فلسطین بعد از جنگ بین الملل اول
جنگ جهانی اول ، در حالی که آغاز شد که اقتصاد سنتی عثمانی و سرزمین های تابع آن، قدرت تحمل هزینه های چنان جنگ سهمگین را نداشت و طبیعی است که قاعدتا در هر جنگی ، اموری همانند بیماری ، قحطی و گرانی به تدریج می تواند نیرومند تر از هر ستون پنجمی به نیروهای دشمن یاری رساند مخصوصا برای حکومت عثمانی که همچون بنایی پوسیده در آستانه ی فروپاشی کامل قرار داشت .
در قسمت های گذشته به مبارزات گروه های آزادی خواه در کشورهای زیر سلطه ی عثمانی اشاره کردیم و گفتیم که خواسته های این گروه ها در مواردی چون اصلاح دستگاه های حکومتی و شرکت دادن اعراب در اداره ی امور خلاصه می شد و سیاست استعماری انگلستان در خاورمیانه سیاستی بر اساس منافع بیشتربود .
انگلستان به تسلط بر دو سوی کانال سوئز و طبعا وارد شدن فلسطین به اراضی مورد نظرش علاقه فراوان داشت . از همین رو به « شریف حسین » قول داد که در صورت همکاری با انگلستان ، پس از جنگ موجبات استقلال کشورهای عربی را فراهم آورد .
اما انگلیسی ها در حالی که به اعراب وعده استقلال می دادند با فرانسوی ها از در مذاکرات مخفی درآمدند و این همان امری است که « رمزی ماکدونالد» (1) نخست وزیر انگلستان پس از سقوط کابینه اش آن را « دوروئی خشن و پست » توصیف کرد . قرار داد معروف « سایکس پیکو »(2) که به نام نمایندگان دو دولت فرانسه و انگلستان نامیده شد با تصویب روسیه در 1916 ، منعقد شد . بر طبق این پیمان ، فرانسه غرب سوریه ی بزرگ را که لبنان را نیز شامل می شد به اختیار خویش در می آورد و بر قسمتی از شمال عراق (موصل ) نیز احاطه داشت . انگلستان بر مابقی عراق ، مصر و حد فاصل آن یعنی اردن دو بندر عکا و حیفا مسلط می شد . منطقه ی تماس نیز قسمتی فلسطین منظور گردید که تحت حکومت هیأت بین المللی اداره می گردید .
ما در قسمت های قبل اوضاع فلسطین را تا آغاز جنگ بین الملل اول بررسی کردیم و از توطئه مشترک صهیونیست ها و دولت استعمارگر انگلستان برای غصب سرزمین اسلامی فلسطین سخن گفتیم و ضمن تحلیل اوضاع کشورهای عربی در زیر سلطه ی امپراتوری عثمانی ، این نکته را خاطر نشان ساختیم که در این کشور جنبش های آزادی خواهانه برای رهایی از چنگال استبداد حاکمان ترک آغاز شده بود . انگلستان از این احساس
ضد استبدادی استفاده کرد و با سران قبایل عرب به مذاکرات محرمانه نشست . در قسمت های قبل خواندید که انگلستان آشکارا شورش های ضد عثمانی را نیز تشویق کرد تا بدان وسیله موجب فروپاشی امپراتوری عثمانی – که با دولت آلمان در جنگ با انگلستان متحد شده بود – گردد .
جنگ اول جهانی ، همانطور که می دانیم به شکست آلمان و عثمانی و اتریش منجر گردید و همین امر تحولات جدیدی را در سرزمین فلسطین فراهم ساخت .
« ماکسیم رودنسون» (3) روشنفکر یهود ضد صهیونیسم در پژوهش های خود پیرامون مسأله ی اعراب و اسرائیل ، می پرسد که اگر امپراتوری عثمانی در جنگ اول جهانی ، به جای رویارویی با دولت های متفق ( فرانسه ، انگلیس ، روسیه و امریکا ) با آنها همدست می گردید اوضاع فلسطین چگونه بود ؟
نظیر این سؤال رودنسون را مدتها قبل نهرو در نامه ای به دخترش ، و در واقع به تمام جهانیان می آورد که اگر دولت آلمان شش یا هفت هفته زودتر از موعد مقرر می توانست امکان وقوع انقلابی را در روسیه تزاری پیش بینی نماید ، چه بسا که از میدان جنگ اول جهانی فاتح خارج می شد . و در این صورت سرنوشت فلسطین به چه صورت در می آمد؟ مؤلف کتاب تاریخ نهضت های آزادی بخش در این مورد می نویسد :
« البته احتمال نمی رود که رودنسون با طرح این چنین سؤالی ، بی توجهی به رویدادهای که واژگونی نظام عثمانی را به همراه داشت ، اراده کرده باشد . چرا که او بخوبی می داند، یک اتحاد ، در میان نیروهایی برقرار می شود که در راه نیل به اهداف بلند مدت یا کوتاه مدت مواضع مشترکی اتخاذ می کنند . مسأله ی اولویت ها همواره در تحلیل وقایع اهمیت بسزایی داشته و دارد . صرف اتفاق امپراتوری عثمانی با متفقین نمی توانست در اراده هم پیمانانی چون ایتالیا که چشم به « ازمیر » و نواحی اطراف دوخته بود و یا روسیه تزاری ، که با حربه ی مسیح دوستی ، رؤیای تسلط بر قسطنطنیه را در سر
می پرورانید و یا انگلستان که برای تسلط خود بر هندوستان و خلیج فارس ، مایل به ایجاد دولتی دست نشانده بود که از مصر تا خلیج فارس را در برگیرد ، خللی وارد نسازد . از آن گذشته ، عثمانی مدتها بود که از سوی رقیبان خارجی بدرستی « مرد بیمار اروپا » لقب یافته بود » . (4)
جنگ بین الملل و طرح انگلیسی ها
دولت عثمانی در این هنگام قصد داشت که رابطه ی قوای انگلیس در عراق با جناح دیگر نیروی بریتانیا در سینا را قطع کند و راه را برای ورود آلمان هموار سازد . در این هنگام انگلستان با یک نیرنگ ماهرانه بر آلمان پیشی گرفت . در آن زمان شریف حسین بن علی در عربستان خود را از نسل پیامبر می دانس و عثمانی ها را غاصب و متجاوز می شمرد . در 1916 انگلیسی ها جاسوس کهنه کاری را به نام کلنل ادوارد توماس لورنس که بعدها به لورنس عربستان معروف شد ، نزد شریف حسین فرستادند و از او خواستند علیه عثمانی قیام کند .(6) انگلیسی ها در عوض قول دادند که پس از پیروزی حکومت عربستان را در اختیار او قرار دهند .
شریف حسین در اجرای امر انگلستان دایر بر مبارزه با عثمانیها ابتدا با نیروهای خود مکه را از تسلط عثمانی ها بیرون آورد . طائف و جده نیز به تصرف نیروهای وی درآمد .
« فیصل » پسر حسین فرماندهی نیروهای اعزامی به « عقبه » در اردن و سپس دمشق را عهده دار بود . کار در مجموع به سادگی برگزار شد . انگلیسی ها از سمت غرب اردن و فلسیطین و نیروهای عربی از جنوب و مشرق به سلطه ی چهار صد ساله عثمانی ها بر فلسطین پایان دادند .
پایان جنگ و اعلان طرح چهارده ماده ای ویلسون که در ماده دوازدهم آن استقلال سرزمین های جدا شده از عثمانی ( ترکیه ) تأکید شده بود ، طرف های ذینفع را به تلاش های شتابزده بیشتری واداشت . افشای پیمان دو دولت فرانسه و انگلستان که از سوی حکومت جدیدالتأسیس بلشویک درروسیه شوروی و در جهت یک نمایش توده ای و مردمی در سطح منطقه انجام گرفت ، موجب مناقشاتی لفظی میان شریف حسین و انگلیسی ها شد اما انگلیسی ها مکارانه و با عنوان این مطلب که « قرار داد مذکور قطعیت نداشته » تنش های مزبور را تحت کنترل درآوردند.
اعراب بتدریج متوجه مکر بزرگ انگلستان می شدند . در کنفرانس ورسای ، حتی نمایندگان ، شریف حسین را به عنوان یکی از طرف های مستقل درگیر ، نپذیرفتند .
در این زمان متن اعلامیه معروف « بالفور » نیز فاش شد . در این یادداشت آمده بود که « درخواست جمعیت صهیونیسم یهودی مبنی بر تشکیل دولت یهود در فلسطین » با « نظر مساعد » دولت انگلستان مواجه شده است . بدین گونه معلوم شد که انگلستان مکارانه همه کشورهای عربی را فریب داده است .
واکنش اعراب در مقابل دو قرارداد سایکس – پیکو (7) و اعلامیه و بالفور واکنشی قاطعانه نبود بلکه واکنشی انفعالی بود . اعراب پس از کنفرانس صلح درورسای ، کنفرانسی در دمشق تشکیل دادند و درخواست های خود را در قطعنامه ای منتشر ساختند . این قطعنامه چند اصل داشت که از جمله قرارداد « سایکس – پیکو » و اعلامیه بالفور بود . تقسیم سوریه و تشکیل یک دولت صهیونیستی نیز محکوم شده بود . مؤلف کتاب نهضتهای آزادی بخش به نکته جالبی اشاره می کند و آن این است که :
« این اصول در عین حال که معقول به نظر می رسیدند از یک پشتوانه عقیدتی و اعمال مقابله ای شایسته برخوردار نبود . دل بستن به وعده های امریکا ، مبنی بر مراجعه به آراء عمومی مردم شامات و نادیده انگاشتن نیرنگ های انگلستان و فرانسه و غفلت از خطر بالقوه صهیونیسم که شتابان به بالفعل تبدیل می شد ، مسأله را در حد شعار و حداکثر شعورهای پراکنده نگهداشت .»
جامعه ی ملل که پس از جنگ و بنا به پیشنهاد « ویلسون » رئیس جمهمور وقت امریکا تأسیس شده بود ، با تصویب مواد مربوط به « تحت الحمایگی » کشورهایی که قادر به دفاع از خود در مقابل طمع ورزیهای بیگانگان نبودند ، به اقدامات دولت های استعمارگر فرانسه و انگلیس در منطقه ی جنبه ی قانونی داد.
مدتی بعد در کنفرانس « سان رمو » ، در ایتالیا ، هر دو قرار داد « سایکس – پیکو » و بالفور با اصلاحاتی به تصویب کشورهای بزرگ رسید . در نتیجه موصول به عراق – که تحت قیمومیت انگلیس بود – ملحق شد . فلسطین نیز به شرط اجرای اعلامیه ی « بالفور » به انگلستان واگذار گردید . فرانسه نیز مجاز به دخالت در تمامی خاک سوریه شد و این دولت نیز با بر هم زدن اساس سلطنت فیصل ، که یک دولت سست و پوشالی بیش نبود ، بر تمامی سوریه بزرگ – که شامل سوریه کنونی و لبنان بود – کنترل خود را اعمال کرد. فرانسه درلبنان « دولت لبنان بزرگ » را با فرماندهی فرانسویان بر سر کار آورد و سوریه را نیز به مناطق حلب ، دمشق ، جبل در روز و لاذقیه تقسیم کرد . هرچند این تقسیم که برای اداره ی مؤثرتر فرانسوی ها به عمل آمده بود مانعی از برای شعار معروف فرانسه که « همه ی سوریه را برای همیشه حفظ خواهد کرد » نگردید .
دو سال بعد ، یعنی در 1922 ، انگلستان با تنظیم لایحه ی سرپرستی فلسطین و ارسال آن به جامعه ی ملل به وظیفه قانونی ( !!) خود جامه ی عمل پوشانید . در این نظام نامه پس از اشاراتی مکارانه از ارتباط دیرین یهود با فلسطین مواردی را در خود گنجاند که واقعا بهتر از آن نمی شد حق ساکنین فلسطین را پایمال کرد . در ماده اول ، اختیار تام به دولت سرپرستی واگذار شده است . در ماده دوم با صحنه سازی پیرامون وظیفه ی دولت سرپرستی از جهت اصلاح امور ، حقوق کلیه ی مذاهب و نژادها به رسمیت شناخته می شود . در ماده بعدی « آژانس یهود » رسمیت یافته و دعوت به همکاری با دولت سرپرستی گشته و در ماده 22 زبان های انگلیسی ، عربی و عبری ، به عنوان زبان های رسمی شناخته می شوند و بالاخره در ماده 25 با ارجاع تشخیص مواد قابل اجرا به دولت سرپرستی زمینه را برای ایجاد یک دولت حائل که بتواند در صورت لزوم زمینه را برای پذیرش اعرابی که با زور یا حیله از فلسطین رانده می شود ، تأمین کند . این دریچه فشار بعدها نام « اردن » را بخود گرفت و اولین امیری که تحت حمایت انگلستان در آنجا حکومت کرد « عبدالله بن حسین » نام داشت و از آن پس نام رسمی کشور « المملکة – الاردنیة الهاشمیه » گردید .
آغاز پیکر
اولین حرکت در جریان یک مراسم مذهبی در 1920 در بیت المقدس روی داد . این جریان یک حرکت وسیع نیرومند بود که در نهایت به برخورد با صهیونیست ها و افراد پیلیسی که محافظت آنان را به عهده داشتند منجر گردید .
حرکت بعدی در 1921 در « یافا » روی داد که بازه م منجر به کشته شدن عده ای شد . در 1923 دولت انگلستان تصمیم گرفت با انجام یک انتخابات نمایشی از تشنج اوضاع بکاهد. اما این انتخابات از سوی اعراب تحریم گردید و نیز پیشنهاد پذیرش
«آژانس عربی» همپای « آژانس یهود » به وسیله انگلستان از سوی اعراب رد شد . در همین سال در « لوزان » سویس حکومت ترکیه ، تحت رهبری کمال آتاتورک رسما از حق خود بر مناطق عرب نشین صرفنظر کرد .
در 1925 ، بالفور برای افتتاح یک دانشگاه وارد بیت المقدس گردید . اما در آنجا با خشم مردم فلسطین و تظاهرات عظیمی مواجه گشت . در 1929 در شهر یافا یک نبرد واقعی بین مردم مسلمان فلسطین و صهیونیست ها اتفاق افتاد .
جریان از این قرار بود که یهودی ها برخلاف کلیه حقایق و وقایع ، از جمله ماده سیزدهم قانون سرپرستی که هرگونه دخل و تصرف اماکن مذهبی را ممنوع اعلام کرده بود با افراشتن چادر و به صدار درآوردن بوق هایی که برای مراسم مذهبی بکار می برند خشم ساکنین را سبب شدند . در روز بعد که مصادف با ولادت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بود ، مسلمین به مقابله جدی برخاستند و به تدریج در مدت کوتاهی تقریبا تمام فلسطین دستخوش تظاهرات و درگیری هایی گردید . در یکی از این درگیری ها ، پیشنماز شهر یافا همراه با اعضای خانواده اش که شش نفر می شدند به دست جمعیت صهیونیست به قتل رسیدند . این حادثه موجی از درگیری های تازه را بوجود آورد . مردم فلسطین درتمام شهرها ، به تظاهرات پرداختند . آنان لغو سرپرستی انگلیس ، لغو وعده بالفو و جلوگیری از مهاجرت یهودیان را می خواستند . پلیس دولت سرپرستی به سوی جمعیت تیراندازی کرد که منجر به شهادت سیصد و پنجاه و شش نفر شد. دراین حادثه یگان های نیروی دریایی انگلیس انگلستان از شبیخون ساکنان در امان نماند و کار به حدی بالا گرفت که استعمار پیر ناگزیر بخشی از نیروهای خود را از دو کشور مصر و مالت برای سرکوبی تظاهرات وارد فلسطین ساخت .
حکومت با اعمال خشونت موفق شد که آرامش را به طور موقت به شهرهای ، فلسطین بازگرداند و برای فریب مردم و پیدا کردن فرصت برای اقدامات بعدی ، تمایل خود را به محدود ساختن مهاجرت یهودیان و لغو نمایندگی یهود در جریان اداره امور نشان داد . مدتی بعد دولت سرپرستی اعلام کرد که انگلستان در مقابل اعراب تعهداتی دارد و جمله « میهن قومی یهود » تنها تعهد دولت سرپرستی نمی باشد . این مواد هیچ یک از طرفین درگیر را راضی نکرد . صهیونیسم این کار را عقب نشینی دولت سرپرستی توصیف کرد و اعراب آن را اقدامی برای « تثبیت حقوق موقت یهودیان » دانستند .
چهار سال بعد قیام دیگری از یافا شروع شد وطی آن اقدام مسلحانه ای صورت گرفت . در این قیام بعضی از رهبران فلسطینی برای اولین بار قدرت سازماندهی و نظامی خود را نشان دادند . قیام 1933 نسبت به حوادث 1929 از جنبه ی ضد انگلیسی بیشتری برخوردار بود و جالب آنکه زنان سهم مؤثرتری از تحولات را بر عهده داشتند . مطابق معمول
وعده های داده شده هیچکدام عملی نشد. در 1936 کمیته بلند پایه عربی ، فلسطینیان را به یک اعتصاب فراگیر و طولانی دعوت کرد که در نوع خود کم نظیر بود . صدها هزار نفر طی شش ماه اعتصاب چهره ی به ظاهر موفق از یک مبارزه منفی را از خود بروز دادند . نظامی های انگلیس و تروریست های صهیونیست به سرکوبی اعتصابیون آغاز به کار کردند .
البته باید توجه داشت که پس از جنگ بین الملل اول و تشکیل دولت سرپرستی صهیونیست ها با پشتیبانی قدرت های استعمارگر خارجی اقدامات جدی و تبهکارانه ای برای غصب هر چه بیشتر زمین های ساکنان فلسطینی آغاز کرده بودند . دولت سرپرستی در یکی از ابتدایی ترین کارها وسایل مهاجرت یهودیان را فراهم می کرد و حتی اقدام به خرید بیست هزار هکتار از زمین هایی که مالکان آنها در خارج از فلسطین بسر می بردند کرد . دولت سرپرستی براحتی به مهاجرین شناسنامه فلسطینی می داد و با اجرای نقشه های اقتصادی کار تضعیف اعراب و مهاجرت و سکنی گزیدن صهیونیست ها را شدت
می بخشید . واردات صهیونیست ها یا از حق گمرکات معاف بود و یا درصد کمی به آنها تعلق می گرفت . امتیازات اقتصادی متعددی که به صهیونیست ها داده می شد ، با توجه به قدرت مالی صهیونسیت ها ، آنها را عملا به حاکمان اقتصادی فلسطین مبدل گردانید .
در مسلح شدن و اعمال تروریستی یهودیان مهاجر نیز دولت سرپرستی دخالت داشت . ابتدا به این بهانه که یهودیان بتوانند در صورت حمله از سوی فلسطینی ها از خود دفاع کنند تعدادی سلاح در میان آنها تقسیم شد . پس از مدتی مراکزی برای تعلیم نظامی صهیونسیت ها ایجاد گردید و از آن به بعد اسلحه زیادی برای یهودیان از راه دریا رسید که چند بار کشف و سر و صدای زیادی را سبب گشت . سازمان نگهبانان مسلح حمایت « مستعمرات یهود » تشکیل شد که یک سازمان تروریستی بود . از همین سازمان تشکیلات آدم کشی « هاگانا » انشعاب یافت . هاگانا ، به طور آشکار دختران و پسران صهیونیست را به مدت یک سال تحت تعلیم نظامی قرار می داد و این در هنگامی بود که دولت سرپرستی ، مجازات اعدام را برای دارندگان غیر مجاز سلاح که البته منظور اعراب بود تصویب کرد . دختران و پسرانی که می بایستی به طور فعال در سازمان تروریستی هاگانا تعلیم ببینند ، ابتدا در کلاس های آموزش اندیشه ی « صهیونیستی » شرکت
می کردند . آموزش صهیونیستی به آنان چنین می آموخت که « صهیونیسم » عالی ترین مظهرشکفتگی نبوغ یهود درطول تاریخ بشری است و صهیونیسم نه تنها یهودیان بلکه جهان بشری را خوشبخت خواهد کرد . و این خوشبختی و سعادت با سروری و آقایی قوم یهود بر همه ی جهان بدست می آید ؛ که « تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین » مقدمه ی آن است !! صهیونیست ها از دختران و پسران تحت تعلیم می خواستند که برای رسیدن به این آرمان دیرینه از هیچ فداکاری و گذشت و ایثار خودداری نکنند . آنان به افراد تحت تعلیم چنین می آموختند که برای رسیدن به آرمان بزرگی صهیونیستی ، ترور و آدمکشی نیز کار زشتی نیست و آن را « خشونت مقدس » می نامیدند . از آن پس آدم کشان صهیونیست جنایاتی هولناک انجام دادند که تا تشکیل دولت اسرائیل در 1948 این تشکیلات آدم کشی به صورت یک دولت سازمان یافته هویدا گردید. از آن پس دولت اشغال گر و غیرقانونی و ضد بشری اسرائیل به جنایاتی هولناک دست زد .
پي نوشت:
1. Ramsay Mac Donald
2. Sykes – Picot Note
3. Maxim Rodenson
4. حاتم قادري ، تاريخ نهضت هاي آزادي بخش ، از انتشارات تربيت معلم ( پلي كپي )، تهران ، 1361 ، ص 21 .
5. Allenby
6. ادوارد توماس لارنس Colenel Edward Thomas Lawrence
باستان شناس، افسر ، سياستمدار و نويسنده ي انگليسي ( 1888-1935 م . ) . تحصيل وي در دانشگاه آكسفورد انجام گرفت و به همراهي هيئت باستان شناسي و اكتشافي موزه ي بريتانيا در ناحيه ي « كار كميش » ، كنار رود فرات ، در 1900 تا 1914 به كار اكتشاف پرداخت و زبان عربي را نيك آموخت و با مردم آن نواحي و راه و روش زندگي آنان آشنا شد و اعتماد آنان را به خود جلب كرد . در آغاز جنگ جهاني اول در وزارت جنگ انگلستان به شغل اداري منصوب شد و از آنجا به ركن دوم ارتش انگليس در مصر منتقل شد . در آنجا در ايجاد ارتباط با نهضت اعراب و بهره برداري از آن به وسيله ي
انگليسي ها نقش مؤثري داشت . به پيشنهاد وي اداره ي امور اعراب تشكيل شد . لارنس در 1917 م . براي ورود امير فيصل به سوريه كه در آن وقت در دست ترك ها بود كوشش بسيار كرد . در تجهيز اعراب و رهبري جنگ آنها با تركها رنج هاي فراوان برد . وي همچنين عراق عرب را تحت لواي ملك عبدالله در آورد و به فرمانروايي ابن سعود در عربستان ياري كرد . بنابراين وي را « پادشاه بي تاج و تخت عربستان » لقب دادند .
لارنس سرانجام دولت عثماني را در برابر عرب از پاي در آورد و به عنوان مشاور امور اعراب خاورميانه به كنفرانس صلح پاريس 1919 دعوت شد . اواخر عمر وي در گمنامي و تهيدستي گذشت و او براي امرار معاش دست به كارهاي مختلف زد تا در چهل و هفت سالگي در يك تصادف موتور سيكلت در گذشت .
كتابهايي كه نوشته عبارتند از : هفت ركن خرد ، شورش در صحرا و اوديسه كه ترجمه به نثر اوديسه منظوم مي باشد .
فرهنگ فارسي معين ، ج 6 ( اعلام ) ، صهيونيسم 1777.
7. در نهم ماه مه 1916 در خلال جنگ جهاني اول ، سرمارك سايكس ، نماينده ي انگلستان با ژرژپيكو نماينده ي فرانسه وارد مذاكره شد و قراردادي به شرح زير به امضاء رساندند :
1. اراضي ارزروم ، ترابوزان ، وان ، ارمنستان عثماني و قسمت هاي شمالي كردستان به روسيه داده شود .
2. سوريه به دولت فرانسه واگذار گرديد .
3. نواحي جنوبي عراق ، شهر بغداد و بندر حيفا و عكا و سرزمين فلسطين متعلق به انگلستان باشد .
4. نواحي بين متصرفات فرانسه و انگليس به صورت كشور مستقل و يا به دو منطقه نفوذ فرانسه و انگليس تقسيم گردد .
در دسامبر 1918 هنگام مسافرت كلمانسو به لندن قراردادي بين كلمانسو و لويدجورج به امضا رسيد كه بر طبق آن سرزمين موصل كه سابقا در قرارداد سايكس – پيكو جزو منطقه نفوذ فرانسه قرار داشت ، ضميمه منطقه ي نفوذ انگليسي ها گرديد ولي در عوض از نفت عراق سهمي به فرانسه تعلق گرفت .
منبع: کتاب نگاهی به تاریخ معاصر جهان یا بحرانهای عصر ما