رابطه علماي شيعه با حكومت در عصر غيبت
چكيده
در دوره پس از غيبت، علما و فقهای شيعي که نائبان امام عصر (عج) هستند، تا پايان سده دهم، برپايي هرگونه حكومت را نادرست میدانستند و برای فراهم كردن مقدمات ظهور میکوشیدند. آنان به دليل جوّ اختناق ضد شيعي، از فعاليت خودداري ميكردند. علما به صورت فعال وارد عرصه سياست و همكاري با حكومتها نميشدند. با این حال، محققان بر اين باورند كه حكومتهاي اين دوره از جهات مختلف، مرهون تلاش علما بودهاند و در نتيجه زحمات علما، مکتب تشيع از رشد اجتماعي، فرهنگي و سياسي بالايي برخوردار شده است. به طور كلي ميتوان گفت علمای شيعي در اين دوره از مناسبات رسمي و شكل سازماني در انجام فعاليتهایشان بیبهره بودند.
از ميانه سده دهم به بعد، با تشكيل دولت صفوي و رسميت يافتن شيعه دوازده امامي، دوران تاريخي تازهاي در ايران آغاز شد. هجرت علمای جبل عامل به ايران و همكاري با صفويه باعث شد كه سازمان دینی روحانیت شیعی، به دليل جايگاه والای روحانيت شيعي در جامعه ايران، براي اولين بار به صورت نيمه رسمي در ايران شكل بگيرد. حكام صفويه نيز با درك جايگاه و نفوذ علمای شيعي در جامعه، سعي در برقراري همكاري جهت حفظ مشروعيت حكومت خود داشتند.
با فروپاشي صفويه، اين مناسبات به هم ريخت. در دوران حمله افغانها به ايران و فرمانروايي نادرشاه، ناامني و بيثباتي و بیتوجهی به شأن و منزلت علما، دوره فترت را شكل داد که در پی آن، علما به عتبات مهاجرت كردند.
با تشكيل سلسله قاجار، روند جديدي در سازمان ديني علمای شيعي ايجاد شد كه با ايجاد نظم و امنيت نسبي، محيط براي نقشآفرینی دوباره علما فراهم شد. در اين دوران، علما همانند دوره صفوي به نظریهپردازي مشغول نبودند، ولي براي دفع بحرانهايي همچون بابيت، بهایيت و تصوف با حكومت همکاری میکردند.
در اين دوره، با تلاش آيتالله بهبهاني، دوران شكوفايي اخباريها خاتمه يافت و اصوليها بر جامعه علمي و ديني ايران حاكم شدند. همچنين به همت علما، مباحثي همچون اختيارات فقها به عنوان نایبان معصوم در عصر غيبت (ولايت عامه فقها) و وضعيت سلطان مأذون از فقيه مطرح شد. دولتیان قاجار به دليل ترس از قدرت و نفوذ معنوي علما، در ظاهر با حفظ دينداري درصدد جلب نظر علما بودند، ولي گاهی برخي شاهان و صدراعظمهای قاجاری با اعمال برخي اصلاحات، درصدد تضعيف قدرت علما برمیآمدند. با وجود تلاشهاي صورت گرفته جهت تضعيف علما، نفوذ معنوي آنها در ايران، در حادثه تحریم تنباكو تجلي يافت و استبداد و استعمار در اين واقعه به قدرت واقعي علما در جامعه ايران پي بردند. همچنين در اين دوره عواملي همانند هجوم خارجي به ايران، ولخرجي شاهان قاجار و رخنه اقتصادي بيگانگان به ايران دست به دست هم داد و باعث اتحاد علما با روشنفكران جهت مشروط ساختن اراده و قدرت شاه به سلطنت شدند و علما در جريان مشروطه بسیار تلاش کردند، ولی برخی اشتباهها باعث ناكام ماندن مشروطه در دستیابی به اهداف واقعي، در حاشيه قرار گرفتن علما و ايجاد ناامني و هرج و مرج در جامعه ايران شد. در نتيجه، علما از فعالیت سیاسی دلسرد شد. براي رهايي از هرج و مرج و ناامني، در برابر قدرت گرفتن رضاخان از طريق كودتا، سكوت اختيار كردند. رضاخان نيز جهت حفظ مشروعيت قدرت خود، به دنبال جلب حمايت علما بود. در ابتدای روی کار آمدن رضا شاه، برخی از علما به دلیل مصلحت انديشي، از دخالت مستقيم در عرصه سياست خودداري كردند، ولي اصلاحات ضد ديني رضاشاه، موجبات نارضايتي علما را فراهم آورد. رضا شاه تمامي قيامها و مخالفتها در برابر اصلاحات را سركوب میكرد. بدين ترتيب تا سال 1320، فرآيند جدايي دين از دولت (يا به عبارتي علما از حكومت) سرعت گرفت.
با فروپاشي حکومت رضا شاه و باز شدن فضای سياسي، گرايش همگاني به سوي حوزههاي ديني گسترش يافت. با اين حال، علمايي همچون آيتالله العظمی بروجردي با وجود نامشروع دانستن حكومت، از دخالت مستقيم در عرصه سياست پرهيز داشتند و برای حفظ مصلحت عمومي، اقدامات حكومت را از باب ولايت تنفيذ ميكردند. در اين دوران، آيتالله كاشاني و فدایيان اسلام، به عنوان نماينده اسلام سياسي در عرصه مبارزه عليه شاه فعال بودند.
پس از درگذشت آيتالله العظمی بروجردي، روند تازهاي ايجاد گشت و امام خميني با احيای مجدد اسلام سياسي شيعي، درصدد اصلاح حكومت برآمد. پس از آشکار شدن اصلاح ناپذیری حكومت، ايشان دست به مقابله مستقيم با حكومت زد و به رهبري ایشان قيامهاي فراوانی عليه حكومت شكل گرفت. سرانجام با پیروزی انقلاب، تفكر اسلام سياسي شیعی به پيروزي معنوي در جامعه ايران دست يافت.
مقدمه
دین و دینگرایی در حیات بشری، در خلأ فردی و انزوای کامل از محیط اجتماعی و نفی ارتباط با دیگران پدید نیامده است و هیچ دینی را نمیتوان يافت که در کنار اهتمام به سلوک فردی پیروان، از مقتضیات پیرامونی آنان غفلت کرده و از کنار حیات جمعی انسانها، خنثا و بیاعتنا گذشته باشد. اساساً دین با دنیا عجین است و در جامعه تجلی مییابد، در حالیکه بدان رنگ خاصی میزند و از آن تأثیر هم میپذیرد. غیر از رابطه تأثیر و تأثر میان دین و جامعه، نسبت دیگری نیز میانشان برقرار است که فراتر از رابطه تأثیرگذاری، بر نوعی نیاز و تدارک متقابل استوار است. لازم و ملزوم بودن نسبت دین و جامعه نوعی التزام و حمایت را پدید میآورد. از همین نقطه است که نسبت دین و اجتماع به رابطه دین و سیاست بدل میشود. بدين ترتيب، علما به عنوان عالم و عامل دين با حكومت، قدرت و سياست ارتباط مييابند تا در زمان غيبت به عنوان نايب عام امام عصر (عج) در صورت امكان، سكان هدايت جامعه را به دست گیرند يا با وجود موانع، به راهنمایي مردم بپردازند.
تاریخ نشان میدهد که در عمل، دین و سیاست در این قلمروهای مفروض، محصور نماندهاند. دینداران حوزههای عرفی سیاست را درنوردیده و کارگزاران عرصه سیاست نیز وفاداریهای قدسی را طالب بودهاند. دین و دولت به عنوان دو مقوله جمعی (علما به عنوان عاملان دين و حكام به عنوان متصديان دولت)، همواره در تقابل يا تعامل با یکدیگر بوده و غالباً دستآوردی را از یکسو در ازای برآورده ساختن نیازی از سوی دیگر مبادله کردهاند.
رابطه علما با حكومت در دوره صفوی
برای نخستینبار، فقها و روحانیان شیعه در روزگار حکومت صفوی به کانون قدرت راه یافتند. گزینش شيعه به عنوان مذهب رسمی ایران و کوشش حكومت صفوی در سازمان دادن به تشکیلات مذهبی نیمه دولتی، آغاز دوره تازهای در رشد و نمای روحانیت شیعه بود. با نگاهي به گذشته ميتوان مدعي شد كه از آغاز چیرگی اعراب مسلمان بر ایران، روحانیان، فقها و متکلمان شیعی يا بيشتر در حاشیه دیوان میزیستند یا به عنوان مشاور دیوان فعال بودند. بسياري از مورخان و محققان تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي بر اين باورند كه به طور قطع، حكومتهاي اين دوره از لحاظ نوع حكومت، شيوه مديريت و سازماندهي سياسي، مرهون هوش و استعداد سياسي ايرانيان، بهویژه علما بودند.
در دوره آلبويه، توجه حاكمان به عقايد شيعه باعث شد برخي از علماي بزرگ شيعه همانند شيخ مفيد، سيد مرتضي و سيد رضي، نفوذ معنوي بر جامعه داشته باشند. با این حال، باز هم از صحنه سیاست به دور و در عرصه دين حاضر بودند. به بركت اين حضور، تشيع در اين دوره از رشد اجتماعي، فرهنگي و سياسي بالايي برخوردار شد.
پس از گسترش جنبوجوش اسماعیلیان و حسن صباح، علما، مردم را به شورش و نافرمانی از حكومت فرا میخواندند. با اين حال، اسماعيليان نتوانستند در ايران جنبه عام و همگاني پيدا كنند و از علما و تشيع حمايت به عمل آورند.
در سدههای هفتم و هشتم هجری که به دنبال ایلغار مغول و فروپاشی سلسله شاهان ترکتبار سنی مذهب، گرایش به شیعه رفته رفته در پارهای از شهرها و روستاهای ایران افزایش یافت، متکلمان و فقهای شیعه باز هم به دلیل نامشروع دانستن اين حكومتها، چندان تمایلی به شرکت در قدرت سیاسی نشان ندادند و همكاري زيادي با دولت نداشتند. برای مثال، ابنطاووس و برادرش، شیخ رضیالدین در حاشیه قدرت میزیستند و علامه حلی و فرزندش، فخرالمحققین که در شهر حله در نزدیکی بغداد میزیستند، به مراکز شیعهنشین ایران نیامدند و بيشتر به دلیل اقتضای زماني، مشغول كارهاي ديني بودند. در اين راستا، به کوشش علامه حلی، الجایتو، پادشاه مغول شیعی شد و نام سلطان محمد خدابنده را برای خود برگزید.
با تشکیل دولت صفوی و رسمیت یافتن مذهب شیعه دوازده امامی، دوران تاریخی تازهای در ایران آغاز گشت. در آغاز حكومت، دستهای از علماي شیعه جبل عامل در پی احساس نیاز دولت صفوی، تمایل علما برای رهایی از دولت عثمانی و همچنین کمک به دولت شیعی جهت استحكام بنای یک دولت شیعی اثنیعشری، به ایران مهاجرت کردند. در این دوران، مذهب شیعه و نهاد روحانیت شیعی در کانون یگانگی ایرانیان و تشکیل دولت ملی قرار گرفت. البته نميتوان گفت كه قدرت يافتن علماي شيعي در این دوره يكباره بوده، بلكه اين بحث در جامعه ايران ریشه داشت و صفويه با تيزبيني و درك موقعیت جامعه ايران، به دنبال تقويت قدرت خود بودند. واقعيت اين است كه علما هميشه در جامعه ايران به دلایل مختلفي فارغ از دولت، قدرت داشتند كه برخي از آن دلایل عبارتند از: استقلال قدرت علما، بركنار بودن از نفوذ قدرتهاي خارجي، پيوند با مردم و وفاداري مردم ايران در مرحله اول به اسلام (احترام به علما به عنوان عالم دين و نايب معصوم) و در مرحله دوم به ايران.
با فراهم شدن موقعيت فعاليت روحانیان در عرصه حكومت در دوره صفوي، علما براي ترويج بيشتر دين با دولت همكاري كردند. يكي از اين علما، محقق کرکی بود که عقیده داشت «فقیه عادل امامیِ جامع شرایط فتوا که در احکام شرعیه به او مجتهد گفته میشود، در حال غیبت، در همه آنچه نیابت در آن دخیل است، نايب ائمه است». وی با در نظر داشتن جنبههای پراهمیت شکلگیری صفویه و تأسیس آن بر بنیاد تشیع، درصدد استفاده از زمینه مساعد برای استقرار نهاد تشیع برآمد. اقدامات مذهبی و سیاسی وی، زمینه را برای فعالیت گسترده علماي دیگر شیعه همچون شیخ بهایی، میرداماد، کمرهای و مجلسی در سراسر قلمرو صفویان آماده ساخت. اين در حالي بود كه شیعیان بهویژه فقها و علمای شیعی مذهب در درازای نهصد سال پیش از تشکیل حكومت صفوی، همواره زیر ستم حاكمان سنی مذهب بودند. دولت صفوی با وارد كردن روحانيت به مرکز قدرت، اصفهان را به کانون فقه شیعه تبديل كرد، تا جايي كه حتي گفته ميشود اگر مقاومت مقدس اردبیلی در برابر اصرار شاه عباس به آمدن و ماندن در اصفهان نبود، حوزه نجف از رونق ميافتاد.
تا این هنگام، سازمان دینی روحانیت شیعه، دو فرآیند را پشت سر نهاده بود: دوره نخست، از پیدایش نخستین محدثین و فقها در سده سوم آغاز شد و با تشکیل حكومت صفوی در سده دهم پایان يافت. در آن دوران، مناسبات میان فقهای شیعه، غیررسمی و از شکل سازمانی بیبهره بود. صفویه با گزینش صدر عامه و خاصه و سپردن درآمد موقوفات به علما و ایجاد شبکه گستردهای از شيخ الاسلامها در شهرهای ایران، سازمانی نیمه دولتی برای روحانیت شیعه ایجاد کرد. در پی فروپاشی حكومت صفوی و آمدن افغانان سـنی مذهب به ایران و به دنبال آن، فرمانروایی نادرشاه که به مذهب تسنن باور داشت، سازمان اداری روحانیت شیعه که در امتداد سازمان دیوان صفوی بنا شده بود، فروریخت و مکتب اصفهان عملاً تعطیل شد. آنگاه دوره فترت آغاز گشت كه از زمان سقوط صفوي تا شكلگيري حكومت قاجار طول كشيد. در اين دوره به دلیل ناامني و بيثباتي حاصل از سقوط صفويه و بیتوجهی به منزلت و شأن فقها و علما، آنها به عتبات مهاجرت كردند.
رابطه علما با حکومت در دوره قاجار
به طور كلي، در مورد رابطه علما و حكومت در دوره صفوي در قياس با قاجار ميتوان گفت كه علما در دوره قاجار همانند دوره صفوي به نظریهپردازي نپرداختند و بيشتر براي دفع بحرانهايي همچون بهایيت، بابيت، تصوف و حمله روسها با حكومت همكاري میکردند. حكومت قاجار همانند صفويه، مشروعيت ديني نداشت و هرچند شاهان قاجار با دينداري ظاهري، به دنبال جلب نظر علما و سازش با آنها بودند، در عمل، خودشان و صدر اعظمهایشان با علما مستبدانه برخورد ميكردند و درصدد تضعيف قدرت علما بودند. در اين دوره عواملي همچون قرض گرفتن حاكمان قاجار از اروپایيان جهت تأمين هزينه سفرهاي اروپايي و به دنبال آن، رخنه اقتصادي بيگانگان به داخل كشور و همچنين تجاوز روسها به ايران باعث شد تا علما در دو صحنه استبداد داخلي و استعمار خارجي به مقابله برخيزند و جلو تهديدات را بگيرند.
به بركت قدرت يافتن علما، در دوره قاجار مباحث جديدي حول اختيارات فقها به عنوان نايب عام امام معصوم و گسترش فعاليت آنها مطرح شد. بیشتر اين مباحث حول مسئله ولايت عامه فقها و وضعيت سلطان مأذون از فقيه بود كه اين نگرش را ملااحمد نراقي بيان کرد و فقهاي ديگر به تدريج ترویج کردند. استدلال علما اين بود كه فقها جهت تدبير امور جامعه، صلاحيت و توانايي لازم را دارند و اين ولايت مشمول همه مردم میشود و تبعيت از آنها محدود به طيف خاصي نيست.
علما در دوره قاجار، فارغ از حكومت، در جامعه از نفوذ بالايي برخوردار بودند. صدور فتوای تحریم تنباکو از سوی میرزای شیرازی در نجف و عقبنشینی ناصرالدین شاه، یکی از برجستهترین نمونههای قدرت روحانیت شیعه بود که نجف را به پایتخت دین در برابر تهران تبدیل کرد. در واقعه تحریم تنباكو، سيد جمالالدین اسدآبادي با روشنگري، علما را در برابر حكومت قاجار قرار داد. بدین ترتیب، پهنه نفوذ علما از خانه روستانشینان و دکان بازاریان تا اندرونی دربار قاجار گسترده شد. هنگامی که میرزای شیرازی فتوای تحریم تنباکو را صادر کرد، نفوذ معنوی مراجع تا آنجا بود که سوگلی ناصرالدین شاه، قلیانهای اندرونی را جمع کرد و در پاسخ شاه که از او پرسید چه کسی قلیان را حرام کرده است، گفت: همان کس که مرا به تو حلال کرده است.
نقش آفرینی علما در جنبش مشروطه
1. اعمال قدرت معنوى و شرعى بزرگترین مراجع تقلید؛
2. قدرت و نفوذ در امور محلى و امور دنیوى (مصونيت حكومت از اين قدرت).
با شروع مبارزات مشروطه به رهبري علمايي همچون طباطبايي و بهبهاني، عرصه تازهاي براي شركت علما در عرصه سياست باز شد. همچنين با شكلگيري مبارزات مردم عليه استبداد داخلي در جريان مشروطه كه برخاسته از اتحاد ملت به دست علما و روشنفكران بود، موضوعهای جديدي مطرح شد كه يكي از آنها تشکیل دولت ملی به مفهوم جدید بود. به دنبال آن، برای نخستینبار، پرسشهای تازهای در برابر جامعه ایران قرار گرفت که يكی از این پرسشها به جایگاه دربار و پادشاه در سازمان اداره جامعه مربوط میشد.
سنت فرمانروایی و شهریاری تا آغاز جنبوجوش مشروطهخواهی بر چیرگی و اتحاد قومی و ایلیاتی استوار بود، ولي اینک در برابر نیاز به تشکیل دولتی ملی که فراتر از منافع اقوام و ایلات باشد و منافع ملت را دنبال کند، دستخوش تغییر شد. هدف اين جنبش، تشکیل دولت مشروطه و مشروط ساختن اراده شاه بود و در نهايت نيز قرار شد که از این پس، پادشاه سلطنت کند، نه حکومت.
علما در جنبش مشروطه نقش بسزايي ايفا كردند، تا جايي كه اگر فتوای آخوند خراساني در تأیید مشروطه نبود، پیروزی مشروطهخواهی در ایران با دشواریهای بزرگتری روبهرو میشد. اين جنبش اشتباهها و ناكاميهايي نیز داشت از جمله اينكه با فتح تهران و شكست استبداد، علما و فاتحان در حاشيه قرار گرفتند و دادگاه سکولار انقلابی پس از فتح تهران، به اعدام شیخ فضلالله نوری رأی داد. حتي برخي از مجتهدان شیعه ایران و نجف در اعتراض به اعدام بزرگترین مجتهد تهران به دست یپرمخان ارمنی، بانگ اعتراضی بلند نکردند. البته اقوال در اينباره متفاوت است. برخي ميگويند خبر اعدام شیخ فضلالله پس از اعدام وي، با تلگراف به عراق رسيد، ولي برخي با تأييد سكوت علما ميگويند كه عالماني همچون آخوند خراساني، بعد از مدتي، از سكوت خود در قبال اعدام شیخ پشيمان شدند.
پس از آغاز مشروطه دوم، به دنبال فتح تهران، سیدعبدالله بهبهانی، یکی از دو سید معروف مشروطهخواه تهران ترور شد. اقدامات تند و ضدمذهبي برخي مشروطهخواهان نیز باعث شد كه به جاي استقرار نهادهاي مردمي، گروههاي توطئهگر و غربگرا بر كشور حاكم شوند. در این میان، گروهی از افراد دلسوز و نیز گروههاي فرصتطلب دست به قيام زدند. در نتيجه، كشور با ناامني و هرجومرج مواجه شد و مشروطه از اهداف واقعي خود بازماند.
يكي از بزرگترين پیآمدهای مشروطه كه منجر به شکست جبهه مشروطه و اعدام شیخ فضلالله شد، حاكم شدن اندیشه پذیرش تدریجى جدایى سازمان دین از سازمان اداره جامعه بود.
بدين ترتيب، از نخستین سالهاى تشکیل دولت مشروطه و شكلگيري دو گروه متفاوت بين علما تا هنگام تاجگذارى رضاشاه، شاهد دو گرایش مهم در میان علما هستیم:
1. نیرومندترین گرایش میان علما؛ یعنى تن در دادن به تشکیل دولتى شهروند، به این امید که دولت مشروطه، قوانین را بر پایه دین حنیف اسلام و مذهب حقه جعفرى بنا نهد.
2. کوشش بازماندگان مشروطه که پس از اعدام شیخ فضلاللّه نورى در بخشهایى از ایران همچنان دنبال مىشد. این گرایش که بر ضرورت حضور مجتهدان بر سیاست و اداره امور پافشارى مىکرد، با افت و خیزهایى ادامه داشت تا اينكه سرانجام از میانه سالهاى 1320 در قالب جنبش فداییان اسلام رونق تازهاى یافت.
رابطه علما با حکومت در دوره پهلوی
در این دوره، شیخ عبدالکریم حائرى یزدى، بنیانگذار و رئیس حوزه علمیه قم، در سياست دخالتی نداشت و در مواجهه با حكومت و عرصه سياسي با احتياط برخورد میكرد و از مقابله مستقيم با حكومت پهلوي پرهیز داشت. ايشان اين مصلحتانديشي را بيشتر از دخالت مستقيم در عرصه سياست براي جامعه، مفيد ميدانست.
در ادامه حكومت پهلوي اول، رضاشاه اصلاحاتي را شروع كرد. با گسترش مدارس نو، بناى دانشسراى عالى و دانشگاه تهران، به نظام دیرپاى مکتبخانه که علما اداره مىکردند، پایان داد. حتى در قم، مدارس جدید جاىگزین مکتبخانهها شد. اصلاحات، موجبات مخالفت علما را فراهم آورد. يكي از اين اصلاحات، کوشش وي در تشکیل ارتش بود. تشکیل ارتش مدرن و گسترش شهربانی، نه تنها به شورشها و گردنکشیهای محلی پایان داد، بلکه قدرت فزاینده دولت مرکزی را از طريق سركوب و ارعاب، در برابر نفوذ سنتی روحانیان شهرها و روستاهای ایران قرار داد. همچنين با تصویب قانون نظام وظیفه، مصونیت طلاب را از میان برد.
از دیگر پروژههای رضاشاه اين بود كه به تخریب نهادها و روندهای سنتی پرداخت که علما از نفوذ معنوی و اجتماعی بر آنها برخوردار بودند. وی با تدوين قانون ثبت احوال و اسناد، به نفوذ سنتي علما بر ازدواج، طلاق، بستن قرارداد و کنترل مالکیت پایان داد و با تشکیل اداره اوقاف و در اختیار گرفتن مدارس دینی، بخش مهمی از درآمد آنها را از میان برد.
از ديگر اقدامات رضاشاه در اين زمينه، كشف حجاب، تغيير لباس و رواج لباس متحدالشكل، گذاردن كلاه، عرفي كردن قوه قضایيه، احياي فرهنگ ايران باستان در برابر اسلامزدايي و شيعهزدايي از جامعه بود كه موجبات نارضايتي علما را فراهم كرد و در برخي زمينهها، اعتراض آيتالله حائري يزدي را به همراه داشت. به تدريج مخالفتها و قيامهايي در برابر حكومت شكل گرفت كه بیشتر آنها همچون مدرس، بافقي، قيام گوهرشاد و... سركوب شدند و رضاخان با ايجاد جو اختناق، تمامي مخالفان را سركوب كرد.
تا پایان دولت رضاشاه، فرآیند جدایى دین از سازمان اداره جامعه شدت گرفت که این روند به پذیرش سیاست دولت سکولار بر اداره امور جامعه انجامید و علما نيز به تدريج از حكومت فاصله گرفتند.
با فروپاشى قدرت رضاشاه و آغاز فضاي باز سیاسى، مدارس و حوزههاى علميه رونقى تازه یافت و شمار طلاب علوم دینى در دهه پس از شهریور 1320 بیش از دو برابر شد. بسیارى از مدارس مذهبى و موقوفاتى که در اختیار حكومت قرار گرفته بود، به روحانیان باز گردانده شد. با این حال، برخلاف افزایش چشمگیر جنبوجوشهاى مذهبی ـ سیاسى، رفتار برخي از علماي سنتي شیعه در برابر دولت، در دوره فضاي باز سياسي و حتى سالهاى پس از آن، با رفتار ایشان در سالهاى پیشین تفاوت چندانى نداشت. آنها همانند گذشته، به کنارهگیرى از سیاست ادامه دادند و از مداخله صريح در سياست پرهيز كردند. بنابر مستندات ميتوان مدعي شد كه اين كنارهگيري حكايت از آن داشت كه علما در اين دوره دخالت در سياست را چندان به نفع جامعه ديني نمیدانستند و تقويت نهاد دين و حوزههاي علميه را نسبت به هر اقدامي ترجیح میدادند.
در خلال اين دوران، برجستهترین کوشش براى زدودن دیوار میان دین و سیاست و کشاندن علما به مبارزه سیاسى، جنبش فداییان اسلام و کاشانى است. فداییان اسلام و اندیشههاى بنیانگذار آن، سیدمجتبى میرلوحى معروف به نواب صفوى، نزدیکترین جریان تاریخى به اندیشه و باور اسلام راديكال شيعي بود.
به طور كلي، عناصر اندیشه فداییان اسلام در سه موضوع خلاصه میشد: نخست اينكه علما باید سکوت و مماشات با دولت را کنار نهند و مردم را به مبارزه با حكومت و سیاستهای آن برانگیزند. دوم اينكه دولت غربگرا باید برچیده شود و با فساد حاكم بر جامعه اسلامي مبارزه شود و در نهايت، حکومت اسلامی جایگزین حكومت غربگرا گردد. سوم اينكه جنبش انقلابی در ایران باید با جنبشهای انقلابی اسلامی در دیگر کشورها مانند مبارزات فلسطين، اخوانالمسلمین در مصر و سوریه جهت مبارزه با استعمار پیوند یابد.
پس از پایان دوره دوازده ساله دموکراسى ناقص و آغاز مجدد پادشاهى محمدرضا شاه پس از کودتای 28 مرداد، علمای ثلاث (آيات عظام صدر، خوانساري و حجت) و آيتالله العظمی بروجردي تا سال 1341 به دلیل جو اختناق و جلوگيري از حملات دولت عليه مذهب شيعه، از سیاست کنارهجویى مىکردند. در مورد كنارهجويي آيتالله العظمی بروجردي آمده است كه ايشان بر مبناي تجربيات مشروطه، شهادت شيخ فضلالله نوري به عنوان مجتهد درجه اول تهران در حضور مردم تهران و بياعتنایی مردم در برابر رفتار ضد ديني شاه، از سیاست کنارهگیری مىکرد و بيشتر به بازسازي و ساماندهي حوزههاي علميه و تربيت عالمان فرهيخته همت میورزيد. وی این کار را به مصلحت دين ميدانست و در مسایل سياسي، فردي محتاط بود و تنها در موضوعهایی همچون مقابله با سلطه بيگانه بر امت اسلامي، حفظ حوزه اسلام و به خطر افتادن كيان اسلام موضعگیری میكرد و از خود حساسيت نشان ميداد. ايشان در عين حال كه حكومت را غاصب و اعمال آن را نامشروع میدانست، به خاطر مصلحت عمومي، اقدامات آن را از باب ولايت، جهت رعايت مصالح مملكت و حفظ ديانت تنفيذ ميكرد.
درگذشت آيتالله العظمی بروجردى در سال 1341، آغاز روند تازهای در میان علما بود و رابطه علما و حكومت را در برابر آزمونى تازه قرار داد. امام خميني (ره) با احياي مجدد اسلام سياسي شيعي كه در «كتاب بيع» آنها را به نگارش درآورده بود، درصدد اصلاح حكومت برآمد. ناكارآمدی مقابله از راه اصلاح باعث شد كه جنبش و قيام مردمي به رهبري امام خميني (ره) در برابر اقدامات شاه از جمله انقلاب سفيد بهويژه اصلاحات ارضي، اعطای حقوق شهروندي به زنان، سوگند به كتاب آسماني به جاي قرآن و... شكل بگیرد. قيام خرداد 1342، نقطه شكلگيري حكومت اسلامي ياد ميشود. با وجود تبعيد امام خميني (ره) به خارج، هواداران ایشان به دخالت علما در سیاست گرایش داشتند. مبارزات آنان در سالهای پس از آن، به نماد دو گرایش بزرگ در جامعه تبدیل شد: گرایش نخست که در حوزههای علمیه و حجره طلاب و میان روشنفکران مذهبی مانند آتشفشانی به تدریج غلیان یافت و در سالهای 1356 و 1357 منفجر شد، فرآیند انتقاد از سکوت علما و مماشات آنان با دولت و برآوردن فریاد اسلام مبارز و انقلابی بود. گرایش دوم، پذیرش امام خمینی و نهضت وی در جامعه ايران به عنوان نماد مبارزه با فساد و خودکامگی پهلوی دوم بود.
در اين دوره، برخلاف صفآرایى اجتماعى مشروطه، صفآرایى تازهاى در جامعه ایران شکل گرفت: در یک سوى این صفآرایى، روشنفکران و گروههاى سکولار و چپ، روشنفکران و گروههاى مذهبى مانند مجاهدین خلق و روحانیان همفكر با امام خمینى (ره) (هوادار دخالت دین در سیاست) قرار گرفتند و در سوى دیگر آن، دربار، دولت و همپیمانان ایشان.
گروه اول به مبارزه عليه شاه دست بزنند وبه اين نتيجه رسيدند كه بايد به رهبري امام خميني بدين خاطر افرادي همچون شهيد مطهري، دكتر شريعتي، آيتالله طالقاني، شهيد باهنر، دكتر بازرگان و... به ترويج اسلام سياسي در جامعه دست زدند تا مقدمات فكري انقلاب اسلامي را فراهم آورند. از اين زمان به بعد، مرجعيت به عنوان رهبري، تشيع به عنوان ايدئولوژي و روحانيت به عنوان زمينهساز و عامل انقلاب اسلامي در كنار دیگر گروهها مطرح گشت. در نهايت، با پيروزي انقلاب در بهمن 1357 و تشكيل جمهوري اسلامي در فروردين 1358، تفكر امام مبني بر حكومت ولايت فقيه در جامعه ايران پیروز شد. بدین ترتیب، پس از قرنها تلاش علمای شیعه در جامعه ايران، آنان در رأس قدرت سياسي قرار گرفتند.
منبع: سایت آیند روشن
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله