فرد ياد شده از آقايان حرم بوده، فرزندي نداشته، به زيات حرمين شريفين نائل شده و همانند آقايان برجسته‏ي حرم شاهي، از ثروت زيادي که عمده‏ي آن در قالب املاک و مزارع بوده، برخوردار بوده است. اين طايفه، به طور معمول اموال خويش را در سفر مکه و عتبات عاليات خرج مي‏کردند و آنچه باقي مي‏ماند، به صورتي خاص وقف مي‏نمودند. نمونه‏ي حاضر، از جمله‏ي همان موقوفات است. مورد ديگر، بناي مدرسه آقا کمال و تعيين موقوفات بي حد و حصر آقا کمال براي آن است که متن وقفنامه‏اش را در ميراث اسلامي ايران دفتر نخست به چاپ رسانديم. در جستجوي کوتاهي که در مصادر اين دوره شد، از نظرآقا آگاهي به دست نياورديم. اميد که با کاوش بيشتر بتوان درباره‏ي او آگاهي‏هايي به دست آورد.
3- خواجه سرايان در نيمه‏ي دوم حکومت صفوي نقشي مهمي ميان شاه و امراء ايفا مي‏کردند و از اين زاويه، نفوذي چشمگير و درآمدي گسترده داشتند. اين مطلب را به راحتي مي‏توان از آنچه در تذکرة الملوک (2) (ص 19 - 18 ) درباره آنان آمده و نيز آنچه که مشابه آن در کتاب القاب و مواجب دوره‏ي سلاطين صفوي (3) (صص 4 - 1) آمده دريافت. مشاغل بسيار بالا و درآمدها فراوان بوده است. تنها يک نمونه نظارت بر موقوفات مسجد گوهرشاد است که «با خواجه سرايان مي‏باشد که از جانب اشرف - يعني شاه - تعيين شوند، حق النظاره‏اي از موقوفات مسجد مزبور که مشار اليها - يعني گوهرشاد آغا - وقف بر مسجد مزبور نموده، دارند که حسب الواقع معلوم نمي‏شود که در سالي چه
مبلغ مي‏شود ! و از قرار تقرير مباشرين آن از سيصد تومان تا پانصد ششصد تومان به عمل مي‏آيد. (4).
همو با اشاره به حضور شمار زيادي از آنان در آستانه‏ي امام رضا عليه السلام مي‏افزايد: در زمان نواب مالک رقاب، موازي پانصد نفر خواجه سرا، و هر يک را مواجب عظيم بود(5).
اين خواجه ها دو گروه سفيد و سياه بودند. براي آنان که سفيد بودند، لفظ آقا در ادامه‏ي نامشان مي‏آمد مانند ابراهيم‏آقا و آنها که سياه بودند، لفظ آقا پيش از نامشان مي‏آمد مانند آقا کمال(6). اين قاعده نبايد کليت داشته باشد.
از مشاغل مهم آنان يکي هم جبه‏دار باشي، يا خزانه دار سلاح بوده است که «مواجب او سيصد تومان و ثاني الحال، يک صد تومان ديگر اضافه شده به چهارصد تومان قرار گرفته است»(7).
از زمان شاه عباس اول،خواجه هاي گرجي در دربار فراوان شدند. به نوشته‏ي تذکرة الملوک: در زمان شاه عباس ماضي صد نفر از غلامان گرجي سفيد را خواجه نموده، يکي را که از همه معتبرتر بود يوزباشي ايشان نموده‏اند و يوزباشي ديگر به جهت خواجه سرايان سياه تعيين و به او نيز صد نفر تابين از خواجه‏هاي سياه داده تا زمان شاه سلطان حسين يوزباشي آقايان سفيد ابراهيم و يوزباشي آقايان سياه، الياس‏آقا بوده، هر يک از يوزباشيان در دور حرم محترم، عمارتي و دستگاهي و تيول و مواجب معيني داشتند و خدمت نظارت و جبادارباشي‏گري را که در زمان سلاطين سلف با مقربان قزلباش بوده، شاله سليمان و شاه سلطان حسين به خواجه‏هاي سفيد تفويض نمودند.(8).
حضور خواجگان در دوره‏ي اخير صفوي، يک پژوهش جدي را مي‏طلبد، به ويژه که اينان، يک طبقه‏ي مهمي را در حاکميت تشکيل داده و نزد بسياري از مردم متنفر بوده‏اند. شاعر مکافات نامه درباره‏ي آنها مي‏گويد:
زخواجه سرا خامه را نفرت است
که مقبولشان گنده و نکبت است
چه اين ناقصان نه مرد و نه زن
خداناشناسان ابليس فن
نه از نوع انسان نه از جنس دد
ندانسته کاري به غير از لگد
نه عقل و نه فهم و نه دين
و نه داد نه آب و نه آتش نه خاک و نه باد
گرفتند زرها زشاه و گدا
زانعام و از رشوه و از ربا
نموده حرام از پي مستحب
بدادند زرها به روم و عرب
که حاجي و هم کربلايي شوند
بهم چشمي‏و هم مرايي شوند.(9).91 -90- واقف در اين وقف نامه، سه مسؤوليت را تصور کرده است. نخست توليت وقف. دوم ناظر که طبعا از ميان علما باشد. سوم متصدي که مجري است. اما توليت: تعيين توليت از نظر واقف داراي يک سلسله مراتبي است به اين شرح:
در حيات واقف، خود وي توليت دارد. چنين امري طبيعي است ؛ زيرا وي بر آن است تا همه‏ي اموالش را وقف کند ؛ در اين صورت، براي خودش چه مي‏ماند ؟ براي حل اين معضل، او توليت را خود برمي‏دارد و حق التوليه‏ي خود را نيز تا سر حد نه عشر قرار مي‏دهد ؛ يعني تقريبا همه‏ي درآمد منهاي مخارج جاري املاک. بنابراين اين وقف در حيات او، عملا سودي براي موارد مصرف ندارد مگر در حدي بسيار اندک.
در مرحله‏ي بعد، توليت از آن يوزباشي است. گذشت که دو نوع يوزباشي بوده است ؛ يکي براي خواجه سرايان سفيد و ديگري خواجه سرايان سياه. به نظر مي‏رسد عبارت وي در اين که توليت وقف مفوض است به يوزباشي آقايان عظام طرف مرحمت پناه.. خسروآقا. و اگر او نبود يوزباشي طرف مرحمت و مغفرت پناه يوسف‏آقا. بنابراين تا اين جا توليت در آقايان مي‏ماند. اگر يوزباشي نبود، توليت نصيب جبادارباشي مي‏شود ؛ مشروط بر آن که از آقايان باشد.(10) اگر او هم نبود، نصيب ريش سفيد حرم عليه مي‏شود که او نيز از آقايان است. در غير اين صورت، «توليت مفوض است به اعلم علماي دار السلطنه‏ي اصفهان». گفتني است که حق التوليه براي خود واقف، نه عشر است ؛ اما براي متولي‏هاي بعد به هيچ صورت چنين نيست. در اين باره در ادامه سخن خواهيم گفت.
5-مسؤوليت بعد نظارت بر وقف است که يکي ازعلماي اصفهان براي اين کار انتخاب شده است. وي محمد مؤمن فرزند محمد صالح، پيشنماز جامع عباسي يعني همين مسجد امام فعلي در ميدان نقش جهان است. گويا مقصود از محمد صالح ياد شده، محمد صالح بن عبدالواسع، داماد علامه‏ي مجلسي است که شيخ الاسلام اصفهان بوده و به سال 1126 درگذشت(11). فرزندش ميرمحمد مؤمن خاتون آبادي است که در سال 1148 در دشت مغان، به دستور نادر و به احتمال، به خاطر مخالفت با تغيير سطنت از صفويه به افشاريه، به شهادت رسيد. وي عالمي‏برجسته بوده و عبدالله جزائري معاصر او، از دانش فقهي وي ستايش فراوان کرده است(12).
طبق نظر واقف، پس از محمد مؤمن، مي‏بايست فرزند پسر بزرگ وي ناظر باشد. پس از او ساير فرزندان صلبي او. در صورت نبودن فرزند صلبي، بزرگترين نواده‏ي پسر او به همين ترتيب. با نبود نواده‏ي پسري، پسر دختر محمد مؤمن به همين ترتيب الاکبر فالاکبر. در صورتي که کسي از اين خاندان براي نظارت نباشد. ناظر اعلم علماي اصفهان خواهد بود.
6- مسؤوليت سوم مربوط به متصدي موقوفات و مدير آنهاست. وي يکي از افراد محلي را که به وي اطمينان داشته با نام آقامحمد حسين به عنوان متصدي موقوفات معين کرده و ادامه‏ي آن را در فرزندان صلبي وي، در صورت داشتن صلاحيت، واگذارکرده است. در غير اين صورت، يعني نداشتن اهليت و صلاحيت، امر تصدي به يکي از بردگاني که واقف وي را آزاد کرده با نام محمدعلي بيک و سپس اولاد ذکور او واگذار مي‏شود. در نبود اهليت و صلاحيت آنها، متولي و ناظر و اعلم علماي اماميه، بامشورت يکديگر، يک متصدي را معين خواهند کرد. پرداختن به مسأله‏ي متصدي و به ويژه انتخاب متصدي از ميان بردگان آزاد شده، به فهم مناسبات آقايان با يکديگر کمک شايسته اي مي‏کند.
7- اما موارد مصرف: نخستين مورد، پرداختن به امر آبادي رقبات وقفي است که پيش از آن، هرگونه تصرفي در در آمد موقوفات، حرام است. پس از آن پرداختن انواع مالياتهايي است که به اين رقبات تعلق مي‏گيرد. گفتني است که واقفان مهم، مي‏توانستند از شاه اين اجازه‏ي خاص را داشته باشند که رقبات وقفي آنها از پرداخت ماليات معاف باشد. نمونه‏ي آن را در وقف‏نامه‏ي مدرسه‏ي آقا کمال ديديم. اما در اينجا سخن از پرداخت مالياتهاي
ديواني است.
پس از آن، نوبت به حق التوليه مي‏رسد که تا واقف زنده است. نه عشر آن، از آن اوست. اما متولي پس از وي تنها و تنها يک عشر دريافت مي‏کند و بس. همچنين ناظر يک عشر و متصدي نيم عشر. باقي درآمد که هفت عشر و نيم است، و ثروتي بي حساب، به نوعي با شخص واقف مرحوم ارتباط دارد و جالب توجه است:
هر شبانه روز شخصي در مکه براي واقف مرحوم طواف بکند و هر ماهي عمره‏ي مفرده بجاي آورد. (به مبلغ هفت تومان )
هر شبانه روز شخصي در مدينه به نيابت واقف، قبر پيغمبر و امامان را زيارت کند و نماز زيارت بخواند (به مبلغ سه تومان ).
هر شبانه روز شخصي در نجف و کربلاي معلي و کاظمين و مشهد مقدس از طرف واقف زيارت و نماز زيارت بخواند (براي هر يک در نجف و کربلا و کاظمين و مشهد سالانه سه تومان ).
دو نفر در مدفن واقف، يکي در طف صبح و ديگري در طرف عصر قرآن بخوانند و ثوابش را به روح واقف اهداء نمايند (هر يک مبلغ سه تومان ).
البته شرايط ريز آن زياد است ؛ اگر فرضا پنج سال امکان فرستادن کسي به مکه يا مدينه يا موارد ديگر نبود، متولي و ناظر، پول آن را صرف کارهاي خير کنند. ايضا متولي و ناظر با مشورت مي‏توانند اين مقرري‏ها را کم و زياد کنند.
در اينجا باز سخن از غلامان آزاد شده به ميان مي‏آيد که از اين جهت قابل توجه است. واقف مي‏گويد: اگر چيزي زياد آمد، هر سال مبلغ شش تومان به محمد علي بيک غلام آزاد شده‏ي واقف داده شود و پس از وي ميان وارثان او بر حسب احکام قرآن براي پسرها دو برابر دخترها، پرداخت شود. اين مورد، نسلا بعد نسل ادامه دارد. در ضمن اگر واقف غلام ديگري داشته باشد که وقف مرگ او آزاد نشده باشد، متولي و ناظر او را با درآمد باقي مانده او را آزاد کنند.
اگر بعد از اين موارد، چيزي ماند، بر اساس مشورت متولي و ناظر «به مستحقين سادات عظام و طلبه‏ي کرام و ايتام و ساير مستحقين از ذکور و اناث فرقه‏ي ناجيه‏ي اماميه‏ي اثني عشريه و ساير خيرات و مبرات از تعمير مساجد و قناطر و اموري که نفع عامي داشته باشد، صرف نمايند.»
8- يک وقف‏نامه‏ي ديگر در ادامه آمده که خود ترکيب شده از سه بخش است:
نخست رقباتي را که اندکي بيش از شصت جريب است، وقف کرده. و مورد مصرف آن را براي شخص صالحي از علماي شيعه‏ي قرار داده است که در آن روستا و روستاهاي اطراف به تعليم «عقائد دينيه و احکام شرعيه» به بچه ها و ساير مردم بياموزد. البته اين معلم مي‏بايست بخشي از پول را در صورت لزوم صرف تعمير مسجد نيز بکند.
دوم يک ده جريب ديگر وقف کرده و متولي آن را يک معتمد محلي قرار داده که آن هم کسي جز متصدي رقبات وقفي بخش اول نيست. اين شخص مي‏بايست مسجد محل را در صورت لزوم از درآمد اين رقبات تعمير کند. ناظر او نيز يوزباشي يعني رئيس غلامان خاصه و در صورت نبود او، ريش سفيد حرم عليه عاليه است.
در اينجا يک شرط مهم را مطرح کرده و آن اين که اداره‏ي اوقاف وقت که در اختيار صدر و کارگزاران او بوده است، حق مداخله در اين وقف را ندارند با اين عبارت «و شرط ديگر آنکه صدور عظام و مباشرين موقوفات به هيچ وجه من الوجوه دخل در موقوفات مزبوره ننموده، پيرامون نکردند.. و از متولي و ناظر حساب نطلبند و حساب ايشان را به يوم يقوم الحساب واگذارند».
بخش سوم اين وقف، که شامل وقف چندين روستا از جمله روستاي عاشق معشوق است، شرايطي مشابه وقف نامه‏ي نخست دارد. پس از مرگ واقف که خود اول متولي آنجاست و نه عشر درآمد آن حق التوليه‏ي خود اوست، بخش عمده‏ي حاصل اين املاک در درجه‏ي اول، پس از کسر سهم متولي و ناظر، در اختار محمد علي بيگ غلام آزاد شده واقف قرار مي‏گيرد، يعني سالانه يک هزار من غله. پس از مرگ او نيز به اولادش مي‏رسد و در صورت نبودن شخصي از اولاد او، ميان سادات و متسحقين توزيع مي‏گردد. به علاوه سالي هشت تومان نيز در اختيار او گذاشه شود تا «با اطلاع عاليحضرات متولي و ناظر در ايام عاشورا صرف تعزيه‏ي خامس آل عبا» نمايد.
آخرين رقبه‏ي وقفي او، وقف هفت جريب زمين براي کاتب وقف نامه است تا آن را صرف معيشيت شخصي خود نمايد. اين نيز موردي استثنايي در وقف‏نامه‏هاي موجود است.

متن وقف‏ نامه

بسم الله الرحمن الرحيم
... و الصلوة و السلام علي من شرف الحرمين و اول من وقف في الموقفين، اشرف من أم في المسجدين و صلي علي القبلتين، سيد الکونين و رسول الثقلين. محمد الاحمد في العالمين، المحمود من اخيار المصطفين و علي آله و اولاده الواقفين مواقفه، النازلين منازله و العارفين معارفه، الناهجين مناهجه لتولية الاحکام و السالکين مسالکه في شرايع الاسلام، حمدا موقوفا عليه تعالي وقفا مؤبدا و صلوة محبوسا له صلي الله عليه و اله حبسا مخلدا ما تعلقت الاوقاف بالخلود و تقيدت الاوقات بالا بود.
اما بعد: باعث بر تحرير اين کتاب صواب، و مطلب از تسطير اين خطاب مستطاب، ذکر و بيان آن است عاليجاه رفعت و دولت و اقبال پناه، مناعت و متانت و اجلال دستگاه، عزت و محمدت و نباهت انتباه، طايف الرکن و المقام، زاير مدينة سيد الانام، زبده‏ي مقربان جاه و جلال، عمده‏ي مؤتمنان دولت ابدي الاتصال، عالي قدر حميده خصال، شمسا للمناعة و الدولة و الاقبال و الاجلال، حاجي حق نظرآقا - وفقه الله تعالي للخيرات و أيده لفعل الحسنات و الطاعات - قربة الي الله تعالي و طلبا لمرضاته و رغبة في نيل قرباته و ذخيرة ليوم هوله عظيم و عذابه اليم، «يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من أتي الله بقلب سليم» و طلبا لثوابه الجسيم، وقف صحيح شرعي و حبس مخلد صريح ملي نمود

رقبات وقفي

همگي و تمامي‏ و جملگي کل شش دانگ مزرعه‏ي صفي‏آباد واقعه در محال پوده‏ي سميرم فارس محدود به مزرعه‏ي حاجي‏آباد و درويش‏آباد و به نظرآباد و به مزرعه‏ي عباس‏آباد و به مزرعه‏ي اميرآباد،
و همگي و تمامي شش دانگ مزرعه‏ي عباس‏آباد واقعه در محال مزبوره نيز محدوده به مزرعه صفي آباد مزبوره و به رودخانه‏ي شور و به مزرعه‏ي حيدرآباد و به مزرعه‏ي ميرزا عمران،
و همگي و تمامي شش دانگ مزرعه‏ي حاجي‏آباد واقعه در محال مزبوره‏ي سميرم نيز محدوده به ملک مزرعه‏ي محمدآباد و به مزرعه‏ي شاه‏آباد و نظرآباد و به قنات صفي‏آباد مزبوره و به املاک قريه‏ي کره،
و همگي و تمامي ده حبه و دو دانگ و يک ثمن از جمله حبه‏ي ديگر از جمله هفتاد و دو حبه‏ي قريه‏ي معينه معلومه سوک‏آباد زفيره‏ي النجان،
و همگي و تمامي هشت حبه و پنج دانگ و نيم از حبه‏ي ديگر از جمله‏ي هفتاد و دو حبه‏ي مزرعه‏ي جزدان من مزارع قريه‏ي سوک آباد مزبوره،
و همگي و تمامي قطعات معينه مفروزه(13)واقعه در قريه‏ي جورکان ماربين که مجموع آن قطعات به مساحت ني رسم (14) يکصد و هفده جريب است به تفصيل ذيل:

بابتي ملک احمدآباد واقعه در صحراي چهارم

قطعه‏ي حدي به باغ مهدي قلي‏بيک و حدي به ملک مالک و در طرفين به املاک احمدآباد سه جريب.
قطعه‏ي محدود به ملک واقفه و در سه طرف به املاک احمدآباد دو جريب.
قطعه‏ي محدود به نهر جوق‏آباد و حدي به باغ ميرزاکريم و از طرفين به املاک احمدآباد سه جريب.
قطعه‏ي محدود به ملک احمدآباد و حدي به کريک يراق و حدي به ملک سنگ و حدي به ملک حاجي جعفر سه جريب.
قطعه‏ي محدود به ملک احمدآباد و حدي به ملک ورثه‏ي اسماعيل و حدي به باغ محمد علي بيک و حدي به باغ حاجي جعفر دو جريب.
قطعه‏ي محدود به صحرا و حدي به ملک رجبعلي و حدي به ملک مالک و حدي به ملک ورثه‏ي ميرزا رحيم عقيلي پنج جريب.
قطعه‏ي محدود به ملک مالک و حدي به ملک ميرزا رحيم عقيلي و حدي به املاک احمدآباد و حدي به ملک سنگ هفت جريب.
قطعه‏ي محدود از طرفين به شارع و حدي به ملک آقا امامقلي و به ملک ورثه‏ي شاه حسين و به ملک ورثه‏ي ميرزا رحيم عقيلي پنج جريب.
قطعه‏ي محدود به شارع و حدي به ملک ميرزا رحيم عقيلي و حدي به نهر مزرعه‏ي وازي و حدي به هرزاب صحرا و به ملک واقف هفده جريب.
قطعه‏ي محدود به شارع و حدي به ملک محمدعلي بيک و به ممرآب و حدي به ملک حاجي جعفر و به ملک لقاتات ميرزا اشرف پانزده جريب.
قطعه‏ي محدود به باغ محمد و از طرفين به ممرآب و به ملک زينل دو جريب.
قطعه‏ي محدود از طرفين به لقاتات ميرزا اشرف و از طرفين به ممرآب يک جريب. قطعه‏ي محدود به ملک محمدعلي بيک و حدي به نهر آب و از طرفين به ممر آب يک جريب و نيم.
قطعه‏ي محدود به ملک مهدي سلطان و از طرفين به نهر وازي و حدي به هرزاب دو جريب.
قطعه‏ي محدود به ملک آقا امامقلي و حدي به ملک سنگ و از طرفين به ممرآب يک جريب.

بابتي واقعه در صحراي وازي

قطعه‏ي محدود به ممرآب و حدي به ملک آقا امامقلي و حدي به ملک ورثه‏ي ميرزا مؤمن و حدي به شارع چهار جريب.
قطعه‏ي محدود به شارع و حدي به ممرآب و حدي به باغ زمان و حدي به ملک شاه چهار جريب.
قطعه‏ي محدود به ملک واقف و حدي به ملک علي‏اکبر و حدي به ملک ورثه‏ي ميرزا
صفحه=1098@
مؤمن و حدي به ممر آب دو جريب.
قطعه‏ي محدود به شارع و حدي به ملک علي اکبر و حدي به ممرآب و حدي به ملک واقف يک جريب.
قطعه‏ي محدود به شارع و حدي به طاحونه و حدي به خانه‏ي محب قورچي و حدي به ملک حاجي جعفر يک جريب و نيم.
قطعه‏ي مشهور به باغ عرب محدود به ملک حاجي جعفر و از سه طرف به املاک احمدآباد چهار جريب.
دو قطعه از بابت وازي مشهور به جاي خانها و حدي به خانه‏ي اسماعيل و به دکان مقر و مالک مزبور و حدي به ملک ورثه‏ي ميرزا مؤمن و حدي به خانه‏ي ورثه‏ي شفيع و حدي به خانه‏ي ورثه‏ي دروريش قاسم به شارع شش جريب.
دو قطعه‏ي املاک آقا ياقوت هجده جريب و املاک فروشان هفت جريب و همگي و تمامي عرصه و اعيان سه در باغ واقعه در صحراي چهارم قريه‏ي مزبوره که به مساحت نيز مجموع باغات به ني رسم موازي بيست و سه جريب، بدين موجب باغ معين حاشيه مشجر محدود به ملک واقف از طرفي و جدول آب از طرفي و به شارع عام از طرفين نه جريب.
باغ معنب محدود به شارع عام و به ملک ميرزا رحيم از طرفين و به باغ اسماعيل از طرفي و به باغ محمد از طرفي نه جريب.
باغ معنب محدود به شارع عام و به ملک لقاتات ميرزا اشرف و به جدول آب و به باغ ورثه‏ي صادق پنج جريب.
و همگي و تمامي قطعات معينه‏ي مفروزه واقعه در قريه‏ي جنيران ماربين که مجموع آن قطعات به مساحت ني رسم يک صد و سي و سه جريب است به تفصيل ذيل:

بابتي قطعات واقعه در جوق بالاجوق

قطعه اي که از سه طرف به نهر آب و حدي به باغ ميرزاعلي دو جريب.
قطعه‏ي محدود به ملک وقفي مرحوم آقا هوشيار و حدي به شارع صحرا و حدي به ملک وقفي معلم اطفال و حدي به ملک ورثه‏ي حاجي ضياءالدين دو جريب.
قطعه‏ي محدود به باغ ميرزا علي و از دو طرف به جدول آب و صحرا و حدي به ملک سرکار خاصه‏ي شريفه و به باغ يارعلي چهارجريب.
قطعه محدود به املاک سرکار خاصه‏ي شريفه و دو طرف به ملک وقفي معلم اطفال و از دو طرف به جدول آب و صحرا سه جريب و نيم.
قطعه‏ي محدود از طرفين به جدول آب و صحرا و حدي به ملک ورثه‏ي حاجي ضياءالدين و حدي به ملک وقفي آقا هوشيار سه جريب. قطعه‏ي محدود از طرفين به جدول آب و صحرا و حدي به ملک واقف و حدي به ملک وقفي آقا هوشيار سه جريب. قطعه‏ي محدود به شارع و از دو طرف به ملک ورثه‏ي بس خانم و حدي به ملک وقفي آقا هوشيار سه جريب.
قطعه‏ي محدود به ملک وقفي آقا هوشيار و حدي به ملک ميرزاعلي و حدي به ملک واقف و املاک وقفي آقا هوشيار و حدي به شارع سه جريب.

بابتي قطعات واقعه در جوق پائين در قريه‏ي مزبوره

قطعه‏ي مشهور به رئيس فولاد و حدي به نهر آب و حدي به ملک ورثه‏ي حاجي شفيع و حدي به ملک وقفي آقا هوشيار و حدي به ملک ورثه‏ي بس خانم شش جريب.
قطعه‏ي محدود به نهر آب و حدي به ملک ميرزاعلي و حبيب‏الله و حدي به ملک واقف و ملک وقفي آقا هوشيار و حدي به ملک حاجي سليم ولايتي و به ملک خاصه‏ي شريفه چهار جريب..
قطعه‏ي مشهور به گوشه‏واره چهارباغ محدود به نهر آب و حدي به جدول آب و صحرا و حدي به ملک ورثه‏ي برخوردار و حدي به ملک حاجي سليم ولاتي(15) يک جريب و نيم.
قطعه‏ي محدود به جدول صحرا و حدي به ملک وقف و حدي به شارع صحرا و حدي به ملک ورثه‏ي برخوردار مشهور به ملک چهارباغ دو جريب.
قطعه‏ي محدود به ملک واقف و حدي به شارع صحرا و حدي به ملک ورثه‏ي بس خانم و حدي به جدول صحرا به شرح ايضا دو جريب.
قطعه‏ي محدود به ورثه‏ي بس خانم و حدي به شارع صحرا و حدي به ملک
وقفي آقا هوشيار و حدي به جدول صحرا هفت جريب.
قطعه‏ي محدود از طرفين به جدول آب و حدي به ملک ورثه‏ي بس‏خانم و حدي به ملک وقفي مسجد ومعلم اطفال واقعه در قريه‏ي مزبوره دو جريب و نيم.
قطعه‏ي محدود از طرفين به جدول آب و دو حد به ملک آقاحسين متصدي دو جريب و نيم.
قطعه‏ي محدود از سه طرف به ملک حاجي سليم ولاتي و حدي به ملک ورثه‏ي بس‏خانم و حدي به باغ واقف سه جريب.
قطعه‏ي محدود به باغ ورثه‏ي حاجي ضياءالدين و حدي به شارع و حدي به ملک واقف و شارع و حدي به جدول آب سه جريب.
قطعه‏ي محدود به نهر آب و حدي به ملک واقف و حدي به جدول آب و حدي به شارع يک جريب.

بابتي قطعات واقعه مشهور به چهارباغ و به بازيار

قطعه‏ي محدود به ملک ورثه‏ي حاجي ضياءالدين و حدي به جدول آب و صحرا و دو حد از طرفين به جدول آب و صحرا دو حد از طرفين به شارع و صحرا دو جريب و نيم مشهور به چهارباغ.
قطعه‏ي محدود به ملک آقاحسين متصدي و حدي به ملک واقف و دو حد به شارع و صحرا يک جريب به شرح ايضا.
قطعه‏ي محدود به شارع عام و حدي به شارع صحرا و حدي به مسجدشاه سه تنان و حدي به باغ واقف سه جريب به شرح ايضا.
قطعه‏ي محدود به نهرآب و حدي به ملک حاجي بديع‏الزمان و به باغ و حدي به شارع عام و حدي به ملک متولي مسجد سه جريب مشهور به بازيار.
قطعه‏ي محدود به نهرآب و حدي به شارع عام و دو حد به ملک حاجي بديع‏الزمان چهار جريب به شرح ايضا.

بابتي قطعات واقعه در قريه‏ي مزبوره

قطعه‏ي محدود به شارع و حدي به ملک ورثه‏ي حاجي ضياءالدين و ملک واقف و حدي به نهر آب و حدي به ملک وقفي آقا هوشيار و محمدعلي نه جريب.
قطعه‏ي محدود به هرزاب صحرا و حدي به نهر طهرانچي و حدي به قبرستان و حدي به نهر جنيران سه جريب.
قطعه‏ي محدود به قبرستان و حدي به نهر سهرانچي(16)و حدي به ملک اسماعيل و حدي به نهر جنيران مشهور به کارچي يک جريب و نيم. قطعه‏ي محدود به نهر جنيران و حدي به جدول آب و حدي به ملک واقف و حدي به نهر سهرانچي و حدي به ملک اسماعيل مشهور به ملک کليا واران پنج جريب.
قطعه‏ي محدود از طرفين به نهر سهرانچي و حدي به ملک واقف و حدي به جدول آب دو جريب و نيم.
قطعه‏ي محدود به نهر سهرانچي و حدي به ملک اسماعيل و حدي و از طرفين به جدول آب مشهور به ملک کليا واران يک جريب.
قطعه‏ي محدود به ملک سرکار خاصه‏ي شريفه و حدي به ملک وقف آقا هوشيار و حدي به شارع و حدي به خانه‏ي ورثه‏ي حاجي ضياءالدين و ورثه‏ي شعبان و ورثه‏ي حاجي‏بهرام هفت جريب.
قطعه‏ي محدود از طرفين به شارع عام و حدي به جدول آب و حدي به خانه‏ي ورثه‏ي حاجي محمود و باغ مشهور به باغ يارعلي هشت جريب.
قطعه‏ي محدود به باغ محمدعلي و حدي به باغ ورثه‏ي حاجي مؤمن شوشتري و حدي به باغ ورثه‏ي شمس و حدي به باغ جعفر و به شارع عام هشت جريب. قطعه‏ي محدود از طرفين به جدول آب و دو طرف ديگر به ملک ورثه‏ي بس خانم سه جريب.
قطعه‏ي محدود به باغ ورثه‏ي محمد شفيع و حدي به جدول آب و حدي به نهرآب و حدي به ملک آقا هوشيار دو جريب.
قطعه‏ي محدود به ملک حاجي بديع الزمان و حدي به شارع سودان و حدي به باغ اسماعيل و حدي به نهر آب سه جريب.
قطعه‏ي محدود به شارع سودان و حدي به باغ حاجي علي عسکر و به باغ و حدي به ملک وقف حمام واقعه در قريه‏ي مزبوره و حدي به جدول آب مشهور به ملک ميان، يک جريب و نيم.
قطعه‏ي محدود به باغ حاج علي عسکر و به باغ و حدي به باغ ورثه‏ي حاجي طالب و ملک حاجي علي عسکر و حدي به هرزآب و حدي به ملک وقفي حمام مزبور هفت جريب. و همگي و تمامي عرصه و اعيان سه در باغ واقعه در قريه‏ي مزبوره که به مساحت مجموع باغات نيز به ني رسم پانزده جريب است، بدين موجب:
باغ معنب حاشيه مشجر محدود به ملک واقف و به مسجد شاه سه تنان و به باغ ورثه‏ي حاجي شفيع و به خانه‏ي ميرزاعلي و به باغ حبيب‏الله و به شارع عام پنج جريب و نيم.
باغ معنب حاشيه مشجر محدود به ملک ورثه‏ي بس خانم و به ملک حاجي سليم و به ملک واقف و از طرفين به باغ ورثه‏ي حاجي ضياءالدين که مشهور است به باغ مخلص شش جريب و نيم.
باغ معنب حاشيه مشجر محدود به باغ حاجي ضياءالدين از طرفين و به باغ و خانه‏ي وقفي واقف از طرفي و به شارع عام از طرفي سه جريب.
و همگي و تمامي دو قطعه معينه مفرزوه واقعه‏ي در قريه‏ي سودان اعظم من محال ماربين که مجموع به مساحت ني رسم موازي پنج جريب و نيم است بدين موجب:
قطعه‏ي معينيه ساده‏ي اربابيه‏ي مشهور به ملک دست وازي محدود به نهر زاجان از سه طرف و به ملک محمدعلي از طرفي سه جريب و نيم.
قطعه‏ي معينه ساده‏ي اربابيه واقعه در صحراي جنيد قريه‏ي مزبوره محدود به باغ دوستعلي و به باغ ورثه‏ي حاجي غلام‏رضا و به ملک ورثه‏ي صفار و به قنات ولدان دو جريب.
وقفا صحيحا شرعيا و حبسا مخلدا صريحا مليا بحيث لا يباع و لا يوهب و لا يرهن و لا يورث و لا يملک الي ان يرث الله الارض و من عليها و هو خير الوارثين.

تعيين واقف

و عاليجاه واقف - أمنه الله من اهوال المواقف - تفويض نمود اولا توليت اين وقف مؤبد را به نفس نفيس خود مادام باقيا - عمره الله تعالي اطول الاعمار و وقاه صوارف الليل و النهار. و بعد از آن توليت وقف مزبور مفوض است به يوزباشي آقايان عظام طرف
مرحمت و غفران پناه جنت آرامگاه خسروآقا ؛ و اگر يوزباشي در طرف مرحوم خسروآقا تعيين نشده باشد، توليت وقف مزبور مفوض است به يوزباشي طرف مرحمت و غفران پناه يوسف‏آقا ؛ و اگر يوزباشي از اين دو طرف تعيين نشده باشد. توليت مفوض است به جبادارباشي اگر از آقايان عظام باشد ؛ و اگر جبادارباشي از آقايان عظام نباشد، توليت مفوض است به هر که ريش سفيد حرم عليه‏ي عاليه‏ي اصفهان بوده باشد. و اگر احيانا ريش سفيد حرم عليه‏ي عاليه‏ي اصفهان تعيين نشده باشد، توليت مفوض است به اعلم علماي دار السلطنة اصفهان.
و عاليجاه واقف - امنه الله من المخاوف - در متن عقد، وقف شرط شرعي نمودند که در مراتب توليت بعد از توليت عاليجاه واقف، اگر در مرتبه اي از آن مراتب، صاحب منصبي که در آن مرتبه متولي است تعيين نشده باشد و به اين سبب توليت به متولي مرتبه‏ي بعد از آن منتقل شود، تا متولي مرتبه‏ي لاحقه صاحب منصب باشد، توليت با او بوده اگر صاحب منصبي که درمرتبه‏ي سابقه متوليست تعيين شود سلطنت انتزاع از يد متولي لاحق نداشته باشد و بعد از آنکه ايام توليت متولي لاحق منقضي شود به سبب فوت يا عزل از منصب و متولي مرتبه‏ي سابقه موجود باشد، توليت با متولي مرتبه‏ي سابقه است.

تعيين ناظر

و عاليجاه واقف - وفقه الله تعالي - تفويض نمود نظارت اين وقف مؤبد و خيرات سرمديه را در مرتبه‏ي توليت خود و ساير مراتب توليت بعد از خود به عالي حضرت قدسي فطرت ملکي خصلت، افادت و افاضت پناه فضايل و کمالات دستگاه، حقايق و معارف آگاه، دقايق و عوارف اکتناه، جامع المعقول و المنقول، علامي فهامي آخوند ملا محمد مؤمن دامت افاداته خلف مرحمت و غفران پناه مولانا محمد صالح پيشنماز مسجد جامع کبير عباسي.
و بعد از عاليحضرت علامي معزي اليه متع الله المؤمنين بطول بقائه، نظارت مفوض است به اکبر اولاد ذکور صلبي علامي معزي اليه و هکذا الاکبر فالاکبر، و بعد از فقد اولاد صلبي علامي معزي اليه، نظارت مفوض است به اکبر ذکور اولاد ذکور علامي معزي اليه و هکذا الاکبر فالاکبر، به شرط تقدم بطن اعلي بر بطن اسفل و با فقد ذکور اولاد
ذکور علامي‏معزي اليه، نظارت مفوض است به اکبر ذکور اولاد اناث علامي‏معزي اليه و هکذا الاکبر فالاکبر، به شرط تقدم بطن اعلي بر بطن اسفل.
و اگر در مرتبه‏اي از مراتب نظارت، اولاد ناظر در آن مرتبه متصف به صلاح و سداد نباشد، نظارت مفوض است به ولدي که متصف به صلاح و سداد باشد، اگر چه به چند مرتبه دور باشد و با فقد اولاد و اولاد اولاد علامي معزي اليه، نظارت مفوض است به شخصي که اعلم علماي دار السلطنه اصفهان بوده باشد و متولي تجويز و تصديق او بنمايند.

تعيين متصدي

و عاليجاه واقف - امنه الله من المخاوف - تفويض فرمودند تصدي املاک موقوفه‏ي مزبوره را به حضرت رفعت و معالي پناه، امانت و ديانت دستگاه، آقا محمد حسين ولد مرحوم آقا محمد شفيع جنيراني که کما ينبغي و يليق، در نظم و نسق املاک موقوفه‏ي مزبوره سعي بليغ به عمل آورده، نوعي نمايد که املاک مزبوره به حليه‏ي آباداني در آمده، حاصل املاک مزبوره را به ضبط و تصرف متولي و ناظر دهد تا آنکه به مصارف مذکوره‏ي ايشان صرف نمايند.
و بعد از آقاحسين مزبور، تصدي، مفوض است به اولاد ذکور صلبي مشاراليه به شرط اهليت و امانت و ديانت، و هرگاه موصوف به صفت صلاح و ديانت نبوده باشند، تصدي مزبوره مفوض است به رفعت پناه محمدعلي بيک، عتيق واقف (17) و اولاد ذکور او به شرط اهليت و ديانت ؛ و هرگاه از او چنين شخصي يافت نشود، متولي و ناظر و اعلم علماي اماميه مختارند که به هر که قابليت و اهليت داشته باشد، تصدي تعيين نمايند.

موارد مصرف

و عاليجاه واقف موفق، مصارف اين وقف را چنين قرار دادند که آنچه از حاصل و نماء موقوفات مزبوره به عمل آيد، اولا صرف خرج قنوات مزبوره نمايند که مبادا مزارع از حليه‏ي آبادي بيفتد و بدون اين، تصرف در تمامي وقف حرام محض خواهد بود.
و باقي بعد از وضع خراج و حقوق ديواني و اخراجات ملکي و اربابي و مصالح الأملاک و مؤونت زراعات و ساير ضروريات، آنچه باقي ماند و به حيطه‏ي ضبط و تصرف متولي و ناظر در آيد، عاليجاه واقف در نوبت توليت خود، نه عشر را به حق التوليه تصرف نمايد و يک عشر را به مستحقين فرقه‏ي ناجيه‏ي اماميه اثنا عشريه به نحوي که رأي صوابنماي علامي ناظر اقتضا نمايد عايد سازند.
و بعد از آنکه توليت به غير عاليجاه واقف رسد، متولي يک عشر را به حق التوليه و ناظر يک عشر را به حق‏النظاره و متصدي نيم عشر را به حق التصدي تصرف نمايد.
و هفت عشر و نيم باقي را متولي و ناظر به مصلحت يکديگر، به اين طريق صرف نمايند که شخص شيعه‏ي صالح متديني را در مکه‏ي معظمه - زادها الله شرفا - تعيين نمايند که هر شبانه روز نيابت واقف موفق، طواف کعبه‏ي معظمه، به اين طريق که در صبح اقلا يک طواف و در عصر و در شب نيز اقلا يک طواف به عمل آورد ؛ و در هر ماهي به نيابت واقف عمره مفرده به عمل آورد. و مقرري او از حاصل موقوفات، هر ساله مبلغ هفت تومان است.
و شخص شيعه‏ي صالح متديني را در مدينه‏ي طيبه تعيين نمايند که هر شبانه روز به نيابت واقف از قرب زيارت حضرت سيدالمرسلين و خاتم النبيين - عليه من الصلوات افضلها و مت التحيات اکملها - با زيارت ائمه بقيع - عليهم الصلوة و السلام - و نماز زيارت به عمل آورد و مقرري او از حاصل موقوفات هر ساله مبلغ پنج تومان است.
و شخص شيعه‏ي صالح متديني را درنجف اشرف تعيين نمايند که هر شبانه روز به نيابت واقف زيارت حضرت سيد الوصيين و ابا الائمة الطاهرين اميرالمؤمنين عليه و عليهم الصلوة و السلام را از قرب با نماز زيارت به عمل آورد و مقرري او هر ساله از حاصل موقوفات مبلغ سه تومان است.
و همچنين شخص شيعه‏ي صالح متديني را در کربلاي معلي تعيين نمايند که هر شبانه روز به نيابت واقف زيارت حضرت سيدالشهداء و امام الاتقياء ابا عبدالله الحسين عليه التحية و الثناء با زيارت حضرت عباس و جميع شهداء - رضوان الله عليهم اجمعين - از قرب با نماز زيارت به عمل آورد و مقرري او از حاصل موقوفات، هر ساله مبلغ سه تومان است.
و شخص شيعه‏ي صالح متديني را در بلده‏ي کاظمين - عليها الصلوة و السلام - تعيين نمايند که هر شبانه روز از قرب زيارت حضرت کاظمين - عليهما الصلوة و السلام - را با نماز زيارت به عمل آورد و مقرري او هر ساله از حاصل موقوفات مبلغ سه تومان است.
و همچنين شخص شيعه‏ي صالح متديني را در مشهد مقدس معلي تعيين نمايند که هر شبانه روز از قرب، به نيابت واقف، زيارت حضرت امام الجن و الانس علي بن موسي الرضا - عليهما التحيه و الثناء - را با نماز زيارت به عمل آورد و مقرري او از حاصل موقوفات هر ساله مبلغ سه تومان است.
و هر يک از نواب، هرگاه به اعتبار بيماري يا امر بسيار ضروري خود،نتواند که طواف و عمره و زيارت از قرب را به عمل آورد، شخص شيعه‏ي صالح متديني را تعيين نمايد که به نيابت واقف اعمال را به عمل آورد تا تعطيل در هيچ يک از اعمال مزبوره واقع نشود تا آنکه مانع رفع شود، و خود بنفسه متوجه اعمال کما ينبغي و يليق شود.
و دو شخص صالح متدين تعيين نمايند که در مدفن واقف، به تلاوت قرآن مجيد اشتغال نمايند، به اين طريق که يکي در طرف صبح دو جزو تلاوت نمايد و ديگري در طرف عصر دو جزو تلاوت نمايد. و ثواب آن را به روح واقف قرب و اهدا نمايد. و مقرري هر يک از حاصل موقوفات هر ساله، مبلغ سه تومان است.
عاليحضرات متولي و ناظر مي‏بايد که هر ساله مقرري نواب مزبوره را با مقرري دو حافظ به ايشان عايد سازند و اگر مانعي از رسانيدن به ايشان به هم رسد، مثل اينکه العياذ بالله در سالي کسي به مکه معظمه يا به مدينه طيبه يا به يکي از اماکن مشرفه نرود، نواب به امر نيابت عمل نموده باشند، مقرري دو ساله يا بيشتر را يکجا در سالي که ايصال ممکن باشد، به ايشان عايد سازند. و اگر العياذ بالله تا مدت پنج سال مانعي به هم رسد که متعذر باشد رسانيدن مقرري به ايشان يا وکيل ايشان و مظنون شود که به نيابت اقدام ننموده اند، مقرري او را در مصارف خيرات و مبرات به نحوي که رأي متولي و ناظر اقتضا نمايد صرف نمايند.
و زياد و کم نمودن مقرري‏ها هرگاه مصلحت دانند، منوط به رأي صوابنماي متولي و ناظر است و بعد از وضع مقرري‏ها آنچه باقي ماند، متولي به تجويز ناظر، هر ساله مبلغ شش تومان تبريزي به صيغه‏ي وظيفه به محمدعلي بيک، عتيق واقف موفق مومي‏اليه رسانند و بعد از او «للذکر مثل حظ الانثيين» به اولاد او اگر به صفت اهليت و استحقاق موصوف باشند بدهند. و اگرهمگي اولاد به صفت استحقاق موصوف نباشند، هر يک که به صفت مزبوره متصف باشند، رسانند ؛ و هکذا نسلا بعد نسل. و اگر منقرض شوند، متعلق خواهد بود به ساير موقوف عليهم.
و بعد ذلک آنچه بماند متولي به تجويز ناظر، به مستحقين سادات عظام و طلبه‏ي کرام و ايتام و ساير مستحقين از ذکور و اناث فرقه‏ي ناجيه‏ي اماميه‏ي اثني عشريه و ساير خيرات و مبرات از تعمير مساجد و قناطر و اموري که نفع عامي داشته باشد، صرف نمايند.
و اگرعاليجاه واقف مالک غلام ديگر بشود، خواه يکي و خواه متعدد و آزاد نشده باشد، متولي و ناظر او را آزاد نموده، حاصل وقف مزبور رامتولي و ناظر از قرار نفري سه تومان الي چهار تومان، به عنوان وظيفه در وجه هر يک و بعد از ايشان به اولاد ذکور و اناث ايشان ما تعاقبوا و تناسلوا للذکر مثل حظ الانثيين به شرط تقدم بطن اعلي بر بطن اسفل قسمت نمايند و با انقراض ايشان متولي و ناظر به مصلحت يکديگر، حاصل وقف مزبور را در مصارف خيرات و مبرات به نحوي که رأي صوابنماي ايشان اقتضا نمايد، صرف نمايند.
و همچنين واقف موفق، وقف نمود همگي و تمامي عمارات تحتاني و فوقاني مع دو قطعه‏ي باغچه‏ي مربوطه‏ي به آن و انبار و بهاربند و طويله واقعه در قريه‏ي جنيران بر هر شخصي که متصدي موقوفات مزبوره باشد و در آنجا سکني نموده، به امر تصدي کما ينبغي و يليق، قيام نمايد و منافع خانه و باغچه‏ي مزبوره و باغات متصله را در سالي که اخراجات ضروريه داشته باشد، اولا صرف و خرج آنها نمايد که از حليه‏ي آبادي نيفتد و داير باشد و حق التصدي خود را از ساير موقوفات تصرف کند و اگراز اخراجات ضروريه از انتفاعات مزبوره چيزي باقي و اضافه بماند، به نيم عشر حق التصدي خود متصرف شود و هرگاه...(18).
...و هو خير الوارثين و به تمام شرايط وقف از صحت و لزوم متحقق گرديده و الحال يد واقف بر موقوفات مزبوره، يد توليت نه يد ملکيت.
و کان ذلک في شهر ربيع الثاني من شهور سنه ست و عشرين و مائة بعد الالف من الهجره النبوية عليه الف الف صلوة و تحية. 1126.
و عاليجاه واقف موفق امنه الله من اهوال الموقف، قبل از اين به موجب وقفنامچه‏ي علي حده مورخ به تاريخ غره‏ي شهر ذي الحجة الحرام من شهور سنة تسع عشرة و مائة بعد الاف وقف ديگر نمود و عبارات آن اين است بلا زياده ونقصان

وقفنامه‏ي ديگر

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله الواقف علي النيات، العالم بالسراير و الخفيات، و الصلوة علي صاحب المعجزات محمد المبعوث بالسور و الايات، و آله العالمين بالزبر و البينات المحمودين في الارضين و السموات.
غرض از تحرير اين کتاب صواب، ان است که عاليحضرت سامي رتبت متعالي منزلت رفيع مرتبت، رفعت ومکرمت و عوالي دستگاه، عزت و محمدت و معالي پناه، مناعت و متانت و اعالي اکتناه، توفيق و تأييد آثار محامد و محاسن اطوار، حاج الحرمين الشريفين مستغني الالقاب و الاوصاف، و الا قدري، نظاما للرفعة و المناعة و العز و الاقبال حاجي حق نظربيک - دام عزه - قربة الي الله و طلبا لمرضاته و رغبة في حسناته، و بملاحظه‏ي کريمه‏ي مثل الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل في کل سنبلة مائة حبة و الله يضاعف لمن يشاء و الله واسع عليم وقف صحيح شرعي و حبس صريح ملي نمود:
همگي و تمامي سي جريب از جمله اراضي مزروعي واقعه در قريه‏ي جنيران ماربين من قري دار السلطنه‏ي اصفهان که قطعات سي جريب مزبور به موجب تفصيل ذيل است:
قطعه‏ي پاي برج محدوده از طرفين به ممر آب و از طرفي به ملک آقائي آقا هوشيار و از طرفي به شارع چهار جريب.
قطعه‏ي محدود از طرفين بملک سرکار خاصه شريفه و از طرفي به شاعر و از طرفي به ملک ميرزا رفيع جابري سه جريب.
قطعه‏ي محدوده به ملک آقائي آقا هوشيار و حدي به نهر آب و حدي به شارع و حدي به ممر آب هفت جريب.
قطعه‏ي محدود به شارع و به ملک آقائي آقا هوشيار از طرفين و به ملک ورثه‏ي حاجي بس‏خانم سه جريب.
قطعه‏ي محدوده به شارع و به ملک آقائي آقا هوشيار از طرفين و حدي به ملک سرکار خاصه‏ي شريفه و حدي به ملک ميرزا رفيع مزبور هشت جريب.
قطعه‏ي محدود به ملک واقف معزي اليه و حدي به ملک ورثه‏ي حاجيه بس‏خانم و از طرفين به ممر آب دو جريب و نيم.
قطعه‏ي محدوده به نهر آب و از طرفين به ممر آب و حدي به ملک‏ميرزا رفيع مزبوره دو جريب و نيم.

موارد مصرف

با توابع شرعيه و لواحق مليه و مجاري شرب مرتبه بر آن از محل معهود و نهج استمرار و کافه‏ي مضافات و عامه‏ي ملحقات بر احدي صالح شيعه‏ي اثني عشري عارف به احکام شرعيه في الجمله که ظاهر الصلاح بوده باشد و تعليم از او آيد و به قريه‏ي مزبوره به جهت تعليم برود و در ضمن العقد شرط نمود که خرج با عدم متبرعي تعميرات ضروريه مسجد واقع در قريه‏ي مزبوره در عهده‏ي معلم مزبوره بوده باشد که هرگاه تعميري ضروري به هم رسد، اول از حاصل املاک موقوفه مذکوره تعمير نموده شود و تتمه را او متصرف شود و الا کل حاصل را تصرف نمايد.
و معلم مزبور در قريه‏ي مذکوره، اطفال و ساير اهل آن قريه و قري و حوالي و حواشي آن را عقايد دينيه و مسائل شرعيه از نماز و روزه غير ذلک از تکاليف اسلاميه و ضروريات دين به طريقه‏ي حقه‏ي اثني‏عشريه تعليم وتفهيم نمايد. و اگر در قريه‏ي مزبوره از حليه‏ي معموري و مسکون بودن عاري شود، در قراي قريبه‏ي به آن که معمور ومسکون بوده باشد، به امر تعليم و تفهيم مشغول گردد.
ديگر وقف صحيح شرعي نمود، موازي ده جريب ديگر از اراضي مزروعي واقعه در قريه مزبوره را که به موجب تفصيل ذيل است بر حمام قريه‏ي مزبوره:
قطعه‏ي محدوده به شارع و به باغ ورثه‏ي حاجي زين الدين و به ملک آقائي آقاهوشيار و به ممر صحرا چهار جريب.
قطعه‏ي محدوده به ممر آب و به ملک آقائي آقاهوشيار و به ملک ورثه‏ي حاجيه بس خانم و به ملک ورثه‏ي محمد شفيع دو جريب.
قطعه‏ي محدوده به ممر صحرا و به ملک واقف از طرفين و به باغ حاجي علي اصغر چهار جريب.
که حاصل آن صرف تعمير حمام مزبوره شود و همشه داير باشد. و تفويض نمود عاليحضرت واقف مشار اليه توليت موقوفات مزبوره را به حضرت صلاحيت و تقوي شعار آقا محمدحسين ولد مرحوم محمدشفيع و بعد از او به اولاد ذکور او، هر يک که اسن و اصلح باشند و الا به هر يک که اصلح باشد و اگر اولاد ذکور بالکليه منقرض شوند يا شرط اصلحيت در ايشان نبوده باشد، به اصلح اولاد ذکور از اناث او. و اگر همه‏ي اولاد ذکور او و اولاد ذکور از ذکور او و يا اولاد ذکور از اناث او در اسن بودن و اصلحيت مساوي باشند، فيما بين ايشان قرعه بزنند. و اگر اين نيز مفقود باشد، به اصلح اهل قريه‏ي مزبوره که اکثر مردم آن قريه و قري حوالي آن، او را اصلح دانند. و اگر اختلاف به هم رسد بنابر قول اکثر بگذارند و اگر شخص موصوف به اين صفت متعدد باشد، در مابين ايشان قرعه بزنند تفويض نمود.
نظارت وقف مزبور را به عاليجاه يوزباشي آقايان طرف مرحمت و غفران پناه خسرو آقا و اگر يوزباشي مزبور تعيين نشود، به عاليجاه ريش سفيد حرم محترم عليه ي عاليه‏ي اصفهان.
و شرط نمود که پيوسته متولي سعيي که در کار بوده باشد، در آباداني موقوفات به عمل آورده نوعي نمايد که کما ينبغي حاصل به عمل آيد و بعد از وضع ما يحتاج زراعت اولا اخراجات ضروريه تعمير مسجد (19) مزبور را هرگاه متبرعي به هم رسد که آن را تعمير نمايد و تعمير ضرور داشته باشد وضع و تعمير نموده، تتمه را در مصرف مقرر صرف نمايد، به اطلاع ناظر معظم اليه.
و شرط ديگر آنکه صدور عظام و مباشرين موقوفات به هيچ وجه من الوجوه دخل در موقوفات مزبوره ننموده، پيرامون نکردند و تغيير دهنه به لعنت ايزدي و عذاب ابدي گرفتار گردد.
و واقف مشار اليه ثواب اين وقف را به ارواح مطهرات حضرات سدره مرتبات عرش درجات چهارده معصوم عليهم السلام هديه نمود و صيغه‏ي شرعيه‏ي جريان يافت وقفا شرعيا و حبسا دينيا الي يرث الله الارض و من عليها و هو خير الوارثين.
و وقف مزبوره به اقباض و تخليه‏ي يد و قبض من له القبض تمامت و انعقاد و ثبوت و لزوم شرعي پذيرفت و کان ذلک في غره در سالي که اخراجات ضروريه واقع نشود و در کار نباشد حاصل ومنافع آن را به نيم عشر حق التصدي خود حساب و زياده را به مصارفي که متولي شرعي و ناظر سرکار تصديق و تجويز نمايند و بدانچه مصلحت و رأي ايشان قرار يابد، صرف نمايند.

وقف رقبات ديگر

و همچنين قربة الي الله تبارک و تعالي و طلبا لمرضاته وقف مخلد صحيح شرعي و حبس مؤبد صريح ملي نمود عاليحضرت واقف موفق معظم مشار اليه همگي و تمامي‏مزارع مزبوره‏ي ذيل الکتاب:
مزرعه‏ي معينه مشخصه معروفه به مزرعه‏ي تقي‏آباد واقعه در اراضي تقي‏آباد وردشت من محال سميرم فارس با اراضي و صحاري و جداول و مجاري شرب و مشارب و دهکده و جابوم و غير ذلک من التوابع، مستغنيه از تحديد و توصيف بالتمام. دو دانگ و نيم مزرعه‏ي معينه‏ي معلومه‏ي موسومه به مزرعه‏ي کبري واقعه در ناحيه‏ي رزوه‏ي فريدن محدوده به گردنگاه بيلمون و به جبل پشت کوه و به مزرعه‏ي کونک و به گردنگاه طراز با اراضي و صحاري و قنوات و انهار و مجاي شرب و مشارب و اعيانات و دهکده و غيرها مما يتعلق بها شرعا بالتمام.
مزرعه‏ي معينه‏ي معلومه‏ي مدعوه به مزرعه‏ي عاشق معشوق واقعه در رزوه‏ي فريدن متعلقه به مزرعه‏ي کبري مذکور مستغينه از ذکر حد و وصف با توابع شرعيه و لواحق مليه از اراضي و صحاري و انهار و جداول بالتمام.
و عاليجاه واقف أمنه الله من اهوال المواقف، توليت اين وقت مؤبد را نيز تفويض نمود به نفس نفيس خود، مادام حيا باقيا، و نظارت را به علامي‏معزي اليه و بعد از خود توليت و نظارت اين وقت سرمدي را نيز تفويض نمود به عاليحضرات متوليان و ناظران مزبوره به ترتيب و قيود و شروحي که سابقا مفضلا مذکور شد.

توليت، نظارت و موارد مصرف

و حق التوليه اين وقف مزبور در زمان توليت واقف معظم اليه بعد از وضع موضوعات مزبوره‏ي مفصله‏ي سابقه از حاصل اين موقوفات مزبوره نيز نه عشر است، به نحوي که در موقوفات سابقه‏ي مرقومه مذکور شد. و مصرف يک عشر ديگر اين وقف نيز مصرف يک عشر حاصل موقوفات سابقه است. و حق التوليه و حق النظاره هر يک از عاليحضرات متوليان و ناظران، بعد از واقف معظم‏اليه نيز يک عشر است به نحوي که سابقا مرقوم گرديده.
و تصدي اين وقف را نيز تفويض نمود به متصدي موقوفات مزبوره‏ي سابقه به ترتيب و شروح و قيودي که مفصلا مذکور شد و حق التصدي بعد ازوضع موضوعات مزبوره نيز از اين موقوفات نيم عشر است به نحوي که سابقا مرقوم شده.
و عاليحضرات متوليان و ناظران بعد از عاليحضرت واقف - ادام الله تعالي بقاءه - بعد از وضع اخراجات قنوات و مؤونات زراعات و خراج ديواني و اخراجات ملکي و اربابي و مصالح الاملاک و حق التوليه و حق النظاره، هر ساله از اين موقوفات مزبوره مقدار يک هزار من غله بالمناصفه به وزن سابق تسليم رفعت پناه محمدعلي بيگ عتيق عاليحضرت واقف و بعد از او تسليم به ذکور اولاد صلبي او بالمساوات و بعداز اولاد ذکور صلبي مشاراليه، به اولاد ذکور اولاد ذکور او بطنا بعد بطن، بالمساوات تسليم نمايند و با انقراض اولاد ذکور او اولاد ذکور او تسليم اولاد اناث صلبي او نمايند و با انقراض اولاد اناث صلبي او تسليم ذکور اولاد ولاد اناث او نمايند، و با انقراض ذکور اولاد اناث او تسليم اناث اولاد اناث او نسلا بعد نسل و عقبا بعد عقب، به شرط تقدم بطن اعلي بر بطن اسفل نمايند و بعد از انقراض اولاد او بالکليه، تسليم مستحقين سادات بني فاطمه عليها السلام نمايند.
و عاليحضرات متولي و ناظر بعد از وضع موضوعات مزبوره هر ساله مبلغ هشت تومان تبريزي نقد از قيمت محصولات مزارع مزبوره، تسليم رفعت و معالي پناه محمدعلي بيگ مزبور و بعداز او تسليم اکبر ذکور اولاد او فالاکبر، به شرط صلاح و تقدم بطن اعلي بر بطن اسفل نمايند که با اطلاع عاليحضرات متولي و ناظر در ايام عاشورا صرف تعزيه‏ي خامس آل عبا سيدالشهدا - اعني ابا عبدالله الحسين عليه و علي آبائه و اولاده الف الف آلاف التحية و الثناء - نمايد و باانقراض اولاد او بالکليه عاليحضرات متولي و ناظر مبلغ مزبوره را تسليم سيد صالحي نمايند که در هر جايي که عالي حضرات متولي وناظر مصلحت دانند، صرف تعزيه‏ي خامس آل عبا نمايد و بقيه‏ي محصولات موقوفات مزبوره را عاليحضرات متولي و ناظر در وجوه خيرات و مبرات و ارباب استحقاق به نحوي که مصلحت دانند صرف نمايند.
و واقف چنين شرط نمود که صدور عظام و مباشرين موقوفات، به هيچ وجه من الوجوه دخل در موقوفات مزبوره ننمايند و از متولي و ناظر حساب نطلبند و حساب ايشان را به يوم يقوم الحساب واگذارند. و تغيير و تبديل دهنده به لعنت خدا و نفرين رسول خدا و ائمه هدي عليهم السلام گرفتار گردند و در زمره‏ي جماعتي که با سيدالشهدا عليه الصلوة و السلام در کربلاي معلي مقاتله نموده اند محشور شند. فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلون ان الله سميع عليم.
و ثواب اين وقف موفق به ارواح مطهرات حضرات سدره مرتبات عرش درجات اهدا نمود و صيغه‏ي شرعيه بر شروط مزبوره جريا ملي يافت، وقفا صحيحا شرعيا الي أن يرث الله الارض و من عليها.
شهر ذي حجة الحرام من شهور سنة تسع عشرة و مائة و الف. 1119.

وقف يک رقبه براي کاتب وقفنامه

باعث بر تحرير اين کلمات شرعيه آنکه وقف صحيح شرعي نمود عالي قدر واقف معزي اليه مزبور متن موازي هفت جريب رسم زمين ساده‏ي واقع در قريه‏ي مذکوره‏ي متن را که محدود مي‏شود به نهر آب و به باغ حبيب‏الله و به شارع و به ملک ديگر، واقف معظم اليه بر حضرت صلاحيت و ديانت و امانت شعار متولي مسطور متن که هر ساله حاصل و مداخل آن را بعد از وضع اخراجات ضروريه بالتمام صرف معيشت خود نمايد ؛ و بعد از فوت او به اولاد او به شرحي که در متن قلمي شده، بطنا بعد بطن. و صيغه‏ي شرعيه جريان يافت و کان ذلک في شهر رجب المرجب من شهور سنه احدي و عشرين (20)و مائة و الف.

پی نوشت:

1- وي کاتب نسخه‏اي از جامع الرواة است که درکتاب اين کتاب، مورد استفاده بوده است. بنگريد: مقدمه‏ي جامع الرواة، ص م.
2- ميرزا سمعيا، به کوشش دبير سياقي، تهران، اميرکبير، 1369.
3- به کوشش يوسف رحيم‏لو، دانشگاه مشهد، 1371.
4- القاب و مواجب دوره‏ي سلاطين صفوي، صص 3 - 2.
5- همان.
6- همان، صص 4-3.
7- همان، ص 2.
8- تذکرة الملوک، ص 18.
9- علل برافتادن صفويان، صص 4.
10- در تذکرة الملوک (ص 19) اين احتمال داده شده است که جبادار باشي از آقايان نباشد.
11- طبقات اعلام الشيعة، القرن الثاني عشر، ص 368.
12- الاجازة الکبيرة، ص 179 ؛ طبقات اعلام الشيعة، القرن الثاني عشر، صص 665 -664.
13- به معناي قطعات تفکيک شده.
14- به فرموده استاد ستوده (به طور شفاهي ) در ازاي ني در اصطلاح گرگاني پنج متر مي‏باشد.
15- در اينجا ولاتي و در بالا ولايتي آمده.
16- بالا طهرانچي بود.
17- برده‏ي آزاد شده واقف.
18- در اينجا عبارت ناقض است و مطلب صفحه‏ي بعد همان است که در ادامه آمده است.
19- بحث ازحمام بود نه مسجد.
20- پايان وقفنامه که البته ناقس است و احتمالا يک صفحه‏ي ديگر بوده است. کلمه‏ي «و مائة» در پايين آخرين صفحه آمده که نشان از آن دارد که در صفحه‏ي بعد بوده است.

منبع: ميراث جاويدان

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.