منافع وجود امام عصر(علیه السلام) در عصر غيبت
ـ امامي كه صدها سال است، غايب است، نه دين را ترويج ميكند، نه مشكلات جامعه را حل مينمايد، نه پاسخ مخالفان را ميدهد، نه امر به معروف و نهي از منكر ميكند، نه از مظلومي حمايت ميكند و نه حدود و احكام الهي را جاري ميسازد، بود و نبودش با هم چه تفاوتي دارند؟
از زماني كه امام عصر(علیه السلام) از ديدهها پنهان شده و در پس پرده غيبت زندگي خود را شروع كرده است، انبوهي از پرسشها، پيرامون مسائل غيبت مطرح شده است كه بسياري از آنها از يك پيشينه ديرينهاي برخوردار است، به گونهاي كه بسياري از اين سؤالها در نوشتههاي نويسندگان كتابهاي مربوط به امام زمان(علیه السلام)
در قرن چهارم و پنجم اسلامي مطرح گرديده و علما پاسخهاي مناسبي به آن دادهاند.
از جمله پرسشهاي رايج درباره امام زمان(علیه السلام) اين است كه:
ـ به فرض قبول امامي كه فرزند بلافصل امام عسكري(علیه السلام) است چه خاصيتي بر وجود ايشان مترتب است؟
ـ اگر امام، پيشواي مردم است بايد ظاهر باشد. بر وجود امام ناپيدا چه فايدهاي ميتوان يافت؟
ـ امامي كه صدها سال است، غايب است، نه دين را ترويج ميكند، نه مشكلات جامعه را حل مينمايد، نه پاسخ مخالفان را ميدهد، نه امر به معروف و نهي از منكر ميكند، نه از مظلومي حمايت ميكند و نه حدود و احكام الهي را جاري ميسازد، بود و نبودش با هم چه تفاوتي دارند؟
ـ در دوران غيبت كه آن جمال الهي از ديدگان ما ناپيداست نحوه استفاده ما از آن حضرت چگونه است؟
پيش از پاسخگويي به اين پرسشها ذكر نكاتي چند دراينباره ضروري است:
1. ظاهراً اين اشكالات از زبان كساني مطرح ميگردد كه در واقع نه امام را شناختهاند و نه به معناي حقيقي امامت پي بردهاند. و امام را مانند رهبري عادي كه كارش مسئلهگويي و حداكثر، اجراي حدود و احكام است ميدانند، در حاليكه مقام امامت و ولايت به مراتب از اين مقامات ظاهري شامختر و والاتر است و بايد دانست كه مفهوم غايب بودن امام مهدي(علیه السلام) اين نيست كه وجودي نامرئي دارد و به يك وجود پنداري شبيهتر است، بلكه او نيز از يك زندگي طبيعي عيني خارجي برخوردار است و تنها استثنايي كه در زندگي او وجود دارد، عمر طولاني اوست و الاّ آن وجود نازنين، در جامعه انساني بهطور ناشناس زندگي ميكند.
2. بايد گفت، اگر چه حضور شخصي امام غايب در بين مردم سبب ميشود كه مسلمانان از بركات بيشتر و در سطح وسيعتري بهرهمند شوند، ولي اين چنين نيست كه اگر شخص امام غايب بود هيچگونه فايده و ثمرهاي براي امت اسلام و مردم نداشته باشد، بلكه مردم را تحت نفوذ شخصيتي خود ميگيرد زيرا آثار امام كه بقيةالله در زمين است، بر دو قسم ميباشد:
1. آثار حضور؛
2. آثار ظهور؛
و غيبت امام به معناي عدم ظهور اوست، نه عدم حضور1.
3. مسئله فوائد وجودي امام غايب از طرق ذيل قابل بررسي و محل بحث است:
1. از طريق محاسبات اجتماعي؛
2. از طريق قرآن و نهجالبلاغه؛
3. از طريق روايات متعدد معصومين(علیهم السلام).
تا هر فردي به فراخور فكر خود، يكي از اين طرق يا هر سه را بپذيرد؛ بهگونهاي كه شخص غير معتقد، به اصالت قرآن و نهجالبلاغه، از طريق اول ميتواند فايده وجود امام غايب را به خوبي درك كند.
اينك؛ بيان اين راهها و پاسخ به سؤال موردنظر به كمك آنها:
1. وجود رهبر موجب بقاي مكتب
اصولاً هر جامعهاي براي خود تشكيلات و سازماني دارد، و براي بقا و ادامه كار سازمانها و به منظور تعقيب هدف، وجود رهبري لازم است. هرگاه اين رهبر در دل اجتماع باشد، وجود و مداخلهاش در رهبري و گردش تشكيلات و سازمانها لازم و ضروري خواهد بود، ولي هرگاه كه رهبر به عللي محبوس، يا تبعيد و دور افتاده، يا مريض و بيمار باشد، وجود او براي پيگيري امور اجتماع و افراد، كافي خواهد بود؛ زيرا باز مردم به اميد آن رهبر، دست به دست هم داده، كارها را ادامه ميدهند. در طول تاريخ، در ميان ملل زنده كه قيام و نهضتهايي داشتند، براي اين مطلب گواهيهاي فراواني وجود دارد كه نشان ميدهد تا آن رهبر از حيات و زندگي برخوردار بوده، هر چند از نزديك موفق به رهبري نميشده، اما تشكيلات آن گروه، باقي و پايدار ميماندهاست؛ اما لحظهاي كه حيات و زندگي او به پايان ميرسيد، تفرقه و دو دستگي، تشتّت قوا و پراكندگي و نابساماني در ميان جمعيت حكمفرما ميگرديد.
بهترين شاهد بر اينكه وجود رهبر، حافظ نظام و نگاهدارنده مكتب و مايه تشكّل پيروان اوست، ماجراي نبرد احد است. در جنگ احد، بهطور اشتباه، و يا از روي غرضورزي، ندايي در قلب لشكر بلند شد:
ألا قد قُتل محمّد، محمد كشته شد.
اين خبر ناگوار، زماني در ميان مسلمانان منتشر شد كه آنان مشغول دفاع از تجاوز و تعدّي مهاجمان بودند. وقتي شايعه مرگ رهبر قوت گرفت، نظام و پيوستگي آنان چنان گسسته گرديد كه هر كدام به گوشهاي فرار كرده و دست از نبرد كشيدند و گروهي به فكر پيوستن به لشكر دشمن افتادند، اما هنگامي كه خبر قتل پيامبر تكذيب شد، لشكر از هم پاشيده، بار ديگر به دلگرمي وجود رهبر از نقاط مختلف دور پيامبر گرد آمده و نبرد و دفاع را از سر گرفتند. خداوند، در قرآن كريم، اين حقيقت را به خوبي بيان فرموده:
و ما محمّد، الاّ رسول قد خلت من قبله الرّسل أفإن مات أو قتل انقلبتم. علي أعقابكم و من ينقلب علي عقبيه فلن يضرّالله شيئاً و سيجزي الله الشّاكرين.2
با اين توضيح، درباره امام زمان(علیه السلام) بايد گفت: آيا اعتقاد به وجود امام حي و حاضر، ناظر، مستعد و آماده براي نهضت، هر موقعي كه خدا بخواهد، در حفظ وحدت جمعيت و تشكيلات، بالأخص آماده كردن افراد براي نهضت و قيام بر ضدّ جور، استبداد و خودكامگي، و افسانهپرستي و تفرقهاندازي مؤثر نيست؟
هرگاه جمعيتي معتقد شود كه رهبر آنان در قيد حيات و زندگي بوده و پيوسته مترقب فرمان الهي است كه از پس پرده غيبت بيرون آيد، بهطور مسلم نااميد نميشود، وحدت كلمه خود را از دست نميدهد و در حفظ مكتب خويش ميكوشد.
بنابراين اگر رهبر يك جنبش در ميان مردم هم نباشد، وجود واقعي او ميتواند الهامبخش معنوي و مايه اميد، تحرّك و يادآوري گردد و اما در مورد اينكه چرا خداوند امام را در موقع ظهور خلق نكرد، بايد گفت: اگر چنين بود، اصولاً عنوان انتظار ظهور مصلح، واقعيت خارجي پيدا نميكرد، زيرا انسانها در انتظار فردي ميتوانند باشند كه به زنده بودنش معتقدند والاّ نميتوان بشريت را به اين دلخوش داشت كه چند سال بعد ممكن است كسي به دنيا آيد كه قرار است نقش منجي را ايفا كند. پس آدميان در شناخت دقايق و ظرايف حيات و براي آنكه در مسير تكاملي به پيكار برخيزند، لازم است كه از وجود رهبري، حتي اگر غايب باشد، الهام گرفته و بهرهمند گردند.
2. امام؛ حجت آشكار خدا
پروردگارا، روي زمين هيچگاه از حجتهاي تو خالي نميماند، حجتهايي كه گاهي مرئي و آشكار، و گاهي از بيم مردم پنهان است، تا دلايل آئين الهي محو و نابود نشود.3
مقصود امام علي(علیه السلام) از «حجت خائف و مغمور» كيست؟ آيا جز آن پيشواي معصوم است كه بر اثر نبودن شرايط مساعد، در پس پرده غيبت به سر ميبرد تا روزي كه جهان براي قيام و نهضت او آماده گردد؟
پس از آگاهي از اين دو نوع حجت به ذكر نام گروهي از اولياي الهي كه آنان يا غايب و پنهان بوده و با اين حال هدايت ميكردند يا به صورت مستتر به سازندگي افراد اشتغال داشتند و يا اينكه نبي و ولي بودند ولي منتظر آن بودند كه فرمان حق رسيده و سپس انجام وظيفه كنند، ميپردازيم:
الف) معلم موسي كه در اخبار به نام «خضر» معرفي شده است؛
ب) پيامبر گرامي اسلام(ص) كه سه سال از طريق فردسازي هدايت ميكرد؛
ج) حضرت موسي(علیه السلام) در مدت غيبت چهل روزه؛
د) حضرت يونس(علیه السلام) كه مدتها در شكم نهنگ، پنهان از ديدگان به سر ميبرد.
حضرات معصومين(علیهم السلام) در پاسخ به پرسش از نحوة بهرهگيري از امام غايب چنين فرمودند:
الف) جابربن عبدالله انصاري، از پيامبر اكرم(ص) پرسيد:
آيا شيعه در زمان غيبت از فيوضات قائم آل محمد(علیه السلام) برخوردار ميشوند؟
فرمود: آري! قسم به پروردگاري كه مرا به پيامبري برانگيخت، از وي نفع ميبرند و از نور ولايتش كسب نور ميكنند، همچنانكه از خورشيد استفاده مينمايند، هنگامي كه در پشت ابرها پنهان ميگردد.4
ب) از امام چهارم، حضرت سجاد(علیه السلام) پرسيدند:
شيعيان در زمان غيبت از وجود حضرت وليعصر(علیه السلام) چگونه استفاده ميكنند؟
فرمود: آنچنان كه از خورشيد استفاده ميشود هنگامي كه در پشت ابرها پنهان گردد.5
ج) حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمود: از روزي كه خداوند متعال، حضرت آدم را آفريده تا روز رستاخيز، زمين خالي از حجت نبوده و نخواهد بود، يا حجت ظاهر و روشن و يا غايب و پنهان.
راوي پرسيد: از امام غايب چگونه استفاده ميشود؟
فرمود: آنچنانكه از خورشيد استفاده ميشود هنگامي كه در پشت ابر قرار گيرد.6
د) در توقيع مباركي كه از ناحيه مقدس امام عصر(علیه السلام) توسط دومين نايب خاص ايشان، محمدبن عثمان به اسحاق بن يعقوب صادر شده است، چنين آمده است:
اما چگونگي استفاده مردم از من، بهسان استفاده آنهاست از خورشيد، هنگامي كه در پشت ابر پنهان شود.7
3. خورشيد فروزان در پشت ابرهاي تار
الف ـ نور هستي و هدايت توسط آن حضرت ميرسد؛ زيرا حضرات ائمه(علیهم السلام)، علت غايي ايجاد مخلوقات عالماند و اگر آنها نبودند نور عالم به غير ايشان نميرسيد و نيز به بركت آنهاست كه علوم و معارف حقّه بر مردم آشكار ميگردد و گرفتاريها از امت اسلام برطرف ميشود. اگر آنها نبودند، مردم به وسيله اعمال زشت خود مستحق انواع عذابهاي الهي ميشدند، چنانكه خداوند فرموده است:
و ما كان اللَّه ليعذّبهم و أنت فيهم...8
ب ـ همانگونه كه مردم از آفتاب پشت ابر بهره ميبرند و انتظار دارند كه ابر كنار رفته و دوباره قرص خورشيد پيدا شود تا بيشتر از آن بهره بگيرند، در ايام غيبت نيز شيعيان با اخلاص، در همه وقت، منتظر ظهور امام عصر(علیه السلام) هستند و هيچگاه مأيوس نميگردند.
ج ـ گاهي براي بندگان خدا پنهان شدن خورشيد در پشت ابر از روي مصلحت بهتر از آشكار بودن آن است. همچنين غيبت امام زمان(علیه السلام) از روي مصلحت براي مردم عصر غيبت، بهتر است. از اين رو ايشان از نظرها غايب گرديدهاند.
دـ گاهي آفتاب از ميان ابر بيرون ميآيد اما يكي به آن مينگرد و ديگري توجهي ندارد. همينطور نيز ممكن است آن حضرت در ايام غيبت بر عدهاي آشكار شود ولي ديگران او را نبينند.
ه ـ وجود ملكوتي و نور مطلق الهي ائمه اطهار(علیهم السلام) از لحاظ نفعي كه براي عالم وجود دارند، همانند خورشيد است و تنها كساني نميتوانند از وجود مقدسشان بهرهمند گردند كه چشم دلشان كور باشد. در قرآن كريم نيز به اين اشاره شده است:
و من كان في هذه أعمي فهو فيالآخرة أعمي و اضلّ سبيلاً.9
وـ اگر انسان، پردههاي هواپرستي را از پيش روي خود كنار بزند، در زير آسمان قرار ميگيرد و نور آفتاب، بدون مانع، از هر سو او را احاطه ميكند.10
امام باقر(علیه السلام) در حديثي فرمودند:
اينكه خداوند ميفرمايد: «إعلموا أنّ الله يحيي الأرض بعد موتها» به اين معني است كه خداوند به وسيله قائم(علیه السلام) زمين مرده را حيات خواهد داد.11و12
حضرت آيتالله جوادي آملي در اين باب ميفرمايند: «تشبيه امام به آفتاب و تشبيه غيبت امام به واقع شدن آفتاب پشت ابر لطايف بسياري در بردارد:
1. خورشيد در منظومه شمسي مركزيت دارد و كرات و سيارات به دور او در حركتاند، چنانكه وجود گرامي حضرت حجت(علیه السلام) در نظام هستي مركزيت دارد:
ببقائه بقيت الدّنيا و بيمنه رزق الوراء و بوجوده ثبتت الأرض والسّماء.13
2. خورشيد در اين مجموعه، منافع فراواني دارد: ايجاد جاذبه،كه مايه ثبات و بقاي نظام است؛ گرما و حرارت، كه از پشت انبوه ابر غليظ نيز به زمين ميرسد؛ باد و باران، روييدن گياهان و امثال آن از بركت تابش خورشيد است و ابر گرفتگي در آن اثر مهمي ندارد. بله، نور افشاني از پشت ابر، كمتر خواهد بود. بدين ترتيب ابر گرفتگي فقط يكي از منافع آفتاب ـ آن هم در برخي نقاط ـ را تقليل ميدهد، نه اينكه از بين ببرد.
3. ابر، هرگز آفتاب را نميپوشاند بلكه ما را ميپوشاند، در نتيجه ما را از ديدن آن محروم ميكند، نه آنكه در منفعت رساني آن خلل ايجاد كند. چگونه ميتوان گفت كسي كه عالم وجود در قبضه قدرت اوست و ميتواند هر لحظهاي در هر جا حضور داشته باشد، غايب است؟
4. پوشاندن ابر، اختصاص به كساني دارد كه در زمين هستند نه كسي كه بر فراز ابر حركت ميكند. غيبت آن حضرت نيز براي كساني است كه به دنيا و طبيعت چسبيدهاند، اما كساني كه بر ابرهاي شهوات و غبار هواهاي نفساني پا ميگذارند و در آسمان عبوديت پرواز ميكنند، در بهره گرفتن از خورشيد با ديگران قابل مقايسه نيستند.
5. آفتاب، لحظهاي از نورافشاني غفلت نميكند. هر كس به اندازه ارتباطي كه با خورشيد دارد از نور آن بهره ميبرد و اگر بتواند همه موانع را كنار بزند و در برابر آفتاب بنشيند بهره كاملي ميبرد. چنانكه حضرت وليعصر(ع) مجراي فيض الهي است و از اين جهت فرقي بين بندگان خدا نميگذارد؛ ليكن هر كس به اندازه ارتباط خود مستفيض ميشود.
6. اگر اين آفتاب پشت ابر هم نباشد شدت سرما و تاريكي، زمين را غير قابل سكونت خواهد كرد. اگر وجود گرامي آن حضرت در پس پرده غيبت نباشد سختيها و تنگيهاي معيشت و كينهتوزي دشمنان مجالي به شيعه نميدهد. آن حضرت در توقيع مبارك خود به مرحوم شيخ مفيد(ره) نوشتهاند:
ما در مراعات حال شما سهلانگار نيستيم و هرگز شما را فراموش نميكنيم وگرنه سختيها و تنگناهاي فراواني به شما ميرسيد و دشمنان، شما را نابود ميكردند. 14
7. درست است كه امام(علیه السلام) با حضور و ظهور خود ميتواند مايه اضمحلال دشمنان گردد، آنگونه كه از نظر علمي، تابش بدون ابر و مستقيم خورشيد ـ به خاطر اشعههايي كه دارد ـ ضدّعفوني كننده و از نظر فقهي نيز جزو مطهرات محسوب ميشود و برخي نجاسات را پاك ميكند، ليكن وجود امام معصوم(ع) در نظام آفرينش مثل مغناطيس زمين است كه با وجود نامرئي بودن، همه قبلهنماها و قطبنماهاي كشتيها، هواپيماها، عملياتهاي نظامي و... را به حركت درميآورد و از بركت آن ميليونها بلكه ميلياردها انسان، جهت قبله يا مسير مسافرت خود را پيدا ميكنند و به مقصد ميرسند.15و16
4. منافع وجودي امام غايب
امام(علیه السلام) مايه آرامش اهل زمين
وجود امام معصوم در ميان جامعه بشري از جهات گوناگون موجب آرامش و امنيت براي ساكنان زمين است:
يك ـ امنيت فكري و روحي: امام و حجت خدا براساس اينكه مسؤليت هدايت و ارشاد جامعه را برعهده دارد، از مرزهاي اعتقادي و فكري جامعه اسلامي نگهباني ميكند تا مورد هجوم افكار غلط و اعتقادات منحرف دشمنان خدا واقع نشود. در پرتو هدايت و ارشاد حجت خداست كه انحرافات فكري و عقيدتي كه موجب تزلزل روحي و فكري جامعه است، از بين رفته و امنيت فكري و روحي بهوجود ميآيد.
احساس آرامش در سايه امام
يكي ديگر از ثمرات مهم امام در ميان بندگان از جهت وجود شخصيتي بزرگ، ملكوتي، معصوم و آگاه به حال مردم است و در ميان افرادي كه اعتقاد به امامت و رهبري وي دارند و او را از هر كس ديگر نسبت به خود مهربانتر و دلسوزتر ميدانند، موجب دلگرمي روحي است و هر نوع يأس و نوميدي را از ايشان دور ميكند و آنها را به آيندهاي روشن و ارزشمند اميدوار ميسازد. به عبارت ديگر وجود امام، نقطه اتكايي است براي بندگان خدا كه در هنگام مواجهه با حوادث هولناك، به وي پناه برند و به عنوان پناهگاهي چارهساز و آرامبخش از وجود امام منتفع گردند و به تلاش و كوشش خويش در راستاي نيل به اهداف الهي و اسلامي ادامه دهند.
5. وجود امام، منشأ خير و بركت
به درستي كه خداوند به واسطه نمازگزاران شيعه، بلا را از كساني كه نماز نميخوانند، دفع ميكند، زيرا اگر همه شيعيان نماز را ترك كنند، هلاك ميگردند.17
واضح است كه وقتي وجود افراد مؤمن در اجتماع، چنين بركتي را به همراه داشته باشد، بركات وجود امام معصوم كه ولي و حجّت خدا بر مردم است، به مراتب بيشتر خواهد بود، زيرا امام و حجّت خدا، واسطه رسيدن فيض و بركت خداوند متعال به مردم است؛ چنانكه امام سجاد(علیه السلام) درباره بركات وجودي ائمه اطهار(ع) ميفرمايد:
ما كساني هستيم كه به واسطه ما آسمان بر فراز زمين نگهداري شده و زمين از هلاك نمودن اهلش منع گرديده است.
حضرت در ادامه ميفرمايد:
و بنا ينزّل الغيث و تنشر الرّحمة و تخرج بركات الأرض.18
در اين فراز از بيان امام، بركات ديگري چون نزول باران، انتشار رحمت خدا و خروج بركات زمين، از آثار وجودي ائمه اطهار(ع) شمرده شده است. پس وجود امام غايب به عنوان حجّت الهي و ولي معصوم حق باعث نزول خيرات بسيار بر امّت اسلامي است.
6. اميدبخشي به مسلمين
ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي نكرده و ياد شما را از خاطر نبردهايم؛ پس تقواي الهي پيشه كنيد و ما را ياري نماييد تا از فتنهاي كه به شما رو ميآورد، شما را نجات بخشيم.19
آري، اوضاع آشفته و اسفبار جهان و سيل بنيانكن ماديت و محروميت مستضعفين و توسعه استكبار، خيرخواهان بشريت را مضطرب كرده است؛ به طوري كه ممكن است گاهي در اصل قابليت اصلاح بشر ترديد كنند. در اين صورت تنها روزنه اميدي كه براي بشر مفتوح است و يگانه بارقه اميدي كه در اين جهان ظلمتزده سوسو ميزند، همان انتظار فرج و فرا رسيدن عصر درخشان حكومت توحيد و نفوذ قوانين الهي است.20
7. حفظ و نجات شيعيان از خطرات، گرفتاريها و شرّ دشمنان
ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نبردهايم كه اگر جز اين بود، دشواريها و مصيبتها بر شما فرود ميآمد و دشمنان، شما را ريشهكن مينمودند.21
سلامتي و نجات يافتن از خطرات، گرفتاريها و شرّ دشمنان توسط امام(ع) بر دو وجه است:
1. عافيت و سلامتي از همه خطرات دينيّه و دنيويّه؛
2. حاصل شدن سلامتي و نجات يافتن از بلايا و گرفتاريهاي بسيار سخت و مشكلات عظيم در امر دين و دنيا.
از جمله اين موارد در وجه دوم، نجات مردم بحرين از اجحاف حاكم ظالم است، آنگاه كه صدراعظم وقت حكومت، حيله و نقشهاي را پيريزي كرد تا با شيعيان، همچون كفار حربي از اهل كتاب رفتار شود؛ يا «جزيه» پرداخته و ذلت پرداخت آن را تحمل كنند و يا مردانشان كشته و زنان و كودكانشان به اسارت گرفته شوند، كه آن حضرت در خنثي ساختن اين توطئه، نقش بزرگي ايفا نمودند.22
مضافاً اينكه توسل به حضرت مهدي(علیه السلام)، دستگيري و امدادهاي امام نيز، از ديگر بركات ايشان در دوران غيبت است، زيرا با توسل به ايشان ـ به عنوان نزديكترين بندگان به خدا ـ ميتوان اطمينان قلبي داشت كه خطرات، مشكلات و گرفتاريها برطرف ميگردد.
پي نوشت :
1. روزنامة كيهان 22/7/78؛ ش16633
2. سوره آل عمران (3)، آيه 138.
3. نهجالبلاغه، كلمات حكمت، شماره 139. نهجالبلاغه فيضالإسلام، ص1148.
4. صدوق،كمالالدين، ج1، ص146 و 365 / مجلسي، بحارالانوار، ج36، ص250.
5. دكتر احمد محمود صبحي، نظريه الإمامة ص413.
6. صدوق، أمالي و بحارالانوار، ج52، ص92.
7. شيخ طوسي، الغيبة ص188 / بحارألانوار، ج53، ص181 / صدوق، كمالالدين، ج2، ص162 / طبرسي، الإحتجاج، ص263 / كشف الغيبة، ج3، ص322 / فيض كاشاني، النوادر، ص164.
8. سوره انفال (7)، آيه 33.
9. سوره اسراء (17)، آيه 72.
10. عباس استاد آقايي، اسرار آفرينش اهل بيت(ع)، صص253ـ251.
11. تفسير البرهان، ج4، ص291.
12. علامه مجلسي(ره)، بحارالانوار، ج52، صص93ـ92، ح7.
13. مفاتيحالجنان، دعاي عديله.
14. بحارالانوار، ج53، ص175.
15. حاج ملا هادي سبزواري.
16. عصاره خلقت درباره امام زمان(ع) برگرفته از آثار آيتالله عبداللَّه جوادي آملي، ص 85.
17. اصول كافي، ج2، ص451.
18. كمالالدين، ص207.
19. احتجاج طبرسي، ج2، ص497.
20. آيتاللَّه ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص157.
21. دفع گرفتاريها و بلاها ممكن است مستقيماً توسط خود آن بزرگوار يا از طريق وسايط و ياران مخصوص وي و يا به وسيله دعاي آن حضرت صورت گيرد. (سيد محمد صدر، تاريخ الغيبة الكبري) ص153.
22. النجم الثّاقب، ص314 / بحارالانوار، ج52، ص178 / منتهيالامال، ج2، ص316، به نقل از تاريخ الغيبة الكبري، صص117ـ116.