ویژگیهای محیط دانشگاه
محیط دانشگاه بهطور طبیعی، محیط شادابی، نوگرایی، نوآوری و نوزایی است . محیط دانشگاه، محیط بالیدن شخصیتها، جوشیدن استعدادها و بروز و ظهور نقاط درخشان پنهان در شخصیت انسان است . همچنین دانشگاه محیط صفا و خلوص و حقیقتجویی هم هست; چون مجموعه جوانند و اینها از خصوصیات جوان است . درعینحال دانشگاه نمودار و نشاندهندهی حساسیت در برابر پدیدههای نامطلوب نیز هست; یعنی آن چیزی که از دید جوان - از نگاه ارزشی و نگاه آرمانی - نامطلوب باشد، بیش از همه در محیط دانشگاه نسبتبه آن حساسیتبهوجود میآید که این حساسیت گاهی با زودرنجی توام است . همچنین اگر زمینه فراهم باشد، محیط دانشگاه - علیرغم آنکه عدهیی گمان میکنند یا میخواهند وانمود کنند چنین نیست - محیط گرایشهای دینی و معنوی لطیف هم هست . این خصوصیاتی است که بهطور طبیعی، در هر مجموعهی دانشگاهی در کشور ما وجود دارد .گرایش دانشجو به مسائل معنوی
در مورد بخش اخیر، یعنی گرایش به مسائل معنوی، چون فضای جلسهی شما برای ما بسیار فضای خوشایندی است و صفا و معنویت و نورانیت جوانی در این فضا محسوس است، میخواهم این مطلب را قبل از شروع مطالب اصلی عرض کنم که من پرهیزگارترین و نورانیترین جوانها را هم در مواردی در میان دانشجوها دیدهام . فراموش نمیکنم از جوان نوزده یا بیستسالهیی که بعد از شهادتش، وصیتنامهی او را دیدم . او نوهی یکی از علمای معروف و مراجع تقلید زمان خود بود و آن مرجع تقلید و عالم معروف، اهل سلوک و معرفت و توحید شمرده میشد . وقتی وصیتنامهی جوان را خواندم، اینطور فهمیدم که این جوان نوزده، بیستسالهی دانشجو، در رسیدن به آن حالتحضور، حالت کشف و حالت عروج معنوی و روحی - چیزی که هر سالکی، هر عارفی و هر جویای حقیقتی، آرزوی آن را دارد - اگر از پدربزرگ مجتهد و عارف خود که شاید شصت، هفتاد سال هم در آن راه زحمت کشیده بود، جلوتر نباشد، عقبتر نیست . البته این حالت، همیشه و برای همه پیش نمیآید . شرایطی که در آن، انسان به معنای حقیقی کلمه مجاهدت میکند و آن من نامطلوب در عروج انسانی را که مزاحم حرکت او به سمتبالاست زیر پا لگد میکند و از شهوات و غرائز و حیوانیتخود صرفنظر میکند، ناگهان چنین عروجی برای یک جوان پیش میآورد . بههرحال ما این نمونهها را در بین جوانهای دانشجو دیدهایم و این یک نمونه بود که عرض کردم . موارد دیگری را هم من یا از دور یا از نزدیک مشاهده کردهام .نشاط جوان در زمینههای مادی و معنوی
میخواهم بگویم همانطور که در میدان رقابت ورزشی قوا و نشاط شما جوانها از یک پیرمرد بیشتر است، در میدان رقابت و مسابقهی به سمت معنویت هم توانتان بیشتر از یک پیرمرد است; یعنی همانطوری که اگر من و شما الان مسابقهی دو بدهیم در این فضا، یقینا شما جلوتر از من میافتید; اگر از نقطهی واحدی به سمت عروج به مراتب معنوی هم حرکت کنیم، باز شما از من جلوتر میافتید; این را بدانید; قضیه اینگونه است . جوان، قوت و نشاطش، هم در زمینهی مادی و هم در زمینهی معنوی، جوان است . همچنانیکه شما در ورزش جسمانی، از پیر قویتر و بانشاطترید و استعدادتان بیشتر است، در زمینهی معنوی هم همینطور است و میتوانید پیش بروید; این را قدر بدانید . گاهی که گفته میشود جوانی را قدر بدانید، ذهن به راههای دیگر میرود .مهمترین مظهر قدردانی از جوانی
مهمترین مظهر قدردانی از جوانی همین است که از این صفا و نورانیت و از این ناآلودگی و پیراستگی طبیعی انسان جوان، استفاده کنید و خودتان را در زمینههای تزکیه و اخلاق پیش ببرید . این انشاءالله ذخیرهی همهی زندگی شما خواهد شد . راهش هم رعایت دو نکته است: ذکر و توبه . ذکر یعنی یاد . یاد در مقابل غفلت است; غفلت از خدا، غفلت از وظیفه و مسؤولیت، غفلت از آن هنگام حساس مواجهه با ماموران الهی در عالم ملکوت - عالم بعد از عبور از جسمانیت - و محاسبهی بزرگ انسان در مقابل خدا در قیامت; اینها یاد است . این یادها تعیینکننده است . اینطور نبوده که فقط به ما بگویند به قیامت معتقد باشید برای اینکه اعتقادی مثل اعتقاد علمی داشته باشید; نه، برای اینکه این اعتقاد در زندگی ما، در حرکت ما و در تصمیمگیری ما تاثیر بگذارد، این یاد را در خودتان حفظ کنید . «انما تنذر من اتبع الذکر» ; انذار پیغمبر و انذار الهی هم مفید به حال کسانی است که به دنبال یاد هستند و خود را از غفلت دور نگه میدارند; این یک نکته . نکتهی دیگر توبه است . ممکن است کسی بگوید ما که جوانیم و هنوز عمری از ما نگذشته که مثل شماها گناه زیادی کرده باشیم و محتاج توبه باشیم . نه; این درست نیست، توبه وظیفهی همیشگی انسان است . پاکترین انسانها هم باید توبه کنند . توبه یعنی برگشتبه خدا، برگشت از راه خطا، توجه دادن دل به پروردگار و رو را به طور کامل به خدا کردن; در حد امام سجاد ( علیهالسلام) . از امام سجاد ( علیهالسلام)، این امام معصوم چه کسی پاکتر؟ شما صحیفهی سجادیه را اول تا آخر ببینید . ببینید چه حالی، چه سوز و گدازی و چه توبهیی در آن نهفته است; «هذا مقام من استحیی لنفسه منک و سخط علیها و رضی عنک» . امام سجاد ( علیهالسلام) به خدای متعال عرض میکند: پروردگارا! من بر نفس خودم که گاهی از فرمان تو سرپیچی کرده، خشمگینم . از تو راضیم و بهخاطر سرپیچی نفس از تو شرمندهام . این راز و نیاز و سوز و گداز امام سجاد ( علیهالسلام) است .قدر جوانی را بدانید
بههرحال در شروع صحبتخواستم این نکته را عرض کنم که: عزیزان من; جوانان! قدر جوانی را بدانید و این دلهای پاک، این نورانیت و این صفا را که بههرحال در شما هست، حفظ کنید . حتی گاهی اگر خطایی هم از جوانی سر میزند، مادامی که گناه متراکم نشده باشد، آن نورانیت محفوظ است . البته هر یک گناه، بخشی از آن را کم میکند که علاجش توبه است . برگشتن و توبهی ما، انشاءالله توجه و محبت الهی را متوجهمان خواهد کرد; این نکات را برای توجه دلهای شما عرض کردم .چرا آمریکا را یک تهدید میدانیم؟
استفادهی امریکا از مزایای ابرقدرتی انحصاریمن مناسب میدانم دو مساله را عرض کنم . البته سعی میکنیم تا آنجایی که ممکن است، صحبت پیرامون این دو مساله، وقت کمتری بگیرد تا برای پاسخ دادن به سؤالات شما، وقتبیشتری بماند . یک مساله، مسالهی کنونی امریکا و جمهوری اسلامی است; مسالهیی که ذهنها و دلها و تحلیلها را در حجم زیادی به خودش متوجه کرده است . من اجمالی از این مساله عرض میکنم و بعد به مساله دوم میپردازم که بیشتر به شما جوانها ارتباط پیدا میکند; یعنی همین شعارهای اساسی که در این چند سال داده شده و آنچه بیش از همه به دانشگاهها ارتباط پیدا میکند، جنبش تولید علم و جنبش نرمافزاری استیا جنبش عدالتخواهی که اصلا خطاب به دانشجوها بود، یا مبارزهی با فساد و حرکت مبارزهی با فساد . چند شعار اینگونه هست که در این چند سال داده شد و مایلم مقداری راجع به اینها صحبت کنم . در مورد مسالهی اول باید بگویم که بحث دربارهی امریکا و موضع جمهوری اسلامی در قبال امریکا به صورت یک راهبرد بلندمدت، احتیاج به بحثی مفصل دارد . امیدوارم این فرصت را پیدا کنم و بتوانم باز در یک جمع جوان و ترجیحا دانشجویی، این بحث را مطرح کنم . برای آن وقتحرفهای گفتنی زیادی داریم . اما آنچه که در این جلسه میخواهم به شماها عرض کنم، مسالهی وضع فعلی امریکا و چالشی است که در صحنهی بینالمللی - بخصوص بعد از قضیهی عراق - پیدا کرده است . همچنین تهدیدهایی که احیانا مستقیم و غیرمستقیم به برخی از ملتها و گاهی هم به ما از آنها سر میزند و در بین مجموعههای گوناگون مردم ما هم انعکاس مییابد . ببینید! حدود ده، دوازده سال است که امریکا بهعنوان ابرقدرت منحصر دنیا شناخته شده است . امریکاییها، بعد از سقوط شوروی، اصرار داشتند این را تثبیت کنند که تنها ابرقدرت دنیا آنها هستند و دنیا، دنیای تکقطبی است . آنها رویکردی را بر اساس این منطق دنبال کردند . آن رویکرد این است که از مزایای این ابرقدرتی انحصاری استفاده کنند . البته این فکر، فکر سابقهداری است و تازه و جدید نیست . آنطور که از مجموعهی گفتارهای سیاسی و مدارک سیاسی که در دسترس قرار میگیرد و حتی بعضی از مقالات صادرشده از مراکز سیاسی امریکا استنباط میشود، انسان میبیند این فکر، فکر ریشهدار و سابقهداری است، منتها برای اینگونه ماجراجوییها در هر جای دنیا، ناگزیر آدمهای مناسبی مورد نیازند . بالاخره وقتی بخواهند بولدوزری بگذارند تا ساختمانی را خراب کند، رانندهی بیکلهی جسوری هم لازم است تا پشت این بولدوزر بنشیند . اگرچه ساختمان را او خراب نمیکند و بولدوزر خراب میکند، اما وجودش هم لازم است . یا اگر در یک فیلم باشد، بدلکار جسور هیجانطلبی لازم است . بعد از انتخاب رئیس جمهور کنونی امریکا، این شرط هم تحقق پیدا کرد . آدمی استبهطور طبیعی دارای خلقیاتی متناسب با این روحیهی تجاوزگرانه و ماجراجویانه . آنها میخواهند این روحیه را در دنیا به همه - چه دوستانشان و چه دشمنانشان - تفهیم کنند; حتی به دوستانشان که مایلند رفتار آنها در سطح بینالمللی، رفتار یک ابرقدرت منحصری باشد که حقوقی برای خودش دارد، مطالباتی برای خودش دارد و میخواهد این مطالبات را به هر کیفیتی که ممکن باشد بگیرد .
علت رویکرد امریکا به خاورمیانه
خوب; بخشی از این رویکرد، طبعا مربوط به ایران میشود . یعنی جزو کشورهایی هستیم که نگاه این حوزهی زیادهطلبی، در بخشی متوجه ما هم هست; چون نگاه عمدهی امریکا در این رویکرد و حرکتسیاسی، بیشتر به خاورمیانه است . همانطور که میدانید خاورمیانه مرکز ثروت و مرکز مهم جغرافیایی است و اهمیت دارد . طبعا ما هم با خصوصیات برجستهیی که در کشورمان هست، در این منطقهایم . چرا ایران در این چالش، طرف توجه قدرت متجاوز و کانون متجاوز، یعنی امریکاست؟ همانگونه که گفتیم، اولا به این دلیل که ایران کشوری بزرگ، ثروتمند و برخوردار از منابع بسیار مهم زیرزمینی است . دومین ذخیرهی گاز در سطح دنیا، متعلق به کشور ماست . ذخیرهی بسیار ارزشمند نفت و خیلی از منابع زیرزمینی دیگر متعلق به ایران است . کشوری استبا جمعیت زیاد، موقعیت جغرافیایی حساس، مرز طولانی در خلیج فارس و دریای عمان; اینها همه امتیازات یک کشور است . راه تقریبا منحصر غرب به آسیای میانه و آن منطقه از دنیا هم، از اینجا میگذرد; یک دلیل این است . قهرا با این دلیل طبیعی، کشور ما ایران مورد توجه و طرف چالش امریکا قرار میگیرد . یک دلیل دیگر، مسالهی هویتی است; هویت جمهوری اسلامی . اینکه در نقطهیی از دنیا، نظامی سرکار بیاید که معتقد به نفی ظلم باشد، معتقد به نفی استبداد باشد و اصلا هر نوع ظلم و استبدادی را نفی کند; معتقد به نفی وابستگی اقتصادی و فرهنگی و سیاسی خودش به قطبهای جهانی باشد، متکی و معتقد به مردمسالاری باشد - یعنی برخاسته بودن و برانگیخته بودن از سوی مردم و ملتخود - و همهی این مفاهیم را هم از مبانی دینی و اعتقادی و ایمانی گرفته باشد، نه از قراردادهای اجتماعی - که فرق بین دموکراسی غربی و مردمسالاری ما در همین است و جای بحث و صحبت کردن و تفصیل دارد - خیلی مهم است . در مردمسالاری دینی چون نگاه مردمسالاری بر اساس یک اعتقاد دینی است، قابل نقض نیست; یعنی اگر کسی توانست در انتخابات تقلب کند یا به شیوهیی نظر مردم را جلب کند که به ناحق نگاهشان به وی متوجه باشد، در منطق مردمسالاری دینی او حقی ندارد، او مبطل است; او محق نیست . فرض کنید ارزشی را که در او نیست، وانمود کند در او هست، بعد، مردم به او اقبال کنند و رای و نظر بدهند . این شیوه در منطق لیبرالیسم که پایهی لیبرالیسم غربی است، کاملا پذیرفته شده است; اما در منطق مردمسالاری دینی نه، این شیوه قابل قبول و پذیرفته شده نیست . سختگیری در اینجا، بهخاطر اتکاء به مبانی دینی و ایمانی، بیشتر است . پس نفی ظلم، نفی سلطه، نفی استبداد، نفی وابستگی و نفی فساد، همه منبعث و برخاستهی از اعتقاد دینی است . بدیهی است وقتی نظامی با این خصوصیات بهوجود بیاید، برای هر کس که در هر جای دنیا معتقد به ظلم بینالمللی، معتقد به استبداد بینالمللی، معتقد به نفی حقوق ملتها و کشورها و معتقد به بیاعتنایی به مرزهای کشورهای مستقل است، دشمن و طرف مقابل و رقیب غیرقابل تحملی محسوب خواهد شد; بهطور طبیعی اینطور است . بنابراین وقتی که یک سلطهی بینالمللی و یک ابرقدرت مثل امریکا، سیاست و راهبردش را بر این قرار میدهد که منافع خودش را تامین کند، اگر منابع کشورهای دیگر بهخطر بیفتد، برایش مهم نیست . طبیعتا وقتی نظامی دارای خصوصیات مثبت مذکور در دنیا وجود داشته باشد - بخصوص در منطقهیی که کانون توجه امریکا از لحاظ منافع است - بدیهی استبین اینها تضاد و چالش، یک امر قهری و حتمی و اجتنابناپذیر است .انقلاب اسلامی و ابداع یک فرهنگ جدید
علاوه بر اینها، انقلاب اسلامی فقط این نبود که دگرگونییی در داخل کشور ایجاد کند، یک فرهنگ خلق کرد; فرهنگی که در همهی کشورهای اسلامی بهطور متفاوت - در بعضی کشورها خیلی شدید، در بعضی کشورها با شدت کمتر - اثر خودش را در ذهنها; بخصوص ذهن جوانها روشنفکرها و دانشگاهیها باقی گذاشت . بلاشک شما از گرایشهای قشر جوان در کشورهای اسلامی نسبتبه انقلاب، نسبتبه امام (ره) و نسبتبه ارزشهای ملت ایران و ایستادگیاش مطالبی شنیدهاید، اما یقینا آنچه شنیدهاید، بمراتب کمتر از آن چیزی است که در واقع وجود دارد . در طول این بیست و یکی دو سال، بمرور، تفکر اسلامی، فکر بیداری اسلامی، بازگشتبه اسلام و تمسک به اسلام، در ذهنها به صورت اندیشهیی ماندگار درآمده است .یک اعتراف بسیار عجیب
چند ماه قبل از این، یک استراتژیست امریکایی در توصیههای خودش به دولت امریکا گفته است: در کشورهای اسلامی به هیچ وجه نباید برای ایجاد دموکراسی عجله کرد; زیرا اگر امروز انتخابات آزادانه در هر یک از کشورهای اسلامی برگزار شود، حکومتهای اسلامی و جریانات اسلامی بر سر کار میآیند و مردم اینها را میخواهند . این اعتراف بسیار عجیبی است; حرف بسیار مهمی است . میگوید دموکراسی در کشورهای اسلامی، زودرس است . این حرف و ادعا، نشاندهندهی آن است که تفکر بیداری اسلامی و تفکر بازگشتبه اسلام که کانون آن هم در جمهوری اسلامی و میان شما مردم بود، منتشر شده و به همهی دنیا رسیده است . این اعتبار و ارزش کمی نیست . خوب; این بذر اکنون پاشیده شده است . اگر مراکز قدرت جهانی و کانونهای استکبار جهانی بخواهند این بذر نروید، راهش چیست؟ طبیعیترین راهش این است که با سرچشمههای جوشان آبیاری کنندهی این بذر مقابله کنند . این هم یکی از علل دشمنی استکبار با جمهوری اسلامی و کشور ماست که شرحش بماند، چون فعلا بحث ما بر سر امریکاست . بنابراین چنین تقابلی وجود دارد .پیشینه تقابل امریکا با ایران
این تقابل از اول انقلاب هم بوده است . کسی گمان نکند که تقابل امریکا با ایران امر جدید و تازهای است; نه، از شروع انقلاب، این تقابل شروع شد . چند ماه - شاید سه یا چهار ماه - از پیروزی انقلاب نگذشته بود که مجلس سنای امریکا یک قطعنامهی بسیار شدیداللحنی علیه انقلاب صادر کرد . البته اینجا مردم اجتماع کردند، تظاهرات کردند و گفتند چرا دخالت میکنید؟ غرض; از اول شروع کردند . منتها در یک دورهی نسبتا طولانی، تقابل امریکا با جمهوری اسلامی، بیشتر تقابل عملی بود . تقابل عملی در مقابل تقابل نظری است که بعد توضیح خواهم داد .تقابل عملی امریکا با ایران
تقابل عملی یعنی اقدام برای ضربهزدن به جمهوری اسلامی از انواع مختلف . تقابل عملی از همین قطعنامهی سنای آمریکا شروع شد . در اینجا کودتای نظامی راه انداختند . کودتای پایگاه شهید نوژه معروف است که حتما شنیدهاید و شاید اطلاعاتی هم داشته باشید . البته، ما در جریان ریز قضایا بودیم . کودتای نظامی بسیار خطرناکی بود که مقدماتش را هم چیده بودند، اما نتوانستند آن را به جایی برسانند . مسدود کردن حسابهای بانکی کشور ما در هر جایی که اینها میتوانستند دخالت کنند، تقابل عملی دیگری بود . در بانکهای امریکا، پولهای زیادی متعلق به ملت ایران وجود داشت; از جمله پولهای دولت در معاملاتی که داشتند . اینها، همهی حسابها را مسدود کردند . ضدانقلاب را به انواع مختلف تحریک کردند، نه فقط ضدانقلاب راست - یعنی سلطنتطلبها - بلکه غیرمستقیم، ضدانقلابها و گروههایی را هم که وابسته به جریان چپ آن روز بودند تحریک میکردند که مدارک و نشانههایی در دست است . حملهی نظامی به طبس، تحریم اقتصادی، قطع رابطه، قطع خرید نفت و تشویق عراق به جنگ، که این موضوع را در اول تحلیل گفتم . ما یک وقتبهعنوان یک تحلیل میگفتیم امریکاییها حتما به عراقیها چراغ سبز نشان دادند، گفتند کمک کنید، تشویق کردند، بعد هم خودشان کمک کردند، گفتند حمله کنید، بعد هم خودشان کمک کردند . این را تحلیل میکردیم . پس از گذشت چند سال، اسناد و مدارکی به دست آمد و معلوم شد که تحلیلهای ما کاملا درست و منطبق با واقعیات بوده و مدارکش روشن است . تحریک عراق به جنگ، کمکهای پربهایی که به عراق کردند و بعد سرنگونی هواپیما که نزدیک به سیصد نفر کشته شدند; هواپیمای ما را در خلیج فارس سرنگون کردند . کشتی ما - کشتی ایران اجر - را قلدرانه در دریا توقیف کردند . اینها برخوردهای عملی، آن هم در آن موقعیتحساس است . زمان ریاست جمهوری بنده به سازمان ملل رفتم و در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی بسیار پرشوری کردم . چند کانال تلویزیونی اروپایی هم مستقیم سخنرانی را پخش کردند . خوب; ممکن بود تاثیرات زیادی بگذارد . در همان روز یا فردای روز سخنرانی، کشتی ایران اجر را در خلیج فارس توقیف کردند! در نیویورک بودیم و هر کانال تلویزیونییی را که باز میکردیم، ماجرای کشتی ایران اجر و اقدام به مینگذاریش در خلیج فارس، تمام فضای تبلیغاتی امریکا و بلکه دنیا را پر میکرد . این کار برای آن بود که آن سخنرانی را تحتالشعاع قرار دهند . حمله به سکوهای نفتی و امثال این اقدامات، نوع دیگر تقابل عملیشان بود . در طول این سالها بیشتر تکیه روی تقابل عملی بود; عملی یا سیاسی یا اقتصادی یا نیمهنظامی و حتی نظامی .مبارزهی نظری امریکا با ایران
امریکا بعد از اینکه سالهایی را در مقابل جمهوری اسلامی و ملت ایران، با این روش عمل کرد، به این نتیجه رسید که تقابل عملی کافی نیست و باید در کنار آن، تقابل و تخاصم و مبارزهی نظری را هم شروع کنند . معنای تقابل نظری چیست؟ یعنی مبارزهی با جمهوری اسلامی در صحنهی اعتقاد، در زمینهی فرهنگ و در زمینهی مسائل اخلاقی . البته قبلا هم یک مبارزهی جدی بود; منتها احساس کردند باید نقطهی ثقل این باشد . فکر کردند با مبارزهی اعتقادی میتوانند بخش عظیمی را فلج کنند و یک مانع را بردارند . فکر کردند با مبارزهی در زمینههای اخلاقی، یک بخش دیگر از امکان و سلاحی را که در اختیار جمهوری اسلامی است، بگیرند; یعنی این سیاست امریکا شد .آگاهی از طرح دشمن
اینکه ما بتوانیم طرح کلی دشمن را در مورد خودمان بدانیم، بخشی از توان دفاعی ماست; به این مساله توجه داشته باشید . ندانستن اینکه دشمن چه در سر دارد و چه میخواهد بکند، غفلتی است که ممکن است ما را از امکان برخورد و امکان دفاع محروم کند; ما باید این را کاملا بدانیم . از سالهای هفتاد و سه و هفتاد و چهار - یعنی از حدود هشت، نه سال پیش - بتدریج و بهصورت روزافزون، این مبارزهی اعتقادی - اخلاقی شروع شد . بنده همان وقتها شروع این مبارزه را احساس کردم . بحث تهاجم فرهنگییی که مطرح کردیم، ناشی از این بخش قضیه بود . یعنی در کنار آن حرکات عملی سیاسی و اقتصادی و غیره، حقیقتا یک تهاجم در زمینهی مسائل فرهنگی و با ابزارهای فرهنگی آغاز شد .هدف از تقابل نظری و حملهی اعتقادی
هدف از این تقابل نظری و حملهی اعتقادی، امری معلوم و روشن است . چون نظام جمهوری اسلامی، نظامی متکی به مردم است و مردم هم با ایمان و روحیه و اعتقاد خودشان به این نظام علاقهمند و دلبستهاند و از آن دفاع میکنند - این حقیقت در طول این سالها فهمیده شد - که اگر این ابزار از دست نظام اسلامی گرفته شود، بدیهی استبرای کسی که فکری برای این کشور و این نظام در سر دارد، چقدر حائز اهمیت است . لذا دیدیم از همان سالهای هفتاد و سه، هفتاد و چهار، هفتاد و پنج و هفتاد و شش روزبهروز این تقابل شدیدتر شد . رخنهافکنی در مبانی اعتقادی و ارزشی نظام در سطوح مختلف شروع شد . حتی در خود انقلاب و حتی در ریشههای عمیقتر انقلاب مانند اسلام، عاشورا، تشیع و جدا نبودن دین از سیاست که جزو مبانی مسلم فکری در نظر متصدیان انقلاب و روشنفکران کشور و پیشروان این حرکت عظیم بود، شبههافکنی و تردیدافکنی به شکل همه جانبه و عمیق شروع شد . سمینارها تشکیل دادند، کنگرهها تشکیل دادند، نشریات تخصصی در این زمینه در خارج از کشور بهوجود آوردند و هرچه هم توانستند در داخل کشور از پایگاههایی که ممکن بود در اختیار آنها باشد و در اختیارشان بود، استفاده کردند . البته عدهیی نمیفهمیدند چهکار میکنند، اما عدهیی هم میفهمیدند . عناصر داخلی، بعضی هم میفهمیدند که چه کمک بزرگی به دشمن میکنند . کمکی که متاسفانه تا امروز هم ادامه دارد و بهعنوان شیوهیی که دشمن آن را انتخاب کرده است، ادامه هم خواهد داشت .شبههافکنی دشمن
از دشمن نمیشود توقع داشت راهی را که برای مقابلهی با جبههی مقابل خود در پیش گرفته است رها کند; مگر آن وقت که مایوس شود; مگر آنوقت که تیرش به سنگ بخورد و مگر آن وقت که بفهمد فایدهیی ندارد . در همه مسائل; چه مسائل سیاسی، چه مسائل اعتقادی، چه مساله فلسطین، چه مساله حزبالله و چه مسائل علمی، دشمن شبههافکنی میکند . خوب; نقشهی اساسی دشمن چیست؟ مقابلهی با جمهوری اسلامی، برای دستیابی و سلطهی بر ایران با همان خصوصیاتی که میدانیم و عرض کردیم ایران برای اردوگاه استکبار و امریکا دارای چه اهمیتی است; نقشهی اساسی همین است . از طرفی، در داخل، بهوسیلهی گسستن پیوند نظام با مردم، زمینهسازی میکنند . اساس سیاست آنها این است که بتوانند بین نظام جمهوری اسلامی و مردم، گسیختگی بهوجود بیاورند . بعد هم آمادهسازی افکار عمومی در سطح عالم و در سطح بینالمللی . حال چرا احتیاج به این زمینهسازی دارند؟ برای اینکه بدون این زمینهسازی، امریکا میداند که پیروزیاش بر جمهوری اسلامی - با وجود برتریهای نظامی - ممکن نیست; این یک واقعیت است . برتری نظامی همهجا تعیین کننده نیست، که انشاءالله بیشتر توضیح خواهم داد . امریکا احتیاج به این زمینهسازی داخلی دارد تا بتواند برتری نظامی و سلطهی نظامی را بهدست آورد و از سلطهی نظامی استفاده کند; والا نمیتواند .رویکرد امریکا، یک استراتژی است
این رویکردی که عرض کردیم امریکا میخواهد ابرقدرتی خود را تثبیت کند و امتیاز ابرقدرتی را برای خودش بهدستبیاورد - بهرهبرداری از امتیاز ابرقدرت منحصر بودن در دنیا - یک راهبرد و یک استراتژی است . بلاشک این راهبرد اقتضا میکند که ماجراجویی هم بکنند . کمااینکه میبینید در دنیا ماجراجویی هم میکنند، منتها ماجراجویی و بحرانآفرینی از نظر خود این ماجراجویان و بحران آفرینان، یک شرط اساسی دارد که اگر آن شرط حاصل نشود، دستبه بحران آفرینی نمیزنند . آن شرط این است که بتوانند از بحران، موفق بیرون بیایند . آنجایی که مطمئن نباشند میتوانند از ماجراجویی با توفیق بیرون بیایند، اقدام نمیکنند; چون به ضرر خودشان تمام خواهد شد .یکی از اهداف امریکا، تثبیت اقتدار است
یکی از اهداف آنها تثبیت اقتدار است . خوب; ماجراجویی بدون توفیق، این اقتدار را درهم خواهد شکست . در همین قضیهی عراق، اگر قرار بود جنگ با این کشور مثلا شش ماه یا بیشتر طول بکشد، قطعا این اقدام نمیشد و حملهی به عراق صورت نمیگرفت . یعنی برای امریکا بکلی دور از صرفه بود که شش ماه برای تصرف و غلبهی بر عراق وقت صرف کند . طبعا ضایعات و نیروی فراوانی باید تلفات میدادند . شرط ورود در این کار این بود که بتواند در کوتاهمدت کار را تمام کند و این برایش در عراق میسر بود . اولا مردم با رژیم عراق بکلی قهر بودند . مردم عراق بکل از رژیم جدا بودند . البته طرفدار امریکاییها هم نبودند . اینجا را امریکاییها غلط محاسبه کردند . خیال میکردند وقتی به عراق بروند، مردم به نفع آنها شعار خواهند داد که چنین چیزی نبود و نشد، اما این را درست فهمیده بودند که مردم با رژیم صدام بدند، قهرند، از آن دفاع نمیکنند و در مقابل دشمن رژیم نمیایستند . بعد هم با سران رژیم - لااقل در برههی اخیر - توافق کردند . این هم، اول تحلیل بود . بعد اطلاعات و خبرها رسید که توافق واقعیت داشته است; یعنی فشار آوردند، بعد هم به آنها گفتند ما به شما امتیاز میدهیم تا بغداد بیمقاومت تسلیم شود! اطلاعات و خبرهای موثقی که تا بهحال از منابع گوناگون دنیا به ما رسیده، همه همین را تایید میکنند . بنابراین شرط بحرانآفرینی امریکا از نظر خودشان این است که احتمال توفیق در آن زیاد باشد . اگر احتمال توفیق کم بود، اقدام نخواهند کرد . در افغانستان آنچه به امریکاییها کمک کرد، جبههی شمال بود . مجموعهیی در شمال افغانستان وجود داشت که بشدت مسلح بود، امکانات هم داشت، کمک هم میشد و با رژیم طالبان مخالف بود . در عراق هم - همانطور که عرض کردیم - مخالفت و دشمنیهای مردم به امریکاییها کمک کرد . هرجای دیگری هم امریکاییها بخواهند ماجراجویی کنند، به همین عناصر احتیاج دارند . یا باید مردم، دشمن آن نظام باشند یا باید در داخل آن نظام و کشور، مجموعهی منسجمی در اختیار داشته باشند که بتوانند به آن تکیه کنند; شاید هم هر دو را لازم داشته باشند . اگر چنین شود، آن وقتبحران برایشان صرفهدار خواهد بود و مقرون به صرفه خواهد بود که وارد آن بحران شوند; والا پیروزی برایشان نامحتمل است .نقش فعالیتهای تبلیغاتی امریکا
حال، با این توجه ببینید که نقش فعالیتهای تبلیغاتی و تقابل نظری امریکا با جمهوری اسلامی، از نظر آنها چقدر نقش مهمی است . آنها به تبلیغات و تقابل چجنظری احتیاج دارند، به بیایمان کردن مردم نسبتبه مبانی نظام احتیاج دارند; همچنانکه به بیاعتقاد کردن مردم نسبتبه فضائل اخلاقی و پایبندیهای اخلاقی احتیاج دارند . اینها چیزهایی است که مردم را از نظام اسلامی جدا میکند و پیوند مستحکم بین نظام و مردم را از هم میگسلد; اینها به این احتیاج دارند . امروز دشمنان ما همهی نیرویشان را روی این گذاشتهاند . البته این کار در مورد ایران کار آسانی نیست . این را خود امریکاییها هم میدانند . میدانند که ایران نه عراق است، نه افغانستان و نه حتی مثل بعضی از کشورهای عربی دوستخود امریکا، که آنها هم مورد تهدیدند . بههیچوجه ایران قابل مقایسهی با آن کشورها نیست . جمهوری اسلامی با یک کودتا سرکار نیامده است; جمهوری اسلامی محصول یک نظام تک حزبی نیست . جمهوری اسلامی را خود مردم بهوجود آوردند و خود مردم آن را حفظ کردند . بیشترین طرفداران جمهوری اسلامی جوانان کشورند که اکثریت عظیمی را در کشور تشکیل دادهاند . اینها هستند که از جمهوری اسلامی دفاع میکنند و پایش ایستادهاند; اینها واقعیاتی است که دشمنان ما از آن باخبرند، آن را حس میکنند و در تحلیلهای آنها اثر میگذارد .جمهوری اسلامی; نظام مردمسالار
نظام جمهوری اسلامی به معنای حقیقی کلمه، نظام مردمسالار و متکی به مردم است . شما ببینید; هر سالی تقریبا یک انتخابات . کشوری با شصت، هفتاد میلیون جمعیت، هر سال یک انتخابات در همهی شؤون، از رهبری نظام گرفته تا رئیس جمهور، تا نمایندگان و تا شوراها . مردم اینها را انتخاب میکنند و اینها با انتخاب مردم سر کار میآیند . حادثهی بسیار مهمی است، پدیدهی عجیبی است; دشمن در مقابل این پدیده درمانده است . نظام مردمسالار، نظام متکی بر ایمان مردم، نظام برخاستهی از دل مردم . طبعا ایجاد گسیختگی بین مردم و چنین نظام و چنین تشکیلات حکومتییی مشکل است و آسان نیست . مردم به دلسوزی مسؤولان هم اعتماد دارند . میدانند که مسؤولان ارشد نظام با دلسوزی کار میکنند . البته جاهایی میتوانند، جاهایی هم نمیتوانند . پس شرط موفقیت دشمن در چالشی که با ملت ایران دارد، این است که اولا احتیاج شدید دارد به اینکه با وسایل تبلیغاتی گوناگون، تصویر نادرستی از نظام جمهوری اسلامی بهوجود بیاورد . اینجا نقش تبلیغات معلوم میشود; نقش روزنامه، نقش کتاب، نقش تبلیغات امواج رادیویی و تلویزیونی که در دنیا اینطور متوجه به ایران است و با زبان فارسی برنامه پخش میکنند . معلوم میشود که نقش تبلیغات چقدر برای اینها اهمیت دارد . باید علیه ایران بهعنوان یک کشور استبدادی و مرتجع، تصویرسازی کنند و افکار را بهعنوان افکار ضد تمدن معرفی نمایند! رئیس جمهور امریکا سخنرانی میکند و میگوید ما داریم از دنیای متمدن دفاع میکنیم! اینها تمدن را چه چیز معنا میکنند؟ اسم حمله به یک کشور، حمله به عراق برای نفت و این همه فاجعهآفرینی را دفاع از تمدن میگذارند! یعنی خود را دنیای متمدن مینامند و غیر آنها هر که هست غیرمتمدن است! سعی میکنند تصویرسازییی که از کشورهای اسلامی و از جمله کشور ما میکنند، چنین تصویرسازییی باشد; هم در افکار عمومی دنیا و هم تا آنجایی که بتوانند در افکار عمومی خود این کشورها .سلب اعتماد مردم از کارایی نظام
یکی از مسائلی که اینها به شدت دنبالش هستند، سلب اعتماد مردم از کارایی نظام است . بعضی از حرفهایی که میشنوید، تصادفی نیست . تصادفی نیست که بعضی کسان بیایند دربارهی نظام اسلامی بحث کنند و بحران مشروعیت نظام را مطرح سازند . مشروعیت نظامی که با رای مردم، با خواست مردم، با مجاهدت مردم و با این همه احساسات و عواطف مردم سرکار آمده; با این همه مشکلات دست و پنجه نرم کرده، از این همه دشمنیها و مقابلهها سرافراز بیرون آمده و همه هم به کمک مردم بوده است . آنوقتبیایند این نظام را زیر علامتسؤال بگذارند; بحران مشروعیت! اینها تصادفی نیست . بعضی از حرفهایی که میبینید در بعضی از تریبونها پخش میشود، همه در جهت همین تصویرسازی منفی از نظام اسلامی در ذهن مردم و برای سلب اعتماد مردم است که آن مقصود حاصل شود; یعنی گسستگی پیوند میان مردم و نظام، تا خیال دشمن آسوده شود .تردیدافکنی و بزرگنمایی مشکلات و نفی موفقیتها
تردیدافکنی در ارزشهای اصولی، بزرگنمایی مشکلات و نفی موفقیتها، از نیازهای قطعی امریکاست . امریکا به این عوامل و شرایط نیاز دارد تا بتواند موفقیتخودش را در تقابل با جمهوری اسلامی تضمین کند . هر کس که در این زمینهها به نفع امریکا کار کند، در واقع زمینهسازی و آمادهسازی میکند برای اینکه امریکا بتواند مقاصد خودش را، ولو با شیوهی نظامی یا شبهنظامی، سبتبه ملت ایران انجام دهد . البته در بعضی جاها انسان میبیند این تصور و تصویر را خیلی پر و بال میدهند که امریکا را بهعنوان یک قدرت در حال پیشرفت، در حال پیروزی و موفق معرفی کنند و جبههی مقابل را جبههیی در حال انفعال نشان دهند; این صددرصد غلط است; کاملا نادرست و غیرواقعی است . این محصول کار تبلیغاتی خود رسانههای امریکایی است; بههیچوجه اینطور نیست . پیروزی نظامی بر رژیم صدام، غیر از برآورده شدن هدف امریکا در مسالهی عراق و حتی افغانستان است . البته مسالهی عراق از مسالهی افغانستان خیلی مهمتر است . مشکلات امریکا در عراق هم بمراتب بیشتر از مشکلاتش در افغانستان خواهد بود; مساله تمام نشده است . مشکلات فراوانی بر سر راه اینهاست . اینطور میخواهند وانمود کنند که مساله تمام شده است، حل شده است و امریکا به همهی هدفهای خود رسید; بههیچوجه اینطور نیست .در مقابل امریکا چه باید کرد؟
در مقابل این پدیده، پدیدهی امریکای ماجراجو و متجاوز - با همین سیاستهایی که گفتم - علاج کار چیست؟ یک عده نسخهی تسلیم را تجویز میکنند . این نسخه کارساز نیست . این را البته شما جوانها میدانید; هر انسانی که از هویت انسانی مستقل برخوردار باشد، میداند که نشان دادن نشانههای تسلیم در مقابل دشمن بههیچوجه کارساز نیست . تسلیم، کارساز نیست . تسلیم، نشانههای تسلیم، نشانههای انقیاد و نشانههای مرعوب شدن، دشمن را نیرومند میکند، به او روحیه میدهد، به او کمک میکند برای اینکه بتواند راه خودش را در تجاوز ادامه دهد . بههیچوجه نباید تسلیم بود . میشنوید بعضی کسان صحبت میکنند که: آقا، فرصتها را از دست ندهیم، این فرصتی است که بهدست آمده! من نمیدانم مقصودشان از فرصت چیست؟ فرصتی که در این موقعیت زمانی به هدر میرود، چه فرصتی است؟ ! فرصت تسلیم شدن در مقابل امریکاست؟ ! این فرصت است؟ برای ملت این یک فرصت است که در مقابل دشمنی که با صدای کلفت و با لحن قلدرمآبانه میخواهد سلطهی خود را بر او تحمیل کند، تسلیم شود و از مقابل او عقب بنشیند؟ ! این فرصت است که کسی آن را از دست ندهد؟ یک وقت، انسان خودش هست و خودش . یک نفر آدم، مسؤولیتخودش را بهعهده دارد . یک وقت ایستادگی میکند، یک وقت تسلیم میشود . اگر تسلیم شد، بدبختی و روسیاهیاش هم مال خودش خواهد بود و به جای دیگری ضرر نمیرساند; اما وقتی انسان مسؤول بخشی است، حتی در بخشهایی که از اهمیت زیادی هم برخوردار نیستند - بخشهای مطبوعاتی، در هر بخشی از کشور که میتواند کار، اقدام و حرکت فرد تاثیری داشته باشد - تسلیم شدن به معنای تسلیم کردن کشور است; به معنای تسلیم کردن یک ملت است; به معنای مسلط کردن دشمن بر سرنوشتیک ملت است . مگر کسی میتواند این کار را بکند؟ مگر کسی حق این کار را دارد؟ من یک وقتبه مناسبت دیگری گفتم: اگر آن روز که شاه سلطان حسین در مقابل افغانها با این بهانه که اگر تسلیم نشویم و دروازهی اصفهان را در مقابل هجوم افغان باز نکنیم، ممکن است عدهیی کشته شوند، تکیه بر مردان غیوری که در اصفهان آن روز بودند - چه انسانهای غیرتمند سپاهی و چه مردم عادی - میکرد و میگفت من در مقابل دشمن تسلیم نمیشوم، قطعا عده کمتری از ملت ایران، از مردم اصفهان و از مردمی که در حملهی افغانها از دست رفتند، کشته میشدند و ملت ایران ، آن ذلت و ننگ را هم تحمل نمیکرد . البته امروز شرایط، شرایط دیگر و دشمن هم دشمن دیگری است، اما اصل عدم تسلیم در مقابل زیادهخواهی دشمن و اینکه هرگونه تسلیم و هرگونه نرمش او را تشویق خواهد کرد، پابرجاست; این اصلی همیشگی است . البته امریکاییها به دروغ شعارهای خودشان را عوض میکنند .امریکا به دنبال سلطه بر کشورهای منطقه است
حقیقت قضیه این است که آنها به دنبال سلطه بر کشورهای منطقهاند . مگر نمیبینید میگویند نقشهی سیاسی خاورمیانه باید عوض شود! دیروز یکی از مسؤولان سیاسی عرب گفت - از تلویزیون هم پخش شد - که اینها میخواهند اتحادیهی عرب را منحل کنند و اتحادیهی دیگری بهوجود بیاورند که رژیم صهیونیستی هم جزو آن باشد! یعنی عامل خودشان در منطقه، وسیلهی فشار دائمی بر دولتهای منطقه باشد; به کمتر از این قانع نیستند، دوست و دشمن هم نمیشناسند . امروز بعضی از کشورهای منطقه جزو دوستان سنتی امریکایند . اگر به این حیوان درندهی متجاوز امکان داده شود، به او خوراک داده شود و راهها در مقابلش باز شود، یقینا نوبت آنها هم خواهد رسید; خودشان هم میدانند، حتی بعضی از همین کشورهای منطقه، پیش ما هم اظهار ترس کردهاند! از آیندهی مبهم خودشان میترسند، چون به ملتهایشان هم متکی نیستند . پس این نسخهی تسلیم نسخهی درستی نیست .مستحکم کردن ساخت داخلی نظام; علاج تجاوز امریکا
اما نسخهی درست در اینجا وجود دارد; علاج درست در اینجا وجود دارد . علاج صحیح در مقابل تجاوز امریکا، مستحکم کردن ساخت داخلی نظام است . نظامی که حقیقتا متکی به مردم است و مردم از آن دفاع میکنند، در درون خودش مستحکم است . رخنههای گوناگونی که یک نظام را صدمه میزند، بسته شده است و هیچ قدرتی نمیتواند این نظام را از بین ببرد . ما میتوانیم ساخت داخلی را مستحکم کنیم; همانطور که امروز هم بحمدالله مستحکم است; امریکاییها این را میدانند; بهطور کامل انسان میتواند این را بفهمد . در گوشه و کنار حرفهایشان، این حرفها هست . میدانند که وحدت این ملت، ارتباطش با اسلام، استحکام پیوند بین نظام و مردم با توجه به مبانی دینی و نقش ارزشهای دینی در این رابطه، به چه کیفیتی است . میخواهند اینها را از بین ببرند . ما بنشینیم و تماشا کنیم که اینها بیایند یکی یکی این پیوندهای مستحکم را ببرند؟ ! یعنی در واقع سنگرهای ملت ایران و سنگرهای نظام اسلامی را یکی یکی از سر راه بردارند و بعد راحتحمله کنند؟ ! یکایک ملت ایران وظیفه دارند تا آنجایی که میتوانند استحکام درونی نظام را که بسته به همبستگی ملت، همبستگی دلها، همبستگی ملتبا مسؤولان نظام و وحدت کلمه در مجموعهی ارکان نظام است، حفظ کنند .سهم دانشجو در جنبشهای عدالتخواهی و نرمافزاری
شعارهای مطرح شده، در جهت مبارزه با فساد بوده استاینجا بحثبعدی را مطرح میکنم که چون بحث قبلی طول کشید، مجبورم کوتاه عرض کنم . چند شعاری که ما در این دو سه سال دادهایم، همه در جهت مبارزهی با فساد بوده است، چون فساد در جامعه رخنه ایجاد میکند . جنبش عدالتخواهی - در بلند مدت - جنبش نرمافزاری و جنبش تولید علم . البته جنبش تولید علم بدون پیشرفت علم ممکن نیست . بدون پیشرفت علم، در این دنیای متنوع نمیشود رقابت کرد و پیش رفت . حتما پیشرفت علم لازم است، که این وظیفهی دانشگاهها و دانشجوها و اساتید را بسیار سنگین میکند . جنبش آزادهاندیشی که چند ماه قبل مطرح شد، اصرار بر مسالهی اشتغال که این دو سه سال اخیر در این زمینه خیلی تلاش شده است و اصرار بر تقویت پول ملی، از شعارهایی است که ما این چندساله روی آن تکیه کردیم و برای هر کدام یک حساب خاصی باز شد و به فضل الهی حرکتخاصی در دستگاههای مربوط به آن آغاز گردید . اینها همه برای همین است . که وقتی انسان میبیند دشمن چه میخواهد و چه میخواهد بکند، میفهمد که باید در داخل چهکار کند . البته در دو سه سال قبل از این، در قالب نفی فقر و فساد و تبعیض، بسیاری از این حرفها بود . در سیاستهایی هم که به شکل سیاستهای کلان نظام، رهبری باید به دولت اعلام کند و مجلس بر اساس آن سیاستها، مقررات و قوانین را بگذراند، همهی این مطالب کلی لحاظ شد; یعنی هم در سیاستهای برنامهی سوم و هم در سیاستهای برنامهی دوم که مال هفت هشتسال قبل از این است، لکن بسیج کردن و متوجه کردن افکار عمومی بخصوص جوانها به اهمیتبعضی از این سرفصلها، ایجاب میکند که هر کدام از اینها به تنهایی مورد توجه قرار گیرد و دنبال شود . البته خیلی از این شعارها وقتی مطرح شده است، از سوی بعضی از بخشهای جامعه مورد بیتوجهی قرار گرفته، لکن وجدانهای پاک، بخصوص جوانها در محیطهای جوانی، احساس کردند که این شعارها همان چیزهایی است که مورد علاقهی خود آنهاست . در محیط دانشجویی شوق به علم، شوق به عدالت و شوق به آزادی وجود دارد . اینها شوقهای اصلی در محیطهای علمی است . من مایل بودم راجع به هر کدام از اینها توضیح مختصری عرض کنم که مجال نیست .
وجود فساد را نباید انکار کرد
این را هم در پرانتز بگویم که از دو طرف، از دو نقطهی متقابل، گاهی بعضی از اظهارات و بعضی حرفها یا حرکات هست که به نظر ما درست نیست . وقتی مثلا فرض کنید بحث مبارزهی با فساد مطرح میشود، از یک نقطه کسانی میگویند آقا چرا اصلا شما مسالهی فساد را بهعنوان یک مساله در جامعه مطرح میکنید؟ بهنظر ما این حرف نادرستی است، چون فساد وجود دارد . البته فساد، گسترده و سازمانیافته نیست . مثل «مافیا» هایی که در دولتها و نظامهایی هست، به فضل پروردگار در نظام جمهوری اسلامی - لااقل در تشکیلات مسؤول و تشکیلات دولتی - وجود ندارد، اما فساد به میزانی وجود دارد و در همهی جاها و در همهی زمانها هم امکان بروزش هست، که باید با آن مبارزه کرد . در دنیا بعضی از دستگاهها هستند که اصلا مبارزهی با فساد و مبارزهی با تبعیض و بیعدالتی را قبول ندارند . اصلا اعلام مبارزه نمیکنند، مبارزه هم نمیکنند، حتی اسمش را هم نمیآورند . بعضی جاها ممکن استبهصورت نمایشی لازم باشد چنین کارهایی بکنند . بعضی جاها نمایشی هم نیست; از روی ناچاری است، بهعنوان سوپاپ امن ناچارند این کارها را بکنند; اما این حرکت و این فکر، برخاسته از اعتقاد ماست; فلسفهی وجودی ماست . هرچه نکنیم، ناشی از نتوانستن است; این راه و حرکت ماست . لذا اگر کسی اعتراض کند چرا بحث مبارزهی با فساد را پیش میآورید؟ اعتراض بهجایی نیست . فساد را انکار نباید کرد; مبارزهی با فساد را بایستی قبول کرد; اما مبالغهی در مسالهی فساد هم نباید باشد .در بیان وجود فساد نباید مبالغه کرد
یک عده هم از آن طرف، مقابله میکنند و همه را فاسد و غلط و کجدست و ناپاکدامن تلقی میکنند و اگر کسی هم چنین تلقییی داشته باشد، خوششان میآید . خوب; دشمن هم حرفی ندارد . نیازمند به اغتشاش افکار عمومی - و همینطور که اول گفتم - ابهامآفرینی است . آن دشمن از هر دو موج مخالف با مبارزهی فساد و نهضت ضد فساد استفاده میکند . از یک طرف آن را دلیل میگیرد به وجود فساد و مبالغهی در فساد میکند; از یک طرف خواهد گفت این کاری نمایشی است; از همه طرف از لحاظ تبلیغاتی محاصره میکند . ما باید صراط مستقیم را بشناسیم و راه درست را دنبال کنیم . همینطور است مسالهی نهضت عدالت، عدالتخواهی و عدالتجویی که من خطاب به دانشجوها این را گفتم . البته من میدانم علاقهی به این حرکتها و نهضتهای اجتماعی در بین دانشجوها زیاد است; در بین جوانها کلا زیاد است; این را من کاملا آگاه هستم . سؤالهایی هم در این زمینه دارند .مدیریت انقلاب، غیر از مدیریت اجرایی کشور است
دانشجویی همین دو سه هفته قبل از من سؤال کرد: شما در مسالهی عدالت، چرا خودتان وارد میدان نمیشوید؟ ! این توقع درستی نیست . مدیریت انقلاب، غیر از مدیریت اجرایی کشور است . وارد شدن در میدان برای رهبری، اولا به صورت طرح مساله و بسیج افکار عمومی است; ثانیا به صورت خواستن از دستگاههای اجرایی است . برخی از دستگاههای اجرایی، مخصوص این کارند . در زمینهی مبارزهی با فساد، هم قوهی مجریه و هم قوهی قضائیه درگیرند . از هر دو قوه بنده بهطور جد خواستم و درگیرند; ورود رهبری اینجاست . بله، اگر روزی معلوم و ثابتشود که دستگاههای قوهی مجریه و دستگاههای قوهی قضائیه آماده نیستند کار کنند، آنجا رهبری چارهیی پیدا نخواهد کرد جز اینکه خودش وارد میدان شود; کسی را بگمارد و مامور مشخصی را برای این کار معین کند; اما بحمدالله اینطور نیست . دستگاههای قوهی مجریه آمادهاند; چون بخشی که مربوط به قوهی مجریه است، گرفتن گلوگاههای فساد است . در بخشهای مالی، در بخشهای پولی، در بخشهای بازرگانی، در بخشهای مربوط به گمرک، بخشهای گوناگونی هست که اینها گلوگاههای فساد مالی است . بیتوجهی به این مراکز موجب میشود فساد بهوجود آید . وقتی دستگاهها نظارت و مراقبتشان را دقیق کنند، جلوی فساد گرفته خواهد شد; این میشود پیشگیری . در بخش قضایی، برخورد با مواردی است که از این پیشگیری عبور کردهاند; یعنی از این مانع نتوانستند عبور کنند و جرم اتفاق افتاده است . آنجا نوبت دستگاه قضایی است . البته تا امروز هم، بیشتر از صد مورد از موارد مهم و کلان را دنبال کردهاند، منتها نباید جنجال کنند . من در همان نامهی هشت مادهیی هم همین سفارش را کرده بودم . گفتم کار را بیجنجال پیش ببرید . ما کار میخواهیم، ما میخواهیم این کار انجام گیرد و مبارزهی با فساد حقیقتا بشود، جنجالش لازم نیست . بله، خبررسانی به مردم هم خوب است . وقتی که کار تمام شده باشد، آن مقداری که لازم باشد خبر رسانی شود . کار هم دارد صورت میگیرد .در دانشگاه، علم و تحقیق را جدی بگیرید
به هرحال عزیزان من! آن عاملی که میتواند کشور شما را در مقابل هر افزونطلبی، هر انحصارطلبی، هر تجاوز، هر ماجراجویی و هر بحرانسازی حفظ کند، استحکام ساخت داخلی نظام است . همینطور است ارتباط بین مردم و آحاد و قشرهای مردم با مسؤولان نظام، امید جوانها به آینده و گرفته شدن رخنههایی که بتدریج موجب تضعیف نظام میشود . همینطور که اشاره و عرض کردیم با همهی تلاش این کارها انجام میگیرد و شما باید در محیط دانشگاه مسالهی علم و تحقیق را جدی بگیرید . اینکه جوان دانشجوی عزیز در صحبتخود اشاره به بودجهی تحقیقات کردند و گفتند کم است و آن را به عنوان یک مطالبه و درخواست دانشجویان مطرح کردند، مرا خوشحال میکند . در جلسهی اساتید هم که بودیم، اتفاقا همین را مطرح میکردند . این خیلی خوب است که جوان، دنبال تحقیق، دنبال کار علمی و دنبال پیشرفت علم باشد . بدون پیشرفت علم نمیشود کشور را پیش برد . امروز حتی دشمنان بشریت از علم استفاده میکنند . ما برای آرمانهای والا، برای ارزشهای حقیقی، برای فضایل انسانی و گسترش آنها ناگزیریم از علم و از شرافت ذاتی علم استفاده کنیم . وحدت باید حفظ شود; ارتباط باید حفظ شود . این کارهای اساسییی که شروع کردیم، باید پیش برود .دشمن میداند با ملت ایران نمیشود مقابله کرد
شما بدانید، این محاسبهیی که امروز از ملت ایران در اختیار قدرتهای سلطهگر جهانی است، به آنها دیکته نمیکند که میتوانند در ایران بحرانسازی و ماجراجویی کنند . خود آنها خوب میدانند که کار با موشک و بمب به سامان نمیرسد و موشک و بمب، یک گوشهی کار است . وقتی ملتی ایستاده است، وقتی جامعهیی اکثریتش در سنین کمتر از سیوپنجسالند - یعنی یک قشر جوان وسیع دارد - و وقتی که ملتبه ارزشهای دینی پایبند است، آنها در محاسبات خودشان میدانند که نمیشود با چنین ملتی مقابله کرد و جنگید . بله، میشود هایوهوی کرد و اگر آنها - یعنی این ملت - ترسیدند، آنوقت از ترسشان استفاده کرد . میشود آنها را تهدید کرد، میشود کسانی را در میان آنها وادار به خیانت کرد . اگر آنها ترسیدند، اگر تهدید را پذیرفتند، اگر خیانت را پذیرفتند، اگر حاضر شدند تسلیم شوند، آنوقت دشمن پیروز میشود، آنوقت دشمن امید پیدا میکند; اما وقتی که یک ملت ایستاده است، جوانش ایستاده، مسؤولانش ایستادهاند و در مقابل تهدیدها و ارعابها دچار ترس نمیشوند، دستپاچه نمیشوند، مسائل را غلط نمیفهمند، نشان میدهند که به عزت خودشان پایبندند و برای عزت کشور و ملتشان اهمیت قائلند و آمادهاند کشور خودشان را نگه دارند و از آن دفاع کنند - که در حضورهای عمومی مردم این حالت فهمیده میشود - دشمن حساب کار خودش را میکند و میداند که پیروزی بر این کشور، به آسانی ممکن نیست .منبع: ماهنامه پرسمان
تصاویر زیبا و مرتبط با این مقاله