آداب زيارت ائمه اطهار (علیهم السلام) – قسمت دوم و پایانی

همان‌طور كه در آداب پيش از سفر ذكر شد مستحب است زائر پيش از تشرف غسل كند و وضو بگيرد. اين غسل تطهير وجود از معاصي با آب توبه و انابه است؛ شست و شوي نفس هزار چشم هزار نقش از پليدي دنيا؛ «و جعلنا من الماء كل شي حي(1)» آبي كه مطهر عالم اجسام است و از آن در قرآن به «ماء معين»: تعبير شده «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ(2)».
پنجشنبه، 12 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آداب زيارت ائمه اطهار (علیهم السلام) – قسمت دوم و پایانی
آداب زيارت ائمه اطهار (علیهم السلام) – قسمت دوم و پایانی
آداب زيارت ائمه اطهار (علیهم السلام) – قسمت دوم و پایانی

آداب پيش از تشرف به حرم

اولين ادب: غسل واجبي برعهده نداشتن و با وضو بودن
شست و شويي كن و آنگه به خرابات خرام / تا نگردد ز تو اين دير خراب آلوده
همان‌طور كه در آداب پيش از سفر ذكر شد مستحب است زائر پيش از تشرف غسل كند و وضو بگيرد. اين غسل تطهير وجود از معاصي با آب توبه و انابه است؛ شست و شوي نفس هزار چشم هزار نقش از پليدي دنيا؛ «و جعلنا من الماء كل شي حي(1)» آبي كه مطهر عالم اجسام است و از آن در قرآن به «ماء معين»: تعبير شده «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ(2)».
از اين رو به بركت آب و ذكر توبه و شهادتين بر لب، جسم آدمي تطهير و قلبش از شرك و خودپرستي طاهر مي‌گردد. ادب زيارت اقتضا مي‌كند كه با انجام غسل، زيارت انجام پذيرد به گونه‌اي كه به بيان مرحوم شيخ مفيد اگر غسل نقض شده باشد، دوباره آن را انجام دهد. البته عده‌اي غسل روز را تا شام و غسل شب را تا صبح كافي و در اين فاصله نيازي به تجديد آن نمي‌دانند.(3) اما براي شرفيابي به محضري كه خود بنا به نص آيه‌ي تطهير، از قداست و طهارت خاصي برخوردارست و باريابي به صحن و سرايي كه نشان پاكي بر سر آن رخ‌نمايي مي‌كند ايجاب مي‌كند كه زائر بدون آراستگي جان و پيراستگي تن به آن بيت رفيع گام ننهد. و زيباتر آنكه بنا به فرموده‌ي امام صادق(ع)(4) در اين باره: مراد از زينت همانا تحصيل طهارت و پاكيزگيست.(5)
حكايتي ديگر بر تأكيد اين ادب وجود دارد. ابي‌بصير مي‌گويد: نياز به غسل داشتم. به سمت حمام رفتم و در بين راه عده‌اي را ديدم از دوستان شيعه‌ام كه قصد زيارت امام صادق(ع) را دارند. با خود گفتم: مبادا از فيض زيارت باز بمانم و ديگران در اين فيض از من سبقت بگيرند. بدون غسل راهي خانه‌ي امام شدم. هنگامي كه نگاه امام به من افتاد گفت: اي ابابصير نمي‌داني انسان ناپاك نبايد به خانه‌ي انبياء و فرزندان انبياء قدم گذارد. امام نگاه غضب آلودي به من كرد و فرمود: آيا در حال ناپاكي به خانه‌ي انبياء وارد مي‌شوي؟
ابابصير با پشيماني و تواضع تمام عرض كرد به خدا از غضب او و غضب شما پناه مي‌برم و از محضر الهي طلب آمرزش دارم و تكرار نمي‌كنم.
غسل زيارت يعني دست و دل شستن در مسير زندگي از هر چه غيردوست و پاك نمودن ظاهر و باطن از توجه و دلبستگي به هر چه جز اوست كه به راستي «هر چه را ديري نپايد دلبستگي نشايد» و اين مصداق تفسيري است از امام و پرچمدار مكتب شيعه براي آيه‌ي «الامن اتي الله بقلب سليم»
(جز كسي كه با قلب سليم به نزد خدا برود)(7) درباره اين عبارت فرمودند: «الْقَلْبُ السَّلِيمُ الَّذِي يَلْقَى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاه»
(قلب سليم دليست كه در حالي به ديدار پروردگار خويش نايل مي‌شود كه احدي جز او در آن نيست.)(8) و نيز مصداق آن كلام حضرت است كه: «ما أنعم الله على عبد أجل من أن لا يكون في قلبه مع الله عز و جل غيره» (خداي عزوجل نعمتي بزرگ‌تر از اين به بنده‌اي ندارد كه چيز ديگري همراه خداي عزوجل در قلبش نباشد)(9)
زائر با آب ديده كه از شوق ديدار امام، بي‌اختيار از چشمانش جاري مي‌شود و عرصه‌ي دلبري مي‌يابد، دل و جان عاصي خود را صفا مي‌دهد و با اداي شهادتين نفس را از خودپرستي مي‌رهاند و آمادگي حضور در محضر كريم مي‌يابد و رخصت نظر افكندن بر بقعه بارگاه آنان.
چشم آلوده نظر بر رخ جانان دور است / بر رخ او نظر از آينه‌ي پاك انداز

دومين ادب:

مستحب است زائر براي تشرف به حريم حرم اهل بيت(ع) جامه‌اي نو و پاكيزه بر تن كند كه ترجيحاً سفيدرنگ باشد. ظاهر اين امر خبر از باطني عظيم و بس والاتر مي‌دهد و آن اينكه زائر براي كسب معرفت شرفيابي در محضر يار، بايد با وجودي پاكيزه از معاصي و باطني اميدوار به بخشش و رحمت امام و مزين به روحيات معنوي و محسنات اخلاقي و رفتاري رهسپار حرم شود. رعايت اين موارد براي زيارت مستحب است به استثناي زيارت امام حسين(ع).
امام صادق(ع) در شيوه‌ي زيارت جد بزرگوارشان مي‌فرمايند: اي ابي بصير هرگاه زيارت جدم حسين را اراده كردي روزهاي چهارشنبه و پنج‌شنبه را روزه بگير. چون روز جمعه به زيارت بروي غسل كن و بوي خوش روغن استعمال مكن و از سرمه‌ي چشم نيز استفاده مكن تا به نزد قبر برسي.(10)
محدث قمي مي‌فرمايد: از اين حديث و غير آن و همچنين كلمات علما روشن است كه به كار بردن بوي خوش در زيارت امام حسين(ع) شايسته نيست.(11) اين اشارات خبر از حكمتي دارد كه روح آدم خاكي از درك آن عاجز است و آن كس پي به سر آن مي‌برد كه حجاب‌ها از پيش ديدگانش كنار رفته باشد.
در برخي تعابير، دل آدمي به لوحي سفيد تشبيه شده كه گناه با رنگ سياهي مي‌گيرد. سفيد رنگ ذات و فطرت انسان است. براي همراهي و همرنگي با دل در اين سفر روحاني توصيه به پوشيدن لباس سفيد شده است؛ رنگي كه خداوند براي تن‌پوش زائران خانه‌ي خودش بر مي‌گزيند و روز وصل با بنده‌اش، همان روز قيامت، باز همين رنگ است كه صحنه‌ي محشر را مي‌پوشاند. خدايي كه براي زيارت حريم خودش و روز وصل با بندگانش رنگ تن پوششان را نيز انتخاب مي‌كند شايسته نيست كه من و تو عبد براي دلمان رنگي برگزينم كه هر روز رنگ به رنگ شود و اسير اين هزار چهره‌ي هزار نقش نگرد.

سومين ادب:

خوشبو شدن براي زيارت است به استثناي زيارت امام حسين(ع). براي هر بار تشرف به حرم استفاده از عطر يا گلاب ناب محمدي توصيه شده است. از امام صادق(ع) نقل شده است: هركس به مقدار يك كف دست گلاب به چهره‌اش بپاشد آن روز از خواري و فقر آسوده خواهد بود و هر كه گلاب را بر سر خود بريزد آن سال از بيماري سينه درد آسوده خواهد ماند.(12)
مستحب است هنگام استفاده از گلاب آن را در كف دست راست ريخته و زمزمه كنيم: « اللهم بالرحمة و الحكمة التي طيبت بها أصل هذه الشجرة حتى جاءت بهذه الروائح العطرة و لم تكن شرفتها بمعرفتك و لا ارتضيتها لعبادتك و قد شرفتنا لمعرفتك و ارتضيتنا لعبادتك فلا يكن تطييبك لذكرنا و عنايتك بأمرنا و ارتفاع قدرنا دون هذه الثمرة و طيب ذكرنا في دار الفناء و بعد مفارقة الأحياء و في يوم الجزاء و في دار البقاء أفضل ما طيبت ذكر أحد من أولاد الأنبياء و أهل الدعاء و ذوي الرجاء و اجعله سببا لدفع أنواع البلاء و الابتلاء برحمتك يا أرحم الراحمين‏»:
پروردگارا، به رحمت و حكمت متعاليت كه ريشه‌ي اين درخت را به آن خشبو ساخته‌اي به گونه‌اي كه اين بوهاي خوش از آن برآيد ولي (با اين همه لطافت) او را به شرف شناخت خود مفتخر نساخته‌اي و براي عبادت خود برنگزيده‌اي و حال آنكه شناخت خودت را نصيب ما ساخته‌اي و ما را جهت عبادت خود انتخاب كرده‌اي، تو را سوگند مي‌دهم كه پاك نگه‌داشتنت ياد ما را و توجهت به كار ما و بلندگرداندن مرتبه‌ي ما كمتر از اين درخت نباشد و ياد ما را هم در اين ديار فاني و هم پس از جداشدن از عزيزان و روز پاداش و در سراي جاوداني ما به بهترين وجهي كه پيامبرزادگان و نيايشگران و اميدواران را بدان خوشنام ساخته‌اي پاكيزه و خوش قرار ده و اين كار را سبب دوري هرگونه بلا و گرفتاري ساز به رحمتت اي مهربان‌ترين مهربانان.
پس براساس روايات گلاب را بر سر خود بريزيم و نيز در روايات ديگر آمده است كه هنگام عطرزدن بگوييم: « الحمد لله رب العالمين اللهم أمتعني بما رزقتني و لا تسلبني ما خولتني و اجعل ذلك رحمة و لا تجعله وبالا علي اللهم طيب ذكري بين خلقك كما طيبت نشوي و نشواري بفضل نعمتك عندي »:
سپاس ويژه‌ي خداوند، پروردگار جهانيان است. پروردگارا آنچه را به من روزي كردي برايم لذت بخش گردان و نعمتي را كه داده‌اي از من مگير و آن را برايم گواراساز و مايه‌ي رنج و دشواري بر من مگردان. خدايا ميان آفريدگانت يادم را پاكيزه گردان هم چنانكه به لطف نعمت‌هايي كه به من ارزاني داشتي پوست و موي بدنم را پاكيزه گرداندي.(13)

چهارمين ادب؛

تنها و بدون همراه به حرم مشرف شدن و در سفرهايي كه با دوستان و بستگان انجام مي‌پذيرد مواردي را براي تنها مشرف شدن در نظر گرفتن.
براي تبيين اين ادب از آداب پيش از تشرف، توجه به استنادات ذيل لازم است.
شخصي خدمت حضرت صادق(ع) آمد. آن حضرت پرسيدند: در راه چه كسي مصاحب و همنشين تو بود. گفت: تنها بودم. امام فرمودند: اگر من پيشتر تو را مي‌ديدم تو را نيكو تأديب مي‌نمودم كه چگونه بايد به سفر رفت. سپس فرمود: يك كس شيطان است و دو تا شيطانند و سه نفر مصاحبانند و چهار نفر رفيقانند(14) و به سند معتبر ديگري از حضرت موسي بن جعفر(ع) آمده است: هركس مي‌خواهد به تنهايي به سفر برود اين ذكر را بگويد: « مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ اللَّهُمَّ آنِسْ وَحْشَتِي وَ أَعِنِّي عَلَى وَحْدَتِي وَ أَدِّ غَيْب.(15)
آنچه از ميان اين دو روايت بر مي‌آيد تفاوتي است كه به ظرفيت‌هاي متفاوت انسان‌ها مرتبط است. در حديث ديگري از حضرت رسول(ص) منقول است: اول رفيق به هم رسان پس به سفر برو و فرمود كه دو كس با يكديگر رفيق نمي‌شوند مگر آنكه محبوب‌ترين ايشان نزد خدا و آنكه ثوابش بيشتر است كه با رفيقش بيشتر مدارا كند.(16)
براي گروهي زائران، زيارت دست جمعي براي بهره‌مندي بيشتر از آن لازم است. دوستان ديني كه گرد يكديگر جمع شوند و از ويژگي‌ها و فضايل و كرامات كسي كه به زيارتش مي‌روند، با يكديگر سخن گويند و براي درك فضايل بيشتر از زيارت، از وجود يكديگر بهره برند. دوستي كه همسفرت باشد در شادي و غم، در شدت و سختي و هم صحبت تنهايي‌ها؛ كسي كه مانند تو در پي رسيدن به معرفت باشد. در حديثي از امام صادق(ع) است: كه با برادران و نيكوكاران باشيد و از براي خدا با يكديگر دوستي كنيد و به ديدن يكديگر برويد و با يكديگر بنشينيد و دين ما و احاديث ما را ياد كنيد.(17)
براي عده‌اي ديگر به تنهايي به زيارت رفتن وجد و نشاطي ايجاد مي‌كند كه در سفرهاي دسته جمعي به آن دست نمي‌يابند؛ حال و هواي ديگري از جنس ديگر؛ خلسه‌اي روحاني با امام كه قابل وصف نيست و توصيف آن را تنها كساني مي‌دانند كه آن طعم شيرين را چشيده باشند. آنچه مهم است نايل شدن به ديدارست و اينها همه مقدمه و چون و چراست و اصل چيز ديگري.
حيف است كه دل چون و چرا درگيرد / بگذار اطاعت خدا برگيرد
گردن بنهيد تا كه همچون خورشيد / تابيدن رحمتش سراسر گيرد

پنجمين ادب:

به هنگام رفتن به سوي روضه مقدسه با آرامش و وقار و تواضع و گام‌هاي كوتاه حركت كردن و سر به زير انداختن و به اطراف نظر نكردن.
گام‌هاي خسته را به سمت حريم حرم مي‌كشاني و خجل از لطفي كه به تو شده سنگفرش خيابان را شاهد مهرباني‌اش مي‌سازي و اشك اين مهمان ناخوانده از چشمانت سرازير مي‌شود. چه لحظه‌ي نابي...
دل از اغيار خالي كن چو قصد كوي او داري / نظر بر غير مگشا چون هواي روي او داري
مستحب است زائر، فاصله‌ي بين اقامتگاه خود با حرم را با گام‌هاي كوتاه و با توجه كامل طي كند. توجه به اينكه به سوي چه كسي مي‌رود و چه سعادتي نصيبش گشته است و كاستي‌هايي كه مي‌توانست او را از شايستگي حضور در محضر رفيع امام باز دارد را به ياد آورد و همچنين كرامت و بزرگواري آنان را كه چگونه چشم بر آن همه معاصي مي‌بندند. وقتي هجوم اين همه لطف را بر شانه‌هاي ضعيف و ناتوان خويش احساس مي‌كني بايد مراقب باشي كه در طول مسير دوباره سرگرم بازي‌هاي شيطان نشوي و جلوه‌هاي دنيوي، توجه تو را به خود جلب نكند و تو را مشغول نسازد. چقدر حقيرانه است! چشم بر آن همه لطف ببندي و دل بستگي‌هاي دنيوي در بازارها تو را گرم چانه زدن و خريدن كالاهايي كه فروشندگان عرضه مي‌كنند گرداند. خريدن سوغات براي افراد خانواده و دوستان جزء مستحبات مؤكد سفر است اما نبايد اين توصيه جاي اصل كه همان زيارت است را بگيرد و هدف از سفر «زيارت» با تفاوت دو حرف تبديل به سياحت گردد.
به راستي حقيقت است كه در مسير زندگي انسان كه قصد آن لقا و ديدار خداست، شيطان بازار مكاره‌اي از متاع دنيوي بر پا كرده تا راهيان زيارت حق را با مشغول ساختن به داد و ستد اين متاع قليل از توجه و هشياري بازداشته و به غفلت دچار سازد. اما اين گام‌هاي گسترده و تيرهاي فراوان شيطان(18) بر زائران دل آگاه حضرت معبود، كارگر نبوده(19) و قادر نيست آنها را از توجه به مقصد و مقصود خويش باز دارد چنانكه در قرآن كريم از آنان ياد شده است: «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ ال»: رادمرداني كه هيچ داد و ستدي آنها را از ياد خدا غافل نمي‌سازد.(20)
هنگامي كه زائر به سمت حرم مطهر حركت مي‌كند هم از نظر ظاهر بايد گام‌هاي كوتاه برداشته و با وقار حركت كند و هم از نظر قلبي و روحي با خشوع باشد. انسان بايد با يادآوري عظمت مقام و رفعت جايگاه آنان نسبت به آن اولياي الهي هم در ظاهر رفتارش و هم در باطن كردارش چنين حالتي به او دست دهد. در حركت به سوي حرم مطهر ضمن وجود خضوع و خشوع بهتر است قلب و زبان او نيز همراه موافق با جسمش باشد.

ششمين ادب:

هزار مرتبه شويم دهان به عطر و گلاب / هنوز نام تو بردن كمال بي‌ادبي‌ست
زبان به ذكر و تسبيح و تحميد و تكبير مشغول داشتن و استغفار نمون و دهان به صلوات، بر محمد و آل محمد معطر نمودن.
مستحب است زائر به هنگام طي مسافت بين اقامتگاه خود تا حريم اهل البيت(ع) به استغفار و صلوات و تسبيحات اربعه مشغول باشد از اين طريق كدورت غفلت و معصيت را با استغفار از صفحه‌ي دل زدوده و با صلوات بر پيامبر(ص) و اهل البيتش(ع) و تسبيح و تحميد و تكبير حضرت حق، قلب خود را نوراني كند تا آمادگي دروني لازم براي تشرف به حريم آن بزرگواران ايجاد شود. در اينجا شايسته است با توجه به عدم لياقت خود براي گام نهادن در صحن و سرا و حضور يافتن در محضر آن والا مقامان عالم خلقت با آن بزرگواران اين‌گونه نجوا كند « و قد أتيتك يا إلهي بعد تقصيري و إسرافي على نفسي معتذرا نادما منكسرا مستقيلا مستغفرا منيبا مقرا مذعنا معترفا لا أجد مفرا مما كان مني و لا مفزعا أتوجه إليه في أمري غير قبولك عذري و إدخالك إياي في سعة من رحمتك إلهي فاقبل عذري و ارحم شدة ضري و فكني من شد [أسر] وثاقي‏»:
هيچ دستاويزي نيست بلكه مستوجب آنم اي خداي من بعد از تقصير و اسراف بر نفس خويشتن به سوي تو آمدم در حالي كه پوزش خواهم و پشيمانم. شكسته‌ام، عفو خواهم، آمرزش طلبم. بازگشت كنان به گناه خويش اقرار و اذعان و اعتراف دارم. گريزگاهي از گناهي كه از من سرزده نمي‌يابم، و نه پناهگاهي كه در گرفتاريم بدان رو آورم جز اين كه عذر مرا بپذيري و مرا در رحمت بي‌منتهايت در آوري خدايا پس عذر مرا بپذير و بر سختي حالم و پريشانيم رحم كن و مرا از بند سخت گناهانم رهايي بخش.(21)» و نيز بدين‌گونه زمزمه كند: «إِلَهِي هَلْ يَرْجِعُ الْعَبْدُ الْآبِقُ إِلَّا إِلَى مَوْلَاهُ أَمْ هَلْ يُجِيرُهُ مِنْ سَخَطِهِ أَحَدٌ سِوَاه»:
مولاي من اكنون اين بنده‌ي گريز پاي تو كه به سويت بازگشته. و آيا بنده‌اي كه گريخته است به جايي جز درگاه مولايش مي‌تواند باز گردد. يا احدي جز مولاي او كسي او را از خشم مولايش پناه تواند بود.(22)
همه‌ي اين آداب و حالات و اذكار براي آن است كه زائر از فضاي اطراف خود خارج شود و با ايجاد تمركز و توجه به يك نقطه كه آن هم موقعيت و عظمت آنكه زيارت مي‌شود است، خود را به او نزديك كند تا وقتي به جوار محبوب رسيد آمادگي زيارت را پيدا كند چنان كه هنگام ورود به نماز، اذان و اقامه و تكبيرات و... همه و همه براي ايجاد تمركز براي ارتباط و تقرب به ساحت الهي‌ست.

آداب حين تشرف

دومين ادب از آداب حين تشرف، بر عتبه بوسه زدن و سر بر سجده شكر نهادن است.
زائر با شور و شعف وصف ناپذير از وصال، پاي بر خاك مي‌نهد و آرام و مبهوت بر آستانه؛ حرم مي‌ايستد؛ خاك‌نشين، عرش مقام مي‌گردد و سر به نشانه تسليم بر خاك فرود مي‌آورد و سجده شكر، بوسه بر زمين مي‌زند، همان شكر، كه پاسخ توفيقي است كه شامل حالش شده است؛ آنگاه گام بر حريم حرم مي‌نهد. زائر بيدار دلي كه از لحظه حركت با خيال يار سر كرده و با اشتياق ديدارش عزم سفر كرده، بار و بنه بسته و دل به سختي سفر نباخته و در لحظه ورود در قاب چشمانش عكس رخ يار را به نظاره مي‌نشيند و در برابر آن همه بزرگي، سكوت و اشك تنها نشانه عجز و نيازش مي‌گردد.
ما در پياله عكس رخ يار ديده‌ايم
اي بي خبر ز لذت شرب مدام ما
در مورد بوسيدن عتبه نص و روايت صريحي موجود نيست اما آنچه مي‌توان ذكر كرد اين است كه فرقه اماميه بر اين ادب پاي بندند «و لا كراهة في تقبيل الضرائح بل هو سنة عندنا و لو كان هناك تقية فتركه أولى. و أما تقبيل الأعتاب فلم نقف فيه على نص نعتد به و لكن عليه الإمامية»(23)
و اما نظر ديگر علما بر استحباب اين ادب است. بنابراين اگر زائر در درگاه اهل بيت(ع) سجده شكر كند و نيت او در اين امر شكر خداوند باشد به جهت توفيق زيارت شايسته‌تر است؛ هم زائر سجده شكر كرده وهم جز براي خدا خضوع و خشوعي نداشته است.
3ـ سومين ادب؛ پاي راست را در هنگام ورود و پاي چپ را در هنگام خروج مقدم داشتن است. در روايتي از امام صادق(ع) كه به صفوان در مورد شيوه زيارت قبر اميرالمؤمنين(ع) آموخته بودند اين چنين آمده است «ثم قبل العتبه و قدم رجلك اليمني قبل أسيري(24)» پس آستانه را ببوس و پاي راست را قبل از پاي چپ حركت ده. ادب زيارت حكم مي‌كند كه زائر پس از خواندن اذن دخول و ايجاد رقت قلب در دل خويش پاي راست را جلو نهد و در حال خروج پاي چپ را پيش گذارد. بين حريم حرم و حريم مسجد فاصله‌اي نيست هر دو بيت الله اند و اين ادب در هنگام ورود به مسجد نيز اشاره شده است با پاي راست وارد شدن، يعني اعتراف به راستي و وحدانيت خدا، يعني نهادن پايي بر خاك كه از سر صداقت و يكرنگي پيش مي‌رود و وارد مي‌شود، يعني اقرار و اعتراف بنده‌اي كه از سر تسليم و ارادت به ولي خدا پناه آورده است، يعني دل شكسته و پيوسته به لطف يار، يعني دلي از غير بريده و به يار رسيده يعني...
4ـ چهارمين ادب؛ در صورت عدم ازدحام جمعيت و به نحوي كه موجب مزاحمت اذيت ديگران نباشد به ضريح مطهر نزديك شدن و پنجه در آن افكندن و بر آن بوسه زدن.
بعد از اين همه توبه و اعتراف، سر دل گفتن و مقدمه‌چيني، ديگر عرصه خودنمايي‌ است. جايي كه زائر جسور مي‌شود و اين جسارت به او بال پرواز مي‌دهد، مي‌پرد تا اوج، بر فراز گنبد يار، مثل يك كبوتر دل باخته در محضر يار. چه مي‌كند اين حس با دل آدمي با ذكر و اذن طلبيدن از وي آنگونه كه موجب آزار ديگر ميهمانان نشود، به ضريح نزديك مي‌شود و قصه دلدادگي خود را خط به خط، كلمه به كلمه بازگو مي‌كند. شكوه مي‌كند از دنيا فريبان يارنما، آن همه به زبان اشك، بهترين زبان زنده دنيا، با زمزمي به رنگ پرنيان عشق به نجوا مي‌نشيند و مي‌گويد، مي‌گويد و مي‌گويد...
در متون ديني ما ذكر شده است كه امام سجاد(ع) كنار قبر پيامبر مي‌ايستاد و به سمت قبله قد علم مي‌كرد و آنگاه مي‌گفت: «بارالها! به تو با همه وجودم پناه مي‌آورم و به قبر نبي تو حضرت محمد(ص) روي مي‌آورم. خداوندا در حالي هستم كه مالك آنچه كه خير و صلاح من است و به آن اميد بسته‌ام نيستم و قدرت دفع بدي و شر و آنچه كه از آن برحذر هستم را ندارم و همه امور را به دست قدرت شما مي‌دانم هيچ فقيري از من ناچيزتر نيست. پروردگارا! به آنچه كه از خير نازل فرموده‌اي محتاجم، خداوندا با خير و نيكي به من روي كن زيرا هرگز كسي قدرت منع خير تو را ندارد. خداوندا! به تو پناه مي‌آورم از اين كه دلم و ظاهر وجودم تغيير كند و شكل انساني را از دست بدهم يا نعمتي كه به من انعام فرمودي از من زايل شود. خداوندا! مرا با تقوا و پرهيزگاري مكرم فرما و با نعمت‌هاي فراوانت مرا جميل و زيبا و با طراوت قرار ده و در سايه سلامت و صحت قرار ده و توفيق شكر سلامتي و عافيت را نصيب فرما.»(25)
در برخي توصيه‌ها آداب بوسيدن قبر را از آداب مهم زيارت دانسته‌اند. و به آن اهميت فراواني داده‌اند. به عنوان نمونه سيدبن طاووس درباره زيارت ابالحسن امام هادي(ع) مي‌فرمايد: «ثُمَّ قَبِّلِ الْعَتَبَةَ وَ قَدِّمْ رِجْلَكَ الْيُمْنَى قَبْلَ الْيُسْرَى»(26) و همين عبارت در مورد زيارت امام حسن عسگري(ع) نيز ذكر شده است.(27)
5ـ پنجمين ادب؛ به هنگام زيارت، پشت به قبله و رو به قبر مطهر ايستادن.
در اين ادب از آداب حين تشرف، سري نهفته است و آن اين كه قبله حقيقي ولي الله معصوم است. ظاهراً اين ادب مخصوص اهل بيت(ع) و معصومين است و براي غير معصوم چنين ادبي هرگز ذكر نشده است بلكه در زيارت مؤمنان و اوليا و ساير بندگان خاص خداوند آن است كه زائر پشت سر يا بالاي سر رو به قبله به دعا و زيارت و راز و نياز مشغول شود اين ادب در زيارت حضرت معصومه نيز صادق است.
6ـ جز در حالت ضعف و بيماري در حال ايستاده زيارت كردن. شايسته است زائر نماز و دعا و زيارت را ايستاده بخواند.
وقتي طعنه زنان كور دل به آن پيرزن كه چند دوك نخ براي خريدن يوسف آورده بود گفت: كه اين خريداران تمامي ثروت خود را پيشكش برده فروشان مصر كرده‌اند و تو چند دوك نخ آورده‌اي؟ پيرزن آهي از نهانخانه دل بر كشيد و گفت: مي‌دانم كه اين پيشكش من در برابر آن همه ثروت مدعيان اندك است! اما دوست داشتم من هم جزو خريداران يوسف باشم. حكايت غريبيست عاشقي، عشق تنها وديعه خداوند است كه هيچ نعمت ديگري توان برابري با آن را ندارد و چقدر ظريف است مرز عاشقي و مدعي بودن! خريدار يار بودن و دلبري در محضر او، توان و يارايي آنچنان نمي‌خواهد، همين كه اندكي پي قد قامت ديدار رخش قد علم كني و به احترام آن همه شكوه و عظمت و غناي يار، جرعه‌اي از فقر و زمزمه‌اي از مناجات را چاشني كني تو هم جز زائران حريم ملكوتي‌اش خواهي شد.
«ثُمَّ قَبِّلْ ضَرِيحَهُ وَ ضَعْ خَدَّكَ الْأَيْمَنَ عَلَيْهِ ثُمَّ الْأَيْسَرَ وَ قُلِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَى حُجَّتِكَ الْوَفِيِّ وَ وَلِيِّكَ الزَّكِيِّ»(28)
محدث قمي: گرچه اين ادب صريحاً در جايي ذكر نشده ولي خوبي آن از جهات كثيره‌اي استفاده شده است.
7ـ هفتمين ادب ذكر تكبير و لا الا الله و و حده لا شريك له بر زبان جاري ساختن.
يكي از آدابي كه قبل از زيارت شايسته است و از دستورالعمل‌هاي زيارتي بر مي‌آيد، گفتن تكبير در هنگام ديدن قبر مطهر است. در لحظه ورود، زائر نگاهش به آن بزرگواران كه مي‌افتد از هجوم ناگهاني آن همه فيض و شكوه كه هر نظاره‌گري را به شگفتي وا مي‌دارد و دلش را از فرش به عرش مي‌كشاند، تنها كلامش، ذكر «الله اكبر» است، زائر در مقام ابراز آن همه شگفتي چاره‌اي جز تسليم و رضا و نجواي ذكر جليل الله اكبر ندارد. ائمه آينه تمام نماي صفات و اسماي الهي‌اند و نظاره آن شكوه ايزدي در وجود بنده‌اي نيك، نشانه‌اي از اسرار الله و اقراريست به بندگي خدا.
شايد رمز ديگر اين تعبير آن است كه زائر حيران و ناهشيار اگر از غفلت خويش فاصله نگيرد و دقت لازم را نداشته باشد ممكن است غرور را با خدا اشتباهي بگيرد و اين كمين‌گاه شيطان است. همان لغزشگاه پندارهاي باطل آدمي. همان قصه ديرينه كه احتمال لغزش آن حتي براي ملائكه الله نيز وجود داشت. آنها با ديدن اهل بيت(ع) در معرض خطا قرار گرفتند و ائمه به تقديس و تسبيح خداوند پرداختند تا فرشتگان متوجه شوند كه آنها خدا نيستند.
بر اين اساس زائر مأمور شده است كه در بدو ورود و تشرف به محضر آن بزرگواران در عين مشاهده تمامي اسما و صفات خداوندي در وجود آنان با گفتن الله اكبرهاي مكرر خود را از ابتلا به غلو و انتساب خداوندگاري به آنان مصون بدارد.(29) امام محمدباقر(ع) نيز در اهميت اين ادب ذكر مي‌كنند: چون امام را ديد تكبير بگويد و هر كه پيش روي امام تكبير بگويد و نيز بگويد «لا اله الا الله، وحده لا شريك له» خداي متعال براي او خشنودي و رضوان اكبر خود را واجب خواهد نمود و بين او و حضرت ابراهيم و پيامبر اكرم(ص) و پيامبران الهي در قيامت در دارالجلال جمع خواهد كرد.(30) بنابراين تكبير از آداب ملاقات امام است چه در حال حيات چه در حال ممات.
8ـ هشتمين ادب؛ قرائت زيارتنامه‌هاي وارده از معصومين در حين زيارت.
نوبتي هم باشد نوبت دعاست. فرصت نياز بنده و ناز مولا! صحبت از همنشيني و دلدادگيست، آن هم با كلامي كه سفارش شده از آنهاست، با چاشني جرعه‌اي اشك كه دردانه‌وار بر پهناي صورت مي‌لغزد. ذكر جليلي است آميخته با مضامين ناب و آتشين عرفاني، عجين شده با ذره ذره عشق، جمله جمله نياز، كلمه كلمه عطش، به زلالي آب، همرنگ و همجنس سيل اشك زائر كه از سر صدق و تسليم و رضا مهمان چشمانش مي‌گردد. لفظ رفيعي كه حتي ناب‌ترين شعرها و داستان‌هاي دنيا با تمام پوشش‌هاي دروغين آرايه‌ها، با رنگيني كاذب جملات، هرگز به حلاوت و شيريني آنها نمي‌رسند.
علامه حلي در تذكره الفقها استحباب زيارت را تنها به زيارات وارده از معصومين منقول مي‌داند و در نوع زيارات اهل‌البيت(ع) اين جمله را به تكرار بيان مي‌كند. «و يستحب ان يزره بالمنقول» «زيارت با نفس حضور و سلام دادن حاصل مي‌شود و ليكن اگر خواست زيارتش را بخواند زيارت مأثوره و وارد شده از معصومين را بخواند.(31)»
متن زيارات وارده از ائمه علاوه بر توصيف و اقرار به كمالات و فضايل بي‌حد و حصر ايشان و جايگاه بي‌نظير آنان در دنيا و آخرت حاوي 5 موضوع كلي است كه در متن همه زيارات يافت مي‌شود: 1ـ سلام 2ـ شهادت 3ـ صلوات 4ـ تولي و تبري 5ـ دعا و توسل
خواندن زيارتنامه‌هايي كه اهل‌بيت(ع) به دوستداران و شيعيانشان آموخته‌اند، عرض سلام و ادب است و اقرار به مقام و منزلت ايشان در نزد پروردگار، و لكن با عباراتي سنجيده‌تر و مؤدبانه‌تر. بنابراين شايسته است زائر براي تكميل عرض ادب و ارادت خويش به پيشگاه آن بزرگواران از متون زيارات معتبر بهره گيرد. در اين زمينه توجه به چند نكته لازم و ضروري است.
نكته اول؛ استفاده از متون زيارتي كه از خود اهل بيت(ع) رسيده است و از نظر انتساب به آن بزرگواران مورد اطمينان مي‌باشد اين ادعيه به دو گروه تقسيم مي‌شوند.
اول، زيارات جامعه كه در زيارت هر يك از اهل بيت(ع) مي‌توان آنها را خواند و از معتبرترين و پرمحتواترين آنها يكي زيارت امين الله و ديگري زيارت جامعه كبيره است.
دوم؛ زيارت خاصه هر يك از چهارده معصوم، كه خود آنها نيز به زياراتي كه در زمان معيني اختصاص ندارند و زياراتي كه مختص ايام خاصي است تقسيم مي‌شوند.
نكته سوم؛ اين كه زائر در انتخاب متن زيارتنامه هم، تناسب محتواي آن با حالات دروني خويش را در نظر بگيرد و همه با توجه به حجم متفاوت متون زيارات تناسب حجم زيارتنامه با توانايي و ظرفيت جسمي و روحي خويش را مراعات كند. پرداختن به زيارتنامه‌هاي طولاني براي كساني كه جسماً كم توانند و يا از نظر روحي هنوز ظرفيت لازم را ندارند موجب مي‌شود كه در اواسط كار خسته شوند و ذوق و حال و توجه خويش را از دست بدهند و صرفاً با تكلف و اجبار و براي پايان رساندن متن زيارتنامه، به خواندن آن بپردازند كه اين نه تنها موجب كم و يا بي‌بهره شدن كار زائر مي‌گردد حتي ممكن است به زده شدن و بي‌رغبتي وي به انجام زيارت و خواندن زيارتنامه در موارد بعد منجر شود.
آنچه گفته شد منحصر به زيارت نيست بلكه شامل همه امور مستحب مي‌باشد. شرط ثمربخشي و تأثير مستحبات انجام آنها با شوق و رغبت است و با اكراه و بي‌ميلي و خستگي و بي‌رغبتي انجام دادن آنها نه تنها كم يا، بي‌اثر است بلكه ممكن است به زده شدن و بي‌رغبتي شخص به انجام آنها در آينده نيز منجر شود.
سومين نكته؛ به هنگام خواندن الفاظ زيارتنامه به معاني آنها نيز توجه داشته باشد و با حالتي كه احساسات و مكنونات قلبي خود را در قالب الفاظ بيان كند زيارتنامه بخواند.
اين به آن معنا نيست كه بسياري از زائران كه با زبان عربي آشنايي ندارند و معمولاً معاني الفاظ زيارتنامه‌هايي را كه مي‌خوانند متوجه نمي‌شوند، از خواندن زيارتنامه هيچ بهره‌اي نصيبشان نمي‌شود، زيرا در صورتي كه خواندن زيارتنامه همراه با عشق و ارادت به مزور و در مقام ابراز آن انجام مي‌شود و زائر اجمالاً بداند كه اين الفاظ به مزور اظهار ارادت و محبت مي‌كند و موجب بهره‌هاي بسياري براي او خواهد بود لكن اگر اين امر توأم با درك معاني الفاظ باشد قطعاً ثمرات بيشتري براي زائر خواهد داشت.
نكته چهارم: اينكه به اقتضاي ادب در صورت عدم ضعف و بيماري بهتر است زائر در حال ايستاده به خواندن زيارتنامه بپردازد، (كه در آداب قبل به آن اشاره شد) و با طمأنينه و آرامش و به لحن شمرده و آرام و مؤدبانه و با صداي كوتاه زيارنامه را بخواند. خواندن تند با لحن تحكم‌آميز و با صداي بلند و فريادگونه و با حالتي كه گويا صرفاً در مقام رفع تكليف انجام مي‌شود چندان لطفي نداشته و شايسته آن محضر والا نيست.
همان‌طور كه قبلاً گفته شد با صداي بلند خواندن زيارتنامه علاوه بر اين كه خلاف ادب است موجب آزار ديگران و از بين رفتن توجه و تمركز آنان نيز مي‌شود كه خود نيز امري ناپسند و نارواست.
نكته پنجم: اين كه زائر تمام وقت خود را به خواندن زيارتنامه‌هاي مختلف اختصاص ندهد و براي راز دل گفتن‌هاي خويش از يك سو و با سكوت و آرامش به خود مزور توجه نمودن و از حضور در محضر وي لذت بردن از سوي ديگر زماني باقي بگذارد.

پي نوشت :

1ـ سوره انبياء، آيه 30.
2ـ سوره ملك، آيه 30.
3ـ هدية الزائرين، صفحه 19
4ـ سوره اعراف، آيه 31.
5ـ بحارالانوار جلد 97، صفحه 132.
6ـ معجم فقه الجواهر، جلد 2، صفحه 203.
7ـ سوره شعرا، آيه 89.
8ـ اصول كافي، جلد 2، صفحه 16
9ـ عدة الداعي، باب چهارم، درمان عملي ريا.
10ـ تهذيب الاحكام، جلد 6، صفحه 76.
11ـ هدية الزائرين، صفحه 20.
12ـ آداب سفر در فرهنگ نيايش، صفحه 90.
13ـ آداب سفر در فرهنگ نيايش، صفحه 91.
14ـ حلية المتقين، صفحه 369.
15ـ چشمه رستگاري، عبدالباسط شهيب زادگان، ص 10.
16ـ حلية المتقين، صفحه 370.
17ـ حلية المتقين، صفحه 245.
18ـ نهج‌البلاغه، خطبه 129.
19ـ سوره حجر، آيه 42، سوره نحل، آيه 99، سوره اسراء آيه 65.
20ـ سوره نور آيه 37.
21ـ مفاتيح الجنان، دعاي كميل.
22ـ اقتباس از مناجات التائبين امام سجاد(ع)، مفاتيح الجنان، مناجات اول خمس عشر.
23ـ بحارالأنوار، جلد 97، ص 136، باب 3، آداب الزيارة و أحكام الروضات‏.
24ـ بحارالانوار، جلد 97، ص 284.
25ـ وسايل الشيعه، جلد 14، ص 342 و 343.
26ـ بحارالانوار، جلد 99، ص 65.
27ـ بحارالأنوار، جلد 97، ص 283، باب 4، زياراته صلوات الله عليه المط
28ـ بحارالأنوار، جلد 99، ص 63، باب 6، فضل زيارة الإمامين الهمامين
29ـ بحارالانوار، جلد 26، ص 335.
30ـ بحارالانوار، جلد 24، ص 369.
31ـ تذكرة الفتها، جلد 8، ص 450.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس رضوی




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط