نویسنده: لورنس فریدمن
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
Strategic Studies
مطالعات استراتژیک یا راهبردی که به نقش نیروی نظامی در سیاست بین المللی مربوط میشود، در عینحال میتواند به خردهپرسشهای مربوط به تکوین و رشد نیروهای مسلح، انتخابهای آنها و مجهز شدنشان به جنگافزارها، و همچنین به پرسشهای کلان نظیر کارایی نیروی نظامی در مقایسه با روشهای اقتصادی و دیپلماتیک در دستیابی به اهداف دولتها بپردازد. کانون اصلی این مطالعات، توزیع و کاربست ابزارها و روشهای نظامی برای رسیدن به اهداف سیاسی است و شامل بازداشتن از جنگ، تقویت معاهدهها و پیمانهای نظامی و مبادرت به مذاکرههای کنترل تسلیحات و البته اقدام به جنگ میشود. در این مطالعات نه فقط متوجه این مسئله هستند که کدام فعالیتهای نظامی ممکن است به نفع اهداف معینی باشد بلکه همچنین به این مسئله نظر دارند که چگونه میتوان این اهداف را تغییر داد تا با ابزارهای نظامی موجود انطباق پیدا کنند و چه پیامدهای منظور نشدهای ممکن است به دنبال آید.مطالعات استراتژیک ماهیتی چندرشتهای دارد و در دورهی بعد از جنگ در آن از دستاوردهای اقتصاد و مهندسی و همچنین تاریخ و سیاست استفاده کردهاند. این مطالعات همچنین جنبهی کاربردی اجتناب ناپذیری دارد چون اکثر مطالعات این حوزه، و البته نه همهی آنها، برای تأثیرگذاری یا حمایت از سیاست ملی در پیش گرفته شده است.
نقطهی عزیمت فکری برای اکثر مطالعاتی که دربارهی استراتژی انجام میگیرد اثر کلاسیک کارل فن کلاوزِویتس به نام دربارهی جنگ است که در آن بر اهمیت در نظرگرفتن جنگ به مثابه دنبالهی سیاست تأکید میشود. از آن هنگام بسیاری دیگر تلاشهای او را برای پروراندن نظریهای نظاممند که پایه و اساس طراحی استراتژی در عمل باشد پی گرفتهاند. یکی از شاخصترین نظریه پردازان قرن بیستم در این زمینه بازیل لیدل هارت بود. تا پیش از عصر اتم و جنگ افزارهای هستهای کار علمی چندانی در این زمینه وجود نداشت. مسائلی که اختراع جنگ افزارهای کشتار جمعی به مفاهیم سنتی قدرت نظامی تحمیل کرد، آن هم در عصر دشمنی و خصومت شدید شرق و غرب، محرک پیشرفتهای فکری در نظریهی استراتژیک بود. اکثر این مطالعات در ایالات متحده امریکا انجام گرفت، از جمله کارهایی که در «مؤسسههای تحقیقاتی» مانند مؤسسهی رند انجام میگرفت؛ کارهایی نیز در مؤسسهی بینالمللی مطالعات استراتژیک در بریتانیا انجام میشد و دانشمندان منفرد و مستقل نیز مطالعات مهمی انجام دادند که از میان آنها میتوان به رمون آروان اشاره کرد (1962 ,Aron).
با توجه به ضرورت و نیاز پیشگیری از جنگهای تمامعیار و فاجعهبار، «بازدارندگی» به مفهومی مهم و حساس تبدیل شد. در نظریههای بازدارندگی به پرسشهایی از این قبیل میپرداختند که آیا بازداشتن از جنگ به واسطهی این تهدید که با «افزایش تسلیحات» ممکن است جنگ از کنترل خارج شود اساساً ممکن است یا هر گونه تهدید بازدارنده باید به پشتوانهی گزینههای نظامی مطمئن تقویت شود و اگر چنین باشد، آیا ضربههای هستهای تنبیهی میتواند در زمانی که دشمن نیز قادر به تلافی و مقابله به مثل است، روش مطمئنی باشد یا خیر. برای تحلیل این مسائل ابتدا از روشهایی همچون نظریهی بازی استفادهی گستردهای میکردند. در سالهای اخیر تأکید بیشتری بر تحلیل سیاسی شده چون آشکار شده است که در دوراهیهای اساسی بازدارندگی هستهای هیچ عامل ثابت فنیای وجود ندارد، و همچنین به این دلیل که از بین رفتن دولتهای معاهدههای نظامی ورشو در اروپای شرقی، پرسشهای اساسی امنیت اروپا را تغییر داده است.
مفاهیمی که ابتدا برای بررسی استراتژی هستهای ابداع شده بود در بررسی مسائل متعارف استراتژیک نیز به کار رفته است. کاربرد این مفاهیم در این عرصه کاملاً موفق نبوده چون تضادهای مورد نظر بسیار پیچیدهتر از چیزی است که در عرصهی هستهای وجود دارد. همچنین سنت نظریه پردازی فعال و جداگانهای دربارهی جنگهای چریکی وجود داشته است، از جمله مطالعهی شخصیتهایی همچون تی. ای. لورنس و مائو تسه تونگ.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول