نمایندگان مجلس و حادثه ترور آیت الله سید حسن مدرس
چکیده:
قضاوت در خصوص یك شخصیت، اگرچه در طول زندگی آنشخصیت روی میدهد، اما بخش اصلی قضاوتها، به طور معمول بهدورهی پس از حیات وی باز میگردد. بدینترتیب، بررسی قضاوتهایانجام شده در مورد یك فرد درزمان پس از حیاتش، نقش مهمی را درارزیابی كلی از شخصیت وی داراست؛ اما قضاوتهای افراد گوناگون درمورد مدرس، نه تنها در دورهی پس از مرگ او كه در دورهی حیات او نیزبه دلیلی خاص فراوان است. این دلیل نیز مسألهی ترور مدرس در دورهی ششم مجلس بود. از پس این حادثه، مدرس مدت 64 روز بستری بود ودر طول این مدت، بحثها و سخنان فراوانی در مورد مدرس، شخصیتاو و فعالیتهای او از سوی موافقان و مخالفان مطرح گردید. قضاوتهاییاد شده از دو جهت حایز اهمیت است. نخست بدان دلیل كه اینقضاوتها در دوران حیات مدرس اتفاق افتاد و افرادی كه این قضاوتهارا انجام میدادند یا مخاطبانی كه آنها را میشنیدند، در موقعیتی قرارداشتند كه میتوانستند با مدرس از نزدیك برخورد داشته باشند وشخصیت وی را دریابند. دوم آنكه بسیاری از این قضاوتها از سوینمایندگان مردم در مجلس و از تریبون آن بیان گردید كه با سخنان افرادعادی كه در اماكن عادی بر زبانها جاری میشود، تفاوت دارد.
از رهگذر آنچه بیان گردید، پارهای از قضاوتهای نمایندگان درجلسهی علنی مجلس را مورد بررسی قرار میدهیم.
یاسایی معروف به «صدرالادباء یزدی» كه از سمنان و دامغان بهوكالت دورهی پنجم مجلس انتخاب شد، در این زمینه عقیده داشت:
«تأثر و تأسف فوقالعاده كه از قضیهی هایلهی دیروز براینمایندگان و جامعه تهران، بلكه ایران دست داده است، محتاج بهتوضیح نیست. آقای مدرس، قطع نظراز مقام روحانیت، سمتهمقطاری ما را داشتند. در مسایل مهمهی مملكتی، همیشهایشان یك قدمهای برجسته برداشته و هر وقت مذاكره میشدكه شبهه میرفت مخالف با حیات سیاسی مملكت باشد،اساساً با هر مخاطرهای حاضر میشدند. زحمات و مشتقاتی كهدر راه تثبیت اصول حكومت ملی متحمل شدهاند، قابل بحثنیست و ماها هر یك به سهم خود، فوق العاده متأثر شده واهتمام و جدیّت برای كشف قضیه داریم.»
سیداحمد بهبهانی فرزند آیتالله عبدالله بهبهانی كه در دورههایپنجم تا چهاردهم از تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شده بود، اظهارمیداشت:
«مطالبی كه آقایان بیان كردند، مطالبی است كه از نقطهنظر قانونو سیاست مملكت و صیانت مملكت و حفظ وكلا و سایرمردم، البته همینطور است كه فرمودند، ولی در اینجا یكقدری باید باریكتر شد و تصدیق كرد كه مدرس آدمفوق العادهای است. مدرس یك شخص عادی نیست. زدن مدرس و ترور كردن مدرس در این مملكت و در این موقع، یكمسألهی خالی از سیاست نیست. گذشته از اینكه مدرس درعملیات خود، آدم فوقالعادهای است، اعم از وكالت و جنبهیعلمیت و سیاست، شخصاً عنوانی دارد كه از عراق عرب و عجمو تمام مملكت ایران، یك شخصیت و مقامی را حایز شده كهمحل غبطهی مسلمین است. در این واقعه كه واقع شده، مجلسشورای ملی و وكلا هر یك به نوبهی خود اظهار تأثر از وقوع اینواقعه میكنند و البته دولت و ملت هم در این تأثر شریكند.»
محمدعلی بامداد نمایندهای دیگردرخصوص این ترور اعلام داشت:
«در دورهی قبل، یكی دو نفر وكیل را كتك زدند ]مدرس،حائریزاده، كازرونی[ و تعقیب نشد. حالا هم یك چنینقضیهای اتفاق افتاده است. بنده نمیخواهم از مقاماتآقای مدرس عرض كنم. عرض بنده این است كه ما بایدپیش خودمان حساب كنیم و ببینیم قضیه چه بوده است.مدرس كسی را كشته بود و قصاص نشده بود كه در عوضآن باید مبادرت به چنین اقدامی شود؟ خانوادهی كسی را از هستی ساقط كرده بود؟ اینها كه نبود، پس چه بوده؟بنده پیش خود حساب كردم، دیدم مدرس یك صراحتلهجه و یك شجاعت ادبی دارد. مدرس اگر به چیزیعقیده پیدا كند، میگوید. مدرس یك دل دارد و یك زبان واین خصلت، البته برای مملكت یك منافعی دارد. اصلاستفادهی یك مملكت و ملت از وكیل در همینجاست كهوكیل نمایندهی یك ملتی بتواند حرف خود را بزند. در دنیاپس از مطالعات زیاد، اصل مصونیت نماینده را از همینلحاظ قبول كردهاند. مدرس این صفت را داشت و اینصفت و خصلت مدرس است كه مورد حمله شده است.»
از دیگر افرادی كه درخصوص مدرس ـ پس از ترور ویـ سخن گفته،علیاكبر داور، رییس فرهنگ، وكیل چند دورهی مجلس، وزیر فوایدعامه، وزیر دادگستری و وزیر دارایی است. او در این ارتباط چنین گفتهبود:
«دیروز یك صدای مهیبی بلند شد. این صدا به ما میگویدباخبرباشید. این مسأله، یك مسألهی ساده نیست. شخصمدرس با كسی اختلاف ملكی نداشت كه كسی از نقطه نظرخصوصی چنین اقدامی نماید...»
سیدیعقوب انوار اردكانی، ملقب به «صدرالعلما» كه در دورهی دوم ازخراسان، در دورهی چهارم، ششم و هفتم از شیراز، در دورهی پنجم ازفارس و دردورههای دوازدهم و سیزدهم از كاشان به نمایندگی مجلسرسید، این گونه اظهار داشت:
«آنچه از احوالات نمایندگان ملت در دنیا دیدم، این است كهنمایندگان، نمایندهی احساسات ملت هستند. همین احساساتملت را نمایندگان در مجلس شورای ملی، اظهار میكنند. بنده وچند نفر از آقایان كه تقاضا كردیم هیأت محترم دولت به مجلستشریف بیاورند، برای این بود كه به دولت بنمایانیم امروز،احساسات ملت ایران جریحهدار است... ما در این مسأله كاملاًمطمئن از طرف دولت هستیم زیرا خود آقای رییسالوزرا یكیاز مریدهای آقای مدرس بوده و همینطور آقایان وزرا همه بهایشان ارادت داشتند. آقای مدرس از علمای طراز اول و دارایدرجهی اجتهاد بود... مجلس شورای ملی با كمال نفرت وانزجار به این مطلب نگریسته... و به دولت میگوییم كه این كاررا با كمال اهمیت تلقی كرده و خیلی جدی دنبال كند.»
نمایندگان بعد از شهریور 1320 و مدرس
سیدابوالحسن حایریزاده كه در دورههای چهارم، پنجم و ششم از یزد و در دورههای پانزدهم، شانزدهم، هفدهم و هجدهم از تهران بهنمایندگی مجلس رسید، در این خصوص چنین اظهار میدارد:
«... هر جماعت و ملتی كه زحمات اشخاص فداكارخود رافراموش كند، محكوم به زوال است و حیات ملل در سایهیرجال علم و ادب و قلم و سیف، پاینده و برقرار است. البتهشمشیر، دنبال قلم و قلم دنبال علم و ادب باید باشد و سیفباید مطیع ارادهی صاحبان علم و قلم باشد. باید ملل در سایهیفداكاری رجال علم و ادب و قلم باشد تا ملك و ملل، آتیهینیكو داشته باشد.
مقصود از این مقدمه این است كه در ایران، رجال فداكار بودند وهستند كه بعضی از آنها، محور سیاست جهان را در سایهیفداكاری خود عوض كردند... ما باید همیشه از رجال فداكار ومخصوصاً از شهدا و بزرگان خود كه در علم و تقوا و زهد وشجاعت كمنظیر بودهاند، یادآوری نماییم و عمل آنها درسبزرگی است برای نسلهای آتیه.
چهار روز از سیزده سال فقدان مرحوم سیدحسن مدرس گذشتهاست. این سید بزرگوار كه در زهد و تقوا و رشادت و شجاعت وصراحت لهجه و موقعشناسی، كمنظیر بود، حقیقتاً مظلوم بود.چرا؟ زیرا در موقعی با انگلستان دست و پنجه نرم كرد كهانگلستان، فرمانفرمای جهان بود و آمریكا و اتحاد جماهیرشوروی دخالتی در سیاست جهان نداشتند... در آن روز باقرارداد 1919 مخالفت كردن، كار آسانی نبود. سید بزرگوارمخالفت كرد، موفق شد و گرفتار انتقام انگلستان گردید. سیدمبارزه را ادامه داد تا در رمضان 1358 ق مطابق با 26 آبان1317ش در شهر كاشمر از دست رفت.
سید بزرگوار بسیار مظلوم بود، حتی بعد از درگذشت، آقایشیخالاسلام ملایری به دعوی، موضوع را در مجلس طرحنمودند و دولت، مشغول تعقیب پروندهی مدرس شد. به جایاینكه این پرونده در دیوان جنایی مطرح شود، در دیوانكیفرمطرح شد وآقایان قضات میدانستند كه تفاوت عمل اززمین تا آسمان است، زیرا كه دیوان كیفر، صلاحیت صدور حكماعدام را ندارد.
سید بزرگوار، بسیار مظلوم بود كه سیزده سال از رفتن او گذشتو یك مدرسه یا كتابخانه یا میدان یا خیابان به نام اونیست.»
از میان دیگرافرادی كه پس از فوت مدرس در مورد او به قضاوتپرداختهاند، به دكتر محمد مصدق میتوان اشاره كرد. اگرچه مصدق درسه دورهی سوم، چهارم و پنجم مجلس، همكار مدرس بود، اما ازجملهی طرفداران وی محسوب نمیشد. با این همه، مصدق در مجلسچهاردهم، هنگام مخالفت با اعتبارنامهی سیدضیاءالدین، تدین و سهیلی،در سخنانی به مناسبت یادبود مدرس اظهار داشت:
«برای خیر این مردم و برای آزادی این جامعه، باید هرگونه فحشو ناسزا بشنوم. مگرنبود كه مدرس درهمین مجلس سیلیخورد؟ مگر نه این است كه مقام مدرس در این جامعه، به خاطرمشقاتی است كه دید؟ مگرنه این است كه شربت شهادتچشید؟»
منبع: www.irdc.ir