یکی از منابع مالی اهل بیت (علیهمالسلام) تجارت است.
تجارت یکی از امور مهم و حیاتی اقوام و ملل بوده و هست و کسانی که عهدهدار این کار میشوند باید واجد شرایطی باشند که در اسلام بیان شده است تا بتوانند بخوبی از عهده مسؤولیت خطیر این امر مهم تا حد امکان بربیایند چرا که در آیین مقدس اسلام روی امر تجارت و بازرگانی و نوع آن و نیز شرایط تاجر و بازرگان دقت زیادی به عمل آمده و دستورهای فراوانی صادر شده است تا آن جا که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تاجر را در لغزشگاه حساس و دقیقی دانسته که با کمترین خطا و ناروایی در عمل در پرتگاه دوزخ خواهد افتاد. حضرت فرمود: تاجر و بازرگان تباهکار است و تبهکار در آتش است. مگر این که به راستی و درستی بگیرد و به راستی و درستی بپردازد. (1) و امیرمؤمنان (علیهالسلام) فرمود: تاجر تبهکار است و تبهکار جایش دوزخ، جز آن که به حق بدهد و به حق بگیرد. (2)
لازمهی حق دادن و حق گرفتن آشنایی با حق است و تمییز دادن بین حق و باطل، و کسانی که این تشخیص را نداشته باشند چگونه میتوانند آن را رعایت کنند، چون ملاک تجارت در اسلام نه بهتر پول درآوردن است و نه ثروت اندوزی، بلکه مردمی اندیشیدن، و بهتر رعایت کردن حال ملت بینوا و ضعیف است. از این رو قبل از شروع این بحث به اهمیت تجارت از دیدگاه آیات و روایات میپردازیم. سپس به نکاتی که باید مورد توجه قرار گیرد اشاره میکنیم، بدین جهت که ائمه (علیهمالسلام) اینگونه تجارت میکردند و تمام این شرایط در نظر گرفته میشد.
تجارت از دیدگاه قرآن
تجارت هم ردیف جهاد
در آیهای از قرآن مسافرت برای کسب و کار و تجارت هم ردیف جهاد ذکر شده است، آن جا که میفرماید:آن مقدار از قرآن که برای شما میسر است تلاوت کنید. او میداند به زودی گروهی از شما بیمار میشوند و گروهی دیگر برای به دست آوردن فضل الهی (و کسب روزی) به سفر میروند و گروهی دیگر در راه خدا جهاد میکنند. پس آن مقدار که برای شما ممکن است از آن تلاوت کنید. (3)
این دلیل بر اهمیت تجارت و مسافرت برای کسب و کار است، از این رو بعضی گفتهاند از این آیه استفاده میشود؛ تلاش برای معاش هم ردیف جهاد در راه خداست و این نشان میدهد که اسلام برای این موضوع اهمیت زیادی قائل است که جهاد اقتصادی بخشی از «جهاد» با دشمن است. در جای دیگر میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید از قسمتهای پاکیزه اموالی که (از طریق تجارت) به دست آوردهاید... انفاق کنید. (4)
و نیز میفرماید: هنگامی که نماز جمعه پایان گرفت در زمین پراکنده شوید و از فضل الهی طلب کنید... (5)
تجارت از دیدگاه روایات
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:نه قسمت از ده بخش روزی در تجارت و بازرگانی و یک قسمت دیگر آن در گوسفند و گلهداری است. (6)
امام صادق (علیهالسلام) فرمود:... از تجارت دست برندارید تا خوار نشوید، تجارت کنید خدا به شما برکت میدهد. (7)
تذکر لازم
گرچه تجارت عقل (معاش) را زیاد میکند (8) و تجار منابع اصلی منافع و اسباب آسایش جامعهاند. (9) و قوام ملت و سپاهیان و مالیات دهندگان و قضات و کارگزاران دولت جز به وسیله بازرگانان و صاحبان صنایع ممکن نیست، (10) اما نباید از این نکته غفلت کرد که تجارت وقتی سودمند و از نظر اسلام پسندیده است که مسائل مربوط به آن رعایت شود که چند نکته را در این جا یادآور میشویم:نکاتی چند
1. رضایت طرفین
باید تجارت و داد و ستد و مبادلات مالی از روی رضایت طرفین صورت گیرد، قرآن میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید اموال یکدیگر را به باطل و از طریق نامشروع نخورید، مگر این که تجارتی باشد که با رضایت شما انجام گیرد. (11)2. یاد خدا
تجارت وقتی ارزش دارد که همراه با یاد خدا باشد. از این رو قرآن کسانی را مورد تمجید و ستایش قرار میدهد که خرید و فروش، آنها را از یاد خدا غافل نمیسازد. آن جا که میفرماید: «مردانی که نه تجارت و نه معامله آنها را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و ادای زکات غافل نمیکند،آنها از روزی میترسند که دلها و چشمها در آن زیر و رو میشود.» (12)
امام هشتم (علیهالسلام) در حدیثی پس از بیان این آیه میفرماید: «هرگاه مشغول داد و ستد بودی و وقت نماز شد (آن را رها کن و به نماز حاضر شو) هیچگاه تجارت، تو را مشغول به خویش نسازد. (13)
3. آشنایی با مسائل تجارت و پرهیز از ربا
تاجر باید از معاملات ربوی خودداری کند و برای این که مرتکب اینگونه معاملات نشود لازم است قبل از تجارت با مسائل آن آشنا گردد.امیرمؤمنان (علیهالسلام) فرمود: نخست مسائل شرعی را بیاموزید، آنگاه تجارت کنید و این سخن را سه بار گفت. (14)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
مسائل تجارت را یاد بگیرید، زیرا کسی که بدون علم (فقه و فهم مسائل شرعی)، تجارت کند مرتکب ربا خواهد شد و باز هم دچار ربا خواهد گردید. (15)
4. پرهیز از سوگند
مردی از بصره به نام ابومطر میگوید: من در مسجد کوفه میخوابیدم و برای قضای حاجت به رحبه میرفتم و از بقال نان میگرفتم. روزی به قصد بازار بیرون آمدم، کسی مرا صدا زد کهای مرد، دامن پیراهن را بالا بگیر تا هم جامهات پاکیزهتر بماند و هم برای پروردگارت پرهیزکارتر باشی. پرسیدم این مرد کیست؟گفتند امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) است. از پس او رفتم، به بازار شترفروشان میرفت. چون به بازار رسید، ایستاد و گفت: ای جماعت فروشندگان از سوگند دروغ بپرهیزید، که سوگند خوردن اگر مال را به فروش برساند... برکت را از میان میبرد. (16)و در حدیث دیگری فرمود: ای مردم بازار: از خدا بترسید و در معاملات سوگند یاد نکنید، زیرا قسم گرچه متاع را ترویج میکند ولی برکت را از آن میگیرد. (17)
5. غش در معامله
در روایات زیادی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهمالسلام) آمده است که فرمودند: کسی که در معامله غش کند از ما نیست. همانگونه که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به کسی که خرما میفروخت فرمود: آیا نمیدانی کسی که در معامله غش کند از ما نیست؟ (18)6. احتکار
نکتهی دیگری که تاجر باید رعایت کند این است که احتکار نکند و جنس را برای این که روزی گرانتر شود نگه ندارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:مردی که گندمی را بخرد و آن را برای گران شدن تا چهل روز نگاه دارد و پس از آن بفروشد، اگر تمام پول آن را صدقه دهد جبران گناه قبلی او نمیشود. (19)
امیرمؤمنان (علیهالسلام) آنگاه که در نامه خود به مالک اشتر درباره تجّار و بازرگانان سفارش میکند و از آنان به عنوان منابع اصلی منافع و اسباب آسایش جامعه نام میبرد، در عین حال توجه وی را به این نکته جلب میکند که در بین آنان افرادی سختگیر، بخیل و محتکر هستند که باید مراقب آنان باشی، آنجا که میفرماید:
«بدان با همه آنچه (درباره تجّار) گفتیم، در میان آنها گروهی تنگنظر و بخیل آن هم به صورت قبیح و زشت آن، هستند که همواره در پی احتکار مواد مورد نیاز مردم و تسلط یافتن بر تمام معاملات هستند و این موجب زیان توده مردم و عیب و ننگ بر زمامداران است، از احتکار به شدت جلوگیری کن که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن منع فرمود. (20)
نکات دیگری نیز هست ماند صداقت، امانت و... که باید کسبه و تجّار آنها را رعایت کنند که از حوصلهی این بحث بیروت است و اگر اینها هنگام معامله رعایت شود این تجّار روز قیامت با انبیا، شهدا، صالحین و... محشور خواهند شد و روایات زیادی در این باره آمده است که به عنوان نمونه به ذکر یک حدیث بسنده میشود.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
تاجر راستگو و امین با انبیا و صدیقین و شهدا محشور میشود. (21)
چنان که اشاره شد، هدف از بیان شرایط و مسائل تجارت در مقدمه تجارت اهل بیت (علیهمالسلام)، این است که بر این نکته تأکید کنیم که تجارت اهل بیت (علیهمالسلام) با رعایت همه این شرایط و موازین بود.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تجارت
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تجارت میکرد که در این باره چند حدیث از نظرتان میگذرد:شخصی به نام اسباط بن سالم میگوید: خدمت امام صادق (علیهالسلام) رسیدیم، حضرت حال عمر بن مسلم را پرسید و فرمود: چه میکند؟ گفتم او مرد شایستهای است، اما تجارت را ترک کرده است. امام سه بار فرمود: کار شیطان است، آیا او نمیداند که پیغمبر خدا کالای کاروانی را که از شام آمده بود خرید و از معامله چندان سودی برد که قرض خود را پرداخت کرد و آنچه را زیاد آمد میان بستگانش قسمت کرد.
آنگاه حضرت این آیه را تلاوت کرد که خداوند میفرماید:
مردانی که نه تجارت و نه معامله، آنها را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و ادای زکات غافل نمیکند. (22)
سپس امام صادق (علیهالسلام) فرمود: قصهسرایان میگویند این آیه در ستایش کسانی است که تجارت نمیکنند. اینان دروغ گفتهاند، چرا که این آیه در شأن کسانی است که مشغول بودن به تجارت ایشان را از ادای نماز اول وقت باز نمیداشت. پس از آن حضرت فرمود: اینها از کسانی که به نماز حاضر شوند و تجارت نکنند برترند. (23)
در حدیث دیگری آمده است: اسباط بن سالم میگوید: روزی در خدمت امام صادق (علیهالسلام) بودم. حضرت از حال شخصی به نام معاذ کرباس فروش سؤال کرد، گفته شد تجارت را ترک کرده است. فرمود: این کار شیطان است، زیرا هر کس دادوستد را ترک کند دو ثلث عقل (معاش) خود را از دست داده است. آیا نمیداند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که کاروان شتری از شام رسید از آنان جنس خریداری کرد و معامله کرد و سودی برد و قرض خود را ادا کرد. (24)
امام صادق (علیهالسلام) و تجارت
محمد بن عذافر از پدرش نقل کرده که گفت: امام صادق (علیهالسلام) هفتصد دینار به من سپرد و فرمود: این را به کار بند و بدان که من از روی حرص به مال این کار را نکردم، بلکه دوست دارم که خداوند متعال مرا ببیند که میخواهم از فضل او بهرهمند گردم. عذافر میگوید: آن مال صد دینار سود کرد. در هنگام طواف به آن حضرت عرض کردم که خداوند مال را صد دینار بهره داد. فرمود: جزء سرمایهام قرار ده. (25)مرحوم کلینی این حدیث را همین گونه نقل کرده ولی در روایت دیگری به همین مضمون حدیث دیگری را چنین تقل میکند که محمد بن عذافر گفت: امام صادق (علیهالسلام) هزار و هفتصد دینار به پدرم داد و فرمود با این پول تجارت کن، بعد فرمود: من میلی در سود آن ندارم... من رفتم در آن معامله صد دینار سود بردم. وقتی خدمت حضرت رسیدم و عرض کردم که این مقدار استفاده کردم، امام خیلی خوشحال شد و به من فرمود: آن را جزء سرمایهام قرار ده. ابن عذافر میگوید: پدرم مرد و مال امام صادق (علیهالسلام) نزد او بود. حضرت به من نامهای نوشت و دعا کرد. سپس یادآور شد که من نزد «ابی محمد» هزار و هشتصد دینار دارم. این پول را به خاطر تجارت به او داده بودم، پول را به عمر بن یزید بپرداز. میگوید در دفتر پدرم نگاه مردم دیدم نوشته بود که هزار و هفتصد دینار از ابیموسی امام صادق (علیهالسلام) پیش من است که با این پول تجارت کردم و صد دینار سود آن شد که عبدالله بن سنان و عمر بن یزید از این قضیه اطلاع دارند. (26)
خودداری امام صادق (علیهالسلام) از دریافت سود غیر عادلانه
عائله امام صادق (علیهالسلام) و هزینه زندگی آن حضرت زیاد شده بود. امام به فکر افتاد که از طریق کسب و تجارت عایداتی به دست آورد تا جواب مخارج خانه را بدهد. از این رو هزار دینار فراهم کرد و به غلام خویش که «مصادف» نام داشت، فرمود: این هزار دینار را بگیر و آماده تجارت و مسافرت به مصر باش. مصادف رفت و با آن پول از نوع متاعی که به مصر حمل میشد خرید و با کاروانی از تجّار به طرف مصر حرکت کرد. همین که نزدیک مصر رسیدند، قافله دیگری از تجّار که از مصر خارج شده بود به آنها برخورد کرد. اوضاع و احوال را از یکدیگر پرسیدند. پس از گفت و گو بازرگانان مدینه متوجه شدند متاعی که مصادف و کاروانیان به طرف مصر میبرند کالایی است که مورد نیاز همه مردم مصر است و از این نوع متاع در مصر پیدا نمیشود و بازار خوبی برای فروختن پیدا کرده است و مردم چارهای ندارند جز این که به هر قیمتی که هست آن را خریداری کنند. صاحبان متاع از شنیدن این موضوع خوشحال شدند و همان لحظه با یکدیگر سوگند یاد کردند و هم عهد شدند که به سودی کمتر از صددرصد نفروشند و از هر دیناری یک دینار منفعت ببرند. وارد مصر شدند و وقتی متوجه شدند مردم نیاز شدیدی به این کالای کمیاب دارند، طبق عهدی که با هم بسته بودند (بازار سیاه به وجود آوردند) و به کمتر از دو برابر قیمتی که برای خود آنها تمام شده بود نفروختند. مصادف با هزار دینار سود خالص به مدینه برگشت و (خوشحال) به حضور امام صادق (علیهالسلام) رسید و دو کیسه که هر کدام هزار دینار داشت جلوی امام گذاشت. (و وقتی که امام از او سؤال کرد اینها چیست) گفت جانم فدایت باد. یکی از این کیسه سرمایهای است که شما به من دادید و دیگری (که مساوی اصل سرمایه است) سود خالصی است که به دست آمده است. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: سود زیادی بردهاید، ولی چطور شد که توانستید این قدر سود ببرید؟ مصادف قضیه مطلع شدن از کمیابی مال التجاره را در مصر و هم قسم شدن کاروانیان را بیان کرد. امام فرمود: سبحان الله شما سوگند یاد کردید که در میان مردمی که مسلماناند به کمتر از سود خالص مساوی اصل سرمایه نفروشید؟ من چنین تجارت و سودی را هرگز نمیخواهم. سپس امام یکی از دو کیسه را برداشت و فرمود: این سرمایه من و به آن یکی دیگر دست نزد و فرمود: «من به آن کاری ندارم و نیازی به این سود نیست.» آنگاه فرمود: «ای مصادف، شمشیر زدن از کسب حلال آسانتر است». (27)عبیدالله بن علی حلبی و محمد حلبی میگویند برای امام صادق (علیهالسلام) متاعی از مصر آوردند. حضرت غذایی آماده کرد و تجار را دعوت کرد. وقتی آمدند، امام فرمود: این کالا را میفروشم. گفتند: ما کالای شما را با سود ده دوازده میخریم. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: سود ده دوازده در مجموع به چه مبلغی میرسد؟ گفتند: در هر ده هزار درهم دو هزار درهم سود میدهیم. فرمود: این متاع را به دوازده هزار درهم به شما میفروشم. (28)
امام جواد (علیهالسلام) و تجارت
برای امام جواد (علیهالسلام) کالای بزازی که قیمت زیادی هم داشت میآوردند، در بین راه ناپدید شد (راهزنان آن را دزدیدند.) کسی که این بار را میآورد نامهای به امام نوشت و خبر را به اطلاع حضرت رساند. امام در پاسخ نامه او به خط خویش نوشت: جانها و اموال ما از مواهب گوارای خدا است و عاریههایی است که به دست ما به امانت سپرده است. پس تا وقتی که از آنها استفاده شود موجب سرور و شادکامی است و آنچه از آنها گرفته شود اجر و پاداش به دنبال دارد. پس هر کس بیتا و جزعش بر صبرش غالب شود اجرش تباه میشود و ما از این امر به خدا پناه میبریم. (29)پینوشتها:
1. قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) التاجر فاجر و الفاجر فی النار الامن اخذ الحق و اعطی الحق. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 121، حدیث 13.
2. همان مأخذ، همان، حدیث 15. فروع کافی، ج 5، ص 150. کتاب المعیشه، باب آداب التجاره، حدیث 1.
3. فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ عَلِمَ أَن سَیَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى وَآخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ. (سوره مزمل، آیه 20)
4. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ... (سوره بقره، آیه 267)
5. فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ... (سوره جمعه، آیه 10)
6. تسعه اعشار الرزق فی التجاره و الجزء الباقی فی السائبات یعنی الغنم، بحارالانوار، ج 100، ص 4، حدیث 13 و ص 5، حدیث 14. وسائل الشیعه، ج 12، ص 3، حدیث 4 و 5. خصال صدوق، ص 487-486 باب العشره، حدیث 45-44. جامع احادیث الشیعه، ج 17، ص 20-19. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 147. یسألونک فی الدین و الحیاه، ج 1، ص 285 با اندک تفاوت.
7.... لاتدعوا التجاره فتهونوا، اتجروا بارک الله لکم، فروع کافی، ج 5، ص 149. من لایحضره الفقیه، همان، ص 120، حدیث 6، 8. وسایل الشیعه، همان، ص 7، حدیث 6، تهذیب الاحکام، ج 7، ص 5، حدیث 6. احادیث دیگری به همین مضمون در فروع کافی، همان، ص 148 به بعد. الکاشانی، مولی محسن، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، چ 5، ج 3، ص 139 به بعد آمده است.
8. قال الصادق (علیهالسلام): التجاره تزید فی العقل، فروع الکافی، همان، ص 148، باب فضل التجاره، حدیث 2. من لایحضره الفقیه، همان، ص 115. وسائل الشیعه، همان، ص 4، حدیث 9، و ص 8، حدیث 12. الوافی، ج 3، ص 21.
9. فانهم موادّ المنافع و أسباب المرافق، نهجالبلاغه، صبحی صالح، ص 438، نامه 53.
10. و لاقوام لهم جمیعاً الا بالتجار و ذو یالصناعات، همان.
11. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَیْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِنْكُمْ. (سوره نساء، آیه 29)
12. رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءِ الزَّكَاةِ یَخَافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ. (سوره نور، آیه 37)
13. اذا کنت فی تجارتک و حضرت الصلوه فلایشغلک عنها متجرک. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 464.
14. یا معشر التجار الفقه ثم المتجر الفقه ثم المتجر، الفقه ثم المتجر، فروع کافی، ج 5، ص 150. تهذیب الاحکام، ج 7، ص 8، حدیث 16. وسائل الشیعه، ج 12، ص 282.
15. عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) انه قال الفقه ثم المتجر فمن اتحر بغیر علم ارتطم فی الربا قم ارتطم. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 463. امیرمؤمنان (علیهالسلام) فرمود: من اتجر بغیر فقه ارتطم فی الربا، نهجالبلاغه، کلمات قصار شماره 447. احادیث دیگری به همین مضمون رسیده است، رجوع شود به مستدرک، همان. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 121-120. تهذیب الاحکام، ج 7، حدیث 14. المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، چ 5، ج 3، ص 148. وسائل الشیعه، همان، ص 283. الوافی، ج 3، ص 59.
16. الغارات، ج 1، ص 105. السنن الکبری، ج 5، ص 162. کنزل العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج 13، ص 183، حدیث 36547. المناقب، الحافظ الموفق بن احمد الحنفی معروف به اخطب خوارزم، تهران، مکتبه نینوی، الحدیثه با مقدمه محمدرضا موسوی الخرسان، ص 69. علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج 1، ص 163.
17. یا اهل السوق اتقو الله و ایاکم و الحلف فانه ینفق السلعه و یمحق بالبرکه، مستدرک الوسائل، همان. وسائل الشیعه، همان، ص 310، حدیث 3. احادیث دیگری به همین مضمون درباره نکوهش سوگند در معاملات آمده است. رجوع شود به: السنن الکبری، ج 5، ص 162. من لایحضره الفقیه، همان، ص 97، حدیث 19. تهذیب، همان، محجه البیضاء، همان، ص 173. وافی، همان، ص 60.
18. عن ابیعبدالله (علیهالسلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لرجل یبیع التمر یا فلان، اما علمت انه لیس من المسلمین من غشهم، تهذیب الاحکام، ج 7، ص 16، حدیث 49. روایات دیگری در این مورد رسیده است که رجوع شود به همان احادیث 55-48. وسائل الشیعه، همان، ص 211-208. محجه البیضاء، همان، ص 174 به بعد. من لایحضره الفقیه، همان، ص 173، باب 82، 83، 85. السنن الکبری، همان، ص 320. وافی، همان، ص 22. فروع کافی، ج 5، ص 160. المعجن الصغیر، ج 1، ص 261.
19. من احتکر الطعام اربعین یوماً ثم تصدق به لم تکن صدقته کفاره لاحتکاره، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج 3، ص 166. درباره مذمت احتکار روایات فراوان دیگری رسیده است که رجوع شود به محجه البیضاء، همان، ص 170-166. من لایحضره الفقیه، همان، ص 96، حدیث 17. وسائل الشیعه، همان، ص 312 به بعد. الدکتور مصطفی الرافعی، الاسلام انطلاق لاجمود، بیروت، لبنان، منشورات دارمکتبه الحیاه، ص 102. الاسلام و الاحتکار، در الاسلام انطلاق نیز احادیثی نقل میکند مانند این حدیث که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «لایحتکر الاخاطی: جز خطاکار کسی احتکار نمیکند.» و فرمود: «من احتکر طعاماً أربعین یوماً فقد بریء من الله و بریء الله منه: کسی که چهل روز طعامی را احتکار کند از خدا بیزار و خدا نیز از او بیزار است.» الدکتور الصبحی الصالح، معالم الشریعه الاسلامیه، بیروت، لبنان، دارالعلم، للملائین، ط 4، 1982 م، ص 342 به بعد.
20.... و اعلم - مع ذلک - أن فی کثیر منهم ضیقاً فاحشاً و شحاً قبیحاً و احتکاراً للمنافع... نهجالبلاغه، صبحی صالح، نامه 53، ص 438.
21. التاجر الصدوق الامین مع النبیین و الصدیقین و الشهداء، ناصف، شیخ منصور علی، التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربی، ط 2، 1381 ه، 1961 م، ج 2، ص 197. احادیث دیگری به همین مضمون رسیده است که به این کتب رجوع شود: غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، لبنان، دارالمعرفه، بیتا، ج 2، ص 61. المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، چ 5، ج 3، ص 140. در وسائل الشیعه، ج 12، ص 285 آمده است. التاجر الصدوق مع السفره الکرام البرره یوم القیامه.
22. رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءِ الزَّكَاةِ... (سوره نور، آیه 37)
23. عن اسباط بن سالم قال دخلت علی ابیعبدالله (علیهالسلام) فسألنا عن عمر بن مسلم مافعل؟ فقلت صالح ولکنه قد ترک التجاره فقال ابوعبدالله (علیهالسلام): عمل الشیطان (ثلاثاً) اما علم ان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اشتری عیراً اتت من الشام فاستفضل فیها ماقضی دینه و قسم فی قرابته یقول الله عزوجل: رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ... یقول القصاص ان القوم لم یکونوا یتجرون. کذبوا ولکنهم لم یکونوا یدعون الصوله فی میقاتها و هو افضل ممن حضر الصلاه و لم یتجر، فروع کافی، ج 5، ص 75. کتاب المعیشه، حدیث 8. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 374. کتاب المکاسب، حدیث 18.
24.... عن اسباط بن سالم بیاع الزطی قال سئل ابوعبدالله (علیهالسلام) یوماً و انا عنده عن معاذ بیاع الکرابیس فقیل ترک التجاره فقال: عمل الشیطان من ترک التجاره ذهب ثلثا عقله، اما علم ان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قدمت عیر من الشام فاشتری منها و اتجر فربح فیها ماقضی دینه. تهذیب الاحکام، ج 7، ص 6، کتاب التجاره باب 1، حدیث 11. وسائل الشیعه، ج 12، ص 8.
25. روی عن محمد بن عذافر عن ابیه قال: دفع الیّ ابوعبدالله (علیهالسلام) سبعمأه دینار و قال: یا عذافر اصرفها فی شییء ما و قال: ما أفعل هذا علی شره منی ولکنی أحببت أن یرانی الله تبارک و تعالی متعرضاً لفوائده، قال عذافر فربحت فیها مأه دینار فقلت له فی الطواف جعلت فداک قد رزق الله عزوجل فیها مأه دینار، قال: أثبتها فی رأس مالی، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 96. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 375. فروع کافی، ج 5، ص 77. کتاب الشیعه، حدیث 16. بحارالانوار، ج 47، ص 59، با اندک تفاوت.
26. عن محمد بن عذافر عن ابیه قال اعطی ابوعبدالله (علیهالسلام) ابی الفاً و سبعماه دینار فقال له اتجر بها ثم قال اما انه لیس لی رغبه فی ربحها و ان کان الربح مرغوباً فیه ولکنی احببت ان یرانی الله عزوجل متعرضاً لفوائده قال فربحت له فیها مأه دینار ثم لقیته فقلت له: قدر بحت لک فیها مأه دینار قال: ففرح ابوعبدالله (علیهالسلام) بذلک فرحاً شدیداً فقال لی اثبتها فی رأس مالی قال: فمات ابی و المال عنده فارسل الی ابوعبدالله (علیهالسلام) فکتب عافانا الله و ایاک ان لی عند ابی محمد الفاً و ثمانمأه دینار اعطیته یتجربها فادفعها الی عمر بن یزید قال: فنظرت فی کتاب أبی فاذا فیه لابی موسی عندی الف و سبعمأه دینار و اتجر له فیها مأه دینار، عبدالله بن سنان و عمر بن یزید یعرفانه، فروع کافی، همان، ص 76، حدیث 12. بحارالانوار، ج 47، ص 56.
27. عن ابی جعفر الفزاری قال: دعا ابوعبدالله (علیهالسلام) مولی یقال له مصادف فاعطاه الف دینار قال له تجهز حتی تخرج الی مصرفان عیالی قد کثروا، قال فتجهز بمتاع و خرج مع التجار الی مصر فلما دنوا من مصر استقبلهم قافله خارجه من مصر فسألوهم عن المتاع الذی معهم ما حاله فی المدینه و کان متاع العامه فاخبروهم انه لیس بمصر فیه شییء فتحالفوا و تعاقدوا علی ان لاینقصوا متاعهم من ربح الدینار دیناراً فلما قبضوا اموالهم و انصرفوا الی المدینه فدخل مصادف علی ابیعبدالله (علیهالسلام) و معه کیسان فی کل واحد الف دینار فقال: جعلت فداک هذا رأس المال و هذا الآخر ربح، فقال ان هذا الربج کثیر ولکن ما صنعتم فی المتاع فحدثته کیف صنعوا و کیف تحالفوا. فقال سبحان الله تحلفون علی قوم مسلمین ان لاتبیعواهم الا بربح الدینار دیناراً ثم اخذ احد الکیسین فقال هذا رأس مالی و لاحاجه لنا فی هذا الربح، ثم قال: یا مصادف مجادله السیوف اهون من طلب الحلال. فروع کافی، ج 5. کتاب المعیشه، باب الحلف فی الشراء و البیع، ص 161-162. وسائل الشیعه، ج 12. کتاب التجاره، ابواب آداب التجاره، باب 26، ص 311، حدیث 1. بحارالانوار، ح 47، ص 59. الطوسی، تهذیب الاحکام، ج 7، ص 18.
28. روی عبیدالله بن علی الحلبی، و محمد الحلبی عن ابیعبدالله (علیهالسلام) قال: قدم لابی عبدالله (علیهالسلام) متاع من مصر فصنع طعاماً و دعاله التجار فقالوا نأخذه بده دوازده فقال: و کم یکون ذلک؟ فقالوا فی کل عشره الالف ألفین قال: فانی أبیعکم هذا المتاع باثنی عشر الفاً. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 135، حدیث 30 ار باب 69، باب البیوع.
29. روی انه حمل له حمل بزله قیمه کثیره فسل فی الطریق. فکتب الیه الذی حمله یعرفه الخبر فوقع بخطه ان انفسنا و اموالنا من مواهب الله الهنیئه و عواریه المستودعه یمتع بما متع منها فی سرور و غبطه و یأخذ ما اخذ منها فی اجر و حسنه فمن غلب جزعه علی صبره حبط اجره و نعوذ بالله من ذلک الحرانی، ابومحمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) قم، مشورات مکتبه بصیرتی، 1394 ه.ق، ط 5، ص 339.
علیدوست خراسانی، حجةالاسلام و المسلمین نورالله؛ (1391)، منابع مالی اهل بیت (علیهمالسلام)، تهران: دانشگاه امام صادق (علیهالسلام)، چاپ اول.