امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه لقمان حکیم (علیه السلام)
«... وامر بالمعروف وانه عن المنكر; پسرم! امر به معروف ونهى از منكر كن » (1) اين دستور، از دستورهاى بسيار مهم است كه براى توضيح آن، نظر شما را به مطالب زير جلب مى كنيم:
معنى معروف و منكر و اقسام و مراحل آن
اما واژه منكر، در اصل به معنى كار بدى است كه همان كار، حرام يا زشت و مكروه مى باشد، كه از نظر فطرت، ناشناخته، و غريب و ناهماهنگ است.
بنابراين نهى ازمنكر بر دو گونه است: نهى از منكر واجب، نسبت به كارهاى حرام، و نهى از منكر مستحب نسبت به كارهاى مكروه. امر به معروف نيز بر دو گونه است: امر به معروف واجب نسبت به واجبات، و امر به معروف مستحب نسبت به مستحبات.
حضرت امام خمينى قدس سره الشريف در اين راستا مى فرمايد:
«آنچه عقلا يا شرعا واجب است، امر به آن واجب است و آنچه از نظر عقل زشت است و از نظر شرع حرام است، نهى از آن، واجب است، و آنچه مستحب است، امر به آن مستحب بوده، و آنچه مكروه است، نهى از آن، مستحب مى باشد.» (2)
مصداق هاى منكر بسيار است، مانند:
كفر، قتل نفس، گناه، جهل و نادانى، دوستى با نااهلان، ضعف اراده، اصرار بر گناه، سستى و بى حالى، اندوه بيجا، ظلم و ستم، اطاعت از كافران، كشمكش و نزاع با مؤمنان، توجه به تبليغات باطل، راضى شدن به ظلم، كتمان حق، فروختن دين و حق به دنيا، حب تعريف بدون عمل، گمان بد، دروغ، خيانت، غيبت، عهدشكنى، انكار غيب، نمامى، زخم زبان، تهمت، ترس از كفار و منافقان، سازش با بيگانگان سلطه گر، انفاق در راه باطل، تقويت و امضاى ناحق، فتنه جويى، بدعت گذارى، حسد، تكبر، حرص، تبهكارى، بازداشت مردم از راه حق، قطع رحم، بى احترامى به پدر و مادر، ترسو بودن، عدم تدبر در قرآن، مخالفت با پيامبر (ص)، رياكارى، پشت به دين كردن و...
براساس دلايل شرعى، از قرآن و سنت و اجماع و عقل در موارد عادى، وجوب امر به معروف و نهى از منكر، بستگى به چهار شرط دارد كه عبارتند از: دانستن معروف و منكر، به اين كه از نظر شرع، نيك و مورد پسند، يا بد و ناپسند است، 2- احتمال تاثير 3- اصرار طرف مقابل در ترك معروف و انجام گناه 4- امر به معروف و نهى از منكر موجب ضرر جانى يا ناموسى به امر به معروف ونهى از منكر كننده يا مؤمن ديگر نشود. ولى در مواردى كه اساس اسلام در خطر است، در آنجا وجوب امر به معروف و نهى از منكر نياز به اين شرايط ندارد، و بايد به آن اقدام كرد، گرچه باعث كشتن و يا زيان هاى خطرناك ديگر مى شود، مانند امر به معروف ونهى از منكر حضرت امام حسين (ع) كه منجر به ماجراى كربلا و شهادت او و يارانش، واسارت عزيزانش گرديد.
مساله مهم ديگر كه در كتب فقهى به طور مبسوط بيان شده، مراحل امر به معروف و نهى از منكر است، كه بايد آن را دانست، و براساس آن عمل كرد، مانند: امر به معروف و نهى از منكر با قلب، سپس با زبان، سپس با عمل، و هر كدام از اين مراحل داراى درجاتى، و تا هدف به وسيله درجه پايين تر محقق مى شود، نوبت به درجه بعدى نمى رسد. بر همين اساس امر به معروف و نهى از منكر، داراى شكل هاى گوناگون از نرمش، خشونت، استدلال، مجادله نيك، و برخوردهاى مختلف ديگر مى باشد، بايد روش هاى بهتر و اثر بخش تر را شناخت، و با همان روش ها امر به معروف و نهى از منكر كرد، تا نتيجه بخش گردد.
نگاهى به آيات قرآن و روايات
در روايات اسلامى نيز به مساله امر به معروف و نهى از منكر، اهميت فراوان داده شده، و آن را از مهم ترين دستورهاى الهى برشمرده است. اين روايات را مى توان به پنج گروه تقسيم كرد:
1- رواياتى كه بيانگر وجوب و لزوم امر به معروف و نهى از منكر است و بر آن تاكيد شديد نموده 2- رواياتى كه حاكى از هشدار شديد بر ترك كننده آن است 3- رواياتى كه به اهميت فوق العاده آن اشاره مى كند 4- رواياتى كه مراحل آن را بيان مى نمايد 5- رواياتى كه آثار درخشان آن را تبيين مى كند، كه در اينجا براى هر كدام، از اين پنج گروه، در ميان ده ها حديث به ذكر يك روايت مى پردازيم:
امام باقر (ع) فرمود: «ويل لقوم لا يدينون الله بالامر بالمعروف، والنهى عن المنكر; واى به حال ملتى كه امر به معروف و نهى از منكر را روش دينى خود قرار نمى دهد و در اعتقاد به اين دو تسليم خدا نمى شود.» (5)
اميرمؤمنان على (ع) فرمود: «فان الله سبحانه لم يلعن القرن الماضى بين ايديكم الا لتركهم الامر بالمعروف والنهى عن المنكر; خداوند متعال پيشينيان را از رحمت خود دور نساخت، مگر به خاطر اين كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك كردند.» (6)
نيز فرمود: «و ان الامر بالمعروف والنهى عن المنكر لخلقان من خلق الله سبحانه، و انهما لايقربان من اجل، و لاينقصان من رزق; امر به معروف و نهى از منكر، دو صفت از صفات خدا هستند، اين دو قطعا، نه مرگ انسان را نزديك مى كنند و نه از رزق انسان مى كاهند.» (7)
و در عبارت ديگر مى فرمايد: «گروهى از مردم با دست (عمل) و زبان و قلب، به مبارزه با منكرات برمى خيزند، آنها همه خصلت هاى نيك را در خود جمع كرده اند، گروهى ديگر تنها با زبان و قلب نهى از منكر مى كنند، اين ها به دو خصلت نيك تمسك كرده اند، و يكى را از دست داده اند، گروهى ديگر تنها با قلبشان مبارزه مى كنند، اما مبارزه با دست و زبان را ترك كرده اند، اين گروه بهترين خصلت ها را از اين سه ترك نموده و تنها يكى را گرفته اند، و گروهى ديگر نه به زبان و نه با دست و نه با قلب نهى از منكر مى كنند: «فذلك ميت الاحياء، اينها در حقيقت مردگانى در ميان زندگان هستند» . آنگاه فرمود: «و ما اعمال البر كلها والجهاد فى سبيل الله عند الامر بالمعروف والنهى عن المنكر الا كنفثة فى بحر لجى; و همه كارهاى نيك و جهاد در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهى از منكر همچون قطره اى است (مقدار آبى است كه با يك دميدن در دهان جمع شود) در مقابل درياى پهناور. » (8)
و در مورد آثار درخشان اين دو فريضه الهى، امام باقر (ع) در ضمن گفتارى فرمود: «... بها تقام الفرائض و تامن المذاهب، و تحل المكاسب، و ترد المظالم، وتعمر الارض و ينتصف من الاعداء و يستقيم الامر; در پرتو امر به معروف و نهى از منكر، ساير فرايض و واجبات برپا مى گردد، و راه ها امن مى شود، و تجارت و كاسبى مردم، حلال گشته، وهرگونه ظلم و جور برچيده شده، و زمين آباد مى گردد، و از دشمنان، انتقام گرفته گشته، و همه كارها رو به راه مى شود.» (9)
نظارت عمومى و مساله آزادى
بعضى از مدعيان آزادى، كه كلمه مقدس آزادى را به غلط معنى مى كنند، مى گويند: بين امر به معروف و نهى از منكر با آزادى، تضاد وجود دارد، آيا به راستى چنين است؟
آزادى در همه فرهنگ ها حد و حدود و خط قرمزى دارد، هيچ كس نيست كه آزادى مطلق را روا بداند، آزادى تا آنجا محترم است كه موجب انحراف و سقوط جامعه و هرج و مرج و بى بندوبارى نشود. آزادى معقول يعنى رفع موانع رشد و كمال، براى حركت سالم به سوى تكامل است، موانع كمال همان دست اندازهايى است كه بايد با امر به معروف و نهى از منكر، و نظارت عمومى، برطرف گردد، و راه براى حركت به سوى كمال صاف شود، بنابراين امر به معروف و نهى از منكر مكمل و يار تقويت كننده آزادى صحيح است. نظير اين شبهه در عصر پيامبراكرم (ص) نيز اين شبهه القاء شد، پيامبر اكرم (ص) با ذكر مثالى روشن به آن پاسخ داده، فرمود: «اجتماع ما بسان يك كشتى است، سرنشينان كشتى تا آنجا آزادند كه موجب هلاكت ديگران نشوند، هرگاه مسافرى از اين آزادى سوء استفاده كند و بخواهد با ميخ يا تيشه اى كشتى را سوراخ نمايد، همه مسافران با شدت به او اعتراض نموده و از او جلوگيرى مى نمايند، و با نهى از منكر خود، كشتى و سرنشينانش را از خطر حفظ مى نمايند.» اين كار يك موضوع كاملا عقلانى و فطرى الزامى است، و ضد آن قطعا ديوانگى و خودكشى است، آيا آزادى به انسان اجازه مى دهد كه خودكشى كند يا ديوانگى نمايد؟
مثال ديگر اين كه: افراد اجتماع همچون اعضاء يك پيكرند، اگر در پيكر انسانى، غده چركينى پديدار شد و در حال گسترش بود، هرگاه جراح متخصص آن غده چركين را با جراحى بيرون آورد، مى توان گفت كارى خلاف آزادى نموده است، با توجه به اين كه او با اين كار ساير اعضاء را از خطر آن غده نجات داده است. (10)
نكته قابل توجه اين كه در مساله امر به معروف و نهى از منكر، در اسلام تعبير امر و نهى شده، يعنى بايد دخالت كرد و به طور جدى فرهنگ هاى باطل را از بين برد، و فرهنگ نيك الهى را جايگزين آن نمود.
پاسخ به دو سؤال قرآنى
1- مثلا در آيه 105 سوره مائده مى خوانيم: «يا ايها الذين آمنوا عليكم انفسكم لا يضركم من ضل اذا اهتديتم; اى كسانى كه ايمان آورده ايد، مراقب خودتان باشيد، وقتى كه شما هدايت يافتيد، گمراهى گمراه شدگان به شما زيانى نمى رساند.» گرچه ظاهر اين آيه بيانگر آن است كه هر كسى بايد به اصلاح خود بپردازد، در اين صورت گمراهى گمراهان به او زيانى نمى رساند، بنابراين امر به معروف ونهى از منكر ديگران منتفى است. پاسخ آن كه با توجه به آيات قبل و بعد از اين آيه روشن مى شود كه اين مورد مربوط به كافران لجوج و منافقان كوردل است، و اين آيه ناظر به موارد علم به عدم تاثير امر به معروف و نهى از منكر است، كه در اين صورت اين دو فريضه واجب نيستند، و يا اين كه آيه مى گويد: پس از امر به معروف و نهى از منكر، اگر كافران و منافقان نپذيرفتند، شما اگر خود را پاك نگهداريد، گمراهى آنها به شما زيانى نمى رساند.
2- آيه ديگر اين كه بعضى از شبهه افكنان مى گويند: قرآن مى فرمايد: «ولا تلقوا بايديكم الى التهلكة; و خود را با دست هاى خود به هلاكت نيفكنيد.» (11) ظاهر اين آيه اين است كه انسان بايد جان خود را حفظ كند، و خود را به هلاكت نيفكند، ولى در بعضى از مراحل امر به معروف و نهى از منكر، خطر و ضرر وجود دارد، بنابراين در آن مورد نبايد امر به معروف و نهى از منكر كرد.
پاسخ اين كه: اولا با توجه به صدر و ذيل آيه و شان نزول آن، به دست مى آيد كه آيه مربوط به انفاق در راه خدا است، در آيات قبل سخن از جهاد با دشمن به ميان آمده، منظور از اين آيه اين است كه براى فراهم نمودن مقدمات جهاد، انفاق كنيد، و با انفاق نكردن، و يا اسراف در انفاق، خود را به هلاكت نيندازيد، و مى توان گفت منظور از آن نهى از افراط و تفريط در هر چيزى از جمله انفاق است، اما آيات و رواياتى كه مى گويد: در راه نهى از منكر، خود را به زحمت و مشقت بيندازيد، و با تحمل سختى ها، اين فريضه الهى را ترك نكنيد، در چنين كارى هلاكتى وجود ندارد، بلكه موجب پاداش هاى سرشار الهى و حتى سعادت شهادت خواهد شد، آيا شهادت هلاكت است؟ به عبارت ديگر در مساله قانون اهم و مهم، بايد مهم را فداى اهم كرد، تحمل ضرر جزيى و زودگذر در برابر كسب منفعت بزرگ و هميشگى، هرگز هلاكت نخواهد بود. براى تكميل اين بحث و بررسى، نظر شما را به داستان جالب زير جلب مى كنيم:
روايت شده: اسلم بن ابى عمران گويد: ما در قسطنطنيه (اسلامبول فعلى در تركيه) بوديم، عقبة بن عامر با مردم مصر حضور داشتند، و فضالة بن عبيد با مردم شام در آنجا بودند، لشگر عظيمى از روم براى جنگ با مسلمين، به ميدان تاختند، ما بى درنگ صف هاى خود را براى مقابله با آنها منظم كرديم، در اين ميان يكى از مسلمانان به قلب لشگر روم يورش برد، جمعى از مسلمين فرياد زدند: «اين مرد با دست خود خود را به هلاكت افكند» (با اين كه در قرآن از چنين كارى نهى شده است) ابوايوب انصارى، صحابى معروف پيامبر (ص) برخاست و گفت: اى مردم! شما اين آيه «ولا تلقوا بايديكم الى التهلكة » را پيش خود تاويل و تفسير به راى مى كنيد، اين آيه درباره ما گروه انصار نازل شده است، آنجا كه وقتى خداوند دينش را پيروز كرد، و حاميان دين بسيار شدند، بعضى از ما محرمانه به يكديگر مى گفتيم اموال ما به هدر رفت، و خداوند متعال اسلام را پيروز نمود و طرفداران اسلام بسيار شدند، اگر ما اموالمان را براى خود نگه مى داشتيم اكنون از آن استفاده مى كرديم، در رد گفتار ما اين آيه نازل شد: «وانفقوا في سبيل الله ولا تلقوا بايديكم الى التهلكة; و در راه خدا انفاق كنيد، و خود را با دست خود به هلاكت نيفكنيد.» بنابراين منظور از هلاكت، نگهدارى اموال واصلاح آن براى خود و ترك انفاق در راه جنگ با دشمن است. (12)
لقمان و مساله امر به معروف و نهى از منكر
پی نوشت:
1. سوره لقمان، 17.
2. تحريرالوسيله، ج 2، ص 463.
3. مانند آيه 3 سوره عصر، آيه مورد بحث (لقمان - 17)، آيه 199 و 157 اعراف، آيه 163 و 166 همين سوره، آيه 104 و 110 و 113 و 114 آل عمران، آيه 41 حج، آيه 71 توبه و 111 و 112 همين سوره.
4. چنان كه در آيه 71 توبه به اين مطلب تصريح شده است.
5. وسائل الشيعه، ج 11، ص 392.
6. نهج البلاغه، خطبه 192.
7. همان، خطبه 156.
8. همان، حكمت 374.
9. وسائل الشيعه، ج 11، ص 395.
10. اين مساله همان است كه در قرآن مى خوانيم: «واتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خآصة; از بلاهايى بترسيد وبرحذر باشيد كه هنگامى كه وارد شد، تنها دامنگير گنهكاران نمى شود، بلكه گنهكار و بى گناه در دامن آن مى سوزند.» (انفال - 25)
11. بقره، 195.
12 . تفسير الدر المنثور، طبق نقل تفسير الميزان، ج 7، ذيل آيه 195 بقره.