Neo-Darwinism

نوداروینیسم

نظریه‌ی ترکیبی تکامل (Huxley, 1974) که اندیشه‎های چارلز داروین درباره‎ی انتخاب طبیعی را با اندیشه‎های گرگور مندل درباره‌ی دانش ژنتیک ترکیب می‌کند، پایه و اساس نو داروینیسم است که عمدتاً از طریق فنون تحلیل آماری ژنتیک
دوشنبه، 1 شهريور 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نوداروینیسم
 نوداروینیسم

 

نویسنده: فرد د اگوستینو
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی


 

 Neo-Darwinism

نظریه‌ی ترکیبی تکامل (Huxley, 1974) که اندیشه‎های چارلز داروین درباره‎ی انتخاب طبیعی را با اندیشه‎های گرگور مندل درباره‌ی دانش ژنتیک ترکیب می‌کند، پایه و اساس نو داروینیسم است که عمدتاً از طریق فنون تحلیل آماری ژنتیک جمعیت‌ها، سازگاری موجودات زنده با محیط زیست را تبیین می‌کند.
نو داروینیسم پیشرفت و ادامه‎ی نظریه‎ی تکامل داروین است که متکی به مفاهیم تنوع و وراثت بود و در زمان وی درک مناسبی از آن وجود نداشت. دستاوردهای مندل پایه و اساسی برای تمیز دادن سرشت یا ساختار ژنتیک موجودات زنده (ژنوتیپ) و ویژگی‌های فیزیولوژیک و رفتاری آن‎ها (فنوتیپ)، و همین طور مبنایی برای درک تجدید ترکیب ژنتیکی در جریان تولیدمثل فراهم کرد که اکنون منبع اصلی تنوع وراثتی دانسته می‌شود که فرایندهای انتخابی بسته به آن است.
نو داروینیسم را باید از نظریه‎های نو لامارکی تکامل جدا کرد که مدت کوتاهی در روسیه رواج داشت (1969 ,Medvedev). طبق این نظریه سازگار نبودن موجودات زنده با محیط زیست موجب تحریک واکنشی در موجودات زنده می‎شود که در نتیجه‌ی آن خصایل و ویژگی‎هایی کسب می‎کند که با محیط زیست سازگارتر است و در تولید مثل نیز به وراثت می‎رسد. طبق این نظریه، محیط زیست موجودات زنده را «راهنمایی» می‎کند. این اندیشه در نو داروینیسم باطل دانسته می‌شود، چرا که طبق نظریه‎ی نو داروینیستی با فرایندهای بازترکیب و جهش ژنتیکی، انواع و اقسام شکل‎های متنوع یک گونه به صورت «تصادفی» بیرون می‎ریزد و محیط زیست از میان آن‎ها موجوداتی را «انتخاب می‎کند» که سازگاری بهتری با محیط دارند (Maynard Smith, 1958, ch. 2).
نو داروینیسم به روشن شدن سه کژفهمی رایج درباره‎ی تکامل کمک کرده است.
نخست این‌که، انتخاب طبیعی سازگاری موجودات- محیط را بهینه نمی‎سازد بلکه فقط به سمت بهسازی آن پیش می‎رود. بنابراین ایده‌ی «بقای سازگارترین» هربرت اسپنسر گمراه کننده است؛ «بقای سازگارتر» بیان دقیق‌تری به شمار می‎آید. تکامل قادر به بهینه سازی نیست، چون فقط می‎تواند از میان گزینه‎های موجود دست به انتخاب بزند و این گزینه‎ها احتمالاً شامل بهترین سازگاری ممکن با محیط نیستند ( 2.Simon.1983, ch).
دوم اینکه، منظور نو داروینیسم این نیست که همه‌ی ویژگی‎ها به دلیل برتری در سازگاری انتخاب می‌شوند. خصوصیات متمایزی ممکن است به لحاظ ژنتیک به هم «متصل» باشند و به این ترتیب ویژگی‎های خنثی یا ناسازگار در اتصال با خصوصیاتی که به لحاظ سازگاری ارزش مثبت دارند، انتقال می‌یابند و حفظ می‎شوند. (Gould, 1983, ch. 3)
و سوم این که، تکاملی ضرورتاً «تنازع برای بقا» نیست که شامل رقابت مستقیم بین موجودات زنده باشد؛ گونه‌های زیستی می‌توانند اقلیم‎های اشغال نشده‎ی قبلی را به اشغال خود درآورند و به این ترتیب از مبارزه با سایر گونه‎ها اجتناب کنند (1965 ,Hutchinson).
پرسش‌های مهمی درباره شأن و جایگاه علمی نو داروینیسم ( 3.2,Ruse, 1973 sect) و کفایت آن، خصوصاً در زمینه‌ی زیست جامعه شناسی برای تبیین گرایش‌های ژنتیکی به رفتارهای دگرخواهانه مطرح است (Maynard Smith, 1975, ch. 12).
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط