دایره‌ی معنایی واژه‌ی «تجسّس»

از جمله کلیدواژه‌ها و مفاهیم اصلی پژوهش حاضر واژه‌ی تجسّس از منظر لغت و اصطلاح است. در این پژوهش به بررسی این واژه و واژه‌های نزدیک و مرتبط به آن می‌پردازیم. البته ممکن است تصور شود معنا و مفهوم تجسّس روشن و
جمعه، 26 شهريور 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
دایره‌ی معنایی واژه‌ی «تجسّس»
 دایره‌ی معنایی واژه‌ی «تجسّس»

 

نویسنده: احسان علی اکبری بابوکانی




 

تجسّس

از جمله کلیدواژه‌ها و مفاهیم اصلی پژوهش حاضر واژه‌ی تجسّس از منظر لغت و اصطلاح است. در این پژوهش به بررسی این واژه و واژه‌های نزدیک و مرتبط به آن می‌پردازیم. البته ممکن است تصور شود معنا و مفهوم تجسّس روشن و واضح بوده و نیازی به بررسی و بیان ندارد امّا با توجه به معانی مختلفی که این واژه و واژه‌های هم معنای آن دارد، لازم است معانی مختلف آن مطرح و رأی صائب در معنای تجسّس را اختیار نماییم.

الف- معنای لغوی

تجسس در لغت و عرف به معنای جست و جو از باطن و درون امور می‌باشد. در لسان العرب آمده: "قال اللحیانی: تجسّستُ فلاناً و من فلانٍ بحثتُ عنه کتحسّستُ" (1) لحیانی می‌گوید: "تجسّستُ فلاناً و من فلانٍ" یعنی پیرامون او جست و جو کردم همانند "تحسّستُ".
ظاهر کلام لحیانی نشان می‌دهد که بین تجسّس و تحسّس تفاوتی وجود ندارد.
صاحب مصباح المیز می‌گوید: "جسّهُ بیده جسّاً من باب قتل، واجتسّهُ لیتعرّفه و جس الأخبار و تجسّسها تتبّعها و منه الجاسوس لأنّه یتتّبع الاخبار و یفحصُ عن بواطنِ الامورِ". (2)
"جسّه بیده جسّاً" که از باب "قَتل یَقتلُ" می‌باشد و نیز "اجتسّه" یعنی برای شناسائی، وارسی کرد. "جسّ الاخبار و تجسّسها" یعنی دنبال نمودن و پی‌گیری خبرها را کردن. جاسوس نیز از همین باب می‌باشد؛ زیرا در پی جست و جوی خبرها و کنکاش از امور است.
از ظاهر توضیح فیومی، برمی‌آید که تجسّس تنهایی‌گیری زشتی‌ها و عورات نهان نمی‌باشد، بلکه معنائی اعم دارد.
در کتاب مقائیس اللغه در معنای "جسّ" آمده است: "هو تعرّف الشیء بمسّ لطیف و الجاسوس فاعول من هذا: لأنّه یتخبّرُ ما یریده بخفاءٍ و لطفٍ" (3) "جسّ" شناخت چیزی با دریافت نامحسوس و ظریف است. جاسوس- بر وزن فاعول- نیز از همین ریشه است؛ زیرا او هر خبری را که بخواهد به آرامی و بی سر و صدا به چنگ می‌آورد.
جوهری در صحاح می‌نویسد: "و جَسستُ الاخبار و تجسّستها، أی تَفحَّصتُ عنها. و منه الجاسوس و حُکی عن الخلیل: الجواسُ: الحواسُّ و قال ابن برید: قد یکون الجس بالعین ...". (4)
"جَسَستُ الاخبار و تجسّستها" یعنی از اخبار فحص و جست و جو کردم. و از همین ریشه کلمه جاسوس می‌باشد و از خلیل بن احمد "جواسّ" هم حکایت شده و ابن برید می‌گوید: گاهی تجسّس بواسطه‌ی چشم و بصر است.
صاحب اقرب الموارد می‌گوید: "تجسّس الخبر تفحّص عنه، و بواطن الامور بحث عنها ... الجاسوس و الجسیس صاحبُ سرّ الشر و هو العین الذی یتجسُّس الاخبار ثمّ یأتی بها". (5)
"تجسّس الخبر" یعنی در پس خبر به جست و جو پرداختن و نهان امور را کاویدن ... جاسوس و جسیس به حامل پیام فتنه‌انگیز گفته می‌شود؛ یعنی همان جاسوس که در پی خبر می‌گردد و آن‌گاه که به دست آورد، آن را به دروغ می‌آراید.
همو می‌نویسد: "تحسّس استمع لحدیث القوم و طلب خبرهم فی الخیر ... و بالجیم فی الشرّ". (6) تحسّس یعنی به سخن قوم گوش داد و خبر آنها را به قصد خیر دریافت کرد و "تجسّس" یعنی خبر و احوال آنها را به نیت شرّ و فتنه دریافت نمود.
ابن منظور می‌نویسد: "الجاسوس الذی یتحسّس الاخبار بالجیم أو هو فی الخیر و بالجیم فی الشرّ و قیل: التجسّس بالجیم أن یطلبه لغیره و بالحاء، أن یطلبَه لنفسه و قیل بالجیم البحث عن العورات و بالحاء الاستماع. و قیل معناهما واحد فی تطلب معرفة الاخبار". (7)
جاسوس یعنی کسی که در جست و جوی خبرهاست، همانند جاسوس و یا آن که جاسوس در کسب خبر نیّت خیر دارد اما حاسوس نیّت شر و فتنه دارد. برخی گفته‌اند: در "تجسّس" جاسوس خبر را برای دیگری می‌خواهد اما تحسّس خبر را برای خود می‌خواهد. برخی هم گفته‌اند: "تجسّس" جست و جوی عیوب است و تحسّس گوش فرا دادن است و نیز گفته شده: هر دو به یک معنا به کار می‌روند و آن اخباریابی و طلب شناخت اخبار می‌باشد.
از اخفش نقل شده: "لیس تبعُد التجسّس- بالجیم- عن التحسّس- بالحاء- لأنّ التجسّس البحث عمّا یکتم عنک و التحسّس- بالحاء- طلب الاخبار و البحث عنها و هنا قول ثانٍ فی الفرق أنَّه بالحاء تطلبُه لنفسه و بالجیم أن یکونَ رسولاً لغیره قاله ثعلبُ".
معنای "تجسّس" با "تحسّس" تفاوت زیادی ندارد؛ زیرا تجسّس فحص از چیزی است که بر تو پوشیده مانده است و تحسّس، به دنبال اخبار و در جست و جوی آن بودن است. ثعلب بر این باور است که رأی دیگری در این جا وجود دارد که میان این دو تفاوت می‌گذارد؛ چرا که در تحسّس، شخص خبرها را برای خود می‌خواهد اما در تجسّس، فرد خبرگیر، اخبار را برای دیگری می‌خواهد و فرستاده‌ی اوست.
قرطبی در کتاب تفسیر خود پس از نقل این سخن منسوب به اخفش می‌گوید: نظر اوّل یعنی عدم فرق بین تجسّس و تحسّس معروف‌تر است. (8)
در مجموع بدست می‌آید که "تجسّس" از ریشه "جسّ" (9) بوده و در لغت و عرف اختصاص به خبریابی برای دیگران ندارد، بلکه اعمّ از خبرگیری برای خود و دیگری است. چنان که در لسان‌العرب، ابن منظور از قائلین به صرف خبریابی برای غیر، با لفظ "قیل" که نشانه‌ی ضعیف بودن است، یاد شده است. آری ادعای این اختصاص- کسب خبر برای دیگران- در خصوص لفظ جاسوس بعید نیست.
از سوی دیگر ظاهر عبارت مصباح المنیر و کلام منسوب به اخفش که قرطبی در جامع الاحکام نقل کرد، این است که تجسّس منحصر در عیوب و بدی‌ها، و تحسّس تنها، جست و جوی خوبی‌ها و امور خیر نیست و چنین انحصاری در معنای این دو واژه وجود ندارد. ابن منظور نیز تفاوت معنا و انحصار را تنها در واژه‌ی جاسوس می‌داند. البته برخی همانند صاحب اقرب الموارد- چنانکه قبلاً اشاره شد- «تحسّس» و «تجسّس» را دارای دو معنای متفاوت می‌داند.
به نظر می‌رسد از حیث لغوی قول ارجح در معنای "تجسّس" ناظر به جایی که انگیزه‌ی شرّ در میان باشد، است. شاهد این مدعا دیدگاه برخی از لغویون است، که به آنها اشاره می‌کنیم- البته به جز این شاهد شواهد دیگری هم وجود دارد، مثلاً چنانکه گذشت، در اقرب الموارد آمده است که: "الجاسوس و الجسیس، صاحب سرّ الشرّ" (10) جاسوس و جسیس یعنی کسانی که دارای سرّ شری باشند.
همو می‌گوید: "تحسّس: اِستَمَع حدیث القوم و طَلبَ خبرهم فی الخیر ... و بالجیم فی الشرّ" (11)
تحسّس کرد یعنی به گفتار مردم گوش داد تا اخبار سرّی آنها را بدست آورد (اگر نیّت خیر داشته باشد) و تجسّس گویند، در صورتی که نیّت شرّ داشته باشد در ماده‌ی "جسّ" ابن منظور در کتاب لسان العرب می‌گوید: "التجسّس بالجیم: التفتیش عن بواطن الامور و اکثر مایقال فی الشرّ و الجاسوس صاحب سرّ الشرّ" (12) تجسّس با جیم تفتیش کردن از باطن کارهاست و غالباً در امور شرّ استعمال می‌شود.
معاضد قول حاضر بیان برخی از بزرگان از مفسرین نیز می‌باشد، آنها هم قائلند تجسّس با "جیم" در امور شرّ بکار رفته است و تحسّس با "حاء" در امور خیر جریان دارد. (13) ابن منظور هم در لسان العرب به قول ایشان اینگونه اشاره می‌نماید: "و قال بعضُ الناس: التجسّس بالجیم فی الشر و بالحاء فی الخیر". (14)
خلاصه اینکه: "تجسّس" را اکثر لغویان- احتمالاً- به حکم انصراف ظهوری لفظ و غلبه‌ی استعمال، مخصوص امور شرّ و "تحسّس" را مخصوص امور خیر دانسته‌اند. در قرآن کریم نیز شواهدی بر اختیار این قول وجود دارد؛ چه آنکه در مصحف شریف در مورد "تجسّس" فقط یک آیه وجود دارد که در آن از تجسّس نهی شده است. "تجسّس" فقط یک آیه وجود دارد که در آن از تجسّس نهی شده است. "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن یَأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ". (15) ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان‌ها اجتناب کنید که بعضی از گمان‌ها گناه است و از عیوب مردم تجسّس نکنید و پشت سر همدیگر غیبت نکنید، آیا کسی از شما هست که دوست ندارد گوشت برادر مرده‌ی خود را بخورد، قطعاً از چنین کاری اکراه دارید و از خدا پروا کنید که خدا توبه پذیر و مهربان است.
قدر متیقّن از نهی در آیه شریفه جایی است که با مقاصد شرّ باشد (16). امّا در مورد "تجسّس" در قرآن کریم امر نسبت به آن هم از سوی حضرت یعقوب (علیه السلام) وجود دارد؛ "یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ". (17)
البته با وجود امر به تحسّس در این روایت شریفه در برخی از روایات نسبت به آن نهی شده است، مثلاً ابوهریره از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند که "ایّاکم و الظنّ فانّ الظنّ الکذب الحدیث و لاتحسّسوا و لاتجسّسوا و لا تقاطعوا و لاتدابروا و کونوا عبادالله اخواناً". (18)
البته همین که در این روایت و روایات بسیار دیگر هم مضمون با این روایت نهی از تجسّس و نهی از تحسّس جداگانه آمده است، بیانگر اختلاف معنای این دو کلمه است و لذا فرق بین این دو برای جمع بین آیات و روایات وارده برای این معنا أوفق می‌باشد، چنانکه ابن عباس هم قائل به این فرق می‌باشد و شاید نهی از تحسّس و تجسّس در روایت مذکور و در دیگر روایات مذکور از طریق عامه و خاصه به معنای این است که از امور قضایای مردم چه خیر و چه شرّ فحص و کنکاش نکنید. (19) البته تا جایی که در معاجم حدیثی امامیه فحص و جست و جو کردم، روایتی دال بر نهی از تحسّس یافت نشد و به صرف وجود حدیثی در معاجم حدیثی عامه که مشوب به مجعولات است نمی‌توان مدعی حرمت تحسّس بود و حال آن که نبی خدا یعقوب (علیه السلام) فرزندان خود را به آن امر نموده‌اند و در فرق بین این دو واژه قول لغوی و شاهد از مصحف شریف کفایت می‌نماید.
خلاصه اینکه چنانکه گذشت بهتر این است که قائل به اختلاف معنای تجسّس و تحسّس شویم و تجسّس را ناظر به امور شرّ دانسته و تحسّس را در مورد مسائل خیر بدانیم.
پس از اجمالی که در معنای تجسّس بیان شد، به بررسی و واکاوی کلمات مرتبط با تجسّس در متون ادبی، فقهی، قرآنی و روانی می‌پردازیم.
"بحث" یکی از واژه‌هائی است که در قرآن کریم بمعنای کاویدن و جست و جو کردن و تفحص آمده است؛ "فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَاباً یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْأَةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَ عَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْأَةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ‌ ". (20) البته "بحث" در اصل به معنای تفتیش کردن و جست و جو کردن از چیزی در خاک است. (21)
سوره‌ی توبه را هم سوره‌ی بحوث نامیده‌اند؛ چه آنکه این سوره شامل کاویدن و تفتیش اسرار منافقان می‌باشد. (22) این تسمیه دلیلی بر اعم بودن معنای "بحث" و عدم انحصار آن در کاوش در خاک می‌باشد.
در مجمع البحرین آمده است: "قوله تعالی: "غراباً یبحث فی الارض" هو من البحث و هو طلب الشیء فی التراب و البحث ایضاً: التفحص عن الشیء و التفتیش ... و فی الحدیث: "لیس علی الناس أن یبحثوا" أی یتقصوا عن الاحوال و یفتشوا، من قولهم بحث عن الامر بحثاً...". (23)
بر اساس کلام طریحی "بحث" در آیه شریفه بمعنای تفتیش و تجسّس نمی‌باشد، امّا در برخی موارد به معنای تجسّس و تفتیش به کار برده شده است، مثلاً در روایت که می‌گوید: "لیس علی الناس أن یبحثوا" به همین معنا به کار رفته است.
خلیل نیز در کتاب العین یکی از معانی بحث را استخبار و طلب خبر می‌داند و می‌گوید: "البحث: طلبک شیئاً فی التراب، و سؤالکَ مستخبراً ...". (24)
از واژه‌های دیگر مرتبط با تجسّس و تفحص واژه‌ی "تفقّد" می‌باشد. در صحیفه‌ی سجادیه دعای 49 امام می‌فرمایند: "الهی! کم من باغٍ بغانی بمکایده ... و وکّلَ بی تفقّدَ رعایته..." یعنی خدایا چه بسا ستمگری که با تزویرهایش بر من یورش آورده و بر من مراقب گمارده (علیه من جاسوس گمارده است)... در این دعا امام از مکر دشمنان و تفقّد و جاسوسی مراقبان پناه می‌طلبد.
در نهج‌البلاغه هم در نامه‌ی به مالک امیرمؤمنان (علیه السلام) می‌نویسند: "... ثمّ تفقّد اعمالهم و أبعث العیون من اهل الصدق و الوفاء علیم ...". (25) در موارد دیگری هم همین واژه در نهج‌البلاغه به همین معنا به کار رفته است.
از دیگر کلماتی که معنای تجسّس را انتقال می‌دهد، "بَتَلصق" می‌باشد. در دهخدا آمده است که: وقتی گفته شود فلان کس بَتَلصق می‌کند یعنی مخفیانه چیزی را می‌طلبد و نرمی و زیرکی به کار می‌برد، تا خود را به مردم نزدیک سازد. (26)
از دیگر کلماتی که بمعنای جست و جوی شدید و تفتیش می‌باشد، "جوس" است به معنای جست و جوی شدید و تفتیش می‌باشد. در قرآن هم این واژه در سوره‌ی اسراء آیه 5 بکار رفته است: "فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّیَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً". (27) پس هنگامی که وعدهً نخستین فسادانگیزی و طغیان شما فرا رسید، بندگان سخت پیکارگر و نیرومند خود را بر ضد شما برانگیزیم، آنان (برای کشتن، اسیرکردن و ربودن ثروت و اموالتان) لابه لای خانه‌ها را [با دقت] جست و جو و تفتیش می‌کنند و یقیناً این وعده‌ی الهی انجام شدنی است.
"اجتیاس" نیز چنانکه در اقرب الموارد آمده است به معنای "جوس" می‌باشد. (28)
از دیگر واژه‌هایی که قریب به تجسّس و هم معنای آن ذکر گردیده است "تفحّص" می‌باشد؛ چنانکه در "المختار من صحاح اللغه" آمده است: "جسّ الاخبار و تجسّسها: تفحصّ عنها". (29)
از دیگر واژه‌هایی که مرتبط با تجسّس می‌باشد، "تحسّس" است- که چنانکه گذشت- برخی قائلند هم معنای تجسّس است و برخی قائل به تفاوت بین این دو واژه می‌باشند که ما نیز در گذشته با بیان شواهدی قائل به این رأی شدیم. در این جا بر اساس بررسی‌های خود در کتب لغت موجز به تفاوت‌های این دو واژه اشاره می‌کنیم که عبارتند از:
الف) جسّ اخصّ از حسّ است؛ زیرا جسّ شناختن چیزی است که حس آن را درک می‌نماید.
ب) تجسّس تفتیش و بازرسی از بواطن و پنهانی‌های امور می‌باشد، در حالی که تحسّس جست و جو از چیزی است که دیگری آن را می‌داند.
ج) تجسّس در امور شرّ و تحسّس در امور خیر می‌باشد.
د) تجسّس به دست آوردن خبر برای دیگری است و تحسّس تفتیش و طلب خیر برای خویش است.
هـ) تجسّس بحث و کنجکاوی از عورات و تحسّس استماع اخبار مردم است. (30)
با توجه به مطالبی که قبلاً اشاره شد و آنچه در این جا بدان پرداختیم، این گونه به نظر می‌رسد که اعتقاد به هم معنا بودن دو واژه‌ی تجسّس و تحسّس دارای ضعف و اشکال بوده، بلکه این دو لفظ دارای معنای متفاوتی هستند و رابطه‌ی بین آن دو عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی تحسّس عام و تجسّس نوع خاصی از تحسّس می‌باشد. (31)
از دیگر کلماتی که ارتباط با تجسّس دارد، "ترصد" می‌باشد. در مصباح المنیر آمده است که: "الترصد: القعود علی الطریق و منه الرصدی: الذی یقعد علی الطریق ینظر الناس لیأخذَ شیئاً من اموالهم ظلماً و عدواناً". (32)
وجه قرابت تجسّس و ترصد در این است که هر دو تتبّع و جست و جوی در اخبار دیگران است، با این تفاوت که تجسّس اعم از ترصد می‌باشد؛ چه آنکه ترصد بر اساس بیان لغویون به نشستن و انتظار کشیدن بر سر راه اطلاق می‌گردد، امّا تجسّس اعم از آن می‌باشد.
از دیگر واژه‌های مرتبط با تجسّس "تنصت" می‌باشد، در مصباح المنیر آمده است که: "التنصت هو التسمع، یقال: أنصت انصاتاً أی: استمع، و نصت له أی: سکتَ مستمعاً، فهو اعم من التجسّس، لأنَّ التنصت یکون سرّاً و علانیه". (33)
تفاوت تجسّس و تنصت بر اساس بیان فیومی در این است که تنصت گاهی به صورت سّری است و گاهی به صورت آشکار است و حال آنکه تجسّس اخصّ از تنصت بوده و فقط به صورت سرّی است.
از دیگر واژه‌های مرتبط با تجسّس و جاسوسی، واژه‌ی "عین" است. لذا مشاهده می‌شود که در کتب روائی و فقهی عین و جاسوس به یک معنا استعمال شده‌اند، مثلاً ذهبی در شرح صحیح مسلم می‌گوید: "أنَّ العین هو الجاسوس". (34)
در "فتح الباری فی شرح صحیح البخاری" و "نیل الاوطار" درباره‌ی استعمال "عین" به جای جاسوس چنین آمده است:
"إنّ الجاسوس یُسمِّی عیناً لأنَّ عملَه بعینه أو لشدةِ اهتمامه بالرؤیه ... فکأنَّ جمیع بدنه صار عیناً". (35)
همانا جاسوس، عین و چشم نامیده شده است، زیرا عمل جاسوس با چشمش انجام می‌گیرد. یا به دلیل اهمیّت نگاه کردن و رؤیت است. مثل این که تمام بدن جاسوس، چشم می‌شود.
در کتاب "دائرة المعارف الاسلامیه" جاسوس اینگونه تعریف شده است: جاسوس کلمه‌ای است که بر معنای معروفش دلالت می‌کند و ملازمه با کلمه‌ی عین به معنای رقیب دارد و از همین روست که جدائی بین این دو کلمه در جمیع حالات و موارد ممکن نیست. (36)
فیومی در کتاب "مصباح المنیر" عین را به معنای جاسوس گرفته و گفته است: "العین: الجاسوس ...". (37)
از واژه‌های دیگری که به تجسّس مرتبط می‌باشد، "سمع" و مشتقات آن است، که عبارتند از:
سمّاعون: جاسوسان، خبرجویان (38)
سمّاعون الکذب: جاسوسان بنی قریظه (39)
سمع به: عیب او را اشتهار داد و رسوایش نمود. (40)

پی‌نوشت‌ها

1. ابن منظور، 1414ق، ج2، ص 283.
2. مقری فیومی، بی‌تا، ج1، ص 125.
3. ابن فارس، 1404 ق، ج1، ص 414.
4. جوهری، 1410 ق، ج3، ص 913.
5. شرتونی، 1403ق، ج1، ص 123.
6. شرتونی، 1403ق، ج1، ص 191.
7. ابن منظور، 1414ق، ج2، ص 283.
8. انصاری قرطبی، بی‌تا، ج16، ص 333.
9. در تاج العروس آمده: (الجس: المس بالید) حبسّ به معنی مس کردن با دست است؛ مقری بیهقی، ابوجعفر احمدبن علی محمد (1336)، تاج المصادر، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ج1؛ ص 213، و همچنین در معنای «حبسّ» در مفردات راغب آمده: «اصل الحبسّ العرق و تعرف بنفسه للحکم به علی الصّحه و السقم» جسّ در اصل به معنای لمس کردن رگ و شناسائی نبض به منظور حکم کردن به صحت یا بیمار می‌باشد؛ راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد (بی‌تا)، المفردات فی غریب القرآن، تهران: مکتبه المرتضویه، ص 93.
10. شرتونی، 1403ق، ج1، ص 123.
11. شرتونی، 1403 ق، ج1، ص 191.
12. ابن منظور، 1414ق، ج2، ص 283.
13. ثعالبی، 1416ق، ج4، ص 190؛ طبرسی، بی‌تا، ب، ج9، ص 137؛ نیسابوری، 1416ق، ج26، ص 150.
14. ابن منظور، 1414ق، ج2، ص 283.
15. سوره مبارکه حجرات: آیه 12.
16. در دعاها علاوه بر کلمه ستار و ساتر، تعابیر فراوانی در مورد پرده‌پوشی خداوند نسبت به بندگان وجود دارد:
«یا من اظهرالجمیل یا من ستر القبیح یا من لم یؤاخذ بالحبره یا من لم تهیک الستر یا عظیم العفو» بند 23 دعای جوشن کبیر همچنین در دعای کمیل می‌خوانیم: «... اللهم لا اجد لذنوبی غافراً و لا لقبائحی ساتراً و لا شیء من عملی القبیح بالحسن مبدلاً غیرک ...» و در ادامه آن: «... اللهم مولای کم من قبیح سترته...»
17. سوره مبارکه یوسف: آیه 87.
18. ابن عربی، 1408ق؛ ج4، ص 1724 به نقل از صحیح مسلم.
19. مکارم شیرازی، 1412ق؛ ج7، ص 285.
20. سوره مبارکه مائده: آیه 31.
21. قرشی، 1361، ج1، صص 161-162.
22. ابن عربی، 1408ق، ج2، ص 891.
23. طریحی، 1410ق، ج2، ص 235.
24. فراهیدی، 1410ق، ج3، ص 207.
25. نهج البلاغه، فیض‌الاسلام، نامه‌ی 53.
26. دهخدا، 1388ش، ج16، ص 342.
27. قرشی، 1361، ج2، ص 89.
28. شرتونی، 1403ق، ج1، ص 150.
29. زین الدین الرازی، 1363، ص 115.
30. محقق، بی‌تا، ج5، صص 166- 167.
31. ر. ک: طریحی، 1410ق، ج4، ص 57 و 58 و 62، عبدالفتاح الصعیدی و حسین یوسف موسی 1987م، ج1، ص 238، مقری فیومی، بی‌تا، ج1، ص 101، محقق، 1382، ص 76 و 158.
32. مقری فیومی، بی‌تا، ج1، ص 72.
33. مقری فیومی، بی‌تا، ج1، ص 75.
34. ذهبی، 1413ق، ج2، ص 104.
35. عسقلانی، 1410ق، ج6، ص 126؛ شوکانی، 1412ق، ج8، ص 10.
36. موسوی بجنوردی، 1382، ج10، ص 401.
37. مقری فیومی، بی‌تا، ج1، ص 101.
38. عبدالفتاح الصعیدی و حسن یوسف موسی 1987 م، ج5، ص 535.
39. محقق، 1382، ص 169 و 177.
40. سیاح، 1376، ج2، ص 732.

منبع مقاله :
علی اکبری بابوکانی، احسان؛ (1391)، تجسس از حریم خصوصی افراد در فقه امامیه، تهران: دانشگاه امام صادق، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.