بالندگی عزت در مکتب حسینی و مهدوی
پیشگفتار
انسان عزت خواه و کرامت طلب، باید عزت و سربلندی را از پایگاه اصلیاش; یعنی خداوند جستجو کند; چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«من کان یرید العزة فلله العزة جمیعا» ; (1)
«هر کس عزت میخواهد، همه عزت از آن خداست .»
خداوند چنین عزت و کرامتی را به دوستدارانش میبخشد و آنان را ارجمند و سترگ میسازد .
خدای عزیز میفرماید:
«ولله العزة ولرسوله وللمؤمنین; (2) «و عزت از آن خدا، پیامبر او و مؤمنان است .»
امام حسین علیه السلام در همین راستا در دعای عرفه میگویند:
«یا من خص نفسه بالسمو والرفعة، فاولیاؤه بعزه یعتزون; (3) ای آنکه ذات خود را به علو مقام و رفعت مخصوص گردانید، پس دوستدارانش به عزت او عزیز میشوند .»
اگر عزت و رفعت از ناحیه غیر خدا طلب شود، عزت صرفا ظاهری و دروغین خواهد بود و طبق فرمایش حضرت علی علیه السلام، انسان را به سوی هلاکتسوق میدهد:
«من اعتز بغیرالله اهلکه العز; (4)
هر که عزت را از غیر خدا طلب کند، آن عزت او را هلاک گرداند .»
استاد شهید، مرتضی مطهری رحمه الله در اینباره میفرماید:
«در گفتارهای اقبال لاهوری خواندم که موسولینی گفته است: انسان باید آهن داشته باشد تا نان داشته باشد; یعنی اگر میخواهی نان داشته باشی، زور داشته باش . ولی اقبال میگوید: این حرف درست نیست . اگر میخواهی نان داشته باشی، آهن باش، نمیگوید آهن داشته باش; بلکه آهن باش; یعنی شخصیت تو شخصیتی محکم به صلابت آهن باشد . میگوید شخصیت داشته باش . چرا به زور متوسل میشوی؟ چرا به اسلحه متوسل میشوی؟ بگو اگر میخواهی هر چه داشته باشی، خودت آهن باش، خودت فولاد باش، خودت شخصیت داشته باش، خودت با صلابتباش، خودت منش داشته باش .» (5)
پس از شناخت عزت و خاستگاه واقعی آن، و بعد از بیان اینکه عزت و کرامت اولیای الهی از ناحیه خدا تامین میشود و شاخصه و جاودانگی آن به خاطر انتساب به خداست، به بیان دو برهه مهم از زمان که عزت و شرافت انسان به اوج و بالندگی خویش رسیده و خواهد رسید، میپردازیم .
الف) عزت و اقتدار حسینی
ب) عزت و اقتدار مهدوی
عزت و اقتدار حسینی
در تاریخ حسینی، کربلا که رخدادی بس عظیم و شگفتانگیز است، هویت جوانمردی و کرامت امام حسین علیه السلام و یاران با وفای ایشان را به تصویر کشیده است . از همین روست که در گذران زمان خصال نیک و پسندیده حسینی بیشتر جلوه کرده است و چشمان تیزبین تاریخ، همواره عزت و صلابت آموزگار بزرگ کربلا را ثبت و ضبط کرده است .
امام حسین علیه السلام در نخستین خطبه روشنگر خود فرمود:
«الا ترون ان الحق لایعمل به، وان الباطل لایتناهی عنه؟ لیرغب المؤمن فی لقاءالله محقا . فانی لا اری الموت الا سعادة، ولا الحیاة مع الظالمین الا برما; (6)
آیا نمیبینید که به حق عمل نشده، از باطل دوری نمیشود؟ در این صورت، شایسته است که مؤمن [با عزت] خواهان لقای پروردگارش گردد . من مرگ را جز خوشبختی نمیدانم و زندگی با ستمکاران را جز بدبختی نمیبینم .»
در فرازی از خطبه دیگر، خطاب به همه انسانها و وجدانهای بیدار و به تمامی عزت خواهان و کرامت طلبان جهان میفرماید:
«الا وان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین، بین السلة والذلة وهیهات منا الذلة یابی الله ذلک لنا ورسوله، والمؤمنون، وحجور طابت وطهرت، وانوف حمیة، ونفوس ابیة من ان نؤثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام; (7)
آگاه باشید که این فرومایه (ابن زیاد)، فرزند فرومایه، مرا میان دو راهی شمشیر و خواری قرار داده است و هیهات که ما تن به خواری دهیم; زیرا خداوند و پیامبرش و مؤمنان از اینکه ما تن به خواری دهیم ابا دارند، و دامنهای پاکیزه و جانهای باغیرت و نفوس با شرافت روا نمیدارند که ما فرمانبرداری از فرومایگان را بر قتلگاه رادمردان مقدم بداریم .»
در روز عاشورا هنگامی که امام حسین علیه السلام را به پذیرش بیعتبا یزید و گردن نهادن به حکومت آن پلید دعوت نمودند و اظهار کردند که در این صورت امان خواهد یافت، (8) آن حضرت به دعوتشان این گونه پاسخ داد:
«لا، والله لا اعطیهم بیدی اعطاء الذلیل، ولا اقر اقرار العبید; (9)
نه، به خدا سوگند که نه مانند ذلیلان تسلیم میشوم، و نه مانند بردگان گردن مینهم .»
عزت و کرامت در مکتب حسینی از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که مخالفان و دشمنان خویش را نیز در جهتسرشت و طینت اصیل انسانی، دعوت به آزاده خواهی و عزتطلبی میکند:
«ویحکم یا شیعة آل ابیسفیان، ان لم یکن لکم دین، وکنتم لاتخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم هذه; (10)
وای بر شما ای پیروان خاندان ابیسفیان! اگر دین ندارید و از روز بازپسین نمیهراسید، پس در زندگی این جهانی خود آزاده باشید .»
هنگامه عاشورا حسین علیه السلام با سرودن شعار عزت آفرین در مبارزه با ظلم و ستم یزیدیان، به جهانیان ثابت کرد که، حسین علیه السلام به مسلخ و قربانگاه میرود، ولی هرگز عزت و کرامتخویش را از دست نمیدهد .
الموت خیر من رکوب العار
والعار اولی من دخول النار
والله ما هذا و هذا جاری (11)
«مرگ، بهتر از زندگی ننگین است و زندگی ننگین، بهتر از ورود به آتش است . به خدا سوگند که ننگ و آتش پناه من نخواهند بود .»
عزت و اقتدار مهدوی
قیام و تشکیل دولت عدل به وسیله حضرت مهدی علیه السلام در سراسر گیتی و عزیز شدن مستضعفان جهان، امری اجتنابناپذیر است .
در جامعه و نظامی که امام مهدی علیه السلام بنیانگذار و حاکم آن است، زمام همه امور در دست طبقات محروم و ستمدیده است و این مستضعفاناند که با عزت و کرامت، بر امور جامعه حاکم شده و به اداره آن میپردازند .
به منظور ترسیم و تبیین عزت و عوامل عزت آفرین و ساز و کار عزتمندی در حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام، در ذیل به بیان مطالبی چند میپردازیم .
حاکمیت و عزت مستضعفان
«ما اراده کردیم بر اینکه به مستضعفان زمین منت نهاده، و آنها را پیشوایان و وارثان [روی زمین] قرار دهیم .»
همچنین میفرماید:
«وعدالله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم» ; (14)
«خداوند به کسانی که از شما ایمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند، وعده میدهد که به طور قطع آنها را خلیفه روی زمین خواهد کرد، همان گونه که پیشینیان را روی زمین خلافتبخشید .»
در کتاب «روح المعانی» امام سجاد علیه السلام در تفسیر آیه مذکور چنین فرموده است:
«هم والله شیعتنا اهل البیت، یفعل الله ذلک بهم علی یدی رجل منا، و هو مهدی هذه الامة; (15) به خدا سوگند آنها شیعیان ما هستند . خداوند این کار را برای آنان به دست مردی از ماانجام میدهد که مهدی این امت است .»
آیات فوق، هرگز درباره یک برنامه موضعی و خصوصی مربوط به بنی اسرائیل سخن نمیگوید; بلکه بیانگر یک قانون کلی برای همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعیتهاست و نیز بشارتی برای همه انسانهای آزاده و خواهان عدل و داد میباشد .
نمونهای از تحقق این مشیت الهی (عزت مستضعفان)، حکومتبنی اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود و نمونه کاملترش، حکومت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و یاران ایشان بعد از ظهور اسلام بود; حکومت پابرهنهها و تهی دستان با ایمان و مظلومان پاکدلی که پیوسته از سوی پادشاهان زمان خود مورد تحقیر و استهزا قرار داشتند .
و مصداق گستردهتر آن، ظهور حکومتحق و عدالت در تمام کره زمین به وسیله حضرت مهدی علیه السلام است که در این صورت، مستضعفان عالم به آرزوی دیرینه خود; یعنی عزت و حاکمیت، میرسند . (16)
عزت قرآن و اسلام
[در دوران پیش از ظهور] قرآن را میبینی که متروک و کهنه شده است و چیزهایی را به آن بستهاند که از قرآن نیست ... و دین را مینگری که با آرای شخصی تفسیر شده و کتاب خدا و قوانین آن تعطیل گردیده است .»
اما در زمان حکومت امام زمان علیه السلام، اسلام و قرآن از حاشیه زندگی مردم به جایگاه اصلی خویش; یعنی متن جامعه برگردانده میشود تا با حفظ شان و جایگاه آنها، مردم و جامعه، عزتمند و سعادتمند گردند .
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اذ بعث الله رجلا من اطایب عترتی وابرار ذریتی، عدلا مبارکا ذکیا، لایغادر مثقال ذرة، یعز الله به الدین والقرآن والاسلام واهله، ویذل به الشرک واهله ... ; (18)
هنگامی که خداوند مردی را از پاکترین فرزندان و خوبترین عترت من برمیانگیزد، که سراپا عدل و برکت و پاکی است; از کوچکترین حقی چشم پوشی نمیکند; خداوند به وسیله او دین و قرآن و اسلام و اهل آن را عزیز میکند و شرک و اهل شرک را خوار و زبون میسازد .»
امام صادق علیه السلام نیز در اینباره فرمود: یعز الله به الاسلام بعد ذله، ویحییه بعد موته ... یرفع المذاهب من الارض فلا یبقی الا الدین الخالص; (19)
خداوند به وسیله او (مهدی علیه السلام) اسلام را پس از ذلتبه عزت میرساند و پس از مردنش زنده میسازد ... مذاهب دیگر را از روی زمین برمیچیند، پس در روی زمین چیزی جز دین خالص باقی نمیماند .»
عوامل عزت آفرین در عصر ظهور
اینک در ادامه سخن، برخی از عوامل عزت را بررسی کرده، تحقق آن علل در دوران ظهور را مورد بحث قرار میدهیم .
1 . اطاعت الهی
خدای تعالی هر روز میفرماید: من پروردگار عزیز شما هستم، پس هر که خواهان عزت در دو جهان است، باید که از [خدای] عزیز اطاعت کند .»
و علی علیه السلام فرمود: «اذا طلبت العز فاطلبه بالطاعة; (21)
هر گاه جویای عزت شدی، آن را به وسیله اطاعت [از خدا] بجوی .»
امام باقر علیه السلام درباره عصر ظهور فرمود: «و لایبقی ارض الا نودی فیها شهادة ان لاالهالاالله وحده لاشریک له، وان محمدا رسول الله; (22)
هیچ نقطهای از زمین نمیماند جز اینکه در آن ندا داده میشود: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و اشهد ان محمدا رسول الله .»
امام صادق علیه السلام نیز فرمود: «لم یبق فی الارض معبود دون الله عزوجل من صنم اووثن او غیره الا وقعت فیه نار، فاحرقته; (23)
در روی زمین غیر از خدای عزیز و جلیل هیچ معبودی، از بت و غیر آن، نمیماند، جز اینکه آتشی بر آن افتاده، آن را میسوزاند .»
قرآن کریم میفرماید: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون» ; (24)
«او کسی است که رسولش را به همراه هدایت و آیین حق فرستاد تا او را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند .»
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق چنین فرمود: «والله ما نزل تاویلها بعد ولاینزل تاویلها حتی یخرج القائم فاذا خرج القائم لم یبق کافر بالله العظیم; (25)
به خدا سوگند هنوز تاویل این آیه تحقق نیافته است و تنها زمانی تحقق میپذیرد که «قائم» قیام کند و به هنگامی که او قیام کند، کسی که منکر خدا باشد باقی نمیماند .»
بر اساس روایات فوق، با از بین رفتن کفر و بیایمانی، زمینه اطاعت و پیروی از دستورات الهی فراهم شده و آحاد مردم همگی موحد و خداپرست میشوند و در پرتو ایمان و اعتقاد به خداست که عزت و شرافتبر جامعه سایه میافکند; چنان که در زمان ظهور چنین خواهد شد .
2 . تقوای الهی
هر که میخواهد عزیزترین مردم باشد، باید از خداوند پروا داشته باشد .»
امیرمؤمنان، علی علیه السلام در مورد ارزش تقوا میفرماید: «لاعز اعز من التقوی; (27) هیچ عزتی بالاتر از تقوا نیست .»
بر اساس این روایات، یکی از عوامل عزت، تقوای الهی است . امام باقر علیه السلام در خصوص رواج تقوا به هنگام ظهور آن حضرت میفرماید که مهدی علیه السلام به وقتشامگاه، در حالی که پرچم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را در دست، و لباس او را بر تن، و سلاح ویژه او، نور افشانی و بیان گرم و دیگر ویژگیها و نشانههای آن حضرت را به همراه دارد، در مکه ظهور میکند; نماز عشا را به جماعت میخواند و آنگاه با صدایی رسا و دلنواز، جهانیان را [به دوری از شرک و اطاعت از خدا و رسولش و تقوای الهی] دعوت میکند .
همچنین امام باقر علیه السلام در ادامه کلمات گهربار خویش فرمودند:
«یامرکم ان لاتشرکوا به شیئا وان تحافظوا علی طاعته وطاعة رسوله، و ان تحیوا ما احی القرآن وتمیتوا ما امات وتکونوا اعوانا علی الهدی ووزراء علی التقوی; (28)
[حضرت مهدی علیه السلام] شما را فرمان میدهد که چیزی را شریک او (خدا) نسازید و بر اطاعت او و فرمانبرداری از پیامبرش کوشا باشید; آنچه را قرآن زنده ساخته است، زنده سازید و آنچه را که قرآن در پی نابودی آن است، از میان بردارید; در راه هدایت، مددکار باشید، و در راه تقوا و پرهیزکاری، کمک کار .»
بدیهی است که با اجرای فرمان آن امام همام و رعایت تقوای الهی از سوی مردم، عزت و سربلندی به جامعه اسلامی برمیگردد و مکتب مهدوی، پیام آور شکوه و عزت حقیقی اسلام و مسلمانان میشود .
3 . اجتناب از معاصی
هر کس میخواهد بدون برخورداری از مال و ثروت، بینیاز باشد و بدون داشتن فامیل و تبار، عزتمند و بدون بهرهمندی از قدرت، فرمانش برده شود، پس باید از خواری معصیتخدا به عزت طاعت او روی آورد . در این صورت، همه آنها را مییابد .»
و در بیانی دیگر میفرماید: «من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیة; (30)
کسی که به کرامت [و عزت] نفس خود عقیده دارد، با گناه خوارش نخواهد ساخت .»
بر اساس این گونه روایات، یکی دیگر از عوامل عزت، پرهیز از گناه است که در دوران ظهور حضرت مهدی علیه السلام تحقق خواهد یافت و در نتیجه، عزت و بالندگی معنوی در جامعه آن روز حاکم خواهد شد .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «یفرج الله بالمهدی عن الامة، یملا قلوب العباد عبادة ویسعهم عدله، به یمحق الله الکذب ویذهب الزمان الکلب، ویخرج ذل الرق من اعناقکم; (31)
خداوند به وسیله مهدی علیه السلام از امت رفع گرفتاری میکند و دلهای بندگان را سرشار از عبادت میکند و عدالتش همه را فرا میگیرد . خداوند به سبب او دروغ را نابود میسازد و روح ستیزهجویی را از بین میبرد و ذلتبردگی را از گردن آنها برمی دارد .»
امام صادق علیه السلام فضای آن روز را که روز جلوه احکام متعالی اسلام است، چنین ترسیم نموده:
«ویذهب الزنا وشرب الخمر ویذهب الربا، وتقبل الناس علی العبادات، وتؤدی الامانات، وتهلک الاشرار وتبقی الاخیار; (32)
روابط نامشروع، خوردن شراب و رباخواری از بین میرود و مردم به عبادات روی میآورند . امانتها ادا میشود، اشرار نابود میشوند و افراد نیکوکار باقی میمانند .»
همچنین امام صادق علیه السلام در اینباره فرمودند: «ولایعصون الله عزوجل فی ارضه، ویقام حدوده فی اطرافه ویرد الحق الی اهله; (33)
در روی زمین خدا را معصیت نمیکنند، و حدود الهی در سرتاسر گیتی اجرا میشود و حق به صاحب حق برمیگردد .»
انسان وقتی به جایگاه خود در عالم هستی پی ببرد و عظمتخدا را که هستی بخش همه موجودات است، بشناسد، بیتردید شان و مقام والای خویش را فدای شهرت و گناه نمیسازد و در برابر عظمت الهی نافرمانی و معصیت نمیکند و در نتیجه، چنین افرادی که از معاصی و گناه دوری میکنند، بهرهمند از روحی متعالی و عزتی ماندگار خواهند شد .
4 . بینیازی از مردم
چشم نداشتن به دست مردم، موجب عزت دینی مؤمن است .»
لقمان حکیم در نصیحتبه فرزندش عزت در دنیا و آخرت را این گونه تبیین مینماید: «ان اردت ان تجمع عز الدنیا فاقطع طمعک مما فی ایدی الناس، فانما بلغ الانبیاء والصدیقون ما بلغوا بقطع طمعهم; (35)
اگر میخواهی عزت دنیا را به دست آوری، طمع خویش را از آنچه در دست مردم است، قطع کن; زیرا پیامبران و صدیقان به سبب بر کندن طمع خود، به آن مقامات رسیدند .»
همچنین امام صادق علیه السلام میفرماید: «لایزال العز قلقا حتی یاتی دارا قداستشعر اهلها الیاس مما فی ایدی الناس فیوطنها; (36)
عزت پیوسته بیقراری میکند تا به خانهای در آید که اهلش چشم طمع به دست مردم نداشته باشند، پس در آنجا مستقر میشود .»
در پرتو حاکمیت نظام مقدس مهدوی، استغنا و بینیازی از مردم فراگیر خواهد شد و در سایه همین بینیازی است که مردمان آن زمان دارای روحیه عزت و مناعت طبع خواهند شد .
5 . فراوانی نعمت
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «یکون فی امتی المهدی ... یتنعم امتی فی زمانه نعیما لم یتنعموا مثله قط; (37)
مهدی در امت من است ... و امت من در زمان او به نعمتهایی دست مییابند که به مثل آن در هیچ زمانی دست نیافته باشند .»
امام صادق علیه السلام در مورد گسترش نعمات مادی و بینیازی مردم میفرماید: «ان قائمنا اذا قام اشرقت الارض بنور ربها ... ویطلب الرجل منکم من یصله بماله ویاخذ منه زکاته، فلا یجد احدا یقبل منه ذلک واستغنی الناس بما رزقهم الله من فضله; (38)
هنگامی که قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگار خویش بدرخشد ... و شخصی از شما به جستجوی فردی برمیآید که از مال خود به او بدهد و آن شخص زکات او را بگیرد، اما هیچ کس را نمییابد که از او قبول کند; چون مردمان به دلیل اینکه خداوند با فضل خویش آنها را روزی داده است، بینیاز شدهاند .»
6 . رعایت انصاف
امام علی علیه السلام در مورد خصیصه انصاف فرمود: «الا انه من ینصف الناس من نفسه لم یزده الله الا عزا; (39)
بدانید که هر کس با مردم به انصاف رفتار کند، خداوند جز بر عزت او نیفزاید .»
در دوران سبز زندگی; یعنی در دوران ظهور ولی عصر علیه السلام که بشر حیات بهاری خود را تجربه خواهد نمود، آن حضرت شرایط را به گونهای فراهم خواهد کرد که مردم اهل انصاف و رعایتحال همدیگر باشند .
امیر مؤمنان علیه السلام در مورد امام زمان علیه السلام میفرماید: «والقی الرافة والرحمة بینهم فیتواسون ... ولایعلو بعضهم بعضا ویرحم الکبیر الصغیر ویوقر الصغیر الکبیر; (40)
در میان مردم، مهربانی و همدلی برقرار میکند، پس مردمان در پرتو آن، همدیگر را همیاری میکنند ... و بر یکدیگر برتریطلبی ندارند; بزرگتر به کوچکتر رحم میکند و کوچکتر به بزرگتر احترام میگذارد .»
فرجام سخن را با دعا به درگاه الهی و آرزوی رسیدن به عزت و کرامت راستین در پرتو حکومت جهانی مهدوی که امید هر انسان عزتمند و کرامتخواه است، به پایان میبریم:
«اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة تعز بها الاسلام واهله وتذل بها النفاق واهله وتجعلنا فیها من الدعاة الی طاعتک; (41) خداوندا! ما از تو دولت ارزشمندی را خواهانیم که با آن، اسلام و اهلش را عزت بخشی و نفاق و اهلش را خوار گردانی و ما را در آن دولت، از دعوت کنندگان به فرمانبرداری از خود قرار دهی .»
پی نوشت ها:
1) فاطر/10 .
2) منافقون/8 .
3) مفاتیح الجنان، دعای عرفه .
4) غررالحکم، ص8217 .
5) حماسه حسینی، ج1، ص165 .
6) تاریخ طبری، ج5، ص404; تحف العقول، ص174; المعجم الکبیر، ج3، ص115 و کشف الغمة، ج2، ص32 .
7) اثبات الوصیه، ص142; تحف العقول، ص171 و شرح ابن ابیالحدید، ج3، ص249 .
8) ر . ک: انساب الاشراف، ج3، ص396; تاریخ الطبری، ج5، ص425 و الارشاد، ص218 .
9) تاریخ الطبری، ج5، ص425; الکامل فی التاریخ، ج4، ص62 .
10) مقاتل الطالبین، ص118، مقتل الخوارزمی، ج2، ص33 .
11) فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام (موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام)، ص561 .
12) مفاتیح الجنان، دعای ندبه .
13) قصص/6 .
14) نور/55 .
15) تفسیر نمونه، ج14، ص531 .
16) همان، ج16، ص17 .
17) بحارالانوار، ج52، ص256 .
18) الملاحم و الفتن، ص108 .
19) بشارة الاسلام، ص297; الامام المهدی، ص343 و الملاحم و الفتن، ص108 .
20) کنزالعمال، ص43101 و میزان الحکمه (ترجمه فارسی)، ج8، ص3738 .
21) میزان الحکمه (ترجمه فارسی)، ج8، ص3738 و غررالحکم، ص4056 .
22) الامام المهدی، ص34 و 265 .
23) ارشاد مفید، ص343; نور الابصار، ص172 و بحارالانوار، ج52، ص192 .
24) توبه/33 .
25) نورالثقلین، ج2، ص211 .
26) بحارالانوار، ج70، ص285 .
27) نهج البلاغه، خ195 و 371 .
28) عقدالدرر، ص145، باب 7 و معجم الاحادیث الامام المهدی، ج3، ص295 .
29) تنبیه الخواطر، ج1، ص51 .
30) غررالحکم، ص677 .
31) بحارالانوار، ج51، ص75; الملاحم و الفتن، ص56 و الغیبه، شیخ طوس، ص114 .
32) الملاحم و الفتن، ص54 و منتخب الاثر، ص474 .
33) اصول کافی، ج1، ص333; بحارالانوار، ج52، ص127 و منتخب الاثر، ص496 .
34) الکافی، ج2، ص149 .
35) بحارالانوار، ج5، ص323 و قصص الانبیاء، ص244 .
36) کشف الغمة، ج2، ص417 .
37) بحارالانوار، ج51، ص78 .
38) همان، ج52، ص337 .
39) الکافی، ج2، ص144 .
40) بحارالانوار، ج52، ص385 .
41) کتاب اقبال، دعای بعد از نماز عید فطر، ص293 .