ترجمه: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون
منبع:راسخون
متأسفانه قرارداد با شرکت باماگ – مگین کمتر از یک سال به طول انجامید. کورودی به یاد میآورد که باماگ – مگین در آن زمان با مشکلاتی مواجه شد. فکر میکنم آنها همهی طرحهای نامطمئن را کنار گذاشتند. اما ظرف چند ماه، مخترعان با دو شرکت دیگر، یکی سوئدی و دیگری آلمانی، قرارداد بستند. شرکت سوئدی، آب الکترولوکس بود. در دوم دسامبر 1927، سیستم سردسازی پلاتن – مونترز، که یکی از بخشهای الکترولوکس در استکهلم بود، امتیاز ثبت یخچال جذبی را از دو مخترع به قیمت 3150 رایشمارک، یا 750 دلار، خریداری کرد. هر دو طرف از این معادله خشنود بودند. سوابق الکترولوکس نشان میدهد که آنها قیمت خرید را بسیار ارزان میانگاشتند. با این وجود، سیلارد و اینشتین حدود 10000 دلار به دلار امروزی، به دست آوردند. به ثبت رساندن دستگاه جذبی در آمریکا تا حدی باعث شگفتی و دستپاچگی شد. کارمند مسئول ثبت در مورد پروندهی مزبور چنین نوشت: دوست دارم بدانم آیا آلبرت اینشتین همان شخصی است که نظریهی نسبیت را به وجود آورده است. در ادامه او ذکر میکند که اگر چنین باشد، ادارهی ثبت نباید به ادعای غیر معمول اینشتین که تابعیت دوتایی سویسی – آلمانی دارد. اعتراضی بکند: نام آلبرت اینشتین در فرهنگ لغات استاندارد در زیر لغت اینشتین به عنوان صفتی برای نظریهی نسبیت آمده است. فرهنگ لغات توضیح میدهد که این اسم از آلبرت اینشتین، که هم تابعیت سویسی و هم آلمانی دارد، گرفته شده است. با چنین مشخصهای که در یکی از فرهنگ لغات معتبر آمده است، فکر نمیکنم ادارهی ثبت به این ادعا که استاد اینشتین تابع دو کشور متفاوت است، اعتراضی کند.
اندکی بعد، الکترولوکس طرحی را که براساس پخش بود هم خریداری کرد، اما هنگام به ثبت رساندن آن نامی از اینشتین یا سیلارد نیاورد. از این گذشته، الکترولوکس هیچیک از دو طرح به ثبت رسیده را نساخت. مدارک حاکی از آن است که، اگرچه هوشمندانه بودن طرحها تحسین برانگیز بود، الکترولوکس این طرحها را عمدتاً به منظور حفظ درخواستهای ثبتی در حال بررسی خود خریداری کرده بود.
یک طرح کاملاً متفاوت دیگر اینشتین و سیلارد به همکاری با شرکت تسیتوگل در هامبورگ انجامید. بر اساس گفتههای کورودی، این اختراع پاسخ اینشتین به پیچیدگی عجیب و غریب طرحهای جذبی بود: اینشتین سیستمی بسیار ساده و ارزان ارائه داد که مخصوصاً برای یخچالهای کوچک مناسب بود. کورودی به خاطر دارد که این دستگاه سرد کنندهی شناور کوچکی بود که مثلاً با شناور شدن در نوشابهی درون آن را سرد میکرد. این دستگاه که نیازی به مولدهای متداول نداشت، صرفاً با استفاده از فشار شیر آب کار میکرد. این فشار تلمبهای را که با جریان سریع آب کار میکرد، به راه میانداخت و در محفظهی دستگاه که حاوی آب و متانول بود خلأیی به وجود میآورد و در نتیجه آب و مقدار اندکی متانول تبخیر میشد. متانول به تدریج تمام میشد، اما این مایع بسیار ارزان و فراوان بود. میشد آن را مصرف و دوباره تهیه کرد. کورودی میگوید: این فکر اینشتین بود.
سرد کننده بسیار خوب کار میکرد و نمونهی اولیهی آن تحت نام تسیتوگل در اوایل 1928 در نمایشگاه لایپزیگ عرضه شد. کورودی، که به هامبورگ نقل مکان کرد تا با تسیگول در مورد این اختراع کار کند، ناراحتی و عصبانیت سیلارد را از سرانجام این دستگاه به خاطر دارد. متانول در مقادیر کم، آنقدرها هم که انتظار میرفت ارزان نبود. اما مهمتر از آن، سردکنندهای که با چنین زیرکی طراحی شده بود و متکی به فشار منظم و قابل اعتماد آب بود، رقیب خود را در سیستم آبرسانی بینظم آلمان پیدا کرد. در آن زمان، فشار شیر آب نه تنها در میان طبقات یک ساختمان یکسان نبود بلکه از ساختمانی به ساختمان دیگر نیز فرق میکرد. در نهایت معلوم شد که این تفاوتها بیش از حد است و این اختراع هرگز به بازار نیامد.
تلمبهی اینشتین-سیلارد
انقلابی ترین و موفقترین اختراع، با نام تلمبهی الکترومغناطسی اینشتین – سیلارد معروف شد. این وسیله تلمبهای کاملاً کارآمد بود که اجزای متحرک مکانیکی نداشت. در عوض، میدان الکترومغناطیسی روندهای باعث حرکت فلز مایعی میشد. فلز مایع، به نوبهی خود، به عنوان پیستونی به کار میرفت که مادهی سرمازا را متراکم میکند. کورودی به وضوح به یاد داشت که این دستگاه ابتدا قرار بود یک تلمبهی رسانشی الکترومغناطیسی باشد که جریان الکتریکی از درون یک فلز مایع بگذرد انتخاب اول، به وضوح جیوه بود، اما رسانش کم آن باعث بازدهی کم دستگاه میشد. اینجا بود که سیلارد فلز مایع دیگری به جای جیوه پیشنهاد کرد – آلیاژی از پتاسیم و سدیم با رسانشی به مراتب بهتر پتاسیم و سدیم در دمای اتاق جامدند، اما آلیاژ مناسبی از آنها در دمای بالاتر از نقطهی ذوب -11 درجهی سانتیگراد آلیاژ، مایع است. متأسفانه این فلزات از نظر شیمیایی بسیار فعالاند و به عایق سیمهایی که جریان را به مخلوط میبردند آسیب میرساندند.
سیلارد و کورودی مواد عایق کنندهی مختلفی در نظر گرفتند. پس از آن سیلارد مسئله را پیش اینشتین برد. کورودی نقل کرد که: اینشتین چند دقیقهای فکر کرد و پیشنهاد کرد که با استفاده از نیرویی غیر مستقیم ناشی از سیم پیچهای خارجی، یعنی به وسیلهی القا، میتوان نیاز به وجود سیمهای انتقال جریان را از میان برداشت. بدین ترتیب این اختراع به شکل تلمبهی القایی درآمد. کورودی بازده تلمبه را برای آلیاژ پتاسیم – سدیم محاسبه کرد و دریافت که این بازده هنوز بسیار کمتر از بازده متراکم کنندههای معمول بود. اما کمی بازده با قابلیت اعتماد زیاد جبران میشد. کورودی گفت: میارزید که چنین متراکم کنندهای ساخته شود تلمبهی اینشتین سیلارد نشت نمیکرد و از کار نمیافتاد.
در پاییز 1928، آ اِگ با تولید تلمبهی سرمایشی موافقت کرد. آ اِ گ یک شرکت ثروتمند برلینی بود و مؤسسه تحقیقاتی خاص خود را داشت که در آن بخش ویژهای زیر نظر دو مهندس تمام وقت دایر کرد. کورودی استخدام شده بود تا جنبههای الکتریکی اختراع را کامل کند. مهندس مجار دیگری به نام لازیشلاش بیهالی، که دوست سیلارد بود، استخدام شده بود تا جنبهی مکانیکی اختراع را کامل کند. سیلارد به عنوان مشاوره، هدایت تیم را به عهده داشت. کورودی و سیلارد ماهانه 500 رایشمارک دریافت میکردند، که معادل 120 دلار بود. به گفتهی کورودی، حقوق خوبی بود، آن هم هنگامی که یک ماشین، مثلاً فورد، 300 دلار قیمت داشت. برای سیلارد قرار داد آ اِ گ از این هم سودمندتر بود. امتیاز ثبت به اضافهی حقوق مشاوره، در مجموع حقوقش را به مقدار آسایش بخش 3000 دلار در سال رساند.
سیلارد و اینشتین یک حساب بانکی مشترک داشتند. اما مبلغی که اینشتین عملاً از این مشارکت پذیرفت، مشخص نیست. با این حال، کورودی اینشتین را اصلاً به صورت یک همکار ساکت توصیف نمیکند: اینشتین در همهی مراحل ساخت از آزمایشگاه بازدید میکرد تا سر نمونهها را بررسی کند. کورودی همچنین به یاد داشت که ده دوازده بار همراه سیلارد به ملاقات اینشتین در آپارتمانش رفته بود تا دربارهی اختراعات جدید صحبت کند کورودی با خنده به یاد آورد که من دربارهی فیزیک با اینشتین صحبت نکردم.