بیانات امام خمینی (ره) درباره‌ی مجلس عصر پهلوی

ملت ما از مجلس زمان رضاشاه و محمدرضا پهلوی، یک خاطرات تلخی دارد. من قبل از زمان رضاخان هم یاد دارم بعضی از دوره‌های انتخابات را، و حاضر بعضی حوزه‌های انتخاباتی هم بوده ام. از آن زمانی که من یادم است تا حالا، مجلس
چهارشنبه، 27 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بیانات امام خمینی (ره) درباره‌ی مجلس عصر پهلوی
 بیانات امام خمینی (ره) درباره‌ی مجلس عصر پهلوی

 

نویسنده: رسول سعادتمند




 

خاطرات تلخ ملت از مجلس دوره پهلوی

ملت ما از مجلس زمان رضاشاه و محمدرضا پهلوی، یک خاطرات تلخی دارد. من قبل از زمان رضاخان هم یاد دارم بعضی از دوره‌های انتخابات را، و حاضر بعضی حوزه‌های انتخاباتی هم بوده ام. از آن زمانی که من یادم است تا حالا، مجلس شورای ملی یک لفظی بوده است که بی محتوا، مجلس شورای ملی معنایش این است که ملت اشخاصی را خودشان تعیین کنند، و آنها هم به شور بنشینند و مصالح کشور خودشان را تعیین کنند. قبل از آمدن رضاخان، زمان احمدشاه، امر انتخابات با خانها بود و مالکین بود و گردن کلفتهای هر منطقه آن وقت دولت آن نفوذ را نداشت. لکن شاهزاده‌هایی که دارای ملک بودند، و خانهایی که دارای قدرت بودند، و قلدرهایی که در اطراف کشور بودند، آنها رعیتهای خودشان را، مردم خودشان را با زور می‌آوردند پای صندوقها، و هر چه آنها می‌گفتند آنها هم عمل می‌کردند. در زمان رضاخان، آن وقت که قدرت پیدا کرد، و در زمان محمدرضا مجلس باز به ملت کار نداشت. مجلس شورای ملی نبود. آن اول را باید بگوییم مجلس خانها، و این را بگوییم مجلس شاهنشاهی، هم سنایش، هم شورایش. مردم هیچ دخالتی نداشتند. و مردم هم که می‌دیدند که کاری از آنها نمی‌آید، کنار می‌نشستند. و می‌دیدند که‌ اشخاصی را که می‌برند در مجلس، یک اشخاصی هستند که خود آنها ساخته‌اند و مصلحت مملکت تو کار نیست. حرف البته همیشه بود. همیشه حرف و ثناخوانی و ترقیات. هم در زبان محمدرضا بود و هم در زبان آنهایی که او تعیین کرده بود. اگر الآن صورت مجلسهای آن وقت پیدا بشود، می‌بینید که سر تا ته مجلس به ثنا و مدح محمدرضا و کسانی که به او مربوط بودند می‌گذاشت. در آن زمان مسئولیت ملت نداشت. برای اینکه، قدرت نداشت و تحت سلطه خانها در آن وقت و تحت سلطه آن دو نفر، رضا و محمدرضا در این دوره، و ملت هم هیچ کاری از او نمی‌آمد و نمی‌توانست نفس هم نمی‌توانست بکشد. از این جهت هر مسئولیتی پیش خدا و پیش نسلهای آینده متوجه می‌شد، بر خانها و بر وکلای خانها در آن زمان بود، و بر رضاخان و محمدرضا و وکلای منصوب از قبال اینها در این زمان
بود. این مال آن زمان.(1)

فرمایشی بودن مجلس قبل از انقلاب اسلامی

در طول مدتی که مجلس شورای ملی آنها بود، حتی یک دفعه نشد که مردم، مردم سراسر کشور، آزاد رأی بدهند. آن وقتی که رضاخان نبود و محمدرضاخان نبود و زمان قاجار، من یادم هست، آن وقت خانها بودند، شاهزاده‌هابودند، خانها دسته دسته این مردم را به زور می‌آوردند و به صندوقها رأی برای خودشان می‌گرفتند، مردم هیچکاره بودند، نمی‌دانستند چیست، یک ورقه ای را به آنها می‌دادند، اینها هم می‌آوردند تو صندوق می‌ریختند. زمانی که رضاخان سلطه پیدا کرد، و محمدرضا سلطه پیدا کرد که همه می‌دانید که یعنی زمان محمدرضا را اکثراً دیدید که به مردم ارتباطی نداشت. خود محمدرضا گفت، در یک گفتگویی گفته است به اینکه لیست این وکلا را از سفارتخانه‌ها می‌فرستند پیش ما، می‌خواهد بگوید حال این جور نیست، می‌فرستادند پیش ما و ما همانها را ملزم بودیم که تعیین کنیم. این یک اقراری است از یک کسی که به غصب سلطنت بر این مملکت می‌کرد، و مطلع بود بر مسائل، و این ما را می‌شناساند که به ما می‌فهماند که افرادی که آن وقت در این مجالس بود چه‌ اشخاصی بودند. افرادی بودند که با لیست سفارت امریکا یا با لیست سفارت شوروی تحمیل می‌شدند. این حرفی است که محمدرضا گفت که لیستها را می‌فرستادند. این را برای این تعریف کرد که می‌خواست بگوید من دیگر اینطور نیستم. حتی پدرش را تضعیف کرد که خودش رو بیاید و مردم به خودش توجه پیدا کنند. این اقراری بود که ایشان کرد که لیست را می‌فرستادند و ما مجبور بودیم که همان لیست را، افراد را تعیین کنیم. این نمایانگر این است که اینهایی که تو مجلس شورای ملی بودند نه شورای اسلامی، اینها چه‌اشخاصی بودند؛ اینها نوکرهایی بودند که نوکرهای خارجی بودند، و با زور این نوکر بزرگها، اینها می‌رفتند در مجلس، در طول تاریخ مشروطیت نمی‌‌توانید پیدا کنید که همه ایران خودشان رأی داده‌اند، حتی در آن دوره‌های اول، بله، تهران در آن دورههای اول خودشان رأی می‌دادند، لکن در تهران خانها نمی‌توانستند کاری بکنند، اما در شهرهای دیگر و در دهات و در اینطور چیزها این خان خانی بود، و همان اشراف و همان خانها مردم را می‌بردند به آن کسی که نظرشان بود رأی می‌دادند.(2)

فقدان قوانین و مجالس مشروع در دوران پهلوی

تمام قوانینی که در این پنجاه سال گذشته است و تمام مجالسی که در این پنجاه سال تأسیس شده است، هیچ یک از اینها مطابق قوانین نبوده است. هیچ مجلسی تاکنون ما نداشتیم که موافق قوانین باشد. حتی در اوایل سلطنت رضاخان که یک قدری قدرتش کم بود، در تهران فقط که مرکز بود یک آزادی به مردم داده بودند؛ یک آزادی فی الجمله که وکلایی تعیین کنند. و آن وکلای تهران بودند که مخالفت می‌کردند مثل مرحوم مدرس و یک عده ای که تبع ایشان بودند؛ لکن در شهرستانهای دیگر و کلا را خودشان تعیین می‌کردند و خودشان هم آرا برای مردم درست می‌کردند و خودشان هم آرا را می‌ریختند در صندوق! و هرچه بود دست خودشان، دست فرماندارهایی که در آنجا یا ارتشی که در آنجا بود، یا شهربانیهایی که بودند، که همه عمال خودشان بودند. آرا را شبها درست می‌کردند و پر می‌کردند این صندوقها را از آرای آنی را که دلشان می‌خواست. یک مجلسی که همه وکلای آن ملی باشند و در مقدرات مملکت ما بخواهند دخالت کنند و مصالح و مفاسد را تشخیص بدهند، ما نداشتیم از اول. منتها من از اول امر یاد دارم، شماها این دوره‌های اخیر را اطلاع دارید. از همین دوره‌های اخیر دوره‌های سابق را هم بفهمید؛ همین بود قصه الان که شما ملاحظه می‌کنید مجلس سنا، مجلس شورا، دولت، از این مسائل صحبت می‌شود، تمام اینها یاغی اند، تمام اینها محاکمه باید بشوند.
اول اشکالی که بر وکلا هست این است که شما که می‌دانید که ملت دخالت در انتخابات ندارد چرا مجلسی می‌روید؟ شما که می‌دانید که منصوب از قبل امریکا یا شوروی یا اینها هستید، شما که شاه خودش می‌گوید که لیست را می‌فرستادند و حالا برای خودش خیال می‌کند نمی‌فرستند! [خنده حضار] لیست را می‌فرستادند از طرف سفارتخانه‌ها، و وکلای ما را خود آنها تعیین می‌کردند! این دارد اقرار می‌کند که چند سال پیش از این یعنی زمان پدر من و اوایل زمان من (3) این تصدیق به این است، این اعتراف شاه به اینکه لیستها را... می‌خواهد از خودش تعریف کند که نه حالا اینطور نیست! بسیار خوب، حالا اینطور نیست لکن چند قدم جلوتر اینطور بوده! یعنی من در زمانی که، قبل از این به اصطلاح «انقلاب سفید» و قدرتمندی در مقابل همه قدرتمندها! قبل از این، لیست را اعتراف خودتان ! کسی که حفظ مقام را می‌خواهد بکند با اینکه خیانت هم بکند، این خیانت به ملت نیست که لیست سفارت امریکا یا سفارت انگلستان را یا شوروی را قبول می‌کند و به دولتش هم تحمیل می‌کند. به اینکه همینها باید وکیل بشوند؟ این خیانت به مملکت نیست؟ این خیانت به قانون اساسی نیست؟ اول اشکال به خود ایشان به حسب اعتراف خودش این است که شمایی که آمدی نشستی اینجا و می‌گویی من اعلیحضرت هستم، همه کارها را من باید انجام بدهم، شما لیستها را گرفتید و مطابق آن دستور اجانب رفتار کردید، این خیانت نبوده؟ عذر داری در مقابل این خیانت؟ بروید کنار! بگویید که من همچو خیانتی نمی‌کنم می‌روم کنار، احمدشاه در این [مرحله] آخری که گذاشتندش کنار، برای اینکه یک قراردادی بود که وقتی که رفت در خارج، در سر میز عرض می‌کنم مهمانی قرارداد را دادند دستش که امضا کند، امضا نکرد.(4) از همانجا اساس بیرون رفتن او و آمدن رضاشاه، از همانجا نقشه‌اش کشیده شد که این به درد ما نمی‌خورد که قرارداد ما را امضا نمی‌کند. شما هم می‌توانستید که این قرارداد را امضا نکنید. بیش از این بود که بروید؟ کسی که برای حفظ مقام خودش خیانت به یک ملتی می‌کند این لیاقت ندارد، نداشته از اول برای سلطنت. این از اول خودش خودش را خلع کرده، اگر ما تصدیق کنیم که سلطنتی بوده است در کار؛ و الا ما که او را تصدیق نداریم. وقتی بنا شد که اینطور باشد، و ما هم می‌دانیم که بفرمایید که خیر، حالا دیگر قدرتمند شده است ایشان و در مقابل شوروی و انگلستان و این امریکا و اینها ایستاده است! و حالا دیگر لیست را از سفارتخانه‌ها نمی‌آورند لکن لیست را شما خودتان تهیه می‌کنید و وکلا را هم خودتان تهیه می‌کنید. این وکلای ملت است؟! این خیانت به مملکت نیست؟ این خیانت به قانون اساسی نیست؟ وقتی بنا شد که مجلسی اینطوری باشد، یا به فرمایشی سفارتخانه‌هاباشد یا به فرمایش شاه و دار و دستگاه شاه باشد، فرقی نمی‌کند؛ بنا شد اینطور باشد، مجلس رسمی نیست، مجلس ملی نیست، مجلس شورای ملی نیست. مجلس شورای ملی معنایش این است که ملت یک وکلایی را آزادانه تعیین کنند و آنها بنشینند در کارهای مملکت مشورت کنند. ملت هیچ دخالت نداشته است در تعیین اینها. وقتی ملت دخالت نداشته است، این مجلس مجلس فرمایشی غیر ملی است، غیرقانونی است؛ هر چه در این مجلس گذشته است غیرقانونی است؛ هر دولتی را این مجلس تأیید کرده است یا بکند غیرقانونی است.
وقتی که مقدرات مردم دست خودشان نباشد و هرکس را آنها دلشان می‌خواهد، یک نفر آدم غیر صالح اینها را تعیین کرده است. یک نفر از رجال سیاسی از یک رجل ارتشی نقل کرد که این شاه تخصصی دارد در بد انتخابی! خنده حضار می‌گفت که اگر پنج نفر فاسد در مملکت پیدا بشود، این انگشت روی هر پنج نفر می‌گذارد و آنها را می‌خواهد انتخاب کند! این برای این است که خودش فاسد است. آدم فاسد نمی‌تواند یک نخست وزیر صالح معرفی کند. نمی‌تواند یک آدم فاسد یک مجلس صالح را تأیید کند برای اینکه اگر مجلس صالح شد، جلوی مفاسد را می‌گیرد؛ خوب خود این مبدأ همه مفاسد است. اگر یک نخست وزیر صالحی یا یک دولت صالحی باشد، گوش به حرف شاهی که بخواهد برخلاف مصالح عمل بکند نمی‌دهد. اگر آدم فاسد باشد یک هیأت دولت فاسد درست می‌کند، یک مجلس فاسد درست می‌کند. دنبال او فرهنگ فاسد، نظام فاسد، اقتصاد فاسد بد همه اینها دنبال بدی آن مرد است از آنجا شروع می‌شود همه اینها. اگر آن مرد، آن کسی که در آن نقطه بالا به خیال خودش واقع شده، یک آدم صلاحیتداری باشد، یک آدمی باشد که به فکر ملت باشد، یک آدمی باشد که بستگی به غیر را عار بداند برای خودش، یک نفر مسلمی باشد که مسلمانی باشد که تحت فرمان خدا باشد، که نباید زیر بار اجانب برود، نباید فرمانبردار اجانب باشد؛ اگر یک همچو آدمی رئیس یک مملکت بشود، تمام مملکت را همان اصلاح می‌کند. تمام مملکت ما که به فساد کشیده شده، برای اینکه آنکه نخست وزیر را به حسب قانونشان فرض کنید باید تعیین بکند یک آدم فاسدی است؛ یک کسی که به فکر خودش و دنبال فکر خودش باشد تعیین می‌کند. آن نمی‌تواند یک آدم صالح را در رأس قرار بدهد برای اینکه مخالف با آن چیزی است که او فکر می‌کند؛ دزدیهایش را می‌گیرد! او نمی‌تواند یک فرهنگ صحیحی درست بکند و طرفدار یک فرهنگ صحیح باشد برای اینکه فرهنگ صحیح مخالف با این اغراضی است که آنها دارند. اگر ما یک فرهنگ صحیح داشتیم که کارمان اینطور نمی‌شد. نمی‌گذارند که هیچ جهتی از جهات مملکت ما اصلاح بشود. و تمام مفاسد زیر سر آن نقطه اول است. یعنی امریکا یک نفر مأمور کرده برای آن و «مأموریت برای وطنش» داده! اینکه می‌گوید کتاب «مأموریت برای وطنم» راست می‌گوید این را! این مأمورش کرده برای وطنش که این وطن را به این حال برساند که حالا می‌بینید.(5)

پی‌نوشت‌ها:

1. همان، ج 12، ص 180 تا 181.
2. همان، ص 335 تا 336.
3. عبارت به نقل از محمدرضا پهلوی است.
4. قرارداد 1919 م. وثوق الدوله، که در واقع فروش ایران به انگلیس بود.
5. صحیفه امام، ج 5، ص 316 تا 320.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، تاریخچه انقلاب اسلامی در کلام امام خمینی (ره)، قم: انتشارات تسنیم، چاپ سوم.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط