المپیك 2012 و بازسازی لندن شرقی

پس از بیست و پنج سال فعالیت‌های "تجدید حیات و نوسازی" لندن شرقی وارد سده بیست و یكم شده است و این در حالی است كه این فعالیت در مركز بزرگ‌ترین طرح احیا و نوسازی شهری در اروپا، یعنی «تیمز گیت‌وی»
چهارشنبه، 13 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
المپیك 2012 و بازسازی لندن شرقی
 المپیك 2012 و بازسازی لندن شرقی

 

نویسنده: گاوین پوینتر
مترجم: مجتبی رفیعیان




 

مقدمه

پس از بیست و پنج سال فعالیت‌های "تجدید حیات و نوسازی" لندن شرقی وارد سده بیست و یكم شده است و این در حالی است كه این فعالیت در مركز بزرگ‌ترین طرح احیا و نوسازی شهری در اروپا، یعنی «تیمز گیت‌وی» (1) قرار دارد. تیمز گیت‌وی منطقه‌ای است كه از سوی حكومت شهری برای احیا و نوسازی در نظر گرفته شده و از شهر لندن تا دهانه‌ی مصب رودخانه‌ی تیمز (2) امتداد پیدا كرده. در آخرین و پرهزینه‌ترین مرحله (مرحله‌ی انتهایی پروژه)، این منطقه درواقع تبدیل به یك آزمایشگاه شده است، محلی برای آزمایش‌های اجتماعی در رابطه با توسعه‌ی جامعه محلی كه تركیبی از ثروت و فقر، ساختمان‌های كوتاه و آسمان خراش‌ها، مقبولیت و محرومیت اجتماعی را دربرمی‌گیرد. در این شرایط بود كه پیشنهاد لندن برای انجام بازی‌های المپیك و پاراالمپیك سال 2012 پذیرفته شده و استراتفورد (3) در ناحیه‌ی سیاسی محلی نیوهام (4) به عنوان مكان اصلی استادیوم المپیك در نظر گرفته شد (شكل1).
** توضیح تصویر:
شکل1. مکان برگزاری بازی‌های المپیک 2012 لندن
حمایت كمیته ملی المپیك (IOC) از میزبانی لندن به دلیل تمركز و توجه شهر به نوسازی شهری به ویژه در مقیاس منطقه‌ای، با تأكید بر تنوع فرهنگی و محدودیت‌های اجتماعی كه پنج شهر المپیكی یعنی گرینویچ (5)، هكنی (6)، نیوهام (7) تاور هملتس (8) و والتهم فورست (9) را در این فعالیت‌های نوسازی وارد می‌كند، انجام شد. علایق IOC با بحث "میراث" (10) (مشكلی كه بیشتر از نیاز به تأمین هزینه‌ی بسیار زیادی كه در میزبانی بازی‌ها مطرح است، سرچشمه می‌گیرد) به طور مستقیم از راه پیشنهاد لندن برطرف شد. بنابراظهارات تهیه كنندگان پیشنهاد، مسابقات سال 2012 در نقش كاتالیزوری برای بازسازی شهری عمل خواهد كرد.
این بخش به تشریح دلایلی كه بازی‌های المپیك به عنوان كاتالیزوری برای انجام برنامه‌های تجدید حیات و نوسازی شهری و توسعه‌ی اقتصادی در طول دهه‌های اخیر عمل كرده است، می‌پردازد. سپس سه موضوع اصلی هم مطرح خواهد شد. نخست، این بخش پروژه‌ی 2012 را در شرایط نوسازی لندن شرقی (11) كه از سال 1980 آغاز شد، قرار می‌‌دهد. دوم آنكه، این بخش تصویری كلی را هم از ساختارهای نظارتی كه برای انجام بازی‌ها و نتایج باقیمانده از آن (12) در لندن شرقی طراحی شده است، ارائه خواهد داد.
این بحث مطرح است از زمانی كه مرحله‌ی اول بازسازی در دهه‌ی 80 میلادی بر داكلندز تمركز پیدا كرد، رویكرد نظارتی بر نوسازی شهری در لندن شرقی به طور قابل ملاحظه‌ای تغییر یافت. سوم آنكه، در این بخش به نقش كاتالیزوری این بازی‌ها به ویژه با تأكید بر اینكه چگونه چنین نقشی ممكن است با پایداری و افزایش مشاركت همگانی ختم شود، توجه می‌شود. در انتها، با ارزیابی میزان تأثیر بازی‌ها بر توسعه‌ی اجتماعی در لندن شرقی و فرآیند تجدید حیات و نوسازی شهری (13) در شهر پایان پیدا خواهد كرد.

رویدادهای بزرگ (14)، شهرهای المپیكی نوسازی شهری

به طور طبیعی یك رویداد بزرگ در مقیاس‌های بزرگ، مطرح شده و رخ می‌دهد و به وسیله‌ی نخبگان اجتماعی در كشور یا شهر میزبان، سازمان دهی می‌شود و از راه ایجاد یك نسخه و سند رسمی (15) از تاریخ یك كشور یا شهر و هویت معاصر آن به پیش بینی ارزش‌ها و اصول درازمدت پروژه‌ها می‌پردازد. در سده بیستم، بی‌تردید نمونه‌ای از وقوع یك رویداد بزرگ نمایشی در دنیا المپیك است كه نشانگر تجلی فرهنگی توده‌ی مردم از دستاوردها و موفقیت‌های كشور یا شهر میزبان هم است. (16) تلاش برگزاركنندگان این رویدادها آن است كه ضمن ارائه‌ی تصویری مناسب و قوی از شهر یا كشور خود به جهان، دنبال اثبات یا تسریع فرایندهای توسعه‌ای ناشی از آن یا ایجاد توسعه‌ی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هم باشند. امكاناتی كه از راه فستیوال‌ها، نمایشگاه‌ها یا رویدادهای بزرگ فراهم می‌شود تا برنامه‌های تجدید حیات و نوسازی شهری را تسریع كند، در دهه‌ی 70 میلادی در آمریكا به وجود آمد. در امریكا، كمك‌های مالی دولتی برای شهرها به طور قابل توجهی كاهش پیدا كرد و بنابراین حكومت‌های محلی مجبور شدند تا به دنبال منابع دیگری برای سرمایه‌گذاری طرح‌های توسعه‌ای خود باشند. (17)
برنامه ریزان شهری با مشكلات پیچیده‌ی متفاوتی روبه رو بودند. نخست، كاهش مجتمع‌های صنعتی شهری به عنوان عامل مهمی در ایجاد اشتغال محلی و هویت شهری، به دلیل ركود در صنایع ساخت و تولید، رو به فزونی گذاشت. دوم آنكه، كاهش كمك‌های مالی دولتی به این معنا بود كه حكومت‌های محلی شهری، باید به دنبال راه‌های جدیدی برای كسب سرمایه باشند. راه‌هایی غیر از آنچه كه پیش از این با تكیه بر بودجه‌ها و سرمایه‌های دولتی صرف و با پیگیری زیاد به دست می‌آوردند و یا حتی از راه سیستم‌های متداول مالیات بندی محلی انجام می‌شد. (18) در آخر، مراكز شهری شهرهایی مانند شیكاگو، لوس آنجلس و آتلانتا دارای مناطق وسیعی با محدودیت‌های بالای اجتماعی و همچنین زمینه‌های بروز فساد بودند كه برای جلوگیری از تكرار تجربیات گذشته (نظیر اعتصاب‌های نژادپرستی و آشوب‌های اجتماعی) اقدام فوری در آنها لازم بود. (19)
شهرهای آمریكایی كه امكانات كارآفرینی در آنها بیشتر است و اغلب در مكان‌هایی واقع شده‌اند كه به میزان قابل توجهی تحت تأثیر فرایندهای غیرصنعتی شدن و بازسازی اقتصادی قرار دارند، عموماً سیاست‌های توسعه‌ی اقتصادی مصرف گرا را كه بر پایه‌ی صنایع خدماتی فراصنعتی تمركز دارد، اتخاذ كرده‌اند. (20)
شهرهایی مانند نیویورك و سان فرانسیسكو برای دست پیدا كردن به توسعه‌ای فراگیر و پایدار برای خود، ایجاد مجتمع‌های هنری و تفریحی، مراكز برگزاری همایش‌ها، موزه‌ها، مراكز خرید و همچنین ترویج فضاهای خرده فروشی و دفاتر دولتی و حرفه‌ای را در دستور كار خود قرار داده‌اند. (21) سایر شهرها مانند میامی و اورلاندو، فضایی را ایجاد كرده‌اند كه به نقل از هنیگان (1998) بخش‌هایی از یك دورنمای مطلوب شهری است كه در آن شهرهای خیالی (22) كه «موضوع محور و پر تكاپو بوده و به طور مداوم مورد بهره برداری قرار گرفته، تشكیل شده‌اند و دارای بخش‌ها و قسمت‌های كوچك و مجزایی از واحدهای همسایگی بوده و با وجود این در زمینه‌ی زیرساخت‌ها و شبكه‌های خدماتی شهرهایی فرامدرن هم محسوب می‌شدند.» (23) شكل‌گیری‌ «شهر خیالی» (24) بر پایه‌ی جاذبه‌های توریستی، رویدادهای مهم و جشن‌های موضوعی (25) استوار است. هدف اولیه از ساخت و طراحی این شهرها، بیشتر همخوانی با انتظارات گردشگران است تا در نظر گرفتن نیازهای عملی و واقعی كسانی كه در آن شهر زندگی می‌كنند. جمع آوری سرمایه برای احداث آن، اغلب موجب ایجاد مشكلات سیاسی محلی می‌شد كه تا حدی در طرح‌های مالی پیچیده‌ی دولتی/ خصوصی، كه توسعه‌شان بر آن متكی است، ریشه دارد. شهر خیالی، اغلب با هدف كم رنگ كردن نقش حاكمیت‌های محلی در فرایندهای برنامه‌ریزی و جلوگیری از بررسی دقیق مردم در مورد سرمایه‌گذاری‌هایی كه برای احداث آنها مورد نیاز بود، ایجاد می‌شد. برنامه‌های احیا و نوسازی شهری مبتنی بر مصرف (26)، اغلب با تغییر در سیاست‌های محلی همراه شدند، تا نقش مؤسسات نیمه دولتی و مشاركت‌های دولتی- خصوصی را كه ایجاد یك چارچوب مالی برای به كارگیری آنها موردنیاز است، اصلاح كنند. (27)
در اواسط دهه‌ی 80 میلادی با بروز بحران اقتصادی (28) كه پایان شكوفایی پس از جنگ را خبر می‌داد، میزبانی بازی‌های المپیك در واقع یك توفیق اجباری برای شهری محسوب می‌شد كه به دنبال ایجاد ظرفیت‌ها و امكانات كارآفرینی در خود بود و همچنین به دنبال تفكر و چشم انداز توسعه‌ای در آینده‌ای نه چندان دور می‌گشت. لس آنجلس (1984) این روش را از راه میزبانی بازی‌های المپیك كه سرمایه‌گذاری آن را بخش خصوصی برعهده گرفته بود و درآمدهای بسیار زیادی از فروش تبلیغات و حق پخش به شبكه‌های تلویزیونی و سایر حامیان تبلیغاتی آن هم به دست آورد، به كار برد. (29) تجربه‌ای كه در طول بازی‌های لس آنجلس كسب شد، نشان داد كه با استفاده از یك رویداد بزرگ و یك رسانه‌ی جهانی، به سادگی می‌توان یك شهر را در سطح بین المللی مطرح كرد. پیش بینی هویت یك شهر یا كشور میزبان در سده بیست و یكم، پس از جنگ سرد، امری بسیار دشوارتر شده است. از آنجایی كه امروزه «امپراطوری‌ها» و «ایسم‌ها» دیگر تحقق پیدا نمی‌كنند، رویدادهای نمایشی به وسیله‌ی میزبان‌ها استفاده شده‌اند تا عدم انسجام محلی و تمایلات اجتماعی به عدم انسجام را تا حدی جبران كنند، زیرا موارد فوق با گذار از اقتصاد شهری و ملی به سمت فعالیت‌هایی كه انعطاف پذیرتر بوده و در اقتصاد بازار جهانی عملیاتی هستند، همراهی كرده‌اند. (30) در مورد المپیك پكن كه به تازگی انجام شد، رویدادهای نمایشی به وسیله‌ی میزبان استفاده شدند تا از اختلال اجتماعی ناشی از شهری شدن و توسعه‌ی اقتصادی سریع جلوگیری كند. (31) شهرهایی كه به تازگی میزبان شده‌اند هم به دنبال این هستند كه با استفاده از رویدادهای بزرگ خود را به روش‌های مختلف از راه بازاریابی مكان (32) به دنیایی پهناورتر معرفی كنند، تا برای مثال ظرفیت‌های خود برای نوآوری و انجام مجموعه‌ای از فعالیت‌های خدماتی با كیفیت بالا را نشان داده و در نتیجه‌ی برتری رقابتی خود نسبت به شهرهای دیگر را افزایش دهند. (33) هر شهر یا كشور میزبان برای دست پیدا كردن به اهداف ملی و محلی خود از رویدادهای بزرگ استفاده كرده است. بازی‌های المپیك 1992 بارسلونا فرصتی را فراهم آورد تا با استفاده از تركیبی از سرمایه‌های بخش دولتی و خصوصی كه موجب برقراری تعادل میان اهداف اجتماعی و تجاری شد، شهر دوباره توسعه پیدا كند.
تجارت گرایی پویای لس آنجلس و الگوی توریست‌گرایی شهر خیالی تغییر پیدا كرد و رویكرد بارسلونا به عنوان روش دیگری برای انجام نوسازی پس از بازی‌های المپیك مطرح شد. (34) از سال 1992، «میراث باقیمانده از بازی‌ها» از اهمیت قابل ملاحظه ای برای IOC برخوردار شده است- به همین دلیل فرایند ارزیابی آن ابعاد زیست محیطی طول و اجتماعی هم به خود گرفته است- و در حال حاضر تمركز اصلی خود را بر پیامدهای غیر ورزشی به عنوان منبع مشروعی برای میزبانی مسابقات معطوف داشته است. تغییراتی كه در رویكرد «تجاری» در میزبانی بازی‌ها رخ داد و الهام گرفته از بازی‌ها در بارسلونا بود، در لندن هم تكرار شد، با پیشنهاد سال 2012 كه تركیبی از مشاركت و سرمایه گذاری بخش دولتی و خصوصی برای انجام بازی‌ها بود و یك میراث اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هدف مند و آرمانی را ایجاد كرد.

تغییر شكل محتوایی در لندن شرقی

بازی‌های المپیك سال 2012 بر لندن شرقی متمركز بوده و طوری طراحی شده است كه بتوان به یك برنامه‌ی احیا و نوسازی شهری، به ویژه در استراتفورد (35) و ناحیه‌ی محلی نیوهام (36) دست پیدا كند. نیوهام مانند همسایگان خود هكنی (37) و تاور هملتس (38) دارای مناطق وسیعی با محدودیت‌های اجتماعی و مكان‌های متروك و رها شده‌ی شهری (39) است كه زمانی محل صنایع، بارانداز و محوطه‌ی راه آهن بوده‌اند. این منطقه در مركز توسعه‌ی «تیمز گیت‌وی» (40) و در مجاورت اسكله‌ی قناری (41) قرار دارد. در دهه‌ی 80 میلادی، اسكله‌ی قناری طرح بسیار مهمی بود كه هدف آن توسعه‌ی مراكز مالی بخش‌های شرقی شهر بود و از موفقیتی كه در توسعه‌ی مانهاتان (42) در نیویورك در دهه‌ی 60 میلادی به دست آمده بود، تقلید می‌كرد. (43) این طرح كه سرپرستی آن را LDDC برعهده داشت، مسئولان محلی را غافلگیر كرد و چارچوب‌های برنامه‌ریزی موردنظر خود را به گونه ای تهیه كرد كه امكان فرصت‌های سرمایه‌گذاری برنامه‌های توسعه‌ی ساختمان‌های بلند اداری و ساختمان‌های مسكونی گران قیمت برای توسعه دهندگان ایجاد شود. براساس اظهارات پیتر‌هال، حكومت محلی، قانون برنامه‌ریزی و زمین در سال 1980 (44) كه مبنای قانونی برای شركت‌های توسعه‌ی شهری مانند LDDC را ایجاد كرد، عبارت است از:
فوق العاده‌ترین مجموعه‌ی قدرت كه به مجموعه‌ای از شركت‌های نیمه دولتی داده شده است و با این وجود فوق العاده‌ترین تعدی به اختیارات سازمان‌های محلی كه از سوی حكومت بریتانیا مجاز شمرده شده است. (45)
چنین اقداماتی كه در حمایت و پشتیبانی از كسب و كار و به صورت بازار محور (46) انجام شده بود، به گونه‌ای طراحی شده بودند كه زمینه‌ برای «ایجاد فشار» مناسب شود و از راه آن سرمایه‌گذاری اولیه‌ی دولتی انگیزه‌ی لازم برای سرمایه گذاری‌های گسترده‌تر بعدی بخش خصوصی را به وجود آورد. در نهایت این طرح، موفق به جذب شركت‌های مهمی برای انتقال و جابه جایی به ناحیه‌ی كانال قناری (47) شد. اما این موضوع تا قبل از غلبه به بحران‌های بسیار اقتصادی انجام نشد. در دهه‌ی 90 میلادی، در حالی كه ناحیه‌ی اسكله‌ی قناری تحت تأثیر جریان‌های توسعه‌ای ناشی از نوسازی شهری بود، دولت محافظه كار پاسخگوی فشارهایی بود كه به طور عمده از سوی جامعه‌ی كاری برای ایجاد یك مرجع قدرت در سطح لندن یا پایتخت اعمال می‌شد.
حزب محافظه كار یك دفتر حكومتی و یك كمیته‌ی فرعی برای كابینه در لندن تأسیس كرد، تا به شناسایی نیازها برای ایجاد رویكردی یكپارچه‌تر و دقیق‌تر به شكلی برنامه‌ریزی شده برای اداره‌ی پایتخت بپردازد. پس از بازگشت حزب كارگر به حكومت در سال 1997، این حزب از راه ایجاد مجمع لندن بزرگ (48)، تأسیس دفتر شهرداری لندن و معرفی آژانس توسعه‌ی لندن (LDA) فراتر از رویكرد فوق حركت كرد. در واقع این شهردار لندن (كن لیوینگستون) بود، كه با همراهی با این سازمان‌های جدید، حمایت سیاسی جدی خود را از پیشنهاد المپیك لندن مطرح كرد.
طرح «تیمز گیت‌وی» با طرح هدایت سیاسی منطقه‌ای جنوب- شرقی لندن (49) در سال 1990 آغاز شد و از سوی مایكل هزلتاین كه در آن زمان وزیر محیط زیست بود پشتیبانی شد. تصمیم اتخاذ شده در سال 1991، برای ایجاد مسیر راه آهن تونل كانال با عبور از كنت شمالی به لندن مركزی از راه استراتفورد، كاتالیزور مهمی را برای توسعه‌ی زیرساخت جاده‌ای و ریلی ایجاد كرد. علاوه بر آن، تا سال 1995 گروه اجرای عملیات تیمز گیت وی برنامه‌هایی برای احداث 30000 خانه جدید و 50000 شغل تازه را كه تا سال 2012 در كریدور ایجاد می‌شد، تهیه كردند. (50)
از سال 1997، حكومت‌های كارگری بعدی، حمایت‌های زیادی از پروژه‌ی تیمز گیت‌وی از راه بخش اداره‌ی جوامع و حكومت محلی (DCLG) كه پیش از آن اداره‌ی معاونت نخست وزیری (ODPM) نامیده می‌شد) و سازمان‌های مختلف شامل دفتر شهردار، آژانس لندن بزرگ (GLA)، آژانس توسعه‌ی لندن (LDA) و ادارات محلی واقع در منطقه به عمل آوردند. اشتیاق برای ارتقای ناحیه‌ی تیمز گیت‌وی برای مثال با پیشنهاد برای ایجاد یك پل جدید كه از تیمز عبور می‌كرد و اجرای طرح‌هایی برای احداث ساختمان‌های مسكونی و توسعه‌ی شهرك‌های جدیدی در كنار كریدور تیمز، افزایش پیدا كرد.
این طرح‌ها در برنامه‌های ارائه شده به وسیله‌ی حكومت حزب كارگری یعنی «ایجاد جوامع پایدار» (2003) گنجانده شد. در این طرح تعداد خانه‌های جدیدی كه قرار بود ساخته شود تا 120 هزار خانه افزایش پیدا كرد كه بیشتر آنها در چهاردهمین «منطقه‌ی تغییر» واقع شده بودند. چشم انداز لندن شرقی در میزبانی بازی‌های سال 2012 و ورود قریب الوقوع خدمات سریع محلی كه از سوی مسیر راه آهن تونل كانال برای سال 2009 پیشنهاد شده بود، موجب شد تا با تشویق و تمایل حكومت در سال 2006 یك بررسی فوری از طرح گیت‌وی به عمل آید. هورنیگلد (51)‌ و هیلز (52) از مشاوران DCLG، مأمور بررسی «چشم انداز» تیمز گیت‌وی شدند. گزارش این مشاوران نشان داد كه آنها نسبت به رهبری غیرمتمركز و گسسته‌ی توسعه‌ی گیت‌وی و ارتباط آن با افزایش خانه سازی بسیار انتقاد داشتند. در پاسخ، در نوامبر سال 2006 یك چارچوب راهبردی جدید تهیه و منتشر شد. در این چارچوب، تأكید گیت‌وی بر خانه‌سازی تغییر جهت داده و به سمت اهداف بالاتر برای ایجاد اشتغال حركت كرد و تمركز جدید خود را بر جذب سرمایه‌گذاری بخش خصوصی به منظور تسهیل ایجاد 180 هزار شغل جدید معطوف داشت. این چارچوب همچنین پیشنهاد تغییر نام را مطرح كرد، به عبارت دیگر با استفاده از دیدگاهی «سبزتر»، تیمز گیت‌وی به «پارك مصب تیمز» (53) تغییر نام داد. پیش بینی امكان اجرای موفقیت آمیز این «چشم انداز» جدید كار بس پیچیده‌ای است. اگر بازی‌های المپیك بخشی از این طرح مهم احیا و نوسازی منطقه‌ای نبود، امكان برگزاری آن در لندن شرقی غیرممكن به نظر می‌رسد. به همین ترتیب، توسعه‌ی پارك المپیك و دره‌ی لی پایین (54) بستگی به سرمایه‌گذاری بسیار در زیرساخت‌ها در محوطه‌ی به نسبت كوچك گیت‌وی دارد كه چنانچه چنین اتفاقی نمی‌افتاد به اجبار بازی‌های المپیك باید در جای دیگری برگزار می‌شد. انگیزه پیشنهاد لندن برای میزبانی بازی‌های المپیك سال 2012 تا حد زیادی به بنگاه‌ها و مؤسساتی كه تشكیل آنها با هدف تعیین كمبودها و نقایص مدل تجاری نوسازی كه نمونه‌ای از توسعه‌ی اسكله‌ی قناری بود، مربوط می‌شود. برنامه‌های نوسازی تیمز گیت‌وی برای پیشنهاد فوق شرایطی الزام‌آور ایجاد كرد. موفقیت این پیشنهاد مشكلات فراوانی را در رابطه با امكان انجام پروژه‌های تجدید حیات و نوسازی گسترده‌تر ایجاد كرده است كه دلیل آن تمركز سرمایه‌گذاری در سال 2012، توجه فراوان به امكانات مالی و تجاری بازی‌ها و تغییر جهت شیوه نظارت به سمت مدل دولت- محور است كه تا حد زیادی نقش متخصصان در زمینه‌ی نوسازی، به خصوص در سطح مسئولان محلی را تغییر می‌دهد. در نتیجه، ممكن است بازی‌ها نقش كاتالیزور را ایفا كنند، اما نه در تسهیل اجرای چشم انداز یكپارچه‌ی چارچوب راهبردی تیمز گیت‌وی در سال 2006، بلكه در مقابل این بازی‌ها موجب از هم پاشیدگی آن می‌شوند.

دولت، حاكمیت و بازی‌های المپیك سال 2012

در این بخش، سه جنبه‌ی نقش دولت در استفاده از بازی‌های المپیك سال 2012 برای تسریع احیا و نوسازی شهری در لندن شرقی بررسی می‌شود. نخست، نمایی كلی از اشكال نظارت سازمانی لندن در سال 2012 و پروژه‌های تیمز گیت‌وی ارائه می‌شود. دوم، رابطه‌ی میان دولت و سازمان‌هایی كه برای انجام بازی‌ها تشكیل شده‌اند و اینكه چگونه این امر با ساختار سیاسی فعلی تداخل پیدا می‌كند، بررسی خواهد شد. به نظر می‌رسد كه مدل فعلی نظارت سازمانی گسسته‌ی كنونی، در تلاش برای تطابق برنامه‌های مهم نوسازی «محلی» با دستور لازم الاجرای «ملی» برای انجام یك رویداد بزرگ مانند بازی‌های المپیك سال 2012 در موعد مقرر و با بودجه‌ی تعیین شده، با چالش‌های بسیاری مواجه است. مفهوم نظارت در چرخه‌های سیاست از تشخیص امكان «ورشكستگی و ركود بازار» و تمایل نداشتن سیاستگذاران برای بازگشت به روش‌های مخلتف دخالت مستقیم دولت كه در دهه‌ی 60 میلادی رخ داد، به وجود آمد و در واقع علت اصلی ضعف اقتصادی كشور بریتانیا (UK) در دهه‌ی 70 میلادی بود (55) نظارت عبارت است از روش‌هایی كه با استفاده از آنها، مؤسسات و سازمان‌هایی كه نماینده‌ی دولت و بازار هستند، به صورت شراكت دولتی/ خصوصی در می‌آیند تا قادر به انجام پروژه‌های احیا و نوسازی شوند. مفاهیم حاكمیت و شراكت متغیر بوده و واژگانی هستند كه در ادبیات آموزشی بسیار مورد بحث و جدل قرار گرفته‌اند. (56)
میزان مشاركت میان دولت و بخش خصوصی با توجه به سطوح همكاری و وابستگی متقابل مؤسسات و سازمان‌های دولتی و خصوصی درگیر در پروژه‌های خاص، متغیر است. (57) شبكه‌ی ارتباطات سازمانی (ملی، محلی، دولتی و خصوصی) ممكن است به عنوان یك ویژگی «خود-سازمانده» در اجرای اهداف مشترك در نظر گرفته شود و یا اینكه به میزان زیادی «دولت-محور» تصور شود كه كنترل اصلی و دقیق در دستان حكومت ملی قرار دارد. مدل خود- سازمانده شامل سازمان‌هایی، متشكل از جوامعی است كه بازسازی به طور مستقیم در آنها اتفاق می‌افتد، به عبارتی یك سازوكار درون زا و خودسازمانده در آنها عمل می‌كند. در حالی كه رویكرد دولت- محور بیشتر بر استفاده از مؤسسات نیمه دولتی تمركز دارد، تا به توسعه‌ و اجرای پروژه‌های تجدید حیات و نوسازی شهری به مؤسسات غیردولتی و حاكمیت‌های محلی، در این رویكرد مشاركت جوامع در حدی است كه در نهایت برای خاموش كردن اعتراض‌های مردمی باید انجام شود. (58)
لندن 2012 و پروژه‌ی وسیع‌تر تیمز گیت‌وی شبكه‌ی پیچیده‌ای از مؤسسات و سازمان‌ها را از بخش خصوصی و دولتی در كنار هم قرار می‌دهد. دولت، شهردار لندن و انجمن بازی‌های المپیك بریتانیا، سرپرستی بازی‌ها را برعهده دارند. مؤسسه‌ای كه از طرف آنها فعالیت می‌كند LOCOG (59) از راه اداره‌ی توسعه‌ی المپیك یا ODA (60) برعهده‌ی كنسرسیوم بخش خصوصی است. با وجود خواص بیرونی مشاركت، لندن 2012 و پروژه‌ی وسیع‌تر تیمز گیت‌وی بیشتر منعكس كننده مدل احیا و نوسازی شهری دولت - محور هستند تا خود-سازمانده. نوسازی‌های شهری دولت-محور به وسیله‌ی دولت یا مؤسسات نیمه دولتی كنترل و تصمیم‌گیری‌ها اغلب از سوی كارمندان اجراییات انجام می‌شود كه میزان پاسخگویی آنها به سازمان‌ها یا جوامع محلی بسیار كم است. این ویژگی‌ها زمانی كه پروژه‌های نوسازی- به خصوص آنهایی كه در نتیجه‌ی یك رویداد بزرگ سرعت گرفته‌اند- باید در اندك زمان و با بودجه‌ی محدود تكمیل شوند، حتی بیشتر تقویت می‌شوند.
پروژه‌ی لندن 2012 در احداث زیرساخت‌ها به سرمایه گذاری‌های دولتی و در برآورده كردن هزینه‌های عملیاتی برگزاری بازی‌ها به تركیبی از سرمایه‌گذاری بخش خصوصی و دولتی متكی است. شورای حمل و نقل المپیك لندن یا ODA شامل نمایندگانی از بخش‌های دولتی و خصوصی است و با آژانس توسعه‌ی لندن یا LDA، سازمان حمل و نقل لندن یا TfL، ناحیه‌ی تیمز گیت‌وی و پنج مسؤول محلی المپیك همكاری می‌كند. ODA به عنوان كارفرمای اصلی با همكاری سایر شركا، مسئول اجرای تمامی پروژه‌ی المپیك، مشتمل بر تمامی سایت‌های واقع در محدوده‌ی پروژه است. پس از اجرای یك مناقصه، كنسرسیوم «G3» (شامل AMEC، بلفور بیتی و جیكوبز) در مناقصه برنده شد تا به عنوان شریك حمل و نقلی ODA فعالیت كند. قانون پارلمانی (قانون سال 2007 بازی‌های المپیك و پارا المپیك لندن) اختیارات قانونی ODA را به عنوان مسئول برنامه ریزی محلی برای پارك المپیك تعیین و تأیید می‌كند، اگرچه چنین قانونی تمایز مشخصی را كه میان اختیارات LDA و مسئولان دولتی برای مثال در مورد برنامه‌ریزی و توسعه‌ی زیرساخت حمل و نقل وجود دارد، تضمین نمی‌كند. استعفای جك لملی، به عنوان رییس ODA در سال 2006، نشان دهنده‌ی وجود تنش‌های مختلف در این حوزه است، زیرا طبق اظهارات وی، دخالت‌های سیاست‌های محلی و حكومت مشكلاتی را در انجام و تحویل پروژه به وجود آورده بود. نظارت بر توسعه‌ی ناحیه‌ی تیمز گیت‌وی با بیش از چهل مؤسسه‌ی نوسازی، وزارتخانه‌های دولت مركزی، شهرداری لندن و LDA و همچنین تعداد بسیاری سازمان‌های محلی تا سال 2006 متوقف شد. پیچیدگی این سیستم نظارت به شدت از سوی رسانه‌ها مورد انتقاد قرار گرفت، زیرا از نظر آنها این سیستم به نوعی به عدم تمركز یا چشم انداز كمك می‌كرد. (61) در پاسخ، پس از گزارش هورنی گلد و هیل، حكومت كارگری در نوامبر 2006 یك چارچوب راهبردی جدیدی را ارائه داد كه مقرر شد به وسیله‌ی گروه‌های هماهنگی از مؤسساتی كه با بخش‌های دولتی و خصوصی همكاری می‌كنند، نظارت شود؛ در واقع این چارچوب یك سیستم نظارتی اصلاح شده بود كه برای اجرای طرح‌های بزرگ ناحیه‌ی تیمز گیت‌وی، متكی به هماهنگی بهتر بود. ODA و زیرگروه‌های مختلف آن با تمركز اولیه‌ی خود بر بازی‌های 2012 در كنار این ساختار اصلاح شده، قرار می‌گیرند. ساختار اصلاح شده ناظر بر ناحیه‌ی تیمز گیت‌وی موجب بهبود هماهنگی میان مؤسسات نیمه دولتی می‌شود؛ آنچه برای آماده شدن بازی‌های سال 2012 موردنیاز است، فشار زیادی بر ائتلاف و حامیان مالی كه در توسعه‌ی تیمز گیت‌وی نقش دارند، وارد می‌كند. هم زمان با افزایش هزینه‌ها و نزدیك‌تر شدن زمان تكمیل پروژه، رقابت برای منابعی كه در توسعه‌ی زیرساخت‌ها موردنیاز هستند، به طور فزاینده‌ای مورداختلاف قرار می‌گیرد؛ بیان درست مفهوم مشاركت از دیدگاه ملی/ محلی كه برخاسته از نیاز به معرفی پیشنهاد اجرای بازی‌های المپیك 2012 بود، زمانی به شدت مورد محك قرار گرفت كه نگرانی‌های ملی بر نگرانی‌های محلی غلبه كرد. به نظر می‌رسد پروژه‌ی المپیك و طرح‌های گسترده‌تری نظیر پروژه‌ی ناحیه‌ی تیمز گیت‌وی، بحث جسوپ، در مورد آنكه «بازارها، حكومت‌ها و نظارت‌ها همگی ناموفق‌اند» ویژه تأیید می‌كند (62)؛ هر دو مورد توسعه، به خصوص اولی، مستلزم وجود شبكه‌های پیچیده‌ای از سازمان‌ها هستند كه در شرایط زمانی و فضایی بسیار محدود عمل می‌كنند. در چنین شرایطی امكان برآورده كردن انتظارات تمامی حامیان مالی وجود ندارد و همچنین گنجاندن یا افزودن مؤثر چنین مؤسساتی، میان جوامع محلی امكانپذیر نیست. به نظر می‌رسد دستیابی به بازی‌های «موفقیت آمیز» بستگی به توانایی ثابت نگهداشتن معنای شراكت در میان عموم مردم دارد، این در حالی است كه منافع ملی بیش از پیش بر منافع محلی غلبه و سیطره پیدا می‌كند. به ناچار چنین پیامدی میراث احیا و نوسازی شهری را تعریف می‌كند. حركت‌های ضعیف محلی یا شهری ممكن است منتج به شكل‌گیری میراث محلی شوند كه در ابتدا به دنبال مسائل اجتماعی عمیق و درازمدت، خانه سازی، اشتغال و مشكلات آموزشی است كه لندن شرقی با آن مواجه است.
چنین پیامدی سبب می‌شود تا جایگاه لندن بیشتر به عنوان یك «پایتخت علوم مختلف» (63) با بخش عمده جمعیت كارگری در بخش شرقی كه نیروی كاری غیرماهر را برای بخش خدمات تأمین می‌كند، تحكیم می‌شود- در واقع این جریان به واسطه یك «طبقه‌ی محروم» خدماتی- كه رشد آنها از راه آنچه لاورینگ «طبقه‌ی خدمات منطقه‌ای» نامیده می‌شود، تضمین می‌شود كه وجود حرفه‌ای آنها متكی به مسئولیت به كارگیری پروژه‌های نوسازی ملی است. (64) این «طبقه‌ی محروم» در شهر جهانی و كارآفرین، گسترش پیدا خواهد كرد و دلیل آن بازار محوری شركت‌های بخش دولتی/ خصوصی و توزیع منابع مرتبط با بازار شامل خانه سازی و ایجاد فرصت‌های شغلی است. این گسترش از راه توسعه‌ تسریع شده، به وسیله‌ی پروژه‌های نوسازی شهری تقویت می‌شود (65). کاهش تمایل به سمت یک سرمایه‌ی توزیع شده، به طور كامل بستگی به پاسخ عموم و آنكه این پاسخ كه تا چه حدی بر مدل‌های جدید مشاركت‌های مدنی، در زمانی كه منتهی به بازی‌های المپیك می‌شود، بستگی دارد. بدون این انگیزه‌ی مناسب، فرایند نوسازی كه از راه میزبانی بازی‌ها انجام خواهد شد، بیشتر بر دوره و مراحل كوتاه مدت قبل از رویداد (بازی‌های المپیك) و در زمان انجام رویداد تمركز خواهد داشت، تا بر مشكلات اجتماعی-اقتصادی كه لندن شرقی با آن مواجه خواهد بود.
این دوره‌ی كوتاه، پایداری پروژه‌ی نوسازی و امید به آنكه این پروژه در آینده در جوامع محلی ریشه‌دار و ثابت شود یا در آنها جای گیرد، را با مشكل مواجه می‌كند. با وجود بیان درست عموم از شراكت و تعهد به میراث اجتماعی- اقتصادی قابل تغییر، حالت فعلی نظارت حاكمیت 2012 كه به صورت مركزی اداره می‌شود، ممكن است بیشتر سبب تقویت تقسیمات و طبقه بندی‌های مختلف اجتماعی موجود در شهر شود، تا اینكه آنها را كاهش دهد و به یكپارچگی برساند. نظارت دولت- محور در سال 2012 موجب ایجاد الگوهایی می‌شود كه با الگوهای نوسازی شهری توسعه‌ی داكلندز كه در دهه‌ی 80 میلادی آغاز شد و هدف آن تجاری بود، مشابه هستند. جزییات بیشتر در مورد امكان چنین پیامدی در ذیل توضیح داده می‌شود.

پیشنهاد برای سال 2012 لندن (66)

پیشنهاد لندن براساس دستورالعمل‌های IOC تهیه شد. این فرایند در سال 1977 زمانی كه انجمن المپیك بریتانیا (BOA) انجام مطالعات امكانپذیری پیشنهاد لندن برای میزبانی بازی‌های سال 2012 را سفارش داد، آغاز شد. پیشنهادهای بیرمنگام و منچستر برای بازی‌های المپیك و پاراالمپیك‌های سال 1992، 1996 و 2000، BOA را متقاعد كرد كه تنها پیشنهاد لندن می‌توانست از سوی IOC جدی گرفته شود. در سال 2001، مطالعات امكانپذیری و تحقق پذیری این طرح به دولت و شهردار لندن تسلیم شد و شهردار لندن، كن لیونیگستون بود كه تأكید كرد پیشنهاد بازی‌ها در لندن شرقی متمركز شده و منافع ورزشی با تعهدی جدی برای بهبود برنامه‌ی تجدید حیات و نوسازی موجود شهری همراه شود. این تغییر در دیدگاه، یعنی حمایت مثبت از عموم شهروندان و برنامه‌های ارتقا و توسعه‌ی شهری، كه در رأی گیری ICM در سال 2001 نهایی شد- 81 درصد پاسخ دهندگان از این پیشنهاد حمایت كردند) و با توجه به موفقیت بازی‌های مشترك المنافع منچستر در سال 2002، تصویر مثبت جهانی بازی‌های سیدنی (2000) و همچنین تجربه‌ی شكست پروژه‌هایی مانند گنبد هزاره و (یك تلاش ناموفق برای احداث یك استادیوم ورزشی ملی جدید در لندن شمالی)، در نهایت پس از تشكیل جلسه‌ی كابینه در پانزدهم ماه مه سال 2003 (BOA، 2007) دولت را تشویق به حمایت از این پیشنهاد كرد. در ژوییه‌ی سال 2005 زمانی كه معرفی نهادها پیشنهادها به IOC در سنگاپور انجام شد، پیشنهاد لندن به عنوان پیشنهاد دوم یا سوم پس از پیشنهادهای پاریس و مادرید قرار گرفت. جالب است به این نكته توجه شود كه دلیل موفقیت لندن در این درخواست، به تمركز بر احیا و نوسازی شهر و اهمیتی كه قرار بود در ارتباط با میراث ورزشی برای جوانان ایجاد شود، نسبت داده می‌شود. همان گونه كه جك استرا، (كه در آن زمان وزیر امور خارجه بود) روز پس از اعلام این موفقیت در سنگاپور و در پارلمان مطرح كرد:
«پیشنهاد لندن بر اساس دیدگاه خاص المپیك بنا شد؛ دیدگاهی كه بازی‌های المپیك را نه تنها یك جشن ورزشی، بلكه اجباری برای انجام عملیات نوسازی می‌پنداشت. این بازی‌ها موجب تغییر یكی از فقیرترین و محروم‌ترین محله‌های لندن می‌شود. هزاران خانه ساخته و هزاران شغل ایجاد می‌شود. فرصت‌های جدیدی برای كسب و كار در آن منطقه و در سراسر لندن ایجاد خواهد شد... یكی از عواملی كه موجب موفقیت پیشنهاد شد، روشی است كه به وسیله‌ِ آن از دو جنبه‌ی مهم می‌توان به سوی تمامی جوانان رفت: اول اینكه مردم بیشتری را به خوش اندام‌تر شدن و ورزش كردن تشویق خواهد كرد، دوم، شرایط فیزیكی آنها هرچه باشد، می‌توانند داوطلبانه به ارائه‌ی خدمات برای رویداد مهم المپیك بپردازند.» (67)
اظهارات جك استرا، تعبیر و تفسیری اجبارگونه دارد، زیرا پیشنهاد لندن با تأكیدی كه بر پیامدهای نوسازی غیرمرتبط با ورزشی و همچنین توجه آن به استفاده از بازی‌ها به عنوان وسیله‌ای برای مشاركت افراد غیرنخبه در ورزش و تمرینات ورزشی داشت، موفق شد. این ارزش‌ها در مرحله‌ی پس از تجاری شدن IOC با آن پیوند خورد و با ارزش‌های متداول سیاست‌های بهداشتی دولت كشور بریتانیا مبتنی بر مناسب بودن ورزش به عنوان وسیله‌ای برای تشكیل سیاست‌های اجتماعی كارگری «جدید» نظیر تعهد آن دولت به افزایش انسجام اجتماعی، تناسب و هماهنگی دارد. پیوند دولت با رویداد المپیك به عنوان وسیله‌ای برای بیان و مشروعیت سیاست‌های اجتماعی و سیاسی خود، چالش قابل توجهی را با آنهایی كه برنامه‌ی نوسازی در لندن شرقی را اجرا می‌كنند، نشان می‌دهد. انجام «موفقیت آمیز بازی‌ها» ارتباط تنگاتنگی با ساخت و سازهای مؤثر، آماده سازی، اجرای رویداد و دست پیدا كردن به میراث قابل تغییر پیدا كرده كه تأثیر پایداری بر لندن شرقی و جوامع آن دارد.

پایداری و میراث (68)

طرح‌های نوسازی اجتماعی پایدار، برای مثال، شامل طیف گسترده‌ای از پروژه‌های بهسازی خدمات عمومی و زیرساخت‌ها و بهبود فضاهای همگانی و عمومی، كاهش موانع و وضعیت نامطلوب اجتماعی و ایجاد تغییرات در درك یا تصویر عمومی از یك محله یا منطقه می‌شود. (69) موارد و نكات ذكرشده در میراث پیشنهادی لندن 2012 این اشتیاق را به خوبی منعكس می‌كند. اما مراحل اولیه‌ی توسعه‌ی سال 2012 مشكلاتی را در دست پیدا كردن به این اشتیاق ایجاد می‌كند، ‌زیرا فشارهای مربوط به هزینه‌ی افزایش یافته به این واسطه و همچنین طرح‌ها و برنامه‌های میراث اجتماعی، تغییر را عیان كرده‌اند. در طول اولین سال آماده سازی برای سال 2012 نگرانی‌هایی در رابطه با هزینه‌های ایجاد شده به وجود آمد. توسعه‌ی زیرساخت‌های كه برای لندن شرقی برنامه‌ریزی شده بودند، برای تكمیل و بهره برداری با محدودیت‌های قابل توجهی مواجه هستند. برای مثال این محدودیت‌ها شامل ایجاد شبكه‌های ریلی و جاده‌ای جدید، احداث چهل پل و قرار دادن خطوط برق هوایی در زیرزمین می‌شوند. هزینه‌ی تهیه‌ی وسایل و تسهیلات ورزشی اصلی (استادیوم المپیك و مركز بازی‌های آبی) و مركز رسانه‌ای در ابتدا 690 میلیون پوند در نظر گرفته شد كه رقمی به نسبت مناسب بود. (70) در یك اقرار ضمنی، به دنبال ارائه گزارش «مهندسی ارزش» بود كه مركز بازی‌های آبی و رسانه‌ای را از نظر مكانی به توسعه‌ی شهری استراتفورد جدید نزدیك‌تر می‌كرد. با وجود این كارتا اوایل سال 2007، مشخص شد كه بودجه‌ی عملیاتی اولیه كه 2/4 میلیون پوند در نظر گرفته شده بود، باید به حدود 3/3 میلیون پوند افزایش پیدا كند. به همین شكل، LDA هم در رابطه با خرید زمین برای پارك المپیك به دلیل سفارش‌های خرید اجباری كسب و كارهای محلی كه سبب جذب تبلیغ منفی می‌شد، دچار مشكل شد. تغییر شكل محل المپیك به LDA كمك كرد تا تعداد سفارش‌های اجباری را كاهش داده و در نتیجه از ایجاد اختلال در كسب و كار محلی جلوگیری شود. در تكمیل خریدها در تابستان 2007 كه این امكان را برای LDA فراهم می‌آورد تا دسترسی مطمئنی به محل المپیك ایجاد كند، لازم بود تا LOCOG (71) و كزلیونیگسیتون (72) اذعان كنند كه هزینه‌های اضافی وارد شده را می‌توان از راه فروش بخش‌هایی از اراضی پارك المپیك به توسعه‌گران برای تأمین نیازهای بازی‌ها در سال 2012، تأمین كرد. این طرح بهتر از آن بود كه آن اراضی به صورت فضای سبز و باز كه بخشی از طرح اصلی بود، بدون هیچ فایده‌ای باقی بماند. (73)
مشكل پایداری تنها به طراحی و اجرای فضاهای آزاد و همگانی محدود نمی‌شود؛ در ارتباط با خانه سازی هم این مشكل خود را عیان می‌كند. برنامه‌ی نوسازی المپیك میزان خانه سازی را تا 9 هزار واحد مسكونی افزایش می‌دهد (4500 خانه با قیمت مناسب و 4500 خانه دیگر كه قرار است به بازار آزاد فروخته شوند). برای سه ناحیه‌ی محلی لندن كه در نزدیك‌ترین فاصله با دهكده‌ی المپیك واقع هستند- تاور هملت (74)، هكنی (75) و نیوهام (76) خانه سازی با قیمت مناسب كه از راه المپیك ایجاد شده است، نماینده‌ی 6/6 درصد از تمامی خانه‌ها در بخش محلی است. از سوی دیگر، توسعه‌ی ناحیه‌ی دروازه‌ی تیمز (77)، در كل احداث 33000 خانه جدید در سه ناحیه شهری محلی فوق را در طول سال‌های 2007 تا 2017 تسهیل می‌كند كه ساخت و سازهای مربوط به المپیك 27 درصد از كل خانه‌ها را شامل می‌شود. (78) تأثیرات المپیك در دو زمینه‌ی دیگر كه در ذیل بیان می‌شود، احساس خواهد شد: اول از راه توسعه‌ی زیست محیطی و دوم از راه بهسازی مسكن موجود، اصلاحات اجتماعی، امكانات خرده فروشی و عمومی- به ویژه در حوالی پروژه‌ی شهر استراتفورد.
بهسازی مسكن و زیرساخت‌های اجتماعی، پویایی‌های ارزش نسبی زندگی در یك منطقه‌ی خاص را تغییر می‌دهد. ارزش نسبی زندگی در لندن شرقی را می‌توان از راه مقایسه این منطقه با میانگین آن در لندن اندازه‌گیری كرد. برای مثال در سال 2006 میانگین قیمت خانه‌ها در منطقه‌ی نیوهوم، پایین‌تر از میانگین قیمت‌ها در لندن بود. میانگین تعداد خانه‌های نامناسب هم در مقایسه با لندن بیشتر بود. تأثیر المپیك ممكن است به شكل قابل ملاحظه‌ای وضعیت خانه‌های موجود را بهبود بخشد و كیفیت مسكن، به ویژه در حوالی شهر استراتفورد و محوطه‌ی پارك المپیك را تغییر دهد. در این جاست كه «تأثیر خرد بارسلونا» (79) رخ می‌دهد. درست قبل و بعد از بازی‌های سال 1992، بارسلونا شاهد افزایش قابل توجهی در ارزش بازار مسكن بود. این افزایش در ارزش مسكن پس از بازی‌های سال 2000 در منطقه‌ی هوم باش (80) در سیدنی (81) هم اتفاق افتاد. چنین تأثیری در لندن شرقی مورد تأیید است؛ در حالی كه استراتفورد از لحاظ اجتماعی به صورت یك جامعه‌ی مختلط باقی می‌ماند، اما تمایل به جدایی و تفكیك بیشتر در سطح جامعه هم تقویت می‌شود، زیرا پارك المپیك موجب ایجاد واحدهای مسكونی موردنیاز جوانان و آنانی كه در شهر استراتفورد خرید می‌كنند، می‌شود. توسعه‌ی شراكت بخش دولتی-خصوصی به گونه‌ای طراحی و برنامه‌ریزی شده است تا شرایط میزبانی خرده فروشانی مانند جان لوییز (82) هم باشد. این الگوی جدایی و تفكیك در سطح محلی، یكی از مشخصه‌های طرح‌های نوسازی شهری در لندن شرقی در طول سال‌های اخیر است- با بخش بندی كامل در یك خیابان واحد، میان آن‌هایی كه ویژگی محلات دروازه‌ای دارند و آنهایی كه فاقد چنین ویژگی هستند. تأثیرات المپیك موجب تسریع این روند می‌شود و نگرانی‌های مربوط به هزینه‌ در زمانی نزدیك به برگزاری بازی‌ها سبب می‌شود تا بخش عمده مسئولیت برای دوران پس از میراث 2012 به سازندگان بخش خصوصی محول شود؛ زیرا برای آنان اعیانی كردن سریع، پیامدی مطلوب برای بخش‌هایی از پارك المپیك و محیط‌های اطراف آن محسوب می‌شود. این روند، گروه‌های با درآمد كمتر را به سایر بخش‌های محلی كه معمولاً نزدیك هم هستند، منتقل می‌كند. حد و مرزهای تفكیك اجتماعی تغییر می‌كند، اما مشكلات اصلی اجتماعی به خصوص برای گروه‌های با درآمد كمتر كه در بخش خدمات لندن شاغل هستند، همچنان باقی می‌ماند. (83) بازی‌های المپیك فرصت‌های شغلی موقت در بخش حمل و نقل، رسانه، بهداشت، آموزش، صنایع فرهنگی و در بخش‌های تفریحی، توریستی، هتل‌ها و موادغذایی و تهیه‌ی آن، ایجاد می‌كند. این بخش‌ها ساختارهای مختلفی دارند كه از مقیاس‌های بزرگ و به نسبت یكپارچه مانند بخش‌های بهداشت و آموزش گرفته، تا آنهایی را كه به وسیله‌ی مشاغل كوچك و انفرادی مانند رستوران‌ها و مراكز فروش موادغذایی اشغال شده‌اند، شامل می‌شود. ایجاد یك چارچوب مفید و مؤثر برای توسعه‌ی فرصت‌های آموزشی و تعلیمی برای ساكنان محلی وظیفه خطیری است كه به خوبی از سوی مؤسسات و ساختارهای صنعتی متفاوت كه مسئولیت آموزش و تعلیم در لندن شرقی را برعهده دارند، انجام نشده است. (84)‌ (85) به همین شكل، آنچه كه بازار كارگری لندن شرقی را تشكیل می‌دهد، موضوعی پیچیده است، زیرا نواحی محلی داخلی لندن دارای تنوع در تاریخچه‌ی فعالیت‌های اقتصادی، بیكاری و مهارت حرفه‌ای هستند.
نواحی محلی شهری كه به محل توسعه‌ی المپیك بسیار نزدیك هستند مانند هكنی، نیوهام و تاور‌هاملت (86) سهم بیشتری برای نیروی كار دارند كه كیفیت كاری آنها در حد میانگین كشور و لندن نیست. این نواحی محلی و لندن شرقی به عنوان یك كل، در شغل‌هایی كه مبتنی بر دانش و معلومات هستند، نیروی كار كمتری داشته و بخش عظیم‌تر این كارمندان باسواد و با معلومات نسبت به شهرها به عنوان یك كل در بخش دولتی متمركز شده‌اند. در همین راستا، در لندن شرقی در مقایسه با سایر بخش‌های شهر، بیشتر كارمندان در شغل‌های بدون نیاز به مهارت و شغل‌های ابتدایی اشتغال دارند. امكان تضاد میان فرصت‌های شغلی موقت و دائمی كه در نتیجه‌ی بازی‌های المپیك به وجود آمده است، بسیار قابل توجه است؛ به گونه‌ای كه قرار است به نحوی انجام شود كه افراد محلی، مشاغل با مهارت كم را اشغال كرده و كارمندان متخصص و با مهارت را هم از خارج از منطقه‌ استخدام شوند. (87) مسائل مربوط به فروش زمین، مسكن و اشتغال، نشانگر مشكلاتی است كه بر سر راه كسب میراث پایدار وجود دارد. این موضوع نه تنها الگوهای موجود طبقه بندی اجتماعی در لندن شرقی را تكرار نمی‌كند، بلكه موجب كاهش طبقه بندی‌های موجود هم می‌شود.

لندن 2012 و مشاركت جوامع محلی

نتایج به دست آمده از رویداد معروف به «ارواح مونترال» (88) در سال 1976 كه به موجب برگزاری بازی‌های جهانی بالغ بر 1/2 میلیارد دلار هزینه‌ی اضافی بر هزینه‌های عمومی تحمیل كرد (كه البته این هزینه در طول دهه‌های بعد از سوی مالیات دهندگان تأمین شد) و در آتن هم چنین اتفاقی مشاهده شد (هزینه‌ی اضافی در حدود نیم میلیارد برآورد شد) موجب بروز نگرانی برای سازمان دهندگان لندن 2012 شد. اما شواهدی وجود دارد كه لندنی‌ها و سایر اشخاصی كه در دیگر شهرهای كشور بریتانیا زندگی می‌كنند، آماده هستند تا هزینه‌ی بازی‌های المپیك را از راه پرداخت مالیات تأمین كنند. پژوهشی كه در ژانویه سال 2006 منتشر شد، نشان داد كه مالیات دهندگان در كشور بریتانیا مایلند تا در حدود 2 میلیارد پوند برای میزبانی بازی‌های المپیك لندن 2012 پرداخت كنند. برای ساكنان لندن بخشی از این مبلغ از حكم شهردار در مورد لایحه‌ی مالیات تأمین خواهد شد. (89) این موضوع كه نشانگر حمایت همگانی از بازی‌های المپیك 2012 است، برای سازمان دهندگان خود هم نقطه‌ی شروع مثبتی برای اجرای مدیریت مشترك میان LOCOG، سازمان‌ها و مؤسسات مسئول اجرای این رویداد مهم و میراث آن و همچنین گروه‌های مختلف علاقه مند یا حمایت كنندگان است كه به دنبال كسب منافع از سرمایه‌گذاری قابل ملاحظه موردنیاز برای میزبانی بازی‌ها هستند، است. در فوریه‌ی 2006، رویداد «یكشنبه‌ی بزرگ» (90) كه از سوی شركت‌های محلی نیوهام (91) در مركز نمایشگاهی اكسل (92) لندن برگزار شد، هم نشانه‌ای دیگر از حمایت گسترده عمومی در لندن شرقی بود. یك رویداد تبلیغاتی بزرگ كه به مورد وسیله‌ی نیوهام، LOCOG و ODA سازماندهی شده بود، با شركت بیش از 32000 نفر مورد استقبال فراوان قرار گرفت. «یكشنبه‌ی بزرگ» یك نمایش عمومی مشاركت میان سازمان دهندگان المپیك و مسئولان محلی كلیدی و مهم بود و به طور كامل با هدف افزایش حمایت محلی برای میزبانی بازی‌ها انجام شده بود.
از زمان برگزاری «یكشنبه‌ی بزرگ» نیوهام و سایر نواحی شهری محلی لندن شرقی جلسات و رویدادهای عمومی برای جوامع خود برگزار كرده‌اند كه در این جلسات و رویدادها، یكسری نگرانی‌ها و مشكلات عموماً «محله‌ای» برای مثال در مورد انتقال و جابه‌جایی مشاغل از پارك المپیك، فرصت‌های سودجویی مشاغل محلی از سال 2012، برنامه‌ریزی برای كسب مجوز به منظور احداث یك مسجد جدید در نیوهام و تأثیر فعالیت‌های آماده سازی مربوط به بازی‌های المپیك بر محیط زیست را به وجود آورده است. گروه وسیع‌تری از شهروندان، سازمان جوامع لندن شرقی (TELCO) (93) یك «بیانیه اخلاقی» (94) را از LOCOG و كن لیونیگستون (95) به دست آوردند كه تضمین می‌كرد برای مثال دستمزد كسانی كه از سوی پیمان كاران ODA در زمان نزدیك به برگزاری بازی‌ها استخدام می‌شدند، در حد زندگی در لندن باشد و هم متعهد می‌شد تا خانه‌های استیجاری سازمانی را به عنوان جزیی از برنامه‌های تجدید حیات و نوسازی شهری فراهم كند. (96) در اوایل سال 2007، چنین مشاركت‌های سیاسی، گفتمان رایج شراكت میان مؤسسات و سازمان‌های محلی و ملی را به طور جدی مورد چالش قرار ندادند. در غیاب چنین شكافی، فضای عمومی برای انجام بحث و مناظره، اهداف گسترده‌تر اجتماعی و سیاسی را دنبال می‌كنند و معنای درست مشاركت را به چالش می‌گیرند. این مسئله موجب تغییر نفوذ حكومت مركزی می‌شود، هرچند این موضوع در سطح محلی فراتر از بیان «مشكلات واحد» یا منافع محلی قومی خاص یا جوامع مسكونی و شغلی نمی‌رود. با این معنا، مشاركت عمومی بیشتر به یك فرایند «مشاوره» محدود می‌شود، تا به شكلی از حركت عمومی كه جوامع را در تعریف و تهیه طرح‌های نوسازی محلی خود دخالت می‌دهد. روش نظارت دولت- محور به معنای انجام فعالیت‌های نوسازی به وسیله مؤسساتی است كه از سوی دولت حمایت می‌شوند. این موضوع در رابطه با بازی‌های المپیك شامل همكاری انجمن المپیك بریتانیا و سایر مجموعه‌های ورزشی و مشاركت شركای شهری مانند شهردار و LDA می‌شود. اختیارات قانونی خاص مجلس و محدودیت‌های زمانی كه از سوی رویداد 2012 اعمال می‌شود، موجب تقویت جریان مركزگرایی (97) شده و تلاش برای مرتبط كردن فرایند توسعه‌ی المپیك با طرح‌های گسترده‌تر اجتماعی واقع در تیمز گیت‌وی (98) را دشوار می‌كند. بحث عمومی مهم دیگری كه ممكن است مشروعیت ائتلاف فعلی را كه حول محور «مشاركت» دولت-محور شكل گرفته است، زیر پرسش ببرد، این است كه باید به مبارزه با سازمان‌های تصمیم گیرنده در مورد ساختارهای نظارتی كه برای تحویل و اجرای بازی‌ها ایجاد شده‌اند و هم میراث آنها در لندن شرقی و تیمز گیت وی پرداخت. لازم است تا «رویكرد رضایت مندانه» كه در چنین ساختارهایی وجود دارد، مردود اعلام شود. (99) شرط چنین سناریویی، مبارزه سیاسی با ارتدكسی (تفكرات راست گرای دینی) موجود در رابطه با نقش‌های مرتبط با بازار و حكومت در یكی شدن برای ایجاد مشاركت دولتی/خصوصی به منظور به كارگیری سیاست‌های ملی برای نوسازی شهری است. این سناریو، در بررسی نهایی تأثیر بازی‌های المپیك در طرز برخورد عمومی با توسعه‌ی شهری در لندن، پژوهش می‌شود.

نتیجه‌‌گیری

شهرهایی كه به میزبانی بازی‌های المپیك و پارا المپیك می‌پردازند، تجدید حیات و نوسازی شهری را سریع‌تر از هنگامی كه توسعه‌ به صورت «عادی» در آنها دنبال می‌شود، انجام می‌دهند. از آن جایی كه فرایند برنامه‌ریزی مربوط به بازی‌ها، كنترل محلی و مسئولیت را از میان برمی‌دارد، دست پیدا كردن به توسعه‌ی زیرساختی، جابه جایی افراد، ایجاد مراكز مسكونی جدید، فعالیت‌های تجاری و فرهنگی در یك دوره‌ی زمانی سریع‌تر، امكان پذیر خواهد شد. نتایج حاصل از بازی‌های سئول، آتلانتا و پكن نشان می‌دهد كه مناطق وسیعی از یك شهر به واسطه‌ی جریان بازی‌ها، دوباره نوسازی می‌شود، اگر چه این به قیمت از دست دادن منافع برخی افراد كه برای مثال می‌توان گفت جوامع فقیرتر از محل خود جا به جا می‌شوند، تا راه برای بازی‌ها باز شود (100). فرایند نوسازی شهری تسریع شده و «مهندسی مجدد» اجتماعی كه به همراه آن ایجاد می‌شود، مسائل مهمی را در مورد نظارت، پایداری و درك عمومی از نقش پروژه‌های میلیونی مهم در ارتقای نوسازی شهری، مطرح می‌كند. پروژه‌ی لندن 2012 همین حالا هم آثار مهمی را به طور مستقیم و غیرمستقیم بر تجدید حیات و بازسازی شهری در شهرها و فراتر از آن داشته است. وست‌اند مشهور، مسئولیت نوسازی محوطه‌های خرید را برعهده گرفته است تا امكان تهدیدی را كه توسعه‌ی یك مركز خرید گران قیمت در شهر استراتفورد در جوار پارك المپیك به وجود آورده است، جبران كند. توسعه‌ی ناحیه‌ی تیمز گیت‌وی در نتیجه‌ی پیشنهاد موفقیت آمیز لندن برای بازی‌های المپیك 2012 توجه بیشتری را به خود معطوف كرده است؛ اما بخش عمده‌ای از آنكه مربوط می‌شود به ساختارهای نظارتی و عدم شفافیت در اهداف و ظرفیت آن برای اجرا و تحویل، با توجه به تأثیر جابه جایی احتمالی سرمایه‌گذاری در توسعه‌ی زیرساخت كه به دلیل میزبانی بازی‌ها ایجاد شده است، حساس و مهم است. (101) در این شرایط، بازی‌های لندن 2012 بی‌تردید نقش یك «كاتالیزور» را برای یك برنامه‌ی نوسازی شهری مهم بازی می‌كند كه آثار آن، چه به طور مستقیم و چه غیرمستقیم، چه مثبت و چه منفی، محدود به یك منطقه‌ی متروك شده در بخش شرقی شهر نمی‌شود.
این توسعه تحت رهبری دولت انجام می‌شود و منطبق با یك الگوی دولت- محور است كه بسیار متفاوت با آنچه است كه در زمان توسعه‌ی كانال قناری (102) مطرح بود. پروژه‌ی كانال قناری از دخالت مستقیم دولت جلوگیری كرد و كنترل‌های اعمال شده به وسیله‌ی مسئولان محلی را از میان برداشت و به بخش خصوصی به عنوان یك كاتالیزور مهم برای بازسازی علاقه مند بود. برخلاف آن، پروژه‌ی المپیك یك پروژه‌ی دولت-محور است كه شهردار لندن (كن لیونیگستون (103) و اكنون بوریس جانسن (104) و مؤسسات و سازمان‌هایی كه در سطح شهر وجود دارند، مانند LDA نقش حمایتی بسیار مهمی را در آن ایفا می‌كنند. در این وضعیت، مسئولان محلی هم به صورت «حاشیه‌ای» نفوذ دارند. برای مثال، از قدرت و نفوذ بازی‌ها استفاده می‌كنند، تا مشاركت بخش دولتی- خصوصی را برای تحویل و اجرای پروژه‌های تكمیلی، مانند شهر استراتفورد ایجاد كنند.
لندن 2012 به مشروعیت نقش دولت در اعمال كنترل بر پروژه‌های نوسازی و میراث آن كمك می‌كند و این مسئله از راه سازمان‌هایی كه فعالیت «مشاركتی» آنها، به شكلی ضد و نقیض، بیشتر موجب تقویت كنترل دولت می‌شود تا تغییر آن، انجام می‌شود. ساختارهای پیچیده و سلسله مراتبی نظارت برای سال 2012، منعكس كننده‌ی ظرفیت انطباقی دولت در رژیم سرمایه گذاری معاصر هستند؛ به جای تضعیف آثار آن، در واقع ظرفیت موجود تقویت شده تا برنامه‌های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی میراث 2012 را تعریف و مشخص كند. این مسئله، محصول مدیریت دقیق سیاسی نیست، بلكه بیشتر انعكاسی از طبیعت در حال انتقال (105) وابستگی سرمایه‌های خصوصی به ویژگی‌های نئولیبرالی است كه در دهه‌ی 80 میلادی رایج بود و به ویژه گواهی بر اتكای بیشتر آن بخش بر پروژه‌های نوسازی هدایت شده به وسیله‌ی دولت است تا چارچوبی برای سرمایه‌گذاری مبتنی بر حدس و گمان فراهم كند. (106) شواهد كنونی نشان می‌دهد كه پروژه‌ی المپیك به رهبری دولت، پیامدهایی خواهد داشت كه تمركز آن بر الگوهای نوسازی شهری، دستاوردهای اجتماعی مشابه با آنهایی دارد كه توسعه‌ی بازارگرای داكلندز در دهه‌های 80 و 90 میلادی را همراهی می‌كردند. چنین مسیری، نتایج قابل توجهی برای درك عمومی از پروژه‌های شهری مهم در شهر و در سرتاسر كشور بریتانیا، به ویژه در رابطه با ظرفیت آنها برای كاهش جدایی گزینی‌های اجتماعی دارد.
پروژه‌ی سال 2012 آخرین پروژه‌ی مهم در لندن است. پروژه‌های قبلی كه در پایتخت انجام شدند، نتایج مختلفی را دربرداشته‌اند. پروژه‌ی گنبد (107) كه در مقایسه با پروژه‌ی 2012 در مقیاس به نسبت كوچك‌تری قرار دارد، یك شكست اقتصادی بود كه تأثیر نامطلوبی بر سابقه‌ی دولت گذاشت، اما راهبرد نوسازی بخش‌های متروك شده را كه زمانی صنعتی بوده و برای اهداف تفریحی خدماتی -محور مطرح بودند را به طور جدی و عمیق مورد پرسش قرار نداد. (108) به همین شكل، توسعه‌ی داكلندز، گرچه دچار تجربه‌ی رونق (كسادی) شد، اما در نهایت به اهداف تعریف شده‌ی خود دست پیدا كرد. این پروژه‌ی مركز مالی شهر را به بخش شرقی منتقل كرد و در واقع از راه احداث خانه‌های لوكس موجب تقویت توسعه‌ی مسكن بخش خصوصی و بنابراین جذب ساكنان حرفه‌ای و تخصصی به مكانی دیگر در شهر شد. آینده لندن به عنوان یك مركز جهانی برای ارائه‌ی خدمات مالی تضمین شد. برنامه‌ی توسعه، كه در حال و هوای نئولیبرال دهه‌ی 80 میلادی آغاز شد، به اندازه‌ی كافی مشكلات اجتماعی لندن شرقی را مورد توجه قرار نداد. در واقع، منتقدان به حق مطرح كردند كه توسعه‌ی داكلندز به تقویت دوقطبی شدن دو جامعه‌ی فقیر و ثروتمند كمك كرده است. (109) به طور دقیق همین طبقه بندی است كه سازمان دهندگان سال 2012 ادعا می‌كنند كه خواستار بررسی آن هستند: این موضوع با كمك مرتبط كردن میراث بازی‌ها با مبارزه با مشكلات اقتصادی و اجتماعی لندن شرقی، كمبود مهارت، بیكاری و نبود مسكن مناسب برای افراد محلی، انجام خواهد شد. این یك برنامه‌ی هدفمند و آرمانی است كه بسیار فراتر از اهداف پروژه‌های قبلی است.
بنابراین به گفته‌ی ژسوپ خطر «شكست» بیشتر می‌شود؛ «شكست» در حداقل چهار بُعد. اول، سیستم نظارتی پیچیده برای سال 2012 یك هدف مشترك را میان حامیان مالی در نظر می‌گیرد كه حفظ آن دشوار خواهد بود، زیرا رقابت برای سرمایه‌گذاری و منابع، امكان ایجاد اختلاف و تضاد میان هدف تحویل و اجرای رویداد و تضمین میراث اجتماعی هدفمند درازمدت آن را افزایش می‌دهد. دوم،‌ آشتی میان این اهداف عالی متضاد، خصیصه دولت- محور بودن نظارت را تقویت می‌كند، بنابراین به جوامع محلی تأكید می‌كنند كه رویدادهای بزرگ، شكلی از نوسازی شهری را به ارمغان می‌آورند كه بر آنها (جوامع محلی) تأثیر می‌گذارد، به جای آنكه از آنها تأثیر پذیرد؛ جوامعی كه در آن مشاوره‌ی محلی به عنوان یك نمونه‌ی كاری برای خاموش كردن اعتراض مردم، روش اصلی مشاركت محلی است. بُعد سوم كه با بُعد دوم مرتبط است، اینكه در حالی كه یك رویداد ورزشی مهم می‌تواند بازسازی شهری فراصنعتی را تسریع بخشد، فرهنگ ورزشی عامه پسند معاصر، جایگزینی نامناسب و بی‌اثر برای زوال پویایی شخصی و انسانی است. این فرهنگ اساس پاسخ قضا و قدری (110) است كه اغلب افراد به چنین الگوهای تغییر اجتماعی می‌دهند. در آخر، در نبود اقدامات ساختاری جوامع (كه نشانگر مشكلات اصلی اجتماعی و ساختاری است)، سال 2012، در تهیه یك خط مشی مشخص برای الگوهای پایدار نوسازی شهری كه اشتیاق فراوانی برای كاهش شرایط نامساعد اجتماعی دارد، ناموفق خواهد بود. در نتیجه، درك عمومی از برنامه‌های نوسازی گسترده یا پروژه‌های بسیار مهم در لندن، این نظر و دیدگاه را كه این پروژه‌ها در ابتدا با هدف تسهیل ارتقای طبقه‌ی اجتماعی (از راه اعیانی شدن فضا) طراحی شده‌اند، تقویت می‌كند. در واقع این موضوع به نیازهای مرتبط با مسكن طبقه‌ی متوسط وسیله برمی گردد كه وضعیت و رشد آنها در سال‌های اخیر علاوه بر عوامل دیگر، از راه تحكیم نقش لندن به عنوان یك مركز جهانی مهم برای خدمات مالی تضمین شده حكایت می‌كند. (111)
گفتمان فعلی در مورد نوسازی ناشی از برگزاری رویدادهای بزرگ، مدل‌هایی كلیشه‌ای از ساختار جوامع ایجاد می‌كند كه فقیر و ثروتمند را از نظر مجاورت فیزیكی به یكدیگر نزدیك كرده است، اما فاصله‌ی اجتماعی میان آنها را افزایش می‌دهد؛ و اشكالی از فعالیت اقتصادی را تبلیغ می‌كند كه در «محوطه‌ی ساختمانی مجلل» (112) اتفاق می‌افتد كه تنها ثروت اندكی از این نواحی به نواحی اطراف سرایت می‌كند. (113)
بازی‌های المپیك 2012 موجب تقویت و تغییر ساختار این الگو در لندن شرقی می‌شود كه نتیجه‌ی آن ایجاد طبقه بندی اجتماعی برخاسته از توسعه‌ی داكلندز خواهد بود كه در دهه‌ی 80 میلادی آغاز شد، اگرچه مدل نظارتی دولت-محور جایگزین مدل نئولیبرالی نوسازی شده است. برای مبارزه با این روند، بحث و مناظره‌ی عمومی در مورد سال 2012 و میراث آن باید بیشتر بر «نوع خوب ساختن شهر» متمركز باشد و كمتر هزینه‌ها و امكانپذیری تجاری را مورد توجه قرار دهد، زیرا مورد اول (نوع خوب ساختن شهر) به دنبال پیامدهایی است كه آرزوی آن از «تكرار شرایط اقتصادی و سیاسی آن زمان» فراتر می‌رود. (114)

پی‌نوشت‌ها:

1. Thames Gateway
2. Thames
3. Stratford
4. Newham
5. Greenwich
6. Hackney
7. Newham
8. Tower Hamlets
9. Waltham Forest
10. legacy
11. East London's renewal
12. legacy
13. Urban Regeneration
14. Mega-Events
15. Official Version
16. روشه، 2000: 8-9.
17. كستلز، 1980: 14-200.
18. چاكلی و اسكس، 1999.
19. سندرز، 1992.
20. آندرانوویچ و همكاران، 2001: 114.
21. زوكین، 1991.
22. Fantasy Cities
23. آندرانوویچ و همكاران، 2001: 115.
24. Fantasy City
25. Themed festivals
26. Consumption-based urban regeneration
27. سندرز، 1992.
28. Economic crises
29. پروس، 2004: 16.
30. روشه، 2000: 1-220.
31. پری و سلدن، 2000؛ نولن، 2004.
32. place marketing
33. باك و همكاران، 2002: 2-5؛ روثیزر، 1996.
34. لری، 2007.
35. Stratford
36. Newham
37. Hackney
38. Tower Hamlets
39. Brownfield sites
40. Thames Gateway
41. Canary Wharf
42. Manhattan
43. پونیتر، 1989.
44. Planning and Land Act of 1980
45. هال، 1999: 912-913.
46. Market-Driven
47. Canary Wharf
48. Greater London Authority-GLA
49. South-East Regional Policy Giudance Plan
50. باك و همكاران، 2002: 84-5
51. Hornigold
52. Hills
53. Thames Estuary Parkland
54. Lower Lea valley
55. بیكن و التیس، 1976.
56. جونز و اوانز، 2006.
57. دیویس، 2001.
58. راكو و هندرسن، 2005: 2-3.
59. كمیته سازمان دهنده بازی‌های المپیك در لندن كه تركیب آنها منعكس كننده این ائتلاف گسترده است.
60. Olympic Development Authority
61. شروود، 2006: 12.
62. جسوپ، 1999: 11.
63. هپورث و همكاران، 2006: 39-43.
64. لاورینگ، 2003.
65. سسن، 1994.
66. The London 2012 bid
67. هنسرد، 2005.
68. Sustainability and Legacy
69. كلمب، 2007؛ ODPM، 2006
70. اراپ، 2002؛ IOC,2006
71. LOCOG
72. Kent Levingstone
73. DCMS,2007
74. Tower Hamlet
75. Hackney
76. Newham
77. Thames Gateway
78. GLA,2004c
79. Micro Barcelona Effect
80. Homebush
81. Sydney
82. Jone Lewis
83. همنت، 2003.
84. شورای آموزش و مهارت، 2005.
85. Learning and Skills Council,2005
86. Hackney-Newham and Tower Hamlet
87. دونوان، 2006
88. Ghosts of Montreal
89. اتكینسون و همكاران، 2006.
90. Big Sunday
91. Newham Community Partnership
92. Excel
93. TELCO
94. Ethical Statement
95. Ken Livingstone
96. GLA,2006,London Civic Forum,2007
97. centralizing
98. Thames Gateway
99. جسوپ، 1999: 11.
100. پروس، 2004: 79.
101. پوینتر، 2006.
102. Canary wharf
103. Ken Livingstone
104. Boris Johnson
105. transient
106. وود هویسن و ابلی، 2004: 292-294، 298-299.
107. Dome
108. همنت، 2003: 218.
109. فاستر، 1999.
110. fatalistic
111. همنت، 2003: 184-185.
112. Imperial Compound
113. سنت، 2001: 118.
114. سنت، 2001: 119.

منبع مقاله :
ایمری، راب، لیز، لورتا، راکو، مایک؛ (1390)، نوسازی شهر لندن؛ حكمرانی، پایداری و اجتماع محوری در یك شهر جهانی، ترجمه‌ی مجتبی رفیعیان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.