مقدمه:
در قرآن مجید آیه ای که بر وقف و احکام فقهی آن صراحت داشته باشد وجود ندارد، ولی می توان از باب اولویت با آیات مربوط به «احسان و انفاق»، «قرض الحسنه»، «تعاون» و «صدقه» به جواز و بلکه جهان و استحباب وقف استدلال کرد؛ از جمله آیاتی که به طور عموم بر انجام خیرات و تشویق و تحریض آنها دلالت دارد،
آیه ۹۲ از سوره آل عمران است که می فرماید:«لن تنالُوا البرَّ حتّی تُنفقوا من شیءٍ فإنّ الله به علیم»[ آل عمران/ ۹۲ ]شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید، مگر آن که از آنچه دوست می دارید و بسیار محبوب است در راه خدا انفاق کنید «هرچه انفاق کنید خدا بر آن آگاه است». و نیز آیه ۴۶ از سوره کهف که می فرماید:
«المالُ و البَنونَ زینةُ الحیاةِ الدنیا و والباقیات الصالحات خیرٌ عند ربک ثواباً خیرٌ اَملاً»[ کهف / ۴۶]؛مال و فرزندان زینت حیات دنیاست و (لیکن) اعمال صالح که تا قیامت باقی است ( مانند نماز و تهجد و ذکر خدا و صدقات جاری چون بنای مسجد و مدرسته و موقوفات و خیرات در راه خدا) نزد پروردگار بسی بهتر (عاقبت) آن نیکوتر است.
در قرآن مجید آیه ای که بر وقف و احکام فقهی آن صراحت داشته باشد وجود ندارد، ولی می توان از باب اولویت با آیات مربوط به «احسان و انفاق»، «قرض الحسنه»، «تعاون» و «صدقه» به جواز و بلکه جهان و استحباب وقف استدلال کرد؛ از جمله آیاتی که به طور عموم بر انجام خیرات و تشویق و تحریض آنها دلالت دارد،
آیه ۹۲ از سوره آل عمران است که می فرماید:«لن تنالُوا البرَّ حتّی تُنفقوا من شیءٍ فإنّ الله به علیم»[ آل عمران/ ۹۲ ]شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید، مگر آن که از آنچه دوست می دارید و بسیار محبوب است در راه خدا انفاق کنید «هرچه انفاق کنید خدا بر آن آگاه است». و نیز آیه ۴۶ از سوره کهف که می فرماید:
«المالُ و البَنونَ زینةُ الحیاةِ الدنیا و والباقیات الصالحات خیرٌ عند ربک ثواباً خیرٌ اَملاً»[ کهف / ۴۶]؛مال و فرزندان زینت حیات دنیاست و (لیکن) اعمال صالح که تا قیامت باقی است ( مانند نماز و تهجد و ذکر خدا و صدقات جاری چون بنای مسجد و مدرسته و موقوفات و خیرات در راه خدا) نزد پروردگار بسی بهتر (عاقبت) آن نیکوتر است.
عطا و احسان
(فأما من أعطی واتقی وصدق بالحسنی فسنیسره للیسری)(1).«اما آن که (حق خدا را) داد و پروا داشت و پاداش نیکوتر را تصدیق کرد، به زودی راه آسانی پیش پای او خواهیم گذاشت.»
شان نزول آیه:
در خانه شخصى ثروتمند درختى بود که کودکان همسایه هنگامى که میوه آن درخت به زمین مىریخت، آن را برگرفته و مىخوردند ولى صاحب درخت، میوه را از دهان اطفال مىگرفت. پدر اطفال مسئله را به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله گزارش داد.
حضرت نزد صاحب خانه رفته و پیشنهاد کردند درخت را در برابر درختى در بهشت به من بفروش. آن مرد جواب رد به پیامبر داد و گفت: دنیاى نقد را به آخرت نسیه نمىفروشم.
پیامبر برگشت. یکى از یاران پرسید: آیا اگر من آن درخت را بگیرم و با من نیز چنین معاملهاى مىکنید؟ حضرت فرمود: آرى. آن شخص توانست با بهایى چندین و چند برابر، درخت را خریدارى کند و در اختیار پیامبر گذارد. آن حضرت به نزد آن خانواده فقیر آمده و درخت را به آنها بخشید. در این هنگام آیات این سوره نازل شد.
22322- قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) - لرجل مر علیه وهو یغرس غرسا فی حائط له -: ألا أدلک علی غرس أثبت أصلا وأسرع إیناعا وأطیب ثمرا وأنقی؟ قال: بلی فداک أبی وامی یا رسول الله. فقال: إذا أصبحت وأمسیت فقل: " سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر " فإن لک بذلک إن قلته بکل تسبیحة عشر شجرات فی الجنة من أنواع الفاکهة، وهن من الباقیات الصالحات. فقال الرجل: اشهدک یا رسول الله أن حائطی هذا صدقة مقبوضة علی فقراء المسلمین من أهل الصفة، فأنزل الله تبارک وتعالی (فأما من أعطی واتقی وصدق بالحسنی فسنیسره للیسری)(2).
22322 - پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر مردی گذشت که در باغ خود مشغول کاستن نهالی بود. به او فرمود: آیا تو را به نهالی راهنمایی نکنم که ریشه اش محکمتر باشد و زودتر به بار نشیند و میوه اش خوشمزه تر و پاکیزه تر باشد؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا.
فرمود: در شروع هر صبح و شب بگو: «سبحان الله والحمدالله و لا الله الا الله و الله الکبر»؛ زیرا اگر این جمله را بگویی برای هر تسبیحی ده درخت از میوههای گوناگون در بهشت خواهی داشت و اینان از باقیات الصالحاتند.
مرد عرض کرد: ای رسول خدا، شاهد باش که من این باغم را وقف مسلمانان تهیدست اهل صفه کردم. در این هنگام خداوند تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمود: «و اما کسی که اعطا کرد و پروا داشت و (پادش) نیکوتر را تصدیق کرد، و به زودی راه آسانی پیش پای او خواهیم گذاشت.».
22323- قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) - لما سئل عن أرض من ثمغ -: احبس أصلها وسبل ثمرتها (3).
22323 - در پاسخ به سؤال دربارهی زمینی از ثمغ (4)-: اصل آن را وقف کن و میوه (و حاصل) اش را (برای کسانی که وقف آنها کردهای) وابگذار.
22324- فی عوالی اللآلی عن النبی (صلی الله علیه وآله) أنه قال: حبس الأصل، وسبل الثمرة. وفی درر اللآلی عنه (صلی الله علیه وآله) أنه قال: إن شئت حبست أصله، وسبلت ثمرتها (5).
22324 - در «عوالی اللآلی» از پیامبر صلی الله علی و اله نقل شده است که فرمود: اصل را وقف کن و میوه (و حاصل) را وابگذار. در «در اللآلی» از آن حضرت آمده است: اگر خواستی اصل آن را وقف کن و میوهاش را وابگذار.
22325- قال جابر -: لم یکن من الصحابة ذو مقدرة إلا وقف وقفا (6).
22325 - جابر: هیچ توانگری از صحابه نبود، مگر این که چیزی وقف کرد.
22326- قال الإمام علی (علیه السلام) - فی وصیته بما یعمل فی أمواله کتبها بعد منصرفه من صفین -: هذا ما أمر به عبد الله علی بن أبی طالب أمیر المؤمنین فی ماله ابتغاء وجه الله لیولجه به الجنة ویعطیه به الأمنة منها، فإنه یقوم بذلک الحسن بن علی یأکل منه بالمعروف وینفق منه بالمعروف، فإن حدث بحسن حدث وحسین حی قام بالأمر بعده وأصدره مصدره. وإن لابنی فاطمة من صدقة علی مثل الذی لبنی علی، وإنی إنما جعلت القیام بذلک إلی ابنی فاطمة ابتغاء وجه الله، وقربة إلی رسول الله، وتکریما لحرمته، وتشریفا لوصلته. ویشترط علی الذی یجعله إلیه أن یترک المال علی اصوله، وینفق من ثمره حیث امر به وهدی له، وألا یبیع من أولاد (7) نخیل هذه القری ودیة حتی تشکل أرضها غراسا (8). قال السید رضی الله عنه: قوله (علیه السلام) فی هذه الوصیة: ألا یبیع من نخلها ودیة " الودیة " الفسیلة " وجمعها ودی، وقوله: " حتی تشکل أرضها غراسا " هو من أفصح الکلام والمراد به أن الأرض یکثر فیها غراس النخل حتی یراها الناظر علی غیر تلک الصفة التی عرفها بها، فیشکل علیه أمرها ویحسبها غیرها.
22326 - امام علی علیه السلام - در وصیت نامه ای که در پی بازگشت از صفین درباره ی نحوهی عمل با اموالش نوشت - این نوشته ای است که درآن بندهی خدا علی بن ابیطالب، امیرمؤمنان، برای طلب خشنودی خدا نسبت به نحوهی عمل با داراییاش دستور داده است. تا بدین وسیله خداوند او را به بهشت درآورد و به خاطر آن امان عطایش فرماید...
حسن بن علی به این کار بپردازند و از آن دارایی به نحو شایستهای مصرف کند و به نحو شایسته ای از آن انفاق نماید. و اگر برای حسن پیشامدی کرد و حسین زنده بود، پس از او حسین به این فرمان جامهی عمل بپوشند. و همان کار او (حسن) را انجام دهد.
و نصیب دو فرزند فاطمه از دارایی علی، همانند نصیب دیگر فرزندان علی است.و علت آن که انجام این وصیت را به عهدهی دو فرزند فاطمه گذاشتم، جلب خشنودی خدا و تقرب به پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و گرامیداشت حرمت و بزرگداشت پیوند اوست.
و بر کسی که این مال را به او میسپارد شرط میکند که اصل مال را نگهدارد و درآمد آن را در راههایی که بدان فرمان داده شده و به آن راهنمایی که بدان فرمان داده شده و به آن راهنمایی شده است، به مصرف برساند و نهالهای درختان خرما را که از نخلستان به گونهای بارور گردد که گویی زمینی دیگر است.
سید رضی میگوید: این جمله ی حضرت در این وصیت که: «الا یبیع من نخلها ودیه» (یعنی نهال خرما بنی از درختان خرمای این آبادیها را نفروشد)، کلمه «ودیه» به معنای نهال خرماست و حمع آن «ودی» میباشد و و جمله ی «حتی تشکل ارضها غراسا» از شیواترین و فصیحترین جملات است و مقصود این است که در آن آبادیها روییدن درختان خرما زیاد شود تا جایی که وقتی آن را می بیند، با آن چه قبلا دیده بوده متفاوت باشد به طوری که تشخیص آن برای او مشکل شود و خیال کند این زمین غیر از آن زمینی است که قبلا دیده است.
22327- قال الإمام الصادق (علیه السلام): قسم رسول الله (صلی الله علیه وآله) الفئ فأصاب علیا، أرض، فاحتفر فیها عینا فخرج منها ماء ینبع فی السماء کهیئة عنق البعیر فسماها عین ینبع، فجاء البشیر لیبشره فقال: بشر الوارث! هی صدقة بتا بتلا فی حجیج بیت الله وعابر سبیله لاتباع ولا توهب ولاتورث، فمن باعها أو وهبها فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین لا یقبل الله منه صرفا ولاعدلا (9).
22327 - امام صادق علیهالسلام: رسول خدا صلی الله علیه واله غنایم را تقسیم کرد و یک قطعه زمین به علی رسید.
علی دستور داد در آن زمین چشمه ای حفر کنند و چشمه به آب رسید و مانند گردن و شتر از آن آب به آسمان فوران کرد، لذا حضرت آن را «عین ینبع» (چشمه جوشان) نامید. کسی آمد که به آن حضرت مژده دهد. حضرت فرمود: وارث را بشارت ده! این صدقهای است قطعی و مسلم برای حاجیان خانهی خدا و مسافر راه آن. نه فروختنی است نه بخشیدنی و نه ارث بردنی.
پس هر که آن را بفروشد یا ببخشد لعنت خدا و فرشتگان و مردم همه بر او باد و خداوند از او نه مستحبی پذیرد و نه واجبی. (یا نه توبهای و نه فدیهای).
22328- قال الإمام الباقر (علیه السلام): إن رسول الله (صلی الله علیه وآله) خرج فی جیش فأدرکته القائله وهو مایلی الینبع، فاشتد علیه حر النهار فانتهوا إلی سمرة فعلقوا أسلحتهم علیها وفتح الله علیهم، فقسم رسول الله موضع السمرة لعلی فی نصیبه. قال: فاشتری إلیها بعد ذلک، فأمر مملوکیه أن یفجروا لها عینا، فخرج لها مثل عین الجزور، فجاء البشیر یسعی إلی علی یخبره بالذی کان، فجعلها
علی صدقة فکتبها: " صدقة لله تعالی یوم تبیض وجوه وتسود وجوه، لیصرف الله بها وجهی عن النار، صدقة بتة بتلة فی سبیل الله تعالی، للقریب والبعیة (10)، فی السلم والحرب، والیتامی والمساکین وفی الرقاب "(11).
22328 - امام باقر علیهالسلام: رسول خدا صلی و الله علیه و آله با سپاهی بیرون رفت، نیمروز به نزدیک ینبع رسید. گرمای شدید ظهر آن حضرت را میآزرد. پس به درخت مغیلانی رسیدند و سلاحهای خود را به آن آویختند.
خداوند (در این جنگ) فتح و پیروزی نصیب آنان فرمود و رسول خدا صلی الله علیه و اله محل آن درخت را (از غنایم) سهم علی قرار داد. امام باقر فرمود.: علی علیهالسلام بعدا مقدار دیگری از آن زمین خریداری کرد و به سهم خود افزود و به غلامانش دستور داد برای آن اراضی چاه آبی حفر کردند و آب مانند گردن شتر فوران کرد. یک نفر به طرف علی دوید و این خبر را به آن حضرت مژده داد. علی علیهالسلام آن را صدقه قرار داد و چنین نوشت:
«این صدقهای است برای خدای متعال به خاطر روزی که در آن عدهای روسپید و عدهای روسیاه میشوند، تا خداوند به واسطهی آن «صدقه» چهرهی مرا از آتش دور گرداند؛ صدقهای است قطعی و مسلم در راه خدای متعال برای خویش و بیگانه، در زمان صلح و جنگ برای یتیمان و مستمندان و در راه آزادی بردگان».
22329-قال أبو العباس محمد بن یزید المبرد فی الکامل: حدثنا أبو محلم محمد بن هشام فی إسناد ذکره، آخره أبو نیزر وکان أبو نیزر من أبناء بعض ملوک الأعاجم، قال: وصح عندی بعد أنه من ولد النجاشی، فرغب فی الإسلام صغیرا فأتی رسول الله (صلی الله علیه وآله) فأسلم وکان معه فی بیوته، فلما توفی رسول الله (صلی الله علیه وآله) صار مع فاطمة وولدها (علیهم السلام).
قال أبو نیزر: جاءنی علی بن أبی طالب (علیه السلام) وأنا أقوم بالضیعتین عین أبی نیزر والبغیبغة - إلی أن قال - ثم أخذ المعول وانحدر فی العین فجعل یضرب وأبطأ علیه الماء، فخرج وقد تفضج جبینه (علیه السلام) عرقا، فانتکف العرق عن جبینه ثم أخذ المعول وعاد إلی العین، فأقبل یضرب فیها وجعل یهمهم، فانثالت کأنها عنق جزور فخرج مسرعا وقال: اشهد الله أنها صدقة، علی بدواة وصحیفة، قال: فعجلت بهما إلیه فکتب: " بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما تصدق به عبد الله علی أمیر المؤمنین تصدق بالضیعتین المعروفتین بعین أبی نیزر والبغیبغة علی فقراء أهل المدینة وابن السبیل لیقی الله بهما وجهه حر النار یوم القیامة، لاتباعا ولا توهبا حتی یرثهما الله وهو خیر الوارثین، إلا أن یحتاج إلیهما الحسن والحسین فهما طلق لهما، ولیس لأحد غیرهما ". قال محمد بن هشام: فرکب الحسین (علیه السلام) دین، فحمل إلیه معاویة بعین أبی نیزر مأتی ألف دینار فأبی أن یبیع، وقال: إنما تصدق بها أبی لیقی الله بها وجهه حر النار ولست بائعهما بشئ (12).
22329 - ابوالعباس محمد بن یزید مبرد در الکامل مینویسد: ابومحلم محمد بن هشام در سلسله سندی که آن را ذکر نمود و در آخرش ابونیزر قرار داشت و او یکی از شاهزادگان عجم بود، برایم حدیث کرد و گفت:
بعدا برایم معلوم شد که ابونیزر از فرزندان نجاشی بوده است و در خردسالی به اسلام متمایل شد و نزد رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و مسلمان شد و در خانه های آن حضرت با ایشان به سر میبرد و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله درگذشت، او پیش فاطمه علیهالسلام و فرزندان او رفت.
ابونیزر میگوید، من ادارهی دو ملک، یکی عین ابینیرز و دیگری بغیبغه را به عهده داشتم. علی بن ابیطالب علیهالسلام نزد من آمد و... سپس کلنگ را برداشت و داخل چاه رفت و شروع به کندن کرد، اما مدتی گذشت و به آب نرسید. حضرت در حالی که از پیشانیش عرق میچکید بیرون آمد و عرض پیشانی خود را پاک کرد و دوباره کلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و شروع به کندن کرد و همهمه میکرد. ناگهان آب مانند گردن شتر بیرون زد و علی به سرعت بالا آمد و فرمود.
خدا را گواه میگیرم که این صدقه است. دوات و کاغذی برایم بیاور. ابونیزر میگوید: من به سرعت دوات و کاغذ حاضر کردم و علی علیهالسلام نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. بدین وسیله بندهی خدا علی امیرمؤمنان دو ملک معروف به چشمه ابینیزر و بغیبغه را صدقه قرار داد
برای تهیدستان مدینه و در راه ماندگان تا به واسطهی این دو (صدقه) خداوند در روز قیامت چهره ی او را از گرمای آتش نگهدارد؛ نه فروختنی هستند و نه بخشیدنی تا این که خداوند آنها را به ارث برد و او بهترین وارثان است. مگر این که حسن و حسین به آنها احتیاج پیدا کنند که در این صورت در اختیار آنان میباشد و جز این دو برای کسی دیگری نمیباشد».
محمدبن هشام میگوید: حسین علیهالسلام قرضی داشت و معاویه دویست هزار دینار برای او فرستاد تا چشمهی ابینیزر را به او بفروشد، اما حسین از فروختن آن امتناع ورزید و فرمود: آن را پدرم صدقه قرار داده است تا بدان وسیله خداوند چهره او رااز گرمای آتش نگهدارد و من آن را به هیچ قیمتی نمی
فروشم.
میزان الحکمة (المجلد 14)
نویسنده: محمد محمدی ری شهری - حمیدرضا شیخی
این مقاله در تاریخ 1403/9/11 بروز رسانی شده است
شان نزول آیه:
در خانه شخصى ثروتمند درختى بود که کودکان همسایه هنگامى که میوه آن درخت به زمین مىریخت، آن را برگرفته و مىخوردند ولى صاحب درخت، میوه را از دهان اطفال مىگرفت. پدر اطفال مسئله را به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله گزارش داد.
حضرت نزد صاحب خانه رفته و پیشنهاد کردند درخت را در برابر درختى در بهشت به من بفروش. آن مرد جواب رد به پیامبر داد و گفت: دنیاى نقد را به آخرت نسیه نمىفروشم.
پیامبر برگشت. یکى از یاران پرسید: آیا اگر من آن درخت را بگیرم و با من نیز چنین معاملهاى مىکنید؟ حضرت فرمود: آرى. آن شخص توانست با بهایى چندین و چند برابر، درخت را خریدارى کند و در اختیار پیامبر گذارد. آن حضرت به نزد آن خانواده فقیر آمده و درخت را به آنها بخشید. در این هنگام آیات این سوره نازل شد.
22322- قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) - لرجل مر علیه وهو یغرس غرسا فی حائط له -: ألا أدلک علی غرس أثبت أصلا وأسرع إیناعا وأطیب ثمرا وأنقی؟ قال: بلی فداک أبی وامی یا رسول الله. فقال: إذا أصبحت وأمسیت فقل: " سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر " فإن لک بذلک إن قلته بکل تسبیحة عشر شجرات فی الجنة من أنواع الفاکهة، وهن من الباقیات الصالحات. فقال الرجل: اشهدک یا رسول الله أن حائطی هذا صدقة مقبوضة علی فقراء المسلمین من أهل الصفة، فأنزل الله تبارک وتعالی (فأما من أعطی واتقی وصدق بالحسنی فسنیسره للیسری)(2).
22322 - پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر مردی گذشت که در باغ خود مشغول کاستن نهالی بود. به او فرمود: آیا تو را به نهالی راهنمایی نکنم که ریشه اش محکمتر باشد و زودتر به بار نشیند و میوه اش خوشمزه تر و پاکیزه تر باشد؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا.
فرمود: در شروع هر صبح و شب بگو: «سبحان الله والحمدالله و لا الله الا الله و الله الکبر»؛ زیرا اگر این جمله را بگویی برای هر تسبیحی ده درخت از میوههای گوناگون در بهشت خواهی داشت و اینان از باقیات الصالحاتند.
مرد عرض کرد: ای رسول خدا، شاهد باش که من این باغم را وقف مسلمانان تهیدست اهل صفه کردم. در این هنگام خداوند تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمود: «و اما کسی که اعطا کرد و پروا داشت و (پادش) نیکوتر را تصدیق کرد، و به زودی راه آسانی پیش پای او خواهیم گذاشت.».
22323- قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) - لما سئل عن أرض من ثمغ -: احبس أصلها وسبل ثمرتها (3).
22323 - در پاسخ به سؤال دربارهی زمینی از ثمغ (4)-: اصل آن را وقف کن و میوه (و حاصل) اش را (برای کسانی که وقف آنها کردهای) وابگذار.
22324- فی عوالی اللآلی عن النبی (صلی الله علیه وآله) أنه قال: حبس الأصل، وسبل الثمرة. وفی درر اللآلی عنه (صلی الله علیه وآله) أنه قال: إن شئت حبست أصله، وسبلت ثمرتها (5).
22324 - در «عوالی اللآلی» از پیامبر صلی الله علی و اله نقل شده است که فرمود: اصل را وقف کن و میوه (و حاصل) را وابگذار. در «در اللآلی» از آن حضرت آمده است: اگر خواستی اصل آن را وقف کن و میوهاش را وابگذار.
22325- قال جابر -: لم یکن من الصحابة ذو مقدرة إلا وقف وقفا (6).
22325 - جابر: هیچ توانگری از صحابه نبود، مگر این که چیزی وقف کرد.
22326- قال الإمام علی (علیه السلام) - فی وصیته بما یعمل فی أمواله کتبها بعد منصرفه من صفین -: هذا ما أمر به عبد الله علی بن أبی طالب أمیر المؤمنین فی ماله ابتغاء وجه الله لیولجه به الجنة ویعطیه به الأمنة منها، فإنه یقوم بذلک الحسن بن علی یأکل منه بالمعروف وینفق منه بالمعروف، فإن حدث بحسن حدث وحسین حی قام بالأمر بعده وأصدره مصدره. وإن لابنی فاطمة من صدقة علی مثل الذی لبنی علی، وإنی إنما جعلت القیام بذلک إلی ابنی فاطمة ابتغاء وجه الله، وقربة إلی رسول الله، وتکریما لحرمته، وتشریفا لوصلته. ویشترط علی الذی یجعله إلیه أن یترک المال علی اصوله، وینفق من ثمره حیث امر به وهدی له، وألا یبیع من أولاد (7) نخیل هذه القری ودیة حتی تشکل أرضها غراسا (8). قال السید رضی الله عنه: قوله (علیه السلام) فی هذه الوصیة: ألا یبیع من نخلها ودیة " الودیة " الفسیلة " وجمعها ودی، وقوله: " حتی تشکل أرضها غراسا " هو من أفصح الکلام والمراد به أن الأرض یکثر فیها غراس النخل حتی یراها الناظر علی غیر تلک الصفة التی عرفها بها، فیشکل علیه أمرها ویحسبها غیرها.
22326 - امام علی علیه السلام - در وصیت نامه ای که در پی بازگشت از صفین درباره ی نحوهی عمل با اموالش نوشت - این نوشته ای است که درآن بندهی خدا علی بن ابیطالب، امیرمؤمنان، برای طلب خشنودی خدا نسبت به نحوهی عمل با داراییاش دستور داده است. تا بدین وسیله خداوند او را به بهشت درآورد و به خاطر آن امان عطایش فرماید...
حسن بن علی به این کار بپردازند و از آن دارایی به نحو شایستهای مصرف کند و به نحو شایسته ای از آن انفاق نماید. و اگر برای حسن پیشامدی کرد و حسین زنده بود، پس از او حسین به این فرمان جامهی عمل بپوشند. و همان کار او (حسن) را انجام دهد.
و نصیب دو فرزند فاطمه از دارایی علی، همانند نصیب دیگر فرزندان علی است.و علت آن که انجام این وصیت را به عهدهی دو فرزند فاطمه گذاشتم، جلب خشنودی خدا و تقرب به پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و گرامیداشت حرمت و بزرگداشت پیوند اوست.
و بر کسی که این مال را به او میسپارد شرط میکند که اصل مال را نگهدارد و درآمد آن را در راههایی که بدان فرمان داده شده و به آن راهنمایی که بدان فرمان داده شده و به آن راهنمایی شده است، به مصرف برساند و نهالهای درختان خرما را که از نخلستان به گونهای بارور گردد که گویی زمینی دیگر است.
سید رضی میگوید: این جمله ی حضرت در این وصیت که: «الا یبیع من نخلها ودیه» (یعنی نهال خرما بنی از درختان خرمای این آبادیها را نفروشد)، کلمه «ودیه» به معنای نهال خرماست و حمع آن «ودی» میباشد و و جمله ی «حتی تشکل ارضها غراسا» از شیواترین و فصیحترین جملات است و مقصود این است که در آن آبادیها روییدن درختان خرما زیاد شود تا جایی که وقتی آن را می بیند، با آن چه قبلا دیده بوده متفاوت باشد به طوری که تشخیص آن برای او مشکل شود و خیال کند این زمین غیر از آن زمینی است که قبلا دیده است.
22327- قال الإمام الصادق (علیه السلام): قسم رسول الله (صلی الله علیه وآله) الفئ فأصاب علیا، أرض، فاحتفر فیها عینا فخرج منها ماء ینبع فی السماء کهیئة عنق البعیر فسماها عین ینبع، فجاء البشیر لیبشره فقال: بشر الوارث! هی صدقة بتا بتلا فی حجیج بیت الله وعابر سبیله لاتباع ولا توهب ولاتورث، فمن باعها أو وهبها فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین لا یقبل الله منه صرفا ولاعدلا (9).
22327 - امام صادق علیهالسلام: رسول خدا صلی الله علیه واله غنایم را تقسیم کرد و یک قطعه زمین به علی رسید.
علی دستور داد در آن زمین چشمه ای حفر کنند و چشمه به آب رسید و مانند گردن و شتر از آن آب به آسمان فوران کرد، لذا حضرت آن را «عین ینبع» (چشمه جوشان) نامید. کسی آمد که به آن حضرت مژده دهد. حضرت فرمود: وارث را بشارت ده! این صدقهای است قطعی و مسلم برای حاجیان خانهی خدا و مسافر راه آن. نه فروختنی است نه بخشیدنی و نه ارث بردنی.
پس هر که آن را بفروشد یا ببخشد لعنت خدا و فرشتگان و مردم همه بر او باد و خداوند از او نه مستحبی پذیرد و نه واجبی. (یا نه توبهای و نه فدیهای).
22328- قال الإمام الباقر (علیه السلام): إن رسول الله (صلی الله علیه وآله) خرج فی جیش فأدرکته القائله وهو مایلی الینبع، فاشتد علیه حر النهار فانتهوا إلی سمرة فعلقوا أسلحتهم علیها وفتح الله علیهم، فقسم رسول الله موضع السمرة لعلی فی نصیبه. قال: فاشتری إلیها بعد ذلک، فأمر مملوکیه أن یفجروا لها عینا، فخرج لها مثل عین الجزور، فجاء البشیر یسعی إلی علی یخبره بالذی کان، فجعلها
علی صدقة فکتبها: " صدقة لله تعالی یوم تبیض وجوه وتسود وجوه، لیصرف الله بها وجهی عن النار، صدقة بتة بتلة فی سبیل الله تعالی، للقریب والبعیة (10)، فی السلم والحرب، والیتامی والمساکین وفی الرقاب "(11).
22328 - امام باقر علیهالسلام: رسول خدا صلی و الله علیه و آله با سپاهی بیرون رفت، نیمروز به نزدیک ینبع رسید. گرمای شدید ظهر آن حضرت را میآزرد. پس به درخت مغیلانی رسیدند و سلاحهای خود را به آن آویختند.
خداوند (در این جنگ) فتح و پیروزی نصیب آنان فرمود و رسول خدا صلی الله علیه و اله محل آن درخت را (از غنایم) سهم علی قرار داد. امام باقر فرمود.: علی علیهالسلام بعدا مقدار دیگری از آن زمین خریداری کرد و به سهم خود افزود و به غلامانش دستور داد برای آن اراضی چاه آبی حفر کردند و آب مانند گردن شتر فوران کرد. یک نفر به طرف علی دوید و این خبر را به آن حضرت مژده داد. علی علیهالسلام آن را صدقه قرار داد و چنین نوشت:
«این صدقهای است برای خدای متعال به خاطر روزی که در آن عدهای روسپید و عدهای روسیاه میشوند، تا خداوند به واسطهی آن «صدقه» چهرهی مرا از آتش دور گرداند؛ صدقهای است قطعی و مسلم در راه خدای متعال برای خویش و بیگانه، در زمان صلح و جنگ برای یتیمان و مستمندان و در راه آزادی بردگان».
22329-قال أبو العباس محمد بن یزید المبرد فی الکامل: حدثنا أبو محلم محمد بن هشام فی إسناد ذکره، آخره أبو نیزر وکان أبو نیزر من أبناء بعض ملوک الأعاجم، قال: وصح عندی بعد أنه من ولد النجاشی، فرغب فی الإسلام صغیرا فأتی رسول الله (صلی الله علیه وآله) فأسلم وکان معه فی بیوته، فلما توفی رسول الله (صلی الله علیه وآله) صار مع فاطمة وولدها (علیهم السلام).
قال أبو نیزر: جاءنی علی بن أبی طالب (علیه السلام) وأنا أقوم بالضیعتین عین أبی نیزر والبغیبغة - إلی أن قال - ثم أخذ المعول وانحدر فی العین فجعل یضرب وأبطأ علیه الماء، فخرج وقد تفضج جبینه (علیه السلام) عرقا، فانتکف العرق عن جبینه ثم أخذ المعول وعاد إلی العین، فأقبل یضرب فیها وجعل یهمهم، فانثالت کأنها عنق جزور فخرج مسرعا وقال: اشهد الله أنها صدقة، علی بدواة وصحیفة، قال: فعجلت بهما إلیه فکتب: " بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما تصدق به عبد الله علی أمیر المؤمنین تصدق بالضیعتین المعروفتین بعین أبی نیزر والبغیبغة علی فقراء أهل المدینة وابن السبیل لیقی الله بهما وجهه حر النار یوم القیامة، لاتباعا ولا توهبا حتی یرثهما الله وهو خیر الوارثین، إلا أن یحتاج إلیهما الحسن والحسین فهما طلق لهما، ولیس لأحد غیرهما ". قال محمد بن هشام: فرکب الحسین (علیه السلام) دین، فحمل إلیه معاویة بعین أبی نیزر مأتی ألف دینار فأبی أن یبیع، وقال: إنما تصدق بها أبی لیقی الله بها وجهه حر النار ولست بائعهما بشئ (12).
22329 - ابوالعباس محمد بن یزید مبرد در الکامل مینویسد: ابومحلم محمد بن هشام در سلسله سندی که آن را ذکر نمود و در آخرش ابونیزر قرار داشت و او یکی از شاهزادگان عجم بود، برایم حدیث کرد و گفت:
بعدا برایم معلوم شد که ابونیزر از فرزندان نجاشی بوده است و در خردسالی به اسلام متمایل شد و نزد رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و مسلمان شد و در خانه های آن حضرت با ایشان به سر میبرد و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله درگذشت، او پیش فاطمه علیهالسلام و فرزندان او رفت.
ابونیزر میگوید، من ادارهی دو ملک، یکی عین ابینیرز و دیگری بغیبغه را به عهده داشتم. علی بن ابیطالب علیهالسلام نزد من آمد و... سپس کلنگ را برداشت و داخل چاه رفت و شروع به کندن کرد، اما مدتی گذشت و به آب نرسید. حضرت در حالی که از پیشانیش عرق میچکید بیرون آمد و عرض پیشانی خود را پاک کرد و دوباره کلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و شروع به کندن کرد و همهمه میکرد. ناگهان آب مانند گردن شتر بیرون زد و علی به سرعت بالا آمد و فرمود.
خدا را گواه میگیرم که این صدقه است. دوات و کاغذی برایم بیاور. ابونیزر میگوید: من به سرعت دوات و کاغذ حاضر کردم و علی علیهالسلام نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. بدین وسیله بندهی خدا علی امیرمؤمنان دو ملک معروف به چشمه ابینیزر و بغیبغه را صدقه قرار داد
برای تهیدستان مدینه و در راه ماندگان تا به واسطهی این دو (صدقه) خداوند در روز قیامت چهره ی او را از گرمای آتش نگهدارد؛ نه فروختنی هستند و نه بخشیدنی تا این که خداوند آنها را به ارث برد و او بهترین وارثان است. مگر این که حسن و حسین به آنها احتیاج پیدا کنند که در این صورت در اختیار آنان میباشد و جز این دو برای کسی دیگری نمیباشد».
محمدبن هشام میگوید: حسین علیهالسلام قرضی داشت و معاویه دویست هزار دینار برای او فرستاد تا چشمهی ابینیزر را به او بفروشد، اما حسین از فروختن آن امتناع ورزید و فرمود: آن را پدرم صدقه قرار داده است تا بدان وسیله خداوند چهره او رااز گرمای آتش نگهدارد و من آن را به هیچ قیمتی نمی
فروشم.
پی نوشت:
1- اللیل: 5 - 7.
2- البحار: 103 / 182 / 4.
3- کنز العمال: 46150.
4- در لسان العرب آمده است: ثمغ ملکی بوده ازعمر بن خطاب در مدینه که آن را وقف کرد.
5- مستدرک الوسائل: 14 / 47 / 16074 و 16075، و 16073.
6- مستدرک الوسائل: 14 / 47 / 16074 و 16075، و 16073.
7- فی نقل البحار: وأن لا یبیع من نخیل هذه القری، البحار: 103 / 184.
8- نهج البلاغة: الکتاب 24.
9- التهذیب: 9 / 148.
10- الظاهر: " للقریب والبعید ".
11- کنز العمال: 46158.
12- مستدرک الوسائل: 14 / 62 / 16110.
میزان الحکمة (المجلد 14)
نویسنده: محمد محمدی ری شهری - حمیدرضا شیخی
این مقاله در تاریخ 1403/9/11 بروز رسانی شده است