معصوم بودن امامان (علیهم السلام)
اشاره
درست است كه پيامبر(صلی الله علیه واله) بنيانگذار شريعت است و با عالم وحى در ارتباط مىباشد، ولى امامان (علیهم السلام) نيز حافظ شريعتند، هر چند هيچگونه وحى بر آنان نازل نمىشود، ولى در امر هدايت مردم، و حفظ احكام و حدود الهى، و نشر كامل آيات آسمانى به دنبال پيامبر(صلی الله علیه واله) گام بر مىدارند و به همين دليل در بسيارى از صفات مشتركند و باهم شباهت دارند.
بنابراين تمام دلايل عمدهاى كه در بحث عصمت انبياء آورديم (1)درمورد امامان راستين نيز صادق است .
با اين اشاره به بعضى از آيات قرآنى كه در اين زمينه است باز مىگرديم وسخن را از قرآن شروع مىكنيم:
1- انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا:
«خداوند اراده كرده است كه ناپاكى و پليدى را از شما (اهل بيت پيامبر) دور كند، و شما را از هر نظر پاك سازد».(احزاب - 33)
در بحثهاى پيشين در مورد عظمت مقام امامت و ولايت به هنگام تفسير آيه 124بقره در داستان ابراهيم (ع) خوانديم كه خداوند اين پيامبر بزرگ را مورد آزمايشهاى مهم متعددى قرار داد و هنگامى كه از عهده همه آن آزمايشهاى مهم برآمد، فرمود: انى جاعلك للناس اماما:«من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم»(امامت به معنى حكومت بر جسم و جان و روح و تن و تربيت نفوس و جوامع بشرى).
و هنگامى كه ابراهيم (ع) اين مقام را براى بعضى از ذريه و فرزندان خود تقاضا كرد با اجابت مشروط الهى روبرو شد، فرمود: لا ينال عهدى الظالمين:«عهد و پيمان من (پيمان امامت) هرگز به ستمكاران نمىرسد،(تنها آن گروه از فرزندان تو كه پاك و معصومند شايسته اين مقامند)».
در بحثهاى آنجا روشن شد كه چگونه اين جمله از آيه، دليل بر معصوم بودن امامان و پيشوايان الهى است، و كسانى كه در طول عمر خود يا از نظر اعتقادات راه شرك و كفر را پوئيدهاند، و يا در اعمال خود، ظلم و ستمى بر خويش يا ديگران مرتكب شدهاند، شايسته اين مقام نيستند، چرا كه ظلم به معنى وسيع كلمه، هم ظلم و شرك و كفر و انحرافات عقيدتى را شامل مىشود و هم هر گونه تعدى به ديگران و ظلم بر خويشتن از طريق ارتكاب گناه .
و از آنجا كه اين بحثها به طور مشروح و مستوفى در آنجا آمده نيازى به تكرار آن نمىبينيم، بنابراين پايه اصلى شرط بودن عصمت را در امامان و پيشوايان الهى قرآن مجيد در همان آيه گذارده است .
اكنون به آيه تطهير باز مىگرديم و مسأله عصمت را در اين آيه بررسى مىكنيم :
درست است كه اين آيه در لابلاى آيات مربوط به همسران پيامبر(صلی الله علیه واله) است ولى آيه تطهير كه در لابلاى آنها نازل شده لحن جداگانهاى دارد و نشان مىدهد هدف ديگرى را دنبال مىكند، چرا كه آيات قبل و بعد همه با ضميرهاى «جمع مؤنث» است، ولى آيه مورد بحث با ضمائر «جمع مذكر»آمده است!
در آغاز اين آيه همسران پيامبر(صلی الله علیه واله) رامخاطب ساخته و به آنها دستور مىدهد كه در خانههاى خود بمانند و همانند رسوم جاهليت نخستين در ميان مردم ظاهر نشوند و موازين عفت را رعايت كنند، نماز را بر پا دارند و زكات را پرداخت كنند و خداو رسولش را اطاعت نمايند(و قرن فى بيوتكن ولا تبرجن تبرج الجاهلية الاولى و اقمن الصلوة و آتين الزكاة و اطعن الله و رسوله).
تمام شش ضميرى كه در اين بخش از آيه آمده است همه به صورت جمع مؤنث است.(دقت كنيد)
سپس لحن آيه طور ديگرى مىشود، و مىفرمايد،: «خداوند«تنها»مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور سازد و شما را كاملا پاك كند»(انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا).
در اين بخش از آيه دو ضمير جمع به كار رفته است هر دو به صورت جمع مذكر آمده است .
درست است كه صدر و ذيل يك آيه معمولا يك مطلب را دنبال مىكند ولى اين سخن در جايى است كه قرينهاى بر خلاف آن وجود نداشته باشد، بنابراين كسانى كه اين قسمت از آيه را نيز ناظر به همسران پيامبر(صلی الله علیه واله) دانستهاند سخنى بر خلاف ظاهر آيه و قرينه موجود در آن، يعنى تفاوت ضميرها، گفتهاند .
از اين گذشته در مورد اين آيه دسترسى به روايات متعددى داريم كه علماى بزرگ اسلام اعم از اهل تسنن و شيعه آن را از شخص پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) نقل كردهاند و در معروفترين منابع فريقين كه مورد قبول آنها است اين روايات به وفورو كثرت آمده است .
اين روايات همگى حاكى ازآن است كه مخاطب در اين آيه ، پيامبراسلام (صلی الله علیه واله) و على و فاطمه و حسن و حسين (علیه السلام) مىباشند (نه همسران پيامبر) كه بعدا به طور مشروح خواهد آمد.
ولى قبل از ورود در بحث روايات لازم است به تفسير تعبيرات آيه بپردازيم :
تعبير به انّما كه معمولا براى حصر است و در فارسى امروز به جاى آن «فقط» يا «تنها»گفته مىشود دليل بر اين است كه موهبتى كه در اين آيه آمده ويژه خاندان پيامبر(صلی الله علیه واله) است و شامل ديگران نمىشود.
جمله «يريد»(خداوند اراده دارد و مىخواهد...)اشاره به اراده تكوينى پروردگار است، يعنى خداوند با يك فرمان تكوينى اراده كرده است كه شما را از هر گونه آلودگى پاك و مصون دارد ، نه اراده تشريعى. زيرا اراده تشريعى، به معنى مكلف ساختن آنها به حفظ پاكى خويش است و مىدانيم اين تكليف منحصر به خاندان پيامبر(صلی الله علیه واله) نيست همه مسلمانان مكلف و موظفند كه خود را پاك نگهدارند.
ممكن است تصور شود كه اراده تكوينى موجب يكنوع جبر است و در اين صورت معصوم بودن فضيلت و افتخارى نخواهدبود؟
پاسخ اين سخن را در جلد هفتم در بحث معصوم بودن پيامبران بطور مشروح آورديم، و در اينجا به طور خلاصه بايد گفت: معصومان داراى دو نوع شايستگى هستند، «شايستگى ذاتى و موهبتى» و «شايستگى اكتسابى از طريق اعمال خويش و ملكات درونى» و از مجموعه اين دو شايستگى كه حداقل يكى از آن جنبه اختيارى دارد آن مقام والا حاصل مىشود، به تعبير ديگر اراده الهى زمينههاى الهى زمينههاى توفيق را براى وصول به اين مقام والا فراهم مىسازد، و بهرهگيرى از اين توفيق به اراده خود آنان بستگى دارد.(دقت كنيد)
ترك كردن گناه براى آنها محال عادى است نه محال عقلى، فى المثل محال عادى است كه يك شخص عالم و با ايمان شراب را با خود به مسجد ببرد و در صف جماعت بنوشد ولى مسلما اين امر يك محال عقلى نيست، و با اختيارى بودن اين كار منافات ندارد، يا در مثال ديگر يك آدم عاقل هرگز لخت مادر زاد در كوچه و خيابان ظاهر نمىشود، انجام اين كار براى او محال نيست، بلكه سطح فكر و معرفت او اجازه نمىدهد چنين كارى را انجام دهد با اينكه فعل و ترك آن در اختيار او است.
انجام گناهان براى پيامبران و امامان همين گونه است. درست است كه معصوم بودن از امدادهاى الهى است ولى امدادهاى الهى نيز بى حساب نيست، همانگونه كه قرآن درباره ابراهيم خليل مىگويد: تا از عهده امتحانات مهم الهى برنيامد به مقام والاى امامت و پيشواى خلق نرسيد(بقره - 124).(2)
و اما «رجس» در لغت به معنى شىء ناپاك است خواه از نظر طبع آدمى آلوده و منفور باشد يا به حكم عقل يا شرع، و يا همه اينها، به همين جهت «راغب» در «مفردات» بعد از آنكه رجس را به معنى شىء قذر (آلوده) معنى مىكند، چهار صورت براى آن ذكر مىنمايد(همان چهار صورتى كه در بالا گفته شد آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، ياشرع، و يا همه اينها) و اگر در بعضى از كلمات بزرگان رجس به معنى «گناه» يا «شرك» يا «اعتقاد باطل» يا «بخل وحسد» تفسير شده در حقيقت بيان مصداقهايى از اين مفهوم وسيع و گسترده است .
به هر حال با توجه «الف و لام جنس» كه بر اين كلمه آمده (الرجس) و در اينجا معنى عموم را مىرساند مفهوم آيه چنين است كه خداوند اراده كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد.
جمله «ويطهركم تطهيرا» با توجه به اينكه معنى «تطهير» پاك ساختن است تأكيد مجددى است بر مسأله نفى رجس و نفى همه پليدىها كه در جمله قبل آمده است، و واژه «تطهيرا» كه به اصطلاح مفعول مطلق است باز هم تأكيد ديگرى بر اين معنى است .
نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه اهل بيت پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) را از هر گونه پليدى مسلم و آلودگى پاك و مبرّا سازد.
مسلم است كه در درجه اول شخص پيامبر (صلی الله علیه واله) را كه صاحب اصلى خانه است شامل مىشود و بعد بقيه را، حال ببينيم بقيه اهل بيت كيانند؟
اهل بيت چه كسانى هستند؟
گروهى ديگر از مفسران آن را مخصوص به پيامبر وعلى و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) دانسته، و روايات فراوانى كه در منابع اهل سنت و شيعه وارد شده ودر ذيل به بخشى از آنها اشاره مىكنيم گواه بر اين معنى است.
و شايد به دليل وجود همين روايات است كه حتى كسانى كه آيه را مخصوص به اين بزرگواران ندانستهاند، معنى وسيعى براى آن قائل شدهاند كه هم اين بزرگواران را شامل مىشود و هم همسران پيامبر(صلی الله علیه واله) را، و اين تفسير سومى در آيه است .
اما رواياتى كه دليل اختصاص آيه به پيامبر (صلی الله علیه واله) و على (علیه السلام) و بانوى اسلام فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و دو فرزندشان حسن و حسين (علیه السلام) مىباشد همان گونه كه اشاره شد بسيار زياد است، از جمله هيجده روايت تنها در تفسير«الدرالمنثور» نقل شده است، كه پنج روايت از ام سلمه، سه روايت از ابوسعيدخدرى، يك روايت از عايشه، يك روايت از انس، دو روايت از ابن عباس، دو روايت از ابى الحمراء، يك روايت از وائلة بن اسقع، يك روايت از سعد، يك روايت از ضحاك بن مزاحم و يك روايت از زيدبن ارقم است!)(3).
مرحوم علامه طباطبايى در تفسير «الميزان» رواياتى را كه در اين باره وارد شده بيش از هفتاد روايت مىشمرد و مىفرمايد:«آنچه از طرق اهل سنت، در اين زمينه نقل شده بيش از آن است كه از طرق شيعه وارد شده است!،و راويان ديگرى را غير از افرادى كه در بالا نام برديم نيز بر آنها مىافزايد (راويانى كه روايت آنها در غير تفسير الدارالمنثور آمده است).
بعضى نيز تعداد روايات و كتبى كه اين روايات در آن نقل شده بالغ بر صدها ذكر كردهاند و بعيد نيست چنين باشد.
در اينجا قسمتى از آن روايات را با ذكر منابع آنها مىآوريم تا روشن شود آنچه واحدى در «اسباب النزول» مىگويد:ان الاية نزلت فى النبى (صلی الله علیه واله) و على و فاطمة و الحسنين (عليهم السلام) خاصة لايشاركهم فيها غيرهم :
«اين آيه در خصوص پيامبراكرم (صلی الله علیه واله) و على و فاطمه و حسنين (عليهم السلام) نازل شده و كس ديگرى در آن با آنها مشاركت ندارد»(4)يك واقعيت است .
اين احاديث رامى توان در چهار بخش خلاصه كرد:
1- رواياتى كه از بعضى از همسران پيامبر(صلی الله علیه واله) نقل شده و با صراحت مىگويد،هنگامى كه پيامبر(صلی الله علیه واله) سخن از اين آيه شريفه مىگفت، از حضرتش سؤال كرديم كه آيا ما هم جزء اين آيه هستيم؟ فرمود: شما خوبيد اما مشمول اين آيه نيستيد!
از جمله ثعلبى در تفسير خود از «ام سلمه» همسر گرامى پيامبر(صلی الله علیه واله) نقل مىكند كه پيامبر(صلی الله علیه واله) در خانه خود بود كه فاطمه (سلام الله علیها) غذايى نزد آن حضرت آورد، پيامبر (صلی الله علیه واله) فرمود:«همسر و دو فرزندت حسن و حسين (علیه السلام) را صدا كن»،آنها آمدند، سپس غذا خوردند. بعد پيامبر (صلی الله علیه واله) عبايى بر آنها افكند و گفت :اللهم !هولاء اهل بيتى و عترتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا:«خداوند !اينها اهل بيت من و عترت منند، پليدى را از آنها دور كن، و از هر گونه آلودگى پاكشان گردان» و در اينجا بود كه آيه انما يريدالله...نازل شده...من گفتم اى رسول خدا! آيا من هم با شما هستم؟! فرمود: انك الى خير:«تو بر نيكى هستى» (اما در زمره اين گروه نيستى).(5)
و نيز ثعلبى از علماى معروف اهل سنت كه در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم مىزيسته، و تفسير كبير او معروف است از «عايشه» همسر پيامبر(صلی الله علیه واله) چنين نقل مىكند:هنگامى كه از او درباره جنگ جمل و دخالتش در آن جنگ ويرانگر سؤال كردند(باتأسف) گفت: اين يك تقديرالهى بود !و هنگامى كه درباره على (علیه السلام) سؤال كردند، چنين گفت :
تسالنى عن احب الناس كان الى رسول الله، و زوج احب الناس كان الى رسول الله، لقد رايت عليا و فاطمة و حسنا و حسينا و جمع رسول الله (صلی الله علیه واله) بثوب عليهم، ثم قال: اللهم هولاء اهل بيتى و حامتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا، قالت فقلت يا رسول الله انا من اهلك قال تنحى فانك الى خير:
«آيا از من درباره كسى سؤال مىكنى كه محبوبترين مردم نزد پيامبر(صلی الله علیه واله) بود، و از كسى مىپرسى كه همسر محبوبترين مردم نزد رسول خدا(صلی الله علیه واله) بود، من با چشم خود ديدم على و فاطمه و حسن و حسين (علیه السلام) را كه پيامر(صلی الله علیه واله) آنان را در زير پارچهاى جمع كرده بود، و فرمود: خداوند! اينها خاندان منند و حاميان من رجس و پليدى را از آنها ببر، و از آلودگى پاكشان فرما، من گفتم اى رسول خدا آيا من نيز از آنها هستم فرمود: دور باش تو بر خير و نيكى هستى (اما جزء اين جمع نمىباشى).(6)
اين گونه احاديث با صراحت مىگويد كه همسران پيامبر(صلی الله علیه واله) جزءاهلبيت در اين آيه نبودند.
2- داستان حديث كساء در روايات فوق العاده فراوانى با تعبيرات مختلف وارد شده و قدر مشترك همه آنها اين است كه پيامبر(صلی الله علیه واله) على (علیه السلام) و فاطمه و حسن و حسين (علیه السلام) را فرا خواند - و يا به خدمت او آمدند - پيامبر(صلی الله علیه واله) عبا - يا پارچهاى و... - بر آنها افكند و گفت: خداوندا! اينها خاندان منند رجس و آلودگى را از آنها دور كن، و در اين آيه هنگام آيه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت نازل گرديد.
قابل توجه اينكه اين حديث، در صحيح مسلم از قول «عايشه» و همچنين حاكم در «مستدرك» و بيهقى در «سنن»، و ابن جريردر«تفسيرش» و سيوطى در «الدرالمنثور» نقل شده است.(7)
حاكم حسكانى نيز در شواهد التنزيل آن را آورده است (8) در صحيح «ترمذى» نيز كرارا اين حديث نقل شده، در يكجا از «عمروبن ابى سلمه» و در جاى ديگر از «ام سلمه».(9)
نكته ديگر اينكه «فخررازى» به مناسبتى در ذيل آيه مباهله (آيه 61آل عمران) بعد از نقل اين حديث (حديث كساء)مىافزايد: و اعلم ان هذه الرواية كالمتفق على صحتها بين اهل التفسير و الحديث:
«بدان كه اين روايت همچون روايتى است كه صحتش مورد اتفاق در ميان علماى تفسير و حديث است».(10)
اين نكته نيز قابل توجه است كه امام «احمد حنبل» در مسند خود، اين حديث را از طرق مختلف آورده است (11).
3- در بخش ديگرى از روايات كه آن نيز متعدد و فراوان است مىخوانيم كه بعد از نزول آيه تطهير، پيامبر(صلی الله علیه واله) چندين ماه(در بعضى شش ماه، و در بعضى هشت يا نه ماه آمده است) هنگامى كه براى نماز صبح از كنار خانه فاطمه (سلام الله علیها) مىگذشت صدا مىزد:الصلوة! يا اهل البيت! انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا:«هنگام نماز است اى اهل بيت !خداوند تنها مىخواهد پليدى را از شما اهل بيت دور سازد و شما را پاك كند»!
اين حديث در «شواهد التنزيل» نوشته مفسر معروف «حاكم حسكانى» از «انس بن مالك» نقل شده است.(12)
و در همان كتاب حديث ديگرى به عنوان «هفت ماه» از «الى الحمراء» آمده است .
و نيز در همان كتاب اين جريان به عنوان هشت ماه از «ابوسعيدخدرى» نقل شده است.(13)
تفاوت اين تعبيرات، طبيعى است، زيرا ممكن است انس شش ماه اين مطلب را ديده باشد، و ابوسعيد خدرى هشت ماه، و ابى الحمراء هفت ماه، و ابن عباس نه ماه.(14) هر كس آنچه را ديده نقل كرده است، بى آنكه تضادى در ميان سخنان آنها باشد.
به هر حال ادامه اين برنامه و تكرار اين سخن در آن مدت طولانى از سوى پيغمبراكرم (صلی الله علیه واله) يك مسأله حساب شده بودهاست، او مىخواسته به وضوح و با تأكيد پى در پى روشن سازد منظور از «اهل بيت» تنها اهل اين خانهاند، تا در آينده ترديدى براى هيچكس باقى نماند، و همه بدانند اين آيه تنها در شأن اين گروه نازل شده است و عجب اينكه با اينهمه تكرار وتأكيد باز مسأله براى بعضى مفهوم نشده است، راستى حيرتانگيز است .
به خصوص اينكه تنها خانهاى كه در ورودى آن به مسجد پيامبر(صلی الله علیه واله) باز مىشد در خانه پيامبر(صلی الله علیه واله) و على (علیه السلام) بود،(زيراپيامبر (صلی الله علیه واله) دستور داد تمام درهايى كه به سوى مسجد باز مىشد ببندند جزاين دو در).
پيداست هميشه جمعى از مردم به هنگام نماز، اين سخن را در آنجا از پيامبر (صلی الله علیه واله) مىشنيدند، با اين حال شگفت آور نيست كه بعضى از مفسران اصرار دارند مفهوم آيه را توسعه دهدتا همسران پيامبر(صلی الله علیه واله) را نيز شامل گردد، بااينكه همانگونه كه گفتيم عايشه همسر پيامبر (صلی الله علیه واله) كه طبق گواهى تاريخ در بازگو كردن فضائل خود و تمام جزئيات ارتباطش با پيامبر(صلی الله علیه واله) چيزى فرو گذار نمىكرد، نه تنها خود را مشمول اين آيه نمىدانست بلكه مىگويد: پيامبر(صلی الله علیه واله) به من فرمود: «تو جزء آن نيستى»!
4- روايات متعددى كه از ابوسعيدخدرى صحابه معروف نقل شده و اشاره به آيه تطهير كرده، با صراحت مىگويد: نزلت فى خمسة فى رسول الله و على و فاطمة و الحسن و الحسين عليهم السلام:«اين آيه درباره رسول خدا (صلی الله علیه واله) و على و فاطمه و حسن و حسين (علیه السلام) نازل شده است.(15)
كوتاه سخن اينكه: رواياتى كه درباره آيه تطهير و اختصاص آنها به پيامبر (صلی الله علیه واله) و على (علیه السلام) و فاطمه و امام حسن و امام حسين (علیه السلام) در منابع معروف اسلامى آمده است به قدرى زياد است كه آن را در رديف روايات متواتره قرار مىدهد، و از اين نظر جاى ترديدى باقى نمىماند، تا آنجا كه در شرح احقاق الحق آن را از بيش از هفتاد منبع از منابع معروف اهل سنت (علاوه بر منابع معروف پيروان اهل بيت) نقل مىكند و مىگويد: «اگر همه اين منابع را احصاء كنيم از هزار هم مىگذرد»!(16)
پاسخ به چند سؤال
1- منظور از اهل بيت ساكنان خانه پيامبر(صلی الله علیه واله) است، زيرا بيت به معنى خانه مسكونى است، و ساكنان خانه پيامبر(صلی الله علیه واله) همان همسران پيامبرند، و ديگرى را شامل نمىشود، و اگر ضميرها به صورت مذكر آمده، به خاطر آن است كه لفظ «اهل» مذكر است، و اگر بيت به صورت مفرد آمده، نه به صورت جمع با اينكه همسران پيامبراكرم (صلی الله علیه واله) در خانههاى متعدد سكنى داشتند به خاطر آن است كه پيغمبر اكرم (صلی الله علیه واله) فرد واحدى بود، و بيت او نيز به صورت واحد ذكر شده است، خلاصه اينكه آيه تنهانظر به همسران پيامبر(صلی الله علیه واله) دارد.
پاسخ اين ايراد يا بهانه جويى از بحثهاى گذشته به خوبى روشن شد، و آثار نكلف به هنكام دفاع از اين نظر كاملإ؛ّّ' نمايان است، زيرا اگر منظور از اهل، همسران پيامبر(صلی الله علیه واله) باشد ظاهر لفظ «مفردمذكر»و معنى آن «جمع مونث» است، در حالى كه در آيه نه «مفرد مذكر» ذكر شده نه «جمع مؤنث»، بلكه به صورت «جمع مذكر»آمده است .
همچنين تعبير به «بيت» به صورت مفرد،بر خلاف صدر آيه كه به صورت جمع آمده، و قرن فى بيوتكن نمىتواند به خاطر شخص پيامبر(صلی الله علیه واله) باشد زيرا پيامبر(صلی الله علیه واله) خانه مستقلى براى خود نداشت، خانه او خانههايى بود كه با همسرانش در آنها زندگى مىكرد.
بنابراين راهى جز اين نيست كه منظور از بيت در اينجا بيت قرابت و نزديكى و ارتباط نسبى باپيامبراكرم (صلی الله علیه واله) بوده باشد، نه بيت سكونت، تعبيرى كه بسيارمعمول و متداول است .
گذشته از همه اينها به فرض كه تمام اين تكلفات را بپذيريم، آنهمه روايات را چه كنيم؟ آيا مىشود از رواياتى با آن وسعت و كثرت و صراحت كه اهل بيت (علیهم السلام) را منحصر در پنج نفر مىكند صرف نظر كرد؟ يا آنها را حديث ضعيف شمرد؟ اگر اين احاديث متواتر و قوى نباشند اصلا حديث متواتر و صحيحى نخواهيم داشت، اگر اين روايات صراحت ندارد كدام روايت در اداى مضمونش صريح است؟!
از همه شگفت انگيزتر سخنى است كه از «عكرمه» نقل شده است، مىگويد:من شاء باهلته انهانزلت فى نساء النبى!( صلی الله علیه واله):«هر كس بخواهد من حاضرم با او مباهله كنم كه اين آيه در باره همسران پيامبر(صلی الله علیه واله) نازل شده است»!(17)و در عبارت ديگرى از او نقل شده: ان عكرمة كان ينادى فى السوق ان قوله تعالى انما يريدالله... نزل فى نساء النبى:«او در بازار صدا مىزد كه آيه انما يريدالله...درباره همسران پيامبر(صلی الله علیه واله) نازل شده است»!!(18)
راستى شگفت آور است، مگر مسائل علمى و استدلالى را مىتوان با مباهله و فرياد بر سر بازارها اثبات كرد، آن هم مبحثى كه اين همه دلائل و شواهد و قرائن دارد، پيامبر(صلی الله علیه واله) به دور پنج نفر عبا مىكشد كه آنها را دقيقا مشخص كند و مخاطب سازد و حتى «ام سلمه» و «عايشه» را در آن محدوده راه نمىدهد، و شش ماه يا هشت ماه و نه ماه مرتب پشت خانه فاطمه (سلام الله علیها) اين جمله را تكرار مىكند كه منظور از اين آيه شمائيد، و واژه «انما» كه دليل بر حصر است در آغاز آيه كاملا چشمگير است .
پيامبر (صلی الله علیه واله) با اين همه تأكيدات پياپى هر گونه شبهه را زايل كند، ولى عكرمه با انگيزههايى كه خودش بهتر مىداند مىخواهد با مباهله غير آن را ثابت كند ودر بازارها فرياد بر ضد آن بلند نمايد!
اصولا جوش و خروش عكرمه و رفتن به سراغ مباهله كه در مباحث علمى نادر و كم نظير است، خود دليل روشنى است بر اين كه زير اين كاسه نيم كاسهاى است، و در پشت اين قال و غوغا اسرار ديگرى نهفته است، آيا او مأموريت داشت كه اين فضيلت بزرگ الهى را به نفع حاكمان وقت انكار كند وبا احاديث پيامبر(صلی الله علیه واله) با اين رسوائى به مقابله برخيزد؟!
2- سؤال ديگر اينكه اگر منظور تنها آن پنج نور مقدسند، پس ساير امامان اهل بيت (علیهم السلام) چه مىشوند؟
پاسخ اين سؤال اين است كه آنها كه در آن زمان در حيات بودند همان پنج نفر بودند، و بقيه بعدا به وجود آمدند، همان صفات را از پيامبر(صلی الله علیه واله) و پدران خود به ارث بردند.
3- همان گونه كه قبلا اشاره شد منظور از اراده در انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اراده تكوينى است، نه تشريعى، و به تعبير ديگر منظور اين نيست كه خدا به شما دستور داده است كه گردگناهان نگرديد، چرا كه اين دستور الهى درباره همه مسلمانان بدون استثناء است، نه خصوص اصحاب كساء، بنابراين معلوم مىشود كه منظور اين است كه اراده تكوينى و مشيت الهى بر اين قرار گرفته كه آنها را پاك سازد، و از هر گونه گناه حفظ كند، و از شر شيطان و هواى نفس نگاه دارد، و مىدانيم اراده خدا تخلف ناپذيراست، و اينكه بعضى گفتهاند اراده الهى قابل تخلف است، نهايت نادانى و بى خبرى است، چه چيز در عالم مىتواند مانع اراده الهى شود، مگر اينكه اراده الهى مشروط به شرطى باشد و شرط آن حاصل نشود، و مىدانيم كه اراده در آيه فوق، مطلق است و مشروط به هيچ شرطى نيست .
و اينكه بعضى گفتهاند لازمه اين سخن اين است كه صحابه پيامبر(صلی الله علیه واله) مخصوصا حاضران ميدان بدر، همه معصوم باشند چون خرا در حق آنها فرموده: ولكن يرير ليطهركم و ليتم نعمته عليكم لعلكم تشكرون:«خدا مىخواهد شما را پاكيزه كند و نعمتش را بر شما تمام كند شايد شكر نعمتهاى او را بجا آوريد».(19)
راستى تأسف آور است هنگامى كه كوره تعصب داغ مىشود همه چيز رامى بلعد و خاكستر مىكند، اساسا ما چنان آيهاى در قرآن مجيد درباره جنگ بدر نداريم، آنچه در مورد جنگ بدر نازل شده اين است: و ينزل عليكم من السماء ماء ليطهركم به ويذهب عنكم رجز الشيطان:«خداوند از آسمان آبى براى شما نازل كرد، تا شما را پاكيزه كند، و پليدى شيطان را از شما دور سازد». (انفال - 11)
واضح است اين آيه مربوط به نزول باران (در ميدان بدر) و استفاده كردن مسلمانان از آن براى شستشوى خود، و غسل و وضو است و هيچگونه ارتباطى با بحث ما ندارد، ولى اين برادر متعصب آغاز آيه را حذف كرده و تنها جمله «ليطهركم» را آورده است، و آن را دليلى بر پاكى و قد است همه اصحاب شمرده است .
البته جمله ولكن يريد ليطهركم و ليتم نعمته عليكم لعلكم تشكرون نه درباره جنگ جويان بدر، بلكه در ذيل آيه وضو و غسل و تيمم آمده است، و پر واضح است كه اشاره به پاكيزگى حاصل از اين سه طهارت اسلامى مىكند، حال چگونه اين مفسر معروف ايه را از آنجا به ميدان بدر برده و چيزى كه مربوط به غسل و تيمم است به بحث عصمت كشانده، روشن نيست .
در اينجا سؤال ديگرى مطرح شده است، و آن اينكه: اگر آيه دليل بر عصمت اين بزرگواران است پس چرا «يريد»به صورت «فعل مضارع» آمده است؟ اگر آنها معصومند چرا مىفرمايد:«خدا مىخواهد چنين شود»آيا تحصيل حاصل ممكن است، چرا نفرموده ارادالله (خدا خواست كه آغاز چنين باشد).(20)
اگر گوينده اين سخن تعبير به «يريد» را در آيات قرآن مجيد دقيقا بررسى مىكرد هرگز چنين سخنى نمىگفت، زيرا اين واژهدر بسيارى از آيات قرآن در مورد امورى به كار رفته است كه اراده مستمرى از گذشته تا حال و از حال تا آينده به آن تعلق گرفته است، و به تعبير ديگر اين جمله غالبا براى نشان دادن استمرار و ثبات اراده چيزى در گذشته و حال و آينده به كار مىرود، صدق اين سخن را درآيات زير مىتوان ملاحظه كرد:
وما الله يريد ظلما للعالمين (آل عمران - 108)
يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر(بقره - 185)
يريد الله ان يخفف عنكم (نساء 28)
بديهى است مفهوم اين آيات اين نيست كه خداوند در گذشته اراده ظلمى كرده، پيش از اين خواهان مشكلات و عسر براى شما بوده، قبلا نمىخواسته بار شما را سبك كند و از امروز چنين كرده است، بلكه مفهوم تمام اينها اين است كه چنين ارادهاى را از گذشته تا حال، و در آينده، داشته و دارد.
همچنين درباره شيطان مىفرمايد:يريد الشيطان ان يضلهم ضلالا بعيدا (نساء 60)
انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاء فى الخمر و الميسر (مائده - 9)
بل يريد الانسان ليفجر امامه (قيامت - 5)
بديهى است در اين آيات نيز منظور بيان اراده مستمر شيطان در گذشته و حال و آينده براى گمراه ساختن بشر، يا ايجاد عداوت و دشمنى به وسيله شراب و قمار است، و همچنين مفهوم آيه سوم اين است كه انسان ناسپاس هميشه مىخواسته است آزاد باشد و گناه كند و به همين دليل منكر قيامت مىشود.
غير از شش آيه بالا كه استعمال «يريد» را در فعل استمرارى كه هر سه زمان را در بر مىگيرد نشان مىدهد، آيات فراوان ديگرى در قرآن وجود دارد كه دقيقا همين موضوع را تعقيب مىكند.
بنابراين مفهوم آيه شريفه انما يريد الله ليذهب عنكم الرحس تعلق اراده مستمر خداوند بر پاكى و قداست و عصمت اصحاب كساء است .
خرده گيريها بر مسأله عصمت
پاسخ اين سؤال مشروحا در جلد هفتم پيام، در بحث عصمت انبياء بيان شد، و بطور خلاصه و عصاره چنين است:
طرح اين اشكال به خاطر عدم توجه به ريشههاى عصمت معصومان (ع) است، آنها توجه به اين نكته ندارند كه اين «تقواى شكستناپذير الهى »از «ايمان قوى و علم و آگاهى فوق العاده» آنان سرچشمه مىگيرد كه بخشى از هر دو اكتسابى و قسمتى موهبتى است، فى المثل آدم باهوشى كه در پزشكى به سطح بالاى اين علم مىرسد، هرگز حاضر نيست آبى را كه با آزمايشهاى متعدد مملو از انواع ميكربهاى مهلك و كشنده شناخته بنوشد، در حالى كه يك آدم بى سواد ممكن است چنين كارى را بكند، پرهيز آن طبيب از آن آب آلوده در عين اينكه قطعى و شكستناپذير است كاملا جنبه اختيارى دارد زيرا او مىتواند آن آب را بنوشد، ولى ايمان و آگاهى او نسبت به پى آمدهاى اين امر مانع مىشود، او در عين آزادى در برابر انجام خصوص اين كار شبيه معصوم است.(21)
سؤال ديگر اينكه امامان خودشان در لابلاى كلماتشان اعتراف به خطا و گناه كردهاند، چ؟ونه مىتوان آنها را معصوم دانست؟ آنها در دعاهايشان از خدا طلب عفو و بخشش از گناه مىكنند كه اين خود دليل بر عدم معصوم بودن آنها است: امام اميرالمؤمنين على بن ابيطالب (علیه السلام) در خطبه 216نهج البلاغه مىفرمايد:
انى لست فى نفسى بفوق ان اخطى ولا آمن ذلك من فعلى الا ان يكفى الله من نفسى ما هو املك به منى :
«من (خودم به عنوان يك انسان )خويشتن را بالاتر از آنكه اشتباه كنم نمىدانم، و از خطا در كارهايم ايمن نيستم مگر اينكه خداوند مرا حفظ كند».(22)
شبيه اين ايراد در مورد بسيارى از آيات مربوط به سرگذشت انبياء در قرآن مجيد نيز مطرح مىشود، كه ما همه آنها را به طور مبسوط در همان جلد هفتم پيام تحت عنوان تنزيه انبياء ذكر كرديم، و پاسخ به آنها داده شده است، و با اشاره به يك يك از تاريخ انبياء و آنچه در آن ممكن است مورد اين خردهگيرى واقع شود، مسائل را دنبال كرديم .
و به طور خلاصه و فشرده به چند نكته بايد اشاره كرد:
1- در بسيارى از موارد، معصومان به عنوان يك سرمشق براى مردم سخن مىگفتند و گفتههاى آنها جنبه تعليمى داشته است، جالب اينكه در تفسير روح المعانى كه بعد از طرح اشكال در مورد على (علیه السلام)، همين پاسخرا آورده سپس مىگويد: قصد تعليم آن گونه كه در بعضى از دعاهاى پيامبر(صلی الله علیه واله) است در كلام على (علیه السلام) بعيد است.(23)
معلوم نيست چرا در كلام پيامبر(صلی الله علیه واله) بعيد نيست اما در كلام على (علیه السلام) بعيد است، اين يك بام و دو هوا دليلى جز تعصب عميق اين مفسر معروف ندارد.
2- در بعضى از موارد هدف اين بوده كه بگويند مابدون تكيه بر لطف خداوند از خد چيزى نداريم، و اين مواهب و امدادها و توفيقات او است كه ما را معصوم مىدارد، و به تعبير ديگر جملهاى كه از على (علیه السلام) نقل شد، درست به عكس آنچه خرده گيران گفتهاند دلالت بر معصوم بودن او به كمك الطاف الهى دارد، زيرا امام مىگويد من شخصا (بدون پروردگار) از خطا مصون نيستم، و اين موهبت جزبه امداد پروردگار نيست، و يا به تعبيرى كه در سوره يوسف آمده جز «برهان رب »نيست .
3- بسيارى از امورى كه به عنوان گناه در آيات يا دعاهاآمده، چيرى جز ترك اولى محسوب نمىشود، و مطالبق تعبير معروف، مصداق «حسنات الابرار سيئات المقربين»است كه مىگويد:«حسنات نيكان، گناهان مقربان محسوب مىشود».
اين نكته نيز لازم به ذكر است كه منظور از ترك اولى، اين نيست كه كار واجبى را ترك كرده باشنديا گناه و حتى مكروهى را انجام داده باشند، بلكه منظور انجام فعل مباح و حتى مستحب است در برابر كارى كه از آن مستحبتر بوده است، واضح است رها كردن يك مستحب اولى و رفتن به سوى مستحب ديگر به هيچ وجه كار خلافى نيست، ولى عنوان ترك اولى دارد، اما همين كار كه درباره ديگران نه تنها خلاف نيست بلكه انجام مستحب در حد خود يك فضيلت است درباره مقربان درگاه خدا گاه مايه عتاب مىگردد.
نمازى كه از يك فرد عادى شايسته و مقبول است، براى يك عالم بزرگ ترك اولى است، و نماز آن عالم بزرگ براى معصوم شايسته نيست، براى توضيح بيشتر به جلد هفتم پيام قرآن مراجعه فرمائيد.(24)
پي نوشت :
1- در جلد هفتم ص 181 تا 199.
2- توضيح بيشتر در زمينه اين مساله كه معصوم بودن با اختيارى بودن اعمال معصومان منافات ندارد در جلد هفتم پيام قرآن، ص 193 به بعد مطالعه فرمائيد.
3- به درالمنثور، جلد 5، ص 196 و 199.
4- الميزان، جلد 16، ص 311.
5- طبرسى در مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث، و حاكم حسكانى در شواهد التنزيل، جلد 2، ص 56، حديث فوق را آوردهاند.
6- مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث.
7- صحيح مسلم، ج 4، ص 1883، حديث 2424 (باب فضائل اهل بيت النبى(ص)).
8- شواهد التنزيل، ج 2، ص 33، حديث 376.
9- صحيح ترمذى، ج 5، ص 699، حديث 3871 (باب فضل فاطمه) - چاپ احياء التراث.
10- تفسير فخر رازى، ج 8، ص 80.
11- مسند احمد، جلد اول، ص 330، جلد 4، ص 107 و جلد 6، ص 292 (به نقل از فضائل الخمسه، ج 1، ص 276 و بعد).
12- شواهد التنزيل، ج 2، ص 11و 12 و 13 و 14 و 15 و 92 (توجه داشته باشيد كه شواهد التنزيل اين روايت را به طرق متعددى نقل كرده است .
13- شواهد التنزيل، ج 2، ص 28 و احقاق الحق، ج 2، ص 503 تا 548.
14- الدرالمنثور، ج 5، ص 199.
15- در شواهد التنزيل، چهار حديث در اين زمينه آمده است، جلد 2، ص 24 تا 27 (حديث 659 و 660 و 661 و 664).
16- اقتباس از جلد دوم احقاق الحق، از ص 502 تا 563.
17- تفسير روح المعانى، ج 22، ص 12.
18- همان مصدر، ص 13.
19- تفسير روح المعانى نوشته آلوسى، جلد 22، ص 17(ذيل آيه 33 احزاب).
20- روح المعانى، جلد 22، ص 17.
21- براى توضيح بيشتر به جلد 7، پيام قرآن، ص 193 تا 197 مراجعه فرمائيد.
22- آلوسى در تفسير روح المعانى ذيل آيه تطهير اصرار عجيبى دارد كه مفهوم آيه را در مورد معصوم بودن اهل بيت (ع) انكار كند و از جمله اشكال بالا را مطرح مىنمايد (روح المعانى جلد 22، ص 17).
23- روح المعانى، جلد 22، ص 17.
24- جلد 7، ص 103 تا 173.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله