معماری رُمان

در فرانسه، هنر قرون وسطی برای مدتی طولانی به فراموشی سپرده شد و نویسندگان گروه رمانتیک بودند که آن را از کُنج فراموشی بیرون آوردند. روش‌ها در فرانسه توسط آثار «کومون»، «لاسوس» و «ویوله لو دوک» و در
يکشنبه، 31 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
معماری رُمان
 معماری رُمان

 

نویسنده: اگوست شوازی
مترجم: دکتر لطیف ابوالقاسمی




 

در فرانسه، هنر قرون وسطی برای مدتی طولانی به فراموشی سپرده شد و نویسندگان گروه رمانتیک بودند که آن را از کُنج فراموشی بیرون آوردند. روش‌ها در فرانسه توسط آثار «کومون (1)»، «لاسوس (2)» و «ویوله لو دوک (3)» و در انگلستان توسط کارهای «ویلیس (4)» دوباره به ظهور رسید.
برای یافتن اوّلین آثار این هنر در مناطق فرانسه، باید به قرن یازدهم بازگشت: در حالی که در شرق بیزانتین و در دنیای اسلام، معماری به پیشرفت‌های چشمگیری دست می‌یابد، کشورهای دنیای غرب با مواجه شدن با تهاجمات بربر، نه وقت کافی و نه امکانات لازم در اختیار دارند تا بتوانند به یک معماری دست یابند. در این کشورها بناهای زیادی احداث نمی‌گردد و به عنوان ابنیه یادبودی، جز کلیسا بناهای دیگری ساخته نمی‌شود. چون زندگی فکری به صومعه‌ها پناه برده بود، از این رو تمامی صومعه‌ها به صورت کلیساهای صومعه‌ای می‌باشد. برخی از این کلیساها که ثمره تقلید به تمام معنی می‌باشند، از روی طرح‌های بیزانتین به وجود آمده‌انده و اکثر آنها نیز فقط منطبق با نوع بازیلیک به سبک لاتین بودند: کلیساهای «کلرمون (5)» و «سن مارتن دوتور» که در روایات معاصر از آنها توصیف به عمل آمده است، از آن جمله‌اند.
بدین ترتیب معماری طی پنج قرن به وضع امپراتوری دوم پناه آورد. بیم و هراس‌های سال هزار (قرن دهم) بیش از پیش معماری را به خواب فرو برد؛ سپس یک رستاخیز ناگهانی، غفلتاً تحرکی جدید و نیروی خلاقه‌ی چشمگیری به آن بخشید. قرون یازدهم و دوازدهم دوره‌ی فعالیت‌های بزرگ است. قرن یازدهم عصر زیارت از اماکن مقدسه است که دنیای شرق را به غربی‌ها شناساند و قرن دوازدهم عصری است که جهادها را به خود می‌بیند. روح ماجراجویانه‌ای که مسیحیان را به سوی اماکن مقدسه سوق داد، در داخل به صورت تلاش برای سازمان بخشیدن و رهایی از قید و بند ظاهر گردید: دنیای غرب به روی زندگی شهرنشینی باز می‌شود. با شروع قرن یازدهم، زبان‌های «رمان» به وجود آمده، با شیوه‌های عالمانه خود به تجزیه و تحلیل، آن نیاز به نظم را که در همه جا احساس می‌شود، گواهی می‌دهند.
هنر، همان زبان دوم و همچنین بیانگر واقعیت است که به نوبه‌ی خود تغییر ماهیت می‌دهد. هنر دارای دو دوره‌ی مشخص است: یکی دوره‌ی شکل گیری از طریق عاریت، که برای آن به درستی همین اسم داده شده، اسمی که زبان‌های جدید را مشخص ساخته، با آن هم زمان می‌باشد- و آن دوره «رمان» است؛ دیگری دوره‌ی اصالت مطلق، دوره‌ی تجزیه و تحلیل در حد اعلا که به آن نام غیر خاص ولی مقدس «گوتیک» اطلاق می‌شود. از یک دوره تا دوره‌ی دیگر هیچ گونه گسستگی وجود ندارد: یکی نمایشگر استعدادی توأم با نظم و برنامه است و دیگری نمایانگر نتیجه بدست آمده می‌باشد.
قدری بیشتر راجع به خصوصیات فنی این دو زمان توضیح می‌دهیم: برای هر یک از این زمان‌ها، برنامه‌ها یکسان است و آن، طاق بندی بازیلیک لاتین است. در همین طریقه ساختمانی و نگه داری طاق‌هاست که سبک‌ها با هم فرق دارند و پیشرفت ظاهر می‌گردد.
الف) در عصر روم، روش احداث بنا به وسیله‌ی قشرهای افقی که ساختمان بندی طاق‌های قدیمی را تشکیل می‌داد، جای خود را به یک بلوکاژ با بسترهای شعاعی داده است. پایه‌ای که وزنه ساختمان را حمل می‌کند، به تدریج و بر حسب قسمت‌هایی که روی آن قرار می‌گیرد، قطعه قطعه می‌شود؛ ولی این پایه نقش مضاعف پایه‌ی اتکایی که وزنه‌های عمودی را نگه می‌دارد و نقش پایه‌ی مستهلک کننده فشارها را بازی می‌کند را نیز دارد. هنوز وسیله دیگری برای متعادل ساختن وزنه طاق‌ها ابداع نگردیده، جز آن که طاق‌ها را مستقیماً به توده‌های تکیه گاهی متصل سازند. این راه حل نواقصی دربر دارد، ولی در همین میان یک روح تجزیه و تحلیل که در دوران روم باستان وجود نداشت، احساس می‌شود.
ب) در عصر گوتیک، معماری حالتی آزاد به خود می‌گیرد که در عصر روم ناشناخته بود. ساختمان بندی جدید، پیروزی مطلق در هنر است. ساختمان به شیئی جاندار تبدیل می‌شود که در آن، هر قسمت به منزله‌ی یک عضو بوده، دارای شکلی تنظیم شده از روی وظیفه‌ی خاص خود می‌باشد، نه از روی گونه‌های سنتی.
در عصر روم، طاق پوشش پیوند یافته‌ای بود که در آن، سطح‌ها همدیگر را نگاه داشته، جسم واحدی را تشکیل می‌دادند. در دوره‌ی گوتیک، طاق‌ها به سطوح مستقلی تقسیم می‌گردند که روی یک اسکلت از رگه قرار دارند. در سابق، فشارها وزنه‌های کم و بیش پراکنده‌ای بود که رگه‌ها اثرات این وزنه‌ها را متحرک می‌ساختند و در نقاط کاملاً مشخصی ثابت نگه می‌داشتند: تنها در همین نقطه‌هاست که مقاومت لازم می‌باشد.
دیوار پر در معماری «رُمان» بی فایده گشته، از میان می‌رود و جای خود را به یک طارمی می‌دهد. موقعی که کلیسا دارای چندین شبستان باشد، فشار شبستان مرکزی به جای آن که مستقیماً توسط ستون‌های تکیه گاهی قطور و مزاحم خنثی شود، در نقطه‌ای که رگه‌ها آن را متصل می‌سازند، به اصطلاح گرفته می‌شود و سپس توسط کمان‌های اتکایی که امکان می‌دهند تا تمامی وزنه‌ها به خارج از ساختمان افکنده شود، از وسط فضا حمل می‌گردد. پایه در مقاومت در برابر فشارها دیگر دخالتی ندارد و دیگر چیزی نیست جز تکیه گاه وزنه‌های عمودی. وزنه‌های عمودی و فشارها به نحو مشخصی متمایز شده، به طور جداگانه از میان برده می‌شوند.
پایه به نوبه‌ی خود کار از هم گسستگی خود را به اتمام می‌رساند؛ بدین معنی که به تعداد قطعاتی معادل رگه‌ها که برای حمل کردن خواهد داشت، تقسیم می‌شود و به صورت مجموعه‌ای از ستون‌های کوچک درمی‌آید که این ستون‌ها برافراشته شده، به صورت رگه‌هایی در طول لبه‌های طاق ادامه می‌یابند.
به عنوان یک نمونه تزیین، هنر «رمان» با چیز دیگری آشنایی نداشت جز نمونه‌های همیشگی که یا از دوران باستانی یا از مشرق به عاریت گرفته شده بود و طبیعت را فقط از زوایای نسخ قدیمی می‌نگریست. هنر گوتیک بدون واسطه در برابر طبیعت قرار می‌گیرد و مدل‌های خود را مستقیماً از طبیعت می‌طلبد.
چنین است حالات کلی معماری طی دو عصر عمده: در دوره‌ی «رمان» مشاهده خواهیم کرد، هنر که هنوز تحت تسلط پیوند سنت‌های محلی و نمونه‌های آسیایی قرار دارد، با احتیاط می‌کوشد تا نظام صومعه‌ها را به خود گیرد. در عصر دوم هنر به دست افرادی بی دین می‌افتد و جسورانه‌ترین مسائل را با حرارت همان روح ترقی خواهانه و اصلاح جویانه که تحرک بخش تمامی اجتماع است، مورد بررسی قرار می‌دهد.

ساختمان «رمان»

رومیان که از نیروی سازمان یافته بی کرانی برخوردار بودند، از عنصر و کار، به نحوی فراوان استفاده می‌نمودند: آنها جمعیت‌های کاملی برای استخراج مصالح، حمل و به کار بردن آنها در اختیار داشتند؛ تنها کافی بود که برنامه‌ی کار ساده باشد تا صرف نظر از وسعت آن، همیشه جنبه‌ی عملی به خود بگیرد.
اما در عصر فئودال وضع به کلی متفاوت بود.
از هم پاشیدگی اجتماعی موجب محدود شدن تعداد کارگران بیکار می‌گردید و فقدان راه ها، حمل کالاها را مشکل می‌ساخت. آنچه ضروری بود، صرفه جویی در هزینه‌ی مصالح و کم کردن ساخت‌ها به هدر ندادن نیروی کارگری بود. ساختمان بندی مصنوعاً یکپارچه که مستلزم مصالح فراوان است، می‌بایست کنار گذاشته شود. دیوارکشی با پیوندهای لخت که مستلزم یک کار دقیق است دیگر مقرون به صرفه نبود و هنر نمی‌توانست حیات خود را از سر گیرد، مگر به قیمت قطع رابطه با شیوه‌های قدیمی.

مصالح و نحوه‌ی استفاده

اصول برش سنگ بدون هدر دادن

مصالح بناهای «رمان» سنگ‌هایی است که به نحوی کم و بیش صحیح کار گذاشته شده و روی بستری از ملات قرار گرفته است.
دیوارهای رومی، ساخته شده از پاره سنگ‌های روی هم انباشته، می‌بایست توسط عمل تسطیح قطع شود و به کمک پوشش‌هایی از مصالح منظم پوشیده گردد. با سیستم سنگ‌های تراش یافته، این پوشش چیزی نیست جز پوشش سنگی، و اگر سنگ‌ها به خوبی برش داده شوند، عمل تسطیح منتفی می‌شود.
در معماری قدیم، آجر معمولاً برای عمل تسطیح و پوشش دیوارها به کار می‌رفت، به محض منتفی شدن عمل تسطیح و پوشش، آجر استفاده خود را از دست می‌دهد. به استثنای مناطق انگشت شماری نظیر منطقه‌ی «تولوز (6)» و «فلاندر (7)»، دیگر اثری از آجر در ساختمان‌های متعلق به بعد از قرن یازدهم دیده نمی‌شود.
ملات که برای رومیان منحصراً یک ماده پیوندی بود، از تاریخ شروع دوره‌ی «رمان» نقش تازه‌ای به خود می‌گیرد و برای انتقال فشار به کار می‌رود، ملات دیگر تنها یک ماده متصل کننده نیست بلکه قبل از هر چیز، عنصر زیبایی است که بین سنگ‌ها جای می‌گیرد و برای تنظیم نمودن نحوه‌ی توزیع وزنه‌ها از بستری به بستر دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرد. گاهی اوقات طبق عادتی که به دوره‌ی روم مربوط می‌شود و تا معماری‌های بیزانتین ادامه می‌یابد، قطعه چوب‌هایی در بدنه‌ی دیوارها کار گذاشته می‌شود که در حکم زنجیرهای طولی است ولی متأسفانه دوام این چوب‌ها زیاد نیست.
در عصر «رمان» روشی پدید می‌آید که برای دوره‌ی گوتیک به منزله‌ی یک قانون مطلق درمی‌آید و آن، قرار دادن سنگ تماماً تراش یافته بود: در هیچ جا سنگ بعد از عمل کار گذاشتن صافکاری نمی‌شود. این روش به دو دلیل صرفه جویی و بهسازی، توجیه می‌شود: از نظر صرفه جویی، کار صحیحی نبود که در زمانی که حمل و نقل مستلزم هزینه‌های سرسام آوری بود بلوک‌های سنگی از جاهای دور حمل شود تا به محض رسیدن به محل کار تراش آنها شروع گردد، زیرا سنگ‌ها معمولاً در خود معدن تراشیده می‌شوند و سپس در محل کار صافکاری می‌گردند. از نظر بهسازی، صافکاری سنگ بعد از کارگذاشتن، اتلاف وقت است: عمل صافکاری گرچه موقعی که بلوک‌های سنگی با پیوندهای لخت کار گذاشته شده‌اند، قابل اجرا می‌باشد، اما در یک سیستم ساختمانی بنایی این عیب را دارد که ملات‌ها را به لرزه درمی‌آورد. به محض آن که ملات به کار برده می‌شود باید از صافکاری سنگ‌ها خودداری کرد.
از لحاظ شکل، ظاهراً تفاوت چندانی وجود ندارد که سنگ بعد یا قبل از عمل کار گذاشتن تراشیده شود: در واقع اهمیت این روش فوق العاده زیاد می‌باشد. موقعی که سنگ در محل کار صافکاری می‌شود، هیچ چیز مانع آن نمی‌شود که هماهنگی بین اشکال و دیوار حفظ گردد. در اینجا هر سنگ اگر قبلاً صافکاری شده باشد، باید دارای شکلی متناسب با نقش خود باشد. ناگفته نماند که در چنین محل کاری، هر کارگر مسئول سنگ خود می‌باشد: شخصیت، در پیروزی و موفقیت عملیات سهیم می‌شود. این روش در جهت عکس رژیم کار دست جمعی و غیر مسئولیت رومیان قرار دارد.

دیوار

دستگاه دیوارها هنوز آن نظم و ترتیب پرهزینه‌ی دستگاه‌های قدیمی را ندارد. از سنگ در ضخامتی استفاده می‌شود که از معدن می‌آید، بدون آن که هرگز از تساوی ارتفاع یک بستر تا بستر دیگر پیروی شود بدون آن که هرگز این قطع‌های متقارن که موجب به هدر رفتن مصالح می‌شود، در نظر گرفته شود.
ساختمان‌های «رمان» گاهی اوقات دارای پوششی از سنگ‌های تراشیده‌ی نازک روی یک مرکز بلوکاژ است که حالت یک دستگاه بزرگ را به خود می‌گیرد و گوشه‌ها غالباً توسط زنجیرهایی از بلوک‌های قطور نمایان گردیده است: این ترتیباتی گمراه کننده است که در دوره گوتیک متروک می‌ماند. چند عمل تسطیح به نحوی نامتساوی در بدنه دیوار و در پوشش انجام می‌گیرد. از این کار، گسیختگی‌هایی به وجود می‌آید که معماران گوتیک می‌کوشند تا با دادن همان ارتفاع بستر به سنگ‌های توده و به سنگ‌های پوشش به انضمام سنگ‌های گوشه‌ها، از بروز آن جلوگیری نمایند.
ما در معماری قدیم انحراف‌های معدودی را که به دستگاه خورجینی داده می‌شد، مشاهده کردیم. باید اذعان داشت که ذکر حتی یکی از این انحراف‌ها در تمامی معماری قرون وسطی کاری بس مشکل خواهد بود. سنگ‌های زانویی پرهزینه و شکننده است و استفاده از آنها به کلی منتفی می‌گردد.

کمان

بناهای اولیه «رمان» که بازیلیک می‌باشند، به عنوان طاق چیزی ارائه نمی‌کنند جز یک کمان مقعر و در طول شبستان‌ها، تعدادی کمانچه روی ستون‌های اتکایی، به تقلید از بازیلیک‌های لاتین. با این اختلاف که به جای قرار گرفتن روی ستون‌های به سبک بناهای قدیم، این کمان‌ها معمولاً دارای ستون‌های بنایی به عنوان پایه اتکایی می‌باشند.

نیم رخ

نیم رخ کمان‌ها تا مدت زیادی نیم رخ لاتین بود با هلالی کامل و کم و بیش برآمده. کلاهک به تمام معنی در مناطق اروپایی ظاهر نمی‌شود، مگر در اواخر قرن یازدهم آن هم بدون تردید تحت نفوذ گونه‌های آسیایی که ما آن را یا مدیون تجارت شرق یا زیارت‌های فلسطین هستیم.

دستگاه‌ها

قدیمی‌ها گاهی اوقات قسمت بیرونی کمان‌های خود را به صورت پله درمی‌آوردند.
این طرز بنایی دستگاه، در زمان «رمان» متروک ماند: قسمت بیرونی کمان‌ها مثل قسمت داخلی منحنی است. طرز طاق بندی به صورت «موازی» که معماران «رمان» انتخاب می‌کنند، همان طریقه‌ای است که شامل هرچه بیشتر صرفه جویی در سنگ بوده، به بهترین وجه از بروز به هم خوردگی، در صورت نشست ساختمان جلوگیری می‌کند.
تا قرن یازدهم به کمان‌هایی برمی‌خوریم که گوشه‌های آن به کمک ورقه‌های سنگ تراشیده و مابقی، با سنگِ خام ساخته شده است: این نوع بنایی که پیوند آن چندان استحکامی ندارد، در قرن دوازدهم از رونق می‌افتد. بعد از این تاریخ، کمان‌ها تماماً به وسیله سنگ‌های کوچک و منظم، دیوارکشی می‌شوند.
در کشورهای عربی به کرات دیده شده که کلاهک‌هایی نظیر شکل M (تصویر 1) ساخته می‌شود که بسترهای آن از یک مرکز واحد حرکت می‌کنند: ما قبلاً دلایلی را ذکر کردیم که تا حدی این ترتیبات را در مورد کمان‌های آجری موجه می‌سازد. استفاده از این ترتیبات در مورد کمان‌های دستگاهی می‌توانست اشتباهی باشد که خود اعراب مرتکب آن نشدند و سازندگان «رمان» نیز از آن استفاده نکردند: سنگ‌های یک کمان «رمان» بسترهای طبیعی خود را در قسمت داخلی طاق نمایش می‌دهد (تصویر 1-N) و این امر امکان می‌دهد تا تمامی این بسترها را طبق یک گونه یکنواخت برش داد.
معماری رُمان
تصویر (1)
این دستگاه که اصولاً جنبه عملی دارد، در عین حال این امتیاز را دارد که فشارها را کمتر گسترش می‌دهد. در یک کلاهک، قسمت فوقانی AOB، حالت یک گوشه فشاردهنده را به خود می‌گیرد و خاصیت جداکننده آن به همان اندازه کمتر خواهد بود که زاویه O گشادتر باشد: دستگاه زاویه O را بازتر می‌کند. به عنوان جزییات عمل می‌توان مشاهده کرد که به ندرت کمان شکسته به یک «کلید» P ختم می‌شود، زیرا این کلید ظاهراً سنگی است که دارای زاویه داخلی می‌باشد: عملیات نهایی کلاهک از طریق سطح بستر عمودی X انجام می‌گیرد.

صحن کمان روی پایه‌ی اتکایی

الف) کمان روی سکوی چهارگوش:

قدیمی‌ترین طاق‌های «رمان» نظیر کمان‌های بازیلیک‌های لاتین، روی سکوهای چهارگوش قرار دارند. قرار دادن افتادگی‌های دو کمان دوقلو روی یک سنگ چهارگوش، خالی از اشکال نیست. به علت کمبود فضا (تصویر 2-M)، کمان‌ها پشت به پشت با همدیگر تماس دارند و «تمپان» T در جهت نوک تیزی حالت فشردگی به خود گرفته، در عین حال فشاری در خلأ بر روی بدنه‌ها وارد می‌سازد.
یک طریقه‌ی دیگر (تصویر 2-N) آن بود که اوّلین بسترها به صورت توده وزنه ترتیب یابد و کار طاق بندی در لحظه‌ای آغاز گردد که توده وزنه به اندازه کافی به طرف بیرون ظاهر شود، تا حالت یک صحن به خود گیرد. معماران «رمان» به هیچ وجه از این روش استفاده نکردند و توده وزنه برای آنها کاملاً ناشناخته است و حتی گوتیک‌ها که استفاده مکرری از این طریقه به عمل می‌آورند نیز تا قبل از قرن سیزدهم آن را برای همیشه انتخاب نمی‌کنند.
شکل‌های B, A و C روش‌هایی را که در اوّلین دوران هنر «رمان» رواج داشت، نشان می‌دهند.
معماری رُمان
تصویر (2)
گاهی اوقات انتهای دو کمان را با قطع کردن مجدد آنها به طور عمودی و بر حسب سطح X تقلیل می‌دادند (تصویر 2-A) و این امر تیزی نوک «تمپان» T را ملایم‌تر می‌ساخت.
گاهی اوقات با باریک ساختن تدریجی انتهای کمان (تصویر 2-B)، می‌توان یک فاصله (S) بین دو قسمت بیرونی طاق‌ها به وجود آورد.
و بالاخره گاهی اوقات قسمت‌های داخلی طاق را تا حدی به صورت برآمده ترتیب می‌دهند (تصویر 2-C). که این کار امکان می‌دهد تا فاصله ضروری برای قرار دادن دم سنگ‌ها در توده ستون را کاهش داد.

ب) کمان رگه دار روی پایه چند ستونی

فقط در پایان قرن یازدهم است که به یک راه حل ساده نظیر طریقه‌ای که در تصویر 3 نشان داده شده، دسترسی حاصل می‌شود.
معماری رُمان
تصویر (3)
یعنی تبدیل گمان به یک لوله اصلی (n) که یک گیلویی نازک (m) آن را احاطه می‌کند و قرار دادن گیلویی (m) روی بدنه ستون و انداختن لوله اصلی به صورت برآمدگی سطحی روی یک ستون دیواری کوچک (c).
به این ترتیب می‌توان دم سنگ‌های " m " را به میزان قابل توجهی کاهش داد و سپس شکاف کمتری در ستون به وجود آورد؛ ستون کوچک که رگه " n " را دریافت می‌کند به دلیل موقعیت و برآمدگی ضعیفی که دارد، سطح برآمدگی را تا حدی کاهش می‌دهد. این است راه حل نهایی. در این راه حل دورنمای فکری مشاهده می‌شود که در معماری گوتیک با موارد استفاده متعددی مواجه می‌شود: جدا ساختن کمانچه‌ها از بدنه‌ی ساختمان و خارج کردن آنها از توده‌ها و دادن ستون‌های کوچکی به عنوان تکیه گاه به هر کدام از آنها به طور انفرادی.

طاق در بستر

در معماری‌های زمان باستان، بسترهایی که بناها را می‌پوشانند، مستقیماً روی قسمت بیرونی خود که به کمک یک انباشتگی به صورت سراشیبی درآمده، ورقه‌های سفالین بام را حمل می‌کنند: در معماری بیزانتین در «راون»، به سختی نمونه‌هایی چند از طاق‌های سبک، توام با داربست‌هایی که آنها را می‌پوشانند، یافت می‌شود. اشاعه این آمیختگی که نتایج آن، صرفه جویی در مصالح و فشار کمتر می‌باشد، یک ابتکار «رمان» و احتمالاً «کلونیزین» بود. بستر «کلونیزین» اصولاً یک طاق سبک است که روی آن، یک شیروانی قرار دارد.

نیم‌رخ‌ها

تا آخرین سال‌های قرن یازدهم، نیم رخ بسترها هلال کامل است. موقعی که احتیاج به اغراق در نشان دادن حالت انحنا باشد، تنها به بالابردن ارتفاع سطوح تحتانی اکتفا می‌شود. تنها نمونه‌هایی از کمان ارتفاع یافته به صورت دسته سبد که ما می‌شناسیم در «تورنو» وجود دارد که احتمالاً از یک گونه آسیایی الهام گرفته‌اند.
معماری رُمان
تصویر (4)
بستر به صورت طاق یا سر در بیضی شکل که یک اشتباه در تاریخ «سن فرون» آن را متعلق به قرن دوازدهم می‌ساخت، در هیچ بنایی یافت نمی‌شود که با اطمینان بتوان آن را مربوط به بعد از قرن دوازدهم دانست. در «ایسوار (8)» (تصویر 4-B) که در آن انباشتگی طاق مستقیماً روی بام حمل می‌شود. سر در بیضی شکل آن به عنوان وسیله ای، جهت کاهش دادن مصالح بکار رفته در قسمت‌های مکعبی شکل بنا، تعبیه شده است. فقط در «بورگنی (9)» (تصویر 4-C) است که استفاده از آن به عنوان انحنای کم فشار عمومیت می‌یابد.
دوره‌ای که در آن «کلونیزین‌ها (10)» آن را برمی گزینند (اوایل قرن سیزدهم)، همان دوره‌ای است که طی آن، آنها بسترهای جسورانه افکنده شده روی پایه‌های اتکایی بسیار کشیده، نظیر بسترهای شبستان‌های بزرگ کلیسای «شاریته سور لوآر (11)» یا کلیسای «پاره لو مونیال (12)» را رواج می‌دهند. تعادل این بسترها بدون ثبات بود و هر نوع کاهشی در فشارها، با ارزش. «کلونیزین ها» محسنات طاق بیضی شکل را از نظر حفظ تعادل احساس کرده‌اند و ما این استفاده را که به منزله‌ی عصر جدیدی در تاریخچه معماری می‌باشد؛ مدیون آنها هستیم، زیرا انطباق کاملی با پیشرفت در زمینه ترتیبات تعادل گیری دارد.

نحوه‌ی اجرا و دستگاه

معماران «رمان» ضمن برگزیدن سنگ به عنوان مصالح طاق‌های خود، خود را از مزیت قدرت ساختمانی بدون قالب، محروم می‌سازند: بسترهای «رمان» از نظر این شرط اصلی که روی یک قالب ساخته شده‌اند با بسترهای بیزانتین تفاوت دارند. مصالح یک طاق هرگز به صورت قطعات عمودی ترتیب نیافته است: ساختمان به صورت قطعات، موقعی ضروری دانسته می‌شود که در مورد طاق‌های آجری و بدون قالب به کار برده شود. همین طور هرگز دیده نمی‌شود که قشرها به صورت کنگره‌های مسطح نظیر سنگ‌های طاق‌های رومی خودنمایی کنند: ساختمان بندی کنگره‌ای، مستلزم نوعی یکپارچگی مصنوعی است. طاق «رمان» همیشه یکنواخت می‌باشد.

بسترهای رگه‌ای

قسمت درونی اکثر بسترهای «رمان» در فواصل مختلف، توسط کمان‌های فرعی قطع گردیده‌اند (تصویر 5). این کمان‌ها معمولاً از بدنه‌ی طاق جدا می‌باشند (شکل C) و گاهی اوقات در بدو شروع با بدنه پیوند داشته به تدریج شکل می‌گیرند تا آن که سرانجام در نوک طاق، قسمت بیرونی آنها با قسمت درونی بستر مماس می‌گردد (شکل B). همچنین مواردی روی می‌دهد که در آن، کمان‌های فرعی از وسط اطاق عبور می‌کنند (شکل A).
معماری رُمان
تصویر (5)
مسلماً این کمان‌ها به منزله‌ی تکیه گاه‌هایی بود از اثرات آن، استحکام بخشیدن به طاق‌های کم ضخامت بود. ولی به خصوص در موقع ساختمان این طاق‌هاست که وجود کمان‌های مزبور ضروری می‌باشد. در قالب گیری یک بستر، آنچه ممکن است حادث شود، ریزش قالب‌ها نیست بلکه تغییر شکل آنهاست: وجود کمان‌های فرعی امکان می‌دهد تا این قالب‌ها را به اصطلاح تغییر شکل ناپذیر ساخت.
ساختمان ابتدا از کمان‌های فرعی شروع می‌شد. این کمان‌ها به داربست قالب استحکام فوق العاده‌ای می‌بخشید و روی همین داربست استحکام یافته بود که بدنه بستر ترتیب می‌یافت.
تصویر 6 این مختصر را تشریح کرده، در ضمن نشان می‌دهد چگونه قالب گیری می‌توانست در اکثر موارد عمل به کار برده شود.

طاق تیغه‌ای

اصولاً سعی می‌شود تا از به کاربردن طاق تیغه‌ای جلوگیری شود و قبل از تصمیم در مورد به کار بردن آن، از ترتیباتی که در تصویر 7 نشان داده شده، استفاده به عمل آید. به جای به جلو راندن دو بستر، آنها را طوری طبقه بندی می‌کنند که نقطه شروع یکی از آنها در نوک دیگری جای گیرد.
معماری رُمان
تصویر (6)
معماری رُمان
تصویر (7)
شکل A (تصویر 7) متعلق به کلیسای «سن رِمی» در شهر «رِم» و شکل B (تصویر 7) مربوط به کلیسای «سن بنوا سور لوار (13)» می‌باشد.
کم کم جسارت بیشتری به خرج داده می‌شود و از طاق تیغه‌ای استفاده به عمل می‌آید؛ البته فقط در قسمت جنبی کلیساها که در آن، سطح سقف خیلی کم می‌باشد.

دستگاه

ضمن توصیف درباره‌ی معماران مشرق زمین، گفتیم که سیستم طاق تیغه‌ای به کمک سنگ که در آن قسمت تیغه‌ای به صورت «خورجین» دیوارکشی می‌شوند، یکی از روش‌های ساختمانی خیلی قدیمی معماران سوریه بود. این نوع طاق تیغه‌ای که معماران غربی قدیم با آن آشنایی نداشتند، درست همان نوعی است که معماران «رمان» انتخاب می‌کنند. تصویر 8 (M) اصول آن را یادآور می‌شود و خصوصیات اجرایی آن را نشان می‌دهد.
معماری رُمان
تصویر (8)
در طاق‌های تیغه‌ای آسیای رومی، سطح‌ها استوانه‌ای بود. با تغییری در جهت استقامت، سطوح طاق‌های «رمان» در تمام جهات برآمدگی دارند و این امر موجب بروز بسترهایی به صورت دماغه می‌گردد.
از طرفی در طول تیغه، روی هم چیدگی قسمت‌ها همان است که در طاق‌های قدیمی دیده می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. Caumont
2. Lassus
3. Viollet- le-Due
4. Willis
5. Clermont
6. Toulouse
7. Flandres
8. Issoire
9. Bourgogne
10. Clunisiens
11. Charite- sur- Loire
12. Paray- le- Monial
13. St. Benoit- sur- Loire

منبع مقاله :
شوازی، اگوست؛ (1392)، تاریخ معماری، ترجمه لطیف ابوالقاسمی، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط