شاعر: جواد حيدري
هفتم ماه است و باید چشمها گریه کنند
پا به پای روضههای هل اتی گریه کنند
این قبیله بی نیاز از روضه خوانی منند
که فقط کافی است گویم کربلا گریه کنند
با همین گریه است که یک چند روزی زندهاند
پس چه بهتر اینکه بگذاریم تا گریه کنند
حال که گریه کن مردی ندارد این غریب
لااقل زنها برایش در منا گریه کنند
هر زمانی که میان خانه روضه میگرفت
امرش این بود اهل خانه با صدا گریه کنند
با سکینه مینشیند "شیعتی" سر میدهد
آه جا دارد تمام آبها گریه کنند
چشم او شام غریبان دیده بین شعلهها
عمههایش در هجوم اشقیاء گریه کنند
یاد دارد کعب نیهایی که مانع میشدند
چشمهای زخم آل مصطفی گریه کنند
در قفای ذوالجناح با عمه آمد قتلگاه
انبیاء را دید با خیرالنساء گریه کنند
عمه دردانهاش جان داد تا اهل حرم
یا شوند آزاد از زنجیر یا گریه کنند
یاد موی خاکی همبازیاش تا میکند
دخترانش مو پریشان ای خدا گریه کنند