نویسنده: پیمان باقری تلواژگانی*
منبع:راسخون
منبع:راسخون
- به قدرت رسیدن شاه اسماعیل دوم:
متاسفانه منابع تاریخی اطلاعات زیادی در مورد شاه اسماعیل دوم ارائه نمی کنند. این امر بدون شک به خاطر وضعیت سیاسی وی در حومت صفویه می باشد. اگاهی های ما در مورد وقایع تاریخی پیش از وی و دوران های بعد از او به مراتب بیشتر از سلطنت وی می باشد. به طوری که زمان حکمرانی وی، به نقطه تاریکی از لحاظ اطلاعات تاریخی تبدیل شده است و تحقیق و پژوهش در این زمینه بسیار سخت می باشد.
در مورد تولد شاه اسماعیل دوم حتی یکی از مورخین ایرانی به این مسئله اشاره ای نکرده است. حسن روملو وی را در زمان به تخت نشستن چهل و یک ساله و وینچنزودالی الساندری اسماعیل دوم را چهل و دو ساله می دانند. بر این اساس نمی توان به طور دقیق زمان تولد وی را اعلام کرد و اسماعیل در حدود سال 940 ه.ق به دنیا آمده است.(هینتس، 1381: 15) اولن فعالیت سیاسی وی در سال 954 ه.ق بود. در آن سال بار دیگر القاص میرزا بر ضد شاه طهماسب اول – برادرش- دست به شورش زد که این بار به جای او اسماعیل میرزا به حکمرانی شیروان انتخاب گردید.(صفا، 1378، ج5: 12؛ تتوى، قزوینى، 1382، ج8: 5701) وی در این دوران تا زمان به زندان افتادن در سال 1557 م، فعالیت های زیادی در زمینه سیاسی انجام داد. از جمله می توان به نبرد وی با اسكندر پاشا، حاكم ارزن الرّوم اشاره کرد. با پیروزی وی در این جنگ، اعتبار اسماعیل میرزا در بین همگان بسیار معتبر گشت و دوست و دشمن از او حساب می بردند.( پیرنیا و عباس اقبال آشتیانى، 1380: 670) اما در سال 964 ه.ق به دلیل اختلافات سیاسی و به نوعی ترش شاه طهماسب اول از خیانت فرزند نسبت به خود، در اقدامی به وسیله معصوم بیگ صفوی، اسماعیل میرزا را دستگیر نمود ودر قلعه قهقنه زندانی کرد.( تتوى، قزوینى، 1380، ج8: 5741)
این مسئله بر اخلاق و سیاست های اجرایی آینده شا اسماعیل دوم تا به هنگام سلطنت رسیدن تاثیر بسیار زیادی بر جای گذاشت؛ به طوری که وی در میان سلاطین صفوی به شخصی منحصر به فرد تبدیل گشت و بر خلاف پدر و دیگر پادشاهان صفوی سیاسی متفاوت در عرصه مذهبی را به اجرا گذاشت. به هنگام مرگ شاه طهماسب اول در سال 984 ه.ق، وی علاوه بر اسماعییل میرزا، پسران متعدد دیگری نیز داشت. به همین دلیل بین سران سپاهى و امرا در انتخاب جانشین شاه اختلافی بس عظیم بروز كرد، جمعى از امراى استاجلو حیدر میرزا را پادشاه می خواندند؛ به همین دلیل سایر قزلباش ها دست به شورش زدند و این انتخاب را قبول نمی کردند و حیدر میرزا را به قتل رساندند و اسماعیل میرزا را كه در قراباغ به دست پدرش - شاه طهماسب اول - محبوس شده بود؛ را به نام شاه اسماعیل دوم به پادشاهی برگزیدند.(پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 673)
با به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل دوم در سال 984 ه.ق در سیاست های مذهبی دولت صفوی تغییرات اساسی ایجاد شد. زندگی وی از ویژگی های خاصی برخوردار و تفاوت آشکاری با دیگران شاهان صفوی داشت. سیاست مذهبی شاه اسماعیل دوم بر خلاف موسس سلسله صفویه و به خصوص شاه تهماسب اول بود. بر طبق منابع دست اول وی سیاستی بر ضد علمای شیعه و به نوعی طرفداری از اهل تسنن را در پیش گرفت و به هر طریق درصدد تغییر مواضع مذهبی قبلی حکومت صوفیه بود. راوندی معتقد است که شاه اسماعیل دوم در دوران حكومت كوتاه خود (985- 984 ه.) نه تنها كار مثبتى به نفع مردم انجام نداد، بلكه با كشتارهاى دستهجمعى و عیش و عشرتهاى بیحساب، نامى ننگین از خود به یادگار گذاشت. وى شش برادر خود را در قزوین كشت و فرمان قتل عدهاى دیگر را صادر كرد، ولى قبل از آنكه فرامین سبعانه او صورت عمل گیرد، در خانه حلواچى باشى خود در اثر افراط در خوردن تریاك، ناگهان درگذشت. سیاست مذهبى این پادشاه شایان توجه و قابل ذكر است.(راوندی، 1382، ج2: 392) هم چنین بدلیسی می نویسد که وی پیش از اینکه پایه های حکومت نوپایش را استحکام بخشد؛ از روی عدم تجربه لازم و سیاست لازم، سعی در ایجاد بنیانی جدید در حکومت و جامعه ایران بود که در پس آن شیعه و سنی هریک به راحتی و آزادی کامل در کنار یکدیگر زندگی کنند.(بدلیسی، 1364، ج2: 254)
یکی از علل متمایل دانستن شاه اسماعیل دوم به مذهب تسنن را باید حضور میرزا مخدوم شریفى شیرازى تلقی کرد. ظاهر وى در آغاز و گویا به مصلحت وقت، دعوى تشیع مىكرد و در خطبههاى خود به سنیان دشنام مىداد. اما پس از مرگ شاه اسماعیل دوم به روم رفت و مذهب حنفى آشكار نمود و به همین سبب دربار عثمانى به وی منصب قضاى مكه و عراق را داد.(صفا، 1378، ج5: 273) وی که مربی دوران کودکی شاه اسماعیل دوم بود؛ تاثیر بسیار زیادی در زمینه دینی بر وی گذاشته است. حسینى فسایى در مورد وی می نویسد که: «« آنكه در اوائل سلطنت شغل وزارت را كه بالاترین مناصب است به وى ارزانى داشت و چون میرزاى معزى الیه در مذهب اهل سنت و جماعت قدمى راسخ داشت، حضرت جلیل شاه اسماعیل را مایل به تسنن نمود.(حسینى فسایى، 1382، ج1: 416) وی تحت تاثیر این فرد تلاش نمود تا سنیان باقی مانده در ایران را پیدا کند و از لحاظ مالی برای زندگی بهتر به آنها کمک نماید.(جعفریان، 1379، ج1: 31) این مطلب را از گفته های جنابدى نیز می توان فهمید که شاه اسماعیل دوم بىاراده و وقوف وی هیچ امرى مقرون را انجام نمی داد.(جنابدی، 1378: 576)
برخی دیگر سیاست مذهبی شاه اسماعیل دوم را تحت تاثیر حبیب الله باغنوى شیرازى معروف به - میرزا جان باغنوی - را که در زندان با وی بوده؛ می دانند. وی ظاهرا به ترغیب شاه صوفی در اظهار اعتقاد به تسنن تلاش فراوانی کرده و با جدیت به تبلیغ این آیین پرداخته است.(ترکمان، 1382، ج1: 7-213) مشهور است که ملامیرزا جان، اشعرى شافعى مذهب بود و در سال 994 درگذشت.(چلپى، خلیفه، 1376، 477) این دو روایت به دلیل معروفیت علمای مذکور به مذهب تسنن تاثیر زیادی در افکار عمومی، در زمینه اقدامات شاه اسماعیل دوم در مخالفت با شعائر شیعه و گرایش به آیین تسنن داشته است. در واقع دوره شاه اسماعیل دوم را باید دوره برهم خوردن موازنه محوری سیاست مذهبی شاه طهماسب در منابع جستجو کرد.
تاریخ اجتماعى ایران ج3 483 شاه اسماعیل دوم و روحانیان ..... ص : 483
شاه اسماعیل دوم به جهاتى كه كاملا روشن نیست، مذهب تشیع را بدعتى در دین اسلام مىشمرد، و مایل بود بار دیگر مذهب تسنن، كه دین اكثریت بود، رواج یابد و آتش اختلاف بین شیعه و سنى خاموشى گیرد. و به همین علت، براى طبقه روحانیان احترام چندانى قائل نبود و به قول نویسنده كتاب نقاوة الآثار: «در كسر عزت ایشان اداها مىفرمود. لاجرم دلهاى این طایفه از او متنفر گشته بود؛ بر بداعتقادى و بیقیدى آن رقم كشیدند. و بعضى از وجوه كمالتفاتى پادشاه نسبت به این طایفه آن بود كه در روز جلوس همایون پادشاه ربع مسكون، جناب مجتهد الزمانى شیخ عبد العلى را با اكابر افاضل طلبیده بر زبان آورد كه این سلطنت حقیقتا تعلق به حضرت امام صاحب الزمان (ع) مىدارد و شما نایب مناب آن حضرت و از جانب او مأذونید به رواج احكام اسلام و شریعه. قالیچه مرا شما بیندازید، و مرا شما بر این مسند بنشانید تا من به رأى و اراده شما بر سریر حكومت و فرماندهى نشسته باشم. حضرت شیخ در زیر لب فرمودند كه پدر من فراش كسى نبود؛ و این سخن را پادشاه شنید و هیچ نگفت. دیگر اصلا متوجه آن جماعت نشد، و به رأى خود، بر مسند پادشاهى متمكن گردید ... اگرچه پادشاه جهانپناه پرتو التفات بر احوال این طبقه كریمه نینداخت، اما سیورغالات و مقرریات و مسلمیات و وظایف ارباب عمایم و اصحاب استحقاق را تغییر نداد و مسترد نساخت.»(راوندی، 1382، ج3: 483)
به گفته اکثر منابع دست اول، شاه اسماعیل دوم اقدامات مذهبی زیادی در کاهش ظواهر دینی شیعه در بطن جامعه انجام داده که تاثیرات زیادی را نیز بر جای گذاشته است. وی میرزا مخدوم شریفى را به منع کار تبرائیان و لعن به خلفای سه گانه و همسر پیغمبر مامور ساخت و دستور داد؛ از این به بعد هر کس به این عمل دست زند؛ به قتل خواهد رسید.(وحید قزوینی، 1383: 82؛ منجم یزدی، 1366: 5-34). هم چنین شاه اسماعیل دوم در اقدامی دیگر به زین العابدین کاشی دستور داد که تمامی کاشی های حاوی مدح حضرت علی (ع) را پاک کند و تنها آیات قرآن را برجای گذارد.(ترکمان، 1382، ج1 : 213؛ سومر، 1371: 144) علاوه بر این شعر خواندن و نوشتن در مساجد لغو و حرام اعلام شد؛ در حالی که در در و دیوار مساجد قزوین اشعار عاشقانه زیادی و جود داشت.(راوندی، 1382، ج2: 393) این گونه اقدامات شایعه سنی بودن شاه صفوی را بسیار قوی تر می کند و دشمنان وی نیز این موضوع را بیشتر دستاویز طعن و تخریب شاه اسماعیل دوم قرار می دادند. البته قمی در خلاصة التواریخ می نویسد: «« آن حضرت – شاه اسماعیل دوم - در امامت جمعه و جماعات و احكام صیام و صلوة و استدامت امر به معروف و نهى منكرات و رفع بدع و مناهى ید بیضا نمود.»»( قمی، 1383، ج2: 654)
در این دوره بر حسب دستور شاه اسماعیل دوم شاهد ممنوعیت ضرب نام ائمه بر روی مسکوکات و حذف طبقه روحانیان از مصدر تصمیم گیری، برچیدن نظام قضایی و تغییرات در نهاد وقف هستیم.(قرقلو، 1383: 110) در اواخر دوره شاه اسماعیل دوم بر روی سکه ها به جای نوشته های گذشته شعر:
ز مشرق تا به مغرب گر امام است علی و آل او ما را تمام است.(میر احمدی، 1363: 55) را حک می کردند. البته به قول هینتس این سکه ها در سال 984 ه.ق ضرب می شدند و به دلیل اینکه تا ماه ها پس از جلوس وی، سکه جدیدی ضرب نشده بود؛ به همین دلیل هم چنان از آن ها استفاده می کردند. اما پس از مدتی وی درصدد حذف آن بود؛ اما به دلیل اعتراضات زیاد، بازهم به ضرب آن ها رضایت داد.(هینتس، 1381: 124) رحیم زاده نیز می نویسد که این شعر از زمان شاه اسماعیل اول رواج داشته است.(رحیم زاده، 1341: 244) این حرکت شاه اسماعیل دوم در جهت رفع تهمت سنی بودن به وی و هم چنین تاکید بر اینکه نباید دست بدون وضو بر نام خدا گذاشت؛ صورت گرفته است. هینتس در این مورد می نویسد: ««در این عبارت برگزیده زیرکانه از ذکر نام الله احتراز و چاره ای برای رفع تردیدی که اسماعیل ظاهرا عنوان کرده بوده اندیشیده شده است. وی نام علی (ع) را با چنان عزت و احترامی یاد کرده که تهمت سنی بودن وی را از اثر بیندازد. در عمل در این عبارت هیچ یادآوری نشده که (علی ولی الله) است و بهتر بگوییم این اعتراف و اقراری که شالوده مذهب تشیع است، حذف گردیده است.»»(هینتس، 1381: 125)
اخذ این سیاست ها از سوی شاه اسماعیل دوم که در تضاد کامل با اهداف و برنامه های دولت صفوی قرار داشت؛ دست روحانیان را از میدان قدرت کوتاه می ساخت که همین امر نارضایتی فراوانی را از سوی آن ها به همراه داشت. به همین دلیل تصویر شاه اسماعیل دوم در منابع تاریخی دوره صفویه چهره ای منفور و ضد تشیع دیده می شود و از این رهگذر دید مثبتی نسبت به سلطنت کوتاه مدت وی وجود ندارد.
دلایل زیادی برای اقدامات مذهبی شاه اسماعیل دوم وجود دارد. به احتمال زیاد چون وی در صدد کاهش قدرت روحانیت و صوفیان بوده؛ اتهام سنی بودن به وی ساخته شده است.(باستانی پاریزی، 1367: 33؛ راوندی، 1382، ج2: 392) به دلیل اختلاف بسیار زیادی که مابین شییعان و سنی های داخل ایران از دوره شاه اسماعیل اول ایجاد شده است؛ شاید وی در صدد کاهش این مشکلات بوده است.
جلوگیری از از لعن خلفا، تغییر نقوش سکه ها، کوتاه کردن دست قزلباشان از امور کشور، قطع سیورغال و مستمری علمای شیعه و طرد علمایی هم چون میر سید حسن مجتهد و عبدالعالی ابن علی و جایگزینی افرادی هم چون میر مخدوم به جان آن ها همگی باعث شد تا نهاد دین و قزلباشان در مقابل وی قرار بگیرند.(روملو، 1357: 647)
راوندی در مورد برخورد شاه اسماعیل دوم با علما می نوسید: «« دیگر مذهب تسنن، كه دین اكثریت بود، رواج یابد و آتش اختلاف بین شیعه و سنى خاموشى گیرد. و به همین علت، براى طبقه روحانیان احترام چندانى قائل نبود. راوندی به قول از كتاب نقاوة الآثار می نویسد: «در كسر عزت ایشان اداها مىفرمود. لاجرم دلهاى این طایفه از او متنفر گشته بود؛ بر بداعتقادى و بیقیدى آن رقم كشیدند. و بعضى از وجوه كمالتفاتى پادشاه نسبت به این طایفه آن بود كه در روز جلوس همایون پادشاه ربع مسكون، جناب مجتهد الزمانى شیخ عبد العلى را با اكابر افاضل طلبیده بر زبان آورد كه این سلطنت حقیقتا تعلق به حضرت امام صاحب الزمان (ع) مىدارد و شما نایب مناب آن حضرت و از جانب او مأذونید به رواج احكام اسلام و شریعه. قالیچه مرا شما بیندازید، و مرا شما بر این مسند بنشانید تا من به رأى و اراده شما بر سریر حكومت و فرماندهى نشسته باشم.»»(راوندی، 1382، ج3: 483)
در مقابل سیاست های اجرایی شاه اسماعیل دوم در زمینه های مذهبی، علمای شیعه به دو گروه تقسیم شدند. اشخاصی از جمله خواجه افضل برای راه یابی به دربار شاه صفوی، راه مماشات و موافقت را در پیش گرفت و به همین دلیل در این دوره به قدرت دست یافتند.(ترکمان، 1382، ج1: 216) اما در سوی دیگر اکثر علماشی شیعه به مخالفت با وی برخاستند و به همین دلیل طرد و یا قتل رسیدند.(حسینی استرآبادی، 1366: 99)
جعفریان در زمینه مخالفت علما با شاه اسماعیل دوم می نویسد: «« زمانى كه شاه اسماعیل دوم متمایل به تسنن شد، عالمان و مجتهدان حاضر در قزوین، با وى درافتادند. در این میان، عالمان استرآبادى بیشتر مقاومت كردند.(جعفریان به قول اسکندر بیک می نویسد) : «اسماعیل میرزا به همه علما بدگمان شده، به میر سید حسین مجتهد و میر سید على خطیب و استرآبادیان كه در تشیع و تبرّى غلو داشتند، بیشتر از دیگران بىالتفاتى اظهار كرد.»(جعفریان، 1379، ج1: 29)
برخورد با علمای شیعه تنها به طرد و تبعید آن ها در این دوره خلاصه نشد و در این راه تعدادی از آن ها جان خود را از دست دادند. از جمله میر سید حسین مجتهد جبل عاملی و میر سید علی پسر محقق کرکی به قتل رسیدند و مامورانی به خانه میر سید حسن رفته و کتاب های وی را مصادره کردند(منفرد، 1377: 6-135) سید عماد الدین على حسینى استرآبادى مشهور به میر كلان نیز به دلیل اصرار او در تشیع تحت فشار قرار گرفت و در نهایت به قتل رسید.(جعفریان، 1379، ج1: 28)
در کل می توان بیان کرد که سیاست مذهبی شاه اسماعیل دوم بیشتر جنبه سیاسی داشت؛ تا وی دو قدرت بزرگ در داخل کشور – روحانیان و قزلباشان - را هر دو تضعیف نماید. اما جامعه آن روز ایران ظرفیت این گونه اقدامات را نداشت و وی به سنی گری در میان همگان معروف گشت. اقدامات شاه در برابر روحانیان شیعی، حرکات میر مخدوم میرزا مخدوم کاشی عالم سنی که تصور سنی بودن شاه را قوی تر می نمود، وحشت سران قزلباش از کشتارهای اسماعیل و هم چنین تحریکات قزلباشان توسط علما بر ضد شاه همگی دست به دست هم داد، تا توطئه برکناری و جانشینی حسن میرزا پسر محمد خدابنده مطرح گردد.(تاج بخش، 1372: 171) سرانجام سران قزلباشان با همکاری پریخان خانم با خوراندن تریاک آغشته به سم، شاه اسماعیل دوم 985 ه.ق را مسموم کردند و وی را به قتل رساندند.(قزوینی، 1367: 33؛ مستوفی، 1375: 199)
بنابراین طبق آن چه گفته شد، تردیدی وجود ندارد که شاه اسماعیل دوم پس از به تخت نشستن 984 ه.ق به مذهب تسنن گرایش پیدا کرده است؛ اما تاریخ دقیق آن نیز همان طور که گذشت؛ به دلیل عدم اطلاعات مفید در منابع مشخص نیست. بر این اساس شاه اسماعیل دوم، تنها به تغییر عقیده خویش بسنده نکرد؛ بلکه درصدد ترویج مذهب این مذهب در میان قزلباشان بود.(هینتس، 1381: 126) با این اوصاف شناخت وضعیت دینی حکومت صفویه بدون بررسی و آگاهی از حوادث مذهبی و سیاسی دوران شاه اسماعیل دوم امکان پذیر نخواهد بود.
1. باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، (1367)، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران، صفی علی شاه .
2. بدلیسى، شرف خان، (1377)، شرفنامه، ج2، مصحح ولادیمیر ولییامینوف، تهران، اساطیر.
3. پیرنیا، حسن و عباس اقبال آشتیانى، (1380)، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، تهران، خیام.
4. تاج بخش، احمد، (1372)، تاریخ صفویه، شیراز تاریخ کمبریج، (1380)،، بخش صفویان، ترجمه یعقوب آژند، تهران، جامی.
5. تتوی، قاضی احمد و آصف خان قزوینی(1382) تاریخ الفی، مصحح غلام رضا طباطبایى مجدف تهران: انتشارات علمى و فرهنگى.
6. ترکمان، اسکندر بیگ، (1382)، تاریخ عالم آرای عباسی، ج1، 2، 3، مصحح ایرج افشار، تهران، امیرکبیر.
7. جعفریان، رسول، (۱۳۷۹)، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، جلد۱تا۳، تهران، پژوهشکده حوزه دانشگاه تهران.
8. حسینی استرآبادی، سید حسین بن مرتضی، (1366)، از شیخ صفی تا شاه صفی، به اهتمام احسان اشراقی، تهران، انتشارات علمی.
9. حسینی فسایی، حاج میرزا حسن، (1382)، فارسنامه ناصری، ج1، مصحح منصور رستگار فسایى، تهران، امیرکبیر.
10. راوندی، مرتضی، (1382)، تاریخ اجتماعى ایران، جلد 3 و 4، تهران، انتشارات نگاه.
11. رحیم زاده، (1341)، شرح جنگ ها و تاریخ زندگانی شاه اسماعیل صفوی، تهران، خیام.
12. روملو، حسن بیگ، (۱۳۵۷)، احسن التواریخ، ج2، تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران، بابک.
13. سومر، فاروق، (1371)، نقش ترکان آناتولی در تشکیل و توسعه دولت ملی، ترجمه احسان اشراقی و محمد تقی امامی، ویراستار عبداله فقیهی، تهران، گسترده.
14. صفا، دبیح الله(1378) تاریخ ادبیات در ایران، ج 5، تهران: انتشارات فردوس.
15. قزوینی، ابوالحسن، (1367)، فواید الصفویه، کوشش مریم میر احمدی، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی .
16. قمى، قاضى احمد بن شرف الدین الحسین الحسینى، (1383)، خلاصة التواریخ، 2جلد، مصحح احسان اشراقی، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
17. مستوفی، محمد حسن، (1375)، زبده التواریخ، به کوشش بهروز گودرزی، تهران، مجموعه انتشارات ادبی و تاریخی موقوفات دکتر محمود افشار یزدی- موسسه چاپ و انتشارات دانشاه تهران.
18. منجم یزدی، ملاجلال الدین، (1366)، تاریخ عباسی یا روزنامه ملاجلال، به کوشش سیف الله وحید نیا، تهران، وحید.
19. منفرد، مهدی، (1377)، مهاجرت علمای جبل عامل به ایران در عصر صفوی، تهران، امیرکبیر.
20. وحید قزوینی، میرزا محمد طاهر، (1329)، عباس نامه، تصحیح ابراهیم دهگان، اراک، داودی.
21. چلپى، حاجى خلیف حسینی استرآبادی، سید حسین بن مرتضی(1366) از شیخ صفی تا شاه صفی، به اهتمام احسان اشراقی، تهران: انتشارات علمی.
22. هینتس، والتر، (1381)، شاه اسماعیل دوم صفوی، مترجم کیکاوس جهانداری، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
23. .قرقلو،کیومرث، (۱۳۸۳)، ««برداشت های صوفیان از قدرت فقها در ایران اواخر سده ۱۱/۱۷، تصویر ملامحمد طاهر قمی در دو رساله جدلی صوفیانه»»، فصلنامه مطالعات تاریخی، ضمیمه مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی،ش ۵و۶.
متاسفانه منابع تاریخی اطلاعات زیادی در مورد شاه اسماعیل دوم ارائه نمی کنند. این امر بدون شک به خاطر وضعیت سیاسی وی در حومت صفویه می باشد. اگاهی های ما در مورد وقایع تاریخی پیش از وی و دوران های بعد از او به مراتب بیشتر از سلطنت وی می باشد. به طوری که زمان حکمرانی وی، به نقطه تاریکی از لحاظ اطلاعات تاریخی تبدیل شده است و تحقیق و پژوهش در این زمینه بسیار سخت می باشد.
در مورد تولد شاه اسماعیل دوم حتی یکی از مورخین ایرانی به این مسئله اشاره ای نکرده است. حسن روملو وی را در زمان به تخت نشستن چهل و یک ساله و وینچنزودالی الساندری اسماعیل دوم را چهل و دو ساله می دانند. بر این اساس نمی توان به طور دقیق زمان تولد وی را اعلام کرد و اسماعیل در حدود سال 940 ه.ق به دنیا آمده است.(هینتس، 1381: 15) اولن فعالیت سیاسی وی در سال 954 ه.ق بود. در آن سال بار دیگر القاص میرزا بر ضد شاه طهماسب اول – برادرش- دست به شورش زد که این بار به جای او اسماعیل میرزا به حکمرانی شیروان انتخاب گردید.(صفا، 1378، ج5: 12؛ تتوى، قزوینى، 1382، ج8: 5701) وی در این دوران تا زمان به زندان افتادن در سال 1557 م، فعالیت های زیادی در زمینه سیاسی انجام داد. از جمله می توان به نبرد وی با اسكندر پاشا، حاكم ارزن الرّوم اشاره کرد. با پیروزی وی در این جنگ، اعتبار اسماعیل میرزا در بین همگان بسیار معتبر گشت و دوست و دشمن از او حساب می بردند.( پیرنیا و عباس اقبال آشتیانى، 1380: 670) اما در سال 964 ه.ق به دلیل اختلافات سیاسی و به نوعی ترش شاه طهماسب اول از خیانت فرزند نسبت به خود، در اقدامی به وسیله معصوم بیگ صفوی، اسماعیل میرزا را دستگیر نمود ودر قلعه قهقنه زندانی کرد.( تتوى، قزوینى، 1380، ج8: 5741)
این مسئله بر اخلاق و سیاست های اجرایی آینده شا اسماعیل دوم تا به هنگام سلطنت رسیدن تاثیر بسیار زیادی بر جای گذاشت؛ به طوری که وی در میان سلاطین صفوی به شخصی منحصر به فرد تبدیل گشت و بر خلاف پدر و دیگر پادشاهان صفوی سیاسی متفاوت در عرصه مذهبی را به اجرا گذاشت. به هنگام مرگ شاه طهماسب اول در سال 984 ه.ق، وی علاوه بر اسماعییل میرزا، پسران متعدد دیگری نیز داشت. به همین دلیل بین سران سپاهى و امرا در انتخاب جانشین شاه اختلافی بس عظیم بروز كرد، جمعى از امراى استاجلو حیدر میرزا را پادشاه می خواندند؛ به همین دلیل سایر قزلباش ها دست به شورش زدند و این انتخاب را قبول نمی کردند و حیدر میرزا را به قتل رساندند و اسماعیل میرزا را كه در قراباغ به دست پدرش - شاه طهماسب اول - محبوس شده بود؛ را به نام شاه اسماعیل دوم به پادشاهی برگزیدند.(پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 673)
با به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل دوم در سال 984 ه.ق در سیاست های مذهبی دولت صفوی تغییرات اساسی ایجاد شد. زندگی وی از ویژگی های خاصی برخوردار و تفاوت آشکاری با دیگران شاهان صفوی داشت. سیاست مذهبی شاه اسماعیل دوم بر خلاف موسس سلسله صفویه و به خصوص شاه تهماسب اول بود. بر طبق منابع دست اول وی سیاستی بر ضد علمای شیعه و به نوعی طرفداری از اهل تسنن را در پیش گرفت و به هر طریق درصدد تغییر مواضع مذهبی قبلی حکومت صوفیه بود. راوندی معتقد است که شاه اسماعیل دوم در دوران حكومت كوتاه خود (985- 984 ه.) نه تنها كار مثبتى به نفع مردم انجام نداد، بلكه با كشتارهاى دستهجمعى و عیش و عشرتهاى بیحساب، نامى ننگین از خود به یادگار گذاشت. وى شش برادر خود را در قزوین كشت و فرمان قتل عدهاى دیگر را صادر كرد، ولى قبل از آنكه فرامین سبعانه او صورت عمل گیرد، در خانه حلواچى باشى خود در اثر افراط در خوردن تریاك، ناگهان درگذشت. سیاست مذهبى این پادشاه شایان توجه و قابل ذكر است.(راوندی، 1382، ج2: 392) هم چنین بدلیسی می نویسد که وی پیش از اینکه پایه های حکومت نوپایش را استحکام بخشد؛ از روی عدم تجربه لازم و سیاست لازم، سعی در ایجاد بنیانی جدید در حکومت و جامعه ایران بود که در پس آن شیعه و سنی هریک به راحتی و آزادی کامل در کنار یکدیگر زندگی کنند.(بدلیسی، 1364، ج2: 254)
یکی از علل متمایل دانستن شاه اسماعیل دوم به مذهب تسنن را باید حضور میرزا مخدوم شریفى شیرازى تلقی کرد. ظاهر وى در آغاز و گویا به مصلحت وقت، دعوى تشیع مىكرد و در خطبههاى خود به سنیان دشنام مىداد. اما پس از مرگ شاه اسماعیل دوم به روم رفت و مذهب حنفى آشكار نمود و به همین سبب دربار عثمانى به وی منصب قضاى مكه و عراق را داد.(صفا، 1378، ج5: 273) وی که مربی دوران کودکی شاه اسماعیل دوم بود؛ تاثیر بسیار زیادی در زمینه دینی بر وی گذاشته است. حسینى فسایى در مورد وی می نویسد که: «« آنكه در اوائل سلطنت شغل وزارت را كه بالاترین مناصب است به وى ارزانى داشت و چون میرزاى معزى الیه در مذهب اهل سنت و جماعت قدمى راسخ داشت، حضرت جلیل شاه اسماعیل را مایل به تسنن نمود.(حسینى فسایى، 1382، ج1: 416) وی تحت تاثیر این فرد تلاش نمود تا سنیان باقی مانده در ایران را پیدا کند و از لحاظ مالی برای زندگی بهتر به آنها کمک نماید.(جعفریان، 1379، ج1: 31) این مطلب را از گفته های جنابدى نیز می توان فهمید که شاه اسماعیل دوم بىاراده و وقوف وی هیچ امرى مقرون را انجام نمی داد.(جنابدی، 1378: 576)
برخی دیگر سیاست مذهبی شاه اسماعیل دوم را تحت تاثیر حبیب الله باغنوى شیرازى معروف به - میرزا جان باغنوی - را که در زندان با وی بوده؛ می دانند. وی ظاهرا به ترغیب شاه صوفی در اظهار اعتقاد به تسنن تلاش فراوانی کرده و با جدیت به تبلیغ این آیین پرداخته است.(ترکمان، 1382، ج1: 7-213) مشهور است که ملامیرزا جان، اشعرى شافعى مذهب بود و در سال 994 درگذشت.(چلپى، خلیفه، 1376، 477) این دو روایت به دلیل معروفیت علمای مذکور به مذهب تسنن تاثیر زیادی در افکار عمومی، در زمینه اقدامات شاه اسماعیل دوم در مخالفت با شعائر شیعه و گرایش به آیین تسنن داشته است. در واقع دوره شاه اسماعیل دوم را باید دوره برهم خوردن موازنه محوری سیاست مذهبی شاه طهماسب در منابع جستجو کرد.
تاریخ اجتماعى ایران ج3 483 شاه اسماعیل دوم و روحانیان ..... ص : 483
شاه اسماعیل دوم به جهاتى كه كاملا روشن نیست، مذهب تشیع را بدعتى در دین اسلام مىشمرد، و مایل بود بار دیگر مذهب تسنن، كه دین اكثریت بود، رواج یابد و آتش اختلاف بین شیعه و سنى خاموشى گیرد. و به همین علت، براى طبقه روحانیان احترام چندانى قائل نبود و به قول نویسنده كتاب نقاوة الآثار: «در كسر عزت ایشان اداها مىفرمود. لاجرم دلهاى این طایفه از او متنفر گشته بود؛ بر بداعتقادى و بیقیدى آن رقم كشیدند. و بعضى از وجوه كمالتفاتى پادشاه نسبت به این طایفه آن بود كه در روز جلوس همایون پادشاه ربع مسكون، جناب مجتهد الزمانى شیخ عبد العلى را با اكابر افاضل طلبیده بر زبان آورد كه این سلطنت حقیقتا تعلق به حضرت امام صاحب الزمان (ع) مىدارد و شما نایب مناب آن حضرت و از جانب او مأذونید به رواج احكام اسلام و شریعه. قالیچه مرا شما بیندازید، و مرا شما بر این مسند بنشانید تا من به رأى و اراده شما بر سریر حكومت و فرماندهى نشسته باشم. حضرت شیخ در زیر لب فرمودند كه پدر من فراش كسى نبود؛ و این سخن را پادشاه شنید و هیچ نگفت. دیگر اصلا متوجه آن جماعت نشد، و به رأى خود، بر مسند پادشاهى متمكن گردید ... اگرچه پادشاه جهانپناه پرتو التفات بر احوال این طبقه كریمه نینداخت، اما سیورغالات و مقرریات و مسلمیات و وظایف ارباب عمایم و اصحاب استحقاق را تغییر نداد و مسترد نساخت.»(راوندی، 1382، ج3: 483)
به گفته اکثر منابع دست اول، شاه اسماعیل دوم اقدامات مذهبی زیادی در کاهش ظواهر دینی شیعه در بطن جامعه انجام داده که تاثیرات زیادی را نیز بر جای گذاشته است. وی میرزا مخدوم شریفى را به منع کار تبرائیان و لعن به خلفای سه گانه و همسر پیغمبر مامور ساخت و دستور داد؛ از این به بعد هر کس به این عمل دست زند؛ به قتل خواهد رسید.(وحید قزوینی، 1383: 82؛ منجم یزدی، 1366: 5-34). هم چنین شاه اسماعیل دوم در اقدامی دیگر به زین العابدین کاشی دستور داد که تمامی کاشی های حاوی مدح حضرت علی (ع) را پاک کند و تنها آیات قرآن را برجای گذارد.(ترکمان، 1382، ج1 : 213؛ سومر، 1371: 144) علاوه بر این شعر خواندن و نوشتن در مساجد لغو و حرام اعلام شد؛ در حالی که در در و دیوار مساجد قزوین اشعار عاشقانه زیادی و جود داشت.(راوندی، 1382، ج2: 393) این گونه اقدامات شایعه سنی بودن شاه صفوی را بسیار قوی تر می کند و دشمنان وی نیز این موضوع را بیشتر دستاویز طعن و تخریب شاه اسماعیل دوم قرار می دادند. البته قمی در خلاصة التواریخ می نویسد: «« آن حضرت – شاه اسماعیل دوم - در امامت جمعه و جماعات و احكام صیام و صلوة و استدامت امر به معروف و نهى منكرات و رفع بدع و مناهى ید بیضا نمود.»»( قمی، 1383، ج2: 654)
در این دوره بر حسب دستور شاه اسماعیل دوم شاهد ممنوعیت ضرب نام ائمه بر روی مسکوکات و حذف طبقه روحانیان از مصدر تصمیم گیری، برچیدن نظام قضایی و تغییرات در نهاد وقف هستیم.(قرقلو، 1383: 110) در اواخر دوره شاه اسماعیل دوم بر روی سکه ها به جای نوشته های گذشته شعر:
ز مشرق تا به مغرب گر امام است علی و آل او ما را تمام است.(میر احمدی، 1363: 55) را حک می کردند. البته به قول هینتس این سکه ها در سال 984 ه.ق ضرب می شدند و به دلیل اینکه تا ماه ها پس از جلوس وی، سکه جدیدی ضرب نشده بود؛ به همین دلیل هم چنان از آن ها استفاده می کردند. اما پس از مدتی وی درصدد حذف آن بود؛ اما به دلیل اعتراضات زیاد، بازهم به ضرب آن ها رضایت داد.(هینتس، 1381: 124) رحیم زاده نیز می نویسد که این شعر از زمان شاه اسماعیل اول رواج داشته است.(رحیم زاده، 1341: 244) این حرکت شاه اسماعیل دوم در جهت رفع تهمت سنی بودن به وی و هم چنین تاکید بر اینکه نباید دست بدون وضو بر نام خدا گذاشت؛ صورت گرفته است. هینتس در این مورد می نویسد: ««در این عبارت برگزیده زیرکانه از ذکر نام الله احتراز و چاره ای برای رفع تردیدی که اسماعیل ظاهرا عنوان کرده بوده اندیشیده شده است. وی نام علی (ع) را با چنان عزت و احترامی یاد کرده که تهمت سنی بودن وی را از اثر بیندازد. در عمل در این عبارت هیچ یادآوری نشده که (علی ولی الله) است و بهتر بگوییم این اعتراف و اقراری که شالوده مذهب تشیع است، حذف گردیده است.»»(هینتس، 1381: 125)
اخذ این سیاست ها از سوی شاه اسماعیل دوم که در تضاد کامل با اهداف و برنامه های دولت صفوی قرار داشت؛ دست روحانیان را از میدان قدرت کوتاه می ساخت که همین امر نارضایتی فراوانی را از سوی آن ها به همراه داشت. به همین دلیل تصویر شاه اسماعیل دوم در منابع تاریخی دوره صفویه چهره ای منفور و ضد تشیع دیده می شود و از این رهگذر دید مثبتی نسبت به سلطنت کوتاه مدت وی وجود ندارد.
دلایل زیادی برای اقدامات مذهبی شاه اسماعیل دوم وجود دارد. به احتمال زیاد چون وی در صدد کاهش قدرت روحانیت و صوفیان بوده؛ اتهام سنی بودن به وی ساخته شده است.(باستانی پاریزی، 1367: 33؛ راوندی، 1382، ج2: 392) به دلیل اختلاف بسیار زیادی که مابین شییعان و سنی های داخل ایران از دوره شاه اسماعیل اول ایجاد شده است؛ شاید وی در صدد کاهش این مشکلات بوده است.
جلوگیری از از لعن خلفا، تغییر نقوش سکه ها، کوتاه کردن دست قزلباشان از امور کشور، قطع سیورغال و مستمری علمای شیعه و طرد علمایی هم چون میر سید حسن مجتهد و عبدالعالی ابن علی و جایگزینی افرادی هم چون میر مخدوم به جان آن ها همگی باعث شد تا نهاد دین و قزلباشان در مقابل وی قرار بگیرند.(روملو، 1357: 647)
راوندی در مورد برخورد شاه اسماعیل دوم با علما می نوسید: «« دیگر مذهب تسنن، كه دین اكثریت بود، رواج یابد و آتش اختلاف بین شیعه و سنى خاموشى گیرد. و به همین علت، براى طبقه روحانیان احترام چندانى قائل نبود. راوندی به قول از كتاب نقاوة الآثار می نویسد: «در كسر عزت ایشان اداها مىفرمود. لاجرم دلهاى این طایفه از او متنفر گشته بود؛ بر بداعتقادى و بیقیدى آن رقم كشیدند. و بعضى از وجوه كمالتفاتى پادشاه نسبت به این طایفه آن بود كه در روز جلوس همایون پادشاه ربع مسكون، جناب مجتهد الزمانى شیخ عبد العلى را با اكابر افاضل طلبیده بر زبان آورد كه این سلطنت حقیقتا تعلق به حضرت امام صاحب الزمان (ع) مىدارد و شما نایب مناب آن حضرت و از جانب او مأذونید به رواج احكام اسلام و شریعه. قالیچه مرا شما بیندازید، و مرا شما بر این مسند بنشانید تا من به رأى و اراده شما بر سریر حكومت و فرماندهى نشسته باشم.»»(راوندی، 1382، ج3: 483)
در مقابل سیاست های اجرایی شاه اسماعیل دوم در زمینه های مذهبی، علمای شیعه به دو گروه تقسیم شدند. اشخاصی از جمله خواجه افضل برای راه یابی به دربار شاه صفوی، راه مماشات و موافقت را در پیش گرفت و به همین دلیل در این دوره به قدرت دست یافتند.(ترکمان، 1382، ج1: 216) اما در سوی دیگر اکثر علماشی شیعه به مخالفت با وی برخاستند و به همین دلیل طرد و یا قتل رسیدند.(حسینی استرآبادی، 1366: 99)
جعفریان در زمینه مخالفت علما با شاه اسماعیل دوم می نویسد: «« زمانى كه شاه اسماعیل دوم متمایل به تسنن شد، عالمان و مجتهدان حاضر در قزوین، با وى درافتادند. در این میان، عالمان استرآبادى بیشتر مقاومت كردند.(جعفریان به قول اسکندر بیک می نویسد) : «اسماعیل میرزا به همه علما بدگمان شده، به میر سید حسین مجتهد و میر سید على خطیب و استرآبادیان كه در تشیع و تبرّى غلو داشتند، بیشتر از دیگران بىالتفاتى اظهار كرد.»(جعفریان، 1379، ج1: 29)
برخورد با علمای شیعه تنها به طرد و تبعید آن ها در این دوره خلاصه نشد و در این راه تعدادی از آن ها جان خود را از دست دادند. از جمله میر سید حسین مجتهد جبل عاملی و میر سید علی پسر محقق کرکی به قتل رسیدند و مامورانی به خانه میر سید حسن رفته و کتاب های وی را مصادره کردند(منفرد، 1377: 6-135) سید عماد الدین على حسینى استرآبادى مشهور به میر كلان نیز به دلیل اصرار او در تشیع تحت فشار قرار گرفت و در نهایت به قتل رسید.(جعفریان، 1379، ج1: 28)
در کل می توان بیان کرد که سیاست مذهبی شاه اسماعیل دوم بیشتر جنبه سیاسی داشت؛ تا وی دو قدرت بزرگ در داخل کشور – روحانیان و قزلباشان - را هر دو تضعیف نماید. اما جامعه آن روز ایران ظرفیت این گونه اقدامات را نداشت و وی به سنی گری در میان همگان معروف گشت. اقدامات شاه در برابر روحانیان شیعی، حرکات میر مخدوم میرزا مخدوم کاشی عالم سنی که تصور سنی بودن شاه را قوی تر می نمود، وحشت سران قزلباش از کشتارهای اسماعیل و هم چنین تحریکات قزلباشان توسط علما بر ضد شاه همگی دست به دست هم داد، تا توطئه برکناری و جانشینی حسن میرزا پسر محمد خدابنده مطرح گردد.(تاج بخش، 1372: 171) سرانجام سران قزلباشان با همکاری پریخان خانم با خوراندن تریاک آغشته به سم، شاه اسماعیل دوم 985 ه.ق را مسموم کردند و وی را به قتل رساندند.(قزوینی، 1367: 33؛ مستوفی، 1375: 199)
بنابراین طبق آن چه گفته شد، تردیدی وجود ندارد که شاه اسماعیل دوم پس از به تخت نشستن 984 ه.ق به مذهب تسنن گرایش پیدا کرده است؛ اما تاریخ دقیق آن نیز همان طور که گذشت؛ به دلیل عدم اطلاعات مفید در منابع مشخص نیست. بر این اساس شاه اسماعیل دوم، تنها به تغییر عقیده خویش بسنده نکرد؛ بلکه درصدد ترویج مذهب این مذهب در میان قزلباشان بود.(هینتس، 1381: 126) با این اوصاف شناخت وضعیت دینی حکومت صفویه بدون بررسی و آگاهی از حوادث مذهبی و سیاسی دوران شاه اسماعیل دوم امکان پذیر نخواهد بود.
پینوشتها:
* کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی
منابع:1. باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، (1367)، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران، صفی علی شاه .
2. بدلیسى، شرف خان، (1377)، شرفنامه، ج2، مصحح ولادیمیر ولییامینوف، تهران، اساطیر.
3. پیرنیا، حسن و عباس اقبال آشتیانى، (1380)، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، تهران، خیام.
4. تاج بخش، احمد، (1372)، تاریخ صفویه، شیراز تاریخ کمبریج، (1380)،، بخش صفویان، ترجمه یعقوب آژند، تهران، جامی.
5. تتوی، قاضی احمد و آصف خان قزوینی(1382) تاریخ الفی، مصحح غلام رضا طباطبایى مجدف تهران: انتشارات علمى و فرهنگى.
6. ترکمان، اسکندر بیگ، (1382)، تاریخ عالم آرای عباسی، ج1، 2، 3، مصحح ایرج افشار، تهران، امیرکبیر.
7. جعفریان، رسول، (۱۳۷۹)، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، جلد۱تا۳، تهران، پژوهشکده حوزه دانشگاه تهران.
8. حسینی استرآبادی، سید حسین بن مرتضی، (1366)، از شیخ صفی تا شاه صفی، به اهتمام احسان اشراقی، تهران، انتشارات علمی.
9. حسینی فسایی، حاج میرزا حسن، (1382)، فارسنامه ناصری، ج1، مصحح منصور رستگار فسایى، تهران، امیرکبیر.
10. راوندی، مرتضی، (1382)، تاریخ اجتماعى ایران، جلد 3 و 4، تهران، انتشارات نگاه.
11. رحیم زاده، (1341)، شرح جنگ ها و تاریخ زندگانی شاه اسماعیل صفوی، تهران، خیام.
12. روملو، حسن بیگ، (۱۳۵۷)، احسن التواریخ، ج2، تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران، بابک.
13. سومر، فاروق، (1371)، نقش ترکان آناتولی در تشکیل و توسعه دولت ملی، ترجمه احسان اشراقی و محمد تقی امامی، ویراستار عبداله فقیهی، تهران، گسترده.
14. صفا، دبیح الله(1378) تاریخ ادبیات در ایران، ج 5، تهران: انتشارات فردوس.
15. قزوینی، ابوالحسن، (1367)، فواید الصفویه، کوشش مریم میر احمدی، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی .
16. قمى، قاضى احمد بن شرف الدین الحسین الحسینى، (1383)، خلاصة التواریخ، 2جلد، مصحح احسان اشراقی، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
17. مستوفی، محمد حسن، (1375)، زبده التواریخ، به کوشش بهروز گودرزی، تهران، مجموعه انتشارات ادبی و تاریخی موقوفات دکتر محمود افشار یزدی- موسسه چاپ و انتشارات دانشاه تهران.
18. منجم یزدی، ملاجلال الدین، (1366)، تاریخ عباسی یا روزنامه ملاجلال، به کوشش سیف الله وحید نیا، تهران، وحید.
19. منفرد، مهدی، (1377)، مهاجرت علمای جبل عامل به ایران در عصر صفوی، تهران، امیرکبیر.
20. وحید قزوینی، میرزا محمد طاهر، (1329)، عباس نامه، تصحیح ابراهیم دهگان، اراک، داودی.
21. چلپى، حاجى خلیف حسینی استرآبادی، سید حسین بن مرتضی(1366) از شیخ صفی تا شاه صفی، به اهتمام احسان اشراقی، تهران: انتشارات علمی.
22. هینتس، والتر، (1381)، شاه اسماعیل دوم صفوی، مترجم کیکاوس جهانداری، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
23. .قرقلو،کیومرث، (۱۳۸۳)، ««برداشت های صوفیان از قدرت فقها در ایران اواخر سده ۱۱/۱۷، تصویر ملامحمد طاهر قمی در دو رساله جدلی صوفیانه»»، فصلنامه مطالعات تاریخی، ضمیمه مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی،ش ۵و۶.