زمزمه محبت (1)

محیط دانشگاه به‏طور طبیعی، محیط شادابی، نوگرایی، نوآوری و نوزایی است . محیط دانشگاه، محیط بالیدن شخصیتها، جوشیدن استعدادها و بروز و ظهور نقاط درخشان پنهان در شخصیت انسان است . همچنین دانشگاه محیط صفا و خلوص و حقیقت‏جویی
سه‌شنبه، 12 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زمزمه محبت (1)
زمزمه محبت(1)
 
 
 
 
 

 
این مقاله در دو قسمت تنظیم گشته است که قسمت اول اختصاص به بیانات مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان دارد و قسمت دوم در بردارنده گزیده ای از پرسش های دانشجویان از محضر مقام معظم رهبری و پاسخ ها ی حکیمانه معظم له می باشد.

ویژگی‏های محیط دانشگاه

محیط دانشگاه به‏طور طبیعی، محیط شادابی، نوگرایی، نوآوری و نوزایی است . محیط دانشگاه، محیط بالیدن شخصیتها، جوشیدن استعدادها و بروز و ظهور نقاط درخشان پنهان در شخصیت انسان است . همچنین دانشگاه محیط صفا و خلوص و حقیقت‏جویی هم هست; چون مجموعه جوانند و اینها از خصوصیات جوان است . درعین‏حال دانشگاه نمودار و نشان‏دهنده‏ی حساسیت در برابر پدیده‏های نامطلوب نیز هست; یعنی آن چیزی که از دید جوان - از نگاه ارزشی و نگاه آرمانی - نامطلوب باشد، بیش از همه در محیط دانشگاه نسبت‏به آن حساسیت‏به‏وجود می‏آید که این حساسیت گاهی با زودرنجی توام است . همچنین اگر زمینه فراهم باشد، محیط دانشگاه - علی‏رغم آن‏که عده‏یی گمان می‏کنند یا می‏خواهند وانمود کنند چنین نیست - محیط گرایشهای دینی و معنوی لطیف هم هست . این خصوصیاتی است که به‏طور طبیعی، در هر مجموعه‏ی دانشگاهی در کشور ما وجود دارد .

گرایش دانشجو به مسائل معنوی

در مورد بخش اخیر، یعنی گرایش به مسائل معنوی، چون فضای جلسه‏ی شما برای ما بسیار فضای خوشایندی است و صفا و معنویت و نورانیت جوانی در این فضا محسوس است، می‏خواهم این مطلب را قبل از شروع مطالب اصلی عرض کنم که من پرهیزگارترین و نورانی‏ترین جوانها را هم در مواردی در میان دانشجوها دیده‏ام . فراموش نمی‏کنم از جوان نوزده یا بیست‏ساله‏یی که بعد از شهادتش، وصیت‏نامه‏ی او را دیدم . او نوه‏ی یکی از علمای معروف و مراجع تقلید زمان خود بود و آن مرجع تقلید و عالم معروف، اهل سلوک و معرفت و توحید شمرده می‏شد . وقتی وصیت‏نامه‏ی جوان را خواندم، این‏طور فهمیدم که این جوان نوزده، بیست‏ساله‏ی دانشجو، در رسیدن به آن حالت‏حضور، حالت کشف و حالت عروج معنوی و روحی - چیزی که هر سالکی، هر عارفی و هر جویای حقیقتی، آرزوی آن را دارد - اگر از پدربزرگ مجتهد و عارف خود که شاید شصت، هفتاد سال هم در آن راه زحمت کشیده بود، جلوتر نباشد، عقب‏تر نیست . البته این حالت، همیشه و برای همه پیش نمی‏آید . شرایطی که در آن، انسان به معنای حقیقی کلمه مجاهدت می‏کند و آن من نامطلوب در عروج انسانی را که مزاحم حرکت او به سمت‏بالاست زیر پا لگد می‏کند و از شهوات و غرائز و حیوانیت‏خود صرف‏نظر می‏کند، ناگهان چنین عروجی برای یک جوان پیش می‏آورد . به‏هرحال ما این نمونه‏ها را در بین جوانهای دانشجو دیده‏ایم و این یک نمونه بود که عرض کردم . موارد دیگری را هم من یا از دور یا از نزدیک مشاهده کرده‏ام .

نشاط جوان در زمینه‏های مادی و معنوی

می‏خواهم بگویم همان‏طور که در میدان رقابت ورزشی قوا و نشاط شما جوانها از یک پیرمرد بیشتر است، در میدان رقابت و مسابقه‏ی به سمت معنویت هم توانتان بیشتر از یک پیرمرد است; یعنی همان‏طوری که اگر من و شما الان مسابقه‏ی دو بدهیم در این فضا، یقینا شما جلوتر از من می‏افتید; اگر از نقطه‏ی واحدی به سمت عروج به مراتب معنوی هم حرکت کنیم، باز شما از من جلوتر می‏افتید; این را بدانید; قضیه این‏گونه است . جوان، قوت و نشاطش، هم در زمینه‏ی مادی و هم در زمینه‏ی معنوی، جوان است . همچنانی‏که شما در ورزش جسمانی، از پیر قویتر و بانشاطترید و استعدادتان بیشتر است، در زمینه‏ی معنوی هم همین‏طور است و می‏توانید پیش بروید; این را قدر بدانید . گاهی که گفته می‏شود جوانی را قدر بدانید، ذهن به راههای دیگر می‏رود .

مهمترین مظهر قدردانی از جوانی

مهمترین مظهر قدردانی از جوانی همین است که از این صفا و نورانیت و از این ناآلودگی و پیراستگی طبیعی انسان جوان، استفاده کنید و خودتان را در زمینه‏های تزکیه و اخلاق پیش ببرید . این ان‏شاءالله ذخیره‏ی همه‏ی زندگی شما خواهد شد . راهش هم رعایت دو نکته است: ذکر و توبه . ذکر یعنی یاد . یاد در مقابل غفلت است; غفلت از خدا، غفلت از وظیفه و مسؤولیت، غفلت از آن هنگام حساس مواجهه با ماموران الهی در عالم ملکوت - عالم بعد از عبور از جسمانیت - و محاسبه‏ی بزرگ انسان در مقابل خدا در قیامت; اینها یاد است . این یادها تعیین‏کننده است . این‏طور نبوده که فقط به ما بگویند به قیامت معتقد باشید برای این‏که اعتقادی مثل اعتقاد علمی داشته باشید; نه، برای این‏که این اعتقاد در زندگی ما، در حرکت ما و در تصمیم‏گیری ما تاثیر بگذارد، این یاد را در خودتان حفظ کنید . «انما تنذر من اتبع الذکر» ; انذار پیغمبر و انذار الهی هم مفید به حال کسانی است که به دنبال یاد هستند و خود را از غفلت دور نگه می‏دارند; این یک نکته . نکته‏ی دیگر توبه است . ممکن است کسی بگوید ما که جوانیم و هنوز عمری از ما نگذشته که مثل شماها گناه زیادی کرده باشیم و محتاج توبه باشیم . نه; این درست نیست، توبه وظیفه‏ی همیشگی انسان است . پاکترین انسانها هم باید توبه کنند . توبه یعنی برگشت‏به خدا، برگشت از راه خطا، توجه دادن دل به پروردگار و رو را به طور کامل به خدا کردن; در حد امام سجاد ( علیه‏السلام) . از امام سجاد ( علیه‏السلام)، این امام معصوم چه کسی پاکتر؟ شما صحیفه‏ی سجادیه را اول تا آخر ببینید . ببینید چه حالی، چه سوز و گدازی و چه توبه‏یی در آن نهفته است; «هذا مقام من استحیی لنفسه منک و سخط علیها و رضی عنک‏» . امام سجاد ( علیه‏السلام) به خدای متعال عرض می‏کند: پروردگارا! من بر نفس خودم که گاهی از فرمان تو سرپیچی کرده، خشمگینم . از تو راضیم و به‏خاطر سرپیچی نفس از تو شرمنده‏ام . این راز و نیاز و سوز و گداز امام سجاد ( علیه‏السلام) است .

قدر جوانی را بدانید

به‏هرحال در شروع صحبت‏خواستم این نکته را عرض کنم که: عزیزان من; جوانان! قدر جوانی را بدانید و این دلهای پاک، این نورانیت و این صفا را که به‏هرحال در شما هست، حفظ کنید . حتی گاهی اگر خطایی هم از جوانی سر می‏زند، مادامی که گناه متراکم نشده باشد، آن نورانیت محفوظ است . البته هر یک گناه، بخشی از آن را کم می‏کند که علاجش توبه است . برگشتن و توبه‏ی ما، ان‏شاءالله توجه و محبت الهی را متوجه‏مان خواهد کرد; این نکات را برای توجه دلهای شما عرض کردم .

چرا آمریکا را یک تهدید می‏دانیم؟

استفاده‏ی امریکا از مزایای ابرقدرتی انحصاری
من مناسب می‏دانم دو مساله را عرض کنم . البته سعی می‏کنیم تا آن‏جایی که ممکن است، صحبت پیرامون این دو مساله، وقت کمتری بگیرد تا برای پاسخ دادن به سؤالات شما، وقت‏بیشتری بماند . یک مساله، مساله‏ی کنونی امریکا و جمهوری اسلامی است; مساله‏یی که ذهنها و دلها و تحلیلها را در حجم زیادی به خودش متوجه کرده است . من اجمالی از این مساله عرض می‏کنم و بعد به مساله دوم می‏پردازم که بیشتر به شما جوانها ارتباط پیدا می‏کند; یعنی همین شعارهای اساسی که در این چند سال داده شده و آنچه بیش از همه به دانشگاهها ارتباط پیدا می‏کند، جنبش تولید علم و جنبش نرم‏افزاری است‏یا جنبش عدالتخواهی که اصلا خطاب به دانشجوها بود، یا مبارزه‏ی با فساد و حرکت مبارزه‏ی با فساد . چند شعار این‏گونه هست که در این چند سال داده شد و مایلم مقداری راجع به اینها صحبت کنم . در مورد مساله‏ی اول باید بگویم که بحث درباره‏ی امریکا و موضع جمهوری اسلامی در قبال امریکا به صورت یک راهبرد بلندمدت، احتیاج به بحثی مفصل دارد . امیدوارم این فرصت را پیدا کنم و بتوانم باز در یک جمع جوان و ترجیحا دانشجویی، این بحث را مطرح کنم . برای آن وقت‏حرفهای گفتنی زیادی داریم . اما آنچه که در این جلسه می‏خواهم به شماها عرض کنم، مساله‏ی وضع فعلی امریکا و چالشی است که در صحنه‏ی بین‏المللی - بخصوص بعد از قضیه‏ی عراق - پیدا کرده است . همچنین تهدیدهایی که احیانا مستقیم و غیرمستقیم به برخی از ملتها و گاهی هم به ما از آنها سر می‏زند و در بین مجموعه‏های گوناگون مردم ما هم انعکاس می‏یابد . ببینید! حدود ده، دوازده سال است که امریکا به‏عنوان ابرقدرت منحصر دنیا شناخته شده است . امریکاییها، بعد از سقوط شوروی، اصرار داشتند این را تثبیت کنند که تنها ابرقدرت دنیا آنها هستند و دنیا، دنیای تک‏قطبی است . آنها رویکردی را بر اساس این منطق دنبال کردند . آن رویکرد این است که از مزایای این ابرقدرتی انحصاری استفاده کنند . البته این فکر، فکر سابقه‏داری است و تازه و جدید نیست . آن‏طور که از مجموعه‏ی گفتارهای سیاسی و مدارک سیاسی که در دسترس قرار می‏گیرد و حتی بعضی از مقالات صادرشده از مراکز سیاسی امریکا استنباط می‏شود، انسان می‏بیند این فکر، فکر ریشه‏دار و سابقه‏داری است، منتها برای این‏گونه ماجراجوییها در هر جای دنیا، ناگزیر آدمهای مناسبی مورد نیازند . بالاخره وقتی بخواهند بولدوزری بگذارند تا ساختمانی را خراب کند، راننده‏ی بی‏کله‏ی جسوری هم لازم است تا پشت این بولدوزر بنشیند . اگرچه ساختمان را او خراب نمی‏کند و بولدوزر خراب می‏کند، اما وجودش هم لازم است . یا اگر در یک فیلم باشد، بدلکار جسور هیجان‏طلبی لازم است . بعد از انتخاب رئیس جمهور کنونی امریکا، این شرط هم تحقق پیدا کرد . آدمی است‏به‏طور طبیعی دارای خلقیاتی متناسب با این روحیه‏ی تجاوزگرانه و ماجراجویانه . آنها می‏خواهند این روحیه را در دنیا به همه - چه دوستانشان و چه دشمنانشان - تفهیم کنند; حتی به دوستانشان که مایلند رفتار آنها در سطح بین‏المللی، رفتار یک ابرقدرت منحصری باشد که حقوقی برای خودش دارد، مطالباتی برای خودش دارد و می‏خواهد این مطالبات را به هر کیفیتی که ممکن باشد بگیرد .

علت رویکرد امریکا به خاورمیانه

خوب; بخشی از این رویکرد، طبعا مربوط به ایران می‏شود . یعنی جزو کشورهایی هستیم که نگاه این حوزه‏ی زیاده‏طلبی، در بخشی متوجه ما هم هست; چون نگاه عمده‏ی امریکا در این رویکرد و حرکت‏سیاسی، بیشتر به خاورمیانه است . همان‏طور که می‏دانید خاورمیانه مرکز ثروت و مرکز مهم جغرافیایی است و اهمیت دارد . طبعا ما هم با خصوصیات برجسته‏یی که در کشورمان هست، در این منطقه‏ایم . چرا ایران در این چالش، طرف توجه قدرت متجاوز و کانون متجاوز، یعنی امریکاست؟ همان‏گونه که گفتیم، اولا به این دلیل که ایران کشوری بزرگ، ثروتمند و برخوردار از منابع بسیار مهم زیرزمینی است . دومین ذخیره‏ی گاز در سطح دنیا، متعلق به کشور ماست . ذخیره‏ی بسیار ارزشمند نفت و خیلی از منابع زیرزمینی دیگر متعلق به ایران است . کشوری است‏با جمعیت زیاد، موقعیت جغرافیایی حساس، مرز طولانی در خلیج فارس و دریای عمان; اینها همه امتیازات یک کشور است . راه تقریبا منحصر غرب به آسیای میانه و آن منطقه از دنیا هم، از این‏جا می‏گذرد; یک دلیل این است . قهرا با این دلیل طبیعی، کشور ما ایران مورد توجه و طرف چالش امریکا قرار می‏گیرد . یک دلیل دیگر، مساله‏ی هویتی است; هویت جمهوری اسلامی . این‏که در نقطه‏یی از دنیا، نظامی سرکار بیاید که معتقد به نفی ظلم باشد، معتقد به نفی استبداد باشد و اصلا هر نوع ظلم و استبدادی را نفی کند; معتقد به نفی وابستگی اقتصادی و فرهنگی و سیاسی خودش به قطبهای جهانی باشد، متکی و معتقد به مردم‏سالاری باشد - یعنی برخاسته بودن و برانگیخته بودن از سوی مردم و ملت‏خود - و همه‏ی این مفاهیم را هم از مبانی دینی و اعتقادی و ایمانی گرفته باشد، نه از قراردادهای اجتماعی - که فرق بین دموکراسی غربی و مردم‏سالاری ما در همین است و جای بحث و صحبت کردن و تفصیل دارد - خیلی مهم است . در مردم‏سالاری دینی چون نگاه مردم‏سالاری بر اساس یک اعتقاد دینی است، قابل نقض نیست; یعنی اگر کسی توانست در انتخابات تقلب کند یا به شیوه‏یی نظر مردم را جلب کند که به ناحق نگاهشان به وی متوجه باشد، در منطق مردم‏سالاری دینی او حقی ندارد، او مبطل است; او محق نیست . فرض کنید ارزشی را که در او نیست، وانمود کند در او هست، بعد، مردم به او اقبال کنند و رای و نظر بدهند . این شیوه در منطق لیبرالیسم که پایه‏ی لیبرالیسم غربی است، کاملا پذیرفته شده است; اما در منطق مردم‏سالاری دینی نه، این شیوه قابل قبول و پذیرفته شده نیست . سختگیری در این‏جا، به‏خاطر اتکاء به مبانی دینی و ایمانی، بیشتر است . پس نفی ظلم، نفی سلطه، نفی استبداد، نفی وابستگی و نفی فساد، همه منبعث و برخاسته‏ی از اعتقاد دینی است . بدیهی است وقتی نظامی با این خصوصیات به‏وجود بیاید، برای هر کس که در هر جای دنیا معتقد به ظلم بین‏المللی، معتقد به استبداد بین‏المللی، معتقد به نفی حقوق ملتها و کشورها و معتقد به بی‏اعتنایی به مرزهای کشورهای مستقل است، دشمن و طرف مقابل و رقیب غیرقابل تحملی محسوب خواهد شد; به‏طور طبیعی این‏طور است . بنابراین وقتی که یک سلطه‏ی بین‏المللی و یک ابرقدرت مثل امریکا، سیاست و راهبردش را بر این قرار می‏دهد که منافع خودش را تامین کند، اگر منابع کشورهای دیگر به‏خطر بیفتد، برایش مهم نیست . طبیعتا وقتی نظامی دارای خصوصیات مثبت مذکور در دنیا وجود داشته باشد - بخصوص در منطقه‏یی که کانون توجه امریکا از لحاظ منافع است - بدیهی است‏بین اینها تضاد و چالش، یک امر قهری و حتمی و اجتناب‏ناپذیر است .

انقلاب اسلامی و ابداع یک فرهنگ جدید

علاوه بر اینها، انقلاب اسلامی فقط این نبود که دگرگونی‏یی در داخل کشور ایجاد کند، یک فرهنگ خلق کرد; فرهنگی که در همه‏ی کشورهای اسلامی به‏طور متفاوت - در بعضی کشورها خیلی شدید، در بعضی کشورها با شدت کمتر - اثر خودش را در ذهنها; بخصوص ذهن جوانها روشنفکرها و دانشگاهیها باقی گذاشت . بلاشک شما از گرایشهای قشر جوان در کشورهای اسلامی نسبت‏به انقلاب، نسبت‏به امام (ره) و نسبت‏به ارزشهای ملت ایران و ایستادگی‏اش مطالبی شنیده‏اید، اما یقینا آنچه شنیده‏اید، بمراتب کمتر از آن چیزی است که در واقع وجود دارد . در طول این بیست و یکی دو سال، بمرور، تفکر اسلامی، فکر بیداری اسلامی، بازگشت‏به اسلام و تمسک به اسلام، در ذهنها به صورت اندیشه‏یی ماندگار درآمده است .

یک اعتراف بسیار عجیب

چند ماه قبل از این، یک استراتژیست امریکایی در توصیه‏های خودش به دولت امریکا گفته است: در کشورهای اسلامی به هیچ وجه نباید برای ایجاد دموکراسی عجله کرد; زیرا اگر امروز انتخابات آزادانه در هر یک از کشورهای اسلامی برگزار شود، حکومتهای اسلامی و جریانات اسلامی بر سر کار می‏آیند و مردم اینها را می‏خواهند . این اعتراف بسیار عجیبی است; حرف بسیار مهمی است . می‏گوید دموکراسی در کشورهای اسلامی، زودرس است . این حرف و ادعا، نشان‏دهنده‏ی آن است که تفکر بیداری اسلامی و تفکر بازگشت‏به اسلام که کانون آن هم در جمهوری اسلامی و میان شما مردم بود، منتشر شده و به همه‏ی دنیا رسیده است . این اعتبار و ارزش کمی نیست . خوب; این بذر اکنون پاشیده شده است . اگر مراکز قدرت جهانی و کانونهای استکبار جهانی بخواهند این بذر نروید، راهش چیست؟ طبیعی‏ترین راهش این است که با سرچشمه‏های جوشان آبیاری کننده‏ی این بذر مقابله کنند . این هم یکی از علل دشمنی استکبار با جمهوری اسلامی و کشور ماست که شرحش بماند، چون فعلا بحث ما بر سر امریکاست . بنابراین چنین تقابلی وجود دارد .

پیشینه تقابل امریکا با ایران

این تقابل از اول انقلاب هم بوده است . کسی گمان نکند که تقابل امریکا با ایران امر جدید و تازه‏ای است; نه، از شروع انقلاب، این تقابل شروع شد . چند ماه - شاید سه یا چهار ماه - از پیروزی انقلاب نگذشته بود که مجلس سنای امریکا یک قطعنامه‏ی بسیار شدیداللحنی علیه انقلاب صادر کرد . البته این‏جا مردم اجتماع کردند، تظاهرات کردند و گفتند چرا دخالت می‏کنید؟ غرض; از اول شروع کردند . منتها در یک دوره‏ی نسبتا طولانی، تقابل امریکا با جمهوری اسلامی، بیشتر تقابل عملی بود . تقابل عملی در مقابل تقابل نظری است که بعد توضیح خواهم داد .

تقابل عملی امریکا با ایران

تقابل عملی یعنی اقدام برای ضربه‏زدن به جمهوری اسلامی از انواع مختلف . تقابل عملی از همین قطعنامه‏ی سنای آمریکا شروع شد . در این‏جا کودتای نظامی راه انداختند . کودتای پایگاه شهید نوژه معروف است که حتما شنیده‏اید و شاید اطلاعاتی هم داشته باشید . البته، ما در جریان ریز قضایا بودیم . کودتای نظامی بسیار خطرناکی بود که مقدماتش را هم چیده بودند، اما نتوانستند آن را به جایی برسانند . مسدود کردن حسابهای بانکی کشور ما در هر جایی که اینها می‏توانستند دخالت کنند، تقابل عملی دیگری بود . در بانکهای امریکا، پولهای زیادی متعلق به ملت ایران وجود داشت; از جمله پولهای دولت در معاملاتی که داشتند . اینها، همه‏ی حسابها را مسدود کردند . ضدانقلاب را به انواع مختلف تحریک کردند، نه فقط ضدانقلاب راست - یعنی سلطنت‏طلبها - بلکه غیرمستقیم، ضدانقلابها و گروههایی را هم که وابسته به جریان چپ آن روز بودند تحریک می‏کردند که مدارک و نشانه‏هایی در دست است . حمله‏ی نظامی به طبس، تحریم اقتصادی، قطع رابطه، قطع خرید نفت و تشویق عراق به جنگ، که این موضوع را در اول تحلیل گفتم . ما یک وقت‏به‏عنوان یک تحلیل می‏گفتیم امریکاییها حتما به عراقیها چراغ سبز نشان دادند، گفتند کمک کنید، تشویق کردند، بعد هم خودشان کمک کردند، گفتند حمله کنید، بعد هم خودشان کمک کردند . این را تحلیل می‏کردیم . پس از گذشت چند سال، اسناد و مدارکی به دست آمد و معلوم شد که تحلیلهای ما کاملا درست و منطبق با واقعیات بوده و مدارکش روشن است . تحریک عراق به جنگ، کمکهای پربهایی که به عراق کردند و بعد سرنگونی هواپیما که نزدیک به سیصد نفر کشته شدند; هواپیمای ما را در خلیج فارس سرنگون کردند . کشتی ما - کشتی ایران اجر - را قلدرانه در دریا توقیف کردند . اینها برخوردهای عملی، آن هم در آن موقعیت‏حساس است . زمان ریاست جمهوری بنده به سازمان ملل رفتم و در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی بسیار پرشوری کردم . چند کانال تلویزیونی اروپایی هم مستقیم سخنرانی را پخش کردند . خوب; ممکن بود تاثیرات زیادی بگذارد . در همان روز یا فردای روز سخنرانی، کشتی ایران اجر را در خلیج فارس توقیف کردند! در نیویورک بودیم و هر کانال تلویزیونی‏یی را که باز می‏کردیم، ماجرای کشتی ایران اجر و اقدام به مین‏گذاریش در خلیج فارس، تمام فضای تبلیغاتی امریکا و بلکه دنیا را پر می‏کرد . این کار برای آن بود که آن سخنرانی را تحت‏الشعاع قرار دهند . حمله به سکوهای نفتی و امثال این اقدامات، نوع دیگر تقابل عملی‏شان بود . در طول این سالها بیشتر تکیه روی تقابل عملی بود; عملی یا سیاسی یا اقتصادی یا نیمه‏نظامی و حتی نظامی .

مبارزه‏ی نظری امریکا با ایران

امریکا بعد از این‏که سالهایی را در مقابل جمهوری اسلامی و ملت ایران، با این روش عمل کرد، به این نتیجه رسید که تقابل عملی کافی نیست و باید در کنار آن، تقابل و تخاصم و مبارزه‏ی نظری را هم شروع کنند . معنای تقابل نظری چیست؟ یعنی مبارزه‏ی با جمهوری اسلامی در صحنه‏ی اعتقاد، در زمینه‏ی فرهنگ و در زمینه‏ی مسائل اخلاقی . البته قبلا هم یک مبارزه‏ی جدی بود; منتها احساس کردند باید نقطه‏ی ثقل این باشد . فکر کردند با مبارزه‏ی اعتقادی می‏توانند بخش عظیمی را فلج کنند و یک مانع را بردارند . فکر کردند با مبارزه‏ی در زمینه‏های اخلاقی، یک بخش دیگر از امکان و سلاحی را که در اختیار جمهوری اسلامی است، بگیرند; یعنی این سیاست امریکا شد .

آگاهی از طرح دشمن

این‏که ما بتوانیم طرح کلی دشمن را در مورد خودمان بدانیم، بخشی از توان دفاعی ماست; به این مساله توجه داشته باشید . ندانستن این‏که دشمن چه در سر دارد و چه می‏خواهد بکند، غفلتی است که ممکن است ما را از امکان برخورد و امکان دفاع محروم کند; ما باید این را کاملا بدانیم . از سالهای هفتاد و سه و هفتاد و چهار - یعنی از حدود هشت، نه سال پیش - بتدریج و به‏صورت روزافزون، این مبارزه‏ی اعتقادی - اخلاقی شروع شد . بنده همان وقتها شروع این مبارزه را احساس کردم . بحث تهاجم فرهنگی‏یی که مطرح کردیم، ناشی از این بخش قضیه بود . یعنی در کنار آن حرکات عملی سیاسی و اقتصادی و غیره، حقیقتا یک تهاجم در زمینه‏ی مسائل فرهنگی و با ابزارهای فرهنگی آغاز شد .

هدف از تقابل نظری و حمله‏ی اعتقادی

هدف از این تقابل نظری و حمله‏ی اعتقادی، امری معلوم و روشن است . چون نظام جمهوری اسلامی، نظامی متکی به مردم است و مردم هم با ایمان و روحیه و اعتقاد خودشان به این نظام علاقه‏مند و دلبسته‏اند و از آن دفاع می‏کنند - این حقیقت در طول این سالها فهمیده شد - که اگر این ابزار از دست نظام اسلامی گرفته شود، بدیهی است‏برای کسی که فکری برای این کشور و این نظام در سر دارد، چقدر حائز اهمیت است . لذا دیدیم از همان سالهای هفتاد و سه، هفتاد و چهار، هفتاد و پنج و هفتاد و شش روزبه‏روز این تقابل شدیدتر شد . رخنه‏افکنی در مبانی اعتقادی و ارزشی نظام در سطوح مختلف شروع شد . حتی در خود انقلاب و حتی در ریشه‏های عمیق‏تر انقلاب مانند اسلام، عاشورا، تشیع و جدا نبودن دین از سیاست که جزو مبانی مسلم فکری در نظر متصدیان انقلاب و روشنفکران کشور و پیشروان این حرکت عظیم بود، شبهه‏افکنی و تردیدافکنی به شکل همه جانبه و عمیق شروع شد . سمینارها تشکیل دادند، کنگره‏ها تشکیل دادند، نشریات تخصصی در این زمینه در خارج از کشور به‏وجود آوردند و هرچه هم توانستند در داخل کشور از پایگاههایی که ممکن بود در اختیار آنها باشد و در اختیارشان بود، استفاده کردند . البته عده‏یی نمی‏فهمیدند چه‏کار می‏کنند، اما عده‏یی هم می‏فهمیدند . عناصر داخلی، بعضی هم می‏فهمیدند که چه کمک بزرگی به دشمن می‏کنند . کمکی که متاسفانه تا امروز هم ادامه دارد و به‏عنوان شیوه‏یی که دشمن آن را انتخاب کرده است، ادامه هم خواهد داشت .

شبهه‏افکنی دشمن

از دشمن نمی‏شود توقع داشت راهی را که برای مقابله‏ی با جبهه‏ی مقابل خود در پیش گرفته است رها کند; مگر آن وقت که مایوس شود; مگر آن‏وقت که تیرش به سنگ بخورد و مگر آن وقت که بفهمد فایده‏یی ندارد . در همه مسائل; چه مسائل سیاسی، چه مسائل اعتقادی، چه مساله فلسطین، چه مساله حزب‏الله و چه مسائل علمی، دشمن شبهه‏افکنی می‏کند . خوب; نقشه‏ی اساسی دشمن چیست؟ مقابله‏ی با جمهوری اسلامی، برای دستیابی و سلطه‏ی بر ایران با همان خصوصیاتی که می‏دانیم و عرض کردیم ایران برای اردوگاه استکبار و امریکا دارای چه اهمیتی است; نقشه‏ی اساسی همین است . از طرفی، در داخل، به‏وسیله‏ی گسستن پیوند نظام با مردم، زمینه‏سازی می‏کنند . اساس سیاست آنها این است که بتوانند بین نظام جمهوری اسلامی و مردم، گسیختگی به‏وجود بیاورند . بعد هم آماده‏سازی افکار عمومی در سطح عالم و در سطح بین‏المللی . حال چرا احتیاج به این زمینه‏سازی دارند؟ برای این‏که بدون این زمینه‏سازی، امریکا می‏داند که پیروزی‏اش بر جمهوری اسلامی - با وجود برتریهای نظامی - ممکن نیست; این یک واقعیت است . برتری نظامی همه‏جا تعیین کننده نیست، که ان‏شاءالله بیشتر توضیح خواهم داد . امریکا احتیاج به این زمینه‏سازی داخلی دارد تا بتواند برتری نظامی و سلطه‏ی نظامی را به‏دست آورد و از سلطه‏ی نظامی استفاده کند; والا نمی‏تواند .

رویکرد امریکا، یک استراتژی است

این رویکردی که عرض کردیم امریکا می‏خواهد ابرقدرتی خود را تثبیت کند و امتیاز ابرقدرتی را برای خودش به‏دست‏بیاورد - بهره‏برداری از امتیاز ابرقدرت منحصر بودن در دنیا - یک راهبرد و یک استراتژی است . بلاشک این راهبرد اقتضا می‏کند که ماجراجویی هم بکنند . کمااین‏که می‏بینید در دنیا ماجراجویی هم می‏کنند، منتها ماجراجویی و بحران‏آفرینی از نظر خود این ماجراجویان و بحران آفرینان، یک شرط اساسی دارد که اگر آن شرط حاصل نشود، دست‏به بحران آفرینی نمی‏زنند . آن شرط این است که بتوانند از بحران، موفق بیرون بیایند . آن‏جایی که مطمئن نباشند می‏توانند از ماجراجویی با توفیق بیرون بیایند، اقدام نمی‏کنند; چون به ضرر خودشان تمام خواهد شد .

یکی از اهداف امریکا، تثبیت اقتدار است

یکی از اهداف آنها تثبیت اقتدار است . خوب; ماجراجویی بدون توفیق، این اقتدار را درهم خواهد شکست . در همین قضیه‏ی عراق، اگر قرار بود جنگ با این کشور مثلا شش ماه یا بیشتر طول بکشد، قطعا این اقدام نمی‏شد و حمله‏ی به عراق صورت نمی‏گرفت . یعنی برای امریکا بکلی دور از صرفه بود که شش ماه برای تصرف و غلبه‏ی بر عراق وقت صرف کند . طبعا ضایعات و نیروی فراوانی باید تلفات می‏دادند . شرط ورود در این کار این بود که بتواند در کوتاه‏مدت کار را تمام کند و این برایش در عراق میسر بود . اولا مردم با رژیم عراق بکلی قهر بودند . مردم عراق بکل از رژیم جدا بودند . البته طرفدار امریکاییها هم نبودند . اینجا را امریکاییها غلط محاسبه کردند . خیال می‏کردند وقتی به عراق بروند، مردم به نفع آنها شعار خواهند داد که چنین چیزی نبود و نشد، اما این را درست فهمیده بودند که مردم با رژیم صدام بدند، قهرند، از آن دفاع نمی‏کنند و در مقابل دشمن رژیم نمی‏ایستند . بعد هم با سران رژیم - لااقل در برهه‏ی اخیر - توافق کردند . این هم، اول تحلیل بود . بعد اطلاعات و خبرها رسید که توافق واقعیت داشته است; یعنی فشار آوردند، بعد هم به آنها گفتند ما به شما امتیاز می‏دهیم تا بغداد بی‏مقاومت تسلیم شود! اطلاعات و خبرهای موثقی که تا به‏حال از منابع گوناگون دنیا به ما رسیده، همه همین را تایید می‏کنند . بنابراین شرط بحران‏آفرینی امریکا از نظر خودشان این است که احتمال توفیق در آن زیاد باشد . اگر احتمال توفیق کم بود، اقدام نخواهند کرد . در افغانستان آنچه به امریکاییها کمک کرد، جبهه‏ی شمال بود . مجموعه‏یی در شمال افغانستان وجود داشت که بشدت مسلح بود، امکانات هم داشت، کمک هم می‏شد و با رژیم طالبان مخالف بود . در عراق هم - همان‏طور که عرض کردیم - مخالفت و دشمنیهای مردم به امریکاییها کمک کرد . هرجای دیگری هم امریکاییها بخواهند ماجراجویی کنند، به همین عناصر احتیاج دارند . یا باید مردم، دشمن آن نظام باشند یا باید در داخل آن نظام و کشور، مجموعه‏ی منسجمی در اختیار داشته باشند که بتوانند به آن تکیه کنند; شاید هم هر دو را لازم داشته باشند . اگر چنین شود، آن وقت‏بحران برایشان صرفه‏دار خواهد بود و مقرون به صرفه خواهد بود که وارد آن بحران شوند; والا پیروزی برایشان نامحتمل است .

نقش فعالیتهای تبلیغاتی امریکا

حال، با این توجه ببینید که نقش فعالیتهای تبلیغاتی و تقابل نظری امریکا با جمهوری اسلامی، از نظر آنها چقدر نقش مهمی است . آنها به تبلیغات و تقابل چج‏نظری احتیاج دارند، به بی‏ایمان کردن مردم نسبت‏به مبانی نظام احتیاج دارند; همچنان‏که به بی‏اعتقاد کردن مردم نسبت‏به فضائل اخلاقی و پایبندیهای اخلاقی احتیاج دارند . اینها چیزهایی است که مردم را از نظام اسلامی جدا می‏کند و پیوند مستحکم بین نظام و مردم را از هم می‏گسلد; اینها به این احتیاج دارند . امروز دشمنان ما همه‏ی نیرویشان را روی این گذاشته‏اند . البته این کار در مورد ایران کار آسانی نیست . این را خود امریکاییها هم می‏دانند . می‏دانند که ایران نه عراق است، نه افغانستان و نه حتی مثل بعضی از کشورهای عربی دوست‏خود امریکا، که آنها هم مورد تهدیدند . به‏هیچ‏وجه ایران قابل مقایسه‏ی با آن کشورها نیست . جمهوری اسلامی با یک کودتا سرکار نیامده است; جمهوری اسلامی محصول یک نظام تک حزبی نیست . جمهوری اسلامی را خود مردم به‏وجود آوردند و خود مردم آن را حفظ کردند . بیشترین طرفداران جمهوری اسلامی جوانان کشورند که اکثریت عظیمی را در کشور تشکیل داده‏اند . اینها هستند که از جمهوری اسلامی دفاع می‏کنند و پایش ایستاده‏اند; اینها واقعیاتی است که دشمنان ما از آن باخبرند، آن را حس می‏کنند و در تحلیلهای آنها اثر می‏گذارد .

جمهوری اسلامی; نظام مردم‏سالار

نظام جمهوری اسلامی به معنای حقیقی کلمه، نظام مردم‏سالار و متکی به مردم است . شما ببینید; هر سالی تقریبا یک انتخابات . کشوری با شصت، هفتاد میلیون جمعیت، هر سال یک انتخابات در همه‏ی شؤون، از رهبری نظام گرفته تا رئیس جمهور، تا نمایندگان و تا شوراها . مردم اینها را انتخاب می‏کنند و اینها با انتخاب مردم سر کار می‏آیند . حادثه‏ی بسیار مهمی است، پدیده‏ی عجیبی است; دشمن در مقابل این پدیده درمانده است . نظام مردم‏سالار، نظام متکی بر ایمان مردم، نظام برخاسته‏ی از دل مردم . طبعا ایجاد گسیختگی بین مردم و چنین نظام و چنین تشکیلات حکومتی‏یی مشکل است و آسان نیست . مردم به دلسوزی مسؤولان هم اعتماد دارند . می‏دانند که مسؤولان ارشد نظام با دلسوزی کار می‏کنند . البته جاهایی می‏توانند، جاهایی هم نمی‏توانند . پس شرط موفقیت دشمن در چالشی که با ملت ایران دارد، این است که اولا احتیاج شدید دارد به این‏که با وسایل تبلیغاتی گوناگون، تصویر نادرستی از نظام جمهوری اسلامی به‏وجود بیاورد . این‏جا نقش تبلیغات معلوم می‏شود; نقش روزنامه، نقش کتاب، نقش تبلیغات امواج رادیویی و تلویزیونی که در دنیا این‏طور متوجه به ایران است و با زبان فارسی برنامه پخش می‏کنند . معلوم می‏شود که نقش تبلیغات چقدر برای اینها اهمیت دارد . باید علیه ایران به‏عنوان یک کشور استبدادی و مرتجع، تصویرسازی کنند و افکار را به‏عنوان افکار ضد تمدن معرفی نمایند! رئیس جمهور امریکا سخنرانی می‏کند و می‏گوید ما داریم از دنیای متمدن دفاع می‏کنیم! اینها تمدن را چه چیز معنا می‏کنند؟ اسم حمله به یک کشور، حمله به عراق برای نفت و این همه فاجعه‏آفرینی را دفاع از تمدن می‏گذارند! یعنی خود را دنیای متمدن می‏نامند و غیر آنها هر که هست غیرمتمدن است! سعی می‏کنند تصویرسازی‏یی که از کشورهای اسلامی و از جمله کشور ما می‏کنند، چنین تصویرسازی‏یی باشد; هم در افکار عمومی دنیا و هم تا آن‏جایی که بتوانند در افکار عمومی خود این کشورها .

سلب اعتماد مردم از کارایی نظام

یکی از مسائلی که اینها به شدت دنبالش هستند، سلب اعتماد مردم از کارایی نظام است . بعضی از حرفهایی که می‏شنوید، تصادفی نیست . تصادفی نیست که بعضی کسان بیایند درباره‏ی نظام اسلامی بحث کنند و بحران مشروعیت نظام را مطرح سازند . مشروعیت نظامی که با رای مردم، با خواست مردم، با مجاهدت مردم و با این همه احساسات و عواطف مردم سرکار آمده; با این همه مشکلات دست و پنجه نرم کرده، از این همه دشمنیها و مقابله‏ها سرافراز بیرون آمده و همه هم به کمک مردم بوده است . آن‏وقت‏بیایند این نظام را زیر علامت‏سؤال بگذارند; بحران مشروعیت! اینها تصادفی نیست . بعضی از حرفهایی که می‏بینید در بعضی از تریبونها پخش می‏شود، همه در جهت همین تصویرسازی منفی از نظام اسلامی در ذهن مردم و برای سلب اعتماد مردم است که آن مقصود حاصل شود; یعنی گسستگی پیوند میان مردم و نظام، تا خیال دشمن آسوده شود .

تردیدافکنی و بزرگنمایی مشکلات و نفی موفقیتها

تردیدافکنی در ارزشهای اصولی، بزرگنمایی مشکلات و نفی موفقیتها، از نیازهای قطعی امریکاست . امریکا به این عوامل و شرایط نیاز دارد تا بتواند موفقیت‏خودش را در تقابل با جمهوری اسلامی تضمین کند . هر کس که در این زمینه‏ها به نفع امریکا کار کند، در واقع زمینه‏سازی و آماده‏سازی می‏کند برای این‏که امریکا بتواند مقاصد خودش را، ولو با شیوه‏ی نظامی یا شبه‏نظامی، سبت‏به ملت ایران انجام دهد . البته در بعضی جاها انسان می‏بیند این تصور و تصویر را خیلی پر و بال می‏دهند که امریکا را به‏عنوان یک قدرت در حال پیشرفت، در حال پیروزی و موفق معرفی کنند و جبهه‏ی مقابل را جبهه‏یی در حال انفعال نشان دهند; این صددرصد غلط است; کاملا نادرست و غیرواقعی است . این محصول کار تبلیغاتی خود رسانه‏های امریکایی است; به‏هیچ‏وجه این‏طور نیست . پیروزی نظامی بر رژیم صدام، غیر از برآورده شدن هدف امریکا در مساله‏ی عراق و حتی افغانستان است . البته مساله‏ی عراق از مساله‏ی افغانستان خیلی مهم‏تر است . مشکلات امریکا در عراق هم بمراتب بیشتر از مشکلاتش در افغانستان خواهد بود; مساله تمام نشده است . مشکلات فراوانی بر سر راه اینهاست . این‏طور می‏خواهند وانمود کنند که مساله تمام شده است، حل شده است و امریکا به همه‏ی هدفهای خود رسید; به‏هیچ‏وجه این‏طور نیست .

در مقابل امریکا چه باید کرد؟

در مقابل این پدیده، پدیده‏ی امریکای ماجراجو و متجاوز - با همین سیاستهایی که گفتم - علاج کار چیست؟ یک عده نسخه‏ی تسلیم را تجویز می‏کنند . این نسخه کارساز نیست . این را البته شما جوانها می‏دانید; هر انسانی که از هویت انسانی مستقل برخوردار باشد، می‏داند که نشان دادن نشانه‏های تسلیم در مقابل دشمن به‏هیچ‏وجه کارساز نیست . تسلیم، کارساز نیست . تسلیم، نشانه‏های تسلیم، نشانه‏های انقیاد و نشانه‏های مرعوب شدن، دشمن را نیرومند می‏کند، به او روحیه می‏دهد، به او کمک می‏کند برای این‏که بتواند راه خودش را در تجاوز ادامه دهد . به‏هیچ‏وجه نباید تسلیم بود . می‏شنوید بعضی کسان صحبت می‏کنند که: آقا، فرصتها را از دست ندهیم، این فرصتی است که به‏دست آمده! من نمی‏دانم مقصودشان از فرصت چیست؟ فرصتی که در این موقعیت زمانی به هدر می‏رود، چه فرصتی است؟ ! فرصت تسلیم شدن در مقابل امریکاست؟ ! این فرصت است؟ برای ملت این یک فرصت است که در مقابل دشمنی که با صدای کلفت و با لحن قلدرمآبانه می‏خواهد سلطه‏ی خود را بر او تحمیل کند، تسلیم شود و از مقابل او عقب بنشیند؟ ! این فرصت است که کسی آن را از دست ندهد؟ یک وقت، انسان خودش هست و خودش . یک نفر آدم، مسؤولیت‏خودش را به‏عهده دارد . یک وقت ایستادگی می‏کند، یک وقت تسلیم می‏شود . اگر تسلیم شد، بدبختی و روسیاهی‏اش هم مال خودش خواهد بود و به جای دیگری ضرر نمی‏رساند; اما وقتی انسان مسؤول بخشی است، حتی در بخشهایی که از اهمیت زیادی هم برخوردار نیستند - بخشهای مطبوعاتی، در هر بخشی از کشور که می‏تواند کار، اقدام و حرکت فرد تاثیری داشته باشد - تسلیم شدن به معنای تسلیم کردن کشور است; به معنای تسلیم کردن یک ملت است; به معنای مسلط کردن دشمن بر سرنوشت‏یک ملت است . مگر کسی می‏تواند این کار را بکند؟ مگر کسی حق این کار را دارد؟ من یک وقت‏به مناسبت دیگری گفتم: اگر آن روز که شاه سلطان حسین در مقابل افغانها با این بهانه که اگر تسلیم نشویم و دروازه‏ی اصفهان را در مقابل هجوم افغان باز نکنیم، ممکن است عده‏یی کشته شوند، تکیه بر مردان غیوری که در اصفهان آن روز بودند - چه انسانهای غیرتمند سپاهی و چه مردم عادی - می‏کرد و می‏گفت من در مقابل دشمن تسلیم نمی‏شوم، قطعا عده کمتری از ملت ایران، از مردم اصفهان و از مردمی که در حمله‏ی افغانها از دست رفتند، کشته می‏شدند و ملت ایران ، آن ذلت و ننگ را هم تحمل نمی‏کرد . البته امروز شرایط، شرایط دیگر و دشمن هم دشمن دیگری است، اما اصل عدم تسلیم در مقابل زیاده‏خواهی دشمن و این‏که هرگونه تسلیم و هرگونه نرمش او را تشویق خواهد کرد، پابرجاست; این اصلی همیشگی است . البته امریکاییها به دروغ شعارهای خودشان را عوض می‏کنند .

امریکا به دنبال سلطه بر کشورهای منطقه است

حقیقت قضیه این است که آنها به دنبال سلطه بر کشورهای منطقه‏اند . مگر نمی‏بینید می‏گویند نقشه‏ی سیاسی خاورمیانه باید عوض شود! دیروز یکی از مسؤولان سیاسی عرب گفت - از تلویزیون هم پخش شد - که اینها می‏خواهند اتحادیه‏ی عرب را منحل کنند و اتحادیه‏ی دیگری به‏وجود بیاورند که رژیم صهیونیستی هم جزو آن باشد! یعنی عامل خودشان در منطقه، وسیله‏ی فشار دائمی بر دولتهای منطقه باشد; به کمتر از این قانع نیستند، دوست و دشمن هم نمی‏شناسند . امروز بعضی از کشورهای منطقه جزو دوستان سنتی امریکایند . اگر به این حیوان درنده‏ی متجاوز امکان داده شود، به او خوراک داده شود و راهها در مقابلش باز شود، یقینا نوبت آنها هم خواهد رسید; خودشان هم می‏دانند، حتی بعضی از همین کشورهای منطقه، پیش ما هم اظهار ترس کرده‏اند! از آینده‏ی مبهم خودشان می‏ترسند، چون به ملتهایشان هم متکی نیستند . پس این نسخه‏ی تسلیم نسخه‏ی درستی نیست .

مستحکم کردن ساخت داخلی نظام; علاج تجاوز امریکا

اما نسخه‏ی درست در این‏جا وجود دارد; علاج درست در این‏جا وجود دارد . علاج صحیح در مقابل تجاوز امریکا، مستحکم کردن ساخت داخلی نظام است . نظامی که حقیقتا متکی به مردم است و مردم از آن دفاع می‏کنند، در درون خودش مستحکم است . رخنه‏های گوناگونی که یک نظام را صدمه می‏زند، بسته شده است و هیچ قدرتی نمی‏تواند این نظام را از بین ببرد . ما می‏توانیم ساخت داخلی را مستحکم کنیم; همان‏طور که امروز هم بحمدالله مستحکم است; امریکاییها این را می‏دانند; به‏طور کامل انسان می‏تواند این را بفهمد . در گوشه و کنار حرفهایشان، این حرفها هست . می‏دانند که وحدت این ملت، ارتباطش با اسلام، استحکام پیوند بین نظام و مردم با توجه به مبانی دینی و نقش ارزشهای دینی در این رابطه، به چه کیفیتی است . می‏خواهند اینها را از بین ببرند . ما بنشینیم و تماشا کنیم که اینها بیایند یکی یکی این پیوندهای مستحکم را ببرند؟ ! یعنی در واقع سنگرهای ملت ایران و سنگرهای نظام اسلامی را یکی یکی از سر راه بردارند و بعد راحت‏حمله کنند؟ ! یکایک ملت ایران وظیفه دارند تا آن‏جایی که می‏توانند استحکام درونی نظام را که بسته به همبستگی ملت، همبستگی دلها، همبستگی ملت‏با مسؤولان نظام و وحدت کلمه در مجموعه‏ی ارکان نظام است، حفظ کنند .

سهم دانشجو در جنبش‏های عدالت‏خواهی و نرم‏افزاری

شعارهای مطرح شده، در جهت مبارزه با فساد بوده است
این‏جا بحث‏بعدی را مطرح می‏کنم که چون بحث قبلی طول کشید، مجبورم کوتاه عرض کنم . چند شعاری که ما در این دو سه سال داده‏ایم، همه در جهت مبارزه‏ی با فساد بوده است، چون فساد در جامعه رخنه ایجاد می‏کند . جنبش عدالتخواهی - در بلند مدت - جنبش نرم‏افزاری و جنبش تولید علم . البته جنبش تولید علم بدون پیشرفت علم ممکن نیست . بدون پیشرفت علم، در این دنیای متنوع نمی‏شود رقابت کرد و پیش رفت . حتما پیشرفت علم لازم است، که این وظیفه‏ی دانشگاهها و دانشجوها و اساتید را بسیار سنگین می‏کند . جنبش آزاده‏اندیشی که چند ماه قبل مطرح شد، اصرار بر مساله‏ی اشتغال که این دو سه سال اخیر در این زمینه خیلی تلاش شده است و اصرار بر تقویت پول ملی، از شعارهایی است که ما این چندساله روی آن تکیه کردیم و برای هر کدام یک حساب خاصی باز شد و به فضل الهی حرکت‏خاصی در دستگاههای مربوط به آن آغاز گردید . اینها همه برای همین است . که وقتی انسان می‏بیند دشمن چه می‏خواهد و چه می‏خواهد بکند، می‏فهمد که باید در داخل چه‏کار کند . البته در دو سه سال قبل از این، در قالب نفی فقر و فساد و تبعیض، بسیاری از این حرفها بود . در سیاستهایی هم که به شکل سیاستهای کلان نظام، رهبری باید به دولت اعلام کند و مجلس بر اساس آن سیاستها، مقررات و قوانین را بگذراند، همه‏ی این مطالب کلی لحاظ شد; یعنی هم در سیاستهای برنامه‏ی سوم و هم در سیاستهای برنامه‏ی دوم که مال هفت هشت‏سال قبل از این است، لکن بسیج کردن و متوجه کردن افکار عمومی بخصوص جوانها به اهمیت‏بعضی از این سرفصلها، ایجاب می‏کند که هر کدام از اینها به تنهایی مورد توجه قرار گیرد و دنبال شود . البته خیلی از این شعارها وقتی مطرح شده است، از سوی بعضی از بخشهای جامعه مورد بی‏توجهی قرار گرفته، لکن وجدانهای پاک، بخصوص جوانها در محیطهای جوانی، احساس کردند که این شعارها همان چیزهایی است که مورد علاقه‏ی خود آنهاست . در محیط دانشجویی شوق به علم، شوق به عدالت و شوق به آزادی وجود دارد . اینها شوقهای اصلی در محیطهای علمی است . من مایل بودم راجع به هر کدام از اینها توضیح مختصری عرض کنم که مجال نیست .

وجود فساد را نباید انکار کرد

این را هم در پرانتز بگویم که از دو طرف، از دو نقطه‏ی متقابل، گاهی بعضی از اظهارات و بعضی حرفها یا حرکات هست که به نظر ما درست نیست . وقتی مثلا فرض کنید بحث مبارزه‏ی با فساد مطرح می‏شود، از یک نقطه کسانی می‏گویند آقا چرا اصلا شما مساله‏ی فساد را به‏عنوان یک مساله در جامعه مطرح می‏کنید؟ به‏نظر ما این حرف نادرستی است، چون فساد وجود دارد . البته فساد، گسترده و سازمان‏یافته نیست . مثل «مافیا» هایی که در دولتها و نظامهایی هست، به فضل پروردگار در نظام جمهوری اسلامی - لااقل در تشکیلات مسؤول و تشکیلات دولتی - وجود ندارد، اما فساد به میزانی وجود دارد و در همه‏ی جاها و در همه‏ی زمانها هم امکان بروزش هست، که باید با آن مبارزه کرد . در دنیا بعضی از دستگاهها هستند که اصلا مبارزه‏ی با فساد و مبارزه‏ی با تبعیض و بی‏عدالتی را قبول ندارند . اصلا اعلام مبارزه نمی‏کنند، مبارزه هم نمی‏کنند، حتی اسمش را هم نمی‏آورند . بعضی جاها ممکن است‏به‏صورت نمایشی لازم باشد چنین کارهایی بکنند . بعضی جاها نمایشی هم نیست; از روی ناچاری است، به‏عنوان سوپاپ امن ناچارند این کارها را بکنند; اما این حرکت و این فکر، برخاسته از اعتقاد ماست; فلسفه‏ی وجودی ماست . هرچه نکنیم، ناشی از نتوانستن است; این راه و حرکت ماست . لذا اگر کسی اعتراض کند چرا بحث مبارزه‏ی با فساد را پیش می‏آورید؟ اعتراض به‏جایی نیست . فساد را انکار نباید کرد; مبارزه‏ی با فساد را بایستی قبول کرد; اما مبالغه‏ی در مساله‏ی فساد هم نباید باشد .

در بیان وجود فساد نباید مبالغه کرد

یک عده هم از آن طرف، مقابله می‏کنند و همه را فاسد و غلط و کج‏دست و ناپاکدامن تلقی می‏کنند و اگر کسی هم چنین تلقی‏یی داشته باشد، خوششان می‏آید . خوب; دشمن هم حرفی ندارد . نیازمند به اغتشاش افکار عمومی - و همین‏طور که اول گفتم - ابهام‏آفرینی است . آن دشمن از هر دو موج مخالف با مبارزه‏ی فساد و نهضت ضد فساد استفاده می‏کند . از یک طرف آن را دلیل می‏گیرد به وجود فساد و مبالغه‏ی در فساد می‏کند; از یک طرف خواهد گفت این کاری نمایشی است; از همه طرف از لحاظ تبلیغاتی محاصره می‏کند . ما باید صراط مستقیم را بشناسیم و راه درست را دنبال کنیم . همین‏طور است مساله‏ی نهضت عدالت، عدالتخواهی و عدالت‏جویی که من خطاب به دانشجوها این را گفتم . البته من می‏دانم علاقه‏ی به این حرکتها و نهضتهای اجتماعی در بین دانشجوها زیاد است; در بین جوانها کلا زیاد است; این را من کاملا آگاه هستم . سؤالهایی هم در این زمینه دارند .

مدیریت انقلاب، غیر از مدیریت اجرایی کشور است

دانشجویی همین دو سه هفته قبل از من سؤال کرد: شما در مساله‏ی عدالت، چرا خودتان وارد میدان نمی‏شوید؟ ! این توقع درستی نیست . مدیریت انقلاب، غیر از مدیریت اجرایی کشور است . وارد شدن در میدان برای رهبری، اولا به صورت طرح مساله و بسیج افکار عمومی است; ثانیا به صورت خواستن از دستگاههای اجرایی است . برخی از دستگاههای اجرایی، مخصوص این کارند . در زمینه‏ی مبارزه‏ی با فساد، هم قوه‏ی مجریه و هم قوه‏ی قضائیه درگیرند . از هر دو قوه بنده به‏طور جد خواستم و درگیرند; ورود رهبری این‏جاست . بله، اگر روزی معلوم و ثابت‏شود که دستگاههای قوه‏ی مجریه و دستگاههای قوه‏ی قضائیه آماده نیستند کار کنند، آن‏جا رهبری چاره‏یی پیدا نخواهد کرد جز این‏که خودش وارد میدان شود; کسی را بگمارد و مامور مشخصی را برای این کار معین کند; اما بحمدالله این‏طور نیست . دستگاههای قوه‏ی مجریه آماده‏اند; چون بخشی که مربوط به قوه‏ی مجریه است، گرفتن گلوگاههای فساد است . در بخشهای مالی، در بخشهای پولی، در بخشهای بازرگانی، در بخشهای مربوط به گمرک، بخشهای گوناگونی هست که اینها گلوگاههای فساد مالی است . بی‏توجهی به این مراکز موجب می‏شود فساد به‏وجود آید . وقتی دستگاهها نظارت و مراقبتشان را دقیق کنند، جلوی فساد گرفته خواهد شد; این می‏شود پیشگیری . در بخش قضایی، برخورد با مواردی است که از این پیشگیری عبور کرده‏اند; یعنی از این مانع نتوانستند عبور کنند و جرم اتفاق افتاده است . آن‏جا نوبت دستگاه قضایی است . البته تا امروز هم، بیشتر از صد مورد از موارد مهم و کلان را دنبال کرده‏اند، منتها نباید جنجال کنند . من در همان نامه‏ی هشت ماده‏یی هم همین سفارش را کرده بودم . گفتم کار را بی‏جنجال پیش ببرید . ما کار می‏خواهیم، ما می‏خواهیم این کار انجام گیرد و مبارزه‏ی با فساد حقیقتا بشود، جنجالش لازم نیست . بله، خبررسانی به مردم هم خوب است . وقتی که کار تمام شده باشد، آن مقداری که لازم باشد خبر رسانی شود . کار هم دارد صورت می‏گیرد .

در دانشگاه، علم و تحقیق را جدی بگیرید

به هرحال عزیزان من! آن عاملی که می‏تواند کشور شما را در مقابل هر افزون‏طلبی، هر انحصارطلبی، هر تجاوز، هر ماجراجویی و هر بحران‏سازی حفظ کند، استحکام ساخت داخلی نظام است . همین‏طور است ارتباط بین مردم و آحاد و قشرهای مردم با مسؤولان نظام، امید جوانها به آینده و گرفته شدن رخنه‏هایی که بتدریج موجب تضعیف نظام می‏شود . همین‏طور که اشاره و عرض کردیم با همه‏ی تلاش این کارها انجام می‏گیرد و شما باید در محیط دانشگاه مساله‏ی علم و تحقیق را جدی بگیرید . این‏که جوان دانشجوی عزیز در صحبت‏خود اشاره به بودجه‏ی تحقیقات کردند و گفتند کم است و آن را به عنوان یک مطالبه و درخواست دانشجویان مطرح کردند، مرا خوشحال می‏کند . در جلسه‏ی اساتید هم که بودیم، اتفاقا همین را مطرح می‏کردند . این خیلی خوب است که جوان، دنبال تحقیق، دنبال کار علمی و دنبال پیشرفت علم باشد . بدون پیشرفت علم نمی‏شود کشور را پیش برد . امروز حتی دشمنان بشریت از علم استفاده می‏کنند . ما برای آرمانهای والا، برای ارزشهای حقیقی، برای فضایل انسانی و گسترش آنها ناگزیریم از علم و از شرافت ذاتی علم استفاده کنیم . وحدت باید حفظ شود; ارتباط باید حفظ شود . این کارهای اساسی‏یی که شروع کردیم، باید پیش برود .

دشمن می‏داند با ملت ایران نمی‏شود مقابله کرد

شما بدانید، این محاسبه‏یی که امروز از ملت ایران در اختیار قدرتهای سلطه‏گر جهانی است، به آنها دیکته نمی‏کند که می‏توانند در ایران بحران‏سازی و ماجراجویی کنند . خود آنها خوب می‏دانند که کار با موشک و بمب به سامان نمی‏رسد و موشک و بمب، یک گوشه‏ی کار است . وقتی ملتی ایستاده است، وقتی جامعه‏یی اکثریتش در سنین کمتر از سی‏وپنج‏سالند - یعنی یک قشر جوان وسیع دارد - و وقتی که ملت‏به ارزشهای دینی پایبند است، آنها در محاسبات خودشان می‏دانند که نمی‏شود با چنین ملتی مقابله کرد و جنگید . بله، می‏شود های‏وهوی کرد و اگر آنها - یعنی این ملت - ترسیدند، آن‏وقت از ترسشان استفاده کرد . می‏شود آنها را تهدید کرد، می‏شود کسانی را در میان آنها وادار به خیانت کرد . اگر آنها ترسیدند، اگر تهدید را پذیرفتند، اگر خیانت را پذیرفتند، اگر حاضر شدند تسلیم شوند، آن‏وقت دشمن پیروز می‏شود، آن‏وقت دشمن امید پیدا می‏کند; اما وقتی که یک ملت ایستاده است، جوانش ایستاده، مسؤولانش ایستاده‏اند و در مقابل تهدیدها و ارعابها دچار ترس نمی‏شوند، دستپاچه نمی‏شوند، مسائل را غلط نمی‏فهمند، نشان می‏دهند که به عزت خودشان پایبندند و برای عزت کشور و ملتشان اهمیت قائلند و آماده‏اند کشور خودشان را نگه دارند و از آن دفاع کنند - که در حضورهای عمومی مردم این حالت فهمیده می‏شود - دشمن حساب کار خودش را می‏کند و می‏داند که پیروزی بر این کشور، به آسانی ممکن نیست .
منبع: ماهنامه پرسمان

تصاویر زیبا و مرتبط با این مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.