Consensus

وفاق

این اصطلاح که به معنای توافق کلی بین افراد و گروه‌ها، هم در اندیشه و هم در احساس است، نه فقط به توافق‎های ملی اطلاق می‌شود بلکه حاکی از عواطف مشترک- احساس همگانی- نیز هست. وفاق یا اجماع هنگامی به وجود می‎آید که
يکشنبه، 24 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
وفاق
 وفاق

 

نویسنده: لوئیس اِی. کوزر
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی


 

 Consensus

این اصطلاح که به معنای توافق کلی بین افراد و گروه‌ها، هم در اندیشه و هم در احساس است، نه فقط به توافق‎های ملی اطلاق می‌شود بلکه حاکی از عواطف مشترک- احساس همگانی- نیز هست. وفاق یا اجماع هنگامی به وجود می‎آید که بخش زیادی از اعضای بالغ جامعه یا زیرگروه‎های جامعه، به ویژه بخش زیادی از تصمیم گیرندگان، درباره‎ی تصمیم‎های لازم و مسائل و مباحث مهم با هم توافق کلی داشته باشند. اشخاص یا گروه‎هایی که با اجماع عمل می‎کنند حس پیوند و قرابت دارند و پیوندهای محکم و علایق یا منافع مشترک، آن‎ها را با هم متحد می‎کند. این تعریف مسلماً فقط به یک سنخ آرمانی مربوط می‌شود. در هر وضعیت انضمامی، وفاق میان بعضی با اختلاف نظر یا پس‌کشیدن و بی‌اعتنایی بعضی دیگر همراه است. وفاق و اختلاف متضایف‎اند.
اصطلاح وفاق را اگوست کنت در قرن نوزدهم وارد زبان علوم اجتماعی کرد؛ او وفاق را شالوده‌ای ضروری می‎دانست که همه‎ی ساختارهای اجتماعی بر پایه‎ی آن بنا می‎شوند. وی معتقد بود که اگر جامعه نخواهد به گله‎ای از افراد تبدیل شود ناچار باید بر پایه‎ی وفاق اخلاقی افرادی بنا شود که فکر و احساسی مشابه یکدیگر دارند. دانشمندان اجتماعی بعدی خط سیر کنت را دنبال کردند ولی کوشیدند تحلیل صلب او را انعطاف پذیرتر سازند. مثلاً آن‎ها تأکید کرده‎اند که در هیچ جامعه‌ای، هر قدر هم که اجماع داشته باشد، همه‎ی اعضای جامعه سهم مساوی در این اجماع ندارند. همچنین، نمی‎توان انتظار داشت که همه‎ی اعضای یک گروه یا جامعه عملاً مایل به مشارکت در تصمیم‌گیری باشند. از طرف دیگر، همه افراد یا گروه‎ها همیشه قادر نیستند صدای خود را در عرصه‎ی عمومی به گوش دیگران برسانند. در نتیجه، شاید آنچه وفاق عمومی به نظر می‎رسد فقط وفاق میان کسانی باشد که اجازه‎ی شرکت در بازی سیاسی را دارند.
وفاق را باید از زور تمیز داد. زور به معنای تحمیل اجباری هنجارهای رفتار به کل جمعیت از سوی فرادستان و تصمیم گیرندگان سیاسی است. همنوایی نیندیشیده و پذیرش فرمان‎های اجتماعی از روی عادت را نمی‎توان معادل وفاق دانست. وفاق به طورکلی فرایندی است که از طریق آن توافق میان کنشگران شرکت کننده در این فرایند حاصل می‎آید. وفاق را باید فرایندی فعال در نظر گرفت و بنابراین باید آن را از گردن نهادن، تسلیم یا سازشکاری متمایز دانست. مثلاً حکومت نازی آلمان در سال‌های اول حکومت خود احتمالاً می‎توانست روی وفاق بخش‎های وسیعی از کنشگران سیاسی آلمان حساب کند، اما در اواخر دوران نازی‎ها اکثر شهروندان ظاهراً در برابر فرمان‎های رهبران نازی صرفاً همنوایی منفعل از خود نشان می‌دادند.
همان‌طور که گفتیم، ممکن است فرادستان قدرتمند قواعد بازی را با زور به فرودستان بی‌قدرت تحمیل کنند. ولی همان طور که نظریه پردازان سیاسی از زمان فیلسوفان بزرگ یونانی به بعد گفته‎اند، زور به تنهایی نمی‎تواند مبنای کافی برای نظم اجتماعی باشد. اگر فرضاً افراد پلیس بتوانند به زور باتوم آشوبگران بالقوه‌ی یک نظم تحمیلی را کنترل کنند، باز در چنین نظامی نمی‎توان این مسئله را حل کرد که چه کسی باید افراد پلیس را به زور باتوم کنترل و وادار به اطاعت کند. قدری اجماع و وفاق در هر حال لازم است، حتی اگر فقط شامل بخشی از جمعیت شود، تا بعضی از کنشگران به انگیزه‌هایی غیر از ترس مجازات از دستور تصمیم گیرندگان اطاعت کنند.
وفاق مستلزم رعایت همیشگی ضوابط ثابتی برای هدایت کردارها نیست. برعکس، تأمل تاریخی نشان می‎دهد آن‌چه در زمانی بخشی از وفاق و اجماع بوده در زمانی دیگر هیچ تأثیری بر رفتارها نداشته است. احزاب سیاسی دست کم در سیاست دموکراتیک مدرن، پیوسته با تضادهایی درگیرند که هدف از آن‎ها تبدیل وفاق محدود به مخالفت محدود، یا تغییر مخالفت محدود به وفاق محدود است. مثلاً لزوم وجود راهکارهایی برای تأمین اجتماعی در دوره‎های بیکاری یا در زمان پیری اکنون بدیهی دانسته می‌شود و حتی به تدریج مدافعان بازار آزاد نیز آن را می‌پذیرند، درحالی‌که این عقاید در ایام گذشته به خواب و خیال‎های اتوپیایی شباهت داشت. در اغلب موارد، آرزوهای جنون‌آمیز یک نسل به نوآوری‎های در خور احترام نسل بعدی تبدیل می‎شود.
نه تنها ممکن است وفاقی که این‌جا و اکنون حاصل می‎شود فردا به سبب جریان تاریخی و تغییرات اجتماعی از بین برود، کنشگرانی هم که اجماع و وفاق را به وجود می‎آورند بسته به باز بودن یا مسدود بودن مجراهای دسترسی به عرصه‌ی سیاسی، تغییر می‌کنند. اجماع از طریق فرایندی حاصل می‌شود که در آن حتی بعضی از کنشگران سرکش و متمرد، خواه افراد و خواه گروه‌ها، دست‌کم در برخی شرایط و زمینه‎ها تشویق به فرا گذشتن از الگوهای خودخواهانه‎ی رفتار و درآمیختن در جمع «ما» می‎شوند. در چنین اوضاع و شرایطی عدم توافق‎های اولیه ممکن است بخشی از عقاید مشترک وفاقی شود، حتی اگر حوزه‌های جدید و نوظهوری از اختلاف‌نظرها کم‌کم در زمینه‌های دیگری نضج گرفته باشد.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما