فلسفه و اهداف ازدواج از منظر قرآن و اهل بیت

با استعانت از قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السلام) و برای پاسخ گویی به این سوال که هدف و حکمت اصلی خداوند برای قرار دادن ازدواج چیست، وظیفه‌ی خود دانستیم که این مقاله را به رشته‌ی تحریر در آوریم و نتیجه ای که از
شنبه، 23 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
فلسفه و اهداف ازدواج از منظر قرآن و اهل بیت
فلسفه و اهداف ازدواج از منظر قرآن و اهل بیت

 

نویسنده: فهیمه سادات حسینی *
منبع: راسخون


 

چکیده

با استعانت از قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السلام) و برای پاسخ گویی به این سوال که هدف و حکمت اصلی خداوند برای قرار دادن ازدواج چیست، وظیفه‌ی خود دانستیم که این مقاله را به رشته‌ی تحریر در آوریم و نتیجه ای که از نگارش این مقاله انتطار داریم این است که جوانانی که با بهانه جویی زیر بار ازدواج نمی‌روند و با افکار متوهمانه از این امر مهم فراری هستند با مطالعه‌ی این مقاله و دانستن اهداف ازدواج بهانه های بی مورد و کم اهمیت را کنار گذاشته و خود را برای ازدواج و زندگی زناشویی که امری مهم و ارزشمند است آماده سازند و بدانند که قرآن کریم اهداف والایی برای ازدواج بیان کرده است. امیدواریم که این مقاله سهم مهمی در ترغیب و تشویق جوانان به ازدواج داشته باشد و حتی برای افرادی که ازدواج کرده اند، یادآوری این اهداف بتواند مشکلات و اختلافات آنان را بر طرف کرده و در نهایت از طلاق های بی رویه ای که امروزه آمار آن بسیار زیاد است جلوگیری شود.

مقدمه:

مسئله‌ی ازدواج در اسلام امر مهمی است و فواید بسیاری هم دارد ولی مهم ترین هدف و فایده‌ی آن تشکیل خانواده است. ضرورت بحث از اهداف ازدواج و تشکیل خانواده عبارت است از این که اصل پیوند زوجیت باعث ایجاد آرامش زن و مرد و مایه‌ی کمال آن هاست و بدون آن هر دو طرف ناقص خواهند بود. اگر این کانون، پایدار شود و سالم بماند روی نسل آینده تأثیر به سزایی دارد. ازدواج در واقع پیش زمینه و مقدمه ای برای تشکیل خانواده است و به وجود آمدن و تشکیل خانواده، اساس و پایه‌ی تربیت های اجتماعی و انسانی است. که ما در این مقاله بر اساس آیات و روایات اهل بیت (علیهم السلام) و تفاسیر آنها مباحث زیادی را تحت عنوان اهداف و فوائد ازدواج مطرح می‌کنیم که این برکات و فواید عبارتند از : تأمین نیاز های زن و شوهر، ادامه پیدا کردن نسل بشر و غیره.

اهداف ازدواج در قرآن

قال الله تبارک و تعالی: «زنان شما، محل بذر افشانى شما هستند، پس هر زمان كه بخواهید، مى‏توانید با آنها آمیزش كنید؛ و (سعى نمائید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیكى براى خود، از پیش بفرستید! و از خدا بپرهیزید و بدانید او را ملاقات خواهید كرد و به مؤمنان، بشارت ده» (1) (بقره، 223)
از این آیه شریفه سه نکته راجع به اهداف ازدواج برداشت می‌شود که به آن ها اشاره می‌کنیم.

1- تولید و ادامه نسل

پیامبر خدا صلی الله علیه وآله : «ازدواج كنید تا جمعیت شما زیاد شود؛ زیرا من در روز قیامت به وجود شما، حتی به فرزندان سقط شده تان، بر سایر امّتها می بالم. » (2) (ری شهری،1375، ج 5، ص 80)
کلمه‌ی «حرث» به معنای زمین شخم زده و بذر پاشیده و نهال كاشته شده است. (افرام بستانی، 1375، ص 324) وقتی انسان دانه ای را می‌کارد به آن زرع می‌گویند. سپس این زراعت تبدیل به گیاه می‌شود که به آن حرث می‌گویند. مرحله‌ی بعد درو کردن آن است که عرب به آن حصاد می‌گوید. (افرام بستانی، 1375، ص 332) مرحله‌ی دوم (حرث) مقصود و نتیجه‌ی کار است. انسان نیز این سه مرحله را طی می‌کند. مرحله‌ی اول منعقد شدن نطفه است. مرحله دوم موقع رسیدن به جوانی و مرحله‌ی سوم پیری است که انسان رو به زوال است. همان طور که در زراعت مرحله‌ی دوم مقصد اصلی است در نسل انسان هم مقصد اصلی همان جوانی است. دشمن هم وقتی می‌خواهد ضربه بزند همین مرحله را نشانه گیری می‌کند. قرآن کریم نقشه‌ی دشمنان را این گونه بیان می‌کند: «زراعتها و چهارپایان را نابود مى‏سازند» (3) (بقره، 205)
کلمه‌ی «حرث» برای زن در امر ازدواج در آیه‌ی 223 بقره به عنوان استعاره به کار رفته است یعنی زنان یک کشت زار مطلوب برای شما هستند. پس حاصل كلام در معناى آیه این شد كه نسبت زنان به جامعه انسانى، نسبت كشت زار است به انسان كشت‏كار، همانطور كه كشت زار براى بقاى بذر لازم است، و اگر نباشد بذرها به كلى نابود مى‏شود، و دیگر غذایى براى حفظ حیات و ابقاى آن نمى‏ماند، همچنین اگر زنان نباشند نوع انسانى دوام نمى‏یابد، و نسلش قطع مى‏شود. (علامه طباطبایی، 1417، ج 2، ص 319) در ضمن، در این آیه یک نوع تشبیه مباحث اقتصادی به مباحث اجتماعی وجود دارد. یعنی ما برای بقای مسائل مالی و اقتصادی به کشت و زراعت نیاز داریم همین طور برای بقای نسل و حیات انسان هم، نیاز به ازدواج هست. در ادامه آیه می‌فرماید: «فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ» یعنی هر زمان که بخواهید و مناسب بدانید کشت (آمیزش) می‌کنید تا به نتیجه‌ی مطلوب برسید.

2- پیش فرستادن عمل صالح برای نفس

در ادامه‌ی بحث می‌فرماید: «اثر و عمل نیك و شایسته ای براى خود، از پیش بفرستید» (4) (بقره، 22) که برای این بحث چهار احتمال وجود دارد.
الف احتمال اول : این که هدف از ازدواج را فقط ادامه نسل انسان ندانید بلکه زن و شوهر باید به فکر قیامت خود هم باشند. همان طور که قبل از ازدواج باید به این فکر باشند بعد ازدواج باید حرکت آن ها دو چندان گردد زیرا همراه و همسفر پیدا می‌کنند. زن و شوهر باید در دینداری یاور یکدیگر باشند تا به نتیجه‌ی مطلوب دست یابند. مثلا برای خواندن نماز شب باید یکدیگر را صدا کنند. یکی از اهداف ازدواج هم باید این باشد که همسری را انتخاب کنید که شما را به سمت آخرت تشویق کند و حرکت شما به سمت کمالات را مضاعف کند نه این که مانع انجام اعمال دینی یکدیگر باشید. اگر به قبل از «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُم» توجه نشود، ذهن انسان به این نکته منتقل نمی‌شود که هدف ازدواج منحصر به بقای نسل نیست. این نکته باید، هم قابل توجه دختران و هم پسران باشد که ازدواج باعث افزایش عمل صالح آنها باشد و این آیه در زندگی آنها عملی گردد و این نکته در خواستگاری باید مورد توجه قرار گیرد. اگر این گونه نباشد و این نکته در انتخاب همسر مورد توجه واقع نگردد فرزندی که از این دو متولد می‌شود شخصیتی دو قطبی پیدا می‌کند و یا از پدر یا از مادر تبعیت می‌کند که در این صورت ممکن است این فرزند متدین باشد یا نباشد.
ب احتمال دوم : منظور از «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُم» این است که شما با ازدواج از انحراف جنسی جلوگیری کردید حال تقوای الهی را پیشه کنید و عمل صالح انجام دهید. قبل ازدواج عمل صالح انجام می‌دادید ولی با یک خطا و لغزش سقوط می‌کردید. همانند مورچه ای که برای بالا رفتن از دیوار بارها سقوط می‌کند. قبل ازدواج نمی‌توانستید عمل صالح خود را برای آینده حفظ کنید ولی حال که کشت زاری به نام همسر در اختیار شما قرار دارد پس اثر نیكى براى خود، از پیش بفرستید. هم قبل از ازدواج و هم بعد آن باید از دام های شیطان برحذر باشیم و مراقب باشیم فریب شیطان را نخوریم و با یک عمل نامشروع جنسی ممکن است جوان تمام اعمال صالحی که انجام داده است را از بین ببرد و باعث سقوط معنوی وی شود.
نتیجه این که احتمال اول جنبه‌ی مقتضی دارد یعنی حال که ازدواج کردید همسفری پیدا کردید که باید به شما کمک کند و در حرکت به سمت کمالات شما را یاری کند. احتمال دوم جنبه‌ی رفع مانع یعنی اینکه حال که ازدواج کردید شهوت نامشروع باید از بین برود.
ج احتمال سوم : درآیه 223 سوره‌ی بقره داریم که «فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ» یعنی (پس هر زمان كه بخواهید، مى‏توانید با آنها آمیزش كنید). شیطان ممکن است به ذهن بعضی القاء کند که از راه های غیر متعارف از همسر خود استفاده کنند همان طور که از کشت زار به طور دلخواه استفاده می‌کنند و این دو را به هم شبیه کند. شاید منظور از «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُم» این است که باید طبق ضوابط شرعی و آن چه فرمان الهی است عمل کرد. همان طور که در کشاورزی انسان حق ندارد کشت نامشروع داشته باشد یعنی زمینی که انسان صاحب آن است و می‌تواند از آن استفاده کند باید بعضی مسائل را رعایت کند. مثلا بذری که می‌کارد غصبی نباشد و... در سود بردن از همسر نیز باید این نکته رعایت شود.
د احتمال چهارم: اشاره به این كه هدف نهایى از آمیزش جنسى، لذت و كامجویى نیست بلكه باید از این موضوع، براى ایجاد و پرورش فرزندان شایسته، استفاده كرد، و آن را به عنوان یك ذخیره معنوى براى فرداى قیامت از پیش بفرستید، این سخن هشدار مى‏دهد كه باید در انتخاب همسر، اصولى را رعایت كنید كه به یک نتیجه مهم، یعنى تربیت فرزندان صالح و نسل شایسته انسانى منتهى شود. (مکارم شیرازی، 1374، ج 2، ص 142)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌فرماید:
«هنگامى كه انسان مى‏میرد امید او جز از سه چیز قطع مى‏شود: صدقات جاریه (اموالى كه از منافع آن مرتبا بهره گیرى مى‏شود) و علمى كه از آن سود مى‏برند و فرزند صالحى كه براى او دعا مى‏كند» (طبرسی،1370، ج 1، ص 321)

3- دستور به تقوا

قرآن می‌فرماید: چه درباره استفاده از زمین کشاورزی و چه در بهره بردن از همسر، مواظب باشید بر خلاف آن چه گفته شده است انجام ندهید.
برای زراعت خوب و کشاورزی موفق دو شرط لازم و اساسی است که باید هر دو رعایت گردد و اگر یکی از شرایط مطلوب نباشد نتیجه‌ی مورد نطر به دست نمی‌آید.

الف زمین مناسب

ب بذر مناسب

درباره بحث ازدواج نیز این دو شرط لازم و ضروری است که زن به عنوان کشت زار است و مرد به عنوان بذر است که در هر دو باید دقت شود. اگر هر دو متدین باشند ثمره‌ی آن دو که اولاد است نیز افرادی موفق خواهند بود.
اگر به زندگی افراد موفق در طول تاریخ بنگریم متوجه می‌شویم که والدین آن ها افرادی متدین بوده اند. اگر یکی از والدین ضعیف الایمان باشند نصف ایمان فرزندان آن ها نیز ضعیف است و فرزند در اخلاق و روحیات تحت تأثیر مادر و یا پدر قرار می‌گیرد. سود رعایت نکات قبلی به خود انسان بر می‌گردد. این همانند این است که به هنگام سفر، توشه ای بر می‌دارید که در مقصد به آن نیاز پیدا می‌کنید و از آن استفاده می‌کنید. ازدواج نیز همین گونه است و با کمک همسرتان عمل صالح انجام می‌دهید و برای آخرت خود توشه بر می‌دارید. در آخر این آیه‌ی شریفه بشارت داده است که اگر این نکات گفته شده در آیه رعایت گردد سعادت اخروی شامل حال آن ها خواهد شد.
«و از نشانه‏هاى او این كه همسرانى از جنس خود شما براى شما آفرید، تا در كنار آنها آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد، در این نشانه‏ هایى است براى گروهى كه تفكر مى‏كنند» (5) (روم، 21)
از این آیه چند نکته‌ی دیگر درباره‌ی اهداف ازدواج برداشت می‌شود که به آن ها می‌پردازیم.

4- سکونت در کنار همسر

می خواهیم در این بحث بگوییم چگونه سکونت حاصل می‌شود؟ و علت سکونت نداشتن خانواده های امروزی چیست؟
در تعریف کلمه‌ی «سکینه» آمده که نوری ملکوتی است که خداوند بر دل افراد مؤمن نازل می‌کند و در نتیجه ترس و اضطراب و شتابزدگی از آن ها رخت بر بسته، موجب افزایش ایمان و پایداری آنان می‌گردد. سکونت به معنای استقرار یافتن و از بین رفتن نا آرامی است و استقرار یعنی قرار گرفتن در مکانی که در مقابل حرکت است. (6) (نیلی پور، 1385، ج 1، ص 263)
به هر حال این آرامش و سكونت هم از نظر جسمى است و هم از نظر روحى، هم از جنبه فردى است و هم اجتماعى. بیماری هایى كه به خاطر ترك ازدواج براى جسم انسان پیش مى‏آید قابل انكار نیست. همچنین عدم تعادل روحى و نا آرامی هاى روانى كه افراد مجرد با آن دست به گریبانند كم و بیش بر همه روشن است. از نظر اجتماعى افراد مجرد كمتر احساس مسئولیت مى‏كنند و به همین جهت انتحار و خودكشى در میان مجردان بیشتر دیده مى‏شود، و جنایات هولناك نیز از آنها بیشتر سرمى‏زند. هنگامى كه انسان از مرحله تجرد گام به مرحله زندگى خانوادگى مى‏گذارد شخصیت تازه‏اى در خود مى‏یابد، و احساس مسئولیت بیشترى مى‏كند و این است معنى احساس آرامش در سایه ازدواج. (مکارم شیرازی،1374، ج 16، ص 392) گاهی سکونت با چشم، حس می‌شود همانند سکونت در خانه که قابل دیدن است. به طور مثال شخصی که به مسافرت می‌رود در طول مسیر حرکت می‌کند ولی وقتی به مقصد رسید دیگر از حرکت باز می‌ایستد و این به آن معنا نیست که دیگر حرکتی ندارد بلکه منظور این است که چون به مقصد رسیده آرامش یافته است. به این جهت منزل را مسکن می‌گویند که انسان در بیرون آن حرکت اجتماعی دارد و به دنبال شغل و کار و تلاش است و به دنبال تحصیل رزق است ولی وقتی وارد منزل شد دیگر از حرکت و فعالیت باز می‌ماند و باعث توقف در فعالیت هایی می‌شود که شخص در بیرون از منزل داشته است. عرب زبانان کلمه‌ی «سکّین» را هم از سکونت گرفته اند که به معنای کارد است؛ و به این دلیل کارد را سکّین گویند که با آن حیوانی را که متحرک است را ذبح می‌کند و بعد از آن حیوان از حرکت باز می‌ایستد و آرامش می‌یابد. در واقع سکّین وسیله‌ی آرامش حیوان است. کارد به تنهایی صاحب آرامش نیست و فقط باعث آرامش دادن به حیوان متحرک می‌شود. (افرام بستانی، 1375، ص 492)
کلمه‌ی دیگری که هم خانواده‌ی سکونت است «مسکین» می‌باشد. به انسانی که بیش از حد متعارف در مکانی سکونت دارد و فاقد حرکت است و از فعالیت اجتماعی باز مانده و نتواند مخارج عیال خود را تأمین كند مسکین می‌گویند. (افرام بستانی، 1375، ص 820) به این دلیل می‌گوییم بیش از حد متعارف که مقداری از سکونت را همه‌ی افراد دارند. مثلا هنگامی که شخصی می‌خوابد در مکانی سکونت پیدا می‌کند و استراحت می‌کند و به این شخص مسکین نمی‌گویند. مسکین را مترادف فقیر معنا می‌کنیم و علت آن که به شخص فقیر، مسکین می‌گوییم این است که کسی که به دنبال تحصیل رزق و روزی است و در این راه فعالیت می‌کند معمولا در آمدی را برای مخارج زندگی به دست می‌آورد و دیگر فقیر نیست. فقیر بودن انسان از جایی به وجود می‌آید که به دلایلی مثل بیماری و... شخص ناچار است مدتی در گوشه ای بماند و کم کم محتاج دیگران می‌شود. پس از این جهت مسکین را مسکین نامیده اند. خود کلمه‌ی مسکن به معنای فقر و تهی دستی نیست بلکه عامل فقر است. (یعنی به دنبال روزی نرفتن)
منظور از سکونت که از اهداف ازدواج شمرده می‌شود سکونت دائم است یعنی وقتی زن و شوهر در کنار یکدیگر هستند مایه‌ی آرامش هم باشند.
همان طور که قبلا گفته شد سکونت همیشه ظاهری نیست بلکه مربوط به باطن هم می‌شود و آن همان آرامش فکر است و می‌توان گفت منظور از «لِتَسْكُنُوا إِلَیْها» همین آرامش و سکونت باطنی است چون عامل ظاهری همان طور که توضیح داده شد مسکن است.
زمانی که دو نفر از لحاظ فکری و روحی و اعتقادی به هم نزدیک باشند موقعی که با هم باشند احساس آرامش و سکونت می‌کنند. ولی اگر مخالف هم باشند سعی می‌کنند یکدیگر را نبینند چون مانع سکونت فکری یکدیگر به حساب می‌آیند.
عرب به سکونت باطنی، طمأنینه می‌گوید. ولی لفظ سکونت اعم است به این معنا که هر دو مصداق (ظاهری و باطنی) را دارد. (ابن منظور، 1414، ج 13، ص 268)
می توان از این آیه‌ی شریفه، هردو سکونت را برداشت کرد. یعنی مرد وقتی به منزل وارد می‌شود هم احساس سکونت ظاهری و هم سکونت باطنی کند. باید به این توجه شود که اگر می‌خواهیم سکونت ظاهری را از آیه برداشت کنیم باید عامل سکونت ظاهری، سکونت باطنی باشد یعنی بین زن و شوهر تفاهم فکری و باطنی باشد. اگر مرد و زن از لحاظ فکری کنار یکدیگر آرامش کسب نکنند باعث می‌شود از لحاظ جسمی نیز بین آن ها فاصله بیفتد. پس خداوند یکی از نشانه هایی که در این جهان قرار داده این است که همسری برایتان قرار داده تا با کمک او بتوانید به سکونت و آرامش دست یابید.
سکونتی که قرآن فرموده و از اهداف ازدواج است باید به گونه ای باشد که قبل از ازدواج احساس نیاز به آن سکونت باشد. این سکونت جدید، مسبوق به عدم است یعنی سابقاً وجود نداشته است و با ازدواج حاصل می‌شود. چون اگر قبل ازدواج این سکونت باشد تحصیل حاصل است. این که قرآن کریم می‌فرماید سکونت را به دست آورید مشخص می‌کند که قبل از ازدواج سکونت وجود ندارد. امروزه کدام دختر و پسری هستند که قبل از ازدواج سکونت و آرامشی که مقصود ازدواج است را ندارند و بعد از آن کسب می‌کنند؟ سکونت و آرامشی که انسان با ازدواج به دست می‌آورد معلول دین و اخلاق است.
اختلافاتی که بین زن و شوهرها وجود دارد بر می‌گردد به این که از نظر دینی واخلاقی این دو همرنگ یکدیگر نیستند یعنی با هم سنخیت ندارند.
سنخیت به معنی اشتراک در صفت است. (ابن منظور،1414، ج 3، ص 26) مثل دو رفیق که دو انسان اند و از نظر اخلاقی نزدیک به هم هستند و از نظر خصوصیات روحی یکی هستند.

معنای سنخیت :

قوت ایمان و اخلاق خوب که منجر به انجام عمل صالح می‌شود، وقتی در دو انسان مشترک شد می‌گوییم این دو هم سنخ یکدیگرند.
وقتی از نظر روحی اشتراک در اوصاف وجود داشته باشد باعث نزدیک شدن جسم ها به یکدیگر می‌شود مثلا باعث می‌شود دو رفیق با هم به مسافرت بروند.
برای نمونه می‌توان به آیه ای از قرآن کریم در بحث بغض و کینه اشاره کرد که می‌فرماید:
«هر گونه غل (حسد و كینه و عداوت و خیانت) از سینه آنها بر مى‏كنیم» (7) (حجر،47)
طبق این آیه اگر دو نفر از اهل بهشت باشند ولی از هم کینه داشته باشند هیچ وقت مقابل یکدیگر قرار نمی‌گیرند چون از نظر روحی ضد یکدیگر هستند.
بنابراین قرآن کریم می‌فرماید: ما کینه ها را از بین می‌بریم که در ادامه‌ی آیه‌ی شریفه می‌فرماید: «در حالى كه همه برادرند و بر سریرها روبروى یكدیگر قرار دارند» (8) (همان)
چه موقع زن و شوهر در این دنیا مصداق واقعی «عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِین» می‌باشند به طوری که روبه روی یکدیگر بنشینند و راجع به تصمیمات زندگی خود با یکدیگر مشورت کنند؟
وقتی این حالت تحقق می‌یابد که از نظر روحی و اعتقادی با هم تفاهم داشته باشند یعنی سه عنصر ایمان، اخلاق و عمل صالح در آنها وجود داشته باشد.

مثال برای اختلافات اعتقادی:

عدم پذیرش ولایت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) توسط یکی از طرفین (زن و شوهر).
اختلاف در عقیده چون ناشی از طرز تفکر است و تفکر قابل مشاهده و لمس نیست بنابراین در ازدواج به آن اهمیت داده نمی‌شود و بعد از ازدواج آثار آن مشاهده می‌شود و باعث به وجود آمدن اختلافات و کینه و نفرت نسبت به یکدیگر می‌شود کما این که اتحاد فکری و هم فکر بودن، بین زن و شوهر ایجاد محبت و جلب مودت می‌کند.

مثال برای ضعف و قوت ایمان:

وقتی یکی از طرفین، توحید را قبول دارد ولی دیگری شُبهاتی در این باره در ذهن دارد و از مبانی توحیدی فاصله گرفته و به اعتقادات دیگر همچون تثلیث گرایش پیدا کرده است.
بنابراین زن یا مردی که سه عنصر یاد شده را دارد زمانی که می‌بیند طرف مقابل به اصول دین وی خدشه وارد می‌کند احساس عدم سکونت در کنار همسرش دارد و حتی سکونت ظاهری که گفته شد در کنار هم نخواهند داشت و هر دو می‌خواهند از خود دفع شر کنند.
پس نتیجه می‌گیریم که اگر به بحث «لِتَسْكُنُوا إِلَیْها» در آیه‌ی شریفه دقت کنیم و واقعا بخواهیم با ازدواج به سکونت برسیم در خواستگاری باید تمام تلاش ما تحصیل ایمان و اخلاق قوی باشد.
«امام حسن علیه السلام به مردی كه با ایشان درباره ازدواج دختر خود مشورت كرد فرمود : او را به مردی با تقوا شوهر ده؛ زیرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد گرامی اش می دارد واگر دوستش نداشته باشد به وی ستم نمی كند.»(9) (طبرسی،1370، ص 204)
شاید به این دلیل امام حسن (علیه السلام) روی بحث تقوا تأکید کرده اند واز یادآوری بقیه‌ی موارد مانند شغل وزیبایی و مسکن مناسب خود داری کرده اند که اگر ایمان و تقوا قوی باشد در بقیه‌ی موارد معمولا به تفاهم می‌رسند. برای نمونه دین و اخلاق طرف مقابل، باعث می‌شود چهره‌ی او را در نظر دیگران زیبا باشد.
علىّ بن أبى طالب علیه السلام می‌فرمایند‏: «اندازه ارزش هرانسانى به چیزى است كه آن را خوب مى‏داند» (10) (بروجردی، 1386، ج 31، ص 96)
ممکن است یک عمل ناصالح و نا شایسته باعث جدایی زن و مرد از یکدیگر گردد. مثلا اگر یکی از طرفین کظم غیظ نداشته باشد و زود عصبانی شود باعث به وجود آمدن نفرت و کینه بین آن ها می‌شود و در نتیجه باعث جدایی و طلاق می‌گردد.

نکته:

آیه‌ی شریفه می‌فرماید: «لِتَسْكُنُوا إِلَیْها» نمی‌فرماید «لِتَسْكُنُوا عَلَیها» زیرا:
الف زن و مرد هر دو باید در ایجاد سکونت و آرامش دخیل باشند.
ب دخالت زن در خلق آرامش، بیشتر از مرد است یعنی مرد وقتی به سوی زن می‌رود سکونت می‌یابد پس رکن سکونت، زن است. این ها در عرض یکدیگر نیستند ولی هر دو دخیل هستند.

5- ایجاد مودت میان زن و شوهر

نکته‌ی دیگر که از آخر آیه‌ی 21 روم برداشت می‌شود این است که یکی دیگر از اهداف ازدواج، به وجود آمدن مودت میان زوجین است. خداوند این محبت را قرار داده است این یکی از نشانه های پروردگار است.
فرق میان «مودت» و «رحمت» ممكن است از جهات مختلفى باشد (مکارم شیرازی، 1374، ج 16، ص 392)
1- «مودت» انگیزه ارتباط در آغاز كار است، اما در پایان كه یكى از دو همسر ممكن است ضعیف و ناتوان گردد و قادر بر خدمتى نباشد «رحمت» جاى آن را مى‏گیرد.
2- «مودت» در مورد بزرگترها است كه مى‏توانند نسبت به هم خدمت كنند اما كودكان و فرزندان كوچك در سایه «رحمت» پرورش مى‏یابند.
3- «مودت» غالبا جنبه متقابل دارد، اما رحمت یك جانبه و ایثارگرانه است، زیرا براى بقاء یك جامعه گاه خدمات متقابل لازم است كه سرچشمه آن مودت است و گاه خدمات بلاعوض كه نیاز به ایثار و «رحمت» دارد.
البته آیه مودت و رحمت را میان دو همسر بیان مى‏كند ولى این احتمال نیز وجود دارد كه تعبیر «بینكم» اشاره به همه انسانها باشد، كه دو همسر یكى از مصادیق بارز آن محسوب مى‏شوند، زیرا نه تنها زندگى خانوادگى كه زندگى در كل جامعه انسانى بدون این دو اصل یعنی «مودت» و «رحمت» امكان‏پذیر نیست، و از میان رفتن این دو پیوند، و حتى ضعف و كمبود آن، مایه هزاران بدبختى و ناراحتى و اضطراب اجتماعى است. (مکارم شیرازی، 1374، ج 16، ص 392)
مودت، محبت نیست بلکه اظهار محبت است. علاقه و میل انسان به دیگری را محبت می‌گویند که در آن اظهار وجود ندارد. این گاهی در قلب مستتر است و گاهی هم ظاهر می‌شود و به هر دو چه آشکار باشد چه پنهان، محبت می‌گویند اما وقتی محبت مستتر باشد به آن مودت نمی‌گویند چون مودت خصوص محبتی است که ظاهر می‌شود.

معنای لغوی مودت:

الف نظریه‌ی اول:

گاهی گفته می‌شود مودت، درجه‌ی ضعیف محبت و تمایل انسان به یک موجود است. چون تمایل انسان از درجه‌ی ضعیف آغاز می‌شود و هر چه شدیدتر شود به درجه‌ی عالی تری می‌رسد. بعضی معتقدند تمایل ابتدایی به یک موجود مودت است و درجهی عالی آن محبت نام دارد.

اشکال به این تعریف:

محبت شامل تمام درجات می‌شود هم درجه‌ی ضعیف هم متوسط و هم عالی را می‌گویند؛ و تعریف بهتر این است که درجه‌ی ضعیف محبت را مودت گویند و درجه‌ی قوی محبت عشق است و همه‌ی درجات محبت، محبت نام دارد.

ب نظریه‌ی دوم:

تفاوت محبت و مودت را این گونه بیان می‌کند:
اگر میل انسان به موجود دیگر، هم نفسانی باشد و هم عقلانی به آن محبت می‌گویند. ولی زمانی که فقط میل نفسانی و مادی باشد مودت نامیده می‌شود.
ایشان برای استدلال این نظریه مثالی را مطرح می‌کند و می‌گوید: جمله‌ی «من نماز را دوست دارم» به کار می‌رود ولی هیچ کس نمی‌گوید «من نماز را مودت دارم». زیرا لفظ مودت در جایی به کار می‌رود که فقط تمایل نفسانی وجود داشته باشد.

اشکال به این نظریه:

برای رد این نظریه آیاتی وجود دارد که برای مثال نمونه هایی از آن را بیان می‌کنیم.
* «کسانى كه ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند خداوند رحمان محبت آنها را در دلها مى‏افكند.»(11) (مریم، 96)
طبق این آیه وجود (ودّ) در انسان به خاطر ایمان و عمل صالح است که وقتی دقت کنیم متوجه می‌شویم این دو تمایل نفسانی نیست که اگر باشد تمایل عقلانی هم ضمیمه آن است. یعنی در انتخاب محبوب با استدلال عقلانی پیش رفته و کمالی را یافته است. کمال محبوب باعث ایجاد مودت نسبت به او شده است.
تمایلات نفسانی این است که انسان مثلا میل به غذایی دارد و از آن لذت می‌برد یا تمایل به لباسی دارد و ...
برای این موارد کلمه‌ی محبت به کار می‌رود ولی کلمه‌ی مودت به اعتبار این که گاهی انسان محبت عقلانی دارد می‌توان برای این موارد به کار برد.
* «بگو من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏كنم جز دوست داشتن نزدیكانم» (12) (شوری،23)
طبق این آیه‌ی شریفه وقتی ما مودت به اهل بیت (علیهم السلام) داریم آیا این محبت ما نفسانی است یا عقلانی؟ یقینا عقلانی است.
یعنی به خاطر کمالاتی که در وجودشان است آن ها را دوست داریم. زیرا تمایل نفسانی مربوط به موقعی است که شخصی قیافه‌ی زیبایی داشته باشد یا لباس زیبایی پوشیده باشد که باعث می‌شود نفس به سوی آن تمایل پیدا کند در حالی که در نظریه‌ی دوم گفته شد که اگر تمایل فقط نفسانی باشد مودت نامیده می‌شود در حالی که طبق این آیه محبت عقلانی، مودت نامیده شده است.

ج نظریه‌ی سوم:

فیض کاشانی می‌فرمایند: تفاوت محبت و مودت در این است که محبت، علاقه‌ی انسان به یک محبوب را می‌گویند اعم از این که در دل مستتر باشد یا این که به محبوب اظهار کند. اما کلمه‌ی مودت خصوص محبت اظهار شده است یعنی جایی که علاقه باشد و مستتر نباشد و اظهار شود.
مرحوم فیض استدلال می‌کنند و می‌گویند: مقابل محبت، بغض است و مقابل مودت، عداوت است. بغض هم شامل نفرت اظهار شده به شخص مقابل است و هم نفرت در دل.
عداوت هم نوعی نفرت است و از کلمه‌ی تعدی گرفته شده است یعنی نفرت از شخصی به شخص دیگر سرایت کرده و به او رسیده است.
عداوت کینه‌ی اظهار شده است که به آن بغض نیز می‌توان گفت ولی جایی که نفرت در دل است و مستتر می‌باشد فقط به آن بغض می‌گویند و دیگر معنای عداوت را نمی‌دهد.
این نظریه، کامل تر از دو نظریه‌ی قبلی می‌باشد و یک مؤید و دلیل هم دارد و این است که بعضی فقها، تولی و تبری را در بحث فروع دین آورده اند و گفته اند بعد از امر به معروف و نهی از منکر است. اگر تولی و تبری جزء فروع دین به حساب آید چون از احکام عملی دین اسلام است باید اظهار شود و این را قرآن به ما دستور داده و فرموده که مزد رسالت، مودت به ذوی القربی است نه محبت و این تنها با اظهار علاقه به آن بزرگواران تحقق می‌یابد.
آشکار کردن علاقه به ذوی القربی این گونه است که مثلا موقعی که در جلسه ای نام آن ها برده می‌شود بلند صلوات بفرستیم یا وقتی نام آن عزیزان را می‌نویسیم همراه آن (علیه السلام) بنویسیم.
حال مودت به ذوی القربی که در آیه‌ی شریفه به آن دستور داده شده، همین را خداوند در سوره‌ی روم فرموده که بین زن و شوهر قرار دادم.
مودت میان زن و شوهر طبق نظریه‌ی دوم صحیح است چون تمایل آن ها به یکدیگر نفسانی است ولی با توجه به اشکالاتی که به این نظریه وارد شد، نظریه‌ی سوم برای مودت میان زن و شوهر صحیح تر است.

6- ایجاد رحمت میان زوجین

حال می‌خواهیم بدانیم رحمت به چه معنایی است؟
استعمال رحمت و مشتقات آن درقرآن بسیار زیاد است. کلمه‌ی رحمت تجلی دلسوزی و شفقت درونی است. گاهی در دل انسان دلسوزی نسبت به دیگران است که عرب به آن شفقت می‌گوید. اگر این شفقت خیلی ظریف باشد عرب به آن رقت می‌گوید. اگر این دلسوزی همراه با توجه بیرونی باشد به آن عطوفت می‌گویند و اگر این توجه همراه با اظهار و تجلی باشد و باعث ایصال به شخص مقابل گردد به آن رحمت می‌گویند. مثل مادری که محبت درونی خود را نسبت به فرزند آشکار می‌کند و خود را سپر بلای فرزندش قرار می‌دهد.
حال رسیدن محبت به طرف مقابل، به دو شکل ایصال منفعت یا دفع ضرر است.
خداوند می‌فرماید: ما، بین زن و شوهر رحمت قرار دادیم. یعنی زوجین نسبت به یکدیگر رحمت دارند همانند دلسوزی و رحمت مادر به فرزند.
حال اگر بین زن و شوهر رحمت وجود ندارد، مشکل چیست؟
اگر دو نکته‌ی احراز دین و اخلاق وجود نداشته باشد و رعایت نگردد مودت و رحمتی که در آیه‌ی شریفه هدف ازدواج واقع شده است محقق نمی‌گردد.
در آخر آیه‌ی شریفه هم می‌فرماید: «در این نشانه‏ هایى است براى گروهى كه تفكر مى‏كنند» چون همه‌ی انسان ها عقل دارند، ولی همه تعقل ندارند که بفهمند این نشانه‌ی بزرگ الهی چیست که خداوند متعال بین زوجین قرار داده است.
قرآن می‌فرماید وقتی فکر را به کار بیندازید به این نتیجه می‌رسید که این ها نشانه ها و آیات الهی است و اهداف ازدواج را از آیه برداشت خواهید کرد.

7- تأمین نیاز جنسی

از دیگر اهداف تشکیل خانواده که جزء علت ازدواج هم محسوب می‌گردد تأمین نیاز جنسی مرد و زن است. مرد و زن، از نظرجسمی دو جنس مخالف اند و به مرور زمان که به حد بلوغ می‌رسند نیاز جنسی خاصی در آن دو به وجود می‌آید که هر یک را به دیگری متمایل می‌سازد. اسلام تأمین این نیاز جنسی را نه تنها نکوهیده نمی‌داند بلکه با رعایت ضوابط و شرایط، آن را عملی مقدس و پسندیده به شمار می‌آورد. غریزه‌ی جنسی انسان به مقتضای فطرت و در چارچوب قوانین شرعی باید ارضاء گردد و شکی نیست که هیچ یک از غریزه های انسان، به خودی خود مسیر صحیح و مشروع ارضای آن را به انسان نشان نمی‌دهد؛ برای مثال غریزه‌ی گرسنگی اقتضا می‌کند که انسان غذا بخورد تا سیر گردد؛ اما این که آن غذا چه باشد، چه کسی آن را تهیه کرده باشد و از چه طریقی به دست آمده باشد را به انسان نشان نمی‌دهد. عقل انسان و شریعت مقدس اسلام چنان برای اشباع غرایز انسان برنامه ریزی کرده است که هم آن غریزه ها سیراب گردند و هم مصالح فردی و اجتماعی انسان ها تأمین گردد.

نتیجه

یکی از زیباترین مظاهر رحمانیت و رحیمیت پروردگار عالم، آفرینش عشق و محبت و ایجاد الفت و انس بین زوجین است که تا لحظاتی قبل از محرمیت هیچ کدام حتی حق لمس دیگری را نداشتند ولی با جاری شدن خطبه شریف نکاح این دو معشوق و زوج جوان، مطلقا به یک دیگر محرم می‌شوند و لحظه به لحظه بر محبتشان افزوده می‌گردد تا این که چنان شیفته‌ی همسر خود می‌شوند که حاضر اند جان شیرین خود را فدای دیگری کنند. از این رو بعضی از افراد جامعه این پیغام پروردگار را به خوبی دریافت نکرده اند و با بیانات و کلام و کردارشان مرتب از مسولیت ازدواج و انتخاب شریک برای زندگی دوری می‌کنند و یا از کرده‌ی خویش ابراز پشیمانی می‌کنند و به گمان خویش فکر می‌کنند که جوانان را نصیحت و پند می‌دهند (البته نباید فراموش کرد که ازدواج به معنای تعهد به همسر و در بعضی موارد محدودیت آور است).
آنچه را ما در این مقاله بدان اشاره نموده ایم و از آن بحث کرده ایم اهداف ازدواج و تشکیل خانواده است که به چند مورد از این اهداف الهی که در ضمن آیات و روایات معصومین (علیهم السلام) به آنها اشاره شده بود پرداختیم و با استفاده از تفاسیر و کلام بزرگان این اهداف را تشریح نموده ایم.
ازدواج از نظر قرآن و اسلام، اهداف فراوانی دارد که برای نمونه ما چند مورد آن را بیان می‌کنیم که عبارتند از: رسیدن به آرامش، بقای نسل، برطرف شدن مشکلات روحی و ارضاء نیاز های فطری و ... که برای نمونه به یکی از فلسفه ها و اهداف والای ازدواج که در قرآن کریم آمده است اشاره ای می‌کنیم که حضرت حق (جل جلاله و عظم شانه) می‌فرماید:
«و یكى از آیات او این است كه براى شما از خود شما همسرانى خلق كرد تا به سوى آنان میل كنید و آرامش گیرید و بین شما مودت و رحمت قرار داد و در همین نشانه ها هست براى مردمى كه تفكر كنند» (13) (روم،21)
از دیگر فواید ازدواج طبق حدیثی از حضرت علی (علیه السلام) پیروی از سنت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «ازدواج كنید. زیرا رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: هركس كه دوست دارد از سنّت من پیروى كند، تزویج سنّت من است.» (ری شهری،1375، ج 5، ص 81)
پس مطابق سفارشات و تأکیدات عقل و شرع لازم است انسان ها در فرصتی مناسب که احساس نیاز به ازدواج را در خود می‌یابند با همسری مناسب ازدواج نمایند و خانواده ای سالم و مهیا برای خدمت به خلق تشکیل دهند و از بهانه جویی های بی پایه و اساس دوری نمایند.

پی‌نوشت‌ها:

• دانشجوی کارشناسی رشته‌ی علوم قرآن. دانشکده علوم قرآنی دولت آباد
1- «نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِین»
2- «تَناكَحُوا تَكثُرُوا فإنّى اُباهِى بِكُمُ الاُمَمَ یَومَ القِیامَةِ حَتَّی بِالسِّقْط ...»
3- «وَ یُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْل»
4- «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُم»
5- «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی‏ ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُون»
6-گاهی برای فهمیدن معنای یک کلمه، ضد آن را باید در نظر بگیریم.
7- «وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِل»
8- «إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِین»
9- «الإمامُ الحسنُ علیه السلام لرجل جاءَ إلَیهِ یَستَشِیرُهُ فى تَزویجِ ابنَتِه : زَوِّجْها مِن رَجُلٍ تَقِىٍّ، فإنّهُ إن أحَبَّها أكرَمَها وإن أبغَضَها لَم یَظلِمْها»
10- «قِیمَةُ كلّ‏ امرءٍ ما یَحسن»
11- «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»
12- « .... قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى...»
13- وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی‏ ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُون‏ (روم،21)

منابع و مآخذ:
قرآن کریم
1 ابن منظور، محمد بن مكرم؛ (1414 ه. ق).لسان العرب، محقق / مصحح: میر دامادى، جمال الدین. بیروت:دار الفكر للطباعة و النشر و التوزیع- دار صادر، نوبت سوم
2 افرام بستانی، فؤاد؛ (1375 ه. ش).فرهنگ ابجدی. قم، انتشارات اسلامی، نوبت اول
3 بروجردى، آقا حسین؛ (1386 ه. ش).جامع أحادیث الشیعة، محقق / مصحح: جمعى از محققان، تهران، انتشارات فرهنگ سبز، نوبت اول
4 طبرسى، حسن بن فضل؛ (1370 ه. ش)، مارم الأخلاق‏،مترجم: میر باقرى،، اراهیم‏، تران،، اشریف الرضى‏، نبت چهارم
5 علامه طباطبائی، سیدمحمدحسین؛ (1417 ه. ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، نوبت پنجم
6 محمدی ری شهری، محمد؛ (1375 ه. ش)، میزان الحکمه، قم:انتشارات دارالحدیث، نوبت اول
7 مكارم شیرازى، ناصر، (1374 ه. ش)، تفسیر نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامیة، نوبت اول
مكارم شیرازى، ناصر، (1374 ه. ش)، تفسیر نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامیة، نوبت اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط