تفاوت الهام با وحی

بحث درباره‌ی وحی، سخن را بدانجا می‌كشاند كه آیا وحی همان الهام است و از همان نوع است یا نه؟ زیاد می‌شنویم كه گفته می‌شود: «چنان بود كه گوئی به من الهام شده بود.» این الهام از همان جنس وحی است؟ نه، الهام وحی نیست، بلكه با آن فرق دارد.
چهارشنبه، 7 مهر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تفاوت الهام با وحی
 تفاوت الهام با وحی

 

نویسنده: محمود رامیار




 

بحث درباره‌ی وحی، سخن را بدانجا می‌كشاند كه آیا وحی همان الهام است و از همان نوع است یا نه؟ زیاد می‌شنویم كه گفته می‌شود: «چنان بود كه گوئی به من الهام شده بود.» این الهام از همان جنس وحی است؟ نه، الهام وحی نیست، بلكه با آن فرق دارد.
الهام در لغت یعنی اعلام و در دل افكندن، اما در اصطلاح، یافتن یك معنائی در ذهن است بدون اینكه آن را در جائی خوانده و شنیده باشد و یا بر اثر تلاش ذهنی بدان رسیده باشد. ناگهان برقی در ذهن می‌درخشد و معنایی به خاطر راه می‌یابد. ممكن است این معنی، یا ایده، یا عقیده، هرچه هست، خوب باشد یا بد باشد.
این است كه در قرآن به همین مفهوم اشاره شده و یك مرتبه هم بیشتر كلمه‌ی الهام نیامده است:
«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا (91: 7 و8)
و سوگند به نفْس، و آنكه او را نیكو بیافرید و تباهكاری و پرهیزگاریش را بدو الهام كرد.»
درباره‌ی معنی الهام در این آیه، یكی از كهن‌ترین تفسیرها (1) دو شرح دارد:
1) خداوند این بدی و خوبی را برای نَفْس شرح داده و بیان كرده است.
2) خداوند این فجور و تقوا را در نَفْس آفریده.
معمولاً معتزلیان تفسیر اولی را (2) و اشاعره معنی دوم را (3) انتخاب می‌كنند. در تفاسیر شیعه هم بیشتر الهام را به معنی اعلام كردن و تعریف كردن می‌گیرند. یعنی خداوند راه فجور و تقوا را شناساند و انسان را در انتخاب یكی از این دو راه مخّیر گردانید. بعضی هم گفته‌اند مراد به الهام توفیق و خِذلان است. (4)
الهام بیشتر در ارتباط با اولیاء به كار می‌رود و وحی در مورد انبیاء.
در اصطلاح شرع وحی كلام خداوند بر پیامبراكرم بود. وحی از جهتی دو نوع است: ظاهر یا جلی و باطن یا خفی كه این یكی آن چیزی است كه به وسیله‌ی رأی و اجتهاد بدست می‌آید.
اما وحی ظاهر را به سه قسم تقسیم كرده‌اند:
1) آنچه بر زبان فرشته می‌گذرد و پیامبر می‌شنود، مثل قرآن.
2) پیامی كه فرشته بدون كلام می‌رساند. چنانكه فرمود: «نَفَثَ فی روُعی= در ذهن من دمید.»
3) الهام: در اصطلاح شرع، القاء معنی در دل از طریق فیض است. یعنی الهام فیض ربّانی است كه ناگهان رخ می‌دهد و مُلْهَم (كسی كه بدو الهام شده) نمی‌تواند بگوید چرا و چگونه بدان نتیجه رسیده است. البته این الهام با «علم عقلی» فرق دارد. به قول شیخ محمد عبده: معرفتی است كه حاصل می‌شود مثل احساس اندوه و شادی، گرسنگی و تشنگی، اما مبدء و منشأش شناخته نمی‌شود، احساسی است كه مبدأش معلوم نیست (5) ولی برخلاف نظر عبده، نمی‌توان گفت كه ایجاد یقین می‌كند. زیرا كشف عارفان و الهام واصلان برای دیگران یقین نمی‌آورد. معرفتی است بدون یقین. مصدر حقیقی آن نیز شناخته نیست و مهم‌تر این كه وابستگی بیشتر آن به شخص مورد الهام است تا به موضوع مورد آن.
الهام فقط در مورد انسان پیش می‌آید. زیرا انسان است كه با توجه به حقِ انتخابی كه دارد می‌تواند یكی از دو جهت متضاد را برگزیند. اما وحی به طور كلی برخلاف الهام یك جنبه‌ی عام و شامل دارد كه عموم پدیده‌های طبیعی و انسانی را دربرمی گیرد. وحی به تعبیر قرآن در آیات گوناگون در مورد انبیاء انسانی عادی، زنبور، آسمان و زمین، در همه‌ی موارد به كار می‌رود.
الهام در لسان قرآن در برگیرنده‌ی دو زمینه‌ی تقوا و فجور است كه نفس انسان می‌تواند در یكی از این دو زمینه‌ی متضاد رشد كند. پس الهام خود جنبه‌ی هدایتی برای انسان ندارد، بلكه این انسان است كه با انتخاب خود، جنبه‌ی هدایتی و یا ضلالتی بدان می‌دهد. اگر تقوا را برگزید كه هدایت یافته و اگر فجور را انتخاب كرد كه راه ضلالت رفته، ولی خود الهام مایه‌ی ضلالت و هدایت نیست. در صورتی كه وحی تنها جنبه‌ی هدایتی و در نتیجه فقط وجهه‌ی تقوایی دارد.
از نظر عرفاء تفاوت وحی بر انبیاء و الهام در این جهات است:
1) الهام كشف معنوی و وحی كشف شهودی است. (6)
2) الهام برای نبی و غیر نبی حاصل می‌شود، ولی وحی (تنزیل)، از نظر شرع اختصاص به نبی دارد، یعنی از خواصّ نبوت است هم از راه شهود مَلك و هم از راه كشف معنوی و بدون وساطت فرشته. الهام عمومیت دارد و بر دل هر انسانی می‌نشیند. نبی و غیر نبی ندارد. حال آنكه وحی مختص انبیاء است.
3) در الهام تبلیغ نیست و وحی، مشروط به تبلیغ است. یعنی نبی مكلف به ابلاغ وحی است و اگر تبلیغ نكند رسالت خود را انجام نداده، اما شخص مورد الهام تكلیفی به تبلیغ ندارد.
صوفیه «خاطر مَلَكی» (7) را هم الهام می‌گویند.
اما، به هر صورت از نظر شرع الهامِ انبیاء حجت است ولی الهام اولیاء تنها برای شخص مورد الهام (ملهَم) یقین می‌آورد.
الهام با «وسواس شیطان» نیز فرق دارد. هم چنان كه خیر و شر با هم فرق دارند. (8)
یك فرق اساسی دیگر میان وحی و الهام وجود دارد كه صدرالمتألهین یادآور شده است:
«وحی، یعنی نزول فرشته بر گوش و بر دل، به منظور مأموریت و پیامبری، هرچند منقطع شده است و دیگر فرشته‌ای بر كسی نازل نمی‌شود و او را مأمور اجرای فرمانی نمی‌نماید، زیرا به حكم «اَكْمَلتُ لكُمْ دینكم» آنچه از این راه باید به بشر برسد، رسیده است، ولی باب الهام و اشراق هرگز بسته نشده و نخواهد شد، و ممكن نیست این راه مسدود گردد.» (9)
خلاصه اینكه: وحی جز الهام است. وحی فرود آمدن فرشته و سخن گفتن با پیامبر است و الهام نوعی احساس و ادراك درونی و خلجانات روحی است كه گاه به آدمی دست می‌دهد. نمونه‌ی آن الهامات شاعرانه و عارفانه است. درك می‌شود اما منبع و منشأش روشن نیست. در صورتی كه منبع وحی روشن است. وحی خود منشأء صدور احكام و قوانین تازه‌ای است برای بشر، اما الهام تنها كشف قوانین هستی است.

پی‌نوشت‌ها:

1.طبری30: 115 به بعد.
2.كشاف زمخشری 1612 چاپ لیز، بیضاوی هم از زمخشری تبعیت می‌كند2: 606 چاپ عثمانی، تفسیر منسوب به محی الدین هم از بیضاوی تبعیت می‌كند 2: 396 در تفسیر جلالین سیوطی، بیّن لها طریق الخیر و الشر.
3.مفاتیح امام فخر8: 438.
4.توفیق یعنی موهبتی الهی كه موجب انجام كار می‌شود و خِذلان بی‌بهره ماندن از لطف الهی است. تفاسیر ابوالفتوح رازی و مجمع البیان و صافی ذیل آیه‌ی 8 سوره‌ی الشمس.
5.رساله التوحید 108.
6.كشف در لغت پرده برداری و در اصطلاح آگاهی از پشت پرده درباره‌ی معانی غیبی و امور خفی (كارهای پنهانی) است. كشف معنوی، پرده پس رفتن از معانی غیبی است و كشف شهودی یا از راه مشاهده است مانند دیدن و یا از راه شنیدن است، مانند شنیدن پیامبراكرم. (تعریفات جرجانی 162، كشاف اصطلاحات 2: 1254، دستورالعلماء 3: 124، شرح قیصری 34).
7.خاطر مَلكی، ملكه و انگیزه‌ای است در دل كه انسان را به نیكی ترغیب می‌كند و از تباهی و گناه تحذیر می‌نماید.
8.احیاء العلوم غزالی3: 14ط. مصر. دستورالعلماء1: 165، شرح فصوص35، شرح مقدمه‌ی قیصری از آقای سید جلال الدین آشتیانی 383 مشهد، كشاف اصطلاحات، كلیات ابوالبقاء، تعریفات جرجانی ذیل الهام، وحی، كشف.
9.مفاتیح الغیب ملاصدرا: 13 به نقل از مقاله‌ی ختم نبوت استاد مطهری، خاتم پیامبران2: 540.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.