![دولت زمینه ساز ظهور(2) دولت زمینه ساز ظهور(2)](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/edd82c46-da44-407a-ba39-f4c7af6337e8.jpg)
![دولت زمینه ساز ظهور(2) دولت زمینه ساز ظهور(2)](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1012/5088.jpg)
دولت زمینه ساز ظهور(2)
ادعيهِ تعجيل
چنان كهدر قسمت اول مقاله گفته شد: به ما سفارش شده است كه براي تعجيل در فرج حضرت حجت، زياد دعا كنيم؛و اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فان ذلك فرجكم ؛ براي تعجيل فرج زياد دعا كنيد كه فرج شما در آن است.نكتهِ جالب توجه در اين روايت، اين است كه فرج امام زمان (عج) فرج ما دانسته شده است و دعا براي فرج آن حضرت در واقع دعا براي فرج و رفع گرفتاري خود ما است. به تعبير ديگر مشاراليه ذلك، الفرج است يعني فرج حضرت، فرج شما هم هست. برگشت اسم اشاره به قريب نيز موافق اين انتخاب است. گرچه بازگشت به آثار دعا نيز چندان بي وجه نيست يعني فرج شما در گرو آثار دعا بر فرج است.
در بسياري از آثار رسيده از ائمه معصومين(ع) دعاي تعجيل فرج آمده كه خود بيانگر آمادهسازي براي ظهور منجي است؛ چرا كه دعا افزون بر اين كه ياري و كمك خواستن از خداوند قادر و توانا است، موجب آمادگي فكري و قلبي شده نوعي توجه به وظايف و عهد و پيمان را به دنبال دارد.
از جمله در دعاي عهد: فاظهر اللهم وليك... حتي لايظفر بشييء من الباطل الا مزقه و يحق الحق و يحققه،....(59)
خدايا ولي خودت را ظاهر گردان... تا اينكه باطلي را نيابد مگر آن كه آن را نابود سازد و حق را ثابت و محقق گرداند.
و در صلوات بر آن حضرت چنين آمده است كه: اللهم صل عليه و قرب بعده و انجز وعده و اوف عهده واكشف عن بأسه حجاب الغيبه ...
خدايا درود بر او فرست. و دورياش را نزديك گردان و وعدهاش را حتمي ساز و عهدش را وفا كن و از گرفتاريش حجاب غيبت را بر طرف فرما.
و در دعاي معروف (اللهم عرفني نفسك)، بعد از بيان شكوائيه به خاطر فقدان نبي و ولي، مشكلات دوران، فزوني دشمن و كمي دوستان، چنين آمده است: ( اللهم فافرج ذلك بفتح منك تعجله؛ خدايا فرج آن را با گشايشي شتابان برسان.)
و نيز آمده است كه: اللهم انا نسألك ان تأذن لوليك في اظهار عدلك في عبادك.... (60) خدايا، از تو درخواست ميكنيم كه به وليّ خودت اذن دهي تا عدلت را در ميان بندگانت آشكار سازد.
نكتهِ ديگراين كه، دعا براي تعجيل درفرج و ظهور، بايد با كيفيت ويژه باشد. به ديگر سخن، بايد همراه با ندبه، استغاثه(61 ) و صدا زدن باشد. مؤيد اين سخن زيارت حضرت حجت بن الحسن(ع) است كه نام دعاي ندبه به خود گرفته است كه فرازي از آن دعاي شريف عبارت است از:
اين بقيه الله التي لاتخلوا من العتره الطاهره، اين المعد لقطع دابر الظلمه، اين المنتظر لاقامه الامت و العوج، اين المرتجي لازاله الجور والعدوان، اين المدخر لتجديد الفرائض و السنن، اين المتخير لاعاده المله و الشريعه، اين المؤمل لاحياء الكتاب و حدوده، اين محيي معالم الدين و اهله، اين قاصم شوكه المعتدين، اين هادم ابنيه الشرك و النفاق، اين مبيد اهل الفسوق و العصيان و الطغيان، اين حاصد فروع الغي و الشقاق، اين طامس آثار الزيغ و الاهواء، اين قاطع حبائل الكذب و الافتراء، اين مبيد العتاه و المرده، اين مستأصل اهل العناد و التضليل و الالحاد، اين معز الاولياء و مذل الاعداء.... (62)
كجاست بقيه اللهاي كه از عترت هدايتگر خالي نيست ؟ كجاست آماده بريدن دنبالهِ ستمگران ؟ كجاست انتظار كشيده شده براي راست كردن كژيها و نادرستيها ؟ كجاست اميد بسته شده براي از بين بردن جور و دشمني ؟ كجاست ذخيره شده براي تجديد واجبات و سنتها ؟ كجاست اختيار شده براي برگردانيدن آيين و شريعت ؟ كجاست آرزو شده براي زنده كردن كتاب و حدود آن ؟ كجاست زنده كننده آثار دين و اهل آن ؟ كجاست در هم شكنندهِ شوكت تجاوزكاران ؟ كجاست ويران كننده بناهاي شرك و نفاق ؟ كجاست نابود كنندهِ اهل فسق و گناه و طغيان ؟ كجاست درو كننده شاخههاي گمراهي و اختلاف ؟ كجاست محو كننده آثار كجي و هواپرستي ؟ كجاست برندهِ ريسمانهاي دروغ و افترا ؟ كجاست نابود كننده سركشان و متمردان ؟ كجاست ريشه كن كننده اهل دشمني و گمراهي و الحاد ؟ كجاست عزتبخش دوستان و خواركننده دشمنان ؟؟...
در اين زيارت بر خلاف ديگر زيارتها، سخن از كارهاي انجام شده نيست، بلكه اين دعا به آرمانها و اهداف آينده نظر دارد كه ضمن صدا زدن براي آمدن آن حضرت، اهداف ظهور و قيام را نيز روشن ميكند. در اين زيارت به نحوي راز و نياز ميكند كه گويا گمشدهاي دارد و در پي او ناله و ندبه ميكند و دعوتش ميكند كه هر كجا هستي، بيا.
نكتهِ بسيار مهمي كه در اين جا وجود دارد، اين است كه اين ناله و ندبه به صورت فردي چندان كارساز نيست، بلكه ميبايست همگاني باشد كه ما از آن به استغاثه عمومي تعبير ميكنيم و در ذيل آيهِ نصر بدان خواهيم پرداخت.
ب) آيات خصوص
منظور از آيات خصوص، آياتي است كه با مسئله زمينهسازي ظهور مهدي (عج) قابل انطباق است. كه عبارتند از:1- آيه تناوش، كه ميفرمايد: و قالوا آمنا به و اني لهم التناوش من مكان بعيد(63)
و ميگويند: به حق ايمان آورديم. ولي چگونه ميتوانند از فاصله دور به آن دسترسي پيدا كنند.
اين آيه دسترسي به ايمان [از جمله مهدي] از مكان دوردست را ناممكن ميداند.
طبرسي در مجمع البيان پس از تفسير آيه مينويسد: اين مربوط به جنگ بيداء [خروج سفياني در آستانهِ قيام مهدي(ع)] و خسف آن است؛ بدين بيان كه، سپاه سفياني به هنگام رويايي با سپاه مهدي(ع) ميگويند: آمنا به، اما خداوند ميفرمايد: اني لهم التناوش من مكان بعيد؛چگونه ممكن است اين ايماني كه زمان آن منقضي شده است، به حال آنان نفعي داشته باشد.(64)
راز اين قضيه آن است كه آنان اين ايمان را به هنگام گرفتار آمدن در چنگال مجازات بيان كردند و آن را خلاصي خود قرار دادند و ايمان اضطراري كه از روي خوف و وحشت باشد، ارزشي نخواهد داشت.
در مجموع ميتوان از اين آيه استفاده كرد كه اگر ايمان به مهدي(ع) واقعي (از جاي نزديك و قرب ولايي) باشد، ميتواند عاملي براي دسترسي به آن حضرت باشد. اما چنان چه ايماني باشد، ظاهري و (از مكان بعيد، و دور از محبت و ولايت) اثري نخواهد بخشيد.
2- آيهِ تغيير، كه ميفرمايد: ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم(65)
خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نميدهد مگر آن كه آن چه را در خودشان است تغيير دهند.
علامه طباطبايي مينويسد: بين نعمتهاي الهي كه به انسان داده شده است و بين حالات نفساني انسان تلازم برقرار است. اگر انسان بر مبناي فطرت گام برداشت و ايمان و عمل صالح را كسب نمود، نعمت دنيا و آخرت در پي خواهد داشت، اما اگر خودشان احوال خود را تغيير دهند، خداي سبحان نيز نعمتها را دگرگون ميسازد.
ممكن است از آيه استفادهِ عموم نمود و گفت: بين حالات نفساني انسان و بين اوضاع خارجي نيز تلازم وجود دارد؛ خواه نسبت به امور خير باشد يا شر. بدين معنا كه اگر جامعهاي بر ايمان و اطاعت و شكر نعمت بودند، نعمتهاي ظاهري و باطني به آنها روي ميآورد و تا زماني كه حال خود را تغيير ندادهاند باقي است، ولي زماني كه وضع خود را دگرگون ساخته و فكر و فسق را برگزيدند، نعمت از آنان بازپس گرفته ميشود.(66)
حضور حضرت مهدي و برخورداري از نعمت حكومتش به عنوان يك نعمت ظاهري و معنوي، در گرو حركت و دگرگوني جامعه انساني عموماً و جامعهِ اسلامي خصوصاً ميباشد. دست كم شروع حركت اصلاحي در جامعه، ميتواند، نويدي بر اسباغ نعمت الهي ظهور و حضور باشد.
3- آيه ايمان و تقوا، چنان كه ميفرمايد: و لو ان اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض.(67)
و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان ميآوردند و تقوا پيشه ميكردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها ميگشوديم.
اين آيه بيانگر اين است كه اگر افراد جامعه، خود را از رذايل اخلاقي، فكري و عملي پاك سازند و با ايمان آوردن به مبدا، معاد، و ديگر امور، تقواي الهي پيشه كنند، همهِ درهاي رحمت و بركت خداوند به روي آنان گشوده خواهد شد. شكي نيست كه ظهور حضرت نيز يكي از مصاديق بركت است.
البته اين مسئله مستلزم ايمان جمعي و نوعيِ جامعه است و رسيدن به اين درجه از ايمان هر چند در جوامع بزرگ و آلوده به كفر تا حدود زيادي محال مينمايد، اما در جوامع ايماني و براي كساني كه ادعاي محبت و ولايت دارند، كاري ممكن و لازم است.
4- آيه يأس ، ميفرمايد: حتي اذا استيأس الرسل و ظنوا انهم قد كذبوا جائهم نصرنا(68)
تا آن گاه كه رسولان مأيوس شدند و (مردم) گمان كردند كه به آنان دروغ گفته شده است، در اين هنگام، ياري ما به سراغ آنان آمد.
در روايات نيز به مسئلهِ يأس اشارت شده است: ان هذا الامر لا يأتيكم الا بعد اياس...؛ اين امر،ظهور نميآيد شما را مگر پس از نااميدي. (69)
با اين تفاوت كه مفاد آيه، بيانگر يأس انبيا از گرويدن مردم، به دليل تكذيب آنان است و مضمون روايت نااميدي مردم از سامانپذيري امور حكايت دارد، ولي هر دو سوي قضيه، به يك امر بازميگردد و آن هم مهيا شدن نصرت الهي براي مؤمنان و نابودي دشمنان است. اگر در داستان انبياي غضب و عذاب الهي براي ياري مؤمنان است، ارمغان ظهور مهدي(ع)، نيز پيروزي مؤمنان بر جباران و ستمكاران و عاصيان است.
5- آيه نصر: ميفرمايد: ام حسبتم ان تدخلوا الجنّه` و لما يأتِكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا حتي يقول الرسول و الذين آمنوا معه متي نصر اللّه الا ان نصر اللّه قريب (70)
آيا گمان كرديد داخل بهشت ميشويد، بيآن كه حوادثي هم چون حوادث گذشتگان به شما برسد ؟ همانها كه گرفتاريها و ناراحتيها به آنان رسيد و آنچنان ناراحت شدندكه پيامبر و افرادي كه به او ايمان آورده بودند، گفتند: پس ياري خدا كي خواهد آمد ؟ آگاه باشيد ياري خدا نزديك است.
اين آيه ضمن اين كه ميفهماند، بهشت و از جمله بهشت حكومت مهدوي را به راحتي نميدهند، بلكه آميخته با مشكلات و نارساييهاي بيروني چون فقر و ناامني و كمبودهاي دروني چون بيماري و امثال اينها است، بيانگر اين حقيقت است كه دستيابي به رفاه، آسايش، امنيت و پيروزي، در گرو خواست عمومي است. تا بدانجا كه پيامبر يك امّت نيز ميبايد در پس يك سلسله حوادث آزار دهنده و به قول قرآن زلزلهاي دهشتزا و اضطراب آفرين، به همراه امتش دست به تضرع و دعا بردارد و از خدا تقاضاي نصر نمايد.
اين يك استغاثهِ عمومي است كه در موارد بسيار سخت لازم ميباشد و همان گونه كه پيش از اين نيز يادآور شديم، امام صادق( ع) پس از نقل انتظار بنياسرائيل از موسي(ع) فرمود: هكذا انتم لو فعلتم لفرج اللّه عنا، فاما اذ لم تكونوا فان الامر ينتهي الي منتهاه.
هم چنين شما اگر چنين كنيد، خداوند فرج ما را ميرساند و اگر مانند آنان نباشيد، امر (فرج) به زمان معين خود موكول ميشود. (71)
به ديگر سخن، اين آيه بيانگر لزوم عطش و نياز واقعي و احساس حقيقي نسبت به رسيدن نجاتدهنده و منجي است.
فصل دوم: دولت زمینه ساز ظهور منجی
قال رسول الله(ص): يخرج ناس من المشرق فيوطّئون للمهدي يعني سلطانه.(72)عن اميرالمؤمنين(ع)]: ثمّ تخرج [راية] من خراسان ... يهزمون اصحاب
السفياني حتي ينزل بيت المقدّس توطيء للمهدي سلطانه.(73)
جامعه مهدوي، افق آينده انقلاب ماست و دولت ما، دولت زمينهساز.
دولت زمينهساز بايد به لحاظ مباني، رسالت، اهداف، راهبردها، سياستها، ساختار، کارگزاران و راهکارها، همافق و همسو با دولت کريمه مهدوي باشد و دکترين ظهور را اساس کار خود قرار دهد. استخراج و تدوين اين همه، کاري گروهي و بر عهدة نخبگان حوزوي و دانشگاهي و برنامهريزان راهبردي و استراتژيستهاي نظام است.
به عنوان پيشدرآمدي بر اين کار سترگ و ضروري، نکاتي چند و نمونهاي عرضه ميشود:
1- با توجه به اهداف و سيره امام(ع) و ياران او و دولت کريمه حضرت در عصر ظهور، ميتوان اهداف، راهبردها، سياستها و راهکارها را به دست آورد و در برخورد با حوادث و رخدادهاي جهاني و تعارضها و تزاحمهاي پيشآمده، با تکيه بر منابع غني شيعه و اجتهاد پوياي آن، اولويتها را در نظر گرفت.
2- دولت زمينهساز بايد براي گسترش و تعميق فرهنگ مهدوي در سطح داخلي و جهاني (کشورهاي شيعي، اسلامي، غرب و خاور دور) برنامهريزي کند و بداند که موفقيت هر يک در گرو ديگري است و بدون موفقيت يکي، موفقيت ديگري را نميتوان چشم داشت.
3- همچنانکه اشاره شد، اساس کار دولت زمينهساز، دکترين ظهور است. که به آن و به اهداف فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي حضرت، در شماره آينده خواهيم پرداخت (انشاءالله). در اينجا، به مناسبت فرارسيدن ايام انتخابات، به برخي معيارها و شاخصهاي مديران و کارگزاران دولت زمينهساز ميپردازيم:
1- بينش عميق نسبت به حق تعالي و اطاعت او
رجال عرفوا الله حق معرفته و هم انصارالمهدي في آخرالزمان؛(74)مرداني که خدا را آن چنان که بايد، شناختهاند، ياوران مهدي(ع) در آخرالزماناند.
رجال کانّ قلوبهم زبرالحديد لايشوبها شکّ في ذات الله أشدّ من الحجر؛(75)
آنان مردانياند که گويا دلهايشان پارههاي آهن است و از سنگ سختترند و هيچ ترديدي در ذات خداوند ندارند.
فهم الذين وحّدوا الله حق توحيده؛(76)
آنان به وحدانيت خداوند، آنچنانکه حق وحدانيت اوست، اعتقاد دارند.
[اصحاب المهدي(ع)] هم الذين قال الله فيهم ((...يحبهم و يحبونه))؛(77و78 )
ياران مهدي كساني هستند كه خداوند در وصف آنان چنين فرموده است: ...خداوند دوستدار ايشان است و ايشان نيز دوستدار خداوندند.
مجدّون في طاعة الله؛(79) ؛ در راه اطاعت خدا پر تلاشاند.
رجال الهيون؛(80) ؛ آنان مرداني خدايياند.
2- معرفت، محبت و اطاعت امام(ع)
القائلين بامامته؛(81) ؛ معتقد به امامت او هستند.يتمسّحون بسرج الامام يطلبون بذلک البرکة؛ (82) ؛ براي تبرک بر زين اسب امام، دست ميکشند.
هم اطوع من الامة لسيدها؛ (83)؛ اطاعت آنان از امام، از فرمانبرداري کنيز در برابر مولايش بيشتر است.
مجدّون في طاعته؛ (84)؛ در راه اطاعت او، از هيچ کوششي دريغ نميورزند.
بهم ينصرالله امام الحق؛ (85) ؛ خداوند به وسيله ايشان، رهبر حق {مهدي(ع) } را ياري ميکند.
ان الله تبارک و تعالي أعطاهم من العقول والافهام والمعرفة ماصارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة؛ (86)
خداوند تبارک و تعالي آن قدر به آنان از عقل و فهم و بينش، ارزاني داشته که غيبت امام در نزد آنها به مانند مشاهده و ديدار اوست.
طوبي للصابرين في غيبته، طوبي للمقيمين علي محجّتهم؛ (87)
خوشا به حال صابران در غيبت مهدي(ع)، خوشا به حال آنانکه بر راه اهلبيت ثابت قدم ميمانند.
طوبي للصابرين في غيبته، طوبي للمقيمين في محبّته؛ (88) ؛
خوشا به حال صابران در غيبت او، خوشا به حال دوستداران او.
3- فنا در امام و آرمانهاي او
فأبذل نفسي و مالي و ولدي و أهلي و جميع ما خوّلني ربّي بين يديک و التصرف بين أمرک و نهيک؛ (89)مولاي من! جان، مال، فرزندان، خويشان و هر آنچه را خداوند بر من ارزاني داشته، به پيشگاهت نثار ميکنم و همه را در اختيار امر و نهي تو ميگذارم.
يحفّون به و يقونه بأنفسهم في الحروب و يکفّونه ما يريد؛ (90) ياران مهدي(ع) او را در ميان ميگيرند و در جنگها با جان خويش از او حمايت و حفاظت ميکنند و هر چه بخواهد از جان و دل انجام ميدهند.
رحمالله من حبس نفسه علينا رحم الله عبداً احيا امرنا؛ (91) خدا رحمت کند کسي که خود را وقف ما کند، خدا رحمت كند كسي را كه امر [ولايت] ما را زنده كند.
... الذين سلَوا عن الاهل و الاولاد، وجَفَوا الوطن، و عطّلوا الوثير من المهاد، ورفضوا تجاراتهم، و أضرّوا بمعايشهم، و فُقدوا في أنديتهم بغير غيبة عن مصرهم، و خالّوا البعيد ممّن عاضدهم علي أمرهم، و قَلُوا القريب ممّن صدّ عن وجهتهم، فائتلفوا بعد التّدابر و التّقاطع في دهرهم، و قطعوا الأسباب المتّصلة بعاجل حُطام الدّنيا؛ (92)
... آنان {ياران مهدي(ع)} کساني هستند که از خانواده و فرزندانشان دست کشيدند، و وطن را ترک کردند، و از بستر و خواب آرام گذشتند، و تجارتها و بازرگاني خود را رها کردند، و به کسب و کار خويش ضرر و زيان وارد کردند، و بدون پنهان شدن از شهرشان در مجالس و محافل مهمشان پيدايشان نشد، و با افرادي که نسبتي نداشتند، براي کمک و ياري رساندن در کارشان، رابطه دوستي برقرار کردند، و نزديکاني را که سدّ راهشان ميشدند، کنار گذاشتند، و پس از آن همه اختلاف و دشمني و قطع رابطه در روزگارشان، گروهي تشکيل دادند، و همه وسيلههايي را که به خار و خاشاک زودگذر دنيا بسته شده بود، از بيخ و بن برکردند.
اما إنّي لو أدرکت ذلک لأبقيت نفسي لصاحب هذا الامر؛ (93)آگاه باشيد که اگر من در آن زمان حضور داشتم، وجودم را وقف صاحب اين امر ميکردم.
4- سجاياي اخلاقي
سيره امام:يشير بالتقي و يعمل بالهدي؛ (94)؛ تقوا را پيشه خود ميسازد (دعوت به تقوا ميكند) و با بصيرت و هدايت، گام بر ميدارد.
يحذو فيها علي مثال الصالحين؛ (95)؛ او به گونه نيکان رفتار مينمايد.
الوليّ الناصح؛ (96) ؛ سرپرست خيرخواه.
اگر سيرة امام چنين است، پس ياران او بايد اين چنين باشند.
سيره ياران:
... وانتخبت لذلک الوقت عباداً امتحنتُ قلوبهم لِلايمان وحشوتُها بالورع و الاخلاص واليقين و التقوي والخشوع والصدق و الحلم و الصبر والوقار والتقي والزهد...؛ (97)
... و براي اين زمان (ظهور) بندگاني را برگزيدم که دلهاشان را به ايمان آزمودم و آنان را از ورع، اخلاص، يقين، پارسايي، خشوع، راستي، صبر، شکيبايي و وقار، پرهيز و زهد، سرشار کردم.
من سرّه أن يکون من اصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر؛ (98)
هرکس ميخواهد از ياوران حضرت قائم باشد، بايدانتظارکشد، و درهمين حال، خود را به تقوا و سجاياي اخلاقي بيارايد.
فليعمل کلّ امرء منکم بما يقرب به من محبتنا؛ (99)؛
هر يک از شما آن کاري را بکند که انجام آن، او را به ما نزديک ميکند.
5- سادهزيست و مردمي
سيره امام:و يشترط علي نفسه ان يمشي حيث يمشون و يلبس کما يلبسون و يرکب کما يرکبون و يکون من حيث يريدون و يرضي بالقليل... و لايأخذ حاجباً و لابوّابا؛ (100)
او نيز در حقّ خود تعهد ميکند که از راه آنان برود، جامهاي چون جامه آنان بپوشد، مرکبي چون مرکب آنان سوار شود، آنگونه که مردم ميخواهند باشد و به کم قانع شود و براي خود دربان و نگهبان اختيار نکند.
لايضع حجراً علي حجرٍ؛ (101) سنگي روي سنگ نگذارد (از متاع دنيا چيزي برنگيرد.)
فوالله ما لباسه إلاّ الغليظ و لا طعامه الاّ الجشب؛ (102)
به خدا سوگند که لباس او (مهدي(ع)) جز پوشاکي درشت، و خوراک او جز غذايي سخت و بيخورش، نيست.
صاحب هذاالامر يتردّد بينهم و يمشي في اسواقهم و يطأ فرشهم؛ (103)
صاحب اين امر در ميان آنان راه ميرود، در بازارهايشان گام بر ميدارد و به خانههاي آنان پا ميگذارد.
سيره ياران:
انه يأخذ البيعة عن اصحابه أن لايکنزوا ذهباً و لا فضّة و لابرّاً و لاشعيراً و يلبسون الخشن من الثياب؛ (104)
او از يارانش بيعت ميگيرد که طلا و نقرهاي نيندوزند و گندم و جويي ذخيره نکنند و لباس خشن بپوشند...
امام صادق(ع) در بيان آيه « ...و من كان يريد حرث الدنيا نؤته منها و ما له في الآخرة من نصيب»(105)
... و كسي كه حاصل دنيا را ميطلبد كمي از آن به ا و خواهيم داد امّا در آخرت برايش هيچ بهرهاي نخواهد بود. فرمود:
ليس له في دولة الحق مع القائم نصيب؛ (106) در دولت حق حضرت قائم هيچ بهرهاي نخواهد داشت.
6- عدالتخواهي
سيره امام:يملاء الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛ (107)
زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد، همچنانکه پر از ظلم و بيداد شده است.
فيريکم کيف عدل السيرة؛ (108) پس {مهدي(ع)}به شما نشان خواهد داد که روش عادلانه (در حکومت) چگونه است.
سيره ياران:
اللهمّ واملاء بهم کلّ افق من الآفاق و قطرٍ من الاقطار قسطاً و عدلاً و مرحمة و فضلاً!؛ (109)
بار الها! به وسيله ايشان (ياران مهدي(ع)) تمام افقهاي هستي و تمام گوشهها و اقطار جهان را پر از داد و عدل و مهرباني و احسان خود گردان!
7- جهادگري و شهادتطلبي
يدعون بالشهادة و يتمنّون أن يقتلوا في سبيلالله؛ (110)براي شهادت دعا ميکنند و آرزوي کشته شدن در راه خدا را دارند.
امام علي(ع) در تفسير آيه (يجاهدون في سبيل الله)(111) فرمود: هم أصحاب القائم ؛ (112)
آنان ياران امام قائماند.
وضعوا سيوفهم علي عواتقهم فيعطون ما شاؤوا ؛ (113)
(ياران حضرت) سلاح را بر شانههاي خود مينهند و در نتيجه آنچه ميخواستند، به ايشان داده شود.
و يجاهدون في الله حق جهاده؛ (114)؛ و در راه خدا به جهادي شايسته دست يازند.
8- شجاعت
کلّهم ليوثٌ قد خرجوا من غاباتهم لو أنهم همّوا بازالة الجبال لأزالوها عن مواضعها ؛ (115)همه شيرانياند که از بيشهها خارج شدهاند و اگر اراده کنند، کوهها را از جا برميکنند.
جُعلت قلوبهم کزبرالحديد؛ (116)؛ دلهايشان، چون پارههاي آهن شده است.
فانَّ الرجل منهم يُعطي قوة اربعين رجلا ً؛ (117)؛ به هر کدامشان، نيروي چهل مرد داده شده است.
9- قاطعيت
اميرالمؤمنين(ع) در تفسير آيه (يا ايهاالذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه... لايخافون لومة لائمٍ)(118)(( ... آنان از سرزنش هيچ ملامتکنندهاي هراس ندارند.)) فرمود: هم اصحاب القائم؛ (119)
آنان ياوران قائماند.
10- اداي حقوق امام(ع)
وأعنّا علي تأدية حقوقه اليه؛ (120)؛ خداوندا، ما را در اداي حقوق او ياري فرما!انّه من اتّقي ربّه... و أخرج مما عليه إلي مستحقّيه کان آمناً في الفتنة المبطلة؛
همانا هر کس تقواي پروردگارش را پيشه کند... و از حقوق شرعيه (خمس و زکات) اي که بر عهده دارد، به مستحقان بپردازد، از فتنههاي باطل کننده (دين و دنيا) در امان خواهد بود.
ان الرضا(ع) کان يأمر بالدعاء لصاحب الامر؛ (121)؛ امام رضا(ع) همواره به دعا براي صاحبالامر، امر ميفرمود.
قوّنا علي متابعته و اداء حقه؛ (122) ما را قدرت بر پيروي و اداي حق آن حضرت ارزاني بفرما!
و انتظر الفرج صباحاً و مساءً؛ (123): صبح و شام در انتظار فرج و ظهور باش.
اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم؛ (124)
براي تعجيل فرج بسيار دعا كنيد، همانا اين كار براي خودتان گشايش خواهد بود.
11- عشق به مردم و مستضعفان
سيره امام:وهو اعظمُ حسباً و اكرم منصباً و أرحم بالرّعية ؛ (125)
او از همه حسباش بزرگتر و مقاماش گراميتر و به مردم مهربانتر است.
رحيم بالمساکين؛ (126) بر بينوايان رؤوف و مهربان است.
وأشفق عليهم من آبائهم و امّهاتهم؛ (127) او براي مردم از پدر و مادرشان مهربانتر است.
سيره ياران:
ليعن قويّکم ضعيفکم و ليعطف غنيکم علي فقيرکم... و اذا کنتم کما اوصيناکم لم تعدوا الي غيره فمات منکم ميّت قبل ان يخرج قائمنا کان شهيداً؛ (128)
توانگران به ضعفا و بيچارگان ياري رسانند و به فقرا و مستمندان عطوفت ورزند ... و اگر چنين باشيد كه سفارش كرديم و قبل از قيام قائم ما بعضي از شما از دنيا برود، شهيد خواهد بود.
12- اهل تهجد و نماز شب
ي الليل أصوات کأصوات الثّواکل حَزناً من خشية الله ؛ (129)در دل شب، از خشيت خداوند، نالههايي دارند مانند ناله مادران پسر مرده.
قوّام بالليل صوّام بالنهار؛ (130)؛ شبها را با عبادت به صبح ميرسانند و روزها را با روزه به پايان ميبرند.
رجالٌ لاينامون الليل لهم دويّ في صلواتهم کدويّ النّحل يبيتون قياماً علي اطرافهم و يصبحون علي خيولهم؛ (131)
مردان شب زندهداري که زمزمه نمازشان، مانند نغمه زنبوران کندو، به گوش ميرسد. شبها را با زندهداري سپري ميکنند و بر فراز اسبها، آن را به صبح ميرسانند.
13- اعتقاد راسخ به فرهنگ مهدويت و زمينهسازي براي ظهور(براساس دکترين ظهور)
من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية؛ (132)؛کسي که بميرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلي مرده است.
من انکر القائم من ولدي في زمان غيبته فمات فقد مات ميتة جاهلية ؛ (133)
کسي که قائم از فرزندان مرا در غيبتش تکذيب کند، به مرگ جاهلي مرده است.
من أنکر خروج المهدي فقد کفر بما أنزل علي محمد(ص) ؛ (134)
کسي که قيام مهدي را انکار کند، همانا به آنچه بر محمد(ص) نازل شده، کافر شده است.
اللهم عرّفني حجتك فانك ان لم تعرفني حجتك ضللت عن ديني... ولاتنسنا ذكره وانتظاره والايمان به و قوّة اليقين في ظهوره و الدعاء له والصلاة عليه ؛ (135)
بارالها! حجتت را به من بشناسان، زيرا اگر او را به من نشناساني، از دينام، گمراه ميگردم ... و از ياد ما مبر ياد او و انتظارش را و ايمان به او و يقين به ظهورش را و دعا و درود بر حضرتش را.
السلام عليك يا باب الله الذي لايؤتي الاّ منه، السلام عليك يا سبيل الله الذي من سلك غيره هلك ؛ (136)
سلام بر تو اي درگاه خدا، كه هيچكس جز از آن درگاه به خدا راهي ندارد. سلام بر تو اي راه خدا كه هر كس غير آن را رود، هلاك ميشود.
بيمنه رزق الوري وبوجوده ثبتت الارض والسماء ؛ (137)
به بركت اوست كه آفريدگان روزي داده ميشوند و به وجود اوست كه آسمان و زمين پايدار ميماند.
يخرج ناس من المشرق فيوطئون للمهدي يعني سلطانه ؛ (138)
مردمي از مشرق زمين قيام ميكنند و زمينة [حكومت] آن حضرت را فراهم ميسازند.
انّا نرغب اليك في دولة كريمة تعزّ بها الاسلام واهله ؛ (139)
خدايا! از تو اميدواريم كه دولت با كرامت امام زمان را به ظهور آوري و اسلام و اهلش را با آن عزت بخشي.
اللهمّ انّا نشكوا اليك فقد نبيّنا صلواتك عليه و آله و غيبة وليّنا ؛ (140)
بارالها! به درگاه تو شكايت ميكنيم از نبود پيامبرمان و از غيبت وليّ و اماممان.
و اصرف عنّا في امره السأمة والكسل والفترة والفشل؛ (141)
و در انجام فرمان او ما را به تنبلي، بي حالي، سستي و بيحوصلگي مبتلا مساز.
السلام عليك يا قطب العالم ؛ (142) ؛ سلام بر تو اي قطب جهان هستي.
14- برخاسته از متن مردم و مستضعفان
« و نريد أن نمنّ علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين » ؛ (143)ما ميخواهيم بر آنان که در زمين خوارشان شمردهاند، منّت نهيم و آنان را پيشوايان (مردم) گردانيم و ايشان را وارث زمين کنيم.
15- پيروي از ولي فقيه
و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلي رواة حديثنا فانّهم حجتي عليکم و أنا حجة الله عليکم ؛ (144)و امّا در مورد رخدادهاي جديد، به راويان حديث ما رجوع کنيد که ايشان حجّت من بر شما و من حجت خدا بر شما هستم.
16- عشق به قرآن و تفسير تجلي بالتنزيل بصائرهم و يرمي بالتفسير في مسامعهم و يغبقون کأس الحکمة بعد الصبوح ؛ (145)
با آيات قرآن چشمشان روشن ميشود و تفاسير آيات را با گوش جان ميشنوند و هر روزه جام حکمت را مينوشند.17- جوانگرايي
اصحاب المهدي شبابٌ لاکُهول فيهم الا مثل کُحلِ العين والملح في الطعام و اقل الزاد الملح ؛ (146)ياران قائم همه جوان هستند، در ميان آنها پيرمرد يافت نميشود، مگر اندکي مانند سرمه به چشم و نمک در طعام و کمتر از هر مادهاي در طعام، نمک است.
18- سختكوشي
مجدّون في طاعة الله ؛ (147)؛ آنان در طريق عبوديت، سختكوش و پرتلاشند.لايكفّون سيوفهم حتي يرضي الله عزّوجلّ ؛ (148)؛
ياران قائم، شمشيرهاي خود را بر زمين ننهند تا اينكه خداي عزوجل راضي شود.
لوقد خرج قائمنا، لم يكن الاّ العلق والعرق، والنوم علي السروج ؛ (149)
هنگامي كه قائم ما خروج كند، خون است و عرق ريختن و سوار مركب بودن در ميدانهاي مبارزه.
19- عاشورايي
انّ شعار اصحاب المهدي: يا لثارات الحسين ؛ (150)؛ شعار ياران مهدي(ع): اي خونخواهان حسين(ع) است.20- فروتني در برابر انسان و گردن فرازي در مقابل كافران
هم [اصحاب المهدي(ع)] الذين قال الله فيهم « فسوف يأتي الله بقوم يحبّهم و يحبّونه اذلة علي المؤمنين اعزّة علي الكافرين» ؛(151و152)ياران مهدي كساني هستند كه خداوند در توصيف آنان چنين فرموده است: [اي كساني كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما كه از آيين خود بازگردد بداند كه] خداوند به زودي، قومي را بر ميانگيزاند كه ايشان را بسيار دوست ميدارد و آنها نيز خداوند را دوست ميدارند و در برابر مؤمنان فروتن و در مقابل كافران عزيز و مقتدرند.
21- سلمانوار و مالكگونه
اذا قام قائم آل محمد استخرج من ظهر الكعبة سبعة وعشرين رجلاً..... سلمان الفارسي و ابا دجانة الانصاري و مالك الاشتر؛ (153)هنگامي كه قائم آل محمد قيام كند ..... [از جمله كساني كه به او ميپيوندند] سلمان فارسي، ابودجانه انصاري و مالك اشتر است.
فصل سوم: انقلاب اسلامی ، زمینه ساز ظهور منجی
انقلاب ما«انفجاري عظيم» (154)، « اعجاز بزرگ قرن» (155)، « مائد بزرگ آسماني» (156)، « نصرت اعجازآميز اسلام بر کفر» (157)، « تحف خداي تبارک و تعالي از عالم بالا» (158) و «جرقه و بارق الهي» است. (159)انقلاب ما « اسلامي» (160)، «شکوهمند»(161)، « بزرگ» (162)،« بينظير»(163)، « نمونه»(164)، « منحصر به فرد»(165)، « متکي به معنويات و خدا»(166)، « بدون اتکا به شرق و غرب»(167)،« الگويي براي ملتهاي دربند» (168) و «در اوج قله عزت و شرافت، مشعلدار هدايت نسلهاي تشنه» است. (169)
انقلاب ما «انقلاب زاغه نشينان و حاشيه نشينان و محرومان»(170)، «جوشنده از متن ملت»(171)، «برخاسته از فطرت مردم»(172)،« بهترين و بزرگترين انقلابها»(173)، « با کمترين ضايعه و بزرگترين دستاورد»(174)و« ضربهاي بر پيکر جهانخواران بين المللي» است. (175)
انقلاب ما « معجزه بزرگ و مصداقي از نصرت الهي»(176)، « استثنايي»(177)،« مترقيترين»(178)، «شكننده حريم دروغين قدرتها و قلدرها»(179)،« عامل خود باروي»(180 )، «و شخصيت و عزت ملت ايران«(181)،« منشاء تحول عظيم در دنيا » (182) و « زنده كننده دنياي اسلام» است. (183)
انقلاب ما« چشم اميد ميليونها مسلمان و غيرمسلمان» (184)، « آغازگر حاكميت ارزشهاي معنوي»(185)،« باعث افتخار مسلمانان» (186)، « با خدمات غير قابل احصاء»(187) و « عامل هويت ما»(188) است.
انقلاب ما « متكي به اعتقاد ديني و ايمان اسلامي»(189)، « توجه دهنده دلهاي مردم به خدا»(190)، « محصول قرنها تلاش مخلصانه علماي شيعي و حضورشان در صحنه هاي حساس»(191) و « دستاورد خون شهيدان» است.(192)
انقلاب ما، بارش رحمت خاصه الهي در فصل عطشناک تاريخ و فروغ خورشيد مهدوي در عصر انجماد و فسردن است.
انقلاب ما، طلايهدار عصري است که به نام خدا شکل گرفته است و بنياد همه مکتبها و ايسمهاي غير الهي را، از اومانيسم گرفته تا سکولاريسم و ليبراليسم، درهم ريخته است.
انقلاب ما، همه مناسبات فرهنگي، سياسي و اقتصادي حاکم بر جهان را به چالش کشيده است و آغازگر گفتماني جديد در عرصه فرهنگ و سياست است.
انقلاب ما، زنگ بيدارباشي است براي تحول بزرگي که جهان، قرنها در انتظار تحقق آن است؛ تحول بزرگي که به حاکميت کفر و استکبار پايان ميدهد و بساط ظلم و بيعدالتي را از پهنه گيتي برمي چيند.
انقلاب ما با تکيه بر عنصر رهبري، نايب امام زمان (عج)، در ميان نظامهاي شرق و غرب، جبهه ديگري را گشوده و راه سوم و الگوي جديدي را فراروي انسان معاصر نهاده است.
انقلاب ما به گفته معمار کبير انقلاب، امام راحل و برخي شنيدههاي موثق، از الطاف امام عصر (عج) است: « اين من نبودم که به واسطه من پيروزي را به دست آورديد. خداي تبارک و تعالي در سايه امام زمان (عج) ما را پيروز کرد... چه شد که پس از مدت کمي اين تحول پيدا شد؟ سابق همه چيز ما را ميبردند و ما نفس نميکشيديم. سابق جوانهاي ما را در زندان زجر ميدادند و اعدام ميکردند و ما قدرت حرکت نداشتيم. سابق چپاولگران همه چيز ما را چپاول ميکردند و ما نفس نميکشيديم. چه شد که اين ملت همچو متحول شد؟ جز عنايت خدا چه بود؟! ... اين دست غيبي بود که اين تحول را پيش آورد.»(193)
« اين حقيقتي است که بايد اعتراف کرد قلعه محکمي بود که احتمال فتح آن نميشد. ملت با نداشتن هيچ ابزار و ساز و سلاح در مملکت، بر ابر قدرتها و ابرقدرت شيطاني که تا دندان مسلح بودند غلبه کرد. ولکن اين من نبودم که اين غلبه را نصيب شما کردم. اين خداي تبارک و تعالي بوده... يک کشور سي و چند ميليوني با اين اختلاف گروهها، با اختلاف آمال و آرزوها، با اختلاف فهم و شعور، آنها همه مجتمع شدند و همه با هم دست به دست هم دادند و يک مطلب را خواستند؛ اين نيست الا اين كه دست غيبي در کار است. خداي تبارک و تعالي به وسيله امام زمان سلام الله عليه]اين تحول را در زندگي مردم پديد آورد.» (194)
مرحوم حجه الاسلام سيد محمد کوثري (ره) نقل مينمايد: يک روز من در منزل آقاي آيتالله فاضل لنکراني، از استادان حوزه علميه قم بودم و يکي از فضلاي مشهد آنجا بودند. ايشان به نقل از يکي از دوستانشان نقل کردند که در نجف اشرف در خدمت امام بوديم و صحبت از ايران به ميان آمد. من گفتم اين چه فرمايشهايي است که در مورد بيرون کردن شاه از ايران ميفرماييد؟ يک مستأجر را نميشود از خانه بيرون کرد، آن وقت شما ميخواهيد شاه را از مملکت بيرون کنيد؟ امام سکوت کردند. من فکر کردم شايد عرض مرا نشنيدهاند. سخنم را تکرار کردم.
امام برآشفتند و فرمودند: فلاني چه ميگويي؟ مگر حضرت بقيةالله صلوات الله عليه به من (نستجيربالله) خلاف ميفرمايد؟! شاه بايد برود.
و همان هم شد و شاه از مملکت بيرون رفت. ميبينم که ايشان چنين پيوندي با حضرت بقيةالله (عج) داشتند.(195)
22 بهمن 57 يوم الله بود. واقعا ما در معرض کشته شدن بوديم. فقط نداي ولي عصر (عج) به داد ما رسيد. فردي که الان زنده است، پيام برد به دبيرستان علوي ؛ (خدمت امام امت) گفت: حضرت مهدي (عج) ميفرمايد: در خانه نمانيد. اگر مانديد، کشته ميشويد. لذا امام خيلي محکم فرمود: در خانه نمانيد. آقاي طالقاني به امام عرض کرد: آقا! مردم را درو ميکنند. اينها عصباني هستند، آخرِ کارشان است.
امام فرمود: بايد بيرون بريزند. ايشان (آقاي طالقاني) خيلي اصرار کرد. امام فرمود: اگر پيام از جاي ديگري باشد، باز [بر] سر حرف خود ايستاده ايد؟ (آقاي طالقاني) گفت: چَشم، تسليم هستم. لذا 22 بهمن يومالله است.(196و197)
انقلاب ما، همچنان که از الطاف امام عصر (عج) است، به شهادت دستاوردهاي عظيم آن و اين که آفتاب آمد دليل آفتاب، زمينه ساز حکومت آن حضرت و متصل به قيام او نيز خواهد بود. انشاءالله. علاوه بر آنچه که ما خود شاهد آنيم، برخي از روايات و سخنان امام راحل و مقام معظم رهبري و ديگر بزرگان نيز، گواه اين حقيقت روشن است:
رسول اکرم (ص) ميفرمايد: « يخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَيوَطِّئونَ لِلمَهدي سُلطانَه».(198)؛ مردمي از شرق قيام ميکنند و زمينه را براي حرکت جهاني مهدي [عج] فراهم ميسازند.
امام باقر (ع) ميفرمايد: کَانّي بِقَومٍ قَد خَرَجُوا بِالمَشرِقِ يطلُبونَ الحَقَّ فَلايعطُونَهُ ثُمَّ يطلُبونَهُ فَلايعطُونَهُ فَاِذا رَأوا ذلِکَ وَضَعُوا سُيوفَهُم عَلي عَواتِقِهِم فَيعطونَ ما سَألوا فَلا يقبَلونَه حَتّي يقُومُوا وَ لايدفَعونَها إِلا إِلي صاحِبِکُم، قَتلاهُم شُهَداءُ أما إِنّي لَو أدرَکتُ ذلِکَ لَاستَبقَيتُ نَفسي لِصاحِبِ هذَاالاَمرِ.(199) گويا ميبينم مردمي در شرق قيام کرده، حق را طلب ميکنند، ولي به آنان نميدهند. دوباره حق را ميطلبند، به آنان داده نمي شود. وقتي اوضاع را چنين ديدند شمشيرهاي خود را بر شانه ها ميگذارند، پس آنگاه حاضر ميشوند که حق آنان را بدهند، اما آنان ديگر قبول نميکنند تا اين که قيام ميکنند و [حکومت تشکيل ميدهند و] آن [حکومت] را جز به صاحب شما [امام زمان (عج)] تحويل نميدهند. کشته هاي آنها شهيد به شمار ميروند. آگاه باشيد! اگر من آن زمان را درک کنم، خود را براي صاحب اين امر نگاه ميدارم.
امام صادق (ع) نيز ميفرمايد: سَتَخلُو کُوفَهُ مِنَ المُؤمِنينَ، وَ يأزِرُ عَنهَا العِلمُ کَما تَأزِرُ الحيُ ؟ في جُحرِها. ثُمَّ يظهَرُ العِلمُ بِبَلدَ ?ٍ يقالُ لَها قُم، وَ تَصيرُ مَعدِناً لِلعِلمِ وَالفَضلِ حَتّي لايبقي فِي الأَرضِ مُستَضعَفٌ فِيالدِّينِ حَتَّي المُخَدَّرات فِي الحِجال وَ ذلکَ عندَ قُربِ ظُهُورِ قائِمِنا، فَيجعَلُ اللهُ قُم وَ اَهلَهُ قائِمينَ مَقامَ الحُجَّ ?ِ وَ لَولا ذلِک لَساخَتِ الاَرضُ بِاَهلِها وَ لَم يبقَ فِي الاَرضِ حُجَّ ؟، فَيفيضُ العِلمُ مِنهُ اِلي سائِرِ البِلادِ فِي المَشرِقِ وَالمَغرِبِ فَيتِمُّ حُجَّ ؟ اللهِ عَلَي الخَلقِ، حَتّي لايبقي اَحَدٌ عَلَي الاَرضِ لَم يبلُغ اِلَيهِ الدّينُ وَالعِلمُ، ثُمَّ يظهَرُ القائِمُ (عج).(200)
به زودي کوفه از مؤمنان خالي ميشود، و علم از آن ميگريزد و پنهان ميشود ، آن گونه که مار در سوراخش پنهان ميگردد؛ پس علم در شهري به نام قم ظاهر ميگردد و شهر قم کانون علم و فضل ميشود، و چنان دنيا را به حقايق آشنا ميسازد که در روي زمين مستضعفي در دين باقي نماند، حتي زنان در پرده، و چنين زماني نزديک ظهور قائم آل محمد (ص) است.
سپس خداوند قم و اهل آن را قائم مقام حجت خدا قرار ميدهد، که اگر چنين نشود زمين اهل خودش را فرو ميبرد و حجتي باقي نميماند. آنگاه علم (علوم اسلامي) از قم به تمام دنيا ميرسد و مشرق و مغرب عالم را فراميگيرد و حجت خدا بر خلق تمام ميگردد، زيرا در تمام روي کره زمين کسي باقي نميماند که دين و علم به او ابلاغ نشده باشد. آنگاه امام زمان(ع) ظاهر ميشود.
«ا نقلاب مردم ايران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهاني اسلام به پرچمداري حضرت حجت (ارواحنا فداه) است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانيان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.» (201)
« اميدوارم که اين انقلاب، يک انقلاب جهاني بشود و مقدمه براي ظهور بقيه الله ارواحنا له الفداء) باشد.»(202)
«انشاءالله اسلام را آنطور که هست در اين مملکت پياده کنيم ومقدمه باشد براي ظهور وليعصر ارواحنا له الفداء.»(203)
«اميد است که اين انقلاب، جرقه و بارقهاي الهي باشد که انفجاري عظيم در تودههاي زير ستم ايجاد نمايد و به طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقيةالله ارواحنا لمقدمه الفداء منتهي شود.»(204)
« دست عنايت خداي تبارک و تعالي بر سر اين ملت کشيده شده است و ايمان آنها را تقويت فرموده است که يکي از علايم ظهور بقيه الله (ارواحنا فداه) است. » (205)
« من اميدوارم که ما به مطلوب حقيقي برسيم و متصل بشود اين نهضت به نهضت بزرگ اسلامي و آن نهضت ولي عصر (عج) است.» (206)
« ما با خواست خدا، دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در کشورهاي اسلامي مي شکنيم و با صدور انقلابمان که در حقيقت صدور انقلاب راستين و بيان احکام محمدي است، به سيطره و سلطه و ظلم جهانخواران، خاتمه ميدهيم و به ياري خدا، راه را براي ظهور منجي، مصلح کل و امامت مطلق حق، امام زمان (ارواحنا فداه) هموار ميکنيم.»(207)
« همه ما انتظار فرج داريم و بايد در اين انتظار خدمت کنيم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما بايد کوشش کنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا کند و مقدمات ظهور انشاءالله تهيه شود.» (208)
« با اتّکال به خداي تبارک و تعالي و پشتيباني صاحب اين کشور، امام زمان (سلام الله عليه) اين مقصد را به آخر برسانيد و خواهيد رسانيد.» (209)
«خداوند همه ما را از اين قيدهاي شيطاني رها فرمايد تا بتوانيم اين امانت الهي [جمهوري اسلامي] را به سر منزل مقصود برسانيم و به صاحب امانت، حضرت مهدي موعود (ارواحنا لمقدمه الفداء) رد کنيم.» (210)
« ما امروز دورنماي صدور انقلاب اسلامي را در جهان مستضعفان و مظلومان بيش از پيش ميبينيم و جنبشي که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان عليه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، اميدبخش آتيه روشن است و وعده خداوند تعالي را نزديک و نزديکتر مينمايد. گويي جهان مهيا ميشود براي طلوع آفتاب ولايت از افق مکه معظمه و کعبه آمال محرومان و حکومت مستضعفان.»(211)
« سلام بر ملت بزرگ ايران که با فداکاري و ايثار و شهادت، راه ظهورش را هموار ميکنند.»(212)
« من اميدوارم که اين کشور با همين قدرت که تا اينجا آمده است و با همين تعهد و با همين بيداري که از اوّل قيام کرده است و تا اينجا رسانده است، باقي باشد اين نهضت و اين انقلاب و قيام تا صاحب اصلي انشاءالله بيايد و ما و شما و ملت ما، امانت را به او تسليم کنيم.» (213)
« بار الها! ... عاجزانه ازمقام مقدس تو ميخواهيم ملت عزيز ايران را در پيش برد جمهوري اسلامي و سرکوب منحرفان و مخالفان با اسلام و پيروان آن مصمم ترفرمايي، تا اين انقلاب را به انقلاب جهاني مهدي موعود (عج ) ادامه دهند.» (214)
« ما به زمان ظهور امام زمان(عج) اين محبوب حقيقي انسانها نزديك شدهايم؛ زيرا معرفتها پيشرفت كرده است.»(215)
« اولين قدم براي حاكميت اسلام و براي نزديك شدن ملتهاي مسلمان به عهد مهدي موعود (عج) به وسيله ملت ايران برداشته شده است.» (216)
« انقلاب ما در راه آن هدفي كه امام زمان(عج) براي تأمين آن هدف مبعوث ميشود و ظاهر ميشود، يك مقدمه لازم ويك گام بزرگ بوده است. ما اگر اين گام بزرگ را بر نميداشتيم يقينا ظهور ولي عصر(عج) به عقب ميافتاد. شما مردم ايران و شما مادران شهيد داده و پدران داغدار و افرادي كه در طول اين مبارزه زحمت كشيديد، بدانيد و شما اي امام بزرگوار امت بدانيدكه بهتر از ما مي دانيد شما موجب پيشرفت حركت انسانيت به سوي سرمنزل تاريخ و موجب تسريع در ظهور ولي عصر(صلوات الله عليه) شديد. شما يك قدم اين بار را به منزل نزديكتر كرديد.» (217)
نتیجه گیری:
از آنچه گذشت؛ چنین استفاده می شود که عمده ترین وظیفه متظران برای زمینه سازی ظهور و تعجیل در فرج عبارتست از:1- دعا با شرایط ویژه « واکثروا الدعا بتعجیل الفرج، فان ذالک فرجکم »
2- ایمان و تقوا ؛ « ولو ان اهل القری آمنوا واتقوت لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض »
3- دوری از گناه ؛ « فمایحبسناعنهم الا مایتصل بنا ممانکرهه »
4- انقطاع و نومیدی ؛ « ان هذاالامرلایاتیکم الابعدایاس » و « فانه انما یجیی ء الفرج علی الیاس وقدکان الذین من قبلکم اصبر مساء »
5- تقرب ؛ « وقالوا آمنا به و انی لهم التناوش من مکان بعید »
6- انتظار واقعی ؛« اذا افتقدوا حجه الله فلم یظهر لهم و حجب عنهم فلم یعملو بمکانه فعندها فلیتو قعوا الفرج صباحا و مساء »
7- دعوت به دین خدا ؛ « المنتظرون لظهوره ... اولئک المخلصون حقا و شیعتنا صدقا و الدعاه الی دین الله سرا و جهرا »
8- هم دل شدن دوستان ؛ « ولو ان اشیاعنا وفقهم الله علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تاخر عنهم الیمن بلقائنا ولتعجب لهم السعاده بمشاهدتنا »
9- سازماندهی و آماده شدن.
10- تشکیل حکومت مهدوی.
در این رهگذر، دولت نیز برای زمینه سازی ظهور منجی وظایفی دارد که مهمترین آنها، تشکیل دولت مطابق با دولت کریمه مهدوی در داخل و خارج از کشور و کارگزاران و مدیران دولتی نیز بایت به سجایای اخلاقی آراسته باشند ؛ از جمله:
1- بینش عمیق الهی ومهدوی
2- معرفت و محبت نسبت به امام
3- فنا در راه خدا و امام زمان
4- سجایای اخلاقی
5- ساده زیستی و مردمی بودن
6- عدالتخواهی
7- جهادگری و شهدت طلبی
8- شجاعت
9- قاطعیت
10- ادای حقوق امام
11- اهل تهجد و نماز شب
12- عشق به مردم و مستضعفان
13- اعتقاد راسخ به فرهنگ مهدوی
14- برخاسته از متن مردم و مستضعفان
15- پیروی از ولی فقیه
16- عشق به قرآن و تفسیر
17- جوان گرایی
18- سخت کوشی
19- عاشورائی
20- فروتنی در مقابل انسانها و گردن فرازی در مقابل کافران
21- سلمان وار و مالک گونه
و در خاتمه باید این نکته را متذکر شویم که ؛ انقلاب اسلامی ایران یکی از الطاف الهی و هدیه امام زمان می باشد که به دست معمار بزرگ انقلاب، امام خمینی (ره ) پایه گذاری، با خون هزاران شهید آبیاری و به دست با کفایت رهبر انقلاب، حضرت آیه الله خامنه ای نگهداری می شود؛ تا به صاحب اصلی خود، امام زمان رسانده شود.
و برماست که با همراهی و خمدلی با رهبر فقید انقلاب اسلامی و حفظ صیانت و ارزشهای اسلامی و اخلاقی، در حیطه ی فردی و گروهی؛ موجبات تسریع در ظهور ولی عصر (عج ) را هرچند با قدمهای کوتاه، نزدیکتر سازیم. « ومن الله التوفیق »
پینوشتها:
59- بحارالانوار، ج 53، ص 96.
60- همان، ج 53، ص 189.
61- ندب و ندبه به معناي دعوت، و غوث و اغاثه به معناي ياري خواستن است. المصباح المنير، ندب و غوث.
62- بحارالانوار، ج 102، ص 107.
63- سباء / 52.
64- رك: طبرسي، فضل بن الحسن، مجمع البيان، ج 4، 398، تفسير صافي، ج 4، ص227.
65- رعد / 11.
66- محمد حسين، طباطبايي، تفسير الميزان، ج 11، صص 213 - 314.
67- اعراف / 96.
68- يوسف / 110.
69- بحارالانوار، ج 52، ص ، 111.
70- بقره / 214.
71- بحارالانوار، ج 52، ص 131.
72- رسول خدا(ص) فرمود: مردمي از مشرق زمين قيام ميکنند و براي حضرت مهدي(عج) زمينهسازي ميکنند « يعني زمينه حکومت وسلطنت آن حضرت را فراهم ميسازند». سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368؛ ح4088 ؛ عقدالدرر،ص 125؛ الحاوي للفتاوي، ج 2، ص60؛ بحارالانوار، ج 51، ص 87 (هذا حديث حسن صحيح روته الثقات و الأثبات أخرجه الحافظ أبو عبدالله بن ماجه القزويني في سننه.)
73- نعيم بن حمّاد از محمد بن حنفيه [از اميرالمؤمنين(ع)] نقل ميکند: پرچمي از خراسان (ايران) بيرون ميآيد، [حاملان اين پرچم] اصحاب سفياني را شکست ميدهند تا اينکه به بيتالمقدس ميرسند و زمينة حکومت مهدي(عج) را فراهم ميسازند.)) الملاحم والفتن، ص 52، ب 72، موسسة الوفاء.
74- امام اميرالمؤمنين(ع): كشف الغمة، ج 2، ص 478؛ منتخب الاثر، ص 611.
75- امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 308.
76- امام اميرالمؤمنين(ع): يوم الخلاص، ص 234 (به نقل از بشارة الاسلام، ص 220.)
77- مائده، 54.
78- امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 370.
79- پيامبر اکرم(ص): يومالخلاص، ص 233 ؛( به نقل از بشارة الاسلام، ص 9.)
80- امام اميرالمؤمنين(ع): يوم الخلاص ص 226 (به نقل از بشارة الاسلام، ص 297.)
81- امام سجاد(ع): احتجاج طبرسي، ج 2، ص ،317.
82- امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 308.
83- امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 308.
84- پيامبر اکرم(ص): كمالالدين، ج 1، ص،208.
85- امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 308.
86- امام سجاد(ع): کمالالدين، ص 320.
87- پيامبر اکرم(ص): بحارالانوار، ج 52، ص 143 (به نقل از كفاية الاثر، ص 56.
88- ينابيع المودة، ج 3، ص 101.
89- مفاتيح الجنان، زيارت حضرت صاحب الامر(عج) ؛ مصباح كفعمي، ص 495؛ بحارالانوار، ج 99، ص، 118.
90- اميرالمؤمنين(ع): الملاحم و الفتن، ص 52.
91- امام صادق(ع) بحارالانوار، ج 52، ص 126.
92- دعاي قنوت امام عسکري(ع): صحيفه مهديه، ص168؛ بحارالانوار، ج 82، ص 223؛ مصباح المتهجد، ص 161.
93- امام صادق(ع): غيبت نعماني، ص 273؛ بحارالانوار، ج 52، ص 243.
94- امام صادق(ع): همان، ج52، ص 269.
95- امام اميرالمومنين(ع): نهجالبلاغه، خطبه 150.
96- مفاتيح الجنان، زيارت حضرت صاحبالامر(عج)؛ احتجاج طبرسي، ج 2، ص 494.
97- بحارالانوار، ج 52، ص 384، (سيد بن طاووس به نقل از صحف ادريس.)
98- امام صادق(ع): غيبت نعماني، ص 200؛ بحارالانوار، ج 52، ص 140.
99- امام زمان(عج ) احتجاج طبرسي، ج 2، ص 599.
100- امام اميرالمؤمنين(ع): منتخب الاثر، ص ، 469.
101- پيامبر اکرم(ص): الملاحم والفتن، ص 108.
102- امام صادق(ع) غيبت نعماني، ص 122؛ بحارالانوار، ج 52، ص 354.
103- امام صادق(ع): غيبت نعماني، ص 84؛ بحارالانوار، ج 51، ص 108.
104- امام اميرالمؤمنين(ع): منتخب الاثر، ص 570.
105- شوري، 20.
106- كافي، ج 1، ص 435؛ معجم احاديث الامام المهدي(عج)،، ج 5، ص 396.
107- امام صادق(ع): غيبت شيخ طوسي، ص 52.
108- امام اميرالمؤمنين(ع): نهجالبلاغه، خ 138.
109- دعاي قنوت امام حسن عسکري(ع)مصباح المتهجد، ص 161؛ صحيفه مهديه، ص 168 و 169.
110- امام صادق(ع)بحارالانوار، ج 52، ص 308.
111- سوره مائده، آيه 54.
112- منتخب الاثر، ص ، 475.
113- امام صادق(ع): غيبت نعماني، ج 50، ب 14؛ بحارالانوار، ج 52، ص ،243.
114- امام اميرالمؤمنين(ع): منتخب الاثر، ص 580.
115- امام اميرالمؤمنين(ع): يومالخلاص، ص 224 (به نقل از بشارالاسلام، ص ، 220.
116- امام سجاد(ع): يومالخلاص، ص 228 (به نقل از بشارالاسلام، ص 24.)
117- همان.
118- سوره مائده، آيه 54.
119- منتخبالاثر، ص 475.
120- امام صادق(ع): دعاي ندبه.
121- يونس بن عبدالرحمان: بحارالانوار، ج 92، ص ، 330.
122- صحيفه مهديه، ص 318، (به نقل از اقبال الاعمال، ص 448.)
123- امام صادق(ع): بحار، ج 52، ص 133.
124- امام زمان(ع): كمالالدين، ج 2، ص 485.
125- پيامبر اكرم(ص): عقدالدرر، ص 204.
126- امام صادق(ع): الملاحم والفتن، ص 137.
127- امام رضا(ع): الزام الناصب، ص 10.
128- امام باقر(ع): امالي شيخ طوسي، ص 231؛ منتخب الاثر، ج 3، ص 238.
امام راحل; نيز در نامهاي به مرحوم حاج احمدآقا در اهميت رسيدگي به حال محرومان و مستمندان، چنين سفارش ميكند:
« از امور مهمي كه لازم است وصيت نمايم ؛ اعانت نمودن به بندگان خدا خصوصاً محرومان و مستمندان كه در جامعههای مظلوم و بيپناهند. هرچه توان داري در خدمت اينان كه بهترين زاد راه توست و از بهترين خدمتها به خداي تعالي و اسلام عزيز است به كار بر و هر چه تواني در خدمت مظلومان و حمايت آنان در مقابل مستكبران و ظالمان كوشش كن.»
(صحيفة امام، ج 16، ص 224.)
129- امام صادق(ع): يوم الخلاص، ص 224 (به نقل از بشارة الاسلام، ص 220 (.
130- همان.
131- بحارالانوار، ج52، ص 308.
132- پيامبر اکرم: كمالالدين، ج 2، ص 409؛ وسايل الشيعة، ج 16، ص246؛ مسند احمد، ج 1، ص 416؛ صحيح مسلم، كتاب الامارة، ص22. شايان ذكر است كه اين روايت از احاديث متواتره بين شيعه و اهل سنت است.
133- پيامبر اکرم(ص) ( كمالالدين، ج 2، ص 412؛ بحارالانوار، ج 51، ص 73.)
134- ينابيع المودة، ج 2، ص ،108.
135- اصول كافي، ج 1، ص 337؛ صحيفه مهديه، ص 356؛ مصباح المتهجد، ص 411.
136- مفاتيح، زيارت حضرت صاحب الامر(عج )
137- مفاتيح الجنان، دعاي عديله.
138- پيشين (رجوع شود به ابتداي مقاله.(
139- مفاتيحالجنان، دعاي افتتاح.
140- همان.
141- امام رضا(ع): صحيفه مهديه، ص 353؛ (به نقل از جمالالاسبوع، ص 310-314.)
142- صحيفه مهديه، ص 582 (به نقل از المجموع الرائق، ج 1، ص 451.)
143- سوره قصص، آيه 5.
144- غيبت شيخ طوسي، ص 291: گفتني است که اين روايت در کمالالدين، ج 2، ص 484 و بحارالانوار، ج 53، ص 181 به اين صورت آمده است: ((و أنا حجةالله عليهم)) و در احتجاج طبرسي، ج 2، ص 543 و وسائل الشيعه، ج 18، ص 101 ((و انا حجةالله)) آمده است، بدون ((عليهم)) و« عليکم. »
145- پيامبر اکرم(ص): ينابيع المودة، ج 3، ص 95 و 37.
146- امام اميرالمؤمنين(ع): غيبت شيخ طوسي، ص 476؛ بحارالانوار، ج 52، ص 334.
147- پيامبر اكرم(ص): يوم الخلاص، ص 223 (به نقل از بشارة الاسلام، ص 9.)
148- امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 327.
149- امام رضا(ع): بحارالانوار، ج 52، ص ، 359.
150- امام صادق(ع): مستدرك الوسايل، ج 1، ص 47؛ بحارالانوار، ج 52، ص ، 308.
151- مائده، 54.
152- امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 370 (به نقل از معاني الاخبار.)
153- امام صادق(ع): بحارالانوار، ج 52، ص 346 (به نقل از تفسير عياشي.)
154- .صحيفه امام، ج 15، ص 62.
155- همان، ج 14، ص77.
156- همان. ج 14، ص77.
157- همان، ج12، ص 146.
158- همان، ج6، ص 230.
159- همان ، ج 15، ص 62.
160- همان، ج 11، ص 521.
161- همان، ج 16، ص ، 55.
162- همان، ج 11، ص 323.
163- همان، ج 11، ص 145.
164- همان، ج 10، ص،422.
165- همان، ج 15، ص 329.
166- همان، ج 15، ص 307.
167- همان، ج 19، ص،54..
168- همان، ج 17، ص 330.
169- همان، ج 20، ص 196.
170- همان، ج 17، ص،425.
171- همان، ج 4، ص 257.
172- همان، ج 5، ص 81.
173- همان، ج 14، ص،54.
174- همان، ج 12، ص 146.
175- همان، ج 9، ص 239.
176- فرمايشات مقام معظم رهبري، 28/8/82.
177- همان،20/11/68.
178- همان، 12/11/68.
179- همان، 19/11/69.
180- همان، 24/11/82.
181- همان، 19/11/69.
182- همان، 19/11/68
183- همان،24/11/1382.
184- همان،12/11/68.
185- همان،17/11/69.
186- همان، 19/11/69.
187- همان، 19/11/69
188- همان، 27/5/82 .
189- همان، 22/7/82.
190- همان، 5/9/82.
191- همان، 25/9/82.
192- همان، 18/11/69.
193- صحيفه امام ، ج 7، ص 59 .
194- همان، ج 7، صص 54 و 55 .
195- پا به پاي آفتاب، ج 5، ص 171.
196- درس تفسير قرآن، آيتالله خزعلي، مرکز تخصصي تفسير حوزه علميه قم، 23/11/1379.
197- آقاي مرتضايي فرد نقل ميکند: « روز 22 بهمن که امام اذن دادند مردم در خيابانها بريزند، چون ما حکومت نظامي نداريم، اين جريان را به مرحوم آيتالله طالقاني اطلاع دادند. در آنجا من در خدمت ايشان بودم. آيتالله طالقاني از منزلشان به امام در مدرسه علوي تلفن زد و مدت نيم تا يکساعت با امام صحبت کرد. برادران بيرون از اتاق بودند، فقط ميديدند که آيت الله طالقاني مرتب به امام عرض ميکند: آقا، شما ايران نبوديد، اين نظام پليد است، به صغير و کبير ما رحم نميکند، شما حکمتان را پس بگيريد. برادران يک وقت متوجه شدند که آقاي طالقاني گوشي را زمين گذاشته و به حالت تأثر در گوشه اتاق نشست. بعد از لحظاتي خدمت ايشان رفتند و با اين تصور که احياناً امام به ايشان تندي کردهاند، گفتند: آقا، چرا شما دخالت ميکنيد؟! و از اين قبيل حرفها و با اصرار از آيتالله طالقاني جريان را سؤال کردند. ايشان گفتند: هر چه به امام عرض کردم حرف مرا رد کردند و وقتي ديدند من قانع نميشوم فرمودند: آقاي طالقاني، شايد اين حکم از طرف امام زمان (عج) باشد. اين را که از امام شنيدم دست من لرزيد و با امام خداحافظي کردم. زيرا ديگر قادر نبودم سخني بگويم. » برداشتهايي از سيره امام خميني (ره)، ج 3، ص 158.
198- سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368، ب 34، ح4088؛ کنز العمال، ح 38657؛ الزام الناصب، ج 2، ص 14.
199- کتاب الغيبة، ص 145.
200- منتخب الاثر، ص 443؛ بحارالانوار، ج 57، ص،213.
201- صحيفه نور، ج 21، ص 327، تاريخ 2/1/68.
202- صحيفه امام، ج 16، ص،131.
203- همان، ج 15، ص 170.
204- همان، ص 62.
205- همان، ج 16، ص،130.
206- همان، ص 132.
207- همان، ج 20، ص 132.
208- همان، ج 7، ص،255.
209- همان، ج 14، ص 330، تاريخ 10/2/60.
210- همان، ج 18، ص 472، تاريخ 7/3/63.
211- همان، ج 17، ص 480، تاريخ 15/3/62.
212- همان، ج 21، ص 325، تاريخ 2/1/68.
213- همان، ج 15، ص 230، تاريخ 3/9/60.
214- همان، ج 17، ص 484.
215- مقام معظم رهبري، 3/9/1387.
216- مقام معظم رهبري، 30/11/1370.
217- مقام معظم رهبري، 9/4/1359