سیری در بیانات امام خمینی (ره)
رسالت مبارزه با روشنفکرمآبها
دشمنی بعضی از این طوایف برای اسلام کمتر از دشمنی او (شاه) نبود. او در عین قدرتش هم باز اسم خدا میآورد، باز زیارت میرفت ولو ریا هم بود؛ اما اینها ریاییاش را هم حاضر نیستند! اینها همچو فرار میکنند از اسلام و از قرآن و از احکام اسلام که حاضر نیستند دروغش را بگویند که توی دلشان خلاف هم باشد! بگویند به لفظ. بعض از این نویسندههای ما حاضر نیستند برای جلو بردن مقصدشان یک کلمه اسلام را تو [ی] کار بیاورند ولو برای اینکه بازی بدهند ما را، با اینها باید ما همان مبارزهای را بکنیم که با محمدرضا کردیم؛ برای اینکه توطئه در کار است نه قضیه آزادی. آزادی لکن توطئه نه. جمع آوری قشرها را درهم و برهم و میتینگ راه انداختن برای هر بهانهای، برای هر استخوانی میتینگ راه انداختن و دنبالش با اسلام مخالفت کردن، قابل تحمل نیست. (1)نگرانی استعمار از دو نیروی الهی
اینها میدیدند که دو تا قوه هست که اگر این دو تا قوه باقی بماند نمیشود. اربابهای اینها منافع ایران را ببرند؛ کارشناسهای اینها فهمیده بودند که این دو تا قوه اگر در ممالک شرق باشد، باید آنها دستشان را از شرق بشویند: یکی قوه اسلام بود؛ اگر اسلام قدرتش در شرق باشد و قدرت اسلام حکومت کند، نمیگذارند که بیایند آنها هر چه ما داریم ببرند و هر چه از نیروهای انسانی و غیرانسانی داریم از بین ببرند؛ یکی هم روحانیت؛ که اگر این طایفه باشند مردم چون با اینها همراه هستند، نمیگذارند که آنها به منافعشان برساند. پس این دو تا قدرت باید شکسته بشود: هم قدرت اسلام، و هم قدرت روحانیون. قدرت اسلام را به اینکه دین افیون جامعه است. حتی نویسندگان خبیث ما هم گاهی این حرفها را میزدند. حتی در امروز هم این حرفهاست. در امروز هم این حرف هست! در عین حالی که دارند با چشمشان میبینند که این قدرت روحانیین بود که مردم را بسیج کرد و بر ضد این رژیم قیام کردند، نمیتوانند اینها ببینند این [را]، این قدرت را میخواهند بشکنند. یعنی اینها عمال همانها هستند که میخواهند این قدرت را بشکنند. اینها مطالعه کردند دیدند که اگر این قدرت هم محفوظ باشد، چون مردم و توده همراه اینها هستند، اگر یکوقت صدایشان درآید دیگران هم بسیج میشوند. چه بکنند در بین خود مردم اینها را بشکنند؟ در زمان رضاخان طوری کردند، طوری کردند که شوفرها- میگفتند- که آخوند را سوار ماشین نمیکردند. (2)حزبسازی و گروهبازی
بیدار باشید برادرها که همان دامهایی که آن وقت بود، و ما را به سیاهروزی رساند و اسلام را از نظر ملت، نه همه البته ملت، بسیاری از روشنفکرها انداخت و روحانیون را از نظر آنها انداخت، همان نقشه الآن هست؛ همان نقشه. الآن هم همان مطالب هست و همان حرفها هست. گروه گروه با هم مینشینند، هی گروه درست میکنند؛ گروه! ما زحمت کشیدیم، روحانیین زحمت کشیدند، این قشرهای مختلف را جوش دادند به هم تا این کار را انجام دادند، تا این سد را شکستند، الآن جمعیتهای زیادی پیدا شدهاند. شما در روزنامهها بخوانید ببینید، هر روز میبینید که گروه کذا، گروه کذا، گروه کذا. هی تکه تکه. چیزی نیستند اما خوب، هی تکه تکه میشوند. وقتی گروه گروه کنار رفتند یعنی آنکه اسلام میخواست با هم جوششان بدهد و روحانیون زحمت کشیدند و جوششان دادند به هم، حالا همینهایی که دعاوی این را میکنند که ما ملت را میخواهیم، ما خلق را میخواهیم، همینهایی که دعوی روشنفکری دارند اینقدر، اگر چنانچه خائن باشند که خوب معلوم است که از روی فهم میگویند و اگر نباشند، اینقدر فهم ندارند که این گروهها که به هم متصل شد، این سیل عظیم پیدا شد و این سد بزرگ را شکست، حالا دوباره؛ تا حالا با هم منسجم شده بودند؛ حالا جدیّت دارد میشود که گروه گروهشان کند. هی این گروه برود کنار آن گروه برود کنار، آن گروه برود کنار، همه از هم جدا، تا باز راه باز بشود برای آنهایی که میخواهند استفاده بکنند.متوجه باشید گروه گروه نکنید. این مملکت با وحدت کلمه پیش برد، متفرقشان نکنید. «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» (3) این آیه قرآن را بپذیرید. همه بچسبید به ریسمانی که بین شما و خداست، و آن اسلام است. متفرق نشوید از هم جدا جدا نشوید. هی حساب را جدا نکنید. آن حساب جبهه کذا، آن حساب نهضت کذا، آن حساب حزب کذا، آن حساب گروه کذا، آن حساب حزب چه، کذا، جدا نکنید همه را. همه با هم باشید، همه دوست باشید.
حزبسازی دشمن درست کردن است. هی این یکی از آن طرف بکشد؛ آن از آن طرف بکشد، آن از آن طرف بکشد. همه تحت یک رایت باشید. همه تحت یک پرچم باشید؛ همان پرچمی که شما را پیروز کرده است تا حالا، از این به بعد هم دنبال همان باشید. و اگر باشید، انشاءالله پیروز خواهید شد. (4)
انقلاب به رهبری روحانیت
حالا هم که فهمیدند که این قدرت اسلام بود که این سد بزرگ را شکست و این قدرت روحانیون بود که در همه جا مردم را بسیج کرد، هر جا رفتید آخوند آن شهر مردم را بسیج کرد و همه را با هم متحد کردند و همه در منبر و محراب مردم را جمع کردند و جوش دادند به هم تا این سد را شکست، حالا هم باز یک طایفهای، اشخاصی با نغمههای مختلف، زیر پرده و روی پرده، میخواهند همین مسائل را بگویند. یعنی همان مطلبی که آن وقت از حلقوم افرادی که در زمان رضاخان بود درمیآمد، حالا هم از حلقوم یک طایفهای حالا درمیآید که همان دو مسئله است: «اسلام کهنه شده است، اسلام نمیشود دیگر. روحانیون، آخوندها، باید بروند سراغ کارشان! باید بروند سراغ چه؛ دیکتاتوری آخوندی میخواهد درست بشود!» من نمیدانم این دیکتاتوری آخوندی کجاست؟! آخر کدام آخوند دیکتاتور است که اینها میگویند؟! (5)بزرگترین درد
دردهای حالا هم زیاد است. دردهایی که به واسطه خیانتهایی که به ما کردند و به ملت ما کردند تتمه آن باقی است. خیانتها و تبلیغاتی که بر ضد اسلام و بر ضد قرآن کریم کردند و قشرها را خواستند از قرآن کریم جدا کنند و خواهران و برادران ما را خواستند از اسلام دور کنند، اینها باز یک مقدارشان هست با صورتهای مختلف. شما زحمت کشیدید، زن و مرد زحمت کشید، به خیابانها ریخت، جورها کشید، خونها داد که اسلام را زنده کند؛ برای اسلام خون داد، برای شهادت داوطلب شد. آنکه میخواست ملت ما، آنکه به او رأی داد ملت ما، «جمهوری اسلامی» بود. اسلام مورد نظر بود. الآن قشرهایی هستند که میخواهند اسلام را کنار بگذارند با نوشتن، با گفتن، با اجتماعات. این درد بزرگترین دردی است که الآن ملت ما به آن مبتلا هست؛ و ما از آن نگران که ملتی که رأی داد بر جمهوری اسلامی، نود و نه و نیم درصد رأی داد بر جمهوری اسلامی، یعنی ما اسلام را میخواهیم، اگر برای صرف جمهوری بود همچو رأیی نبود؛ اگر برای جمهوری دمکراتیک بود همچو رأیی نبود. دیگران هم از این حرفها سابقاً گفتند و شکست خوردند.ملت ما برای اسلام قیام کرد و برای اسلام راه را پیمود و برای اسلام خون داد، الآن قشرهایی هستند که میخواهند اسلام را کنار بگذارند. «جمهوری» تنها، از اسلام میترسند! جمهوری تنها، «جمهوری دمکراتیک»! آنها که میخواهند یک قدری در پرده صحبت کنند، «جمهوری دمکراتیک اسلام». اینها همه خدعه است! اینها برای این است که از اسلام میترساند. اسلام را مخالف میدانند با هواهای نفسانی خودشان. بیدار باشید! اگر انحرافی باشد از جمهوری اسلام، هر انحرافی اگر از جمهوری اسلامی هر انحرافی باشد، خلاف مسیر شماست، خلاف مسیر اسلام است. مسلمین توجه داشته باشند که در حزبهایی که صحبتشان از اسلام نیست، صحبتشان از دمکراتیک است، قشرهایی که به اسلام کار ندارند، گر چه به آزادی کار دارند، آزادی را میخواهند اما آزادی به غیر اسلام، ملت ما توجه کنند که لااقل داخل اینطور حزبها نشوند. شما عزیزان خودتان را برای اسلام دادید؛ حالا که عزیزها را دادید، به ضد اسلام بخواهید وارد بشوید، هدر بدهید خون عزیزان خودتان را؟ توجه بکنید! اینها میخواهند هدر بدهند خون شما را، اجتماعات اینها بر ضد اسلام است. چند روز پیش، این اجتماع زیاد داشتند به بهانه، و حرفهایشان به ضد اسلام بود. با اینها همکاری نکنید. مسلمین! با اینها همکاری نکنید، خودتان را از آنها دور نگه دارید، از اینها اجتناب کنید؛ اینها آزادی منهای اسلام را میخواهند. این غیر از طریقه شماست. شما اسلام را میخواهید، ما اسلام را میخواهیم که اسلام آزادی به ما بدهد، نه آزادی منهای اسلام. آنها استقلال منهای قرآن را میخواهند، ما قرآن را میخواهیم. (6)
«اسلام منهای روحانیت» خیانت است
ما اگر تمام آزادیها را به ما بدهند، تمام استقلالها را به ما بدهند و بخواهند قرآن را از ما بگیرند، نمیخواهیم. ما بیزار هستیم از آزادی منهای قرآن، ما بیزار هستیم از استقلال منهای اسلام، ما بیزار هستیم از اینکه بگویند اسلام منهای روحانیت. اسلام منهای روحانیت خیانت است. میخواهند اسلام را ببرند، اول روحانیت را میبرند؛ اول میگویند اسلام را میخواهیم، روحانیت را نمیخواهیم! روحانیت استثناء بشود، اسلام در کار نیست. اسلام با کوشش روحانیت به اینجا رسیده است. (7)هدف دشمن از تضعیف روحانیت
بیدار باشید! ملت ما بیدار باشد! توجه داشته باشد که هر گویندهای که بخواهد ایجاد اختلاف بکند، هر گویندهای که بخواهد روحانیون را تضعیف بکند، نظر به روحانیون تنها نیست. آنها را تضعیف میکند، دنبالش شما هستید. آنها میخواهند که هجوم به این مملکت بکنند و همه چیز این مملکت را ببرند، و کسی نباشد یک تعرضی بکند، یک مقابلهای بکند. (8)مخالفت با اصل روحانیّت و تسلیم کشور به اجانب
من این را یک کلمهای است که میگویم برای زمانهای بعد که شما بعد از من هم توجه به این معنا داشته باشید. هر روزی که دیدید شخصی یا گروهی یا جبههای یا حزبی، هر کس، بر خلاف روحانیت چیزی گفت- یک وقت یک نفر است به خلاف یک کسی با یک کسی دعوا دارد، به خلاف او میگوید، صحبت نیست- به خلاف روحانیت یک چیزی گفت، یا به خلاف کسی که منشأ اثر است در روحانیت، از حالا تا هر وقت که شما بودید و بعد نسلهای آینده هم آمدند، هر وقت کسی بر خلاف اصل روحانیت که گفت روحانیت باید برود منزوی بشود، این معنای اینکه برود در مساجد با اینکه گفتم نمیگذارند این را، لکن برود در مسجد همان مشغول نماز بشود یا به شخصی که در روحانیت مؤثر است، مورد توجه مردم است و مؤثر است در روحانیت، اگر قلمی یا بیانی این را خواست بشکند؛ این نظرش به این شخص نیست، نظرش به آن گروه هم نیست؛ این نظرش به این است که این قشر که مخالف با اساسی است که آنها دارند، مخالف با این است که مملکت اسلامی تحت سلطه غیر باشد. قرآن امر فرموده است که نباید باشد. و این کلام قرآن را منتشر میکند. اینهایی که با اصل روحانیت ولو به صورت اینکه «نه، ما میخواهیم احترام اینها محفوظ باشد، اگر اینها وارد در سیاست بشوند احترامشان از بین میرود پیش مردم، و ما میل داریم احترامشان محفوظ باشد» با این دوز و کلکها میخواهند روحانیت را از صحنه بیرون کنند و کشور شما را تسلیم کنند یا به طرف شرق، یا به طرف غرب، اساس این است، و الّا با چهار ذرع چلواری (9) کسی مخالفت نمیکند. (10)ضربه به اسلام، هدف نهایی دشمن
اینها به روحانی هم کاری ندارند. اینها به اسلام کار دارند. آن که روحانی را تقویت میکند که یک کلمهاش را همه میپذیرند، آن اسلام است. اساس اسلام است. آنها با آن اساس مخالفاند. آنها، آنهایی هستند که دوستشان (11) قرآن کریم را دست گرفت و گفت: تا این- با کلمه فحش قرآن را دستش گرفت- تا این بین مسلمین است، انگلستان نمیتواند سیادت کند. اینها مقلدین آنها هستند. معالأسف بچهها را، ساده دلها را میروند توی مدارس پیدا میکنند، یک صورتی به آن میدهند. اینها هم بیچارهها خیال میکنند که نه حق همین است. لکن عقلا باید فکر کنند ببینند که اینها اساسشان چی هست. چه میخواهند بگویند. (12)غربزدهها، انسانهای اجنبیزده میانتهی و بیمحتوا
ای غربزدهها! ای اجنبیزادهها! ای انسانهای میانتهی! ای انسانهای بیمحتوا! به خود آیید همه چیز خودتان را غربی نکنید. ملاحظه کنید چیزهایی که در غرب است، چیزهای خوبی که در غرب است، ملاحظه کنید جمعیت حقوق بشر که در غرب است، ببینید چه اشخاصی هستند و چه مقاصدی دارند. اینها حقوق بشر را میخواهند ملاحظه کنند، یا حقوق ابرقدرتها را؟ اینها دنبال ابرقدرتها هستند و حقوق ابر قدرتها را میخواهند تأمین کنند. شما ای حقوقدانهای ما! ای جمعیت حقوق بشر! دنباله این حقوقدانها نروید. شما مثل این قشر، این قشر زحمتکش، حقوق را اجرا کنید. اینها جمعیت حقوق بشر هستند. اینها برای حقوق بشر زحمت میکشند. اینها تأمین آسایش بشر را میکنند. و شما صحبت میکنید! اینها عمل میکنند. این کارگرها، این دهقانها، اینها جمعیت حقوق بشر و حقوقدان هستند. اینها عمل میکنند، و شما مینویسید. هیچ یک از شما در راه رسیدن بشر به حقوق خودش فعالیت ندارد. آنکه فعالیت دارد همین جمعیتی هستند که امروز قیام کرده و 15 خرداد قیام کرد. اینها برای بشر دلسوزند؛ برای اینکه مسلمند. اینها مسلمند. اسلام برای بشر دلسوز است. شما که مسیرتان غیر اسلام است برای بشر هیچ کاری نمیکنید، مینویسید و میخواهید نهضت را منحرف کنید، میگویید تا نهضت را منحرف کنید. (13)پینوشتها:
1- همان، ص 462.
2- همان، ج 8، ص 295.
3- بخشی از آیه 103 سوره آل عمران.
4- صحیفه امام، ج 8، ص 297 تا 299.
5- همان، ص 297.
6- همان، ج 7، ص 485 تا 486.
7- همان، ص 486.
8- همان، ج 13، ص 393.
9- کنایه از عمامه روحانیون است.
10- صحیفه امام، ج 13، ص 360 تا 361.
11- گلادستون، نخست وزیر انگلستان در اواخر قرن نوزدهم میلادی.
12- صحیفه امام، ج 13، ص 360.
13- همان، ج 8، ص 56.
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول