وحی در قرآن

وحی و ایحاء در قرآن مجید به وجوه مختلف آمده كه در بعضی موارد خیلی دور از معنی لغوی آن نیست.
سه‌شنبه، 6 مهر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
وحی در قرآن
 وحی در قرآن

 

نویسنده: محمود رامیار




 

وحی و ایحاء در قرآن مجید به وجوه مختلف آمده كه در بعضی موارد خیلی دور از معنی لغوی آن نیست.
به همان معنی لغویِ «اشاره‌ی پنهانی» در قرآن نیز اشاره شده است. چنانكه وقتی زكریا بشارت تولد یحیی را گرفت، از محراب كه خارج شد به مردم خود اشاره كرد كه همه‌ی صبح و شام خدای را تسبیح كنند. در اینجا (19: 11) اَوحَی معنی اشاره کرد می‌دهد.
دلالت صریح‌تری هم هست:
«وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ‌ (42: 51)
خداوند با هیچ بشری سخن نگوید مگر به وحی، یا از پس پرده‌ی (غیب عالم ملكوت و حجاب ملكوت جهان)، یا فرستاده‌ای بفرستد (فرشته‌ی وحی) تا به امر خدا آنچه خدا خواهد وحی كند. همانا كه او خدای دانای بلندمرتبه‌ای است».
این نشان می‌دهد كه رابطه‌ی خدا و بشر از سه راه است:
1) از راه وحی، یعنی ارتباطی مستقیم كه خداوند بدون واسطه با پیامبر خود سخنی به رمز می‌گوید.
2) از پس پرده، یعنی ارتباطی غیرمستقیم و به واسطه است. اما واسطه خود رسالتی ندارد. مثل سخن گفتن درخت با موسی كه درخت خود پیامی ندارد و این خداست كه از پس پرده سخن می‌گوید.
3) رسولی واسطه است. یعنی ارتباط مستقیم است. اما فرشته‌ی وحی رسالتی از سوی خدا دارد و او وحی را ابلاغ می‌كند.
گاهی هم وحی، «غریزه‌ی فطری و شعور باطنی فطری» است. خداوند به زنبور عسل وحی كرد كه در كوه‌ها و درختان و سقف‌های رفیع منزل گزیند (16: 68). این پیامی است و هدایتی است در درون زنبور عسل كه به شكل غریزه او را جبراً در مسیر تكامل قرار می‌دهد. این ودیعتی است در او كه رهبر او است به سوی كمال.

«چون كه «أوْحَی الرَّب اِلی النَّحل» آمده است *** خانه‌ی وحیش پر از حلوا شده است».

این پیام در درون زنبور نهاده شده است. این غریزه‌ی فطری و طبیعت زنبور است كه او را وا می‌دارد شهر شگفت انگیز عسل را با كاخها، تالارها، انبارها، میدانها، خیابانها، سربازخانه‌ها و لابراتوارها برپا كند. (1) این غریزه‌ی فطری همان وحی است و همین كلمه است كه در مورد امر و كار آسمان‌ها (یا جهان خلقت)‌ به كار رفته است. «وَ أَوْحَى فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا (41: 12) و امر و نظم هر آسمانی را وحی فرمود»، یعنی تقدیر كرد. این را تسخیر هم گویند. زمین یا ماده‌ی خاكی هم كه بی‌جان است موضوع وحی الهی قرار می‌گیرد و از راه وحی به زبانِ حال و مقال درمی‌آید. در آن آیات اولیه است كه گفته می‌شود (99: 1-5):
وقتی زمین به سخت‌ترین زلزله به لرزه درآید.
در آن روز، زمین بار سنگین خود را بیرون افگند.
و انسان گوید كه چه پیش آمده است؟
آنجاست كه زمین خبرهایش را بازگوید.
كه خداوند بدو چنین وحی كند.
این را هم تسخیر گویند. رابطه‌ی خدا و فرشتگان نیز وحی خوانده می‌شود: «إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلاَئِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ (8:‌ 12) آنگاه كه پروردگارِ تو به فرشتگان وحی كرد كه من با شمایم.» وسوسه‌ی شیطان هم به طور خاصی وحی خوانده شده، هر پیغمبر در برابر خود شیطانی از انس و جن دارد كه به همدیگر سخنان آراسته‌ی ظاهرفریب، وحی (وسوسه) می‌كنند (6: 112 و 121). اصطلاح برای القاآت شیطان وسوسه‌ی به شرّ است كه مخفیانه انجام می‌گیرد، ولی اینجا كلمه‌ی وحی به كار رفته و سوره‌ی «الناس» آن را تفسیر می‌كند.
از اینها كه بگذریم، انسانی برگزیده نیز مورد وحی قرار می‌گیرد. چنانكه به مادر موسی وحی می‌شود كه كودك نوزاد را به دریا اندازد (28: 7). این وحی را الهام، القاء در قلب یا به دل افتادن، إعلام، رؤیا و یا سخنی كه شنیده شده گرفته‌اند. (2) هرچه بود مادر موسی این را یافت كه باید كودك را به دریا افگند. حواریّون مسیح نیز به وساطت مسیح، وحی «إعلام» شدند تا به خدا و رسولش ایمان بیاورند. (5: 111)
اما بیشتر موارد «وحی و ایحاء» در مورد پیامبران پیش از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌به كار رفته است. این وحیِ رسالت و ارتباطی غیبی میان خدا و پیغمبر است. وحی گاهی مستقیم و بدون واسطه است و گاهی با واسطه است. الهام، رؤیا، شنیدن كلام و یا حتی بدون حرف و سخنی، شكل‌های مختلف این وحی است. به نوح وحی می‌شود كه در حضور (زیرچشمانِ) خداوند و به وحی الهی كشتی را بسازد (11: 36، 37 و 23: 27) به موسی وحی شده كه با مردمش شب هنگام بیرون روند (20: 77 و 26: 52) و به دریا ضربه‌ای بزند (26: 63) بر سنگی ضربه بزند (7: 160). به یوسف وحی رسید كه روزی، برادران را به كار بدی كه كرده‌اند آگاه خواهد كرد (12: 15). این انبیا هستند كه مورد این وحی قرار می‌گیرند. فرمود: «... و نفرستادیم پیش از تو مگر مردانی كه بدانها وحی فرستادیم» (21: 7) و (14: 13 و 17: 39 و 53: 10 و 4: 163و 7: 117 و 10: 2، 87 و 12: 3، 15، 109و... )
یكی از مشكلاتی كه معمولاً در این بحث برای بعضی پیش می‌آید، این است كه تنها به كلمه‌ی وحی و مشتقات آن در قرآن مراجعه می‌كنند. در صورتی كه پدیده‌ی وحی در قرآن مجید تنها با كلمات وحی و أوحَی بیان نشده، بلكه بیشتر با أنزَلَ و نَزَل توضیح شده است. تقریباً در برابر 86 مورد وحی، 260 مورد نزول قرار دارد كه آنها هم همین معنی را می‌رساند. بنابراین تجزیه و تحلیل وحی در قرآن نمی‌تواند تنها بر كلمات وحی و مشتقات آن مبتنی باشد.
اضافه بر كلمه‌ی «وحی» با كلمات و تعابیر دیگری نیز از این پدیده یاد شده است، مثلاً:

روح:

«وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنَا (42: 52)
و هم چنین پیغام دادیم به تو روحی از فرمان و سخنمان. »

تكلیم:

‌«وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیماً (4: 164)
سخن گفت خدا با موسی سخن گفتنی» كه منظور همین وحی است. یعنی سخن گفتنی آسمانی، غیرمادی كه با شعور دیگری جز تفكر عقلی درك می‌شود. در وصف این سخن گفتن الهی بود كه علی (علیه السلام) فرمود: «لا بصوت یقرع و لاباداة یسمع، نه به صدائی كه گوش را بكوبد و نه به وسیله‌ای كه شنیده شود.»

إلقاء:

«إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً (73: 5)
ما می‌افگنیم بر تو سخنی گرانمایه» موارد زیادی هست كه از وحی به القاء تعبیر شده است.

انزال و تنزیل:

«بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ (2: 4) بدانچه بر تو نازل شد و «تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌ (41: 2) تنزیلی است از خداوند بخشنده‌ی مهربان» كه چنانكه گذشت بیشتر موارد وحی با این كلمات بیان شده است و باز هم از آن خواهیم گفت.

حقّ:

«وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ (5: 48)
این كتاب را به حق بر تو فرستادیم. » (رك: 39: 2، 41 و 32: 3 و 23: 70 و 17: 105 و... )

مُصَدِّق:

«مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ (6: 92)
گواه صدق آنچه (كتب آسمانی) كه در برابر اوست.»
از این موارد بسیار فراوان است كه به اختصار اشاره ای می‌شود: «این آیات كتاب حكیم است هدایت و رحمت برای نیكوكاران (31: 2 به بعد). این آیات، قرآن و كتاب مبین است، هدایت و بشارت برای مؤمنان (27: 1 و2). كتابی بر مردمان فرستادیم كه در آن هر چیز را براساس علم و دانش تفصیل دادیم، هدایت و رحمت برای آنها كه ایمان می‌آورند (7: 52). گاهی این وحی‌های آسمانی علم نامیده شده (3: 61 و 2: 120، 145)، گاهی حكمت (17: 39) هدایت (14: 12 و 7: 52 و غیره) شفاء (41: 44) و یا نور (4: 174 و 42: 52). و موارد دیگر كه بهترین راهنما «نامهای قرآن» می‌باشد كه در آغاز كتاب گذشت. میان تمام این مصادیق مختلف وحی، وجه مشتركی هست كه در همه‌ی كائنات دیده می‌شود، و آن نظم و هدایتی است كه در هر پدیده‌ای نهاده شده، خواه در زنبور عسل باشد، در امر آسمان و زمین باشد، و خواه در ملائكه و یا انسان. آن نیروئی كه این پدیده‌ها را به سویی می‌برد و جهتی بدانها می‌دهد، آن، هدایت الهی است و همان است كه وحی خوانده می‌شود، خواه به صورت قانون طبیعت، غریزه و فطرت نهاده شده در موجود خواه به وسیله‌ی ارشاد انبیاء. از این نظر وحی به دو قسمت كلی تقسیم می شود:
1) وحی تكوینی و آن قوانین و احكامی است كه در نهاد جهان هستی به ودیعت نهاده شده. و رابطه‌ی خدا را با طبیعت بیان می‌كند. همین رابطه است كه قوانین طبیعت، غریزه و فطرت را بیان داشته است و نظام طبیعت را مستقر كرده است.
2) وحی تشریعی كه حكم و قانون لازم وضع و بیان می‌گردد. در این رابطه پیامبر با گوهر هستی در ارتباط است. این هدایتی است كه توسط او داده می‌شود. تنظیم برنامه‌ای است برای انسانها به سوی كمال. ممكن است در قرآن وحی از نظر ظاهر در موارد مختلفی به كار رفته باشد، ولی در واقع از نظر ماهوی و محتوا همه دارای یك معنای كلی و مشترك هستند. در جماد، نبات، حیوان، انسان این معنی صدق می كند. این خصیصه‌ای است كه هر موجودی را در نظم كلی آفرینش با سایر عناصر و پدیده‌ها اتصال و ارتباط می‌دهد و آن را در جهت معینی (كمال) هدایت می كند. (از جمود به نمو و از نمو به تكاپوی بیشتر جسمی و از این حركت جسمی به حركت متعالی معنوی می‌رساند). پس، خصیصه‌ای است كه موضع هر پدیده‌ای را در جهان هستی و سیرش را به سوی هدف مشخص تعیین می‌كند. یعنی برای استقرار هر پدیده‌ای در موضع خود و توجیه حركت آن در جهت حركت هستی (كمال) هركدام باید در مدار و طیف وحی قرار گیرد. منتهی، در موجود غیر ذی‌شعور، این هدایت در درون پدیده قرار گرفته و در انسان باشعور از خارج بدو ابلاغ می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. زنبورعسل موریس مترلینگ.
2. تفاسیر ذیل همین آیه، لسان كلمه‌ی وحی كتب كلامی مانند اوائل المقالات مفید 39 یا تصحیح الاعتقاد 56.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.