چهل حديث از حضرت مهدي عليه السلام
1- احمد بن اسحاق در محضر امام حسن عسکري (عليه السلام)، آن حضرت را ديده و از ايشان چنين شنيده که ميفرمايند:
«أنا بقيةُ اللهِ في أَرضِهِ وَالمُنتَقِمُ مِن أَعدائِهِ»؛1 «من بقيه الله در روي زمين و دست انتقام خدا از دشمنان او هستم.»
آگاهي از شيعيان
2- «فَاِنّا نُحيطُ علماً بِاَنبائِكُم ، وَ لا يَعزُبُ عَنّا شیءٌ مِن أخبارِكُم»؛2 «ما بر اخبار و احوال شما آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده و مخفي نميماند.»
امان زمين
3- «وَ انّی لَاَمانٌ لِأََهلِ الاَرضِ كَما أَنَّ النُُّجُومُ اَمانٌ لِأَهلِ السََّماءِ»؛3 «همانا، من امان و مايهي ايمني براي اهل زمينم؛ همانگونه كه ستارهها سبب ايمني اهل آسماناند.»
تسليم در برابر او
4- «فَاتَّقُوا اللهَ وَ سَلِّموا لَنا وَ رُدُّوا الأمرَاِلَينا فَعَلَينا الإِصرارُ كَماكانَ مِنّا الإيراد»؛4 «از خدا بترسيد و تسليم ما شويد و كار را به ما واگذاريد بر ماست كه شما را از سرچشمه سيراب آوريم همانطور که شما را به سر چشمه برديم.»
حضرت فاطمه(عليها السلام) الگوي امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
5- «وَ فِي اِبْنَةِ رَسولِ الله(صلي الله عليه و آله وسلم) لي اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛5 «دختر رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) (فاطمهي زهرا(عليها السلام)) براي من اسوه و الگويي نيكو است.»
سعادت ديدار
6- «وَ لَو اَنَّ أشياعنا ـ وَفَّقَهُمُ الله ُ لِطاعَتهِ ـ علی اجتماعٍ مِنَ القُلُوبِ فِي الوَفاءِ بِالعَهدِ عَلَيهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنهُمُ اليُمنَ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَت لَهُم السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا علی حقِّ معرفةِوَصدقها مِنهم بِنا ...»؛6 «اگر شيعيان ما ـ كه خداوند توفيق اطاعتشان دهد ـ در راه ايفاي پيماني كه بر عهده دارند همدل ميشدند، ميمنت ملاقات ما به تأخير نميافتاد و سعادت ديدار ما زودتر نصيب آنان ميگشت، ديداري بر مبناي شناختي راستين و صداقتي از آنان نسبت به ما ...»
حفظ شيعيان
7- «اِنّا غَيرُمُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُم، َو لا ناسينَ لِذِكْرِكُم، وَ لَو لا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ الََّلأْواءُ وَاصْطَلَمَكُمُ الأَعْداءُ»؛7 «ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نبردهايم كه اگر جز اين بود، دشواريها و مصيبتها بر شما فرود ميآمد و دشمنان شما را ريشهكن مينمودند.»
وجود هميشگي امام
8- «اَنَّ الاَرضَ لاتَخلوا مِن حُجَّةٍ إِمّا ظاهِراً و إِمّا مَغموراً»؛8 «زمين هيچگاه از حجّت خالي نميماند چه ظاهر باشد و چه پنهان.»
ـ «أنا المهدیُّ و أناصاحِبُ الزَّمانِ و أناالقائِمُ الّذي أملأُ الأرضَ عَدلاً کمَا مُلِئَت جَوراً وَ إنَّ الأرضَ لاتَخلوُ مِن حجّةٍ ... فهذهِِ أمانةٌ لاتُحَدِّث بِها إلّا إخوانِکَ مِن أهلِ الحَقِّ»؛9 «من مهدي هستم، من صاحب الزمان هستم، من آن قيامکنندهاي هستم که روي زمين را پر از عدالت ميکنم، چنانکه از بيعدالتي پر شده باشد. هرگز روي زمين خالي از حجّت نميماند ... اين امانت است نزد تو، جز به برادران بر حقّت مگو.»
نماز اول وقت
9- «مَلعونٌ مَلعونٌ مَن أَخَّرَ الغَداةَ إلی أَن تَنْقَضِی النُّجُومُ»؛10 «ملعون و از رحمت خدا به دور است كسي كه نماز صبح را آنقدر تأخير بيندازد تا موقعي كه ستارگان ناپديد شوند.»
فضيلت تسبيح تربت سيّد الشّهداء
10- «مِن فَضلِه، أَنَّ الرَجُلَ يَنسَی التَّسبيحَ و يُديرُ السُّبحَةَ فَيُكتَبُ لَهُ التَّسبيحُ»؛11 «از فضائل تربت حضرت سيدالشّهداء (عليه السلام) آن است كه چنانچه تسبيح تربت حضرت در دست گرفته شود ثواب تسبيح و ذكر را دارد، گر چه دعايي هم خوانده نشود.»
حسن عاقبت
11- «وَ العاقِبَةُ بِجَميلِ صُنْعِ اللهِ سُبحانَهُ تكونُ حَميدَةً لَهُم ما اجْتَنَبوُا اْلمَنْهِيَّ عَنهُ مِنَ الذُنوب»؛12 «با عنايت نيكوي خداوند فرجام كار، مادامي كه شيعيان از گناهان دوري گزينند پسنديده و نيكو خواهد بود.»
عاقبت به خيري
12- «اَعُوذُ باللهِ مِنَ ْالعَمَی بَعدَ الجَلاءِ، وَ مِنَ الضَّلالَةِ بَعدَ الهُدَی، وَمِنْ مُوبِقاتِ الْأَعمالِ وَ مُرْدِياتِ الفِتَنِ»؛13 «از نابينايي پس از بينايي و از گمراهي پس از هدايت و از رفتار هلاكت بار و فتنههاي نابود كننده به خدا پناه ميبرم.»
كيفيت در خواست حاجت
13- «مَن كانَت لَهُ إلی اللهِ حاجَةٌ فَلْيَغْتَسِلْ لَيْلَةَ الجُمُعَةِ بَعدَ نِصفِ الّيلِ وَ َيأْتي مُصَلاّهُ»؛14 «هر كس حاجت و خواستهايي از پيشگاه خداوند متعال دارد بعد از نيمه شب جمعه غسل كند و براي مناجات با خداوند در جايگاه نمازش قرار گيرد.»
به سوي او
14- « واجْعَلوُا قَصدَكُم إِلَينا بالمَوَدَّةِ عَلََی السُّنَّةِ الواضِحَة»؛15 «با محبّت و دوستي و بر اساس سنّت آشكار الهي راه و مقصدتان را به سوي ما قرار دهيد.»
تقوا در كلام امام مهدي (عليه السلام)
15- «وَ مَن بَخِلَ مِنْهُم بِما اَعارَهُ اللهُ مِنْ نعمَتهِ عَلی مَنْ اَمَرَهُ بِصِلَتِهِ فَاِنَّهُ يَكونُ خاسِرَاً بِذلِكَ لِاُوْلاهُ و آخِرَتِه»؛16 «و آنكس از نعمتهايي كه خداوند به او كرامت فرموده به كساني كه فرمان رسيدگي به آنها را داده بخل بورزد در دنيا و آخرت خويش زيانكار خواهد بود.»
نابودي باطل
16- «اَبی اللهُ عَزَّوجَلَّ لِلحَقِّ الاّ اِتماماً و لِلباطِل إِلاّ زَهُوقاً»؛17 «خداوند ابا دارد از اينكه حق را ناتمام گذارد و باطل را از بين نبرد.»
مشيّت خداوند و خواست اهل بيت(عليهم السلام)
17- «قُلُوبُنا أَوعِيَةُ لِمَشِيَّةِ اللهِ، فَإِذا شاءَ شِئنا، واللهُ يَقوُلُ: وَ ما تَشاؤونَ إلاّ أنْ يَشاءَاللهُ»؛18 «دلهاي ما ظروفي براي خواست خداوند است؛ اگر خدا چيزي را اراده كند و بخواهد ما نيز اراده كرده، خواهيم خواست. خداوند متعال مي فرمايد: و شما نميخواهيد مگر اينكه خداوند بخواهد.»
عمل به سنّت مبناي مودّت
18- «اِجْعَلوا قَصْدَكُمْ إلَينا بِالْمَوَدَّةِ عَلَی السُّنَّةِ الواضِحَةِ، فقد نَصَحْتُ لَكُمْ و اللهُ شاهِدُ عَلَیَّ وَ عَلَيكُمْ»؛19 «هدف و مقصد خويش را نسبت به محبت و دو ستي ما اهل بيت عصمت و طهارت بر مبناي عمل به سنت و اجراي احكام الهي قراردهيد. پس همانا كه موعظهها و سفارشهاي لازم را نمودم و خداوند متعال نسبت به همهي ما و شما گواه است.»
محبت امام زمان (عليه السلام)
19- «فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِءٍ مِنْكُم بِما يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتَِنا وَ يَتَجَنَّبُ ما يُدْنيهِ مِنْ كَراهََْتِنا و سَخَطِنا»؛20 «پس هر يك از شما بايد كاري كند كه وي را به محبّت و دوستي ما نزديك سازد و از آنچه خوشايند ما نيست و باعث كراهت و خشم ماست دوري گزيند.»
نهي از تكلّف
20- «لا تَتَكَلَّفُوا عِلْمَ ما قَدْ كُفيتُمْ»؛21 «خود را براي دانستن آنچه از شما نخواستهاند به مشقّت نيندازيد.»
آزار دهندگان امام زمان (عليه السلام)
21- «قَدْ آذانا جُهَلاءُالشّيعَةِ و حُمَقاؤُهُمْ، وَ َمَنْ دينُهُ جِناحُ الْبَعوضَةِ أرْجَحُ مِنْهُ»؛22 «نادانان و كم خردان شيعه و كساني که پر و بال پشه از دين داريِ آنان برتر و محكمتر است ما را آزار ميدهند.»
حكم منكرين امام زمان (عليه السلام)
22- «لَيسَ بَينَ اللهِ عَزَّوجَلَّ و بَينَ َأحدٍ قِرابَةُ و مَنْ أنكَرَني فَلَيسَ مِنِّي و سَبيلُهُ سبيلُ ابْنِ نوحٍ»؛23 «بين خداوند عزّوجلّ و هيچ كس قرابت و خويشاوندي نيست و هر كه مرا انكار كند از من نيست و راه او راه فرزند نوح است.»
نهي از شك
23- «لاتَشُكَنَّ، فَوَدَّ الشَّيطانُ أنَّكَ شَكَكْتَ»؛24 «هرگز شك به خود راه مده زيرا شيطان دوست دارد كه تو شك كني.»
نهي از تشكيك
24- «لا عُذْرَ لَأَحَدٍ مِن موَالينا في التَّشكيكِ فيما يُؤَدّيهِ عَنّا ثِقاتُنا»؛25 «در تشكيك نسبت به رواياتي كه موثّقان از ما براي شما نقل ميكنند احدي از شيعيان ما عذري ندارند.»
حرمت اموال مردم
25- «فلا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أنْ يَتَصَرَّفَ مَنْ مالِ غَيرِهِ بِغَيرِ إِذْنِهِ»؛26 «براي هيچ كس جايز نيست كه بدون اذن صاحب مال در مالش تصّرف كند.»
دفع بلا از شيعه
26- «أَنَا خاتَمُ الأوصياءِ و بي يَدفَعُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ البَلاءَ عَنْ أََََهلي و شيعَتي»؛27 «من خاتم اوصيايم، خداوند به سبب من بلا را از اهل و شيعيانم دفع ميكند.»
دعا براي تعجيل فرج
27- «أَكثِروُا الدُّعاءَ بِتَعجيلِ الفَرَجِ، فإنّ ذلكَ فَرَجُكُم»؛28 «براي شتاب در گشايش حقيقي و كامل بسيار دعا كنيد، زيرا همانا فرج شما در آن است.»
خمس، پرداخت مال
28- «أمّا اموالُكُم فلا نَقْبَلُها إلّا لِتَطَهَّرُوا، فَمَن شاءَ فَلْيَصِلْ و مَن شاءَ فَلْيَقْطَعْ فَما اَتاني اللّهُ خَيرٌ مِمّا آتاكُم»؛29 «اما اموال شما پس آنها را نميپذيريم مگر به خاطر اين كه پاك شويد. پس هر كه ميخواهد بپردازد و هر كه نميخواهد نپردازد، آنچه خدا به ما عطا كرده از آنچه به شما عطا نموده بهتر است.»
استغفار در حق يكديگر
29- «لَو لا إستِغفارُ بَعضِكم لِبَعضٍ لَهَلَكَ مَن عَليها»؛30 «اگر طلب مغفرت و آمرزش برخي از شما براي يكديگر نبود تمام اهل زمين هلاك ميگشتند.»
استغفار سبب غفران
30- «اذا اْستَغفَرتَ اللّهَ فاللّهُ يَغفِرُ لَكَ»؛31 «اگر از خداوند طلب مغفرت كني خداوند نيز تو را خواهد آمرزيد.»
برآوردن حاجات مردم
31- «مَن كانَ في حاجَة اللّه عزَّوَجَلََّ كان اللّهُ في حاجَتِه»؛32 «هر كس كه به دنبال حاجت خداوند عزّوجلّ باشد خداوند نيز دنبال كننده و برآورندهي حاجت او خواهد بود.»
دوري از شيطان به وسيلهي نماز
32- «مَا أَرغَمَ أنْفَ الشَّيطانِ أَفْصَلُ مِنَ الصَّلاةِ فَصَلِّها وَ أَرغِم أنْفَ الشَّيطانِ»؛33 «هيچ چيز مانند نماز بيني شيطان را به خاك نميسايد. پس نماز بگذار و بيني ابليس را به خاك بمال.»
اهل بيت محور حق
33- «اَلحقُّ مَعَنا فَلَنْ يُوحِشَنا مَن قَعَدَ عَنّا و نَحنُ صَنائِعُ رَبِّنا و الْخَلقُ بَعدُ صَنائِعُنا»؛34 «حق با اهل بيت است و كنارهگيري عدهاي از ما هرگز سبب وحشتمان نميشود چرا كه ما دست پروردههاي پروردگاريم و ديگر مخلوقين خداوند دست پروردههاي ما هستند.»
فلسفهي امامت
34- «أَو مارَأيْتُم كَيفَ جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ مَعاقِلَ تَأوُونَ إِليها و أَعْلاماً تَهتَدونَ بِها مِن لَدُنْ آدَمَ (عليه السلام)»؛35 «آيا نديديدكه چگونه خداوند براي شما مَلجأهايي قرار داد كه به آنان پناه بريد و عَلَمهايي قرار داد تا با آنان هدايت شويد از زمان حضرت آدم (عليه السلام) تا كنون.»
سجدهي شكر
35- «سََجدَةُ الشُّكرِ مِن ألزَمِ السُّنَنّ و أَوجَبِها... فَإنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ و التَّسبيحِ بَعدَ الفَرائضِ عَلي الدُّعاءِ بِعَقيبِ النَّوافِلِ، كَفَضلِ الفَرائِضِ علی النّوافِلِ و السَّجدةُ دُعاءٌ و تَسبيحٌ»؛36 «سجده شكر، از لازمترين و واجبترين مستحبات الهي است... همانا فضيلت دعا و تسبيح پس از واجبات بر دعاي بعد از نوافل، همانند فضيلت واجبات بر نوافل است، سجده، دعا و تسبيح است.»
بهرهمندي انسان از امام غايب
36- «أمّا وَجهُ الْانتِفاعِ بي في غَيبَتي فَكَالْإِنتِفاعِ بِالشَّمسِ إذا غَيَّبَتْها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ»؛37 «اما چگونگي استفاده از من در غيبتم، همانند استفاده از خورشيد است هنگامي كه ابرها آن را از ديدگان پنهان نگاه دارد.»
غيبت از مقدرات الهي است
37- «أَقدارُاللهِ عَزَّوَجَلَّ لاتُغالَبُ وَ إِرادَتُهُ لا تُرَدُّ وَ تَوفيقُهُ لا يُسْبَقُ»؛38 «تقديرهاي خداوند عزّوجلّ مغلوب نميشود و ارادهاش برگشت ندارد و بر توفيق او هيچ چيز پيشي نميگيرد.»
اميد به اجابت دعا
38- «رَبِّ مَن ذا الذَّي دَعاكَ فَلَم تُجِبهُ وَ مَن ذَا الَّذي سَأَلَكَ فَلَم تُعطِهِ وَ مَن ذَا الَّذي ناجاكَ فَخَيَّبتَهُ أَو تَقَرَّبَ إليكَ فَأبْعَدْتَهُ»؛39 «پروردگارا! چه كسي تو را خواند و تو دعايش را اجابت نكردي، وچه كسي از تو در خواست نمود و به او عطا نفرمودي و چه كسي با تو مناجات كرد و او را نا اميد ساختي، يا خود را به تو نزديك نمود و او را دور ساختي؟!»
هدف بعثت
39- «إنَّ اللهَ تَعالی لَم يَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثَاَ، ولا أهْمَلَهُمْ سُدیً، بَلْ خَلَقَهُمْ ِبقُدْرَتهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أسْماعاً وأبْصاراً وَقُلُوباً و أَلْباباً، ثُمَّ بَعَثَ إلَيْهِمُ النَّبِييّنَ(عليهم السلام) مبَشِّرينَ ومُنْذِرينَ، يَأْمُرُونَهم بِطاعَتهِ وَ يَنهونَهُم عن مَعصِيَتهِ، و يُعَرِّفُونَهُم ما جَهَلوهُ مِن أَمرِ خالِقِهِمْ و دينِهِمْ، وَ أَنْزَلَ علَيْهِمْ كِتابَاً»؛40 «به راستي، خداوند متعال مردم را بيهوده نيافريد، و بيكاره رها نساخت، بلكه آنان را به قدرت خود آفريد و به آنان گوش و ديده و دل و عقل داد، سپس پيامبران عليهم السلام را به سوي آنان بشارتدهنده و بيمدهنده فرستاد تا مردم را به اطاعت خدا امر كنند و از معصيت او باز دارند و آنچه را از امر خالق و دين خود جاهلاند، بدانها بياموزند، و براي آنان كتابي نازلكرد ....»
دعاي براي فرج
40- حِميري ميگويد: به خدمت جناب سعيد بن عثمان، رسيدم و از ايشان پرسيدم: آيا اما را ديدهاي؟ گفت: بله و آخرين بار در کنار خانهي خدا ديدم که ميفرمودند:
«اللهمَّ أنجِز لي ما وَعَدتَني»؛ «خداوندا، آنچه به من وعده فرمودي امضا بفرما».41
پي نوشت ها:
1. حائري يزدي، الزام الناصب، ج 1، ص 253 .
2. طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 497 .
3. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة،، ج 2، ب 45، ح 4 .
4. طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 467 .
5. طوسي، غيبت، ص 286، ح 245 / طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 279 .
6. طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 315 .
7. طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 323 .
8. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 511، ح 42 / علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 9، ح 19 .
9. قندوزی، ينابيع المودّة، ص 464 .
10. طوسی، غيبت، ص 271، ح 236 .
11. طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 312 / علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 165، ح 4 .
12. طبرسی، احتجاج، ج 2، ص325 / مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 177، ح 8 .
13. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 511، ح 42 .
14. كفعمی، مصباح، ص 396 .
15. طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 467 .
16. طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 499 .
17. طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 279 .
18. طوسی، غيبت، ص 247، ح 216 .
19. طوسی، غيبت، ص 286، ح 245 .
20. طبرسی، احتجاج، ج 9، ص 323 و 324 .
21. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص458، ح 10 .
22. طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 289 .
23. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ص 484، ح 3 .
24. کلينی، كافی، ج 1، ص 518، ح 4 .
25. كشی، رجال، ج 2، ص 816 / حرّ عاملی، وسائل الشيعه، ج 1، ص 38، ح 61 .
26. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ص 521، ح 49 .
27. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 441، ح 2 .
28. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 485، ح 4 .
29. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 484، ح 4 / طوسی، غيبت، ص 290، ح 247 .
30. دلائل الامامة، ص 297 .
31. کلينی، كافی، ج 1، ص521، ح 13/ شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 490.
32. شيخ صدوق،كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 493، ح 18 .
33. شيخ صدوق، کمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص520، ح 49 .
34. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 178، ح 9 .
35. مجلسی، بحارالانوار، ص 179، ح 9 .
36. شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 485، ح 10 .
37. شيخ صدوق،كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 511، ح 42 .
38. مجلسي، بحارالانوار، ج 92، ص 267، ح 34 .
39. مجلسی،بحارالانوار، ج 53، ص 194، ح 21 .
40. طوسی، غيبت، ص 288، ح 246 .
41. اعيان الشيعه، ص 105 .
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله