بررسی نهاد اقتصادی - اجتماعی بازار، پیش از هر چیز، باید در زمینهی اصلی آن یعنی شهر صورت گیرد. زمینهی تحقیق برای بازار اسلامی، شهرهای منطقهی تاریخی و مرکزی جهان اسلام، یعنی شهرهای خاورمیانه است. محققان بیگانه، اسلام را بیشتر آیینی خاصِ شهرنشینان دانسته و برخی از آنان در این معنی چندان تأکید و مبالغه کردهاند که گویی مسلمانان جز در شهر نمیتوانند زندگی واقعاً مذهبی داشته باشند. (1) آن دسته از خاورشناسان که در جستجوی ویژگیهای شهرهای دورهی اسلامی و ارائهی صورت نوعی و نمادی برای آنها، به مقایسهی این شهرها با دیگر تمدنهای پیش از اسلام یا معاصر ظهور ان پرداختهاند، خصوصیات مشترکی میان آنها یافتهاند که شخصیّت، هویّت، و وحدت این شهرها را نشان میدهد. در این تحقیق، برای جغرافیدانان، شهرسازان، و معماران بیشتر جنبههای صوری و مدنی مانند طرح شهر، سازماندهی فضا و عناصر اصلی آن مثل ارگ، مسجد جامع، بازار به عنوان مرکز اقتصادی، هستهی محلات مسکونی، بخشبندی این محلات برحسب نژاد و مذهب و زبان و عوامل دیگر، کویهای بنبست، خانههای درونگرا به صورت محوطهی بسته و مشرف به حیانی میانی، مطرح و جایز اهمیت بوده است. جامعهشناسان و اقتصاددانان بیشتر به بنیادهای اسلامی جامعهی شهری مانند خصوصیات اجتماعی و قضایی اسلام، سیطرهی اقتصادی شهر بر حومهی آن، نحوهی بهرهبرداری خاص اسلامی از سرمایه و زمین (مضاربه، مزارعه، مساقات)، اهمیت بسیارِ نهاد وقف در اقتصاد و معماری و آبادانی شهر و جز اینها توجه داشتهاند. اما از این میان برخی از جغرافیدانان که بر جنبههای مادّی تمدن، کاوشهای باستانشناسی، و پژوهشهای صرفاً تجربی و عینی تکیه دارند، آن جنبههای صوری را وجه تمایز و رکن اساسی شهر در دورهی اسلامی نمیدانند و معتقدند که کاوشهای انجام گرفته نشان داده است که خصوصیاتی مانند کویهای بنبست و خانههای درونگرا با حیاط میانی، خاص تمدن دورهی اسلامی نیست و از روزگاران کهن در شهرهای باستانی مشرق زمین وجود داشته است. ارگ و دیوار و بارو و پرستشگاه نیز وجه مشترک همهی شهرهای قدیم است. اما مجموعهی بازار یا سوق، که یکی از بزرگترین دستاوردهای تمدن دورهی اسلامی است، نه در مشرق زمین باستان نظیری داشته است، نه در یونان و روم قدیم و نه در اروپای قرون وسطا. (2) زمانی که اسلام بر بخش بزرگی از جهان حاکم شد، بازار نیز به صورت یکی از وجوه اشتراک شهرهای تحت قلمرو آن درآمد. بنابراین، یکی از ویژگیهای اصلی شهر در دورهی اسلامی در ساختارهای بازرگانی آن است که به صورت مجموعهای یکدست و به هم پیوسته، در فضایی فشرده، در میان شهر جای دارد و هنوز هم با وجود دگرگونیهای ظاهری، آن ویژگی اصلی شهر اسلامی را تداعی میکند.
بازار بزرگ شهری
منظور از این بازار محلهی مرکزی و اصلی معاملات و پیشهوری شهر در دورهی اسلامی - پیش از نفوذ گرایشهای غربی - است که در هستهی مرکزی شهر و در درون مجموعهای از ساختمانهای ثابت و همگن و با شکل و معماری خاص جای دارد؛ محدودهی جغرافیایی مورد مطالعه در این تحقیق نیز شهرهای خاورمیانه و مغرب زمین اسلامی (شمال افریقا و اندلس) و بخشی از آسیای مرکزی (افغانستان و ترکستان روس) است و شبه قارهی هند و آسیای جنوب شرقی را به دلیل فرقهای اساسی در بر نمیگیرد. (3) با بررسیهای محلی و مبتنی بر روشهای علمی در وضع بازارهای کنونی شهرهایی از این مناطق که کمتر از غرب اثرپذیری داشته و شیوهی زندگی گذشته و شکل اقتصادی سنتی خود را حفظ کردهاند به احتمال زیاد میتوان وضع بازارها را پس از نیمهی قرن سیزدهم استنتاج کرد. سابقهی وضع معماری و شکل ساختمانی امروزی این مجموعهها به ندرت به قرن دهم میرسد، با این حال مسلّم است که صورتهای کمال یافتهی بازارها در قرن سیزدهم نتیجهی تحول و تکامل تدریجی و طولانی است که دامنهی آن به چندین قرن قبل از این تاریخ میرسد. به هر حال، اطلاع از خصوصیات کالبدی و کارکردی بازارها قبل از این قرون بسیار کم است و اندکی بر شواهد باستانشناسی و بیشتر بر اشارات تاریخی، جغرافیایی، و متون ادبی تکیه دارد. (4)جایگاه بازار در شهر اسلامی
ارائهی طرحی شامل و تعریفی جامع از شهر اسلامی، محل توجه و موضوع تفحّص و تحقیق بسیاری از جغرافیدانان، خاورشناسان و مخصوصاً اسلامشناسان قرن بیستم بوده است. بعضی از آنان بازار را بخش اساسی و هستهی مرکزی «شهر اسلامی» خواندهاند، (5) بعضی دیگر مسجد جامع را (6) و برخی هر دو را. (7) گروهی دیگر با استناد به متنهای کهن تاریخی و جغرافیای شهر را متشکل از سه رکن اصلی ارگ، مسجد جامع، و بازار دانستهاند (8) و سرانجام برخی نیز عناصر مهم ساختی این شهرها را مسجد، بازار، ارگ حکومتی، و هستهی محلههای مسکونی و دیوار و بارو و دروازهی شهر برشمردهاند. (9) به هر حال، همبستگی مسجد جامع و بازار و اهمیت این دو در ساختار بنیادی شهر اسلامی امری مشهود و عینی است؛ اینکه، تا روزگاری دراز زندگی و فعالیت اقتصادی - اجتماعی و تا حدودی مذهبی و سیاسی این شهرها در بازار ظهور و بروز داشته است، قطعی است. هنوز هم در ذهن بسیاری از مردم، بازار مرکز همهی فعالیتهای شهری است. (10)در شهر اسلامی بازارها به مسجد جامع وابستگی کالبدی و کارکردی نزدیکی داشتهاند. مسجد جامع به سبب تقدّم وظایف مذهبی در جای مناسبی در هستهی مرکزی و محور اصلی شهر ساخته میشد و بازار به عنوان مرکز معیشت مردمی و فعالیتهای صنفی معمولاً در جوار مسجد جامع قرار داشت. محلهی حکومتی و ساختمانهای عمومی و دولتی از این هستهی مرکزی دور نبودند، گرچه حکّام و دیوانیان برای برکنار ماندن از هیاهوی مردم به گریز از این مرکز بیمیل نبودند. پیرامون این مجموعه، محلههای مسکون و پس از اینها محلههای نیمه روستایی جای گرفته بودند که کم و بیش نما و منظری شهری داشتند؛ محلهای سکونت کشاورزان و مهاجران در مساکن بسیار ساده یا در کلبههای پوشالی بود؛ و گورستانها در دورترین نقاط شهر یا بیرون از حصار قرار داشت. (11) در شهرهای نوبنیاد اسلامی، نخست مسجد جامع را در محلی مناسب بنا میکردند و سپس بازارها را در نزدیکی آن میساختند، ولی در شهرهایی که پیش از اسلام پدید آمده بودند جامع را معمولاً در محل مناسبی در کنار یا نزدیک به بازار احداث میکردند. بدینسان شهر به طور کلی نظامی متحدالمرکز داشت. دتمان، (12) مستشرق غربی، با درآمیختن و بهرهگیری از همهی مطالعاتی که دربارهی شهر اسلامی انجام شده بود و با تکیه بر ترکیب صوری شهر طرحی ساده و نمادین از شهر اسلامی خاورمیانه منتشر کرده است. در این طرح که ظاهراً شناختهترین و مقبولترین طرح شهر اسلامی است، جای بازار در هستهی مرکزی شهر و محلههای کوچک بروشنی نشان داده شده است. (13)
شهرهای اسلامی خاورمیانه و شمال افریقا از لحاظ جغرافیایی و طبیعت پیرامونشان گوناگوناند. بعضی مانند اسکندریه و استانبول و بصره در کنار دریا، بعضی دیگر مانند قیروان و مراکش در صحرا، برخی دیگر مانند بغداد و قاهره در کنار رودخانههای بزرگ و سرانجام بعضی نیز مانند ارزروم و شیراز در فلاتها پدید آمدهاند. اما، با وجود این تفاوتها، در همهی این شهرها بازارها مرکزیت دارند و داخل حصار شهر بنا شدهاند. در بررسی جایگاه بازارها چهار وضع متفاوت تشخیص داده میشود:
1) بازار در محور میان دو دروازهی شهر، مانند الجزیره، قاهره، قیروان، مکناس، و رباط.
2) بازار در محور میان یک دروازه و مسجد جامع شهر یا قصر حاکم، مانند فاس قدیم، مدینه، تازه در مراکش، تهران، و تونس.
3) بازار در راه میان دو مسجد بزرگ و ارگ مانند اصفهان، استانبول، و مکه.
4) بازار میان مسجد جامع و ارگ یا میان ارگ و یکی دیگر از استحکامات شهری، یا میان یک بندر و مرکز شهر، مانند حلب، بغداد، دمشق، کویت، مهدیه، و تطوان. (14)
مهمترین خصوصیات بازارهای مرکزی شهرهای اسلامی
محققان از بررسی و مشاهدهی دقیق، صدها بازار شهرهای اسلامی به خصوصیات و معیارهایی دست یافتهاند که این نهاد اسلامی را به خوبی مشخص و از نهادهای مشابه در دیگر تمدنها متمایز میسازد. (15)نقش سازماندهی بازار در امور اقتصادی و مالی
بازارِ مرکزی شهرهای خاورمیانهی اسلامی، مرکز ثقل اقتصادی و نظامی بهرهوری از سرمایه است. این نهاد با خرید و فروش و تولید و پیشهوری گسترده به صورت مرکز رهبری امور اقتصادی و مالی شهر درآمده و با این اعتبار به عنوان جایگاه محوری سیاست و مذهب نیز محسوب میشود. با این برداشت، بازار نهادی معادل محلهی مرکزی معاملات شهرهای بزرگ امروز است، اما از دو جهت با آن تفاوت دارد. نخست اینکه جنبهی مالی و اعتباری بازار خاورمیانه برخلاف محلهی مرکزی معاملات، برملا و عیان نیست. در محلهی تجاری شهرهای بزرگ، دفاتر و تأسیسات گوناگون مانند بانکها، بیمهها، امور صنایع، حملونقل، شرکتهای تجارت خارجی و جز آن، در ساختمانهای مجلل و عمارتهای بلند جای دارند، حال آنکه در بازار، از ترس فشارهای حکومتی، همه چیز پنهان است؛ حتی امروز، دارایی و نفوذ مالی در معرض دید قرار نمیگیرد. دفاتر سرمایهداران و تاجران و وامدهندگان بزرگ تنها حجرههایی زیر سقفِ خانها یا سراهاست که در آنها معمولاً یک میز کوچک، یک تلفن، یک دفتر کل، و چند صندلی وجود دارد و در پستوی آن یک گاوصندوق.دوم اینکه روش رهبری اقتصادی و مالی بازار نیز با آنچه در غرب به صورت سرمایهگذاری تولیدی مرسوم است تفاوتهایی دارد. از آن جمله مسئلهی استفاده از سرمایه با بهرهی مالکانه و تفوق اقتصادی شهر بر حومههای روستایی آن است که بعضی از محققان غربی در مورد شهر اسلامی در خاورمیانه بر آن پافشاری کردهاند. (16) و گفتهاند که این ویژگی در هیچ یک از مراحل پیشین تکامل بشر از جمله در مرحلهی نظام ارباب و رعیتی دیده نمیشود. در این نظام، سرمایهدار شهری و بازاری بعضاً بیآنکه خود دستی در تولید داشته باشد بسیاری از ابزارها و مواد اولیه و گاه کارگاه را در اختیار میگیرد و به پیشهورانِ اندک مایه اجاره میدهد. در پرتو این نوع سرمایهداری، بخش عمدهی دستاوردهای کشاورزی که مازاد مصرف روستا بود، معدنداری و سایر رشتههای اصلی تولید در شهر جمع میشد و در دسترس قشر نسبتاً وسیع و متمایزی قرار میگرفت. از این رهگذر برای این شهرها نه تنها از نظر تعداد ساکنان بلکه از لحاظ مادی و فرهنگی فرصت تفوق حاصل میشد. (17) امروز نیز آمار و ارقام نشان دادهاند که شهرهای محصور در خاورمیانهی اسلامی سازماندهندهی کار و به کارگیرندهی نتیجهی فعالیتهای اقتصادی حومههای خویش هستند. مالکیت اراضی روستایی، آب، بازاریابی فرآوردههای کشاورزی، تولید و بازاریابی فرش، و خدمات عمومی و خصوصی در مناطق روستایی در بسیاری موارد در تصرّف شهریان است که با مهارت خاص خود بهرهها و مزایای فراوانی از روستاها میبرند. (18) برخلاف این نظر، برخی از محققان نشان دادهاند که صاحبان حرفههای دستی کوچک و شهری و کاسبان خرده فروش کوچک بازار، به ندرت وابسته به وام دهندگان و عمدهفروشان بزرگ بوده و هستند. همین سرمایهداران بازاری تا قرن حاضر در سازماندهی مالی بازار مشارکت مؤثّر داشته و نه تنها در تجارت و پیشهوری شهری بلکه در سازماندهی و تأمین مالی بعضی بخشهای کشاورزی، صنایع محلی و روستایی و بومی، سرمایهگذاری کلان کرده و با این اعمال مثبت و سازنده بازار شهری را به صورت سازمانی جدّی، پرتحرّک و ثمربخش درآوردهاند. بنابراین تصویری که از نقش انگلی شهر شرقی به دست دادهاند غیرمنصفانه است و باید اصلاح شود. (19)
بازار، علاوه بر این که واسطهی ضروری و حلقهی اصلی زنجیرهی تولید، توزیع و مصرف است، موضوعی برای بهرهبرداری از سرمایه هم محسوب میشود. ساختمانهای آن ملک خانوادهها یا افراد غنی است که از آن در کارهای عامالمنفعه یا برای تأمین مالی آیندهی افراد خانوادهی خود استفاده میکنند. (20) اغلب منافع ساختمانهای بازار به صندوق مساجد، مدارس، و بنیادهای خیریه سرازیر میشود. به طور مثال از منافع یک خان در ازمیر برای تأمین هزینههای یک مدرسه در استانبول استفاده میشود. همین طور از منافع ساختمانها، کارگاه، و انباری که در کنار مسجد عثمانی ساخته شده برای تأمین هزینههای مالی همین مسجد استفاده میشود. (21) حکام، اشراف، و ثروتمندان نیز با ساختن و خریدن کاروانسرا و دکان یا مشارکت در معاملات بازرگانی مبالغ هنگفتی سرمایهگذاری میکردند. بسیاری از آنان پنهانی با تجار بزرگ شریک میشدند و نفوذ زیادی در بخش تجارت کسب میکردند. این نفوذ معلول قدرت اقتصادی و مناسبات سیاسی آنها با تجار بزرگ بود. آنها خود هرگاه به پول نیازمند میشدند بیدرنگ از بازرگانان و صرّافان وام میگرفتند. نقش صرافان و تجّار ثروتمند بازار دارای اهمیتی خاص بود، زیرا تقریباً تمام معاملات پولی از طریق آنها انجام میشد. سلفخری منبع مهم دیگر بهرهبرداری از سرمایه را تشکیل میداد. سازماندهی و سرمایهگذاری در تولید منسوجات و سپس در فرشبافی - در نواحی روستایی - از دیگر فعالیتهای مهم مالی بازار بود. (22) موضوع وقف، و اهمیت عظیم معماری و اقتصادی موقوفات مذهبی، در توسعه و تفکیک فضایی شهرهای بزرگ اسلامی چون استانبول، حلب، دمشق، و در نتیجه تأثیر آن در ادارهی نهادهای مذهبی و رفاهی بازار و ایجاد اشتغال و برگزاری اعیاد مذهبی اهمیت بسیاری دارد. (23) موقوفات مذهبی در قوام شهر اسلامی و توسعهی آن نقش حیاتی داشته و دارد. (24) در بازارهای ایران املاک وقفی فراوانی وجود دارد که هزینهی بناهایی را که بیشتر در خود بازار قرار دارد تأمین میکند. (25)
فعالیتهای گوناگون اقتصادی بازار و نظام همبستگی آنها
در بازار مرکزی شهرهای بزرگ خاورمیانهی اسلامی، بخشهای خردهفروشی ثابت و سیّار، عمدهفروشی و بنکدار، واسطهگری، تجارت خارجی، خدمات خصوصی و عمومی، امور اعتباری و مالی، تولید و پیشهوری و دستورزی در یک بافت سازمانی و مالی گردهم جمع و به هم وابستهاند و بر هم تأثیر متقابل دارند. این درهم تنیدگی و گوناگونی رشتههای اقتصادی که خاستگاه بخش اعظم آن تجاربت خارجی و به دنبال آن توسعهی پیشهوری است تنها در بازارهای بزرگ مراکز استان و شهرهای پایتخت وجود دارد. در شهرهای کوچک، بازارهای سادهای میتوان یافت که شعاع عملشان تنها یک منطقهی کشاورزی یا روستاهای اطراف است. کار آنها محدود به جزئیفروشی و انجام دادن خدمات ساده و کارهای دستی در حدود سفارش گرفتن از مشتریان محلی و فروش مستقیم به آنهاست، مانند بازار معرّة النعمان در سوریه؛ سوقالعمارة در عراق؛ سَفاقُس، سوسه، و قیروان در تونس؛ تازه و تِطوان در مراکش؛ آمل و ساری در شمال ایران، بم و زابل در مشرق ایران؛ مزار شریف در افغانستان؛ صَعدَه در یمن. در روستاها غیر از فروشندگان دورهگرد، تجمع کوچکی شبیه به بازار خرده فروشی و صنایع دستی دیده میشود. (26) همین که در شهر فعالیت تجارت خارجی پیدا شد ساختار بازار گستردهتر و پیچیدهتر میشود. به راستههای سنتیِ خردهفروشی و پیشهوری، عنصر «خان»، به عنوان محل دفتر و انبار بازرگانی خارجی، افزوده میشود. دستورزی و فعالیتهای تجاری افزایش و بالش مییابد تا اضافه بر نیازهای مستقیم شهر و توابع آن، خواستههای تجارت خارجی هم برآورده شود. وجود خان در بازار درجه دوّمی مانند بابل، در شمال ایران، گواه نقش گذشتهی این شهر در بازرگانی با روسیه مثلاً در آغاز قرن سیزدهم است. همین خصوصیت برای خانهای شهر کوچک تاشقُرغان، در شمال افغانستان، که از 1267 نقش مهمی در بازرگانی عبوری (ترانزیتی) بین روسیه و هندوستان ایفا کرده است نیز صادق است، همین طور برای خانهای شهر انطاکیه (27). در روزگار صلاحالدین ایوبی در مصر، بازرگانی با هندوستان پردرآمدترین سرمایهگذاری آزاد محسوب میشد. (28) بازرگانانی که از این راه ثروت اندوختند منبعی شدند برای دادن وام و تأمین مالی سایر فعالیتهای تجاری. در گذشته نیز تأمین اعتبار برای فعالیتهای تجاری، وظیفهی بازرگانان بود. اکنون نیز بازرگانان و وام دهندگان بزرگ، کسانی را که برای ذخیرهی بازرگانی و صادرات تولید میکنند، به هنگام نیاز مالی و بدهکاری حمایت میکنند. گوناگونی کارها و پیچیدگی آنها در بازارهای شهرهای بزرگ تجاری قدیم خاورمیانه به گونهای حیرتآور به مجموعههای نوین تجاری شهرهای امریکای شمالی، در عمارات بلندی که طبقات زیرین آنها به مراکز تجاری و خرید اختصاص یافتهاند، سرایت کرده است. در این مراکز، با وجود اختلاف شدید با بازار سنتی، دفاتر، واحدهای خردهفروشی، خدمات، حرفههای تعمیراتی، بانکها و رستورانها در فضایی محدود و بسته گرد هم جمعاند و مانند بازارهای خاورمیانه فاقد محل سکونت هستند و در زمان معینی کاملاً از مردم تخلیه و بسته میشوند. اما در روزگاری که بازار مرکزی شهرهایی مانند حلب، اصفهان، بصره، و کاشان علاوه بر مجموعههای بزرگ ساختمانی با معماری خاص، بخشهای تجاری مرکزی با فضای کافی و کارکردهای درهم تنیده داشتند در اروپا و امریکای شمالی چیزی قابل قیاس با این تشکیلات وجود نداشت. (29)پینوشتها
1.از جمله ر.ک. و. مارسه، ص 86 به بعد؛ ژ. مارسه از جمله مارسه، ص 517-533؛ ویرت، 1982، ص 194.
2. ویرت، 1982، ص 198.
3.ویرت، 1973، ص 323-333؛ 1974، ص 207-208.
4.ویرت، 1974، همانجا.
5.ماسینیون، ص 474.
6.پلانول، 1968، ص 49.
7.گروه باؤم، ص 145.
8.اشرف، ص 23.
9.توسلی، ص 364.
10.سانلیور، ص 27.
11. پلانول، 1968، ص 49.
12. ص 183- 311.
13. اهلرز، ص 68.
14. شرابی، ص 52.
15. ویرت، 1974، ص 212.
16.بوبک، ص 259-298.
17.بوبک به نقل از اهلرز، 1990، ص 70.
18. اهلرز، 1977، ص 86-96؛ 1982، ص 223-253.
19.ویرت، 1973 الف، 323-333؛ 1974،ص 217.
20. بِکِر، 1910، ص 93-100؛ لاپیدوس، 1967، ص 59، 119، 193 به بعد.
21. گراف، به نقل ویرت، 1974، ص 218.
22.ایرانیکا، ج 4، ص 28.
23. اهلرز، 1990، ص 73.
24.در مورد ملایر ر.ک. مؤمنی، ص 40-48؛ برای تفت ر.ک. اهلرز و مؤمنی، ص 16-26؛ و برای حبوس العام در شمال افریقا، ر.ک. استوبر، 1985، 1986.
25. د. ایرانیکا، ج 4، ص 21.
26. ویرت، 1974، ص 219؛ لاپیدوس، 1969، ص 72.
27.ولرس، ص 27-79.
28.بِکِر، 1909، ص 206-219؛ ویرت، 1974، ص 220.
29.ویرت، 1974، ص 221.
احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران دورهی قاجاریه، تهران 1359 ش.
محمد توسلی، «شهر در سرزمینهای دورهی اسلامی»، در هفتاد مقاله: ارمغان فرهنگی به دکتر غلامحسین صدیقی، چاپ یحیی مهدوی و ایرج افشار، تهران 1369-1371 ش.
Pierre Centlivres, Un bazar d’Asie Centrale. Forme et organisation du bazar de Tāshqurghān (Afghanistan), Wiesbaden 1972.
Klaus Dettmann, Damaskus: eine orientalische Stadt zwischen Tradition und Moderne, Erlangen 1969.
Eckart Ehlers, "The city of the Islamic Middle East: a German geographer’s perspective", in Papers in honor of Professor Ehsan Yarshater, Acta Iranica, XVI, 30, Leiden 1990.
Gustave Edmund Von Grunebaum, Islam: essays in the nature and growth of a cultural tradition, London 1961.
G. Marçais, "L" conception des villes dans l"slam",in Revue d’Alger, II (1945).
William Marçais, "L’islamisme et la vie urbaine", Académie des inscriptions et belles-lettres, Paris, Comptes rendus des séances, Paris 1929,86-100.
Louis Massignon, "Le corps de métier et la cité islamique", in Revue international de sociologie, (1920).
Xavier de Planhol, Les fondaments géographiquesde l"histoire de l"lslam, Paris 1968.
ـــــ , "Forces économiques et composantes culturelles dans les
structures commerciales des villes islamiques", in La ville arabe dans l"lslam, eds. A. Bouhdiba and D. Chevallier,Tunis 1982.
M.ScharabãÎ, Der bazar, Tübingen 1985.
E.Wirth, ’’Die Beziehungen der orientalisch-islamischen Stadt zum umgebenden Lande. Ein Beitrag zur Theorie des Rentenkapitalismus",in Geographie heute, Einheit und Vielfalt. Ernst Plewe zu seinem 65. Geburtstag,ed. Emil Meynen, Wiesbaden 1973.
ــــ , Zum Problem des Bazars (sūq, çarşi), in Der Islam.
LI( 1974),203-260,LII( 1975), 6-46.
ــــ , "Villes islamiques, Villes arabes, Villes orientales? Une
problématique face au changement." in La ville arabe dans I’Islam, eds. A.Bouhdiba and D. Chevallier,Tunis 1982.
منبع مقاله :
پروشانی، ایرج و دیگران؛ (1389)، بازار در تمدن اسلامی، ترجمهی سعید اربابشیرانی، تهران، نشر کتاب مرجع، چاپ اوّل