زندگی مجدد در ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی لندن

به سوی شكل شهری پایدار

وقتی برای اولین بار به من گفته شد كه قرار است در یك ساختمان بلند زندگی كنم، فكر كردم كه دچار سكته قلبی خواهم شد.
چهارشنبه، 13 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
به سوی شكل شهری پایدار
 به سوی شكل شهری پایدار

 

نویسندگان:
ریچارد باكستر و لورتالیز
مترجم: مجتبی رفیعیان




 

 زندگی مجدد در ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی لندن

مقدمه

وقتی برای اولین بار به من گفته شد كه قرار است در یك ساختمان بلند زندگی كنم، فكر كردم كه دچار سكته قلبی خواهم شد. (1)
ساخت و ایجاد ساختمان‌های بلند مسكونی (2) در واقع تجربه‌ای هم سنگ دوره رنسانس در لندن به شمار می‌رود كه هم اكنون همزمان بازگشت به ایجاد شكل پایدارتری از زندگی شهری، دوباره در حال وقوع است. هر چند در حال حاضر همچنان برج‌های بلند خیره كننده‌ای در لندن در حال احداث و ساخت هستند (3). در این صورت به واقع می‌توان گفت كه برای اولین بار در دوره معاصر است كه ایجاد ساختمان‌های بلند مسكونی با این ویژگی، مقیاس و ماهیت مشاهده می‌شود. بی‌تردید شهردار، آقای كن لیونیگستون (4)، نقش عمده‌ای در بازگشت مجدد به الگوی احداث چنین ساختمان‌هایی بلند مرتبه‌ای در لندن ایفا كرده است. (5)
با توجه به گزارش گروه كار شهری (6) (7)، كن لیونیگستون و مشاوران او بر این عقیده بودند كه افزایش تراكم سكونتی و خانه سازی در یك منطقه‌ی خاص می‌تواند به پایداری زیست محیطی آن منطقه كمك فراوانی بكند. در واقع این موضوع از راه افزایش كارایی بیشتر انرژی و استفاده‌ی عمومی از خدمات حمل و نقل عمومی صورت می‌پذیرد، به ویژه هنگامی كه با افزایش كاربری‌های مختلط و امكان دسترسی به سیستم‌های اجاره‌ای متفاوت مسكن نیز، پیوند بخورد كه در آن صورت می‌تواند به نوسازی اجتماعی مكان‌های درون شهری كمك وافری بكند. در نبود بسیاری از اختیارهای حاكمیتی و مالیاتی لازم برای گسترش این تفكر، شهردار تلاش می‌كرد كه از راه استفاده از اختیارهای خود در كنترل الگوهای برنامه ریزی، توسعه و هدایت جریان نوسازی شهری، توسعه‌ی لندن را به پیش ببرد. (8) هنگامی كه در سال 2004 طرح لندن (9) به طور رسمی تصویب شد؛ شهردار لیونیگستون و همكاران او تنها مشغول تبلیغات انتخاباتی نبودند، بلكه فعالانه تلاش می‌كردند تا مسئولان نواحی شهری محلی را برای پذیرش الگوی احداث ساختمان‌های بلندمرتبه مسكونی متقاعد كنند، زیرا اعتقاد داشتند كه این مسئله به عنوان یكی از بهترین اقدامات اجرایی، می‌تواند به ایجاد سیاست پایدار لندن در فرایند نوسازی و احیای مناطق متروك شده و رها شده درون شهری (10) كمك كند.
به این منظور تلاش شد تا این سیاست با تمایل بخش های تجاری و نهادهای ساختمانی به احداث ساختمان های بلند مسكونی هم هماهنگ و همراه شود. در بازار پر رقابت املاك مسكونی لندن، در حال حاضر تقاضای بسیار زیادی برای سكونت در ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی گران قیمت، به ویژه در محله‌هایی كه در نزدیكی شهر لندن قرار دارند، وجود دارد. نهادهای محلی نواحی فقیر در بخش مركزی شهر لندن با بهره‌گیری از موقعیت و مجاورت با منطقه‌ی اسكویر میل (11)، ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی سازمانی نامطلوبی را به سازندگان خصوصی می‌فروشند و از این راه سود بسیاری به دست می‌آورند.
این موضوع در مستندی به نام «برج‌ها» (12) كه به تازگی در شبكه BBC1 پخش شد، به خوبی نشان داده شد. این مستند درباره‌ی فروش ساختمان بلند شورا (13) واقع در منطقه‌‌ی پپیز استیت (14) در شهر دپتفورد (15)‌ به سازندگان خصوصی (16) از راه شورای لوییشام (17) بود. شركت Berkeley Homes ساختمان بلندمرتبه را در منطقه‌ی مركزی شهر بازسازی و پنج طبقه‌ی دیگر به صورت آپارتمان های پنت هاوس به بالای آن اضافه كرد كه حداقل در حال حاضر، بلندترین ساختمان مسكونی خصوصی در شهر لندن محسوب می‌شود. مشتریان این بازار مسكونی، افراد حرفه‌ای و متخصصان جدیدی هستند كه شورای لوییشام امیدوار است در ادامه، این اشخاص به روند نوسازی و تجدید حیات منطقه‌ی موردنظر بپردازند.
در این چارچوب با جهت‌گیری و توجه به بازار در تمامی ابعاد، تعدادی برج مسكونی با تأكید بر الگوی طراحی سنتی لندن ساخته شده است و بیش از چهل برج هم در مرحله‌ی طراحی قرار دارند.
یكی از این برج‌ها، برج پل لندن- بریج تاور (18) است كه به «شیشه شكسته» (19) معروف است و با شصت و شش طبقه، در آینده، بلندترین ساختمان در اروپا به شمار خواهد رفت. این ساختمان دارای دفاتر اداری، مغازه، هتل و امكانات مسكونی متعددی است و به عنوان یك ساختمان بلندمرتبه‌ی درجه یك تعیین شده است. (20)
همزمان برخی دیگر از معماران و سازندگان خانه‌های سازمانی هم با دیدگاهی متفاوت نسبت به گذشته، به ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی مسكونی می‌نگرند. در این راستا تعدادی طرح‌های پیشنهادی «پایدار» (21) از گذشته روی «میزهای نقشه كشی» (22) قرار دارند كه نمونه‌هایی از آنها را می‌توان در پروژه‌ی ماركس بارفیلدز اسكی‌ هاووس و برج سی و پنج طبقه‌ی متعلق به بیل دانستر (23) كه برج گل (24) نامیده می‌شود، مشاهده كرد. هدف از احداث این برج‌ها تأمین تقاضای مسكن برای كارمندان عالی رتبه‌ی دولتی است؛ اگرچه كه هنوز هیچ كدام از این دو پروژه تكمیل نشده‌اند.
بازگشت به سیاست توسعه‌ی مجدد ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی مسكونی، در عین حال واكنش‌های شدید عمومی را هم برانگیخت. برای مثال، طرح‌های پیشنهادی ارائه شده از سوی St. George's Plc (25) برای احداث یك برج 49 طبقه‌ای در ناحیه واكس هال (26)، در ابتدا به طور غیرمنتظره‌ای از سوی شورای لمبث (27) كه مسئولیت تأیید این پیشنهاد را برعهده داشت، رد شد و تنها هنگامی به این طرح مجوز برنامه‌ریزی و اجرا داده شد كه شهردار كن لیونیگستون با مسئولیت خود برای لغو تصمیم شورای محلی وارد عمل شد. (28) با افزایش تراكم ساختمانی و در نتیجه تغییر خط آسمان (29) شهر لندن نسبت به گذشته (به واسطه‌ی ایجاد و تسلط بصری برج‌های تازه احداث مسكونی) كمیته‌ی منتخب مجلس عوام (30)‌ در امور شهری (2002) یك همه پرسی در رابطه با چگونگی سیاستگذاری اجرایی در خصوص ساختمان‌های بلندمرتبه انجام داد كه در آن بیشتر نظردهندگان، تعریف و تبلیغ «گروه كار شهری» از زندگی در ساختمان‌های بلندمرتبه را مردود شناختند. به اعتقاد آنها، این اقدام نوعی گرایش نخبه‌گرایی آرمانی و تخیلی است كه هم از میراث تاریخی انگلستان و هم از تجربه‌ی قبلی اجرای این سیاست غافل است كه منجر به بروز بیگانگی، محرومیت اجتماعی و ایجاد رفتارهای ضد اجتماعی حاصل از «تجربه» احداث ساختمان‌های برج مرتبه تا سال‌های 1960 در جامعه شد.
باید به این نكته توجه داشت كه تحقیقات نظام مند كافی، در مورد تجربه‌ی واقعی حاصل از زندگی در ساختمان‌های بلندمرتبه در شهر لندن یا به طور كلی در كشور بریتانیا (UK) انجام نشده است، تا از این نگرش منفی جامعه نسبت به ساختمان‌های بلندمرتبه پشتیبانی كند. به تقریب تمامی تحقیقاتی كه تاكنون انجام شده‌اند بیشتر بر ساختمان‌ها و املاك سازمانی و یا مستأجرانی بوده است كه در این ساختمان‌های بلندمرتبه سازمانی زندگی كردند (31) تا بر آپارتمان‌های مسكونی بخش مركزی شهر لندن كه دارای اشكال متفاوت‌تر سكونت و مالكیت بوده‌اند. بنابراین شاید بتوان گفت كه به نقل از تاورز (xiv:2000) "تجربه‌ی زندگی در ساختمان‌های بلندمرتبه به اندازه‌ی كافی بررسی و تحقیق نشده است و بیشتر می‌توان آن را در یك چارچوب و سئوال كلی‌تر در مورد آینده «املاكی سازمانی و دولتی» (32) استنتاج كردند.
در این بخش، جای خالی تحقیقاتی كه در بالا به آن اشاره شد، از راه بررسی‌های تجربی در مورد تجربه‌ی معاصر از زندگی در ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی شهر لندن مورد ملاحظه قرار می‌گیرد. به این ترتیب تلاش می‌شود تا با تكیه بر پژوهشی كه با استفاده از پرسش نامه و مصاحبه به همراه یك نمونه‌ی معرف از ساكنان ساختمان‌های بلندمرتبه در انواع مختلف سكونتی در بخش مركزی لندن به عنوان بخشی از یك پروژه‌ی بزرگ‌تر OSRM-ESRC انجام شد، به شناسایی عوامل اصلی تأثیرگذار بر ادراك و برداشت ساكنان از میزان قابلیت زندگی و پایداری ساختمان‌های بلندمرتبه‌ در لندن پرداخته شود. نتایج به دست آمده از این تجربه در نوسازی مجدد ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی سازمانی و دولتی، از اهمیت بسزایی برخوردار است و نشان می‌دهد كه نسل جدید ساختمان‌های بلندمرتبه كه به سرعت در حال احداث در كنار رودخانه‌ی تیمز و در دیگر نقاط شهر هستند، محیطی قابل زندگی، فراگیر، پایدار و موفق در تجدید حیات و نوسازی مناطق محلی خود به شمار می‌آیند.

عرصه‌ی پژوهش (33)

در این پژوهش كه در مورد چهل و پنج ساختمان بلند مسكونی در انواع مختلف سكونت و اجاره‌داری (34) انجام شد، 340 ساختمان بلند مسكونی در بخش مركزی شهر لندن به طور تصادفی انتخاب شدند. روش نمونه‌برداری تصادفی به این معناست كه مطالعه براساس یك نمونه‌ی معرف كه گویای جامعه كل باشد، انجام شده است. نمونه برداری در چهار مرحله انجام شد كه در مرحله‌ی نخست ایجاد یك چارچوب نمونه صورت گرفت. سه برنامه‌ی نرم افزاری شامل برنامه‌ی ساختمان سازی در شهرها (35)، پایگاه دادهای سازمان نقشه كشی رسمی دولت بریتانیا (36) و سیستم جغرافیایی آرك ویو (37) استفاده شد. برنامه‌ی CRBC یك پایگاه داده‌ی آماده GIS است كه تمامی ساختمان‌ها را از لحاظ نوع و گونه‌شناسی ساخت دسته بندی می‌كند و دارای سی و دو دسته بندی شامل دو طبقه بندی برای ساختمان‌های بلند (ساختمان‌های شش طبقه و بالاتر و ساختمان‌های ده طبقه و بالاتر) است. پایگاه داده‌های OS یك پایگاه داده‌ا‌ی جامع GIS است كه با نرم افزار CRBC سازگار است و مهم آنكه داده‌های مربوط به آدرس پستی را هم دربرمی‌گیرد. سیستم جغرافیایی آرك ویو یك برنامه‌ی مفید است كه سری داده‌های GIS را به صورت فضایی به صورت ژئورفرنس شده، نشان داده و آنها را پردازش هم می‌كند. CRBC و پایگاه داده‌ی OS در آرك ویو در هم ادغام شدند و سپس چارچوب نمونه با استفاده از كاربرد تحقیقی آرك ویو از راه قرار دادن تمامی ساختمان‌های بلند در چهارده ناحیه‌ی محلی لندن داخلی تهیه شد؛
مرحله‌ی دوم مربوط به تعداد ساختمان‌های بلند در نمونه‌ی نهایی است. به طور كلی، 340 ساختمان بلند در چهارده ناحیه‌ی شهری محلی لندن داخلی وجود داشت. با توجه به بودجه‌ی محدود این تحقیق و در ضمن ضرورت معرف بودن نمونه، تصمیم گرفته شد تا از این تعداد، چهل و پنج ساختمان بلندمرتبه در نمونه‌هایی در نظر گرفته شود؛
مرحله‌ی سوم، نمونه‌برداری تصادفی از این چهل و پنج ساختمان بلندمرتبه بود. این چارچوب نمونه در چهار منطقه‌ی جغرافیایی یا 1/4، یعنی شمال شرقی، جنوب شرقی، شمال غربی و جنوب غربی توزیع شد. مهم این بود كه این مسئله توزیع نمونه‌هایی در لندن مركزی را پشتیبانی كند. بنابراین نمونه تنها در یك یا دو منطقه‌ی جغرافیایی خاص متمركز نشد. سپس تعداد ساختمان‌های بلندمرتبه موردنیاز در هر 1/4 منطقه‌ی جغرافیایی، براورد شد. برای مثال، بخش شمال شرقی شامل هشتاد ساختمان بلند از تعداد كل 340 ساختمان یا 28 درصد از كل ساختمان‌های بلند در لندن مركزی بود. بنابراین در نمونه‌ی نهایی، سیزده ساختمان بلند كه 28 درصد از چهل و پنج ساختمان است، به این منطقه‌ اختصاص داده شد. سپس برای هریك از این ساختمان‌های بلند یك عدد برگزیده و یك دستگاه سازنده‌ی اعداد تصادفی استفاده شد، تا ترتیب تصادفی اعداد را ایجاد كرده و اولین سیزده عدد از این سلسله ثبت شود؛
مرحله‌ی چهارم، استخراج داده‌های مربوط به آدرس پستی برای چهل و پنج ساختمان بلند از پایگاه داده‌ای OS به آرك ویو، بود. سپس تعداد 2500 پرسشنامه پستی به ساكنان چهل و پنج ساختمن بلند كه جزو نمونه بودند، ارسال شد. اگرچه نرخ پاسخ‌ها پایین بود (18/4 درصد)، اما در مجموع 459 پاسخ با حداقل 10 پاسخ برای هر ساختمان- به استثنای دو مورد (كه بعدها از تحقیق حذف شدند) وجود داشت. این تحقیق هشت صفحه‌ای، علاوه بر اطلاعات اولیه‌ی مربوط به جمعیت و انواع اجاره داری، تعدادی پرسش‌های باز و بسته برای ساكنان در مورد همسایگان و محله‌ی آنها، نظافت، امنیت، طراحی و مدیریت ساختمان‌ها، احساس آنها در مورد محله خود و تجربه‌ی كلی در مورد زندگی در ساختمان‌های بلند مطرح كرد.
از این تحقیق برای استخدام 57 فرد ساكن از نیمی از ساختمان‌ها برای مشاركت در تحقیقی دیگر كه به صورت كیفی انجام می‌شد و شامل مصاحبه‌های دقیق و عمیق و نیمه ساختاریافته (38) بود، استفاده شد. این مصاحبه‌ها در واقع تجربه‌ها، برخوردها، افكار، نگرش و احساسات ساكنان در مورد زندگی در ساختمان‌های بلندمرتبه را به طور كامل‌تر مشخص كرد. علاوه بر آن، پانزده فرد ساكن در این ساختمان‌ها داوطلب شدند تا دفترچه‌های خاطراتی موردنظر را به همراه عكس تهیه كنند، تا تجربیات روزانه‌ی خود را در رابطه با زندگی در ساختمان‌های بلندمرتبه مستند كنند. اینها گزارش‌های كتبی از تجربیات ساكنان بود كه شامل عكس هم می‌شد. داده‌های كیفی به دست آمده از مصاحبه‌های دقیق و عمیق و دفاتر خاطرات عكس دار با یافته‌های به دست آمده از مطالعه‌ی پرسش نامه‌ای همراه و تكمیل شد تا درك عمیق‌تری از تنوع و داده‌های به ظاهر نامرتبط در مورد زندگی در ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی لندن مركزی فراهم آورد. (39)

استفاده از رویكرد لتورین (40) برای بیان "مشكل" طراحی ساختمان‌های بلندمرتبه

در تحقیق مذكور تلاش شد تا نشان داده شود دو تعریفی كه اغلب در تبیین موفقیت و یا شكست سیاست ساختمان‌های بلندمرتبه ارائه می‌شود، دارای مشكل است. نخست آنكه باوری بسیار قدیمی وجود دارد كه رفتار اجتماعی و ویژگی و كیفیت زندگی اجتماعی را به صورتی «به طور كامل شكل گرفته» در نظر می‌گیرد كه بخش عمده‌ی آن را ویژگی‌های محیط ساخته شده تعیین می‌كند (تأثیر محیط فیزیكی بر رفتارهای انسانی). این در حالی است كه كسانی كه مخالف گسترش و توسعه‌ی ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی مسكونی هستند، اصرار دارند كه «زندگی به صورت عمودی در واقع موجب... و شكسته شدن اجتماعات سنتی و الگوهای زندگی متناسب با آن شده است.» (41) مخالفان اغلب به منطقه‌ی باربیكن (42) در لندن اشاره می‌كنند و از آن به عنوان گواهی بر اینكه می‌توان این مشكلات را از راه مدیریت و طراحی درست برطرف كرد، یاد می‌كنند. (43) گرچه ارزیابی‌های آنها از زندگی در ساختمان‌های بلندمرتبه به طور كامل با هم تفاوت دارند، اما در مورد قدرت طراحی در تعیین موفقیت یا شكست ساختمانهای بلندمرتبه هم عقیده هستند. شرح سیاست اول در مورد اهمیت طراحی در تعیین كیفیت ساختمان‌ها، بلندمرتبه در بریتانیا كاری است كه به طور كامل از سوی آلیس كولمن (1985) انجام شد. با توجه به نظرات و عقاید اسكار نیومن (1972) در مورد فضای قابل دفاع (44)، كولمن یك سری پروژه‌های تحقیقاتی در مورد ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی شهر لندن در اواخر دهه‌ی 70 میلادی و اوایل دهه‌ی 80 میلادی (كه منبع مالی آن از سوی دولت تأمین می‌شد) انجام داد. او به این نتیجه رسید كه یك رابطه علیتی بین خصوصیات خاص ساختمان‌های بلندمرتبه (برای مثال، ارتفاع، كریدورهای داخلی مجزا، آسانسور و یا پله‌های اضطراری) و رفتار ضد اجتماعی وجود دارد. تحقیق او مبنایی برای انجام برنامه‌های چند میلیون پوندی نوسازی املاك برای رفع نواقص طراحی‌های معمول در ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی جدید قرار گرفت. (45) اما موضوع تأثیر طراحی به طور كامل ثابت نشد و دیكن (46)، الیس كولمن (و اسكار نیومن) را برای «مشاركت در نوعی از جبرگرایی معماری و سرزنش معماران نوگرا» در ظهور چنین حسی، نكوهش كرد.
دوم آنكه، منتقدانی كه از كولمن و شیوه‌ی جبرگرایی طراحی او را انتقاد می‌كردند، تعریف دیگری را برای مشكلات اجتماعی مرتبط با ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی سازمانی ارائه كردند. (47) هیل (48) با بررسی میراث برنامه‌های نوسازی و تجدید حیات شهری (كه الهام گرفته از كولمن است) به این نتیجه رسید كه «درس واقعی از تمامی این برنامه‌های اصلاحی مداخله گرایانه این است كه هرچند برنامه‌های مذكور طراحی شده هستند، اما بی‌شك اگر این املاك پر از افراد فقیر باشند و این افراد ظرفیت یا فرصتی برای انتخاب واقعی در زندگی خود نداشته باشند، سیاست توسعه‌ی این املاك با شكست مواجه خواهد شد.»
به همین شكل در پژوهشی كه ان پاور (1997) با عنوان Les Minguettes and Broadwater Farm Estate (49) در لندن انجام داد، به عوامل اجتماعی مانند فقر و تمركز مستأجران محروم یا از نظر اجتماعی رانده شده و در حاشیه قرار گرفته در این ساختمان‌ها به عنوان دلیل اصلی مشكلات مربوط به مناطق ناموفق سازمانی اشاره كرد. چنین توضیحات جامعه شناسانه‌ای در نوع خود می‌تواند به اندازه‌ی جبرگرایی طراحی‌گونه (كه این سیاست را مورد چالش قرار داده‌اند) جبرگرایانه و تك علتی باشد. از طرف دیگر، در تحقیق حاضر هر دو نوع این توضیحات به چالش كشیده خواهد شد و گامی فراتر از ون كمپن (1994: 174) كه مطالب زیر را اظهار داشت، برداشته می‌شود: «طراحی ساختمان‌های بلندمرتبه نه شرط كافی است و نه لازم برای ظهور مشكلات اجتماعی مربوط به مناطقی كه در آن خانه سازی انجام می‌شود. نكته‌ی مهم، تركیبی از طراحی مناسب و همساز با سكونت یك جمعیت فقیر، ناپایدار و نامتجانس در این ساختمان‌ها است». با توجه به نظریه‌ی شبكه عامل (50) كه برونو لتور (2005) مطرح كرد، از تفكر جین جیكوبز (2006) در زیر پرسش بردن هر تمایز مطلقی میان اصطلاح فنی و اجتماعی در معماری و تجربه‌ی مربوط به آن تبعیت می‌شود. همان گونه كه جیكوبز و همكاران (2007: 613) توضیح دادند: "ANT طبقه بندی‌های "جامعه" و "فناوری" را به عنوان "عوامل" برابر و مساوی و یا "تعیین كننده‌های" هم ارز، قرار نمی‌دهد، بلكه جهان را به عنوان مجموعه‌ای از "اشیای" نامتجانس می‌داند. كه نمی‌توان آن را بدون بررسی‌های قبلی به عنوان یك سیستم اجتماعی یا فناورانه طبقه بندی كرد. "نظریه‌ی ANT، روش مدرن علوم اجتماعی را كه از آن برای تفكیك جامعه از طبعیت استفاده می‌شود، مورد انتقاد قرار می‌دهد و شیوه‌ی خود را برای درك بهتر روابط بین اشیا و پدیده‌ها ارائه می‌كند. لتور (1993) اظهار می‌دارد كه علوم اجتماعی با تمركز بر جامعه و نیروهای اجتماعی، غیرانسان‌ها مانند حیوانات و فناوری را از تحلیل‌های خود حذف می‌كند. چنین روشی به برتری انسان گرایی در علوم اجتماعی و مفهوم متداولی كه از عوامل و سازمان‌ها در علوم اجتماعی ارائه می‌شود، ارتباط دارد و علت غایی را كه حیوانات و فناوری فاقد آن هستند، را در درون خود می‌گیرد:
علت اصلی آنكه چرا اشیا در گذشته هیچ شانسی برای ایفا كردن هیچ نقشی نداشتند، تنها به دلیل تعریفی نیست كه جامعه شناس‌ها از "اجتماع" ارائه داده‌اند بلكه به دلیل انتخاب نوع تعریفی است كه اغلب از "عوامل" و "سازمان‌ها" ارائه داده شده است. اگر حركت، بدون بررسی و آزمایش قبلی محدود است، به آنچه انسان‌ها به صورت "ارادی" و "معنادار" انجام می‌دهند، پس مشكل بتوان دید كه چگونه یك چكش، یك سبد، یك دستگیره در، یك گربه، یك فرش، یك لیوان، یك فهرست، یا یك برچسب می‌توانند عمل كند. (51)
لحاظ كردن پدیده‌های غیرانسانی، به طور قابل ملاحظه‌ای تعداد شركت كنندگان درگیر در تحلیل مسائل اجتماعی را افزایش می‌دهد. لاتور (2005: 71) مثال‌هایی مانند انسانی در حال ضربه زدن با یك چكش بر یك سیخ، راه رفتن با لباس در خیابان، جوشاندن آب در كتری را در نظر می‌گیرد. او اظهار می‌كند كه فناوری‌های غیرانسانی، چكش، لباس و كتری باید در هر مطالعه اجتماعی مستندسازی شوند، زیرا وقایع مذكور بدون كمك فناوری‌های غیرانسانی نمی‌توانست به آن شكل انجام شود. غیرانسان‌ها حتی بر رفتار انسان‌ها هم تأثیر می‌گذارند. وی از مثال درها و لولاهای آنها استفاده (52) و بیان می‌كند كه درها می‌توانند در رفتارهای ما تغییر ایجاد كنند. برای مثال، دری كه در حال سریع بستن شدن است ممكن است انسان را مجبور كند تا سریع‌تر حركت كند. غیرانسان‌ها به طور كامل به این مطالعه مربوط می‌شوند و دلیل آن وجود معماران نوگرا مانند لوكوربوزیه است كه معتقد بود ماهیت فناوری استفاده شده در ساختمان‌های بلندمرتبه بر رفتار انسان‌ها تأثیر می‌گذارد و موجب شكل‌گیری جامعه‌ای نو می‌شود.
جیكوبز (2006) كه در مورد "وقایع" (53) وارد بر ساختمان‌های بلندمرتبه مثل فرو ریختن ساختمان Ronan Point (54) در سال 1969 می‌نویسد و جیكوبز و همكاران (2007) كه در مورد منطقه‌ی ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی جاده قرمز (55) در گلاسكو می‌نویسند، از رویكرد ANT به خوبی استفاده می‌كنند، اما بحث‌های طرح شده به وسیله‌ی آنها بسیار غیرمرتبط با ساختمان‌های بلندمرتبه تحت بررسی است. برای مثال، مقاله‌ی اولی (56) اطلاعات بسیار كمی از زندگی اجتماعی در جاده قرمز، محیط یا ساكنانی را كه در آنجا زندگی می‌كنند، در اختیار ما قرار می‌دهد.
پس این تحقیق با استفاده از ANT در متن مطالعه‌ای كه در آن تجربیات ساكنان از زندگی در ساختمان‌های خود و محله‌های اطراف بررسی شده قرار می‌گیرد، به گسترش و ادامه‌ی مطالعه و كار جیكوبز در مورد ساختمان‌های بلند مسكونی می‌پردازد. در پیروی از چارچوب نظری ANT، تحلیلی كه انجام می‌شود بر تعامل و بر شیوه‌ای كه كیفیت زندگی و تجربه‌ی ساكنان ساختمان‌های بلند در لندن از راه مشاركت‌های عملی و مادی و هم از راه تعامل عوامل مختلف شكل گرفته‌اند، متمركز است. این عوامل را نمی‌توان به طور انحصاری به عنوان عامل اجتماعی یا فناورانه در نظر گرفت، بلكه باید آنها را به صورت مجموعه‌‌ای مركب از هر دو عامل درك كرد. تحلیلی دقیق از مطالعه و بررسی انجام شده و هم داده‌های كیفی نشان داد كه چهار عامل مهم در تعیین كیفیت زندگی كه به وسیله‌ی ساكنان ساختمان‌های بلندمرتبه در لندن مركزی تجربه شده‌اند، نقش دارند:
1-شرایط كالبدی ساختمان و نحوه‌ی نگهداری آن؛
2-طراحی فیزیكی و امنیت موجود در این اماكن؛
3-رواج رفتار ضداجتماعی؛
4-احساس ساكنان در مورد همسایگان و محله‌ی خود.
این نكته مطرح می‌شود كه اغلب این چهار عامل در یك طیف از موضوعات "فنی" به سمت موضوعات "اجتماعی" قرار می‌گیرند. اما در پیروی از چارچوب روش شناسی ANT، درك ما از هركدام از آنها به عنوان مجموعه‌ای مركب و نامتجانس از هر دو عنصر انسانی و غیرانسانی بود. در اینجا قبل از بحث دقیق درباره‌ی این عوامل مهم، صفاتی كلی كه از پژوهشم در مورد تجربه‌ی زندگی در ساختمان‌های بلندمرتبه در لندن مركزی به دست آمده است، ارائه می‌شود.

توصیف تجربه‌ی زندگی در ساختمان‌های بلندمرتبه (57) در لندن مركزی

برخلاف تصور كلیشه‌ای عمومی از ساختمان‌های برج مانند به عنوان نشانه‌ای از بدبختی و بی‌نظمی شهری، اغلب ساكنان ساختمان‌های بلندمرتبه (63/4 درصد) گزارش كردند كه از زندگی در این ساختمان‌ها راضی (41/1 درصد)‌یا خیلی راضی (23/3 درصد) هستند. این موضوع با بررسی شبكه‌ی ملی ساختمان‌های برج مانند (58) (1992) كه اعلام كرده بود تعداد قابل ملاحظه‌ای از ساكنان این برج از خانه‌های خود راضی هستند، مطابقت دارد. در پاسخ به پرسش‌های باز، این افراد اغلب ارزیابی مثبتی از زندگی در این مكان‌ها داشتند. برای مثال برخی از جملات آنها عبارت بود از: «دوست داشتنی، همه بسیار صمیمی و خوشایند هستند»، «عالیه» (نویسندگان بی‌نام، پرسشنامه، ساختمان اریك‌ هاووس، ماه مه 2005)، تنها اقلیت اندكی كه كمی بیش از بیست درصد را تشكیل می‌دادند، گزارش كردند كه از زندگی در آن ساختمان‌ها راضی نیستند (8/6 درصد) یا خیلی ناراضی هستند (11/6 درصد). این امكان هم وجود داشت كه بتوان پاسخ‌های ساكنان را به صورت تجمعی درآورد تا برای هر ساختمان نمره‌ی شاخص قابلیت زندگی ارائه داد كه این نمره در ادامه برای رتبه بندی و دسته بندی چهل و پنج ساختمانی كه در مطالعه ما در نظر گرفته شده بود، استفاده می‌شد. (جدول1). (59)
نمره‌ی تجمعی زیست پذیری از حداقل 13/63 تا 28/41 متغیر بوده است. از آنجایی كه اعداد اختیاری هستند، آنچه اهمیت دارد حدود و تنوع نمره‌ها است. معدل نمره‌ی زیست پذیری برای چارك بالایی ساختمان‌ها بیش از 150 درصد بالاتر از چارك پایینی بوده است. گرچه ممكن است در مورد حواشی هر دسته بندی عیب و ایرادی گرفته شود، اما بررسی و بازبینی دقیق‌تر نمره‌ها نشان می‌دهد كه ساختمان‌ها در سه گروه عمده قرار می‌گیرند.
در بالاترین گروه، هشت ساختمان با نمره‌ی بالا وجود دارند كه ساكنان آنها همیشه ابراز رضایت بسیار می‌كنند. گرچه، با وجود آنچه پیش بینی می‌شد، ساختمانی كه بالاترین نمره را در مطالعه بدست آورد در لادرلاری تاور (60) در باربیكن (61) جایی كه آپارتمان‌ها در مالكیت خصوصی هستند و اغلب به بیش از نیم میلیون پوند فروخته می‌شوند، نبود. گروه‌هایی كه در قسمت بالای رده بندی قرار داشتند، همچنین شامل تعدادی ساختمان‌های سازمان‌های محلی یا آنهایی كه به وسیله‌ی مالكان ثبت شده مدیریت می‌شدند، مانند اریك هاوس، بوشاپ و سی تون پوینت (62) بودند كه در آنها، با وجود اینكه مستأجران حق خرید داشتند، اما به ترتیب 75 درصد، 30 درصد و 91 درصد از پاسخ دهندگان مستأجران سازمانی یا RSL بودند. برای مثال بوسپریت پوینت (63) از لحاظ شاخص قابلیت زندگی رتبه‌ی ششم را به خود اختصاص داده بود.
ساكنان آن، ساختمان‌های تازه نوسازی شده، پارك مجاور آن و محل آن را كه در نزدیكی كانال قناری (64) قرار داشت، دوست داشتند. ساكنان بسیار خوش رفتار بودند، مایل بودند تا با همسایگان هم طبقه‌ی خود آشنا شوند و انجمن ساكنان (به طور عمده مستأجران) هم بسیار فعال بود. ساكنان به ویژه از آرامش و سكوت آنجا و هم منظره و چشم اندازی كه ساختمان آنها به لندن می‌داد، لذت می‌بردند. اگرچه در داده‌ی ما همبستگی بالایی میان سطح رضایت گزارش شده، وضعیت اجاره داری و اشتغال نشان می‌دهد، اما سطح بالای رضایت از این ساختمان‌ها خط بطلانی است بر تعریف ساده‌ی جامعه شناسانه كه طبقه‌ی اجتماعی را به عنوان تنها عامل تعیین كننده كیفیت زندگی در ساختمان‌های بلند می‌داند. در انتهایی‌ترین نقطه‌ی دیگر رده بندی، تعداد كمی ساختمان وجود داشت كه در انتهای شاخص قابلیت زندگی، جایی كه ساكنان به طور دائم از ساختمان‌های خود ابراز نارضایتی می‌كردند و به تقریب همگی در مالكیت سازمان‌های محلی بودند، قرار می‌گرفت. تاپلوف تاوور در املاك كامدنز چالكوت در سوئیس كوتیج، یكی از ساختمان‌هایی بود كه پایین‌ترین رتبه را در مطالعه به خود اختصاص داد. اگرچه مستأجران مسن تفاوت بسیار آن با گذشته را مطرح می‌كنند (حتی یكی از پاسخ دهندگان بیان كرد كه در ابتدای افتتاح این ساختمان، فهرست‌های انتظار بسیار طولانی بود) اما حالا مظهر بدترین تصورات كلیشه‌ای است كه در مورد ساختمان‌های برج مانند بخش دولتی بیان می‌شود. بسیاری از پنجره‌های خارجی آن شكسته یا با مقوا پوشیده شده‌اند. بخش داخلی كه زمانی می‌درخشید، حالا با پوستر پوشیده شده است و آسانسورها حتی اگر درست هم كار كنند، بوی ادرار می‌دهند. یكی از ساكنان گزارش كرد:
جدول 1-شاخص قابلیت زیست پذیری در ساختمان های بلندمرتبه‌ی مطالعه شده

رشد

افزایش زیاد

امتیاز زیست پذیری

درصد طبقه

1

لودردال تارو

28/41

 

 

19%

2

هوریزول بیلدینگ

27/34

3

اریك هاووس

26/98

4

لندمارك هیتس

25/88

5

اسپری هیتس

25/65

6

بواسپریت پوینت

24/96

7

ویلیام هاروی هاووس

24/91

8

توتریج هاوو

24/80

9

بلیر كورت

23/98

 

 

 

 

 

 

60%

10

سی‌تون پوینت

23/86

11

باكتون

23/64

12

اوت فیلد هاووس

23/10

13

استان گیت

22/49

14

برینك لو هاووس

22/49

15

تاچ بری هاووس

22/39

16

راندل تاوور

21/90

17

اسنومن هاووس

21/88

18

انگرو كورت

21/71

19

وی من كورت

21/05

20

فال بورگ هاووس

20/67

21

پن گی هاووس

20/65

22

كینگر كورت

20/34

23

بانرمن هاووس

20/31

24

پاپ هاووس

20/29

25

بدفورد هاووس

20/03

26

ارجن كومب هاووس

20/02

27

بارتون هاووس

19/80

28

پارك وی یو هاووس

19/73

29

كلمبیا پوینت

19/60

30

كاسل مین

19/56

31

كل سون هاووس

19/02

32

گران ویل كورت

18/80

33

رن ینگ پوینت

18/60

34

استن وی كورت

18/38

35

اورتون هاووس

17/68

36

كن لی

17/34

 

20%

37

بابینگ تون كورت

17/13

38

تاپلو

17/01

39

براول هاووس

16/65

40

چارلز هاووس

15/56

41

تسینگ تون كورت

14/58

42

وندوور

14/58

43

چلینگ فورد هاووس

13/63

«من از زندگی در ساختمان‌ بلندمرتبه بسیار ناراضی هستم. با آسانسورهای غیرقابل تحمل و شكسته به خانه می‌آیم. سیستم تلفن ورودی همیشه خراب است، در سه ماه گذشته كار نكرده و در ورودی هیچ وقت بسته نیست... من خجالت می‌كشم از مردم دعوت كنم كه به منزلم بیایند.» (65)
اما بزرگ‌ترین گروه ساختمان‌ها در جایی میان این دو سر طیف قرار می‌گرفتند. گرچه بیشتر ساكنان در این طبقه بندی میانی گسترده به طور اساسی راضی بودند، اما انتقاد هم می‌كردند و خیلی‌ها نگرانی‌های خاصی را در مورد جنبه‌های مختلفی از ساختمان‌های خود ابراز می‌داشتند. برای مثال، 64 درصد از ساكنان ساختمان كلمبیا چونیت در داكلندز از زندگی در ساختمان خود راضی و 7 درصد بسیار راضی بودند. آنها از آپارتمان‌های به نسبت بزرگ خود تعریف كرده و از پنجره‌های آنكه تابش نور طبیعی به داخل را افزایش می‌داد و چشم‌انداز بسیار خوبی كه از لندن فراهم می‌آورد، ابراز خوشحالی می‌كردند. ساختمان از نظر آنها محلی امن بودند. یكی از ساكنان در مصاحبه‌ای كه انجام شد بیان كرد «زندگی در ساختمان بلند را دوست دارم... شما در اینجا امن هستید؛ من در آپارتمانم احساس امنیت می‌كنم، همان طور كه می‌بینید ما این محله و پارك را داریم و همیشه كسانی هستند كه از این مسیر رد می‌شوند.» (66) اما چند دقیقه بعد، آنها از تاریكی كریدورهای داخلی و تشكی كه هفته‌ها در لابی به وسیله‌ی یك مدیریت بی‌تفاوت جا مانده بود، شكایت كردند. تعداد بسیاری دیگر از ساكنان هم در مورد مدیریت این ساختمان شكایت داشتند. پاسخ‌های باز، ساكنان آنها را پررو، طفره زن یا بی‌عرضه نامیده بودند. هیچ یك از پاسخ دهندگان از خدمات ارائه شده رضایت نداشتند كه نیمی از آنها نه راضی بودند و نه ناراضی و بقیه یا ناراضی یا خیلی ناراضی بودند. ساكنان در مورد نظافت نداشتن و نگهداری صحیح ساختمان و دشواری‌هایی كه برای گرفتن پاسخی درست از مسؤولان محلی در مورد مشكلات آنان در ساختمان وجود داشت، شكایت داشتند. در این طبقه بندی متوسط وسیع چنین تجربه‌ی ضد و نقیضی، نمونه‌ای از تركیب مختلفی از تجربیات مثبت و منفی ساكنان در ساختمان‌های بلند است.
اما، بیشتر مواقع، تحقیقات علمی این تجربه‌های معمولی را در نظر نمی‌گیرند، در مقابل تمركز آنها بر بررسی ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی بد یا ناموفق معطوف می‌شود. اغلب یكی از دو نوع جبرگرایی در نظر گرفته می‌شود: از بُعد فنی (ساختمان بلندمرتبه‌ی بد است و دلیل آن طراحی یا ساخت نامناسب آن است) یا از بُعد اجتماعی (ساختمان بلندمرتبه‌ی بد است؛ زیرا یك مكان سكونتی نازل و بی‌كیفیت برای سكونت كسانی است كه از نظر اجتماعی در حاشیه قرار گرفته‌اند یا چون به وسیله‌ی یك سازمان محلی بی‌پول به شكلی بد اداره می‌شود، نامناسب است). از طرف دیگر، مطالعه‌ی ما تجربه‌ی معمولی از زندگی در ساختمان‌های بلند را برجسته می‌كند. این موضوع اكنون در بخشی كه مربوط می‌شود به چهار عامل مهمی كه در تعیین كیفیت زندگی نقش دارند و به وسیله‌ی ساكنان ساختمان‌های بلند در لندن داخلی تجربه شده است، مطرح می‌شود.

وضعیت مصالح (67) ساختمانی و نحوه‌ی نگهداری آن

یك كارشناس علوم اجتماعی به سهولت می‌تواند از درك اطلاعات مربوط به جنس و مواد تشكیل دهنده یك ساختمان چشم پوشی كند، اما همان طور كه (68) بیان می‌كند در نظر گرفتن مواد و مصالح یك ساختمان هم اهمیت دارد. عدم اطمینان و رضایت مندی از خدمات پایه ساختمان مانند گرما، آب و برق و... شكایتی مشترك وجود داشت كه از سوی ساكنانی كه در ساختمان‌های بلندمرتبه‌ای كه در رده بندی‌های پایین‌تری از نظر كیفیت قرار داشتند، مطرح می‌شد. برای مثال، ساكنان ساختمان دنینگ پونیت به طور مرتب در تأمین آب مصرفی خود دچار مشكل می‌شدند كه دلیل آن هم به طور عمده تركیدگی لوله‌های آب در ساختمان بود. همچنین اغلب به دلیل بروز مشكل در سیم كشی قدیمی ساختمان، برق آنها قطع می‌شد. اشكالی كه در طراحی اولین ساختمان‌های بلند و جدید مشاهده می‌شد، وجود سقف‌های صاف و بدون شیب بود. همچنین صفحات بتنی مستعد نشت و ورود رطوبت بودند كه سبب ایجاد نم و رطوبت در دیوارهای داخلی ساكنان می‌شد:
تمام نشتی‌ها در اتاق خواب پدر و مادرم اتفاق می‌افتد. همیشه حتی در تابستان‌ها هم مرطوب و نم‌دار است... پدرم، كه خدا رحمتش كند، از سرطان قفسه‌ی سینه جان سپرد و منظورم این است كه در آن زمان ما در یك آپارتمان مرطوب زندگی می‌كردیم و بالاخره هیچ كاری نمی‌شد برای نجات پدرم انجام داد. پدرم چهار هفته‌ی آخر زندگی خود را روی یك صندلی در اتاق نشیمن می‌خوابید. (69) (70).
حتی ساختمان‌هایی كه در رده بندی انجام شده، نمره‌های بالاتری گرفته بودند از این مشكلات هم مصون نبودند. هم ساختمان لادرلاری تاور (71) و هم بوسپریت پوینت (72) كه رتبه اول و ششم را كسب كرده بودند، همان طور كه در جدول 1 نشان داده شد، نیازمند انجام تعمیرات اساسی برای رفع این نقایص ساختاری خود بودند. كیفیت این تعمیرات از یك سو و سوءمدیریت در اعمال شیوه‌های نگهداری مناسب، از سوی دیگر، مشكلاتی بودند كه به طور دائم از سوی ساكنان ساختمان‌هایی كه نمره‌ی پایینی را در رده بندی كسب كرده بودند، مطرح می‌شد. افراد ساكن و مستأجر ساختمان‌های «اجاره به شرط تملیك» (73) كه مدیریت آنها برعهده‌ی سازمان‌های محلی است، مشكلات متفاوتی را تجربه‌ كردند. دلیل این مشكلات وجود سیاست‌هایی است كه تأمین خدمات برای مستأجران ساختمان‌های سازمانی را از تأمین خدمات برای مستأجرانی كه باید مبلغی پرداخت كنند، جدا می‌كند. ساكنان ساختمان دنینگ پوینت (74) از مشاهده‌ی اینكه تاور هاملتز (75) هزاران پوند برای تعویض درهای خانه‌های مستأجران ساختمان‌های سازمانی و نه برای مستأجرانی كه دالان آنها با تركیب زنندهای از درها با اشكال و رنگ‌های مختلف به فراموشی سپرده شده بود، پرداخت می‌كردند، بسیار شگفت زده شدند. مشكلات جدیدی به وسیله‌ی یك مستأجر در ساختمان تسینگتون كورت (76) كه دستشویی آن را آب فرا گرفته بود، تجربه شد. لوله كش او كه به صورت خصوصی با او قرارداد بسته بود، قادر به توقف و جلوگیری از نشت نبود، زیرا محل اصلی آن در جایی از ساختمان قرار داشت كه تنها می‌توانست در دسترس كارمندان شورا باشد. آن خانم به دفتر محله شكایت كرد، اما آنها از تعمیر آن تنها به دلیل اینكه او یك مستأجر معمولی بود، خودداری كردند. «درنهایت من به یك مركز بهداشت محیط زیست مراجعه كردم كه گفتند این بسیار مسخره است و آنها باید به استحكام ساختمان فكر كنند.» (77)
آسانسور مهم‌ترین عنصر تجهیزاتی در رابطه با كیفیت زندگی ساكنان واحدهای سكونتی بلندمرتبه است. مورخ معماری، تام پیترز (1987) اظهار كرده است كه در كنار مؤلفه سازه فلزی، اختراع آسانسورهای برقی بود كه احداث ساختمان‌های بلندمرتبه را امكان پذیر كرد. در تحلیلی كه از تجربیات ساكنان ساختمان‌های بلندمرتبه نسل اول در گلاسكو به عمل آمد، جفكات و رابینسون (1971) به این نتیجه رسیدند كه مشكلات مربوط به آسانسورها از متداول‌ترین نگرانی‌های ساكنان است. خیلی اوقات خراب می‌شدند و وقتی هم كه درست كار می‌كردند، زمان انتظار، به ویژه در زمان اوج استفاده، بسیار طولانی بود. در مطالعه‌ای كه انجام شد، از نظر آماری، همبستگی قابل ملاحظه‌ای میان سطح كلی رضایت از زندگی در ساختمان‌های بلند و اطمینان از آسانسورها وجود داشت. اهمیت آسانسورها درون زندگی در ساختمان‌های بلند به صورت مصور در یكی از دفاتر خاطراتی كه به وسیله‌ی یكی از ساكنان مسن ساختمان تیگستون كورت برای ما نوشته و نگهداری می‌شد، نشان داده شده است. برای این ساكن مسن، یك آسانسور خراب به معنای زندانی شدن وی در آپارتمان پانزده طبقه‌ای اوست؛ زیرا برای او بالا رفتن و پایین آمدن از پله‌ها بسیار دشوار بود. به نظر می‌رسد مشكل اصلی در ساختمان‌های قدیمی این بود كه آسانسورها قابل اطمینان نبودند؛ نه تنها به دلیل عمر تجهیزات، اما به دلیل مشكلاتی كه در تهیه قطعات یدكی وجود داشت. هنگامی كه آسانسور در ساختمان تاپلوف (78) خراب شد، هفته‌ها گذشت تا دوباره راه اندازی شود؛ زیرا قطعات آن دیگر در خط تولید نبودند و در این صورت لازم بود تا قطعات به طور سفارشی تهیه شوند. اما همان گونه كه این مثال نشان می‌دهد، آسانسور مانند سایر فناوری‌های ساختمان به شبكه‌های اجتماعی گسترده‌تر متكی است و هنگامی كه آن شبكه‌ها به دلیل خراب كاری یا نگهداری ضعیف خراب می‌شدند، اغلب نقص فنی نتیجه‌ی آن بود. براساس گفته‌های یكی از ساكنان ساختمان پارك ویوو هاوس (79):
«اگر مردم بر روی زمین خوراكی بریزند، این خوراكی بین درها گیر می‌كند. فقط كافی است آسانسور را در طبقه‌ای نگه داشته شود، آنگاه مشاهده می‌شود كه دیگر كار نمی‌كند. بعد باید آن را پیدا كرد و قوطی یا هر چیز دیگری را كه وجود دارد، با لگد به طرفی پرت كرد، آن وقت آسانسور دوباره به كار خواهد افتاد. به هر حال خیلی آزاردهنده است»‌ (80).
حتی آسانسورهایی كه به خوبی نگهداری شوند و از لحاظ فنی درست عمل كنند، اگر در شرایط اجتماعی نادرستی قرار گیرند، می‌توانند مكانی برای ترس و نفرت باشند. یكی از ساكنان ساختمان ادجیكومب هاوس (81) توضیح داد كه چگونه پس از یك اتفاق ناراحت كننده در آسانسور دیگر ترجیح می‌دهد پیاده برود تا اینكه خود را در موفقیت خطر گرفتار شدن در آسانسور با دشمن خود قرار دهد:
چند وقت پیش وارد لابی ساختمان شدم و همان دختر دوباره پیدا شد. همین طور كلید آسانسور را فشار می‌داد تا من نتوانم به طبقه‌ی بالا بروم. تصمیم گرفتم از پله‌ها استفاده كنم و او فحش بسیار بدی به من داد و همان طور كه دور می‌شدم، به استفاده از الفاظ بد ادامه داد. به نظر من آن دختر بسیار ناخوشایند و ترسناك است. (82)

طراحی مبتنی بر ابعاد كالبدی و امنیتی (83)

چنین تجربیات آزاردهنده‌ای اغلب نشانگر مشكلات بیشتر در رابطه با امنیت كالبدی در ساختمان بود. امنیت در داده‌های كیفی ما یك موضوع پایدار محسوب می‌شد. ساكنان ساختمان‌هایی كه نمره‌ی قابلیت زندگی آنها بالا بود، احساس امنیت و ایمنی در ساختمان‌ها داشتند، اما آنهایی كه در ساختمان‌هایی زندگی می‌كردند كه نمره‌ی قابلیت زندگی درآنها پایین بود، اغلب چنین احساسی نداشتند. ساكنان ساختمان‌های بلند در نمونه‌ی ما بر اهمیت طراحی و وجود سیستم‌های امنیتی در بسته نگاه داشتن ساختمان‌های خود و هم كنترل ورود و خروج افراد به/ از ساختمان اشاره داشتند. به طور كلی كسانی كه ساختمان‌های بلندمرتبه را مدیریت می‌كنند، تلاشی برای ایمن‌تر كردن آنها كرده‌اند كه این موضوع از راه ورودی ایمن، دربان و تلویزیون مداربسته انجام شده است. (84) بهترین سیستم‌های امنیتی تنها شامل "فناوری امنیت" مانند سیستم ارتباط داخلی، دوربین مدار بسته و درهای ورودی ایمن نمی‌شوند، بلكه سایر عوامل مانند فضاهای قابل محافظت و یك دربان خوب را هم دربر می‌گیرد. بازسازی‌هایی كه به تازگی در ساختمان سیتون پوینت (85) در هكنی (86) انجام شد، تمامی این جوانب را در نظر گرفت. یك فضای جلوخان در جلوی ساختمان وجود دارد كه به صورت پله و یك راه دسترسی ایجاد شده است تا ورودی به ساختمان را از خیابان مجزا كند.
بنابراین دسترسی به ساختمان از راه یك در ورودی ایمن انجام می‌شود كه یا با یك كلید یا از راه دستگاه ارتباط داخلی صوتی باز می‌شود. سالن ورودی از راه یك نمای شیشه‌ای از خارج قابل دیدن است و از داخل هم از راه یك دیواره شیشه‌ای دیده می‌شود كه این خود یك فضای جلوخان دیگری را به وجود می‌آورد. به این ترتیب حالت مذكور موجب نظارت بیشتر بر فضاهای داخلی و خارجی می‌شود. در داخل سالن ورودی یك دربان و یك دوربین مداربسته وجود دارد كه بر تمام رفت و آمدهای میهمانان نظارت دارد و از لحاظ فیزیكی و روان شناختی سبب دشواری در ورود مزاحمان به ساختمان است، اما بیشتر ساختمان‌های بلند كه در نمونه‌ی در نظر گرفته شده‌اند، چنین سیستم امنیتی كاملی نداشتند. تنها در تعداد كمی از ساختمان‌ها دوربین مداربسته در آسانسور یا لابی وجود داشت، اما ساكنان از وصل بودن آنها مطمئن نبودند. آنچه كه بیشتر مشاهده می‌شد، یك در ورودی ایمن سازی شده بود كه یا با یك كلید یا یك سیستم ارتباط داخلی صوتی یا تصویری كه از راه آن ساكنان قادر به راه دادن مهمانان خود به ساختمان بودند، قابل دسترسی بود. مشكل این سیستم‌ها این است كه می‌توان به راحتی از آنها عبور كرد. افراد مزاحم به راحتی پشت ساكنان یا میهمانان واجد شرایط پنهان شده و از این سیستم‌ها عبور می‌كردند یا با آپارتمان‌ها تماس گرفته و ادعا می‌كردند كه كلید خود را گم كرده‌اند و از آنها می‌خواستند تا در را برای آنان باز كنند. براساس گفته‌های یكی از ساكنان ساختمان پوپ‌ هاوس (87):
«لازم است تا یك علامت روی سیستم ارتباط داخلی گذاشته شود... اما بچه‌ها به هر حال داخل می‌شوند. یك نفر وارد ساختمان می‌شود و همه‌ی آنها پشت سر او وارد می‌شوند، یا چیزی در قفل فرو می‌كنند. در طول هفته مزاحمت زیادی وجود دارد؛ زیرا روی پله‌ها می‌روند و آشغال‌های خود را در آنجا می‌ریزند، نوشیدنی می‌نوشند؛ سیگار می‌كشند و غیره.» (88)
با وجود این محدودیت‌ها، داشتن ورودی‌های ایمن شده و سیستم‌های ارتباط داخلی، بهتر از نداشتن هیچ گونه سیستم امنیتی بود. این موضوع در سه ساختمان از مجموع 21 ساختمان بلند كه مورد بازدید شدند، صادق بود. در این سه ساختمان به راحتی امكان ورود به طبقات بالای ساختمان به طور مستقیم از خیابان وجود داشت. یكی از ساكنان ساختمان تیسینگتون كورت (89) توضیح داد كه چقدر راضی كردن شورا برای ایمن سازی درها از راه سیستم‌های به روز دشوار بوده است:
«تمامی ساكنانی (مستأجران) كه در ساختمان تیسینگتون كورت زندگی می‌كنند. در گذشته، سه درخواست برای تهیه درهای ایمن كه روی درهای ورودی نصب می‌شوند، ارائه داده‌اند. من و دوستانم حتی به MP محلی، سایمن هاگز (90) در سال 1976 هم نامه نوشتیم و درخواست درهای ایمن كردیم. سی سال از آن تاریخ گذشته و تازه قرار است این درها به ما داده شود.» (91)
در برخی ساختمان‌های بلندمرتبه (92) مانند دنینگ پوینت (93) و تاپلوف (94) آنچه كه در نظر اول به ظاهر ایمن بود، در یك بازبینی دقیق‌تر معلوم می‌شد كه ناقص و خراب است برای مثال، ساكنان ساختمان تاپلوف شكایت داشتند كه در ورودی فولادی ساختمان آنان همیشه باز بود؛ زیرا اغلب موارد خراب بود و سیستم ارتباط داخلی هرگز كار نمی‌كرد. این در حالی است كه دوربین مداربسته‌ی درخشان و براق كه در بخش ورودی قرار داشت، حتی وصل نبود و به راحتی می‌شد سیم‌های فرسوده آن را كه از دیوار آویزان بودند، مشاهده كرد:
«اصلاً تأثیری ندارد. به خاطر قدیمی بودن آن به طور مرتب خراب می‌شود. زنگ من دائم نمی‌زند، بعضی وقت‌ها یك دكمه را فشار می‌دهید، اما سه یا چهار طبقه‌ی مختلف زنگ می‌خورد و هیچ گونه امنیتی وجود ندارد. دوربین‌های مداربسته از زمان نصب هرگز كار نكرده‌اند.» (95)
اما به طور مجدد تكرار می‌كنیم كه امنیت تنها تابع طراحی فنی یا فناوری ساخت نیست. عوامل انسانی هم مهم هستند. برای مثال، میزان تأثیر دربان، بستگی به این داشت كه دربان خوبی در اختیار باشد یا خیر، همانطور كه یكی از ساكنان شكایت كرد كه:
«آنها از 9 صبح تا نیمه شب آنجا هستند، اما گاهی در جای خود نیستند و می‌دانید كه پرسشی از شما نمی‌شود. فقط داخل و خارج می‌شوید. بعضی اوقات در حال خواندن هستند و نگاه نمی‌كنند. حضور آنها تنها ظاهری است.» (96)
به همین نحو، سودمندی و اثربخشی طراحی‌های مربوط به فضاهای قابل حفاظت هم به شرایط و بافت اجتماعی متكی بود. این موضوع از راه مقایسه‌ی ساختمان لاندردالی تاور (97) در باربیكن (98)، ساختمانی با بالاترین رتبه در مطالعه‌ها و ساختمان پارك ویو هاوس (99) در لندن جنوبی نشان داده شد. در ساختمان لاندردالی تاور (100) یك میز برای دربان، سقف‌های بلند، دیواره‌های شیشه‌ای كه بخش خارجی و داخلی را از هم جدا می‌كرد و نظارت كامل را از عابران فراهم می‌آورد، وجود داشت. در نتیجه، پاسخ دهندگان در ساختمان لاندرلی تاور (36 نفر) گزارش كردند كه احساس امنیت دارند (60 درصد)، یا خیلی احساس امنیت دارند (40 درصد). اگرچه ساختمان پارك ویو هاوس هم با توجه به اصول فضاهای قابل محافظت طراحی شده بود، اما نتایج به دست آمده بسیار متفاوت بود. ورودی ساختمان از راه دو منطقه‌ی میان‌رو ایمن شده بود: یك پیاده روی شیب دار كه در جلویی را از خیابان جدا می‌كرد، یك لابی ورودی با درهای شیشه‌ای تا امكان دید به/ از خیابان فراهم شود و هم یك پلكان باز كه وقتی ساكنان در انتظار آسانسور بودند، می‌توانستند اشخاص را در پله‌ها ببینند و برعكس. این یك ویژگی منحصر به فرد بود كه یكی از فضاهای قابل محافظت مربوط به ساختمان‌های بلند را نشان می‌داد: پلكان بسته. فضاهای قابل محافظت مشابه دیگری هم در طبقات بالاتر كه در آنجا ترتیب جایگیری آپارتمان‌ها به آسانسور بستگی دارد هم مشاهده می‌شد و پاگردها این امكان را برای ساكنان به وجود می‌آوردند تا بتوانند پاگردهای خود و درهای جلویی دو آپارتمان دیگر را از راه چشمی‌های خود ببینند:
«اگر كسی می‌خواست قفل را دست كاری كند تا بتواند وارد آپارتمان شما شود، می‌دانست كه از سه در دیگر كنترل می‌شود كه در پشت هر در كسی می‌توانست آنها را ببیند یا ممكن بود در هر لحظه كسی بیرون بیاید... من می‌توانم اینجا بایستم [در پاگرد طبقه] و مراقب آنها باشم و از اینجا ببینیم كه چه كسی است، زیرا آنها از همان گوشه وارد می‌شوند. در واقع می‌توانم از راهروی اینجا و از پشت شیشه، ببینم كه در آنجا [از كریدور كوچك] چه اتفاقی می‌افتد.» (101)
به طور كلی، این انتقال از آسانسورها به آپارتمان‌ها، صمیمیت طبقه، قلمروداری ساكنان و امنیت ساختمان‌ها را بیش از پیش بینی نظریه‌پردازان ایجاد فضاهای قابل محافظت بهبود بخشید. به هر حال، ساختمان پارك ویو هاوس هنوز مشكلات بسیاری را در رابطه با رفتار ضد-اجتماعی و بزه كاری تجربه می‌كرد.
براساس گفته‌های گوینده مذكور، فضاهای مشترك پوشیده از ادرار بود، آشغال در همه جا دیده می‌شد و آپارتمان‌ها و پاركینگ زیرزمینی برای استعمال موادمخدر و فحشا استفاده می‌شدند:
«گاهی اوقات وقتی در آسانسور باز می‌شود، نمی‌دانید به چه شرایطی قدم می‌گذارید و چه كسی آنجاست... یك شب دیروقت داشتم از ساختمان خارج می‌شدم، وارد آسانسور شدم. یك مردی داشت پیپ می‌كشید، یك پیپ كوچك. بعد از مدتی كه آنجا ایستاده بودم، متوجه شدم كه اون یك پیپ مخصوص مصرف كراك بود و تازه او به من تعارف هم كرد. نه مرسی. به طور كامل دوستانه، اما این مشكلی است كه مرتب تكرار می‌شود.» (102)

بروز رفتارهای ضد اجتماعی (103)

همان گونه كه نظر فوق اشاره دارد، رواج جرم و رفتار ضد اجتماعی عامل مهمی در شكل دهی تجربیات ساكنان برای زندگی در ساختمان‌های بلند است. همبستگی آماری بالایی میان سطح كلی رضایت ساكنان و احساس ایمنی آنها در مكان‌های مشترك وجود دارد. ساختمان‌های بلندی كه نزدیك به شاخص بالای قابلیت زندگی قرار دارند، با رفتار «خوب» ساكنان مشخص شد. ساكنان گزارش كردند كه مكان‌های مشترك عموماً تمیز نگاه داشته می‌شدند و هرگز پوستری به دیوار چسبانده نمی‌شد. در پاسخ‌هایی كه در مصاحبه‌ها و در پرسش‌های باز مطرح شد، ساكنانی كه در ساختمان‌های بلند با رتبه‌ی بالا زندگی می‌كردند، اشاره‌ای به مشاهده‌ی رفتار ضد اجتماعی سایر ساكنان نداشتند. از طرف دیگر، فراوانی و شدت چنین مشكلاتی در ساختمان‌های بلند كه در رده بندی پایین‌تر قرار داشتند، بسیار بیشتر بود. وقوع رفتار بزه كارانه مانند حمله، سرقت، فحشا و فروش موادمخدر با مصرف آن تنها از سوی ساكنان ساختمان‌های پارك ویو هاوس (104)، دنینگ پوینت (105)، وندوور (106) و تاپلوف (107) كه همگی در نزدیك انتهای شاخص قابلیت زندگی قرار دارند، مطرح شد. رفتار ضد اجتماعی ساكنان برای هر كوچه یا محله‌ای مشكل محسوب می‌شود، اما این نوع رفتار برای ساختمان‌های بلندمرتبه حتی مشكل‌زاتر است؛ زیرا آثار چنین رفتاری می‌تواند از راه طراحی ساختمان‌های بلندمرتبه، مجاورت آپارتمان‌ها و اینكه تمامی ساكنان از فضاهای مشتركی با محوطه‌های فضایی كوچك عبور می‌كنند، تشدید شود. مهم‌تر یعنی تنها بخش بسیار كوچكی از آپارتمان‌های مشكل دار می‌توانند تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر زندگی بسیاری از خانواده‌هایی كه فضاهای مشتركی با آن آپارتمان‌های مشكل زا دارند، بگذارد. مثال خوب برای این ادعا ساختمان پارك ویو هاوس است كه در آن تنها دو یا سه آپارتمان بودند كه مسئول رفتار بزه‌كارانه و ضد اجتماعی شناخته شدند. چنانچه این ساكنان در آنجا زندگی نمی‌كردند، ساختمان پارك ویو هاوس از نظر قابلیت زندگی در رتبه‌ای بسیار بالاتر قرار می‌گرفت:
«بله، به طور قطع می‌گویم كه آنها در اقلیت هستند، می‌شود گفت حدود چهار یا پنج نفر در آپارتمان‌ها دارای مشكلی مانند موزیك با صدای بسیار بلند و همان طور كه گفتم موادمخدر هستند. پوسترهایی كه به دیوارها می‌چسبانند، بالا آوردن در مكان‌های مشترك... منظورم این است كه برخی افراد هستند كه می‌توانم به ایشان اشاره كنم و بگویم كه فلان فرد است كه در فلان آپارتمان زندگی می‌كند.» (108)
یك عامل مهم در كنترل چنین رفتاری، تأثیر سازوكار غیررسمی برای اجرای هنجارهای اجتماعی محبوبیت، نزاكت و رفتار مناسب بود. برای مثال در ساختمان اریك هاوس (109) یكی از ساكنان اظهار داشت یكی از شب‌ها، یكی از ساكنان جدید، مهمانی برگزار كرد كه در آن موزیك با صدای بسیار بلند پخش می‌شد. روز بعد وی با شكایت همسایه‌ها بمباران شد. از آن تاریخ او دیگر بدون هماهنگی قبلی با همسایه‌ها هیچ مهمانی برگزار نكرده است. این ساختمان بلند همچنین سیاست جدیدی در مورد استعمال نكردن دخانیات داشت. یكی دیگر از ساكنان گفت كه چگونه به دوستان او در مورد نكشیدن سیگار در آسانسور تذكر داده شده بود:
«اول كه به این ساختمان آمدم، دوستانم شكایت می‌كردند كه در آسانسور به آنها تذكر داده شده بود تا سیگار نكشند. اما به طور اساسی خوب است كه شما بتوانید به كسی بگویید كه نباید در آسانسور سیگار كشید... همه كسانی كه در این ساختمان زندگی می‌كنند می‌خواهند مثل من زندگی كنند؛ یعنی در آرامش و اساساً با مقداری نظم.» (110)
چنین سازوكارهای كنترل اجتماعی غیررسمی در ساختمان‌هایی كه در رتبه‌های پایین‌تر قرار داشتند، بسیار كم اثر بود. یكی از ساكنان ساختمان تاپلوف مثالی گویا از فروپاشی هنجارهای متداول رفتار مؤدبانه ارائه داد:
«این كاملاً حقیقت دارد. یك روز چهار نفر از ما داشتیم با آسانسور پایین می‌رفتیم. دختری كه اصلاً نمی‌توانست حتی یك كلمه انگلیسی صحبت كند، وارد آسانسور شد. فقط روی زمین چمباتمه زد. او از آپارتمانش كه درست مقابل آسانسور بود، بیرون آمد و یك راست وارد آسانسور شد. روی زمین نشست و از زمین آسانسور به عنوان توالت استفاده كرد. ما همگی در آسانسور بودیم و سرش داد كشیدیم، اما او كوچكترین توجهی نكرد.» (111)
عجیب نیست كه چنین آشفتگی در هنجارهای اجتماعی به عدم وجود سرمایه‌ی اجتماعی ارتباط داده شود. (112) در پژوهشی كه انجام شد، مشاهده شد كه ساكنان ساختمان‌هایی كه در رتبه بندی كیفیتی، در رده‌ی بالاتری قرار داشتند، بیشتر از ساختمان‌هایی كه در رتبه بندی‌های پایین قرار داشتند، احساس علاقه‌ی شدید به همسایگان خود را گزارش می‌كردند، اما همان گونه كه اشاره شد، شرایط كالبدی و امنیتی ساختمان‌های بلند بر شبكه اجتماعی وسیع‌تری از عوامل متكی هستند. بر همین اساس تعاملات اجتماعی در ساختمان‌های بلند هم بستگی به بافت مادی این ساختمان‌ها دارد. یكی از عوامل مهمی كه موجب تقویت رفتار ضد اجتماعی در یكی از بدترین ساختمان‌ها شد، خرابی سیستم امنیتی بود كه به بزه‌كاران و سایر افراد مزاحم این اجازه را می‌داد تا به راحتی به ساختمان‌ها دسترسی پیدا كنند. برای مثال در ساختمان تاپلوف، بی‌خانمان‌ها گاهی از كوریدورهای داخلی و راه پله‌ها برای خوابیدن استفاده می‌كردند:
«یكبار [می‌خندد] در را باز كردم. فكر كردم نمی‌توانم پایین بروم چون 10 نفر آنجا خوابیده بودند و در راه پله هم 17-18 نفر. همگی مردانی مست بودند كه در حدود ساعت 10 صبح روی زمین خوابیده بودند.» (113)
مؤلفه‌ی طراحی بی‌تردید عامل مهمی برای كنترل میزان صدا و ایجاد مزاحمت از سوی همسایگان برای ساكنان ساختمان‌های بلندمرتبه محسوب می‌شود. یكی از دلایلی كه ساكنان ساختمان‌های لاندردالی تاور، كه در رتبه بندی انجام شده در رده‌های بالاتری در خصوص شاخص قابلیت زندگی قرار داشتند، كمتر مزاحمت همسایگان خود را گزارش می‌كردند، به عامل طراحی آن ساختمان برمی‌گردد:
«این یكی از نكات خوب است... ساختمان طوری طراحی شده كه در رأس هر پاگرد، یك پله فرار وجود دارد. بنابراین هیچ آپارتمانی به آپارتمان دیگر نمی‌چسبد و این از نظر كنترل پژواك صدا عالی است. اما در رابطه با آپارتمان‌های بالایی و پایینی، به طور مسلم دشوار است؛ زیرا كف زمین از بتن است و تنها چند سانتیمتر بتن بین ما وجود دارد.» (114)
از سوی دیگر، بسیاری از ساكنان ساختمان برینكلوف هاوس و تاپلوف شكایت كردند كه به طور دائم صدای همسایگان یا صداهای بلندی كه در اطراف ساختمان وجود دارد مانند صدای دریل یا كوبیدن ضربه، به گوش می‌رسد. همان طور كه دستورالعمل برنامه ریزی راهبردی موقت در مورد ساختمان‌های بلندمرتبه (115) متعلق به GLA (2002b:11) هشدار می‌دهد، آپارتمان‌هایی كه به خوبی طراحی نشده و از مواد ارزان در ساخت آنها استفاده شده است، در معرض انتقال صداهایی كه از جایی دیگر در ساختمان می‌آید، قرار می‌گیرند. در مقایسه، آپارتمان‌های لاندردالی تاور بسیار ساكت بودند، نه تنها به دلیل اینكه ساكنان آن بیشتر ملاحظه همسایگان خود را می‌كردند، چون این ساختمان‌ها طوری طراحی شده بودند كه احتمال ایجاد مزاحمت در آنها كمتر وجود داشت.

محله و جامعه‌ی محلی (116)

آخرین عاملی كه بر رضایت ساكنانی ساختمان‌های بلند مرتبه‌ تأثیر می‌گذاشت، درك آنها از محله‌شان بود. اگرچه ادبیات كم و محدودی در مورد آنچه یك محله را تبدیل به یك مكان خوب می‌كند، وجود دارد. (117) اما ساكنان جوانب مختلفی را مطرح كردند. یكی از این جنبه‌ها، احساس مشترك بین آنها بود:
«من همسایگان خوبی دارم و این یكی از آرام‌ترین طبقات است. این طبقه مدت زیادی است كه ثابت مانده و ما با هم رابطه‌ی خوبی داریم و همه‌ی آنها انسان‌های خوب و مهربانی هستند. فكر می‌كنم با هم رابطه‌ای دوستانه داریم. اگر زمانی آنها كیسه‌ی كوچكی از آشغال را بیرون در جلویی بگذارند، در موقع خروج از ساختمان آن را برمی دارم و به پایین می‌برم.» (118)
اگرچه منتقدان زندگی در ساختمان‌های بلندمرتبه اغلب آنها را مكان‌هایی بی‌روح و بی‌نظم می‌دانند، اما یكی از شركت كنندگان در پژوهش ما گزارش داد كه آسانسورها و سایر فضاهای عمومی محل خوبی برای ملاقات‌های از قبل برنامه ریزی نشده با دوستان و همسایگان است. دفتر خاطرات یكی از ساكنان ساختمان برینكلوف هاوس (119) مطالب زیادی در مورد ملاقات‌ها و مكالمات مثبت با همسایه‌ها در كریدورها و آسانسورها نوشته بود:
«در حال رفتن برای خرید موادغذایی بودم، سه تن از همسایه‌ها را دیدم كه با هم صحبت می‌كردند... در حال خروج تعداد دیگری از ساكنان ساختمان را دیدم كه آنها را می‌شناختم، به آنها سلام كردم. همسایگان خوب زیادی در این ساختمان زندگی می‌كنند.» (120)
علاوه بر احساس مشترك، ساكنان ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی موفق احساس مثبتی هم به مكان ساختمان خود و كل محله داشتند. CABE (121) و انگلیش هریتیژ (122) (2007) بیان می‌كنند یكی از دلایلی كه ساختمان‌های بلندمرتبه با شكست مواجه شدند، مكان‌یابی نامناسب آنها بود. از این رو طرح لندن (123) و دستورالعمل برنامه ریزی راهبردی برای ساختمان‌های بلند (GLA,2003b) هر دو پیشنهاد دادند كه ساختمان‌های بلندمرتبه نزدیك به محل حمل و نقل عمومی و سایر تسهیلات مانند پارك احداث شوند. تحقیق ما هم از این پیشنهاد حمایت كرد و ساكنان هم اظهار داشتند كه محل قرارگیری ساختمان‌ها در رضایت كلی آنها بسیار اهمیت داشت. برای مثال، یكی از دلایل اصلی كه نیكولا زندگی در پارك ویو هاوس (124) را دوست داشت، مردمی بودند كه در خیابان‌های اطراف، پارك مجاور، كافی شاپ، رستوران‌ها و بارها وجود داشتند. او این شرایط را با محل زندگی قبلی خود در داكلندز كه آن را "بی‌روح" خواند، مقایسه كرد. دسترسی به فضای خارج برای اغلب شركت كنندگان ما مهم بود. برخی از ساكنان استفاده‌ی خوبی از بالكن‌های خود می‌كردند:
«بالكن من مثل یك باغچه كوچك است با گل و گیاه... بسیار خوشحالیم از اینكه این همه زندگی طبیعی داریم، تركیبی از پرندگان مختلف و بعضی وقت‌ها خفاش. خوشحالم كه در بالكنم یك عالمه حشره دارم كه به دیدن گیاهانم می‌آیند، بعضی اوقات سینه سرخ، سیه پر، یا حتی یك بار دم جنبانك آمد كه غذای پرنده به آنها می‌دهم.» (125)
از نظر بیشتر آنها دسترسی به پارك از اهمیت بالایی برخوردار است. برای مثال، تعدادی از ساكنان آن ساختمان به جذابیت‌های پارك بروك ویل (126) كه در نزدیكی ساختمان پارك ویو هاوس بود، اشاره كردند. همین طور، پارك نزدیك به ساختمان اریك هاوس (127) هم یكی از پارك‌های موردعلاقه بود كه ساكنان از آن برای فعالیت‌هایی مانند پیاده روی، نشستن روی نیمكت و بازی بسكتبال استفاده می‌كردند. هر سال یك فستیوال به نام استوك وویل (128) برگزار می‌شد كه در آن غرفه نمایشگاه، غذا و موسیقی زنده وجود داشت. این یعنی این پارك تنها به عنوان مكانی كه ساكنان در آن درخت می‌بینند و پاهای خود را در آنجا ورزش می‌دهند، نیست، بلكه همچنین محلی اجتماعی برای آشنایی با سایر كسانی است كه در آن محله زندگی می‌كنند. و عامل عمق بخشیدن به احساس تعلق به بخشی از یك جامعه‌ی بزرگ‌تر است.
استوك وویل پروجكت جایی است كه استوك وویل (129) به طور آسانی در آن معرفی می‌شود. یك كارناوال كوچك دارند و فوتبال پنج نفره (زمین هندبالی) بازی می‌كنند، اركستر زنده با موسیقی كلاسیك دارند، می‌رقصند و این كار را هر سال در یك روز شنبه و یكشنبه انجام می‌دهند. این همه‌ی كاری است كه با مردم استوك وویل می‌شود. (130)

نتیجه‌گیری: به سوی زندگی در ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی پایدار، فراگیر و زیست پذیر

ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی بخش دولتی (سازمانی) جزو بدنام‌ترین نوع مسكن ایجاد شده برای تأمین نیاز سكونتی افراد نیازمند، در جامعه بریتانیا هستند، اما در بخش خصوصی، كه موجب ایجاد ساختمان‌های مدرن با تراكم زیاد در لندن هستند، نشان دهنده سبك زندگی متمكن و ثروتمند شهری است. چنین تضادهایی همراه دائمی داستان ساختمان‌های بلند در شهر لندن محسوب می‌شود. (131)
زندگی مجدد در ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی مسكونی در لندن به دوره‌ای جدید از نوسازی و تجدید حیات شهری كه به انكار رویكرد انبوه سازی كاركردگرا (132)- در چارچوب دیدگاه مدرنیسم- پرداخته، مرتبط است. بیشتر ساختمان‌های بلندی كه درگذشته احداث شده‌اند و در واقع امروزه در حال بازسازی و نوسازی هستند، به وسیله‌ی سازندگان خصوصی یا شركت‌های دولتی/خصوصی انجام می‌شوند؛ بخش دولتی دیگر پول كافی برای انجام این گونه فعالیت‌ها را ندارد (اگرچه برخی اتحادیه‌های خانه سازی این نقش را برعهده گرفته‌اند). وسن برگ، تركینگتون و ون كمپن (2004: 271) بیان می‌كنند كه ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی مسكونی «نقش مهمی در بازارهای پر تقاضای لندن، به ویژه در جنوب شرقی شهر، ایفا می‌كنند.» این موضوع از راه فشار زیاد جمعیت انبوه و متقاضی بر بازار مسكن تقویت می‌شود كه از راه دسترسی كمتر به مسكن مالكیتی و در مقابل تقاضای بیشتر برای مسكن با قیمت مناسب و مسكن سازمانی جبران می‌شد. بنابراین تقاضا هم برای ساختمان‌های لوكس بخش خصوصی و هم ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی سازمانی بخش دولتی وجود دارد. وجود ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی لوكس در كنار رودخانه‌ی لندن و در سایر مكان‌های جذاب، به ایجاد تصویری مثبتی از ساخت ساختمان‌های بلند مرتبه و هم به تغییر ذهنیت مردم در مورد میراث نامطلوب دوره انبوه‌سازی، كمك كرده است. اما یك نبود تطابق قابل ملاحظه میان تعداد ساختمان‌های بلند با طراحی عالی و گران قیمت كه در لندن داخلی احداث شده‌اند و مشكلاتی كه مهندسان معمار (كه طراحی ساختمان‌های پایدار با كاربردهای مختلف مانند تاور فلاور (133) و اسكای هاوس (134) را برعهده داشته‌اند) برای جذب مشتریان داخل ساختمان‌های بلند ارزان قیمت برای افراد كم درآمد با آنها مواجه بوده‌اند، وجود دارد. این موضوعی است كه چنانچه بخواهیم یك سیاست جامعه شمول و عادلانه برای تولد دوباره ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی مسكونی در لندن داشته باشیم، لازم است GLA آن را مورد توجه قرار دهد.
تحقیقی كه در اینجا مطرح شد، شواهدی را به منظور پشتیبانی و حمایت از ادعای ODPM (2001) ارائه می‌دهد. این ادعا عبارت بود از اینكه اگر ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی مسكونی به خوبی طراحی و مدیریت شوند، می‌توانند كمك بزرگی به توسعه‌ی محیط‌های شهری پایدارتر بكنند. این بخش همچنین شواهدی ارائه می‌كند كه نشان می‌دهد ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی بخش دولتی (و سازمانی) هم می‌توانند به اندازه‌ی ساختمان‌های بلندی كه در مالكیت بخش خصوصی هستند، موفق باشند. اما برای دست پیدا كردن به این منظور، عناصری وجود دارند كه باید در جای درست قرار گیرند. ساكنان آپارتمان‌های خصوصی گران قیمت در باربیكن بیشترین میزان رضایت را ابراز می‌كردند، اما مستأجران خانه‌های سازمانی در اریك هاوس هم به همان اندازه راضی بودند. همان طور كه جیكوبز (2006: 13) بیان كرده است: «ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی مسكونی، همیشه هم زمان هم در جای مناسبی واقع شده‌اند و هم از نظر طراحی و كیفیت ساخت خاص هستند.» درسی كه از این موضوع گرفته می‌شود این است كه شاید زمان آن رسیده است تا نگاهی جدی‌تر به ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی مسكونی به عنوان راه حلی برای رفع مشكلات مربوط به كارمندان مهم دولتی، مسكن سازمانی و سایر مشكلات پایداری لندن شود.
بررسی‌ها نشان می‌دهد كه چهار عامل مهم بر میزان قابلیت زندگی در ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی مسكونی در لندن مركزی (داخلی) تأثیر می‌گذارد: شرایط كالبدی ساختمان و نحوه نگهداری آن، طراحی فیزیكی و امنیت، رفتار ضد اجتماعی، و محله و اجتماع محلی. عقیده‌ی ما بر این است كه این چهار عامل را نمی‌توان تنها به عنوان مسائل فنی یا اجتماعی در نظر گرفت. آنچه مهم است تعامل میان مسائل فنی و اجتماعی، و بافت است. در این مورد ما دنباله روی لاتور (2005) هستیم كه به این بحث كه «علت» در یك عامل یا تعداد كمی از عوامل دیده می‌شود و سپس از آن برای توضیح و تشریح استفاده می‌شود (در اینجا موفقیت یا شكست ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی مسكونی) انتقاد دارد:
«توضیح و تشریح، یك شاهكار شناختی مرموز نیست بلكه یك عملیات ساخت و ساز جهانی بسیار عملی است كه در رابطه برقرار كردن میان اشیا با اشیای دیگر وجود دارد، یعنی، در ردیابی یك شبكه. بنابراین ANT نمی‌تواند از فلسفه‌ی «رابطه‌ی علتی» كه در علوم اجتماعی استفاده می‌شود،‌پیروی كند.» (135)
در واقع در روش و سبك لاتور، تمایل بر این است تا بر پیچیدگی، چندگانگی و چندگونه‌ای ساختمان‌های بلندمرتبه‌ی مسكونی با توجه به موفقیت یا شكست آنها به عنوان یك محیط مسكونی قابل زندگی تأكید شود. بحثی كه در اینجا مطرح است این است كه موفقیت یا شكست ساختمان‌های بلند مرتبه‌ی مسكونی را می‌توان در عوامل چندگانه‌ای كه پیچیده و غیرخطی هستند، جست وجو كرد. این در واقع پیام دشواری برای سیاستگذاران است. ساختمان بلند مسكونی یك سیستم پیچیده اجتماعی-فنی است. این پاسخ قانع كننده‌ای نیست، اما یك حقیقت است. چالشی كه در اینجا مواجه شدن با آن وجود دارد، چگونگی ایجاد دركی دقیق‌تر از این ارتباطات تجربی و انتقال این پیچیدگی به سیاستگذاران می‌باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. مصاحبه كورین؛ ساختمان اریك هاووس؛ 2005.
2. The Residential High-Rise
3. كر، 2003.
4. Ken Livingstone.
5. مك نیل، 2002a؛ چارنی، 2007.
6. Urban Task Force.
7. DETR,1999.
8. مك نیل، 2002ب.
9. London Plan.
10. Brownfield Regeneration Policy
11. Square Mile
12. The Towers
13. Arugon Tower
14. Pepys Estate
15. Deptford
16. Berkeley Homes
17. Lewisham Council
18. London Bridge Tower
19. The shard of Glass
20. www. Londonbridgetower. com
21. Sustainable
22. Drawing Boards
23. Bill Dunster
24. SkyZED
25. St. George`s Plc
26. Vauxhall
27. Lambeth Council
28. GLA,2003a
29. skyline
30. House of Commons
31. جفكات و رابینسون، 1971؛ سیگرت، 1976؛ كولمن، 1985؛ پاور، 1997؛ تاورز، 2000؛ گرین و همكاران، 2000؛ چیكوبز، 2006.
32. Council Estates
33. The Research Project
34. Tenures
35. CRBC:Cities Revealed Building Class
36. OC:Ordinance Survey
37. Arc View GIS
38. Semi-Structured
39. جیكوبز، 2003.
40. Latourian
41. میراث بریتانیا را حفظ كنیم، 2001.
42. Barbican
43. چرچ و گیل، 2000؛ براون، 2003.
44. Defensible Space
45. Price Waterhouse,1999
46. دیكن، 1994: 127.
47. اسپایكر، 1987. .
48. هیل، 1997: 13.
49. Les Minguettes and Broadwater Farm Estate
50. Actor Network Theory(ANT)
51. لاتور، 2005: 71.
52. لاتور، 1997.
53. Events
54. Ronan Point
55. Red Road
56. جیكوبز، 2006.
57. High-Rise
58. Nation Tower Block Network
59. برای جزئیات بیشتر در مورد روش شناسی تجمعی (Aggregation methodology) به بكستر، 2005 مراجعه شود.
60. Lauderdale Tower
61. Barbican
62. Seaton point
63. Bowsprit Point
64. Canary wharf
65. بی‌نام، پرسشنامه، جون 2005.
66. مصاحبه؛ ساختمان كلمبیا پوینت؛ ژوییه 2005.
67. Material
68. جنكینز، 2002: 229-230.
69. Pope House
70. جیمی؛ مصاحبه پوپ هووس؛ سپتامبر 2005.
71. Lauderdale Tower
72. Bowsprit Point
73. یعنی ساختمان‌های سازمانی كه قابل خرید از سوی مستأجرانی هستند كه در آنها زندگی می‌كنند.
74. Denning Point
75. Tower Hamlets
76. Tissington Court
77. مصاحبه، ساختمان تسینگتون كورت، ژوییه 2005.
78. Taplow
79. Park View House
80. مصاحبه، ساختمان پارك ویو هاوس، اگوست 2005.
81. Edgecombe House
82. دفتر خاطرات عكس دار، 17 سپتامبر 2005.
83. Physical Design and Security
84. فار و آزبورن، 1997.
85. Seaton Point
86. Hackney
87. Pope House
88. لیسا، مصاحبه، پوپ هاوس، جون 2005.
89. Tissington Court
90. Simon Hughes
91. دفتر خاطرات عكسدار، تیسینگتون كورت، 28 جون 2005.
92. High-Rises
93. Denning Point
94. Taplow
95. مصاحبه، تاپلوف، سپتامبر 2005.
96. مصاحبه، دنینگ پوینت، سپتامبر 2005.
97. Lauderdale Tower
98. Barbican
99. Park view House
100. Lauderdale Tower
101. مصاحبه، پارك ویو هاوس، ژوییه 2005.
102. مصاحبه، پارك ویو هاوس، ژوییه 2005.
103. Anti-Social Behaviors
104. Park view House
105. Dennning Point
106. Wendover
107. Taplow
108. مصاحبه، پارك ویو هاوس، ژوئیه 2005.
109. Edrich House
110. مصاحبه، اریك هاوس، ژوییه 2005.
111. مصاحبه، تاپلوف، آگوست 2005.
112. پوتنم، 2000.
113. مصاحبه، تاپلوف، آگوست 2005.
114. مصاحبه، لاندردالی تاور، ژوییه 2005.
115. Interim Stategic Planning Guidance on Tall Building
116. Neighborhood and Community
117. پاركز و همكاران، 2002.
118. مصاحبه، پارك ویو هاوس، ژوییه 2005.
119. Brinklow House
120. دفتر خاطرات عكس‌دار، برینكلوف هاوس، سپتامبر 2005.
121. CABE
122. English Heritage
123. GLA,2004a
124. Park View House
125. دفتر خاطرات عكس‌دار، برینكلوف هاوس، 2005.
126. Brockwell
127. Edrich House
128. Stockwell Project
129. Stockwell
130. مصاحبه، اریك هاوس، ژوییه 2005.
131. تركینگتون، 2004: 147.
132. Functionalist
133. Tower Flower
134. Sky House
135. لاتور، 2005: 103.

منبع مقاله :
ایمری، راب، لیز، لورتا، راکو، مایک؛ (1390)، نوسازی شهر لندن؛ حكمرانی، پایداری و اجتماع محوری در یك شهر جهانی، ترجمه‌ی مجتبی رفیعیان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.