مهندسي فرهنگ، چيستي و الزامات

امروزه بحث فرهنگ به علت اهميت و تأثير آن بر سيستمهاي مختلف، يكي از مباحث داغ و به‌روز در محافل علمي و مديريت کلان است كه به تبع آن، مهندسي فرهنگ و مهندسي فرهنگي را در سطح مديريت عالي کشور مطرح كرده و سؤالات زيادي را در اين خصوص پيش آورده است.در مقال? حاضر سعي شده است ضمن ارائه تعريفي از مهندسي فرهنگ به عنوان پيش‌نياز مهندسي فرهنگي، به اين سؤال پاسخ داده شود که آيا مهندسي فرهنگ امکان‌پذير است؟ منظور از مهندسي فرهنگ چيست و
يکشنبه، 19 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مهندسي فرهنگ، چيستي و الزامات
مهندسي فرهنگ، چيستي و الزامات
مهندسي فرهنگ، چيستي و الزامات

نويسنده:دکتر احمد ودادي و اعظم دشتي

چكيده

امروزه بحث فرهنگ به علت اهميت و تأثير آن بر سيستمهاي مختلف، يكي از مباحث داغ و به‌روز در محافل علمي و مديريت کلان است كه به تبع آن، مهندسي فرهنگ و مهندسي فرهنگي را در سطح مديريت عالي کشور مطرح كرده و سؤالات زيادي را در اين خصوص پيش آورده است.در مقال? حاضر سعي شده است ضمن ارائه تعريفي از مهندسي فرهنگ به عنوان پيش‌نياز مهندسي فرهنگي، به اين سؤال پاسخ داده شود که آيا مهندسي فرهنگ امکان‌پذير است؟ منظور از مهندسي فرهنگ چيست و الزامات آن کدام است؟
واژگان كليدي: فرهنگ، نگرش سيستمي، پويايي‌هاي سيستم، تغيير فرهنگ، مهندسي فرهنگ.

1. فرهنگ

«فرهنگ» در ادبيات فارسي به معني ادب، تربيت، دانش،‌علم، معرفت، مجموعه آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنر‌هاي يك قوم است.(فرهنگ معين)
واژ? فرهنگ در زبان فارسي از واژه‌هاي بسيار كهن است كه نه تنها در نخستين متنهاي نثر فارسي دري، بلكه در نوشته‌هاي بازمانده از زبان پهلوي نيز فراوان يافت مي‌شود. همچنين مشتقات و تركيبهاي گوناگوني از واژة فرهنگ ساخته شده است. فرهيختن به معناي ادب و هنر و علم آموختن يا آموزنده بودن است و فرهنگ در اصل به معناي ادب و علم و هر آنچه در ردة شايستگي‌هاي اخلاقي و هنروري جاي دارد.(آشوري، 1380)
معادل واژه فرهنگ را در زبان عربي و انگليسي مي‌توان به ترتيب" الثقافه" و "culture" در نظر گرفت. «الثقافه» به معني پيروزي، تيزهوشي و مهارت بوده و نيز به معني استعداد فراگيري علوم و صنايع و ادبيات به كار رفته است(لسان العرب). واژة "culture" نيز در اصل به معني كشت و كار يا پرورش است.
محققان و صاحب‌نظران تا كنون تعاريف و توصيفهاي مختلفي از فرهنگ ارائه داده‌اند. در برخي از منابع، بيش از چند صد تعريف را ارائه شده است (ابوالقاسمي، 1380). اين تعاريف در دسته‌بندي‌هاي مختلفي تبيين شده‌اند كه از تعاريف فرهنگ ارائه شده است يكي از آنها، تقسيم تعاريف فرهنگ را به شش گروه زير بيان كرده است.
الف) تعريفهاي وصف‌گرايانه؛
ب) تعريفهاي تاريخي؛
ج) تعريفهاي هنجاري؛
د) تعريفهاي روانشناسي؛
هـ) تعريفهاي ساختاري؛
و) تعريفهاي تكويني. (آشوري، 1380)
در پژوهش ديگري(ابوالقاسمي،1384) مجموعه تعاريف فرهنگ به دوازده طبقه دسته‌بندي شده‌اند. فرهنگ به مثابه
1.کل روش زندگي؛ 2. ميراث فرهنگي؛ 3. روش تفكّر، احساس واعتقاد مردم؛ 4. ذهنيت رفتار؛ 5. چگونگي رفتار؛ 6. مخزن آموخته‌ها؛ 7. معيار تكرار امور؛ 8. رفتاراكتساب؛ 9. مكانيسم قواعد هنجاري رفتار؛ 10. تكنيك تطبيق بامحيط؛ 11. رسوب تاريخ؛ 12. ماتريس رفتار.
در يك دسته‌بندي ديگر، دسته‌بندي سه گانه به صورت تعاريف «حداكثري»، تعاريف «غير مادي» و تعاريف «حداقلي» از فرهنگ مطرح شده است. (باقري مقدم ، 1385)
«ري لويك» اعلام مي‌كند فرهنگ داراي دولاية بيروني و دروني است و جهان‌بيني در قلب آن قرار دارد. صاحب نظران(مانند ادگارشاين) ديدگاه ري لويك را توسعه داده و فرهنگ را شامل سه لايه دانسته‌اند كه «جهان‌بيني» هست? مركزي، «ارزشها و باورها» لاية دوم و «تجلي مادي» لاية سوم را تشكيل مي‌دهند. (ابولقاسمي،1384)
فرهنگي كه اسلام بنا نهاد، حيات هدفداري است كه ابعاد زيباجويي، علم‌گرايي، منطق‌طلبي و آرمان‌خواهي انسانها را به شدت به فعليت ‌رسانده و همة عناصر فرهنگي را متشكل مي‌سازد؛ عنصر فرهنگ علمي را از عنصر اخلاق عالية انساني جدا نمي‌سازد و عنصر فرهنگ هنر را از عنصر فرهنگ ارشاد اقتصادي تفكيك نمي‌كند؛ وحدت فرهنگ را پيرو وحدت روح آدمي قرار داده و از تجزيه و متلاشي شدن آن جلوگيري مي‌كند. عناصر فرهنگ اسلامي كه در منابع معتبر؛ ادب، خصال، علم، اخلاق به مفهوم عمومي آن و محاسن امور ناميده مي‌شوند، همگي درون يك مفهوم عالي به نام "حكمت" جاي دارند. حكمت شامل هر گونه نمود و فعاليتي است كه مي‌‌تواند نيروبخش حيات هدفدار براي هر فرد در جامعه باشد. (جعفري، 1373)

2. تغييرپذيري فرهنگ

"انتقال فرهنگ" هم به معناي انتقال فرهنگ از نسلي به نسلي ديگر و هم به معناي مبادله عناصر مختلف فرهنگ به کار مي‌رود. در معناي اول، فرهنگ هر قوم و ملت به وسيل? نهادهاي خانواده، حكومت، آموزش و پرورش و روحانيت به صورت ارزشها، اعتقادات و هنجار‌هاي اجتماعي و غيره از نسلي به نسلي ديگر انتقال مي‌يابد. هر نسلي فرهنگ پدران خود را مي‌آموزد و سپس آن را با دگرگوني متناسب با عصر و زمان مي‌پذيرد و به نسل بعد منتقل مي‌كند و از اين طريق فرهنگ به تكامل مي‌رسد. (زند وکيلي، 1383)
اما در معناي دوم، قابليت انتقال فرهنگ و اكتسابي بودن آن موجب شده است ملل مختلف به گونه‌اي اختياري و ارادي يا غير ارادي به مبادلة عناصر مختلف فرهنگ جامعة خود با جوامع ديگر بپردازند. امروزه وسايل ارتباط جمعي،‌ دانشگاهها، مراجع سياسي، توريسم، مهاجرتها ، بازرگاني و… مبادلة فرهنگي را آسان و سريع كرده است. البته معمولاً تمام يك فرهنگ با پيچيدگي‌هاي خاص و چگونگي تركيب عناصر تشكيل‌دهندة آن به جامعة ديگر منتقل نمي‌شود و اغلب تنها برخي از عناصر يك فرهنگ منتقل مي‌گردد. (علي‌احمدي و ديگران، 1383)
استعداد فرهنگ‌پذيري بشر، مستند به اشتياق شديد او به كمال‌جويي است و اين اشتياق در درون بشر به قدري جدي و واضح است كه جايي براي ترديد باقي نمي‌گذارد.(جعفري، 1373)
فرهنگ‌پذيري، متغيّرها و دروندادهاي متعددي دارد كه بسته به اين متغيّرها و دروندادها، چند نوع فرهنگ‌پذيري ممكن مي‌شود:
1. اختلاط يا جذب؛
2. الحاق؛
3. خاموشي؛
4. انطباق. (پهلوان، 1378)
پژوهشگراني كه دربارة تغيير فرهنگ تحقيق مي‌كنند، دريافته‌اند كه نوآوري فرهنگي (معرفي افكار، هنجارها يا اقلام مادي جديد) هم در نتيجة نيروهاي داخلي و هم در نتيجة نيروهاي خارجي واقع مي‌شود. ساز و كارهاي تغيير كه در يك فرهنگ عمل مي‌كنند، اكتشاف و اختراع خوانده مي‌شوند. به رغم اهميت اكتشاف و اختراع، بنياد بيشتر تغييراتي كه در جامعه گذاشته مي‌شود نتيجة وام‌گيري از فرهنگهاي ديگر است. اين جريان، اشاعه يا انتشار فرهنگي خوانده مي‌شود؛ يعني اشاع? مقولات فرهنگي از يك فرهنگ به فرهنگ ديگر(فرارو، 1379). انتقال فرهنگ به هر دو معني، مستلزم تغيير فرهنگ است. تغيير فرهنگ امري پذيرفته شده است؛ آنچه مورد اختلاف است ميزان، نوع، حوزه و مکانيزمهاي تغيير و قضاوت ارزشي در خصوص تغيير فرهنگ است. (رجب‌زاده، 1379)
با توجه به تحولات جهاني، برخي معتقدند که تغييرات فرهنگها نشان از حرکت به سمت فرهنگ جهاني دارد. به نظر مي‌رسد گسترش مبادلات فرهنگي در تمهيد تدوين يک فرهنگ جهاني است و اين گونه تصور مي‌شود که بسياري از اختلافات مردم جهان در حال از بين رفتن است. درحالي كه اين مسئله به اين سادگي‌ها که مطرح مي‌شود، نيست.(جعفري، 1373)
هنگامي‌که در سال 1992 ميلادي در اروپا، اتحاديه اقتصادي شکل گرفت، اميدها براي ايجاد ديگ ذوب اروپايي زياد شد اما اين اميد پايدار نبود و کمک چنداني به ايجاد فرهنگ مشترک اروپا نکرد... به نظر مي‌رسد فشارهاي وارده و اقدامات انجام شده براي ايجاد همگرايي يا يکپارچگي فرهنگي، موجب ايجاد فشارهايي برابر (اگر نگوييم قوي‌تر) براي ايجاد واگرايي يا استقلال فرهنگي شده است.(اعرابي و ايزدي، 1379)
نکته ظريفي در مباحث جهاني شدن فرهنگ وجود دارد و آن اينکه، اغلب منظور از فرهنگ چيزي به نسبت متفاوت است، به طوري که آن را با پيام‌رساني جهاني شنونده و تکنولوژي‌هاي رسانه‌اي يکي مي‌گيرند... اگر چه تکنولوژي‌هاي پيام‌رساني نقش محوري در فرايند جهاني شدن دارند، اما آشکار است که توسعه آنها با جهاني شدن فرهنگ يکي نيست. (1999 ,omlinson)

3. مديريت، مهندسي و نسبت بين آنها

براي مفهوم مديريت تعاريف زيادي ارائه شده است از جمله:
- انجام دادن کارها به وسيله ديگران؛ (اعرابي ، 1379)
- فرايندي است از برنامه‌ريزي، ساماندهي، رهبري و کنترل تلاشهاي اعضاي سازمان و مورد استفاده قرار دادن ساير منابع سازماني براي رسيدن به هدفهاي مشخص يا اعلام شده سازمان. (استونر و فريمن، 1375)
مهندسي در فرهنگ وبستر به صورت چنين تعريف شده است:
«استفاده از علوم طبيعي و رياضيات به منظور بهره‌برداري از مواد و منابع انرژي در طبيعت و استفاده از ماشين‌آلات، توليدات، نظامها و فرايندها».
فرهنگ آکسفورد، «مهندسي» را استفاده از علم براي کنترل و استفاده از نيرو به ويژه با استفاده از ماشين‌آلات و فن‌آوري تعريف کرده است.
در دايره المعارف فارسي، «مهندسي» علم طرح‌ريزي و ساختن و به کار انداختن ساختمانها و ماشينها و ساير اسباب لازم براي صنعت و زندگي روزانه تعريف شده است.
اصولاً مبنا و اساس مهندسي؛ فيزيک، شيمي، رياضيات و علومي مانند مکانيک، ترموديناميک... و تحليل سيستمهاست که از اين سه رشته نشئت گرفته اند. مهندسي، هنر تخصصي به کارگيري علوم به منظور تبديل بهينة منابع طبيعي به مواد قابل استفاد? بشري است. (2006,Britannica Encyclopaedia )
تعريفي از مهندسي که اجماع تقريباً کاملي بر سر آن وجود دارد، به شرح ذيل است: کاربست ارزيابانه و خلّاقان? (اصول علمي و رياضي) به دست آمده از طريق مطالعه، تجربه و عمل براي طراحي، ساخت و راه‌اندازي ساختارها و ماشينهاي لازم براي بهره‌برداري (بهتر و بيشتر) از مواد و نيروهاي طبيعت در راه نفع انسان. اين تعريف در بر گيرند? چند نکته است؛ نخست اينکه موضوع مهندسي، مواد و نيروهاي طبيعت است. دوم اينکه هدف مهندسي، تأمين نيازها و علايق انسانهاست. سوم اينکه اصول علم تجربي و رياضي در حکم ابزارهاي مهندسي است و سرانجام اينکه طراحي، ساخت و راه‌اندازي سازه‌ها و ماشينها، روشهاي مهندسي است. (گل‌محمدي، 1386)
در سالهاي اخير، برخي مفاهيم و رشته‌ها با پيشوند مهندسي ظاهر شده‌اند که نمايانگر حاکميت نگاه مهندسي بر آن رشته‌ها يا مفاهيم است؛ مانند مهندسي مالي که بر استفاده از روشهاي کمّي براي طراحي مبتکرانة ابزارهاي مبادلات مالي و ساختار مالي در شرايط پيچيدة فعلي تأکيد دارد. (راعي و سعيدي، 1383)
از شاخه‌هاي جديد مهندسي، مهندسي سيستمهاست که طراحي و نوسازي و بهسازي سيستمها، موضوع بحث آن مي‌باشد و از روشهاي علمي مرسوم در مهندسي سيستمها و علم مديريت مي‌توان به تحقيق در عمليات، تحليل سيستمهاي ديناميکي پيوسته و گسسته، نظريه سازمان، سايبرنتيک و علم کنترل، تصميم‌گيري چند معياره و نظريه فازي اشاره كرد. (صنيعي‌منفرد، 1380)
مهندسي سيستمها بيش از آنکه شاخه‌اي از مهندسي باشد، تکنيک به کار بردن دانش از ساير رشته‌هاي مهندسي و نظريه‌هاي علمي در ترکيبي (شکلي) مؤثر است... اگر سيستم، بزرگ و پيچيده باشد، شايد مشکل باشد که بدانيم چگونه عمل مي‌کند. بخش بزرگي از مندرجات (محتويات) مهندسي سيستمها، شامل روشهاي تحقيق در چنين موقعيتهاي نسبتاً پيچيده اي است.(2006,Britannica Encyclopaedia)
مي‌توان گفت كه در نگرش سيستمها و علم مديريت، مدلي از پديده‌ها و مسائل مورد نظر تهيه مي‌شود، به گونه اي که بتواند تا حد قابل قبولي، واقعيت پديده يا مسئلة مورد نظر را توصيف و بيان كند. (صنيعي‌منفرد، 1380)
مديريت سيستمها با تدابير و اداره امور سيستم سر و کار دارد. مديريت در بهترين شکل خود محدود و منوط به ساز و کارها و بسترهايي است که فعاليتهاي سيستم در آنها انجام مي‌پذيرد، در حالي که مهندسي به اصلاح و نوسازي سيستمها مي‌پردازد و فضاي مديريتي را بهبود و ارتقا مي‌بخشد. گاهي فعاليت مهندسي از فعاليت مديريتي به طور کلي قابل تفکيک و شناسايي است و گاهي اين دو نقش، توأمان وجود دارد. (درآمدي بر مهندسي فرهنگ و مهندسي فرهنگي، 1384)

4. مهندسي فرهنگ و مديريت فرهنگ

براي تعريف مهندسي و مديريت فرهنگ، فرهنگ را در قالب سيستم تعريف مي‌کنيم. سيستم مجموعه‌اي است از اجزاي به هم وابسته که به علت وابستگي حاکم بر اجزاي خود، کلّيت جديدي را پديد آورده‌اند. اجزاي سيستم ضمن برخورداري از ارتباطات کنشي و واکنشي، از نظم و سازمان خاصي پيروي كرده و در جهت تحقق هدفهاي معيني که دليل وجودي سيستم است، فعاليت مي‌کنند. (زاهدي، 1378)
نگرش سيستمي که برگرفته از نظري? عمومي سيستمهاست، چارچوبي منطقي و علمي ارائه مي‌دهد که منجر به شناخت کامل‌تري از محيط مي‌شود. به نظر برتالنفي ـ واضع تئوري عمومي سيستمها ـ اين تئوري ابزار مفيدي براي مدل‌سازي است که مي‌تواند در رشته‌هاي گوناگون مورد استفاده قرار گيرد. در واقع؛ نگرش سيستمي، راه و روش فکر کردن و قالب ذهني خاص است؛ نحو? تفکري است که چارچوبي براي در نظر گرفتن عوامل درون و برون سيستمي به عنوان يک کل متشکّل به دست مي‌دهد. هر سيستم ازاجزايي تشکيل شده است و هر جزء نقش خاصي را به منظور تحقق هدف سيستم ايفا مي‌کند. اين اجزا عبارتند از: درونداد، فرايند تبديل، برونداد، بازخورد و محيط سيستم(همان). با تعميم اين نحو? نگرش به فرهنگ و امور فرهنگي، مي‌توان گفت کسي که با نگرش سيستمي به فرهنگ نگاه مي‌کند، فرهنگ را کلّيتي مي‌بيند که از بخشهاي مختلفي تشکيل شده است. اين بخشها را مي‌توان در شكل ذيل نشان داد: (با بهره گيري از: باقري‌مقدم، 1385)
با استفاده از نگرش مهندسي سيستمها و علم مديريت، امور مربوط به فرهنگ را مي‌توان به دو دسته تقسيم کرد:
الف) مهندسي فرهنگ يا مهندسي سيستم فرهنگي؛
ب) مديريت فرهنگ يا مديريت سيستم فرهنگي.
با نگاه به فرهنگ به عنوان يک سيستم، مديريت سيستم فرهنگي به معني تدبير و ادار? امور فرهنگ خواهد بود؛ يعني مديريت ورودي‌ها، پردازش، خروجي‌ها و بازخورد سيستم فرهنگ. مهندسي سيستم فرهنگي بر استفاده از روشهاي نو و ترکيبي براي طراحي مجدد، نوسازي و بهسازي بسترهاي فرهنگي سر و کار دارد. با نگرش سيستمي، ورودي، فرايندها، خروجي و بازخورد سيستم فرهنگي (فرهنگ به عنوان يک سيستم) مورد باز طراحي و بهسازي قرار مي‌گيرد.
با نگاهي ديگر، اگر فرهنگ را طبق الگوي «ادگار شاين» شامل سه لاي? مصنوعات يا نمادها، ارزشها و مفروضات اساسي در نظر بگيريم، در مهندسي فرهنگ، اجزاي اين لايه‌ها و روابط بين آنها و روابط اجزاي هر لايه با خود و با اجزاي لايه‌هاي ديگر با به کارگيري روشهاي نو و ترکيبي مورد نوسازي و بهسازي قرار مي‌گيرد. بنابراين، فعاليت مهندسي فرهنگ در قالب مطالعة يک نظام، تجزيه و تحليل آن و خلق مبتکران? شرايط و فرصتهاي جديد و نيز استفاده از روشهاي کمّي (قابل اندازه‌گيري) است.
به بيان ديگر، با توجه به حوزه‌هاي جديد مهندسي، مثل مهندسي سيستمها و ... فعاليتهايي که در حوز? مهندسي فرهنگ انجام مي‌شود شامل مطالعه نظام، توجيه عناصر نظام، تجزيه و تحليل آن، طراحي و خلق موضوعات نو يا بررسي مشکلات و ارائة راه حلهاي جديد است.

5. الزامات مهندسي فرهنگ

يكي از پيش‌نياز‌هاي مهندسي فرهنگ، شناخت فرهنگ است. شناخت فرهنگ را مي‌توان به اكتشاف اقيانوس تشبيه كرد. در سطح اين اقيانوس هنگامي كه سوار اين امواج مي‌شويم مي‌توانيم مصنوعات، آيينها و رفتار‌ها را مشاهده كنيم و اينها نشان‌دهندة آن چيز‌هايي است كه در اعماق اين اقيانوس قرار داد. اما براي مطمئن شدن بايد زير آب را نگاه كرد؛ يعني براي يافتن دلايل آنها (‌مصنوعات، آيينها و رفتار‌ها) بايد پرس و جو كرد. ارزشها و باور‌ها، دلايل بروز رفتار‌هاي خاص هستند. اما اگر كمي پايين‌تر برويم و عميق‌تر بنگريم، فرضيات زمينه‌سازي را مي‌بينيم كه دستيابي به آنها كار ساده‌اي نيست و بايد از طريق تفسير، آنها را استنتاج كرد. (اعرابي و ايزدي، 1379)
سطوحي را كه فرهنگ مي‌تواند از رهگذر آنها مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد به شرح زير مي‌توان نشان داد:
در سطح بيروني، مصنوعات يا دست‌ ساخته‌ها قرار دارد كه شامل تمامي پديده‌هايي مي‌شود كه ديده يا شنيده و احساس مي‌شوند. مهم‌ترين نكته در خصوص اين سطح فرهنگ، اين است كه مشاهدة آن آسان و كشف رمز آن بسيار مشكل است. ارزشهاي حمايت شده، هنجار‌ها و مقرراتي هستند كه اصول عملي روزمره را فراهم و اعضاي گروه، رفتارشان را از آن طريق هدايت مي‌كنند. مفروضات اساسي، عميق‌ترين سطح فرهنگ را تشكيل مي‌دهند؛ زيرا به اين مفروضات با ديد? احترام نگريسته مي‌شود و به منزلة امري معامله نشدني با آن رفتار مي‌شود. ارزشها مي‌توانند مورد بحث و گفتگو قرار گيرند و مردم مي‌توانند در مورد آنها به توافق برسند يا نرسند. مفروضات اساسي آن قدر مورد توجه و احترام هستند كه اگر كسي به آنها اعتقاد نداشته باشد خود به خود طرد مي‌شود. از اين رو، تغيير آنها بي‌اندازه مشكل است.(ادگارشاين، 1383)
وقتي از برنامه‌‌ريزي در مورد هر موضوعي سخن گفته مي‌شود منظور ايجاد تغييري آگاهانه درجريان تحول‌آن موضوع، مطابق خواست و الگوي ذهني خود برنامه‌ريز است(علوي‌تبار، 1379). برنامه‌ريزي به اين معنا، زير‌مجموع? فعاليتهاي مهندسي (طراحي مجدد، نوسازي يا بهسازي) به حساب مي‌آيد. ديدگاههاي متفاوتي پيرامون برنامه‌ريزي فرهنگي وجود دارد. طبق ديدگاه اول، فرهنگ به دليل ماهيت و معنويتش برنامه‌پذير نيست. اين ديدگاه، فرهنگ را امري دروني، معنوي و اخلاقي مي‌پندارد. لذا عملاً فرهنگ را غير قابل برنامه‌ريزي توصيف مي‌كند. در مقابل، ديدگاه دوم معتقد است استفاده از ابزار‌هاي فرهنگي،‌ فعاليتهاي فرهنگي را شكل داده و هر يك از اين فعاليتها به نحوي فرهنگ جامعه را تحت تأثير خود قرار مي‌دهد. لذا براي استفاد? بهينه از ابزار‌ها و منابع فرهنگي و ساماندهي مسير فعاليتها، سياستگذاري ‌و برنامه‌ريزي فرهنگي غير قابل انكار است. (نگاهداري، 1383)
به بيان ديگر، دو رويكرد به ايجاد تغيير آگاهانه در فرهنگ وجود دارد. طبق رويكرد اول، فرهنگ از ساختار ويژه‌اي برخوردار است. لذا دگرگوني‌ها و تغييرات آن تابع ساز و كارهاي دروني و تاريخي است و به هيچ وجه نمي‌توان از بيرون، مطابق طرح و برنامه‌اي خاص، تغييرات پيش‌بيني نشده‌اي را در آن پديد آورد(يعني مهندسي فرهنگ امکان‌پذير نيست). در رويكرد دوم، فرهنگ همانند ساير پديده‌هاي اجتماعي تلقي مي‌شود. لذا برنامه‌ريزي دراين زمينه ميسّر و ضروري است (اکبري، 1381). بنابر اين، تجزيه و تحليل آن و خلق مبتکرانة شرايط وفرصتهاي جديد و نيز استفاده از روشهاي کمّي؛ يعني مهندسي فرهنگ، امکان‌پذير و لازم است.
مي‌توان گفت پاسخ به اين پرسش (قابليت برنامه‌ريزي آگاهانه و مهندسي فرهنگ) كاملاً به برداشت ما از معني و مفهوم فرهنگ بستگي دارد. اگر فرهنگ را شبكه‌اي از معاني و نماد هاي موجود در ميان جمعي از انسانها بدانيم كه به مرور ايام و با عبور از مجراي تحولات تاريخي شكل گرفته است، آن‌گاه اين پديدار انساني، غيرقابل برنامه‌ريزي و تغيير آگاهانه خواهد بود. با اين معنا، فرهنگ را مصداق بسياري از اصطلاحات رايج در حوز‌? اقتصاد و مديريت، همچون برنامه‌ريزي و هدفگذاري، يا در شكل افراطي مهندسي اجتماعي نمي‌توان دانست. بر اساس گرايش ديگر كه در حوز? مطالعات فرهنگ‌شناسي و علوم اجتماعي به چشم مي‌خورد، فرهنگ، دست ساختة برخي گروهها يا طبقات اجتماعي است. از اين رو، همانند اقتصاد و صنعت قابل برنامه‌ريزي و تغيير شكل هدفمند است (سليمي، 1382). در نتيجه، يکي از الزامات مهندسي فرهنگ، انتخاب تعريفي از فرهنگ است که امکان ايجاد تغيير آگاهانه درآن وجود داشته باشد.
نكتة مهم ديگر، انتخاب نوع رويكرد به برنامه‌ريزي تغيير آگاهانه است. در يك تقسيم‌بندي مي‌توان چهار رويكرد به برنامه‌ريزي را مشخص كرد.
الف) برنامه‌ريزي خردگرا: اين ديدگاه اساساً متکي بر الگوهاي رياضي و نظر کارشناسي است؛
ب) برنامه‌ريزي تعاملي: در ديدگاه تعاملي از طريق ايجاد ارتباط سازنده سعي مي‌شود تفاهم جمعي برقرار شود؛
ج) برنامه‌ريزي هماهنگ‌ساز: در اين ديدگاه، هماهنگي ميان سازمانها مطرح است كه از راه طراحي چارچوبهاي تشکيلات و شيوه‌هاي اجرايي امکان‌پذير است؛
د) برنامه‌ريزي چارچوب‌ساز: اساس کار در اين ديدگاه، رسيدن به يک يا چند ابر سياست براي هر وضعيت مشکل‌دار است. مراد از ابر سياست، گفتمان مسلط در يک حوزة معين اجتماعي است. (جلالي، 1382)
نظريه برنامه‌ريزي از ديدگاه سنّتي يا خردگرا كه به طور عمده مبتني بر نظر كارشناس متخصص و روشهاي علمي تصميم‌گيري است، به ديدگاههاي جديدي نظير ديدگاه تعاملي يا ديدگاه هماهنگ‌ساز يا ديدگاه چارچوب‌ساز تغيير يافته است. لذا در برنامه‌ريزي براي ايجاد تغييرات آگاهانه در فرهنگ، پيروي از ديدگاههاي جديد برنامه‌ريزي به خصوص ديدگاه چارچوب‌ساز لازم است.
علامه محمدتقي جعفري ضمن تشريح فرهنگ پيرو و فرهنگ پيشرو چنين بيان مي‌دارد: مقصود از اينكه بشر در هر مورد كه با نظام پيشرو حركت و توفيق تكامل را به دست آورده است آن نيست كه بشر مي‌تواند با تجزبه و تنظيم تعدادي از قضاياي كليدي به عنوان قوانين، حركت و تحوّل تكاملي داشته باشد، بلكه منظور ما اين است كه انسانها در هر زمان و مقطعي از تاريخ، در هر موضوعي كه با آگاهي و اطلاع از جوانب گوناگون آن موضوع، واقعياتي را به دست آورده و آنها را به صورت قانوني درآورده و از آنها تبعيت كرده است، حركت و تحوّلش تكاملي بوده است. (جعفري، 1373)
برنامه‌ريزي فرهنگي مقتضاي خاصي دارد و نمي‌تواند بر اساس الگو‌هاي كلاسيك برنامه‌ريزي منطبق باشد. برنامه‌ريزي فرهنگي يك برنامه‌ريزي نسبي است. فرهنگ چيزي نيست كه بتوان آن را كاملاً در قالبهاي كمّي تعريف، توصيف و برنامه‌ريزي كرد. براي برنامه‌ريزي فرهنگي، مدل رياضي ويژه‌اي وجود ندارد و هرگونه مدل‌سازي و شبيه‌سازي در اين خصوص با مشكل مواجه خواهد شد. (نگاهداري، 1383)
آخرين نکته در مهندسي فرهنگ، توجه به پيچيدگي و عدم اطلاع دقيق از ماهيت فرايندهاي پردازش سيستم فرهنگ است. هر گاه امکان آگاهي دقيق از ماهيت عملياتي که بر روي داده‌ها انجام مي‌گيرد ميسّر نباشد، در مورد فرايند تبديل، از اصطلاح جعبه سياه استفاده مي‌شود. در اين صورت با مطالعه تغييرات در درونداد، بايد به بررسي برونداد پرداخت و رابط? بين اين دو را مشخص کرد.
در مطالعه سيستم، مي‌توان اثر تغيير يک عامل را با ثابت نگهداشتن ساير عوامل، مطالعه، بررسي و اندازه‌گيري کرد و بدين طريق نسبت به مشخصات سيستم، ديدگاههاي جديدي کسب کرد. انجام چنين کاري با سيستمهاي واقعي به ندرت ممکن مي‌شود و اگر سيستم، سيستم پيچيده‌اي باشد، براي شناخت، درک و تجزيه و تحليل رفتار اجزاي سيستم بايست از پويايي‌هاي سيستم بهره برد. پويايي‌هاي سيستم، روش درک انواع مشخصي از مسائل پيچيده سيستم است. اين رشته که قبلاً به پويايي‌هاي صنعت موسوم بود، هم اکنون در زمينه‌هاي مختلف مانند مديريت پروژه‌ها، برنامه‌ريزي شهري، رشد جمعيت انساني، درک آثار رشد نمايي و حالات آن در جهان متناهي، کاهش منابع طبيعي و حتي آزمون نظريه‌هاي پزشکي کاربرد دارد.
مسائل موجود در اين سيستمها از دو ويژگي برخوردارند: 1. پويايي؛ 2. ساختار بازخوردي. بر اساس ويژگي پويايي، ابعاد کمّي و کيفي سيستم در طول زمان دستخوش تغيير مي‌شود و بر اساس ساختار بازخوردي، سيستم در فرايند تحول خود در هر مرحله، به مرحل? قبل و بعد خود اطلاعاتي را ارائه مي‌دهد.(حميدي‌زاده، 1379)
فرهنگ به مثابة يک سيستم، ويژگي سيستمهاي پويا را داراست؛ زيرا علاوه بر پيچيده بودن، همان گونه که در بحث تغييرپذيري فرهنگ ذکر شد، مدام در طول زمان دستخوش تغيير است و بسته به عوامل مختلف، نرخ تغيير هم مي‌تواند متفاوت باشد و در هر مرحله از تحول خود ، اطلاعاتي به مرحله قبل و بعد خود ارائه مي‌دهد. پويايي‌هاي سيستم به عنوان يک علم چند جنبه‌اي و ميان رشته‌اي، براي تدوين برنامه‌هاي راهبردي و کلان ... ظرفيت و توان بالايي دارد و مي‌تواند با تنوع مؤلفه‌ها و متغيرها، به تبيين و پيش‌بيني رفتار پديده‌ها بپردازد.

6. نتيجه‌گيري

در مورد فرهنگ از منظرهاي متفاوت تعاريف مختلفي ارائه شده و در تغييرپذيري فرهنگ اجماع نظر وجود دارد، گرچه در کمّ و کيف آن اختلاف است.
امور مربوط به فرهنگ را مي‌توان به دو دستة «مهندسي فرهنگ» و «مديريت فرهنگ» تقسيم كرد، در مديريت فرهنگ، تدبير و ادارة امور فرهنگي يا مديريت سيستم فرهنگ (ورودي‌ها، فرايندها، خروجي‌ها و بازخورد) مدّ نظر است، اما در مهندسي فرهنگ؛ مطالعة سيستم، تجزيه و تحليل آن، خلق مبتکرانة شرايط و فرصتهاي جديد و نيز استفاده از روشهاي کمّي (قابل اندازه‌گيري) مدّ نظر است. به بيان ديگر؛ مهندسي فرهنگ، يعني استفاده از تفکّر سيستمي و روشهاي نو براي طراحي مجدد، بهسازي و نوسازي سيستم فرهنگ.
با توجه به ماهيت فرهنگ، رعايت الزامات ذيل در مهندسي فرهنگ لازم است:
الف) شناخت هر يک از لايه‌هاي فرهنگ، ابزار و روش خاصي را طلب مي‌کند و هر چقدر به لايه‌هاي پايين آن مي‌رسيم، تغيير، مشکل‌تر مي‌شود؛
ب) براي انجام مهندسي فرهنگ، انتخاب تعريفي از فرهنگ که برنامه‌ريزي جهت ايجاد تغييري آگاهانه در جريان تحول فرهنگ را امکان‌پذير كند، لازم است؛
ج) در برنامه‌ريزي جهت نوسازي و بهسازي فرهنگ، پيروي از رويکردهاي جديد برنامه‌ريزي به جاي رويکرد سنّتي خردگرا مورد نياز است و در بين رويکردهاي جديد، تأکيد بر رويکرد چارچوب‌ساز است؛
د) فرهنگ به عنوان يک سيستم، ويژگي‌هاي سيستمهاي پويا را داراست. براي تجزيه و تحليل و شناخت مسائل پيچيدة سيستم فرهنگ، بايد از پويايي‌هاي سيستم استفاده کرد.
منابع
? (1384)؛ درآمدي بر مهندسي فرهنگ و مهندسي فرهنگي کشور، تهران، دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي.
? آشوري، داريوش(1380)؛تعريف ها ومفهوم فرهنگ، تهران، انتشارات آگاه.
? ابن منظور محمد بن مكرم (1424ه‍ . ق)، لسان العرب، المرجع و المنجد، بيروت، دارالفكر.
? ابوالقاسمي، محمد جواد(1384)؛ شناخت فرهنگ، انتشارات عرش پژوه،.
? ابوالقاسمي، محمد جواد)1384(؛ به سوي توسعه فرهنگ ديني در جامعه ايران، تهران ،انتشارات عرش پژوه.
? احمدي، حسن (‌1381)؛ روش برنامه ريزي در بخش فرهنگ،تهران، انتشارات سازمان برنامه و بودجه.
? استونر، جيمز و فريمن، ادوارد(1375)؛ مديريت ، ترجمه پارسانيان و اعرابي،تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهاي بازرگان.
? اعرابي و ايزدي(1379)؛ مديريت در پهنه فرهنگها، تهران، دفتر پژوهش¬هاي فرهنگي.
? اکبري، محمد علي(1381)؛ محدوديت هاي برنامه ريزي فرهنگي، مجموعه مقالات جامعه و فرهنگ، تهران، نشر آرون.
? باقري مقدم، ناصر(1385)؛ ارزيابي استراتژيک نظام فرهنگي کشور با رويکرد سيستمي، تهران، دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي.
? پهلوان، چنگيز(1378)؛ فرهنگ شناسي، گفتارهايي در زمينه فرهنگ و تمدن، تهران، نشر قطره.
? جعفري، محمد تقي(1373)؛ فرهنگ پيرو، فرهنگ پيشرو، تهران، انتشارات علمي وفرهنگي.
? جلالي، پرويز(1382)؛ «برنامه ريزي زبان ملي در ايران»، مجموعه مقالات همايش سياستگذاري وفرهنگ در ايران، تهران، نشر آن.
? حميدي¬زاده ، محمدرضا(1379)؛ پويايي¬هاي سيستم ، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي.
? دايره المعارف فارسي(1374)؛تهران، انتشارات امير کبير.
? راعي، رضا و سعيدي، علي(1383)؛ مباني مهندسي مالي و مديريت ريسک، تهران، سمت.
? رجب زاده، احمد(1376)، انگاره نظري فرهنگ و الزامات برنامه اي، مجموعه مقالات گردهمايي، ساماندهي فرهنگي ،تهران، نشر دال.
? زاهدي، شمس السادات(1378)؛ تجزيه و تحليل و طراحي سيستم ها، تهران، دانشگاه علامه طباطبايي.
? زند وکيلي، مهدي (1383)؛ مردم شناسي فرهنگي، پژوهشکده تحقيقات اسلامي، تهران، انتشارات زمزم هدايت.
? سليمي، حسين(1382)؛ سياست پذيري فرهنگ، مجموعه مقالات همايش سياستگذاري و فرهنگ در ايران امروز،نشر آن.
? شاين، ادگار (1382)؛ مديريت فرهنگ سازماني و رهبري، ترجمه برزو فرهي پورزنجاني، تهران، سيماي جوان.
? صنيعي منفرد، محمد علي(1380)؛ مباحثي در تحقيق در عمليات پيشرفته با نگرش کاربردي، تهران، دانشگاه الزهرا.
? علوي تبار، عليرضا(1379)؛ «ارزيابي بخش فرهنگ در برنامه¬هاي اول و دوم توسعه»، مجموعه مقالات گردهمايي، ساماندهي فرهنگي،تهران، نشر دال.
? علي احمد، علي رضا و ديگران(1383)؛ شناخت فرهنگ و فرهنگ سازماني و مديريت بر آن، تهران، انتشارات توليد دانش.
? علي احمد، عليرضا؛ و ديگران(1382)؛ نگرش جامع بر مديريت استراتژيک، تهران، توليد دانش.
? فرارو، گري پي(1379)؛ انسان شناسي فرهنگي بعد فرهنگي تجارت جهاني، ترجمه غلامعلي شاملو، تهران، سمت.
? گل محمدي،احمد(1386)؛ تاملي در باره مهندسي فرهنگ ،مجموعه مقالات اولين همايش ملي مهندسي فرهنگي، تهران، دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي.
? معين محمد (1376)، فرهنگ فارسي معين، تهران، امير كبير چاپ يازدهم.
? ابن منظور، محمد بن مكرم(1424 ه.ق)؛ لسان العرب، المرجع والمنجد، بيروت، دارالفكر.
? نگاهداري، بابک(1383)؛ درآمدي بر برنامه ريزي راهبردي توسعه فرهنگي، تهران ،دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي.
? Encyclopedia Britannica, 2006.
? Oxford advanced learnes Dictionary, 1984.
? Tomlinson,john(1999).Globalization and culture city, polity press,
? Webster's New collegiate Dictionary, 1981.


معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط