اهمیت ، ضرورت و امکان پذیری مهندسی و مدیریت فرهنگی
کشور ها و ملت ها وظیفه دارند و می توانند برای ادامه حیات انسانی خود و بالندگی آن و تکامل معنوی خویش و رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی خود ، محیط زیست فرهنگی خود را مهندسی و مدیریت کنند آنرا از ضعف ها و آلودگی ها پاک سازند .عناصر و مؤلفه های حیات بخش آن را تقویت نمایند و از نفوذ و ورود عناصر آلاینده و خسارت بخش محیط های زیست فرهنگی دیگر جلوگیری نمایند .به همان نسبت که هر کشور و ملتی وظیفه دارد و می تواند که محیط زیست طبیعی خود را مهندسی و مدیریت کند و برای حیات و رشد خود ، آنرا از آلودگی ها پاک سازد و جلوی ورود آلودگی ها و نا پاکی های تولید شده در محیط های زیست طبیعی دیگر به محیط زیست طبیعی خود در حد مقدور کشورها و ملتها وظیفه دارند و می توانند نسبت به مهندسی و مدیریت محیط زیست فرهنگی خود اقدام کنند را بگیرد .
بدیهی است همانگونه که در مهندسی و مدیریت محیط زیست طبیعی ، یک کشور و یک ملت و یک سازمان نمی توانند بدور از تأثیر محیط های دیگر عمل کنند و درجه ای از تأثیر را باید بپذیرند در مورد مهندسی و مدیریت محیط زیست فرهنگی هم چنین وضعیتی وجود دارد . مهندسی و مدیریت محیط های زیست طبیعی و زیست فرهنگی زمانی جامعیت و اثر بخشی کامل می یابد که نظام جهانی با مدیریت و رهبری واحد شکل پذیرد .
الیس الصبح به قریب
بنابر این مهندسی و مدیریت فرهنگی علاوه بر اهمیت و ضرورت ، امکان پذیر نیز می باشد .مقام معظم رهبری برای روشن کردن مفهوم فرهنگ و بیان ماهیت آن و ضرورت و امکان مهندسی و مدیریت آن چنین می فرمایند :
"فرهنگ مثل توری است که ماهیها بدون این که خودشان بدانند در داخل این تور دارند حرکت می کنند و به سمتی هدایت می شوند
دولت و مجموعه حکومت نمی تواند خود را از این موضوع بر کنار بدارد و بگوید بالاخره فرهنگی وجود دارد .
نه ، ما مسئولیت داریم این فرهنگ را بشناسیم ، اگر نا صواب است آن را تصحیح کنیم ، اگر ضعیف است ، آن را تقویت کنیم ، اگر در آن نفوذ ی هست دست نفوذی را قطع کنیم"۲۶/۹/۱۳۸۰
در قبال تأثیر گذاری محیط های زیست فرهنگی دیگر و لزوم صیانت و حفاظت از محیط زیست فرهنگی کشور و تلاشی که محیط های زیست فرهنگی ناسالم برای نفوذ در محیط های زیست فرهنگی دیگران دارند . می فرمایند :
" نمی شود ما میدان را رها کنیم تا دیگران هر کاری که می خواهند ، بکنند . امروز همان کسانی که ادعای آزادی می کنند و دم از لیبرال بودن می زنند ، پیچیده ترین و دقیق ترین شیوه کنترل را بر روی فرهنگ کشورهای خودشان ،بلکه سراسر دنیا ، اعمال می کنند و سعی دارند که فرهنگ خود را به کشورهای دیگر منتقل و تزریق کنند. " ۲۱/۱۰/۱۳۸۲
مطالعات و پژوهشهایی که امروز در حوزی رهبری صورت گرفته است به خوبی نشان داده است که برای سلطه بر کشورها و ملت ها بهتر است به جای بهره گیری از مکانیزم های پر هزینه مدیریت از ساز و کارهای رهبری و نفوذ در آنها استفاده شود . گسترش حوزی رهبری نیز تابعی از گسترش حوزی فرهنگ است . بنابر این آن دسته از کشور ها و نظام ها و حکومت هایی که در پی منافع مادی و غیر انسانی خود از هیچگونه تلاشی فرو گذار نمی باشند با گسترش مطالعات و تحقیقات فرهنگی و رهبری ، درصدد سلطه بر سایر ملتها و منابع آنها از طریق تصرف محیط های زیست فرهنگی آنان با تهاجم فرهنگی می باشند . برای این منظور ابتدا در پی خنثی کردن مقاومت سایر ملتها و نظام ها در مقابل یورش فرهنگی خود با القاء این مفهوم که اصولاً ، فرهنگ مدیریت پذیر نمی باشد ، هستند و برای اثبات این مدعای خویش به برخوردهای قرون وسطایی با عقیده ، فرهنگ و اندیشه که عمدتاً در غرب سابقه دارد به عنوان مدیریت فرهنگی اشاره می کنند .
رویکرد درست در مهندسی و مدیریت فرهنگی
مقام معظم رهبری به خوبی راه را نشان می دهند :" ما نمی خواهیم با نگاه افراطی به مقوله فرهنگ نگاه کنیم ، بایستی نگاه معقول اسلامی را ملاک قرار داد و نوع برخورد با آن را بر طبق ضوابطی که معارف و الگوهای اسلامی به ما نشان می دهد ، تنظیم کرد . برخورد افراطی از دو سو امکان پذیر است و تصور می شود یکی از این طرف که ما مقوله فرهنگ را مقوله یی غیر قابل اداره و غیر قابل مدیریت بدانیم مقوله یی رها و خودرو که نباید سر به سرش گذاشت و وارد آن شد . متأسفانه این تفکر در جاهایی هست و عده ای طرفدار رها کردن و بی اعتنایی و بی نظارتی در امر فرهنگ هستند . این تفکّر ، تفکّر درستی نیست و افراطی است . در مقابل آن ، تفکّر افراطی دیگری وجود دارد که سختگیری خشن و نظارت کنترل آمیز بسیار دقیق است . این تفکّر هم به همان اندازه غلط است . " ۲۱/۱۰/۱۳۸۲
مقام معظم رهبری با استعاره ای زیبا ، رویکرد درستی که باید در مهندسی و مدیریت فرهنگی کشور رعایت شود را به خوبی روشن نموده اند و بدین ترتیب فرموده اند :
" در مقوله ی فرهنگ ، رفتار حکومت باید دلسوزانه و مثل باغبان باشد .
باغبان به هنگام نهال می کارد ، به هنگام آبیاری می کند ، به هنگام هرس می کند ، به هنگام سمپاشی می کند و به هنگام هم میوه چینی .
باید فضای فرهنگی کشور را باغبانی کرد ، یعنی مسئولانه و با دقت این مقوله را دنبال کرد".
۲۳/۱۰/۱۳۸۲
با این استعاره ابهامی که در رویکرد حاکم بر مهندسی و مدیریت فرهنگی کشور پی گیری خواهد شد باقی نخواهد ماند و القاء چنین ابهامی که مهندسی و مدیریت فرهنگی کشور مستلزم نگاهی متصلّب و مکانیکی و آمرانه از بالا به پایین است ، جایی نخواهد داشت .
در استعاره ای که مقام معظم رهبری بیان داشته اند نکات بسیاری برای روشن شدن مفهوم و چگونگی مهندسی و مدیریت فرهنگی قابل استفاده می باشد .
۱_ در کشاورزی و باغبانی ، نخست باید گیاهان را شناخت . برای شناخت گیاه نیز آن را در انواع و اجزاء می شناسند . انواع و اجزاء گیاهان نیز از آن حد پیچیدگی برخوردارند که رشته های مختلف علمی گیاه شناسی وجود دارد و متخصصین و دانشمندان و پژوهشگران زیادی در هر یک از انواع گیاهان مطالعه و بررسی می کنند .
گیاه شناسان ، چیستی گیاه و چگونگی رشد آن و محیط مناسب زیست آن و میوه و محصول آن را مورد مطالعه و شناسایی قرار می دهند ولی چه بسا از عهده باغبانی و مزرعه داری و اقتصاد کشاورزی بر نیایند .
آیا فرهنگ از گیاه ، اهمیت و پیچیدگی کمتری دارد ؟آیا فرهنگ شناسی ، ساده تر از گیاه شناسی است ؟ آیا نباید فرهنگ را در انواع و اجزاء آن شناخت ؟ آیا برای هر نوع از فرهنگ و حتی هر لایه و هر جزء از فرهنگ نباید مطالعات و پژوهشهای مستقل داشت ؟ آیا برای شناخت هر نوع از فرهنگ نباید متخصصین و دانشمندان و مدیران خاص آموزش داد و تربیت کرد ؟ چگونه در مورد بدن انسان همانگونه که در مورد گیاه مطالعه و بررسی می شود ،متخصص و پزشک تربیت می شود . برای هر جزء کوچکی از بدن انسان متخصص وجود دارد تا بتواند آن جزء کوچک را بشناسد و برای حفظ آن و یا درمان نقانص و بیماری آن ، راه حل بیابد واقدام کند ، آیا برای فرهنگ که به روح و بعد اصلی انسان مربوط است می توان بدون داشتن دانش و تخصص لازم تصمیم گیری کرد ؟ نسخه داد و عمل کرد ؟
آیا سیاستگزاران و مدیران حوزه فرهنگ اگر در حد پزشک عمومی در مورد فرهنگ بدانند و بخواهند تصمیم گیری کنند و راه حل اتخاذ نمایند آنوقت می توان انتظار داشت که مهندسی فرهنگ و مدیریت فرهنگی به خوبی صورت گیرد و فرهنگ از تهاجم مصون بماند و به حیات خود ادامه دهد ؟
بدیهی است در درجه اول باید فرهنگ شناسانی در انواع فرهنگ و در اجزاء فرهنگ داشته باشیم تا بتوانیم مهندسی فرهنگ را انجام دهیم . با بهره گیری از دانش گسترده و کم عمقی که در حوزه فرهنگ شناسی وجود دارد نمی توان ضعف ها و بیماری ها و آسیب های فرهنگ موجود را شناخت تا بتوان برای آن راه حلی را در نظر گرفت . بنابر این مقدم ترین اقدام این است که به شناخت فرهنگ در انواع و اجزاء آن در وضعیت آرمانی ، موجود ، هدف پرداخته شود و برای این منظور باید تلاشی گسترده در مطالعه و پژوهش و آموزش ، با صبر و استمرار و برنامه و سیاست مشخص ، سامان داده شود .
۲ _ از گیاه شناس انتظاری نیست که آفت های گیاه را بر طرف کند . گیاه پزشکی رشتی علمی دیگری است . گیاه پزشکان هستند که می توانند آفت ها و آسیب های گیاهان را بر طرف سازند .
فرهنگ پزشکان چه کسانی هستند ؟ آیا انتظار داریم فرهنگ شناسان ، فرهنگ پزشکی هم انجام دهند . اگر تا کنون چنین کرده ایم . قطعاً به نتیجه ای هم نرسیده ایم . برای اینکه یک پزشک مشکل بیمار خود را بر طرف کند به سراغ " بدن شناسان " یعنی فیزیولوژیست ها نمی رود بلکه به سراغ رادیولوژیست ها و پاتولوژیست ها می رود تا آن آسیب و آفتی که بیمار دچار آن است را در آزمایشگاه خود و با روش و ابزار خاص خود باز شناسند و او را در درمان بیمار مساعدت کنند .
آیا حفظ سلامتی و درمان بیماریهای فرهنگ را با اینهمه پیچیدگی می توان بدست " فرهنگ شناسان " که حداکثر فیزیولوژیست هستند سپرد ؟
بنابر این مدیران فرهنگی آنجا که می خواهند ، ضعف ها و بیماریهای فرهنگ را بر طرف کنند باید از متخصصین آسیب شناس فرهنگ ( پاتولوژیست های فرهنگی ) استفاده کنند و آنجا که می خواهند رشد فرهنگی را پی گیرند و مهندسی فرهنگ را صورت دهند باید از فرهنگ شناسان ( فیزیولوژیستهای فرهنگی ) بهره بگیرند و خود در مقام باغبانی عمل کنند .
مدیران فرهنگی و دارای مسئولیت حفظ سلامت و درمان ضعف های فرهنگی و رشد فرهنگی هستند .
۳- علاوه بر " گیاه شناسان " و " گیاه پزشکان " که در باغبانی و رسیدن به محصول خوب کاملاً مؤثراند . برای باغبانی و انجام امور " کشت " و " داشت " و " برداشت " به دانش و مهارتهای زیاد دیگری نیاز است و برای انجام درست این امور ، امروز رشته های مختلف علمی مشکل گرفته است .
رشته آبیاری چگونگی تغذیه گیاه را مشخص می کند و در رشته " ماشین آلات کشاورزی " مطالعه و بررسی می شود که برای هر یک از انواع گیاهان به چه ابزار و وسایلی برای کشت و داشت و برداشت نیاز است و در اقتصاد کشاورزی مطالعه و بررسی می شود که باغبان با بازارهای تولید و مصرف محصولات کشاورزی خود چگونه برخورد کند و به چه ترتیب به سود بالاتر برسد و بالاخره در رشته های مهندسی کشاورزی و باغبانی چگونگی بکار گیری همی یافته های رشته های متعدد کشاورزی را مورد مطالعه و پژوهش و آموزش قرار می دهند تا بتوان به هدف رسید .
آیا در موضوع فرهنگ و مدیریت فرهنگی اهمیت و پیچیدگی کمتری وجود دارد که بدون بهره گیری از دانش و مطالعه و پژوهش در رشته های علمی مختلفی که باید توسعه یابد و متناظر آن در کشاورزی ، دامپزشکی و بخصوص در پزشکی وجود دارد ، تصمیم گیری و اقدام می شود ؟
اگر علم باوری یکی از اصول است و اصلی خدشه ناپذیر در هر مکتب و مرامی است ، ایجاب می کند که در حوزه فرهنگ ، بدون علم ، عمل نکنیم .
۴- فروشندگان محصول و واسطه های بازار که بدنبال سود می باشند و قاعدتاً برای انجام شغل خود هم دانش و مهارت مربوط را دارند و نسبت به کیفیت و خواص میوه و محصول بدست آمده در حدی اطلاع دارند همچنین متخصصان تغذیه ، به صورت دقیق از رنگ و بو و مزه و ویتامین و قند و دیگر خواص مربوط به کاشتی یک باغبان اطلاع دارند و آن را تبلیغ و ترویج می کنند و بدست متقاضی و مشتری می رسانند ولی از این دو دسته نمی توان انتظار داشت که در مورد کاشت و داشت و برداشت هم اظهار نظر کنند و توانایی انجام اینکار داشته باشند این دو دسته نه از زمین و آب و کود و سم اطلاعی دارند و نه باغ را برای باغبانی می توان به آنها سپرد .
نویسنده: مهدی ناظمی اردکانی عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین (ع) و سرپرست دبیر خانه شورای فرهنگی شورایعالی انقلاب فرهنگی شعبان المعظم ۱۴۲۷ - شهریور ۱۳۸۵.
منبع: خبرگزاری فارس