مقدمه:
با استیلای مغولان بر ایران، به سال 616 هـ.ق، مرحله درخشانی از تمدن و فرهنگ اسلامی ـ ایرانی که مرکزیت آن بیشتر در خراسان بود، به افول گرایید؛ در فتنه مغولان، عالمان و مؤلفان و مدرسان و عارفان و هنرمندان بزرگی کشته شدند یا راه غربت و آوارگی در پیش گرفتند و مراکز علمی و دینی و کانونهای تمدن، در این آشوب فرهنگسوز از میان رفت.
با استیلای مغولان بر ایران، به سال 616 هـ.ق، مرحله درخشانی از تمدن و فرهنگ اسلامی ـ ایرانی که مرکزیت آن بیشتر در خراسان بود، به افول گرایید؛ در فتنه مغولان، عالمان و مؤلفان و مدرسان و عارفان و هنرمندان بزرگی کشته شدند یا راه غربت و آوارگی در پیش گرفتند و مراکز علمی و دینی و کانونهای تمدن، در این آشوب فرهنگسوز از میان رفت.
به واسطه این فتنه، پیوند ممالک اسلامی گسسته شد و داد و ستدهای علمی و فرهنگی مسلمانان و امتزاجهای پربرکت جوامع اسلامی متوقف گشت. متأسفانه هنوز زخم چنگیز و فرزندان او التیام نیافته بود که حوادث تاریخی، سرزمین ما را بار دیگر میدان تاخت و تاز و لگدکوب ترکان تیموری کرد.
عوارض و نابسامانیهای ناشی از این تاخت و تازها چیزی نبود که یکباره آشکار شود یا از میان برود، بدینگونه کشور ما برای چند قرن متوالی دچار رخوت و رکود و توقف شد و نخستین جهش عظیم ایرانیان مسلمان برای برپا ساختن تمدن پرشکوه اسلامی ـ ایرانی، با وجود دستاوردهای بسیار عظیمی که داشت چونان دولتی مستعجل به رکود گرایید.
تقریبا پس از سه قرن، زمینهای فراهم شد تا شعلههای تمدن اسلامی ـ ایرانی یک بار دیگر از دل انبوه خاکسترها سر برآورد.
اینبار پس از غروب آفتابی که از خراسان برآمده بود، آفتاب تمدن اسلامی ـ ایرانی از افق اصفهان طلوع کرد، و این شهر را به کانون عظیم علم و هنر و معرفت و حکمت و شعر و ادب مبدل ساخت و اصفهان از آن پس برای قرنها نگین انگشتری مشرقزمین شد.
نکتهای مهم که باید به آن اشاره کرد، نقش فرهنگ وقف در شکلگیری اصفهان به عنوان کانون دومین مرحله درخشش تمدن اسلامی ـ ایرانی است؛ همچنان که تأثیر نهاد وقف در تشکیل مرحله نخست درخشش این تمدن، پیش از هجوم مغول را نباید از یاد برد.
دوران شکوفایی اصفهان را باید دوران طلایی وقف در تاریخ ایران دانست.
این دوران که از قرن یازدهم هجری به اینسو، آثار آن با وضوح بیشتری مشخص گردید، از یک لحاظ بسیار مهم دیگر نیز برای ما واجد اهمیت است. در این روزگار، مذهب اهلبیت (ع) که به واسطه سرکوبها و اختناق های خلفای اموی و عباسی و دست نشاندگان و جانشینان آنان، در نخستین قرون پس از رحلت پیامبر (ص) شدیدترین لطمات تاریخی را متحمل شده بود،.
با جهاد علمی، فکری و فرهنگی علمای بزرگ شیعه به مرحلهای رسید که نقشی اساسی در عرصههای سیاسی و اجتماعی به عهده گرفت. در این روزگار با هدایت عالمان شیعه، سلسلهای که داعیه تشیع داشت در ایران حکومت یافت و منشأ آثاری چشمگیر شد.
جدا از افراط و تفریطهایی که شاهان صفوی ـ همچون همه سلسلههای پادشاهی ـ از آن مبرّا نبودند، این رویداد تاریخی سببساز رسمی شدن مذهب شیعه در سراسر ایران پهناور آن روزگار شد و بدینترتیب مرحلهای اساسی در تمدن اسلامی ـ ایرانی و تاریخ شیعه شکل گرفت.
بنا بر آنچه گذشت، اصفهان، چه در عرصه فرهنگ و دانش و هنر این دیار و چه در حرکت تاریخی شیعه نقشی بسیار اساسی و درخور مطالعه داشته است. اگر دنباله عهد درخشان اصفهان و ماحصل مجاهدتهای عالمان بزرگ شیعه و مردم سختکوش و هنرپرور ما با حوادث تلخ و هرج و مرجهای بعدی قطع نمیشد،
دومین مرحله شکل گیری و درخشش تمدن اسلامی ـ ایرانی با مرکزیت اصفهان، میتوانست به نتایجی بسیار درخشانتر و پربارتر بینجامد. در این صورت ما امروز در نقطه دیگری از تمدن و فرهنگ جهان قرار داشتیم و حداقل چندین قرن از آنچه هستیم، جلوتر بودیم،
اما حوادث و عوامل
تاریخی، ستمکاریها و خیانتهای سلسلههای مختلف پادشاهی و حضور شوم استعمارگران ـ بویژه در اواخر دوران قاجار و سراسر دوران حکومت پهلوی ـ سرنوشت دیگری را برای ما رقم زد؛ سرنوشتی که به هیچروی شایسته ملتی چون ما نبود.
اینک ما و ملت ما، خسته از گذشتههای تلخ و ناگوار، با کولهباری از تجربیات مراحل گذشته و تاریخ پرفراز و نشیب خود، چشم به آینده دوخته ایم.
انقلاب اسلامی، اینک ثابت کرده است که میتواند، سرآغاز دورانی دیگر از درخشش تمدن اسلامی ایران باشد و به یاری عزم و تلاش و همت و آگاهی ملت ما، نقطه عزیمتی باشد برای رسیدن به آرمانهای عظیم همه عالمان و فرزانگان و شهیدان و واقفان تاریخ این دیار.
از حدود دو سال پیش که اندیشه تدوین و انتشار ویژهنامههای استانی به انگیزه جستجو، بازشناسی و معرفی پیشینه وقف، وضعیت کنونی و بررسی گسترش آن و نیز برجسته کردن رویکردهای خیراندیشانه در قلمرو جغرافیایی خاص استانها در دفتر مجله بهتدریج شکل گرفت، استان اصفهان از زمره مناطقی بود که به دلایلی چند در بادی امر ذهن را مشغول میکرد و سمتگیری پژوهش را بهسرعت متوجه خود میساخت؛ دلایلی همچون:
ـ پیشینه تاریخی و اجتماعی و پشتوانه فرهنگی ـ هنری این منطقه؛آثار، اسناد و نمادهای مکتوب و غیر مکتوب (= مادی) و گونهگونی که بهفراوانی در این خطه یافت میشود؛
- مرکزیت اصفهان در دورههایی از تاریخ ایران که موجب شده است این منطقه کانون توجه پژوهشهای جهانی قرار گیرد و اینکه علیرغم همه تحقیقات انجامگرفته در عرصههای مختلف جامعهشناختی و مردمشناختی، هنری و زیباییشناختی توسط محققان، اندیشمندان و سفرنامهنویسان داخلی و خارجی، این جنبه ـ یعنی وقف ـ از دیدها و دیدگاهها تا حدود زیادی پنهان مانده است؛
- وجود دورانهای برجسته و مهم تاریخی و فرمانروایی حاکمیتهای مقتدر و یا نسبتا مقتدری که به دلایلی، به ناگزیر توجه ویژهای نسبت به وقف در این منطقه معطوف داشتهاند.
از اینرو دستاندرکاران مجله، بر آن شدند تا ویژهنامهای را در زمینه وقف در اصفهان و مسائل پیرامون آن آماده سازند. لذا تماسهای مستمر و مداومی با افراد، شخصیتها و بخشهای مختلف فرهنگی این شهر گرفته شد. خوشبختانه استقبال بزرگوارانه و میهماننوازی روزافزون و صمیمانه اساتید، پژوهشگران و دستاندرکاران امر فرهنگ در این شهر مایه دلگرمی ما بود و با توجه به پیشینهای که از اهل فرهنگ و فضیلت در اصفهان سراغ داشتیم جز این نیز انتظاری نمیرفت.
سخن آخر اینکه هر چند گردآورندگان این مجموعه در سفارش و گزینش مقالات و تناسب داشتن آنها با وقف سختگیر بودند، اما استواری و ارجمندی برخی نوشتارهای دیگر که به جلوههای دیگری از میراث فرهنگی شهر اصفهان پرداخته است،- موجب شد که اندکی دست به توسّع بزنیم، باشد که از این طریق، پاسخگوی ذائقههایی باشیم که مباحث فراگیرتری را از مجله طلب میکنند؛ هر چند الفت و تناسب همین مقالات نیز با قلمرو و زمینه انتشار مجله و موضوعات اصلی ویژهنامه پوشیده نیست.(1)
این قسمت مقاله، در صدد پاسخویی به این سؤالات است(2)
1- آیا با میزان اوقاف در دوران پهلوی و قاجار در استان اصفهان رو به کاهش بوده یا افزایش؟
2-تجار و صاحبان حرف اموال خود در چه زمینه هایی وقف کرده اند و در چه مصارفی؟
3- آیا مصارف اوقاف با نیازهای زمان و تحولات جدید همخوانی داشت؟
فرضیه ها:
1- وفق در دوران قاجار و پهلوی همچنان در بین مردم ساری و جاری بود و کاهشی نداشت.
2- در این دوران وقف با محوریت کارهای عبادی و مذهبی چون زنده نگه یاد قیام امام حسین و سایر شعائر مذهبی شیعه صورت گرفته است.
3- برخلاف انتظار مصارف اوقاف نسبت به زمانهای بسیار متقدم چندان تفاوتی ندارد و با نیازهای و ضرورتهای قرون معاصر چندان همخوانی ندارد.
به نظر می رسد گذشتگان در فرهنگ خود به نوعی از تصرف مالی شبیه وقف، آشنایی داشته اندو با تخصیص بخشی از اموال خود برای خدایان و معابد انفاق می کردند. در مذهب زرتشتی هر کسی وظیفه دارد، یک درهم از درآمد خود را صرف داد و دهشو خیرات و کمک به مستمند کند .
همچنین بسیاری از افراد نیکوکار زرتشتی قبل از مرگتمام یا قسمتی از اموال خود را قبل از مرگ را وقف مراسم گهنبار و خیرات و داد و دهش و کمک به مستمند می کردند. مجالس شش گانه گهنبار از سنن ایران باستان بود که برای داد و دهش و خیر و خیرات برگذار می گردید.(ریاحی سامانی،1378، 13-14)
.وقف در ایران پیش از اسلام، پیشینهاى کاملا روشن دارد؛ زیرا براى نگهدارى از مهرآوه ها، آتشکده ها، آتشگاه ها، و بر پا داشتن آتش و آسایش زندگى مغان مهرى و زردشتى، موبدان، هیربدان، دستوران و غیره، از درآمد زمین و خانه و باغهاى وقف شده بهره مى گرفتند.
در قرآن کریم آیه ای که بر وقف و احکام قطعی آن صراحت داشته باشد وجود ندارد ولی می توان از باب اولویت به آیه های احسان و انفاق، و قرض الحسنه و تعاون و صدقه، به جواز و بلکه رجحان و استحباب وقف، استدلال کرد.می توان با عنایت به روح قرآن وقف را نه تنها جایز بلکه در موارد و حالاتی راجح و مستحب دانست. اهل بیت و ائمه به تأسی از پیامبر اهتمام زیادی به گسترش وقف داشتند و همواره آنرا ترغیب و حمایت می کردند(همان،20-22 ).
اوقاف تاریخی طولانی و پر تلاطم داشته است. قرنها، سرنوشت این مؤسسه به شدت با سرنوشت دولتهایی حاکم بر ایران، گره خورد؛ در نتیجه، فراز و نشیبهای بسیاری داشت. اوقاف گاهی با رشد و گاهی با افول و بیتوجهی همراه بوده است.
طبعا پرداختن به تاریخ طولانی اوقاف در ایران مد نظر این مقاله نمی باشد تنها به ذکر این نکته اکتفا می گردد که در ایران، زمان صفویه وقف به اوج خود رسید اما از زمان افشاریه به بعد مورد بی توجهی قرار گرفت. برخی چون مرتضی راوندی در تاریخ اجتماعی ایران گفته اند که وضع اوقاف ایران در زمان قاجاریه درهم و مغشوش بود و املاک وقفی خرید و فروش می شد.(همان). یا سپنتا می نویسد:
در زمان قاجاریه توجهی به اوقاف اصفهان نشد و موقوفات دچار وضع ناگواری گردید. مسافرت فتحعلی شاه و عده ای از قشون به اصفهان وضع اوقاف را مغشوش ساخت.
در مورد زمان ناصر الدین شاه نوشته اند هزار قریه و مزرعه مخروبه و معدومه و غیر مزروعی از اربابی و وقفی و خالصه در ثبت اصفهان نوشته چهارده هزار تومان نقد و هزار خروار جنس از مالیات اصفهان به میرزا عبد الحسین وزیر پیشکار مالیه مساعده دادند تا آنچه بتواند نسق بگیرد و احیاء نماید و یک دینارش صرف دهات نکرد و همه سرب و باروت خرید و با نوابها و محمد علیخان همدست شده، یاغی گری کرد و باقی مزارع و دهات آباد اصفهان را نیز مخروبه و ارض موات کردند(سپنتا،1346، 397).
به طور کلی ساختار نظام تشکیلاتی اوقاف در عهد قاجار به دو دوره تقسم می گردد: در دوره اول اوقاف بیشتر تحت نظر روحانیون است و تداوم سنن تشکیلاتی دوران پیشین است دوره دوم که به سالهای بعد از 1328 هجری قمری و تصویب قانون اوقاف و معارف کشور مربوط است.
در سال 1328 هجری قمری قانون وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه تصویب گردیدو مسئولان اداره های اوقاف در شهرستانها موظف به انجام امور اوقاف نیز شدند.در تصویب قانون مدنی یک بخش نیز به اوقاف اختصاص یافت(همان،34).
در این دوران تلاشهایی برای قانونمند کردن نظام وقف و استفاده از عواید موقوفات برای توسعه معارف کشور صورت گرفته است. در مورد دوران پهلوی نیز نظری مشابه به آنچه در مورد قاجارها بیان شد در برخی کتب منتشر شده آمده است بدین معنی که در این دوران چندان توجهی به اوقاف نمی شده است و بسیاری از مزارع وقفی در جریان اصلاحات ارضی به فروش رسیده است (بنگرید به سازمان حج و اوقاف و امور خیریه،1364، 12).
اگر از دولتمردان و اقداماتشان در زمینه و.قف بگذریم باید بگوییم سنت وقف در میان مردم هرگز با وقفه مواجه نشده است و بین آنها ساری و جاری بوده است. البته به احتمال قریب به یقین این دید که اوقاف در این دوران دچار رکود بوده است مورد قبول مسئولین آن زمان اوقاف نبوده است.
اداره کل اوقاف وقت استان اصفهان به فعالیت خود مشغول بود و برای دفاع از عملکرد خود کتابهایی را به نگارش درآورد از جمله می توان به کتاب سپاسگذاری از مردم اشاره کرد که به وسیله اوقاف اصفهان نوشته شده و در آن به ساختمان و یا تعمیر مساجد و مدارس دینی و بقاع متبرکه در دوران پهلوی اشاره دارد.(به طور مثال بنگرید به نشریه اوقاف اصفهان، سپاسگذاری از مردم،1346)
وقف در دوره قاجار
هر یک از خاندانهای حکومتی در ایران، خطمشی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خاصی داشتهاند. این خط مشی ناشی از ساختار قبیلگی - دودمانی آن خاندان، بافت درونی، باورها و در یک کلام از هویت آن خاندان سرچشمه می گرفت. هویتهای مشترک، شالوده مهمی برای جنبشهای سیاسی و اجتماعی در هر جامعه ای محسوب می گردد.
برای شناخت وقف در این دوره، باید ابتدا به هویت شناسی قجرها پرداخت. حکومت قاجار پس از صفویه، دومین دولتی است که بر اساس تشیع شکل گرفت و عالمان دینی، تأثیر گسترده ای بر آنان داشتند.
لذا به دلیل سیطره فضای مذهبی بر جامعه، وقف به عنوان یک نهاد دینی رونق داشت. توسعه نهاد وقف در این دوره به چند عامل بستگی داشت : اقتضائات مدنی ــ اجتماعی، تلاشهای نهادهای دینی و هویت و تشخیص حاکمیت.
شاهان قاجار مانند حاکمان صفویه، مدعی تشیع و عمل به واجبات و پرهیز از محرمات بودند و به منظور ایجاد مقبولیّت مردمی و مشروعیّت دینی، صدقات و وقفهای علنی داشتند. نمونه آن درخواست کمک یحیی دولت آبادی برای تأسیس مدرسه سادات (1316ق) بود که مظفرالدین شاه قاجار، کمکهای وقفی را به این مرکز ارائه داد.
بنابراین مهم ترین مسأله که در امر اوقاف باید در نظر گرفته شود، نگرش دولت مردان این سلسله به نهاد وقف است. حتی در بین درباریان و شاه زادگان، افرادی مانند اکبرمیرزا صارم الدوله را می بینیم که با وقف زمینی بزرگ در اصفهان و ساخت دبیرستان (مدرسه متوسطه) و صرف بسیاری از موقوفات واقع در میدان نقش جهان برای تأمین هزینه های آن، به چنین امور خیری مبادرت میکردند)سادات طباطباییان، 1389، 169- 170).
قاجارها در انجام دادن مراسم مذهبی، دقت وظرافت خاصی داشتند؛ آنها هزینه اماکن مقدس را می پرداختند، از ائمه جمعه و شیخ الاسلام های درباری حمایت می کردند؛ شمشیر صفوی را به عنوان نماد تشیع به کمر می بستند و بر تخت طاووس می نشستند و از میراث باشکوه شاهان باستان تقلید می کردند. برخی از علمای درباری از آنها حمایت می نمودند،
اما مجتهدان بانفوذ از دربار برکنار ماندند. بر اساس متون قدیمی شیعه، دولت در بدترین حالت، ذاتاً نامشروع به شمار می آمد و در بهترین حالت، شرّی لازم برای جلوگیری از هرج و مرج اجتماعی است. اکثر مجتهدان سرشناس، مفهوم دولت شیعی را بیانیمتناقض قلمداد می کردند و آنها را غاصبان حاکمیت الهی دانسته، حق داشتند آنها را در صورت زیرپا گذاشتن قانون شرع، خلع کنند.(همان)
.
وقف و نقش روحانیان در دولت قاجار
روحانیان در دوره قاجار، دیگر مانند دوره صفویه از صاحب منصبان کشوری و درباری محسوب نمی شدند؛ اگرچه در تحولات گوناگون سیاسی کشور نقش محوری داشتند.
روحانیان دوره قاجار طی چند نسل، بر سر نفوذ بیگانگان در جامعه ایران با دولت مخالف بودند. عکس العمل طبقه روحانی در برابر تمایلات و مقاصد شاه، ایجاد نارضایتی در میان مردم و تبلیغ شدید علیه درباریان و اطرافیان شاه، یکی از جلوه های نفوذ و قدرت معنوی آنها بود. روحانیان در آن دوره نیز نفوذ خود را در تشکیلات قضایی و اداره امور اوقاف بر اساس سنت حفظ نمودند.
محترم شناخته نشدن مالکیت افراد به وسیله حکومت را یکی از دلایل رونق وقف در این دوران باید شمرد.کرزن مینویسد: مردم ایران که پیوسته از ظلم عمّال دولتی در زحمت هستند و مورد تهدید ضبط و غصب و مصادره میباشند .
برای فرار از این بدبختیها، املاک خود را وقف میکنند که تا زندهاند، خودشان از آن استفاده برده و پس از مرگشان، متعلق به یکی از اماکن مذهبی گردد و از همین یک موضوع میتوان تأمین مالی و حفظ حقوق مردم ایران را درک کرد که تا چه اندازه دستخوش تعدی دولت میباشند )همان،170-171).
شاردن می نویسد: موقوفات در ایران جنبه تقدس دارد، و اگر کسى حتى یک روز پیش از این که شاه داراییش را مصادره کند خانه یا دیگر مستغلاتش را وقف کرده باشد شاه نمىتواند آنها را تصرف و تملک کند. (شاردن، 1372، جلد 4، 1341).
اگرچه این سخن شاردن کاملا صحیح نیست اما تا حدی نشان می دهد که تقدس وقف تا چه حد می توانسته شاهان را از دست درازی با اوقاف باز دارد. در مقدمه تاریخ کرمان مىخوانیم: «مردم براى اینکه لااقل حکام به املاک طلق آنان دست نیازند، تدبیرى تازه اندیشیدند و بیشتر املاک خود را وقف نمودند. بدینترتیب که شاید به پشتیبانى خاندان رسالت و عنوان وقف متسلطین جرأت تصرف آن املاک را نکنند.
این است که بسیارى از املاک حدود کرمان وقف مانده است. مخصوصا حدود سیرجان که به قول یکى از روحانیان آن حدود که هروقت قبالهاى براى امضا نزد او مىبردند،
مىگفت پنج دانگ و نیم ملک سیرجان وقف است و در نیم دانگ آن هم شک دارم، و از امضاى قباله خوددارى مىکرد. گو اینکه این تدبیر نیز گاهى کارگر نبود و حتى املاک وقف هم از چنگ متسلطین محفوظ نماند.(راوندی، 1382، جلد 4، 852).
مشروطیت ایران بر اثر یک رشته عوامل درونی و بیرونی در سال 1324ق/ 1906م روی داد و موجب تحولات ژرف اجتماعی و فرهنگی در لایه های مختلف جامعه ایران گردید. چون این تحول در عصر حاکمیت قاجاریه رخ داد،
این حکومت از لرزه ها و پیامدهای آن بی نصیب نبود. انقلاب مشروطیت، نهادهای جدید مثل پارلمان و مجلس شورا، مفاهیم جدید مثل آزادی و برابری، احزاب نوبنیاد، حذف استعمار و ایجاد روابط جدید با غرب، پی ریزی آموزش و پرورش نو، پیدایش نهادهای مدنی نوین، حذف مدارس و نظام آموزش سنتی و تأسیس نظام نوین آموزشی را در سطوح مختلف و ایجاد دهها عنوان نهاد مدنی جدید را به ارمغان آورد. وضعیت جدید، وقف را بی نصیب نگذاشت و علاوه بر نوسازی مفهومی، نهادی و مدنی وقف، جایگاه جدید برای آن در مناسبات فرهنگی و اجتماعی تعریف شد.
ثبت و ضبط اسناد اوقاف تا انقلاب مشروطه توسط روحانیون صورت می گرفت. زیرا که نظام نام گذاری و ثبت اسناد وجود نداشت بلکه روحانیون خود در منازل یا مساجد به تملیک و عقد بیعمی پرداختند و ثبت و ضبط دقیق و منظمی هم وجود نداشت. پس از پیروزی انقلاب مشروطه و تأسیس ادارات اوقاف در شهرستانها از جمله اصفهان، به آرامی تغییراتی در جهت نظم و سامانبخشیدن به اوقاف اصفهان انجام گرفت.
با این حال، اداره اوقاف اصفهان مدتها فاقد آمار و اطلاعات درست از صورت املاک و مستغلات وقفی بود تا با توجه به آن بتواند به وضعیت موقوفات اصفهان رسیدگی کند. در حاشیه پاسخنامه یکی از متولیان مدرسه چهارباغ سلطانی، وزارت اوقاف و معارف از انجمن ولایتی اصفهان در سال1326قمری، درخواست کرد تا آمار موقوفات اصفهان به همراه جزییات آن را به صورت کتابچهای تهیه کند و به وزارت عدلیه بفرستد.
اداره اوقاف در پی این نامه، فهرستی از صورت آمار موقوفات اصفهان و اردستان را پس از گذشت ده سال(1336 ق) تهیه کرد و به وزارت اوقاف فرستاد.(همان،174).
به طور کلی، وضع اداره موقوفات مذهبی در سراسر حکومت قاجار ثابت ماند؛ زیرا دولت مایل نبود با برهم زدن بینظمی و آشفتگی در تشکیلات اوقاف برجایمانده از دوران پیشین و احتمالاً دادن منصبی مشابه آنچه در دولت صفوی رخ داد، بر قدرت سیاسی و مادی روحانیان بیفزایند.
یکی از دستاوردهای مدرنیته پس از نهضت مشروطه، ساختاری شدن تدریجی عرفیگرائی موضعگیری ضد دینی و سنتی دولت پهلوی بود. ویژه در شرایطی که دولت رضاشاه با هدف حاکمیت الگوهای جامعه مدرن غرب بر شئون اجتماعی ایران یک رشته دگرگونیها را صورت داد؛
مانند:شکل گیری بوروکراسی(دیوانسالاری جدید)، ایجاد مدارس نوین، تاسیس دادگستری و برچیدن محاکم شرع و ... و در نهایت باورداشت های غربگرایانه در قالب جهان بینی شاهنشاهی یک به یک به مورد اجرا گذارده شد.
از دیگر اقدامات رژیم پهلوی اول، عبارت بود از: ایجاد مدارس مختلط و حذف برخی دروسدینی ازنظام آموزشی، تشکیل اداره اوقاف و کوشش برای نظارت دولت بر موقوفات،(تا جائی کهدر 1305شمسی برای موقوفات آستان قدس آئین نامه اداری تدوین گشت)، ایجاد فرهنگستان وتلاش برایزدودن لغات عربی از زبان فارسی، تدوین ضوابط برای پذیرش و آموزش طلاب علومدینی در مدرسه سپهسالار و ایجاد دانشکده معقول و منقول در خرداد 1313.
نیز کوشش گردید تاقوانینی برایاستفاده دولت از عواید اوقاف یا فروش موقوفه ها تدوین و اجرا شود؛ ولی به جهتمصالحی، رضاشاه آن را نپذیرفت و قوانین معتدلانه تری طرح گردید که مورد پذیرش علما نیز واقع گردید)سلیم،1386، 6).
اسناد موقوفات استان اصفهان
مجموعه دوازده جلدی اسناد موقوفات اصفهان حاوی اطلاعات گران قیمتی در مورد موقوفات عصر قاجار و پهلوی می باشد. سبک نگارش اکثر وقفنامه ها به گونه ای است که سرشار از کلمات عربی است گاهی نمونه های از سجع در آنها به چشم می خورد)بنگرید به دفتر یازدهم، 253)
و به میزان زیادی در عبارات آن حشو به کار رفته است. اکثرا سند با تمهیدیه ای آغاز شده که حاوی جملاتی در ناپایداری دنیا و فنا پذیر بودن انسان است. این جملات در بردارنده ابیاتی فارسی و عربی و حاوی تلمیحاتی به آیات و احادیث است. به نمونه زیر توجه کنید:
چون بر ارباب بصیرت و اصحاب خبرت پوشیده نیست که مطابق مضمون بلاغت محشون کلّ نفسٍ ذائقه الموت و موافق مفاد حقیقت مستفاد کل شیءٍ هالک الّا وجهه هر موجودی از ظلمات عدم نشأت وجود طی نمود، مسافت عالم آخرت را خواهد پیمود و هر نفسی که از مکان غیب پا به عرصه شهود فرمود، ارتحال و انتقال به سرای جاوید خواهد فرمود،
انسان را از مطموره نیستی به معموره هستی آورده اند تا ساز و برگ آخرت سازند، و قو[ا]ی بینایی و توانایی داده اند تا به لوازم زندگی جاوید بپردازند؛ زیرا دنیای دنیه را وفایی نیست، و این دو روزه فانی را بقایی نی:
انّما الـدنیا فـنـاءٌ لـیـس للـدنیـا ثـبـوتٌ انّما الدنیا کبیتٍ نسّجته الـعنـکـبـوت
این سرایست که البته خلل خواهد یافـت خنک آن قوم که در بند سرای دگرند
و بدین جهت بزرگان دین و زهّاد و مقدسین و اهل تقوا و یقین، اعتنایی بر این دنیای دون نداشته، زخارف او را خوار و زبون می داشته و آنرا مزرعه آخرت و اموال آنرا بضاعت و سرمایه تجارت آخرت انگاشته، عمر و مال خویش را مصروف تحصیل متاع بازار عقبی نمودند.(دفتر چهارم، 63-64).
متن سرشار از عبارات و اصطلاحات خاصی است که برای خواننده امروزی مفهوم آنها روشن نیست در این اسناد بارها از واژهایی چون اعیانی( اموال غیر منقول زمین)، بهاربند(جای بستن چهار پایان در تابستان و بهار)، طاحونه(آسیاب آبی) روبرو می شود که رجوع به فرهنگ لغات را برای او ضروری می کند. (برای آگاهی از مفهوم بسیاری از این واژه ها همچنین می توانید مراجعه کنید به واژه نامه کتاب قباله کارگزاریهای اصفهان: نورائی،1391 ،227-317).
تعداد زیادی سند از دوره های مختلف در این کتاب بازخوانی و چاپ شده است. برخی از این اسناد فاقد تاریخ است. بیشتر این اسناد با حمد و ثنای خداوند و بیان جملات و عباراتی در ناپایداری دنیا و ما فیها آغاز می شود (بنگرید به دفتر پنجم،378-379).
بسته به قلم نگارنده می توانست این قسمت مختصر یا مطول باشد. وقف نوعی توفیق الهی در حق واقف به شمار آمده است. سپس فرد واقف و موقوفه معرفی می شوند. محل موقوفه به دقت معین و حدود آن مشخص می گردید.
در این اسناد موارد مصرف درآمد موقوفه و شرایطی که واقف در نظر گرفته بود دقیقا قید می گردید. فردی متولی و ناظر مشخص شده است و عباراتی در لعن و نفرین کسی که بر خلاف شرایط تعیین شده در وقفنامه عمل کند آمده است.
معمولادر آخر آیهی شریفهی (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه) را که عموم آیهی مخصوص وصیت است تحریر کرده تا کسی به خود اجازه ندهد در وقفنامه و رقبات آن و مصارف مقرره تصرف نماید تصرف غاصبانه و دست اندازی ناروا در اموال وقفی مشکلی بود که همیشه در راه اهداف خیر اندیشانه واقفان قرار داشت. این امر سابقه ای طولانی دارد. حافظ می فرماید:
فقیه مدرسه دى مست بود و فتوا داد که مى حرام ولى به، زمال اوقاف است (حافظ شیرازی، 1384،42).
مضمون مقایسه میان حرمت شراب خواری و موقوفه خواری است، علاوه بر طعنه کلی بر موقوفه خواران، احتمالاً اشاره خاصی به امیر مبارزالدین محمد دارد که اوقاف شیراز را ضمیمه املاک دیوانی کرده بود، درمنتخب التواریخ معینی در ذکر امیر مبارزالدین آمده:
مردی عالم عاقل بهادر بود و در امر معروف و نهی منکر مبالغه تمام می کرد و در سر چون تمنای جهانگیری پیدا کرد طمع در اوقاف و مباحات کرده اکثر مواضع وقفی را به دیوانی داخل کرد و بدنام شد(معین الدین نطنزی، 1383، 149).
حافظ بسیار هنرمندانه می گوید فقیه مدرسه به علت مستی و بی خودی چنین فتوای جسورانه ای داده است وگرنه از ترس امیر مبارز کسی جرأت اعتراضی ندارد، نکته دیگری نیز در این معنی به نظر اینجانب می رسد.
و آن اینکه فتوی دادن در حال مستی جایز نیست، پس فقیه مدرسه می تواند به فتوای خود عمل نکند و خود موقوفه خواری کند. در اسناد وقفنامه عباراتی نیز آورده می شد مبنی بر اینکه واقف از مالکیت موقوفه دست کشیده و آنرا به تصرف وقف داده است. در حاشیه نیز مهر برخی از روحانیون و شهود دیگر زده می شد.
با توجه به اینکه در اکثر قریب به اتفاق موارد واقف خود تولیت موقوفه را بر عهده می گرفت و این تولیت بعد از او به فرزندانش منتقل می شد همانطور که سادات طباطبائیان اشاره کرده است نوعی شیوه اداری فردی و مدیریت خانوادگی شیوع داشته است(سادات طباطبائیان، 1389، 158).
این شیوه اداره فردی و خانوادگی ویژگی دیگری هم دارد و آن خودگردانی موقوفات و عدم تمرکز است. در موارد معدودی آنهم در دوران پس از شکل گیری ادارات اوقاف در شهرستان می توان به نوعی سعی بر نظارت بر این موقوفات را از سوی دولت مشاهده کرد(بنگرید به دفتر سوم، 23).
در موارد زیادی روحانیوین به سمت نظارت و یا حتی تولیت موقوفات گماشته شده اند(بنگرید به دفتر چهارم، 46و یا 97).
هر گونه احتمالی از جمله مرگ واقف و یا انقراض نسل او یا فرزندانش در اسناد موقوفات در نظر گرفته می شد تا مبادا موقوفه بدون متولی یا ناظر باقی نماند در بسیاری اوقات نیز ذکر می شد که در صورت انقراض احتمالی نسل فرد واقف هرچند به احتمال ضعیف تولیت بر عهده چه کسی خواهد بود مثلا بر عهده مجتهد جامع الشرایط اصفهان یا فرد دیگری( برای نمونه بنگرید به دفتر چهارم، 10-11و یا 183).
موارد مصرف اوقاف
برخلاف تصور وقتی به بررسی اسناد موقوفات استان اصفهان می پردازیم چندان تفاوتی بین نوع مصارف موقوفاتی که به وسیله مردم عادی صورت گرفته و آن مواری که اصناف و تجار وقف کرده اند نمی بینیم.
تعجب آور نیست که می بینیم مردم در انجام این سنت بیشتر موارد دینی را مد نظر داشته اند. موارد مصرف موقوفات متنوع است اما موارد دارای صبغه دینی چون ذکر مناقب و فضایل و مراثی اهل بیت(علیهم اسلام) و تعزیه خامس آل عبا و یا روشنایی مساجد، تعمیر و فرش و حصر مسجد و موارد مثل آن غلبه کلی دارد(مثلا بنگرید به اداره کل اوقاف اصفهان،1346، 211- 212در مورد موقوفات ملک التجار).
همانگونه که سادات طباطبایی به درستی گفته: به دلیل بافت سنتی جامعه، بسیاری از موقوفات، به جای صرف امور فرهنگی که با تحولات دنیای آن روز بایست هماهنگ بود، مصروف روشنایی عتبات عالیات، تهیه بوریا، شمع مساجد و برگزاری مجالس روضه خوانی و تعزیه داری می شد؛
گرچه به دلیل موج نوگرایی و ورود افکار جدید و ایجاد نظام مشروطه در اواخر این دوره، مصارف وقف کمی متفاوت تر از گذشته گردید. روحانیان روشن فکری وجود داشتند چون سید سعید طباطبایی نایینی که مدرسه گلبهار را تأسیس نمود (1331ق) و یا سیدمحمد طباطبایی، از رهبران مشروطیت که مؤسس مدرسه اسلام (1317 ق) بود. ولی این تحولات، پاسخ گوی نیاز جامعه آن روز نبود.(سادات طباطبایی،1389، 170).
جمع بندی
در یک جمع بندی کلی تجار و صاحبان حرف اموال و دارایشان را برای موارد زیر وقف کرده اند
:1- ذکر مناقب و مراثی و فضایل اهل بیت علیهم السلام
2- بیان احکام شرعیه و مواعظ حسنه
3- روشنایی مسجد یا اماکن و بقاع متبرکه
4- آب یخ برای استفاده در فصل گرما
5- سفره حضرت سید الشهداء
6- تعزیه در ماههای محرم و صفر 7- تعمیر مسجد یا تهیه فرش و حصیر آن
8- ختم قرآن
9- هزینه تعمیر مساجد
10 خرید کتاب و وقف آن
11- سهمی به عنوان حق الزحمه امام جماعت یک مسجد
12- سهم صلوات بر معصومین (علیهم السلام).
13- استیجار
14 سهم امام
15- افطاری در ماه رمضان
16- خرید کرباس جهت تهیه پیراهن عربی
17- مخارج زوار فقیر و خرید گیوه برای آنها
18- جهت کفن و دفن فقرا در کربلای معلا
19- مخارج کفن و دفن و نماز وحشت
20- تهیه دلو و طناب جهت برخی اماکن مثل حمام
21- جهت کمک به فقراو مساکین 22- صرف هزینه های قنات
23- خرج تحصیل طلاب 24- تکفل از ایتام تا حد بلوغ
25- کمک به محصلین فقیر علوم صنعتی
26- دادن وسایل زراعت به رعیتهای فقیر
27- تعمیر حمام، چاه آب، پل و آب انبار و پل
28- اجرت معلم و مدرس و استاد صنایع و همچنین واعظ
29- حق التولیه و حق النظاره
30- دادن مبلغ معینی مقرری به یک شخص
31- پخت سمنو برای حضرت فاطمه الزهرا(س)
32- استیجار فرد برای نماز و روزه
33- تهیه شاه شمع برای مرقد امیرالمومنین(ع)
34- دادن پول به سادات فقیر در عید غدیر
35- برای مخارج بیمارستان
36 تهیه ذغال و خاک جهت زمستان سادات
37- تجهیزات لازم جهت کفن و دفن اموات فقرا ساکن و یا غربا
38- خرید گوسفند و قربانی کردن آن در عید قربان جهت پخش بین فقراء و ارحام واقف
39- مخارج مستمعین و خدام مجلس تعزیه مثل قهوه و چای و قلیان و شربت
40- خرج ابن السبیل( در راه ماندگان)
41- مخارج لازم جهت قنات
42- هزینه آب لوله کشی مسجد
43- نشر کلام الله مجید و کتب ادعیه و دینی
44- تعمیر یک مدرسه
45- تأسیس و تعمیر درمانگاه و مدارس حرفه ای و صنعتی، تأسیس دبستان کشاورزی، بناء و تعمیر غسالخانه و آب انبار.
47- دوا و غذا برای معالجه فقرای بی بضاعت.
48- برگذاری مراسم ختم اموات. چنانکه مایل باشید از موارد دیگری که واقفان استان اصفهان اموال خود را به آنها اختصاص داده اند بدون توجه به اینکه این واقفان از کدام گروه و دسته بوده اند آگاه شوید رجوع کنید به(حسینی اشکوری، 1388،416-430).
در میان موارد نامبرده تعزیه داری امام حسین (ع) و صرف هزینه در مورد زنده نگه داشتن قیام امام حسین (ع) به تنهایی بیش از تمام موارد دیگر مورد توجه واقفان بوده است ( مثلا بنگرید به جلد دهم اسناد موقوفات اصفهان صفحات 68، 88، 95، 128، 133، 182، و...)
میزانی از درآمد حاصل از موقفه قبل از آنکه به مصارفی که در بالا از آن نام بردیم برسد برای مصارف دیگری کسر می گردید مواردی مثل حق التولیه و حق النظاره(مثلا بنگرید به اسناد موقوفات اصفهان، دفتر دوم،104)، تامین مخارج ضروری بنا و تعمیرات لازم آن (مثلا بنگرید به همان کتاب، دفتر اول،127)کسر مخارج دیوانی(دفتر یازدهم، 115).
گاهی نیز شروطی در سند وقفنامه ذکر می گردید مثلا موقوفه به اطفال سپرده نشود(دفتر دوم،188) یا به حکام و ظالمان اجاره داده نشود(همان، 227) یا ملک به اجاره طویله و همچنین به مساقات داده نشود(همان، 435)؛ به الوار و اخلاج اجاره ندهند(دفتر سوم،33)
با توجه به اینکه اکثر قریب به اتفاق واقفان خود تولیت موقوفه را عهده دار می شدند و این تولیت بعد از خودشان به فرزندانشان می رسید همانطور که سادات طباطبایی اشاره کرده است نوعی شیوه اداره فردی خانوادگی شیوع داده می شد.(سادات طباطباییان، 1389، 158).
تجار و وقف
در میان اسناد به چاپ رسیده از موقوفات اصفهان به 32 سند از تجار و یا ورثه آنان به جای مانده از دوران قاجار و پهلوی بر می خوریم. نام تجار:
محمد ابراهیم تاجر بن آقا محمد رضا(دفتر اول، 358)،
محمد علی تاجر نقشینه(همان،101)، محمد کاظم تاجر(همان،240)،
محمد رضا تاجر اصفهانی ابن عباس(همان،417)،
علی نقی صراف ابن محمد کریم(دفتر دوم، 249)،
عبد الحسین تاجر اصفهانی ابن محمد باقر(همان،399)،
محمد صادق تاجر فرزند آقا محمد ابراهیم(دفتر سوم، 9)،
محمد حسین تاجر قهپایه ابن آقا محمد(همان،461)،
محمد ابراهیم ملک التجار ابن محمد(دفتر چهارم، 63)،
محمد کریم تاجر اصفهانی ابن آقا محمد(همان،90)،
ابوالقاسم تاجر(همان،194)، محمد ابراهیم تاجر(همان، 459)،
محمد حسن تاجر ابن ملا محمد اسماعیل(دفتر پنجم، 478)،
محمد اسماعیل تاجر اصفهانی ابن حاجی محمد علی صراف( دفتر ششم،179)،
محمد حسن تاجر قهپایه ابن محمد اسماعیل،(همان،248)،
آقا محمد صدری آقا ملک التجار(دفتر هفتم،419)،
محمد علی نقشینه فروش اصفهانی ابن حاجی محمد ابراهیم(دفتر هشتم،129)،
محمد حسین تاجر قزوینی ابن حاجی عبد الرسول(همان،147)،
محمد صادق بن محمد حسین تاجر قهپایه(همان، 154)،
عبد الکریم بن محمد صادق صراف(همان،290)،
محمد اسماعیل و محمد مهدی پسران میرزا محمد(همان، 465)،
سید محمد حسن تاجر خواجوئی ابن محمد حسین نائینی(همان،181)،
حاج محمد علی تاجر خوانساری(دفتر یازدهم، 207).
محمد ابراهیم تاجر اصفهانی ابن محمد اسماعیل(دفتر نهم، 100)،
محمد حسین و فاطمه سلطان و کوچک فرزندان نصر الله تاجر سده( دفتر دهم، 67).
از برخی از این افراد مثل دو مورد آخر بیش از یک سند باقی مانده است و 23 سند از این اسناد مربوط به آب، زمین، مزرعه، قنات و باغ یا سایر فعالیتها مرتبط با زمین است. احتمالا تاجران سرمایه گذاری در زمین را در آن دوران پایدارتر می دانسته اند و بخش قابل توجهی از اموالشان را به آن صورت در آورده بودند.
ترکیب صاحبان حرف
هر در اسناد وقفنامه ها به طور دقیقی به شغل و پیشه بسیاری از افراد اشاره نشده است اما بسیاری از موارد وقف شده را مغازه هایی تشکیل می دهد که محل درآمد صاحبانشان بوده اند. در برخی موارد نیز به شغل واقف صریحا اشاره شده است.
مواردی که به صراحت از شغل صاحبان حرف نام برده شده:
1- کفاش(جلد6، 241)
2- حجار
3- بقال(همان227)
3- علاّف (همان،129)
4- سمسار
5- نداف(همان 295)
6- قناد(همان،302)
7- چینی فروش (همان،318).
8- جواهری(همان، 330)
9- سرایدار(همان،446).
10- رصاف(جلد 10، 203)
11- زری باف(همان، 261 )
12- رزّاز(جلد 2، 125)
13- مسگر(جلد 12،126)
14- زرگر(جلد 2، 129)
15- صباغ (همان، 129)
16- شیره پز(جلد 4، 451)
17- نعال(همان، 488)
.18- معمار(همان،188).
همچنین با بررسی اسناد موقوفات استان اصفهان می بینیم تعداد زیادی از اماکن زیر به وسیله مردم اصفهان وقف گردیده است که به نوعی گستردگی صنوف را در آن می توان دید:
طاحونه، حمام، کاروانسرا، دکانهای عصاری، عطاری، بقالی، شماعی، علافی،آجیده دوزی، شال اندازی، قفل گری، حمصبی، سردفروشی، طبّاخی، حلوایی، قصابی،خبازی، ندّافی، سبزی فروشی، تنباکو فروشی، فواکهی، علاقه بندی، پاره دوزی، کلاه دوزی، پیزر بافی، توتون فروشی، دکان کوزه گری، دکان دلو دوزی، دکان رواسی، دکان افتاده، کله فروشی، پنبه دوزی، جگری، نعل بندی، چیت سازی، نشاسته گری، پنبه دوزی، سقط فروشی، بزازی، مشک فروشی، شماعی، سلمانی، نمد فروشی، زغالی، مسقط فروشی همچنین طویله، آبخانه، بهار بند، دستدان، سقا خانه، آب انبار، پخچال و انبار.
نتیجه
سنت وقف باتمام فراز و نشیبهای آن در دوران قاجار و پهلوی ادامه داشت مردم متدین اصفهان میزان قابل توجهی از اموال خود را برای اهداف خیر خواهانه و خدا پسندانه وقف می کردند. وقف به همه طبقات اجتماع اختصاص داشت و منحصر به طبقه خاصی نبود.
در این مقاله ما تجار و اصناف را مد نظر داشتیم. با بررسی اسناد موقوفات استان اصفهان به طیف گسترده ای از اصناف بر می خوریم که در امر وقف مشارکت داشته اند.وقفنامههای موجود عموما دارای مقدمهای است که در آن علت و جهت وقف ذکر شده است.
در این اسناد معمولا نویسنده وقفنامه پس از تسبیح خداوند متعای و رسول اکرم (ص) و ائمه ی هدی علیهم السلام شمه ای از محاسن خیرات و مبرات را ذکر، سپس رقبات موقوفه را نام برده و بعد از آن مصارف وقف و متولیان را تعیین می کرد.
در آخر آیه شریف (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه) را که می آورد تا کسی به خود اجازه ندهد در وقفنامه و رقبات آن و مصارف مقرره تصرفی بنماید. هر چند در عمل ممکن بود بارها این اموال دستخوش غصب و دست اندازی عده ای قرار گیرد.
باتوجه به شیوه اداره موقوفات که فرد واقف تولیت موقوفه را بر عهده داشت و بعد از او به فرزندانش و فرندان فرزندانش می رسید نوعی شیوه اداره فردی و خانوادگی در نظام وقف به چشم می خورد. برای هر موقوفه معمولا ناظری هم تعیین می شده که متولی و ناظر موظف بودند طبق شرایط وقف نامه عمل کنند.
بیشتر موقوفات به صورت خود گران و غیر متمرکز اداره می گردید. بین موارد مصرفی موقوفات و نیاز های اجتماعی و فرهنگی زمان چندان همخوانی وجود ندارد و بخش قابل توجهی از درآمد و عواید موقوفات به مصرف روشنایی عتبات عالیات، تهیه بوریا، شمع مساجد و.. می رسیده است.
در میان تمام موارد مصرفی زنده نگه داشتن قیام ابا عبدالله به شکلهای مختلف بدون شک پر کاربرد ترین مورد بود. در موارد بسیاری روحانیون به نظارت اوقاف گماشته می شدند. به علاوه برای مدتی طولانی ثبت موقوفات بر عهده روحانیون بود این خود رابطه محکم تجار و اصناف با روحانیون را نشان می دهد.
باید توجه داشته باشیم که برخلاف مقامات دولتی روحانیون با مردم تماس دائمی داشته اند و در بخش اعظمی از عمر حکومت قاجار مسائل مربوط به حقوق خصوصی را حل و فصل می کرده اند، اسناد مالکیت را تنظیم و گواهی می کردند، حل منازعات با توجه به سلطه آنها بر محاکم شرع بر عهده آنها بود، در امور تجاری گواهی اسناد به علما ارجاع می شد و تعلیم و تربیت در سطح وسیعی بر عهده آنها بود.
همانطور که خانم لمبتون اشاره کرده است اکثر علما، نه از حکومت نه از هیچ منبع دیگری مواجب منظمی در یافت نمی کردند. بیشتر آنان، اگر درآمد اوقاف را در اختیار نداشتند، متکی به هدایای مومنین و یا دریافت مقرری ازجانب حکومت بودند(لمبتون، 1375،363).
این مقری ها ممکن بودند به هر دلیلی قطع شوند از این گذشته خوشایند روحانیون نبود که به لحاظ مالی وابسته به دولت باشند. لمبتون می نویسد در بین علما و در امر انتقال مناصب مذهبی مخصوصا مناصبی که با اداره اوقاف در ارتباط بود تمایل شدیدی به موروثی شدن وجود داشت.
وی خاطر نشان می کند که بین علما و تجار روابطی نزدیک وجود داشت از یک سو تجار برای انجام امور روزانه به خدمات علما نیاز داشتند، تنظیم و گواهی اسناد ضرورت داشت و عموما رضایت علما به دلیل نفوذی که در بازار و در بین مردم داشتند،در امور تجاری لازم بود.
از سوی دیگر، علما نیز به تجار نیاز داشتند و زکات به آنها پرداخت می شد و سرمایه لازم برای مراسم مذهبی به وسیله آنها فراهم می شد. همچنین روابط نزدیکی بین اصناف و طبقات مذهبی وجود داشت.
مسجد، محلی بود که اصناف به طور طبیعی در آنجا گرد می آمدند و در مراسم مذهبی با هویت صنفی خود شرکت می کردند این امر آنان را در رابطه ای نزدیک با علما قرار می داد(همان،364-365).
این گروهها چه در دوران قاجار و چه بعد از آن به برای به دست آوردن حمایت در مقابل قدرتمندان به حمایت علما نظر داشتند. همچنین در موارد زیادی بین دو طرف رابطه خویشاوندی برقرار گردیده بود. همه ی اینها ثابت می کند که چرا در اسناد موقوفات نقش روحانیون تا این اندازه پر رنگ می باشد.
فهرست منابع:
اداره کل اوقاف اصفهان(1346). سپاسگذاری از مردم.ساختمان و یا تعمیر مساجد و مدارس طلاب علوم دینیه و بقاع متبرکه. جلد اول. اصفهان چاپخانه محمدی.اسناد موقوفات اصفهان، سرپرست علمی سید صادق حسینی اشکوری. زیر نظر اداره کل اوقاف و امور خیریه استان اصفهان. دفتر اول و دوم. قم: مجمع ذخایر اسلامی. 1378. چاپ اول.
اسناد موقوفات اصفهان، سرپرست علمی سید صادق حسینی اشکوری. زیر نظر اداره کل اوقاف و امور خیریه استان اصفهان. دفتر سوم تا دوازدهم. قم: مجمع ذخایر اسلامی. 1388. چاپ اول.
بابا پور، یوسف بیگ(1389). کتاب ماه دین. شماره 15-. صفحات 63-65.
بابایی، رضا(1389). وقف در آیینه شعر و ادب. وقف میراث جاویدان. شماره 69. صفحات 7-26.
حافظ، شمس الدین محمد( 1384). دیوان حافظ. با اهتمام محمد قزوینی، قاسم غنی. تهران: پیمان.
حسینی اشکوری، صادق(1388). مصارف موقوفات اسلامی؛ متنوع و کارآمد با بررسی اسناد موقوفات استان اصفهان از عصر صفوی تا کنون. پیام بهارستان. دوره دوم. سال اول شماره 3 بهار 1388.
سازمان حج و اوقاف و امور خیریه(1364). سنت نبوی وقف. تهیه و نشر سازمان حج و اوقاف و امور خیریه.
سپنتا، عبد الحسین(1346). تاریخچه اوقاف اصفهان. انتشارات اداره کل اوقاف استان اصفهان.
راوندی، مرتضی(1382). تایخ اجتماعی ایران. جلد 4. چاپ دوم. تهران: انتشارات نگاه.
ریاحی سامانی، نادر(1387). وقف و سیر تحولات قانونگذاری در موقوفات. چاپ اول. شیراز: انتشارات نوید.
سادات طباطبائیان، عطیه(1389). وضعیت اوقاف در دوره قاجار. با تکیه بر قوانین مجلس و شکایت واقفان اصفهانی.فصلنامه علمی- تخصصی سخن تاریخ. سال چهارم. شماره یازده. صفحات 154- 228.
سلیم، محمد نبی(1386). برخی جریانهای دگر اندیش در عصر پهلوی. فصلنامه علمی و پژوهشی تاریخ. سال دوم. شماره ششم. پاییز 1386. 85-117.
شاردن(1372). سفرنامه شاردن. ترجمه اقبال یغمایی، جلد 4. چاپ اول. تهران: انتشارات طوس.
کلانتری خلیل آباد، حسین- احمد صالحی و قهرمان رستمی(1389). نقش تاریخی وقف در شکل گیری شهر اسلامی (مطالعه موردی اصفهان). فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات شهر ایرانی اسلامی. شماره اول. پاییز 1389. صفحات 33-43.
نطنزی، معین الدین(1383). منتخب التواریخ معینی. تصحیح پروین استخری. چاپ اول. تهران: انتشارات اساطیر.
آ.ک.س. لمتون(1375).ایران عصر قاجار ترجمه و گفتاری در باب ایران شناسی. ترجمه سیمین فصیحی. چاپ اول. مشهد: انتشارات جاودان خرد.
همچنین برای آگاهی ازمعنای برخی واژه های خاص به کار رفته در اسناد موقوفات اصفهان بنگرید به نورائی، مرتضی(1391). قباله کارگذاری اصفهان.1334-1327 هـ.ق. مجوعه اسناد حقوقی. اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
پی نوشت:
1- تا اینجای مقاله مربوط می شود به نویسنده: محمد علی خسروی..
2- قسمت دوم مقاله مربوط می شود به دکتر مهدی خدامی با عنواین زیر:
دکتری: دکتری تاریخ محلی دانشگاه اصفهان، ۱۳۹۶
کارشناسی ارشد: تاریخ گرایش ایران اسلامی از دانشگاه شیراز، ۱۳۸۷
کارشناسی: تاریخ دانشگاه شیراز، ۱۳۸۴
کاردانی: آمورش دینی و عربی از تربیت معلم شهید مطهری شیراز، ۱۳۷۹
- منبع:
- میراث جاویدان
- https://www.localhistory.ir/khodami/1392/09/03/devotion_between_esfahanian_merchant_and_artificers/
- این مقاله در تاریخ 1403/8/1 بروز رسانی شده است