گذرى بر تفسير شريف كنز الدقايق و بحر الغرايب و مفسر بزرگ آن ميرزا محمد مشهدى
نويسنده: ابراهيم كلانترى
مدخل
امروز با گذشت بيش از يك هزار و چهار صد سال از نزول اولين آيات الهى بر پيامبر گرامى، در اثر هدايتهاى مشفقانه آن پدر مهربان امت و راهگشايىهاى اوصياى گرانقدرش و نيز تلاشها و سخت كوشىهاى دانش آموختگان مكتب پر بركت معصومين عليهالسلام گنجينهاى عظيم از كتابهاى علوم و تفسير قرآن پديد آمده و به بركت آنها ميليونها انسان حق طلب در اعصار گوناگون و در اقصى نقاط كره خاكى از چشمه سار پاك و حيات بخش كتاب آسمانى قرآن سير آب شدهاند.
تحقيق و پژوهش در آيات قرآن از زاويههاى مختلف و دست يابى عالمان و پژوهشگران به نكات نو و بديع به دنبال آن گرد آمدن آثار جديد، سبب شده است كه روز به روز بر عمق و غناى اين گنجينه ارجمند افزوده شود و بع تبع آن جمع بيشترى از انسانها بر محور قرآن گرد آيند.
نوشتار حاضر گذرى است كوتاه بر« تفسير كنز الدقايق» كه به حق يكى از آثار ارزنده گذشتگان در تفسير قرآن كريم به حساب مى آيد. اميد است اين گام ناچيز مورد استفاده علاقمندان قرار گيرد و به نتايج مطلوب و ميمونى منتهى گردد. ان شأ الله.
خلاصهاى درباره مؤلف كتاب
تاريخ دقيقى از وفات او در دست نيست ليكن مى توان از تاريخ تأليفات متعددش حدس زد كه وى تا سال 1125 هجرى قمرى زنده بود است.(2)
صاحب منتخب التواريخ(حاج محمد هاشم خراسانى) در ص 679 همين كتاب در ذكر مدفونين (از علماى خراسان) در اصفهان، محل وفات و دفن ميرزا محمد مشهدى را اصفهان دانسته و چنين مى گويد:
بيست و سوم: محمد بن محمد رضا القمى صاحب تفسير كنز الدقايق در چهار مجلد، ايشان از تلامذه مرحوم علامه مجلسى بوده و مجلسى ثناى بليغى از ايشان و از تفسير كنز الدقايق فرموده است.
اين سخن صاحب منتخب التواريخ با آنچه ايشان در ص 641 همين كتاب آورده است قابل جمع نيست. وى در صفحه مذكور در ضمن ذكر عرفا و صوفيه خراسان چنين مى گويد:
دهم - جناب آقا ميرزا محمد المشهدى الطوسى، صاحب تفسير كنز الدقايق و بحر الغرائب، ابن مولانا اسماعيل ،ايشان از تلامذه مرحوم فيض بوده، تاريخ ولادت و رحلت و محل دفنشان معلوم نيست.(3)
از كلمات صاحب روضات الجنات، در خصوص كتاب<الفهرس» تأليف شيخ منتجب الدين، استفاده مى شود كه والد ميرزا محمد مشهدى، يعنى مولى محمد رضا مشهدى، از شاگردان شيخ بهأ الدين عاملى(شيخ بهايى)(قد) بوده است/
سخن صاحب روضات الجنات از اين قرار است:
و رأيت فى تبريز نسخْ بخط بعض الأفاضل، و لعله المولى محمد رضا المشهدى تلميذ الشيخ البهائى.(4)
از عبارت بالا استفاده مى شود كه والد ميرزا محمد مشهدى ساكن مشهد مقدس بوده و وى آنجا در زمان اقامت مرحوم شيخ بهايى در محضر او شاگردى كرده است. همان گونه كه خود ميرزا محمد هم، حيات علمى خويش را در آن شهر مقدس سپرى نموده و در پايان بسيارى از تأليفاتش به اين موضوع تصريح كرده است. بنابر اين نسبت ايشان به<قم» كه در ابتداى همين بحث در عنوان او ذكر گرديد و خودشان نيز در مقدمه تفسير در معرفى خويش آوردهاند(46)، به لحاظ اجدادشان بوده است. سيد امين نيز زادگاه و محل سكونت او را مشهد و اصل او را قمى دانسته و در اين باره چنين مى گويد:
المشهدى المولد و المسكن، القمى الأصل.(5)
ميرزا محمد مشهدى اگر چه در زمينههاى اخلاق، فقه، تاريخ ائمه(عليهم السلام) و... صاحب نظر و تأليفات متعددى بوده(48)؛ ليكن تبحر و تخصص اصلىاش در علم تفسير بوده است. وى علم تفسير را رأس همه علوم دينى و سنگ بناى همه قواعد شرع مقدس مى دانسته و در راه وصول به آن از هيچ كوششى دريغ نورزيده است. او معتقد بود دستيابى منطقى و قابل اعتماد به علم تفسير قبل از هر چيز منوط به تفوق در علوم دينى و انواع صنايع ادبى است. عين سخن او را از مقدمه تفسير محل بحث در ذيل آوردهايم:
ان اولى ما صرفت فى تحصيله كنوز الاعمار، وانفقت فى نيله المهج و الأفكار، علم التفسير الذى هو رئيس العلوم الدينيْ و رأسها، و مبنى قواعد الشرع و اساسها، الذى لا يتم لتعاطبه و اجالْ النظر فيه، الا من فاق فى العلوم الدينيْ كلها، و اصناعات الأدبيْ با نواعها.(6)
ميرزا محمد مشهدى قبل از آنكه به تأليف تفسير شريف«كنز الدقايق و بحر الغرائب» بپردازد، به حسب همان تخصص، علاقه و اعتقادى كه به علم تفسير داشته، تعليقاتى بر تفسير كشاف زمخشرى و حاشيه شيخ بهايى(قد) بر تفسير بيضاوى نگاشته است.(7)
ستايش بزرگان از شخصيت نويسنده و تفسير او
لله در المولى الفاضل الكامل المحقق المدفق البدل النحرير كشاف دقايق المعانى بفكره الثاقب و نقاد جواهر الحقايق برأيه الصايب اعنى الخبير الأرشد ميرزا محمد مؤلف هذا التفسير لازال مشمولاً بعنايات الرب القدير، فلقد أسحن واتقن و افاد و اجاد و فسر الايات البينات بالاثار المرويْ عن الأئمْ السادات.(8)
محدث نورى(ره)، ميرزا محمد را عالمى بزرگ، مفسرى برجسته و دانشمندى متبحر و با تقوا مى داند و درباره تفسير كنز الدقايق چنين مى گويد:
- تفسير كنز الدقايق در چهار مجلد بزرگ از بهترين تفسيرها و جامعترين و كاملترين آنها و نافعترى از تفسير صافى و تفسير نور الثقلين است. بر پشت مجلد اول آن ستايشى عظيم و ثنايى رسا از علامه مجلسى(ره) براى ميرزا محمد و تفسيرش و اجازه روايت به وى، ديدهام.(9)
بنا به نقل سيد محسن امين، مرحوم آقا جمال الدين خوانسارى(قدس سره) تقريطى جامع بر تفسير«كنز الدقايق» نگاشته و در آن بر مراتب فصل، علم، دقت و تلاش ميرزا محمد و اعتبار، اهميت و جايگاه علمى تفسير مذكور تأكيد فراوان داشته است.(10)
صاحب روضات الجنات، ميرزا محمد را نويسندهاى دانشمند، با تقوا، اديب، محدث، فقيه و مفسرى آگاه شمرده است و در خصوص تفسير«كنز الدقايق» مى گويد:
- كتابى است بزرگ در تفسير قرآن با احاديث اهل بيت عصمت(عليهم السلام) كه هيچ مؤلفى قبل از او همانند آن را تأليف نكرده است.
وى معتقد است تفسير«كنز الدقايق» به جهت بيان سند روايات، ذكر تناسب آيات با همديگر، حل و فصل مشكلات الفاظ آيات، بيان وجوه مختلف اِعراب، تبيين لغات و قرائتهاى مختلف، بر تفسير نور الثقلين برترى دارد.(11)
علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى(ره) نيز بر اين باور است كه تفسير«كنز الدقايق» به سبب بيان سند و روايات، ذكر ارتباط آيات با همديگر و بيان وجوه اعراب، از تفسير نور الثقلين برتر است.(12)
استاد عاليقدر، آيةالله محمد هادى معرفت(ره) تفسير«كنز الدقايق» را تفسيرى كامل، جامع و غنى مى داند كه رجوع به آن، محقق را از مراجعه به بسيارى از تفسيرهاى معتبر بى نياز مى كند.(13)
روش تفسير كنز الدقايق
وى در مقدمه كوتاه خود پس از حمد و ثناى خداوند بزرگ و تحيت و درود بر پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم و خاندان بزرگوارش(عليهم السلام) به اختصار به معرفى خود پرداخته و سپس با نقل پنج روايت از معصومين(عليهم السلام) بدون هر گونه شرحى مقدمه را به پايان رسانده و تفسير سوره حمد را آغاز كرده است.
آغاز تفسير كنز الدقايق با همين پنج روايت و دقت در مضمون آنها، به خوبى نمايانگر اتخاذ شيوهاى از تفسير منقول از سوى مؤلف است كه مبتنى بر سه فرض ذيل است:
الف: حجم عظيمى از آيات قرآن كريم در شأن و منزلت اهل بيت عصمت(عليهم السلام) نازل شده است كه بنابر مضمون سه روايت از پنج روايت ذكر شده در مقدمه كتاب، اين مقدار، يك چهارم از مجموعه آيات قرآن را شامل مى شود. مفسرى كه در صدد تفسير منقول قرآن كريم است بايد اين حقيقت را به دقت مورد توجه قرار دهد.
ب: قرآن داراى مراتبى از ظاهر و باطن و وجوه گوناگونى از تفسير و تأويل است. براى دستيابى به فهم صحيح اين مراتب و وجوه، عقل آدمى در رديف ابراز غير قابل اعتماد و كندى است كه تكيه بر آن براى نيل به اين مقصود ما چندان كار ساز نيست. را مطمئن پيش روى مفسر قرآن بيانات و هدايتهاى نورانى اهل بيت(عليهم السلام) است.
ج: تو در تويى ظاهر و باطن قرآن كريم و ذو وجوه بودن آيات آن سبب اصلى صدور روايتهاى مختلف در تفسير آيات است . روايتهاى گوناگون در تفسير يك آيه، به معنى تعارض و تناقض گويى نيست كه هر يك به اقتضاى توان و فهم شنونده، زمان صدور، و دهها عامل ديگر در صدد پرده بردارى و راز گشايى از مرتبهاى از ظاهر و يا باطن و وجوه گوناگون از محتواى آيات است.
سه فرض بالا كه مضمون پنج روايت مذكور در مقدمه مؤلف است آن گونه در باور وى ريشه داشته كه آثار آنها در جاى جاى تفسير«كنز الدقائق» قابل رؤيت است.
در آغاز كار تفسير پس از ذكر عنوان بحث(سورْ الفاتحْ) دوازده روايت را پى در پى در عظمت، شأن و فضل سوره فاتحه نقل كرده و آن گاه اولين آيات نورانى اين سوره را آورده و بلا فاصله به ذكر روايات ديگرى پرداخته است. اين روش در ابعادى وسيع تا پايان كتاب تداوم يافته و در نتيجه آن تفسيرى به شيوه منقول پديد آمده است.
تأثير فرض اول نيز از ابتدا تا انتهاى تفسير بر روش مؤلف نمايان است. در تفسير آيه شريفه«اهدنا الصراط المستقيم»(حمد، 1 / 6)، بيش از ده روايت نقل مى كند كه مضمون همه آنها اين است كه مراد از صراط مستقيم حضرت امام على عليهالسلام و ساير امامان معصوم(عليهم السلام) است. در ذيل آيه شريفه«ذلك الكتاب لا ريب فيه هدى للمتقين»(بقره، 2 / 2)، اين گونه آورده است:«قال ابو جعفر عليهالسلام: الكتاب امير المؤمنين، لا شك فيه انه امام هدى.»
در تفسير«غيب» در آيه سوم سوره بقره چنين مى گويد:
احتمال دارد كه مراد از«غيب» قيام امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) باشد ، ولايت دارد بر آن روايتى كه دارد وقتى از امام صادق عليهالسلام در تفسير آيه شريفه«هدى للمتقين. الذين يؤمنون بالغيب»(بقره، 2 / 2، 2) نقل كرده است، قال عليهالسلام من اقر بقيام القائم عليهالسلام انه حق.
پس از ذكر روايت فوق، روايت ديگرى را از يحيى بن ابى القاسم آورده است:
قال: سألت الصادق عليهالسلام عن قول الله عزوجل:« الم. ذلك الكتاب لا ريب فيه هدى للمتقين. الذين يؤمنون بالغيب، فقال، المتقون شيعه على عليهالسلام و الغيب هو الحجه الغائب.(14)
تطبيق هايى از اين دست تا پايان كتاب تداوم يافته و خواننده مى تواند با مراجعه به اين تفسير، موارد متعددى از آن را بيابد.
ذكر روايات مختلف با مضمونهاى متفاوت در ذيل يك آيه نيز كه به فراوانى در اين تفسير، يافت مىشود، متأثر از همان باورى است كه در فرض سوم يادآورى گرديد.
آنچه به اختصار ذكر شد، به خوبى نشان مى دهد كه تفسر«كنز الدقايق» به لحاظ روش در گروه تفسيرهاى منقول قرار دارد؛ ليكن نكته مهم اين است كه مؤلف سخت كوش و صاحب نبوغ آن در پارهاى از موارد به اقتضاى تبحر خود به اجتهادهاى دقيق كه حاكى از قوت علمى و تسلط فنى اوست پرداخته و بدين وسيله بر عظمت و ارزش وافر كار خود افزوده است.
وى در بيان قرائت صحيح«مالك» در آيه شريفه«مالك يوم الدين»(حمد، 1 / 4) ابتدا اقوال و احتمالهاى مختلف را نقل كرده و سپس خود قرائت«ملك» را بر«مالك» ترجيح مى دهد و بر رأى خود با پنج دليل به شرح ذيل استدلال مى نمايد:
1.«ملك»، قرائت اهل حرمين است و بر قرائت سايرين ترجيح دارد.
2. «رب»، كه در دو آيه قبل آمده، به معنى«مالك» هم استعمال شده است از اين رو قرائت«مالك» در اين آيه مستلزم تكرار مخل خواهد بود.
3. در سوره ناس كه نظير سوره حمد است بعد از ذكر«رب» كلمه«ملك» آمده و اين خود قرينهاى است بر اولويت«ملك» در اين سوره.
4.«ملك» به لحاظ مفهوم عامش توسعه بيشترى بر«مالك» دارد زير اطلاق<مالكيت» بر شخصى به مجرد مالكيت او بر شيى نا چيزى، صادق است در حالى كه اطلاق«ملك» ممكن نيست مگر با احاطه و مالكيت شخص بر مقدار زياد.
5. قرائت«ملك» با دو آيه اول سوره تناسب دارد.(15)
استنباط هايى از نوع بالا نيز به گونهاى چشمگير در تفسير«كنز الدقايق» يافت مى شود كه اين خود تا اندازهاى تفسير مذكور را از نقلى صرف خارج كرده است.
ملاحظات
بر هيچ محقق منصفى پوشيده نيست. آنچه در ذيل مى آيد تنها ملاحظاتى است كه به ذهن قاصر راقم اين سطور رسيده و ذرهاى از عظمت و ارزش بلند آن كار عظيم نمىكاهد.
1. اساس و بنياد تفسير منقول بر نقل و آثار مأثور از پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم و خاندان پاكش(عليهم السلام) استوار است. همين ويژگى نقطه اصلى تمايز اين نوع تفسير با تفاسير از نوع اجتهادى است كه هر يك در نوع خود شيوهاى كار آمد و مفيد بر خوردار از ابزارهاى مخصوص بخود دارد.
اتكا بر نقل، اگر چه از همان ابتدا مفسر را از ورود به عرصه استدلال، احتجاج و براهيم عقلى و پيچيده و تبعات طبيعى آن و از جمله گرفتار آمدن در دام تفسير به رأى دو نگه داشته و از اين بابت كار را بر او سهل مى كند؛ ليكن مشكلات تازهاى پيش روى مفسر مى گذارد كه در نوع خود بسيار جدى و داراى اهميت اند.
شرط اول تكيه به روايات و آثار منقول، اطمينان و وثوق به صدور آنها از ناحيه معصومين(عليهم السلام) است و رسيدن به چنين مرحلهاى از اطمينان، كار مفسر را در مسيرى صعب العبور قرار داده و مشكلات طافت فرسايى براى او پديد مى آورد.
لزوم حصول اطمينان به صحت و يا سقم روايت، مستلزم آن است كه مفسر، ابتدا منابع و سلسله اسناد تك تك روايات مورد نظر خود را به دقت بررسى كند و پس از حصول اطمينان به صدور و صحت، آنها را در تفسير آيات بكار گيرد. عدم رعايت اين مهم به هر ميزان، سبب ضعف و سستى تفسير به همان مى گردد. به نظر مى رسد تفسر شريف<كنز الدقايق» به مقدار اندكى با همين نقيصه دست به گريبان است.
استناد و نقل روايت از تفسير فرات كوفى كه اعتبار آن مورد ترديد جدى است و تفسير مسوب به امام حسن عسكرى عليهالسلام كه بنا به رأى جمع كثيرى از محققان فاقد اعتبار است و تفسير على بن ابراهيم قمى كه حداقل در جمعى از رواياتش مورد وثوق نيست، ناشى از عدم رعايت اين مهم است.(16)
مطالعه دقيق تفسير«كنز الدقايق» خواننده گرامى را به موارد متعددى از نقل روايات ضعيف واقف مى سازد كه بررسى و ذكر آنها از حوصله اين مختصرم خارج است.
2. بسيارى از روايات رسيده از ناحيه معصومين(عليهم السلام) صورتى كه به لحاظ سندى، قابل اطمينان قرآن كريم هستند نه در مقام بيان مصداقهاى عينى و كامل آيات قرآن كريم هستند نه در مقام بيان مراد و محتواى جامع آيات. در تفسير وحى، اين حقيقت بايد مورد توجه جدى مفسر قرار گيرد كه كار او كشف مراد و محتواى جامع آيات قرآن كه خود دارى مصاديق متعدد در زمانهاى گوناگون است، مى باشد.
بكارگيرى اين دسته از روايات(رواياتى كه بيانگر مصداقها هستند) براى تفسير آيات نه تنها تفسير به معنى صحيح شمرده نمىشود كه در مواردى موجب سؤ تفاهيم و مخل به مقصود خواهد بود. اين دومين مشكلى است كه بسيارى از تفسيرهاى منقول با آن روبرو هستند. به نظر مى رسد اين تفسير نيز تا اندازهاى با همين مشكل مواجه است. نقل بسيارى از روايات كه به نحوى آياتى از قرآن را با معصومين(عليهم السلام) تطبيق دادهاند، در ذيل آيات، بدون هر گونه شرح و توضيحى از اين نمونه است كه خواننده گرامى خود مى تواند موارد متعدد آن را در اين تفسير بيايد.
3. پارهاى از روايات معتبر كه در آنها آياتى از قرآن كريم بر امامان معصوم عليهالسلام تطبيق يافته است، به منزله اسرارى است كه درك صحيح آنها در خور فهم همگان نيست. نقل اين گونه روايات در ذيل آيات قرآن و در كنار رواياتى با مضامين متفاوت نه تنها كمكى به راز گشايى و پرده بردارى از آيات نمىكند كه مى تواند ابهام و انكار را براى اذهان عادى در پى خواسته باشد. از اين رو شايسته است در تفسير اين نكته دقيق مورد توجه قرار گيرد، اسرار اهل بيت عليهالسلام براى خواص و اهل آن واگذاشته شود و از قرار دادن آنها در معرض قضاوت نا اهلان پرهيز شود.
منبع: پایگاه بلاغ