نظارت همگانى در سيره و سخن اميرمومنان (علیه السلام) - (2)
مقدمه:
شما بهترين امتى هستيد كه براى مردمان پديده آمده اند; كه به نيكى فرمان مى دهيد و از ناشايستى باز مى داريد.
امت اسلامى به اين دليل بهترين امت شناخته مى شود كه در آن مردم همديگر را به معروف امر و از منكر نهى مى كنند. به اين ترتيب ارزش هاى الهى (به عنوان ارزش) همواره ثابت و هدايتگر رهپويان طريق حق مى مانند. و ضد ارزش ها به عنوان مانع حركت شناخته شده و از مسير راه حق گويان برداشته مى شود. براين اساس همه موظف به امر و نهى همديگر خواهند بود.
2 ـ (ولتكن منكم امه يدعون الى الخير و يإمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر)(2)
و بايد از ميان شما گروهى باشند دعوتگر به خير كه به نيكى فرمان دهند و از ناشايستى بازدارند.
حقيقت اين است كه به دليل شرايطى كه لازم است آمروناهى براى امر و نهى كردن كسب كنند و موقعيتى كه بايد موجود باشد, تنها افراد يا گروه هايى كه اين شرايط را دارند باشند, همواره به عنوان پيشروان اجراى اين فريضه شناخته مى شوند.
3 ـ (والمومنون و المومنات بعضهم اوليإ بعض يإمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر)(3)
مردان و زنان با ايمان ولى يكديگرند. همديگر را به نيكى فرمان مى دهند و از زشتى باز مى دارند. اين آيه نيز نوعى ولايت براى آمران و ناهيان ايجاد مى كند و آنان از اين جهت نسبت به مخاطبان خود, برترى و ولايت مى يابند.
از مجموع سه آيه ى فوق چنين برداشت مى شود كه هميشه ((گروه هايى از مردم)) به دليل وجود شرايط لازم, ديگران را امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و از اين رهگذر نوعى ولايت براى آنان ايجاد مى شود. نكته ى قابل توجه در اين جاست كه بدانيم معين شدن چنين وظيفه اى براى چنين جمعيتى به معناى اين نيست كه اصل وجوب امر به معروف و نهى از منكر شامل همگان نمى شود. بلكه همه به تناسب شرايط پديد آمده موظف و با فقدان شرايط, ممنوع نسبت به اين وظيفه خواهند بود.(4) با ذكر اين مقدمه است كه متوجه مى شويم اميرمومنان على(ع) از چه خاستگاهى در سخنان خود بارها, براى جمعيت هاى ويژه اى جهت اجراى اين فريضه, مأموريت قائل است و آنان را حتى براساس تفسير برخى آيات قرآن پيشروان اين عرصه مى داند.
1 ـ خدا
علاوه برآن حضرت على(ع) در ضمن خطبه اى مى فرمايد: ((ان الامر بالمعروف و النهى عن المنكر لخلقان من خلق الله سبحانه))(5)
امر به معروف و نهى از منكر دو ويژگى از صفات خداوند هستند.
اين سخن نيز تإكيد برخاستگاه الهى اين فريضه دارد كه طبعا كمال انسانى نيز فرآيند آن خواهد بود. لذا ما در قرآن بارها شاهد امر و نهى خداوند هستيم مانند (ان الله يإمربالعدل و الاحسان ...)(6)
البته اميرمومنان على(ع) پيرامون آمر و ناهى بودن خداوند به اين نكته نيز اشاره دارد كه خداوند از طريق مجارى مناسب بشر, امر و نهى خود را به اجرا مى گذارد. لذا در خطبه اى ازنهج البلاغه مى فرمايد: ((وانهى اليكم المعذره و اتخذعليكم الحجه و قدم اليكم بالوعيد و انذركم بين يدى عذاب شديد.))(7)
خداوند به زبان پيامبر(ص) اعمالى را كه دوست داشت و اعمالى را كه بدش مىآمد و نواهى و اوامر خود را به شما ابلاغ كرد و جاى عذر برايتان باقى نگذاشت و حجت را برايتان تمام كرد و شما را از عذاب برحذر داشت پيش از آن كه قيامت به پا شود و ترسانيد پيش از رسيدن عذاب سخت.
2 ـ پيامبران
امام على(ع) در فرازهايى غير معدود از سخنانش به اين وظيفه و شإن پيامبران اشاره مى كند و گاه رنج هايى را نيز كه متحمل شده اند, بيان مى دارد. از جمله پيرامون حضرت يحيى و پدرش حضرت زكريا8 مى فرمايد: پيامبر خدا, زكريا را با اره قطعه قطعه كردند و يحيى فرزند زكريا را قومش كشتند; با اين كه او آن ها را به خدا دعوت مى كرد... خداوند در كتابش فرمود: ((كسانى كه به آيات خدا كافر شدند و پيامبران و عدالتخواهان را مى كشند, به عذاب دردناك بشارت بده. ))(10)
پيامبراكرم(ص)
علاوه برآيات و رواياتى كه فريضه ى امر به معروف و نهى از منكر را رسالت و شإن عموم پيامبران مى دانند, آيات و احاديثى نيز به طور ويژه به مإموريت پيامبراكرم(ص) در اين باره دلالت دارند, مانند (يإمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر)(11); و (وامربالمعروف و اعرض عن الجاهلين)(12) و... اميرمومنان در حديثى آن گاه كه اين فريضه و مإموريت پيامبر را يادآورد مى شود, به اوضاع و موقعيت ويژه حضرت نيز اشاره مى كند. ((اشهد ان محمدا صلى الله عليه و سلم... ارسله بالمعروف آمرا و عن المنكر ناهيا و الى الحق داعيا على حين فتره من الرسل و ضلاله من الناس و اختلاف من الامور و تنازع من الالسن))(13)
شهادت مى دهم كه محمد(ص) را براى نيكى امر كننده و از پليدى نهى كننده و به حق دعوت كننده فرستاد در زمانى كه فاصله اى از رسولان و گمراهى از مردم و اختلاف از امور و تنازع در زبان ها بود.
اميرمومنان(ع) در بستر شهادت نيز از اين وظيفه ى پيامبر سخن مى گويد: ((قال الله عزوجل لنبيه صلى الله عليه و آله وسلم (وإمر بالمعروف و انه عن المنكر و اصبر على ما اصابك ان ذلك من عزم الامور)(14)
خداى عزوجل به پيامبر خود مى فرمود:
((و امر به معروف و نهى از منكر كن و برآنچه به تو مى رسد, صبر پيشه ساز كه اين از كارهاى مهم است.))
3 ـ امامان(عليهم السلام)
به معروف امر كرديد و از منكر باز داشتيد و در راه خدا آن گونه كه سزاوار بود, جهاد كرديد
و امام حسين(ع) مظهرى ملموس و فدايى اين دو فريضه ى مقدس است. لذا حضرت آن گاه كه برادرش محمد حنفيه به او مى گويد: به سوى عراق نرو; مى فرمايد: ((اريد ان آمربالمعروف وانهى عن المنكر و اسير بسيره جدى))(16); مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم تا به روش جدم عمل كنم.
اميرمومنان على(ع) با جملات و تعابير مختلفى از اين شإن پيامبر سخن گفته است. مانند: ((نحن دعاه الحق و ائمه الخلق و إلسنه الصدق, من اطاعنا ملك و من عصاناهلك))(17)
ما دعوت كنندگان به حق و پيشوايان مردم و زبان هاى راستى هستيم. هركه ما را اطاعت كند, قدرت يابد و آن كه از ما سرپيچى كند, هلاك مى شود.
((ياايهاالناس استعدوا للشخوص الى امامكم و انفروا خفافا و ثقالا و جاهدوا باموالكم و انفسكم فانكم تقاتلون المحلين القاسطين الذين يقرإون القرآن و لايعرفون حكم الكتاب و لايدينون دين الحق مع اميرالمومنين و ابن عم رسول الله الامربالمعروف و الناهى عن المنكر و الصادع بالحق و القيم بالهدى و الحاكم بحكم الكتاب الذى لايرتشى فى الحكم و لايداهن الفجار و لاتإخذه فى الله لومه لائم. ))(18)
اى مردم! به سوى امامتان و سبكبال و سنگين كوچ كنيد و با اموال و جان هاى خود جهاد كنيد. شما با مرزشكن هاى ستمگر كه قرآن را نمى خوانند و حكم آن را نمى دانند و به دين حق ديندار نيستند, همراه اميرمومنان و پسرعموى رسول خدا نمى جنگند, كسى كه آمر به معروف و ناهى از منكر و باز دارنده ى به حق و قيم به هدايت و حاكم به كتاب است, كسى كه در حكم رشوه نمى گيرد و با فاجران سازش نمى كند و در (راه) خدا سرزنش ملامت گرى را به خود نمى گيرد.
4 ـ عالمان ربانى و دانشوران دين شناس
لعنت شدند آنان كه از بنى اسرائيل كافر شدند از زبان داود و عيسى... چرا كه آنان از بدى هايى كه مردم انجام مى دادند, نهى نمى كردند. اميرمومنان(ع) نيز به اين وظيفه ربانيان و مردان خدايى در هر عصر و دوره اى اين گونه اشاره مى فرمايد: ((فانه انما هلك من كان قبلكم حيث ما عملوا من المعاصى و لم ينههم الربانيون و الاحبار عن ذلك و انهم لما تمادوا فى المعاصى و لم ينههم الربانيون و الاحبار عن ذلك نزلت بهم العقوبات.))(20)
كسانى كه قبل از شما بودند, نابود شدند. چون هرچه به گناه عمل كردند و ربانى ها و احبار باز نداشتند و آن ها وقتى در گناهان فرو رفتند و ربانيان و احبار از اين گناهان نهى نكردند و عقوبت ها به آن ها نازل شد.
صاحبان دانش در هر زمينه اى بهتر از ديگران مصالح و مفاسد را تشخيص مى دهند و مى توانند مردم را به سوى آن هدايت كنند و نسبت به مفاسد هشدار دهند. قرآن كريم در اين باره سراغ اقوام گذشته مى رود و مى فرمايد: (فلولا كان من القرون من قبلكم اولو بقيه ينهون عن الفساد فى الارض الا قليلا ممن انجيناهم)(21)
از چه روى در ميان اقوامى كه پيش از شما بودند, جز گروهى اندك ازكسانى كه نجاتشان داديم, خردمندانى نبودند كه از فساد در روى زمين نهى كنند.
براين اساس اميرمومنان مى فرمايد: ((ان العالم الكاتم علمه يبعث انتن اهل القيامه ريحا يلعنه كل دابه حتى دواب الارض صغارا))(22)
دانشمندى كه علم خود را پنهان كند, بدبوترين اهل قيامت برانگيخته مى شود. هرجنبنده اى حتى جنبندگان كوچك زمينى او را لعنت خواهند كرد. علاوه براين امام در خطبه شقشقيه مى فرمايد: ((اما والذى فلق الحبه و برإالنسمه لولا حضورالحاضر و قيام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلمإ ان لايقاروا على كظله ظالم و لا سغب مظلوم لالقيت حبلها على غاربها))(23)
سوگند به خدايى كه دانه را مى شكافد و جانداران را مىآفريند, اگر وضع حاضر نبود و اگر آماده شدن ياور و فشار جمعيت كه تكليف را تعيين مى كند, نبود و اگر خدا از دانشمندان پيمان نگرفته بود كه در برابر عوارض شكمبارگى ستمگران و گرسنگى بيچارگان نبايد آرام بگيرند, من افسار مركب خلافت را روى شانه اش مى انداختم و كنار مى رفتم.
5 ـ سرپرست خانواده
اى كسانى كه ايمان آورده ايد, خود و خانواده خويش را از آتش كه هيزم آن انسان ها و سنگ هاست, نگاه داريد; آتشى كه فرشتگانى برآن گمارده شده كه خشن و سخت گير هستند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى كنند و آنچه را فرمان داده شده اند, اجرا مى نمايند.
بنابراين در هر خانواده آنان كه در رإس هرم سامان دهى خانواده قرار دارند, موظف به بازداشتن اهل خانه از كجروىهاى احتمالى هستند و به همين ترتيب در برابر كوتاهى و قصور خود, قدرت تشخيص معروف و منكر را نيز از دست خواهند داد. اميرمومنان على(ع) عواقب اين كوتاهى را در روايتى به نقل از رسول اكرم(ص) به زيباترين وجه به تصوير مى كشد و مى فرمايد:
((ايمارجل رإى فى منزله شيئا من فجور فلم يغير بعث الله تعالى بطيرابيض فيظل ببابه اربعين صباحا فيقول له كما دخل و خرج غير غير فان عير و الامسح بجناحه على عينيه و ان رإى حسنا لم يراه حسنا و ان راى قبيحا لم ينكره))(25)
هر مردى كه در خانه اش چيزى را از فجور ببيند و اصلاح نكند, خداوند پرنده اى سفيد را برمى انگيزد كه چهل صبح بردرخانه اش پرمى گستراند و هرگاه آن مرد داخل خانه شود, يا از آن خارج شود, مى گويد: اصلاح كن, اصلاح كن. اگر اصلاح كرد, كه كرد و گرنه آن پرنده بال هايش را به دو چشم او مى كشد كه اگر خوبى را ببيند, آن را خوب نمى بيند و اگر بدى ببيند آن را بد نمى بيند.
در اين حديث وارونه شدن بينش ((اهل تسامح و تساهل)) در برابر گناه به خوبى ترسيم شده است.
6 ـ برادر دينى
و در جاى ديگر مى فرمايد: ((عليك بطاعه من يامرك بالدين فانه يهديك وينجيك))(27); برتوباد به اطاعت كسى كه تو را به دين امر مى كند كه او تو را هدايت مى كند و نجات مى دهد.
ويژگى اين گروه ها
غير از خداى متعال كه تمام ابزارهاى لازم (علم, قدرت و برترى) را در اختيار دارد, ديگر گروهاى پيشرو, هريك ويژگى خاصى دارند كه موجب مى شود, آنان در خط مقدم قرار بگيرند. آن گونه كه متوجه مى شويم اين برترىها در دو جنبه ى فردى و اجتماعى است. يعنى مراتب و والايى آنان گاه از برجستگى فردى و گاه از برجستگى اجتماعى آنان ناشى مى شود و زمانى نيز هردو عنصر وجود دارد. گروه انبيا و امامان هم برترىهاى فردى و هم صاحب رتبه و مسووليت اجتماعى را صاحب هستند. مردان خدايى و دانشمندان به دليل ويژگى هاى شخصى كه همان برترى معنوى يا علمى است, مورد خطاب هستند و سرپرست خانواده و سازمان به دليل برترى نهادى و سازمانى خود موظف به امر و نهى مى شود. در اين ميان تنها يك گروه ((برادران دينى)) است كه جايگاه مساوى با مخاطبان خود دارند. البته با دقت متوجه مى شويم كه اين گروه نيز به دليل مسووليت اجتماعى و متقابل خود داراى وظيفه امر و نهى مى شوند و زمانى كه امر و نهى كنند, چنين ولايت و برترى براى آنان نيز به وجود مىآيد. بنابراين آخرين قشرى كه مورد خطاب است, عام ترين و بيشترين جماعت مسلمانان است كه از موضع برادرى, حق امر و نهى يافته اند.
2 ـ نكته ى دوم
به نظر مى رسد در اين تقسيم بندى, اشخاص موضوعيت ندارند. به عبارت ديگر آنچه مهم است, موقعيت و برترى اجتماعى يا شخصيتى است به همين ترتيب به جاى شخص يك پيامبر, هر شخص ديگر بود, همين وظيفه را داشت. در باره ى سرپرست سازمان و خانواده نيز چنين است; از اين روى تفاوتى نمى كند كه مسووليت و سرپرستى خانواده با چه كسى باشد, هركه مسوول سامان دهى باشد, وظيفه ى هدايت و اصلاح گرى و امر و نهى را نيز خواهد داشت و بايد از كوتاهى و قصور پرهيز كند. بنابراين اگر به جاى پدر, مادر چنين برترى موقعيتى يافت, يا برادر بزرگتر يا خواهر, پدر بزرگ و... بايد خود را مخاطب اين وظيفه ى الهى بداند.
((برادر دينى)) نيز به همين صورت اعم از زن و مرد خواهد بود. زيرا منظور وظيفه اى است كه از مسووليت برادرى اسلامى ايجاد شده است و اين اعم از آن است كه فرد مورد نظر, زن باشد يا مرد و البته اين واقعيت را نيز انكار نمى كنيم كه گروه هاى برگزيده براساس موقعيت ها, برترىها و جايگاه هاى خويش در سازمان اجتماعى نقش برتر و جايگاه بالاترى نسبت به مسووليت در برابر امر و نهى خواهند داشت.
پی نوشت:
1 ـ سوره آل عمران, آيه 110.
2 ـ سوره آل عمران, آيه 104. پيرامون ((منكم)) نظرات مختلفى ارائه شده است. برخى ((من)) را شإنيه و عده اى بعضيه گرفته اند. يكى از طرق جمع اين آيه با آيه 110 از همين سوره مطلبى است كه مى خوانيد. برخى هم گفته اند: به خاطر مراتب مختلف امرو نهى است كه فرموده است: ((منكم)) چون همه توان رسيدن به همه مراتب را ندارند و بلكه بايد جمعيتى براى اجراى برخى مراتب (مرتبه غير فردى) تشكيل شود. لذا تعبير ((منكم)) شده است.
3 ـ سوره توبه, آيه 71, برخى مترجمان جديد اين واژه (اوليإ) را به معناى دوستى در نظر گرفته اند كه با توجه به متون فقهى صحيح به نظر نمى رسد و تإكيد برآن است كه ولايت به معناى برترى است و آمر و ناهى با اجراى اين فريضه نوعى از شئون ولايت بعضى از مومنان به بعضى ديگر را ثابت مى كند.
4 ـ در اين باره, در بخش ويژگى ها به تفصيل سخن خواهيم گفت.
5 ـ نهج البلاغه, خطبه 155.
6 ـ نحل, آيه 90.
7 ـ نهج البلاغه, خطبه 85, ص 206.
8 ـ امر به معروف و نهى از منكر, سيدحسن اسلامى, ص 31.
9 ـ اصول كافى, ج 5, ص 55, امام باقر(ع).
10 ـ تفسيربرهان, ج 1, ص 274, حضرت اسماعيل نيز به نماز وزكات امر مى كرد. (مريم, 55), حضرت شعيب فرمان به معروف در تجارت مى داد. (هود, 85).
11 ـ اعراف, 157.
12 ـ همان, 199.
13 ـ عقدالفريد, ج 4, ص 135 و فروع كافى, ج 5, ص 59 و نمونه هاى ديگر.
14 ـ نهج السعاده فى مستدرك نهج البلاغه, ج 8, ص 368.
15 ـ بحارالانوار, ج 44, ص 339.
16 ـ در جامعه ى كبيره از امام على النقى(ع) (المظهرين لامرالله و نهيه) و در جامعه ى صغيره از امام رضا(ع) (المظهرى لامرالله و نهيه)
17 ـ غررالحكم و دررالكلم, 10001.
18 ـ بحارالانوار, ج 32, ص 407, در جنگ صفين به مردم بصره.
19 ـ سوره مائده, آيات 78 و 79 و آيه 116 سوره هود را نيز بنگريد.
20 ـ اصول كافى, ج 5, ص 57, از امثال اين آيات و احاديث معلوم مى شود عالمان دين و روحانيون بزرگوار در صف اول آمران و ناهيان بايد باشند.
21 ـ هود, 116.
22 ـ جامع احاديث الشيعه, ج 14, ص 451.
23 ـ نهج البلاغه, خطبه 3.
24 ـ تحريم, آيه 60.
25 ـ جامع احاديث الشيعه, ج 14, ص 410.
26 ـ غررالحكم و دررالكلم, 1918.
27 ـ همان, 6142.