گفتمان تاريخي مسلمانان اتيوپي
نويسنده: حسين احمد
اگر ميخواهيد اتيوپي را بهتر بشناسيد و بدانيد كه از حبشه به عنوان اولين پايگاه اسلام و مأمن برخي از صحابي بزرگ پيامبر(ص) هماكنون چه چيزي مانده است مقاله حاضر را مورد مطالعه قرار دهيد. مسلمانان اتيوپي روزگاران متفاوتي را تجربه كردند و تبعيضها و رنجها را در كنار برابريها و شاديها در حافظه داشتند. رفتار دوستانه و جانبدارانه ايتالياي فاشيست با مسلمانان اتيوپي كه به منظور رسيدن به اهداف استراتژيك ايتاليا در منطقه بود با اعاده حكومت سلطنتي هايله ثلاثه به نوعي همياري با بيگانگان تلقي گرديد و مسلمانان در انزوا و تنگناي شديدي قرار گرفتند. اين روند با انقراض حكومت سلطنتي و روي كارآمدن نظاميان چپگرا دوباره تغيير كرد و حكومت جديد آزاديها و امكانات زيادي را به مسلمانان اتيوپي اختصاص داد. اما مسلمانان اين كشور هنوز هم فاقد تشكيلات و زيرساختهاي اساسي در سطح ملي هستند، هر چند كه نقش قابل توجهي در اداره امور كشور و سياستگزاريهاي داخلي و خارجي عهدهدار شده و جايگاه تاريخي خود را بازيافتهاند و در مسائل مختلف داراي موضع و حضور آشكاري هستند، مقاله زير كه توسط يكي از اساتيد دانشگاه آديسآبابا تأليف شده است، نگاهي گذرا بر گفتمان تاريخي مسلمانان اتيوپي است كه اميدواريم مورد توجه شما قرار گيرد.
اسلام درجريان نخستين هجرت مسلمانان، قبل از آنكه به مدينه راه يابد، به حبشه وارد شد وحبشه به علت پذيرايي از مسلمانان مهاجر، از جهاد اسلامي مستثني گرديد. طبق نقل قول مورخان، نجاشي نخستين پادشاهي بود كه به اسلام گرويد و مزار وي اكنون زيارتگاه مسلمانان اين كشور است.
هرچند مسلمانان در طي قرون 15 تا 17 ميلادي دولت- شهرهايي مستقل در شرق فلات اتيوپي تاسيس كردند ولي به علت اختلافات قومي با يكديگر اتحاد نداشته و مجبور بودند براي در امان ماندن از تهاجم حكومت مسيحي جزيه سنگيني را به حكومت حبشه بپردازند. سرانجام در دهه دوم قرن 16 .م امام احمد بن ابراهيم الغازي تمامي اين سلطنت ها را با هم متحد كرد و طومار حكومت صليبي را در نورديد. در سال 1529 .م درآخرين شكست در برابر ارتش اتيوپي، امام احمد به جزيرهاي در درياچه تانا گريخت و از حكومت پرتغال درخواست كمك كرد. در سال 1543 .م امام احمد در نبرد با قواي ارتش پرتغال كه به سلاحي جديد مجهز بودند، شكست خورد و با شهادت وي بار ديگر وحدت مسلمانان از ميان رفت.
اين تحقيق به سه بخش عمده تقسيم شده كه هر بخش آن بر اساس يك واقعه مهم سياسي و ملي، مانند تغيير رژيم از بخش ديگر آن متمايز مي گردد. در مقدمه، ديدگاه و موضع ايتاليا پيرامون اسلام در دوران اشغال نظامي و دوران پس از آزادي اتيوپي تا سقوط نظام سلطنتي در سال 1974 ميلادي را بررسي ميكنيم.
بخش دوم، تحولات مهم مربوط به اسلام را بين سالهاي1991-1974 مطالعه ميكند و بخش پاياني حوادث بين سالهاي 1991-1993 را به اختصار ارزيابي مي نمايد. در همين راستا تلاش ميشود آن دسته از عناصر ثابت و متغير در سياست رسمي نسبت به اسلام و برداشت آنها از مسلمانان مطالعه و علاوه بر اين، برداشت خود مسلمانان نيز از اين تحولات در دوران ياد شده مشخص گردد. در اين تحقيق از منابع دسته اول و دوم به ويژه روزنامه آديس زمن Addis Zaman بين سالهاي 1993-1974،تعدادي از تحقيقات پيرامون تاريخ سياسي اتيوپي كه از سال 1970 به بعد منتشر شده است و همچنين ميزان محدودي از اطلاعات شفاهي و مجموعهاي از مجلات و روزنامه استفاده شده است.
در واقع، اين تحقيق بخشي از يك تحقيق بزرگتر پيرامون اسلام در اتيوپي از زمان اشغال دولت فاشيستي ايتاليا تا پايان سالهاي دهه 90 مي باشد.
بدين ترتيب ايتالياييها بودجه ساختن پنجاه مسجد جديد سنگي و احيا شانزده مسجد قديمي را تامين كرده و ثبت نام دانش آموزان مسلمان را در مدارس اسلامي، مانند مدرسه اسلامي هرار افزايش دادند. فقط در سال 1939 دولت ايتاليا يارانه 3585 زائر براي سفر حج تامين و امكانات لازم براي سفر رهبران مذهبي و سياسي مسلمانان اتيوپي از قبيل سلطان اباجبير و شيخ عيسي، به مصر و ساير كشورهاي عربي را فراهم ساخت.
اين نمونه هاي توجه و خيرخواهي ايتالياييها نسبت به اسلام، پاداشهاي مالي و بالاتر از همه احترام آنها به اسلام و فرهنگ مسلمانان تاثير مثبت و پايداري بر مسلمانان اتيوپي باقي گذارد. اين امر نقطه مقابل بيتوجهي و تحقير مسلمين در دورانهاي پيشين و حتي پس از آن بود. بنابراين، دوره حاكميت ايتاليا بر اتيوپي در بين مسلمانان اين كشور به عنوان دوراني از احساس آزادي و بدور از هرگونه تبعيض و ستم تلقي ميگرديد.
شايد اين انتظار وجود داشت كه با توجه به سابقه بي رحمي و شقاوت ايتالياييها نسبت به مسلمانان ليبي،به اين نيكخواهي با ترديد و بلكه دشمني نگريسته شود اما با وجود اين، هيچگونه اقدامي بر ضد ايتاليا صورت نگرفت. مسلمانان اتيوپي از ديرباز از جهان اسلام منزوي مانده بودند و از سوي ديگر اين سياست ايتاليا را با وضعيت داخلي كشور در سالهاي قبل مقايسه ميكردند. درآن سالها مسلمانان به عنوان بيگانه تلقي شده و از تبعيض آشكار و پنهان و انواع مختلف ستم و سركوب آزرده خاطر بودند.
با پايان يافتن دوران اشغال ايتاليا در سال 1941 و بازگشت رژيم سلطنتي به قدرت، بار ديگر دوره جديدي از تعقيب رسمي مسلمانان آغاز گرديد. مسلمانان با عنوان خائنان و همدستان دشمن خوانده مي شدند تا جاييكه اقدامات كيفري عليه عده اي از رهبران و جوامع مسلمان به اجرا در آمد.
به منظور حفظ وحدت ملي، پادشاه جديد با اقدامات رياكارانه خود ميكوشيد رضايت مسلمانان اتيوپي را جلب نمايد به خصوصكه مسلمانان قبلا نمونه حكومتداري ايتاليا را تجربه كرده بودند. پيش از اين ايتالياييها، دادگاههاي شريعت را تاسيس كرده بودند كه اين دادگاهها صلاحيت داشتند به دعاوي حقوقي در زمينه ازدواج، طلاق، ارث و وقف رسيدگي نمايند.هر چند پادشاه هايله سلاسي اجازه داد كه اين دادگاهها عملا فعاليت نمايند اما دستور داد كه مقررات مربوط به مسلمانان از قانون مدني 1960 حذف گردد. هم چنين در زمان تشكيل كميسيون تدوين قوانين در سال 1945 به مسلمانان اجازه مشاركت داده نشد و قانون مدني سال 1960 در خصوص مقررات مربوط به مسلمانان هرگز تعدد زوجات را قانوني نشناخت و در تمام امور ازدواج و مسايل خانوادگي، رويه ها و سنت هاي دين مسيحيت در آن متبلور بود. در حالي كه كميسيون با مقامات ديني مسيحي و دانشوران سنتي آنان مشاوره داشت، از هيچ مسلماني نخواست تا نظراتش را درباره پيش نويس قانون مزبور اظهار نمايد. هرچند در پيش نويس قانون مدني، فصلي تحت عنوان مقررات ويژه مسلمانان درج شده بود اما اين فصل در زمان انتشار قانون مدني حذف گرديد.
در واقع، دادگاههاي شريعت (اسلامي) در اعلاميه سال 1962 در بخش دادگاهها و قانون آيين دادرسي مدني قانوني شناخته نشدند هر چند كه فعاليت آنها عملا استمرار يافت. دولت اميدوار بود با تجويز وجود آنها، بدون اعطاي وضعيت قانوني، اين دادگاهها هم سرانجام مانند خود مسلمانان پژمرده و منقرض شوند.
با وجود اينكه پادشاه هايله سلاسي همواره در سخنرانيهاي خود تاكيد مي كرد كه دين يك امر شخصي است و كشور به همه تعلق دارد اما در عمل به حمايت از پارادايم سنتي كه ملت اتيوپي را با مسيحيت برابر مي دانست پرداخت. وي به دليل اينكه اسلام، به عنوان آنتي تز ملي گرايي اتيوپي مطرح بود سعي داشت با كم شمردن تعداد جمعيت مسلمان كشور اين انديشه متعلق به قرون گذشته را كه اتيوپي جزيره مسيحيت در درياي اسلام است را جاودانه گرداند.
در اين بين برخي از مليگرايان معتقدندكه هيچ گونه سياست رسمي و علني مبني بر سركوب مسلمانان يا تبعيض عليه آنان وجود نداشته (مانند اقداماتي كه در سال 1880 عليه مسلمانان انجام شد) بلكه مسلمين تنها از گردونه حيات ملي منزوي شده و يا مورد بي مهري قرار گرفته اند!
مورتن(Morten) در تحقيق تازه اي در اين خصوص معتقد است نظام سلطنتي در دوران هايله سلاسي كوشيد تا با ترسيم اتيوپي به عنوان يك كشور مسيحي و ايجاد ممانعت در تماس مسلمانان با جهان اسلام، نفوذ مسلمانان را در كشور ريشه كن سازد. به همين دليل براي سفر زيارتي مسلمانان به حج محدوديت جدي ايجاد نمود و از مسافرت برخي از رهبران با نفوذ مسلمانان مانند مفتي سراج، مفتي محمد امان و شيخ سعيد محمد صادق به خارج از كشور جلوگيري كرد. مكانيسم ديگري كه در اين دوره توسط دولت به كار گرفته مي شد استفاده از فرهنگ مسيحي به عنوان وسيله اي براي دستيابي به وحدت ملي بود. در دوران نظام سلطنتي، مسلمانان به عنوان اتباع حكومت مسيحي قلمداد مي شدند نه شهروندي كه مانند هموطن مسيحي اش از حقوقي برابر بهره مند باشد. آنان نمي توانستند اعمال ديني خود را آزادانه و به طور علني انجام دهند، براي خود مسجد بسازند، امكان دستيابي به زمين برايشان دشوار و يا ناممكن مي نمود و از خدمات دولتي و نظامي محروم بودند، حتي استخدام مسلمانان در درجات پايين نظامي منوط به اين بود كه به دين مسيحيت درآيند.
همچنين مسلمانان از سيستم آموزشي موجود ناراضي بودند زيرا اعتقاد داشتند كه اين سيستم از آرمانهاي مسيحيت الهام گرفته است و به موازات آن از گسترش آموزشهاي اسلامي و يا پيوند آن با سيستم آموزشي كشور ممانعت به عمل ميآورد. به همين علت ميزان ثبت نام دانش آموزان مسلمان در مدارس دولتي در برخي از مناطق مانند بالهBALE)) و يا در مراكز دانشگاهي بسيار پايين بود.
در سالهاي حكومت سلطنتي به آموزشهاي ديني مسلمانان كه در مدارس قرآني متمركز بود هم از سوي دولت و هم از سوي كليسا رسما با حقد و حقارت نگريسته مي شد. دليل اين موضع گيري تدريس اسلام در اين مدارس و استفاده از زبان عربي در آنان بود.
ماركاكيس MARKAKIS) )در خصوص اينكه چرا مسلمانان اتيوپي انگيزه اي براي شركت در آموزشهاي جديد نداشته و مشاركت آنها بسيار پايين بود، حقايق ذيل را ذكر ميكند كه با دلايل شفاهي تحقيق حاضر نيز سازگاري دارد: ممنوعيت استفاده از زبان عربي در مدارس دولتي، تبليغ دين مسيحيت تحت پوشش تعاليم اخلاقي، استمرار فعاليت مدارس در روزهاي جمعه و اعياد و تعطيلات ديني مسلمانان، استفاده از آموزش براي تبليغ و گسترش ملي گرايي مورد نظر دولت و بالاخره اين حقيقت كه آموزش و پرورش همواره وسيله اي براي استخدام در ادارات دولتي بوده است.
علت ديگر ناخرسندي مسلمانان از سيستم آموزشي اين بودكه تاسيس مراكز آموزشي اسلامي از حمايت مالي دولت بهره مند نبود. هرچند دولت ادعا ميكرد آموزشهاي مذهبي برعهده نهادهاي ديني است و مدارس سنتي مي بايست خودكفا و خودگردان باشند اما در حقيقت به طور غير مستقيم از طريق اعطاي زمين، معافيت اموال كليسا از پرداخت ماليات و تخصيص بخشي از مالياتهاي آموزشي به كليسا، مدارس ديني مسيحي را تحت حمايت خود قرار مي داد.
بسياري از دهقاناني كه در مزارع متعلق به كليسا كار ميكردند به ويژه در مناطق جنوبي اتيوپي، مسلمان بودند و از طريق پرداخت ماليات به طور غير مستقيم مدارس كليسايي را تقويت ميكردند. از اين رو، مسلمانان اتيوپي در حاليكه سيستم آموزشي دولتي را از طريق پرداخت ماليات، حفظ و تقويت ميكردند حق بهره مندي از آن را نداشتند.
به هر حال به ويژه در سالهاي 1960تا 1970 بروز تحولات جديد درآفريقا، جهان اسلام و اتيوپي منجر به كاهش شدت كنترل در فرصتهاي آموزشي، ثبت نام در خدمات دولتي و سفرهاي خارجي گرديد و اوضاع به تدريج به نفع مسلمانان اتيوپي تغيير يافت.
هرچند درباره زمان دقيق و تعداد مردمي كه در تظاهرات شركت داشتند، اختلاف نظر وجود دارد اما اهميت اين راهپيمايي عظيم از سوي بيشتر ناظران مسايل سياسي اتيوپي مورد تاكيد و پذيرش قرار گرفته است. اين تظاهرات به طور موثري افسانه مطرح شده توسط هايله سلاسي مبني براينكه، اتيوپي يك كشور مسيحي است و مسلمانان در آن اقليتي ناچيز هستند را در هم شكست.
له فورت (LEFORT) در اين باره مي نويسد:‹‹… مسلمانان با تظاهرات خود قدرت اسلام را كه براي قرنها توسط دين حاكم خاموش شده بود، آشكار ساختند.››
از سوي ديگر، برخي از محققين، تظاهرات مسلمانان را به عنوان تهديدي براي وحدت ملي برشمرده و ميكوشند در نقاب نظريه پردازيهاي خود، اين افسانه قديميكه اسلام خطري دايمي براي موجوديت اتيوپي است را مطرح نمايند. به عنوان مثال در نظر هاربس (Harbes) اين تظاهرات، سستي و فتور اساسي موجود در شالوده رژيم حاكم را آشكار ساخت، زيرا ادامه حياتش وابسته به روابط نزديك با كليساي ارتدوكس براي توجيه مشروعيت بود، در حاليكه اين كليسا نمايندگي اكثريت جمعيت كشور را بر عهده نداشت. طبق نظركلاپهام(Clapham) صحنه راهپيمايي مسيحيان و مسلمانان كه همدوش يكديگر و با شعارهاي واحدي حركت مي كردند، بزرگترين ضربه سياسي بر مسيحيت مرتجع بود.
تظاهرات20 آوريل 1974در واقع انفجار اوج احساس تحقير و ابراز سازمان يافته خشم و نارضايتي مسلمانان بود كه از ساليان دراز در اعماق قلبشان ميجوشيد. اين اعتراض بيشتر عليه تبعيض و بي عدالتي هاي آشكاري بود كه توسط رژيمهاي گذشته عليه مسلمانان اتيوپي اجرا ميگرديد. علاوه بر اين ميتوان گفت كه اين تظاهرات نقش مهمي در شدت بخشيدن به مخالفت عمومي و بسيج مردمي عليه نظام سلطنتي ايفا كرد. حكومت نيز از اين موضوع آگاه شد كه بايد عنصر اسلام را در توسعه، سياست ملي و تدوين و اجراي تصميمات و سياستهاي اقتصادي- اجتماعي در نظرگيرد.
طبقگزارشات منتشرشده درروزنامهآديسزمن،نخست وزير وقت عندلكاچوماكنون(Endalkachaw Makonnen)
درتاريخ 9 آوريل 1974 با نمايندگان وبزرگان مسلمانان ديدار و گفتگو كرد. اعضاي نمايندگان مذكور قبلا موضوعاتي را براي بحث و گفتگو ارائه كرده بودند كه نخست وزير اطمينان داد به اين مسايل توجه خواهد شد.
نه روز بعد در تاريخ 19 آوريل عندلكاچو مجددا با نمايندگان جامعه مسلمان ملاقات نمود و پيرامون 13 موضوع كه در عريضه 9 آوريل ارائه شده بود بحث و مذاكره صورت پذيرفت. متن و محتواي اين عريضه به روشني در روزنامه ها ذكر نشده بود و مطبوعات تنها به طور كلي مفاد تقاضاها را گزارش كرده بودند. در اين عريضه درخواستهايي به شرح ذيل مطرح شده بود:
1- حمايت دولت از دين اسلام بايد در قانون اساسي بيان و درعمل به اجرا در آيد2- دولت به مسلمانان اجازه دهد كه يك تشكيلات ديني تاسيس نمايند3- دادگاههاي شريعت مي بايست با بودجه معين موجوديت مستقل داشته باشند و اين موضوع در قانون اساسي اصلاحي ذكر گردد4- تعطيلات و اعياد اسلامي به طور رسمي مراعات گردند5- تشكيل انجمن جوانان مسلمان و انجمن زنان مسلمان رسميت يابند6- مسلمانان اجازه داشته باشندكه زمين تملك نمايند7- مسلمانان اتيوپي از حق تملك زمين محروم مي باشند و اين مو ضوع غير واقعي بودن اين جمله پادشاه را ثابت ميكندكه همواره تكرار مي نمايد،كشور به همگي تعلق دارد و دين يك امر شخصي تلقي ميشود. بنابراين كابينه جديد مي بايست به اين مطلب جامه عمل بپوشاند8- مسلمانان اتيوپي بايد اجازه داشته باشندكه در امور اداري، قضايي، خدمات سياسي، ارتش و خدمات دولتي اشتغال داشته و فعاليت نمايند9- دولت بايد از تبليغ و ترويج اسلام حمايت و براي امور تبليغي بودجه اي تخصيص دهد. همچنين مبلغان مسلمان مجاز باشندكه به كشور وارد شوند10- تعليم و تبليغ اسلام بايد از طريق پخش برنامههايي در رسانه هايگروهي صورت پذيرد11- عبارت‹‹ مسلمانان اتيوپي›› مي بايست جايگزين اصطلاح‹‹ مسلمانان مقيم اتيوپي››گردد12- تعاليم اسلام بايد در تمامي مدارس تدريس شود13- دولت به مسلمانان اجازه دهد كه مسجد بسازند وكالاهاي موردنياز براي اين منظور از معافيت گمركي برخوردار گردد.
درباره ماهيت اين تقاضاها دو نكته مهم وجود دارد كه درخور توجه است. نخست به استثناي درخواستهاي شماره چهار، شش و يازده كه از طرف دولت پذيرفته شد، يعني اعلان سه عيد مهم مسلمانان به عنوان تعطيل رسمي، اصلاحات ارضي و به كاربردن رسمي عبارت مسلمانان اتيوپي و شماره هاي دوم و هشتم كه به طور محدود پذيرفته شدند، ساير تقاضاها بايگاني يا مورد تجاهل واقع گرديد. ديگر آنكه تمامي تقاضاها به جز درخواستهاي پنجم و دهم نمايانگر تظلمات هميشگي بر مسلمانان بودند.
تظاهركنندگان مسلمان از مسجد انور راهپيمايي خود را آغاز كرده و با عبور از ميدان دوگل و رسيدن به ميدان صليب به سوي ايستگاه راه آهن ادامه مسير داده و از طريق خيابان چرچيل به آديس كاتاما رسيدند. همگي مسلمانان اعم از پير و جوان و مرد و زن در اين راهپيمايي شركت داشتند و به رغم حضور انبوه جمعيت مسلمانان هيچ گونه مشكل امنيتي به وجود نيامد. بسياري از مسيحيان اتيوپي حمايت خود را از هموطنان مسلمان خود اعلان كرده و دانش آموزان و دانشجويان با پيوستن به آنها از درخواستهاي آنان پشتيباني كردند. تقاضاي اصلي تظاهر كنندگان اجراي مساوات مذهبي بود و اين عده در پلاكاردهايي كه حمل ميكردند خواستار رفع تبعيض مبتني بر وابستگي هاي قومي و ديني بودند. در پلاكارد ديگري نوشته شده بود كه اتيوپي جزيره مردم اتيوپي است و مساوات واقعي تنها از طريق وحدت حاصل مي شود. در مسير راهپيمايي تظاهركنندگان شعارهايي سر مي دادند كه منعكس كننده تقاضايشان جهت مساوات مذهبي بود.
در 22 آوريل نخست وزير با نمايندگان كليساهاي آديس آبابا ديدار كرد و در اين ديدار آنان نظر خود را در خصوص تظاهرات مسلمانان اعلام كردند. نمايندگان كليسا گفتند كه شعارهاي مسلمانان و پلاكاردهايي كه حمل مي كردند، موقعيت تاريخي كشور و وحدت ملي را تهديد مي كند. همچنين اضافه كردند كه هرچند اين اقدامات عميقا رهبران كليساهاي آديس آبابا را نگران ساخته است اما آنان خوددار بوده و تا حد زيادي تحمل و بردباري از خود نشان داده اند.
عندلكاچو از مسيحيان ساكن آديس آبابا به خاطر اينكه با توجه به راهنمايي وي از دست زدن به تظاهرات متقابل امتناع كرده اند، تشكر نمود. روزنامه آديس زمن در همان روز گزارش كرد كه نمايندگان 42 كليسا اعتراض خود را نسبت به تظاهرات مسلمانان و مطالبي كه راجع به مسيحيت اتيوپي بيان شده است، به ابونا تيلوفلوس (Tewoflos) رهبر كليساي ارتدوكس اتيوپي ابراز داشتند.آنان اعلان نمودند كه از روزگار باستان، اتيوپي جزيره مسيحيت بوده و عميقا از اينكه مسلمانان ميگويند اتيوپي جزيره مسيحيت نيست خشمگين هستند.
هرچند كميسيون تدوين قانون اساسي 1975 از لحاظ تعداد اعضا بسيار گسترده بود از جامعه مسلمان اتيوپي فقط يك نماينده در آن منصوبگرديد.كليساي ارتدوكسي اتيوپي در مقام اعتراض به حضور يك عضو مسلمان در كميسيون تدوين قانون اساسي و به دليل مخالفت با خواسته هاي مسلمانان، اعلام كرد در حاليكه از ابقاي زبان امهري به عنوان زبان رسمي كشور به نحوي كه در ماده 4 پيش نويس قانون اساسي پيش بيني شده است استقبال مي كند، اين كليسا اصرار دارد قانون اساسي بايد به اين مطلب تصريح نمايد كه مذهب ارتدوكس اتيوپي، مذهب رسمي كشور خواهد بود.
همزمان در يك جوابيه آشكار به ادعاهايي كه از سوي برخي كشورهاي عربي همسايه مطرح مي شد، كليسا اين مطلب را كه پيروان اديان ديگر غير از مذهب ارتدوكس از مسافرت آزادانه در داخل كشور محروم مي باشند، تكذيب كرد.كليسا همچنين اعلام كرد هرگز دستور نداده كه بايستي قوانين جزايي و مدني بر قوانين كليسايي مبتني گردند.كليسا از ساختن مكانهاي عبادت توسط غير مسيحيان ممانعت نكرده و افرادي را كه خواهان تابعيت اتيوپي هستند مجبور به پذيرش مسيحيت ارتدوكس ننموده است و بر خلاف حكومت اسرائيل، كليساي ارتدوكس خواهان اين نيست كه در آن غير مسيحيان اتباع درجه دوم تلقي گردند.
در 15 سپتامبر 1975 هياتي به سرپرستي حاج محمد ثاني حبيب، امام مسجد انور به همراه نمايندگان مسلمانان استانهاي مختلف كشور با سرهنگ امان ميكائيل عاندوم رئيس شوراي نظاميان (DERg) و وزير دفاع ملاقات نمودند. در اين ديدار امام مسجد انور از طرف مسلمانان اتيوپي حمايت خود را از تحولات جاري اعلام نمود. همچنين يكي از شخصيتهاي معروف و مسلمان از منطقه ولو(Wollo) شيخ محمد سعيد، متولي مسجد جامع نجاشي در آلبوكو (Albukko) از مردم منطقه درخواست كرد از دستورات حكومت جديد پيروي نمايند.
يكي از نخستين آثار و نتايج انقلاب مردمي، انحلال كميته اي بود كه دو مسجد بزرگ شهر آديس آبابا يعني مساجد انور و نور (بني صفر) را اداره ميكرد. در روز جمعه 2 اكتبر، اجتماعي با حضور پنجاه هزار نفر از مسلمانان به رياست صالح كبير رئيس‹‹كميته موقت رمضان›› كه يك هفته قبل تشكيل شده بود، برگزار گرديد و درآن انحلال كميته پيشين كه مساجد انور و بني صفر را اداره ميكرد اعلام شد.
بر طبق تصميم شوراي دولت نظامي موقت، احمد سيد علي به عنوان نماينده مسلمانان در مجلس ملي(Shngo) منصوب شد. احمد كه اصالتا اهل مصوع (Musawwa) بود، در دانشگاه آديس آبابا و ايالات متحده تحصيل كرده وقبلا به استخدام شركت آبيسكو (A.Besse.Co) و وزارت اطلاعات و سازمان جلگه ‹‹آواش›› درآمده بود. همچنين حاج محمد ثاني در سخنراني خود در خطبه عيد فطر كه پس از اولين ماه رمضان از هنگام تشكيل دولت نظامي برگزار شد، حمايت خود را از تحولاتي كه در كشور صورت گرفته، ابراز داشت. وي همچنين به يك سنت قديمي اشاره كرد كه به موجب آن در چنين مناسبتي مسلمانان آديس آبابا مي بايست به كاخ سلطنتي رفته و درآنجا ساعتها در انتظار مي ماندند تا به آنان اجازه داده شود به حضور پادشاه رسيده و او را به خاطر دستاوردهاي درخشانش بستايند و براي وي آرزوي سلامتي و كاميابي نمايند!
وي افزود كه از زمان ظهور انقلاب، مسلمانان ميتوانند اعياد اسلامي را در محوطه مساجد جشن بگيرند و در اين مراسم مقامات دولتي براي عرض تبريك به مسلمانان شركت مي نمايند. به علاوه امام گفت كه درگذشته مسلمانان از مشاركت كامل در اموركشور، تعليم و تربيت، خدمات دولتي و ارتش ممنوع بودند. وي از شوراي شهر درخواست كرد كه قطعه زميني براي ساخت مسجد جديد در اختيار آنها قرار دهد، زيرا مكان فعلي مسجد گنجايش نمازگزاران را ندارد. متعاقب اين تحولات براي نخستين بار در تاريخ كشور، دولت پيام تبريكي به مناسبت پايان ماه مبارك رمضان خطاب به مسلمانان چاپ كرد.
در 21 نوامبر كميته تازه تاسيس حج با تحويل گرفتن اموال و تجهيزات كميته حج سابق فعاليت خود را آغاز كرد. كميته جديد داراي 16 عضو انتخابي بود و آقاي صالح كبير رياست آن را برعهده داشت. وي اعلام كرد كه كميته جديد مسئول فراهم ساختن تشريفات سفر افرادي است كه مي خواهند براي زيارت به مكه و مدينه مسافرت نمايند.
در نوامبر 1974 گزارش مفصلي از ديدار نمايندگان زائران اتيوپي با سرتيپ تافري بانتي Bante) (Taferi رئيس شوراي موقت نظامي قبل از عزيمت به مكه در روزنامه آديس زمن به چاپ رسيد. حاج محمد ثاني در سخنراني خود كه به همين مناسبت ايراد نمود به اين سنت اشاره كرد كه پيش از اين براي عزيمت به مكه زائران مي بايست از رئيس دولت اجازه ميگرفتند ولي آنچه موقعيت جديد را با گذشته متفاوت ميكند، اين است كه زايران با حضور متواضعانه مقامات به حج عزيمت مي نمايند.
وي از وزارت كشور، امور خارجه، بهداشت و بانك به خاطر ارائه خدمات و كمكهاي ارزشمندشان به هزاران زائري كه در حال عزيمت به مكه بودند، تشكر نمود. رئيس شوراي موقت نظامي نيز از زائران مسلمان اتيوپي درخواست كرد كه در ملاقاتهاي خود با حجاج سايركشورها در مكه، آنها را از تحولاتي كه در كشور جريان دارد مطلع نمايند و تاكيد كرد كه حكومت، اصل برابري اديان را اجرا خواهد نمود.
در 22 سپتامبر 1975 حكومت جديد اعلام كردكه تعطيلات مذهبي و ملي را براي مسيحيان و مسلمانان رعايت خواهد كرد و بر همين اساس براي نخستين بار عيد قربان (الاضحي) به عنوان تعطيل رسمي در نظر گرفته شد.
هرچند مسلمانان درخواست داشتند كه عيد مزبور را به مدت سه روز جشن بگيرند ولي دولت با لحاظ تاثير جدي يك تعطيلي ممتد بر اقتصاد كشور، با رعايت يك روز براي عيد مسلمانان موافقت كرد. به همين مناسبت مسلمانان مقيم آديس آبابا به طرف كاخ راهپيمايي كردند تا تشكر و خشنودي خود را از تصميم دولت مبني بر اعلان عيد الاضحي به عنوان تعطيل رسمي ابراز نمايند. ژنرال تافري نيز در پاسخ گفت:‹‹ما مي بايد براي عرض تبريك عيد به خدمت شما مي رسيديم هر چند هدف از اين ديدار اين است كه خشنودي خود را ابراز نماييد، ولي شايسته بود ما به ديدار شما ميآمديم چراكه زمان برابري و مساوات تمامي مردم اتيوپي فرا رسيده است.›› همچنين سالروز ولادت پيامبر اكرم(ص) براي نخستين بار در روز سه شنبه 24 مارس 1975 به عنوان تعطيل رسمي اعلام شد. اولين مقاله روزنامه آديس زمن كه پس از انقلاب توسط فردي مسلمان به نام عبدالله طيب به رشته تحرير درآمده بود، با عنوان اسلام و سوسياليسم به چاپ رسيد.
در مقاله وي آمده بودكه برخي افراد از اين حقيقت آگاهي ندارند، اسلام در واقع مقررات كاملي است كه توسط پيامبر در عصر خود به اجرا درآمده است. وي سپس به شرح نظريات اسلام درباره زمين ومالكيت خصوصي پرداخته و نتيجه ميگيرد؛ سوسياليسم اسلامي درباره مالكيت خصوصي موضع خاصي داردكه از كمونيسم شرقي و سرمايه داري غربي متمايز مي باشد.
بديهي است وي در مقاله اش كوشيده بود بين اسلام و اصول سوسياليسم آشتي برقرار سازد. با اين وجود، واكنش جامعه مسلمانان در برابر سوساليسم كه در طول سالهاي حكومت نظاميان(Derg) به دليل فقدان آزاديهاي سياسي خاموش مانده بود يك نوع سكوت رضايتمندانه نبود، بلكه سكوتي به معناي مخالفت ارزيابي مي شود. همچنين بسيار مفيد خواهد بودكه به طور مختصر ديدگاه حكومت درخصوص سازمانهاي ديني وهمچنين ديدگاه جامعه بازاريان و تجار مسلمان را درباره گرايشات رو به افزايش سكولاريستي بررسي نماييم.
حكومت به ويژه پس از اتخاذ رويه ماركسيسم- لنينيسم، به دين به عنوان يك خطر آشكار مي نگريست و با آن سلوكي همراه با ترديد و احتياط داشت، با اين وجود در همان اولين روزهاي پيروزي اين جنبش مردمي به اسلام و مسيحيت وضعيتي برابر اعطا نمود.
معاون دوم رئيس شوراي موقت نظامي، سرهنگ عاتنافو آباتا((Atenafu Abata افرادي را كه اين شايعه بي اساس را مي پراكنند كه فلسفه سوسياليسم يك فسلفه ضد ديني است، محكوم كرد. وي به اين مطلب نيز اشاره كرد كه بزرگان مسلمان و مسيحي در يك نشست مشترك اعلان كرده اند كه سوسياليسم در قرآن و انجيل تجويز شده است!
اما به تدريج ديدگاه خصومت آميز حكومت با دين آشكارگرديد و دستگاه تبليغاتي گسترده دولت فعاليت بدنام كردن و بهتان زدن به بازاريان را آغاز و خصومتش با بخشهايي از نخبگان مذهبي مسلمانان و جامعه بازاريان را علني كرد.
برخي از محققين نظير ماركاكوس (Markakus)و نگا(Nega) به درستي بر اقدامات احتياط آميز اقتصادي جامعه مسلمانان اتيوپي تاكيد كرده و در همان روزهاي نخستين انقلاب، ديدگاه اعضاي اين جامعه را نسبت به رژيم بيان كرده اند. تاجران مسلمان كه فاقد سرمايه كافي بودند و در حاشيه تجارت كشور سود ناچيزي عايدشان مي شد، مي بايست با تاجران هندي، يوناني و ارمني رقابت نمايندكه تجارت مطمئن و پر سود خود را در اتيوپي استحكام بخشيده و از امتيازات و حمايتهاي بهتري برخوردار بودند.
از سال 1976 قيمت كالاهاي اساسي و اقلام مصرفي به ويژه مواد غذايي از قبيل ارزن (Teff)، فلفل و شكر به شدت افزايش يافت و حكومت، بازاريان را مورد سرزنش قرار داده و آنها را به احتكار، سودجويي و تخريب اقتصاد متهم كرد. روزنامه آديس زمن نيزگزارشهايي را درباره ركود بازار به ويژه كمبود شكر منتشر ميكرد. در يكي از اين گزارشهاي رسمي به صراحت اظهار شده بودكه يكي از علل كمبود شكر آز و طمع تاجران عمده فروش است.
در اوج مبارزات دانشجويي بجاي اهداف واقعي،حملات كينه توزانه متوجه بازاريان و تاجران شد وآنها به عنوان استثمارگر و دشمن دهقانان معرفيگرديدند. بازداشتها و اعدامهاي غالبا مخوف و بدون تشريفات قضايي بازاريان و اصناف و همچنين وجود بازرسيهاي متعدد و بي پايان در طول جادههاي اصلي كشور، روند عادي توزيع كالا را مختل كرد. اين بازداشتها و اعدامهاي خودسرانه حتي آن دسته از افرادي كه مشاركتهاي مالي مهمي در بازارهاي متمركز دولتي داشتند و در پاسخ به درخواستهاي حكومت براي كمك به منظور تامين هزينههاي جنگ در شمال كشور مشاركت ميكردند را استثنا نمي كرد. يكي از اين افراد برجسته ‹‹قدير عبا خان›› بودكه پيش از محبوس شدن، چندين سال رئيس كميته بازاريان آديس آبابا بود.
در ژوئيه 1976 دولت اعلام كردكه تعدادي از بازاريان مسلمان و مسيحي را به دليل احتكار فلفل اعدام كرده است. قربانيان مسلمان اين واقعه عبارت بودند از: منور خليل حسين، شيخ جميل ابراهيم، حاج آدم محمد و محمد سيد برهي. به دنبال اعدام اين افراد، روزنامه آديس زمن مقالات متعددي در حمايت از اقدامات حكومت به چاپ رسانده و حتي درخواست نمود كنترل بيشتري بر اقتصاد صورت گيرد.
گزارشات خبري و مقاله هاي منتشر شده در روزنامه آديس زمن كه به طور طبيعي منعكس كننده نظرات دولتي است قبلا زمينه را براي انجام اين گونه اعمال وحشيانه آماده كرده بود. مقالاتي از قبيل‹‹توطئهگران عليه اقتصاد›› و‹‹ بازاريان بي تفاوت›› به طور مرتب درروزنامه ها درج مي شد. اعلاميه اصلاحات ارضي مارس 1975 در ابتدا به نظر مي رسيد كه به سود دهقانان جنوب اتيوپي باشد چراكه دهقانان اين ناحيه را كه عموما مسلمان بودند از استثمار قبيله آمهارا (Amhara) به عنوان صاحبان زمين آزاد كرده بود. با وجود اين، اقدامات بعدي دولت براي ايجاد مزارع اشتراكي موجب گرديد كه حمايت اوليه از اصلاحات ارضي از دست برود. اصلاحات ارضي در شمال، به ويژه براي دهقانان مسلمان نحس بود، زيرا قانوان اصلاحات ارضي استخدام نيروي كار را ممنوع ميكرد و همين موجب شد كه مالكان زمين، دهقانان را از زمين خود بيرون نمايند. طي دو ماه از زمان صدور اعلاميه، دولت مجبور شد اردوگاههايي براي دهقانان مسلمان گجام(Gojjam) بر پا كند و ناخواسته آنان را در جاي ديگري مستقر نمايد.
با ملي شدن زمينهاي شهري و منازل مسكوني اضافي در ژوئيه 1975 بسياري از افراد به ويژه بازرگاناني كه در زمينه واحدهاي مسكوني اجاره اي سرمايه گذاري كرده بودند، از مهمترين منبع درآمدشان محروم شدند. در ليست افرادي كه مبالغ مهمي از طريق اجاره واحدهاي مسكوني و خانه هاي ويلايي درآمد داشتند، نام تعدادي از تاجران مسلمان و نهادهاي اسلامي نيز وجود داشت. با تمام اين فشارها مسلمانان اتيوپي در اقتصاد كشور وكمك به هموطنان خود حضور فعال داشتند. يكي از نشانه هاي اوليه مشاركت فعال مسلمانان اتيوپي در كوشش هاي ملي، نقش جدي آنان در جهت كاهش آلام قحطي بود. در دسامبر 1974 كميته اي تشكيل شد و از مسلمانان درخواست نمود كه پوستهاي گوسفندهاي قرباني خود را در عيد قربان به اين كميته تحويل دهند. همچنين در ژانويه 1975 مسلمانان اتيوپي مبلغ قابل توجهي به قربانيان قحطي كمك كردند. در فوريه 1979 نيز به مناسبت عيد فطر، امام مسجد جامع انور رسما از مومنان درخواست نمود كه در اقدامات كميته كمك به قحطي زدگان مشاركت نمايند. همچنين رهبران مسلمان به منظور جمع آوري كمك، به برخي از كشورهاي خارجي سفر نمودند. در ژوئيه 1978 هياتي متشكل از حاج محمد ثاني، حاج عمر حسين رئيس دادگاههاي شريعت، حاج عبدالرحمن ابوبكر رئيس اداره مساجد و محمد رجاء به مدت دو هفته به اتحاد جماهير شوروي سفر نمودند و پس از ديدار از شهرهاي مسكو، لنينگراد و برخي جمهوريهاي آسياي مركزي به كشور بازگشتند. در سال 1981 در يك كنفرانس مذهبي كه در مسكو برگزار گرديد، هياتي از رهبران مسيحي و مسلمان اتيوپي نيز حضور داشتند. با اين حال از آغاز سال 1979گزارشات رسمي پيرامون اعياد اسلامي كه در روزنامه دولتي آديس زمن به چاپ مي رسيد، به تدريج كوتاهتر مي شد. اين امر نشانگر اين مطلب بود كه دولت به امور مذهبي بي توجهي مينمايد. در سالهاي بعد از ذكر گزارشهاي تفصيلي در خصوص اعياد اسلامي به طور كلي اجتناب شده و فقط براي آگاهي عموم اطلاعيه هايي به چاپ مي رسيد.
با اين وجود انتصاب مسلمانان به مقامات بلند دولتي، هياتهاي ديپلماتيك و ارتش در مقايسه با دورانهاي پيشين قابل توجه مي نمود. طبق نظر كلاپهام(Clapham) در طي دوران سلطنتي حتي يك وزير مسلمان در دولت وجود نداشت و از ميان 138 مقام بلند پايه دولتي، تنها شش پست از آن مسلمانان بود. اين حقيقت به روشني نشان دهنده آن است كه مسلمانان به ميزان اندكي در كشور پستهاي مهم دولتي را در اختيار داشتند. در اوايل روي كار آمدن رژيم نظامي، محمد عبدالرحمان به وزارت بازرگاني، صنعت و جهانگردي منصوب شد. همچنين ناخدا حسن سعيد به مديريت شركت كشتيراني اتيوپي، يوسف احمد به وزارت راه و ترابري و حسين اسماعيل، به رياست وزارت آموزش و پرورش تعيين گرديدند. در ميان اعضاي دايمي كميته مركزي كميسيون تشكيل دهنده حزب كارگران اتيوپي چهار مسلمان وجود داشتند كه عبارت بودند از: عبدالحافظ يوسف مدير سياسي دانشكده فوريه 1976، علي موسي نماينده منطقه گاموگوفا(Gamo Gofa)،يوسف احمد وزير راه و ترابري و حسين اسماعيل مسئول كميسيون امور ايدئولوژي در منطقه كافا(Kafa). در اوايل سال 1980 علي موسي تنها عضو مسلمان(Derg) و حسين اسماعيل ازكميته مركزي حزب كارگران اتيوپي كنار گذاشته شدند.
ناظران امور سياسي اتيوپي در دوران معاصر غالبا به اين مطلب اشاره مينمايندكه مسلمانان اتيوپي به رغم داشتن تاريخ كهن در اين كشور از تشكيلات و زيرساختهاي اساسي در سطح ملي محروم بوده اند، چنانچه نتوانسته اند بر اختلافات قومي و منطقه اي خود فايق آيند. آنان استدلال مي نمايند كه به همين دليل حكومت پادشاه هايله سلاسي توانست اصل وجود مسلمانان را ناديده بگيرد.
با اين وجود برخي تلاشها در دورانهاي مختلف براي ايجاد تشكيلات ديني صورت پذيرفت، ولي درخواستهاي مربوط به شناسايي رسمي اين تشكيلات توسط دولت همواره به دليل فشارهاي كليسا با مخالفت مواجه ميگرديد. در سال تحصيلي 1976- 1975 ميلادي انجمن اسلامي دانشجويان توسط دانشجويان مسلمان دانشگاه آديس آبابا تاسيس شد اما توسط مقامات دانشگاه و با دستور مستقيم وزير كشور فورا تعطيل گرديد. اطلاعات ثبت نشده حكايت دارد كه مهمترين شكايت مسلمانان اتيوپي از رژيم سلطنتي و جانشين آن (درگ)، امتناع دايمي آنها از دادن اجازه براي تشكيل هرگونه انجمن مستقل ميباشد.
همچنين تلاشهاي مستمر مسلمانان براي تامين شناسايي قانوني مجلس اعلاي امور اسلامي اتيوپي در طول دوران حكومت نظاميان به نتيجه نرسيد. هرچند اين مجلس عملا موجوديت و فعاليت داشت ولي موجوديت و فعاليت آن از پايه هاي قانوني يا شناسايي رسمي ناشي نميشد بلكه فعاليت مجلس مديون تصميم جدي، پيگيري و قدرت كساني بود كه آماده بودند به هر قيمتي موجوديت آن را حفظ نمايند.
در دوران جديد به نظر مي رسيد كه تشكيل مجلس اعلاي امور اسلامي، دستاورد مهم و نتيجه مبارزات مسلمانان اتيوپي بوده است. با وجود چالشهاي مبارزات داخلي براي به دست گرفتن قدرت در ميان رهبران مسلمانان و تقسيم شدن آنها به خاطر مجموعه اي از مسايل مانند درگيريهاي شخصي و مشكلات مختلفي از قبيل نداشتن تجربه مديريتي و تشكيلاتي، اختلاف بر سر موضوع تخصيص بودجه و ميزان كنترل بر بخش هاي تشكيل دهنده، مجلس در مجموع توانسته رهبري موثري در امور مسلمانان به ويژه در زمينه مناسبات خود با حكومت و جهان اسلام از خود نشان دهد.
در سپتامبر 1991تجديد ساختار اساسي مجلس آغاز گرديد. پيش از آن در انتخاباتي كه براي رياست مجلس در اكتبر 1990، حدود شش ماه بعد از فوت بناينگذار آن، عالم معروف و محبوب حاج حبيب ثاني صورت گرفته بود، عمر حسين عبدالواحد رئيس دادگاههاي شريعت تا برگزاري انتخابات سراسري و قانوني به رياست موقت مجلس برگزيده شد. اين دومين باري بود كه اعضاي مجلس خودشان رئيس مجلس را انتخاب مي كردند.
از ميان مسايلي كه تاكنون موجب بروز تنش در جامعه مسلمان شده است ميتوان به اعتراض عمومي از عملكرد كميته حج و عمره اشاره كرد. دفتر كميته حج و عمره متهم به رشيوه گيري است زيرا در ميان زائران افرادي از مقامات رژيم سابق و ثروتمندان هستندكه با پرداخت مبالغ هنگفتي به طور غير قانوني از كشور خارج شده اند . همچنين زنان و مردان جوان، در پوشش سفر حج كشور را ترك نموده و پس از ورود به عربستان سعودي به عنوان خدمه محلي استخدام مي شوند.
شكايت ديگر ناشي از اين مساله بود كه از دوران هايله سلاسي تا سقوط رژيم نظامي، كميته حج تحت كنترل مستقيم وزارت كشور و يا امنيت عمومي قرار داشته وكليه اقدامات كميته از قبيل ثبت نام متقاضيان و پيگيري تشريفات سفر تحت نظارت شديد وزارت بوده است، به همين دليل به طور شايسته و صادقانه وظايف خود را نسبت به زايران انجام نداده است.
اما در پايان اين گفتار پيرامون واكنش مسلمانان اتيوپي به تحولات خارجي ميتوان گفت؛ هرگز اين امكان وجود نداشته است كه مسلمانان اتيوپي به طور مستقل و يا برخلاف موضع رسمي دولت نظرات خود را ابراز نمايند. مسلمانان در سالهاي اخير درباره برخي مسايل از قبيل اختلاف اعراب و رژيم اسرائيل غاصب و يا جنگهاي خيلج فارس كوشيدند كه حداقل به طور خصوصي از موضع رسمي فاصله بگيرند. در اوائل اوت 1990 دولت اتيوپي به طور رسمي تهاجم عراق به كويت را محكوم كرد. روزنامه آديس زمن در ماه سپتامبر همان سال گزارشي تحت عنوان مسلمان اتيوپي با اعمال تجاوزكارانه عراق مخالف هستند به چاپ رسانيد. بر طبق اين گزارش، مسلمانان اتيوپي از موضع آن دسته از علماي اسلام حمايت كردندكه تهاجم عراق به كويت وتهديد عليه عربستان سعودي را محكوم كرده بودند. اين گزارش به نقل از رئيس مجلس اعلاي امور اسلامي اتيوپي نوشته بود كه اقدامات صدام حسين با قوانين قرآن كريم مغايرت دارد و مسلمانان اتيوپي اين اقدامات را محكوم مي نمايند. وزير امور خارجه اتيوپي در زمان حضورش در سازمان ملل اعلام كرد كه اتيوپي اقدام عراق عليه كويت را به عنوان اقدامي بر ضد اتيوپي تلقي مي نمايد.
با اين وجود، مبارزه طلبي صدام در برابر غرب و آمريكا دركنار اين واقعيت كه زمان نسبتا زيادي سپري گرديد تا آمريكا نيروهايش را از كويت خارج كند، از وي در نگاه برخي مسلمانان اتيوپي يك قهرمان ساخت، هر چند نه امكان ابراز نظر برايشان فراهم شد و نه شنونده اي كه صداي آنان را بشنود.
* دكتر حسين احمد استاد يار دانشگاه آديس آبابا در اتيوپي مي باشد.
منبع: ماه نامه زمانه
اسلام درجريان نخستين هجرت مسلمانان، قبل از آنكه به مدينه راه يابد، به حبشه وارد شد وحبشه به علت پذيرايي از مسلمانان مهاجر، از جهاد اسلامي مستثني گرديد. طبق نقل قول مورخان، نجاشي نخستين پادشاهي بود كه به اسلام گرويد و مزار وي اكنون زيارتگاه مسلمانان اين كشور است.
هرچند مسلمانان در طي قرون 15 تا 17 ميلادي دولت- شهرهايي مستقل در شرق فلات اتيوپي تاسيس كردند ولي به علت اختلافات قومي با يكديگر اتحاد نداشته و مجبور بودند براي در امان ماندن از تهاجم حكومت مسيحي جزيه سنگيني را به حكومت حبشه بپردازند. سرانجام در دهه دوم قرن 16 .م امام احمد بن ابراهيم الغازي تمامي اين سلطنت ها را با هم متحد كرد و طومار حكومت صليبي را در نورديد. در سال 1529 .م درآخرين شكست در برابر ارتش اتيوپي، امام احمد به جزيرهاي در درياچه تانا گريخت و از حكومت پرتغال درخواست كمك كرد. در سال 1543 .م امام احمد در نبرد با قواي ارتش پرتغال كه به سلاحي جديد مجهز بودند، شكست خورد و با شهادت وي بار ديگر وحدت مسلمانان از ميان رفت.
ساختار بحث
اين تحقيق به سه بخش عمده تقسيم شده كه هر بخش آن بر اساس يك واقعه مهم سياسي و ملي، مانند تغيير رژيم از بخش ديگر آن متمايز مي گردد. در مقدمه، ديدگاه و موضع ايتاليا پيرامون اسلام در دوران اشغال نظامي و دوران پس از آزادي اتيوپي تا سقوط نظام سلطنتي در سال 1974 ميلادي را بررسي ميكنيم.
بخش دوم، تحولات مهم مربوط به اسلام را بين سالهاي1991-1974 مطالعه ميكند و بخش پاياني حوادث بين سالهاي 1991-1993 را به اختصار ارزيابي مي نمايد. در همين راستا تلاش ميشود آن دسته از عناصر ثابت و متغير در سياست رسمي نسبت به اسلام و برداشت آنها از مسلمانان مطالعه و علاوه بر اين، برداشت خود مسلمانان نيز از اين تحولات در دوران ياد شده مشخص گردد. در اين تحقيق از منابع دسته اول و دوم به ويژه روزنامه آديس زمن Addis Zaman بين سالهاي 1993-1974،تعدادي از تحقيقات پيرامون تاريخ سياسي اتيوپي كه از سال 1970 به بعد منتشر شده است و همچنين ميزان محدودي از اطلاعات شفاهي و مجموعهاي از مجلات و روزنامه استفاده شده است.
در واقع، اين تحقيق بخشي از يك تحقيق بزرگتر پيرامون اسلام در اتيوپي از زمان اشغال دولت فاشيستي ايتاليا تا پايان سالهاي دهه 90 مي باشد.
اسلام در اتيوپي (1936-1974)
بدين ترتيب ايتالياييها بودجه ساختن پنجاه مسجد جديد سنگي و احيا شانزده مسجد قديمي را تامين كرده و ثبت نام دانش آموزان مسلمان را در مدارس اسلامي، مانند مدرسه اسلامي هرار افزايش دادند. فقط در سال 1939 دولت ايتاليا يارانه 3585 زائر براي سفر حج تامين و امكانات لازم براي سفر رهبران مذهبي و سياسي مسلمانان اتيوپي از قبيل سلطان اباجبير و شيخ عيسي، به مصر و ساير كشورهاي عربي را فراهم ساخت.
اين نمونه هاي توجه و خيرخواهي ايتالياييها نسبت به اسلام، پاداشهاي مالي و بالاتر از همه احترام آنها به اسلام و فرهنگ مسلمانان تاثير مثبت و پايداري بر مسلمانان اتيوپي باقي گذارد. اين امر نقطه مقابل بيتوجهي و تحقير مسلمين در دورانهاي پيشين و حتي پس از آن بود. بنابراين، دوره حاكميت ايتاليا بر اتيوپي در بين مسلمانان اين كشور به عنوان دوراني از احساس آزادي و بدور از هرگونه تبعيض و ستم تلقي ميگرديد.
شايد اين انتظار وجود داشت كه با توجه به سابقه بي رحمي و شقاوت ايتالياييها نسبت به مسلمانان ليبي،به اين نيكخواهي با ترديد و بلكه دشمني نگريسته شود اما با وجود اين، هيچگونه اقدامي بر ضد ايتاليا صورت نگرفت. مسلمانان اتيوپي از ديرباز از جهان اسلام منزوي مانده بودند و از سوي ديگر اين سياست ايتاليا را با وضعيت داخلي كشور در سالهاي قبل مقايسه ميكردند. درآن سالها مسلمانان به عنوان بيگانه تلقي شده و از تبعيض آشكار و پنهان و انواع مختلف ستم و سركوب آزرده خاطر بودند.
با پايان يافتن دوران اشغال ايتاليا در سال 1941 و بازگشت رژيم سلطنتي به قدرت، بار ديگر دوره جديدي از تعقيب رسمي مسلمانان آغاز گرديد. مسلمانان با عنوان خائنان و همدستان دشمن خوانده مي شدند تا جاييكه اقدامات كيفري عليه عده اي از رهبران و جوامع مسلمان به اجرا در آمد.
به منظور حفظ وحدت ملي، پادشاه جديد با اقدامات رياكارانه خود ميكوشيد رضايت مسلمانان اتيوپي را جلب نمايد به خصوصكه مسلمانان قبلا نمونه حكومتداري ايتاليا را تجربه كرده بودند. پيش از اين ايتالياييها، دادگاههاي شريعت را تاسيس كرده بودند كه اين دادگاهها صلاحيت داشتند به دعاوي حقوقي در زمينه ازدواج، طلاق، ارث و وقف رسيدگي نمايند.هر چند پادشاه هايله سلاسي اجازه داد كه اين دادگاهها عملا فعاليت نمايند اما دستور داد كه مقررات مربوط به مسلمانان از قانون مدني 1960 حذف گردد. هم چنين در زمان تشكيل كميسيون تدوين قوانين در سال 1945 به مسلمانان اجازه مشاركت داده نشد و قانون مدني سال 1960 در خصوص مقررات مربوط به مسلمانان هرگز تعدد زوجات را قانوني نشناخت و در تمام امور ازدواج و مسايل خانوادگي، رويه ها و سنت هاي دين مسيحيت در آن متبلور بود. در حالي كه كميسيون با مقامات ديني مسيحي و دانشوران سنتي آنان مشاوره داشت، از هيچ مسلماني نخواست تا نظراتش را درباره پيش نويس قانون مزبور اظهار نمايد. هرچند در پيش نويس قانون مدني، فصلي تحت عنوان مقررات ويژه مسلمانان درج شده بود اما اين فصل در زمان انتشار قانون مدني حذف گرديد.
در واقع، دادگاههاي شريعت (اسلامي) در اعلاميه سال 1962 در بخش دادگاهها و قانون آيين دادرسي مدني قانوني شناخته نشدند هر چند كه فعاليت آنها عملا استمرار يافت. دولت اميدوار بود با تجويز وجود آنها، بدون اعطاي وضعيت قانوني، اين دادگاهها هم سرانجام مانند خود مسلمانان پژمرده و منقرض شوند.
با وجود اينكه پادشاه هايله سلاسي همواره در سخنرانيهاي خود تاكيد مي كرد كه دين يك امر شخصي است و كشور به همه تعلق دارد اما در عمل به حمايت از پارادايم سنتي كه ملت اتيوپي را با مسيحيت برابر مي دانست پرداخت. وي به دليل اينكه اسلام، به عنوان آنتي تز ملي گرايي اتيوپي مطرح بود سعي داشت با كم شمردن تعداد جمعيت مسلمان كشور اين انديشه متعلق به قرون گذشته را كه اتيوپي جزيره مسيحيت در درياي اسلام است را جاودانه گرداند.
در اين بين برخي از مليگرايان معتقدندكه هيچ گونه سياست رسمي و علني مبني بر سركوب مسلمانان يا تبعيض عليه آنان وجود نداشته (مانند اقداماتي كه در سال 1880 عليه مسلمانان انجام شد) بلكه مسلمين تنها از گردونه حيات ملي منزوي شده و يا مورد بي مهري قرار گرفته اند!
مورتن(Morten) در تحقيق تازه اي در اين خصوص معتقد است نظام سلطنتي در دوران هايله سلاسي كوشيد تا با ترسيم اتيوپي به عنوان يك كشور مسيحي و ايجاد ممانعت در تماس مسلمانان با جهان اسلام، نفوذ مسلمانان را در كشور ريشه كن سازد. به همين دليل براي سفر زيارتي مسلمانان به حج محدوديت جدي ايجاد نمود و از مسافرت برخي از رهبران با نفوذ مسلمانان مانند مفتي سراج، مفتي محمد امان و شيخ سعيد محمد صادق به خارج از كشور جلوگيري كرد. مكانيسم ديگري كه در اين دوره توسط دولت به كار گرفته مي شد استفاده از فرهنگ مسيحي به عنوان وسيله اي براي دستيابي به وحدت ملي بود. در دوران نظام سلطنتي، مسلمانان به عنوان اتباع حكومت مسيحي قلمداد مي شدند نه شهروندي كه مانند هموطن مسيحي اش از حقوقي برابر بهره مند باشد. آنان نمي توانستند اعمال ديني خود را آزادانه و به طور علني انجام دهند، براي خود مسجد بسازند، امكان دستيابي به زمين برايشان دشوار و يا ناممكن مي نمود و از خدمات دولتي و نظامي محروم بودند، حتي استخدام مسلمانان در درجات پايين نظامي منوط به اين بود كه به دين مسيحيت درآيند.
همچنين مسلمانان از سيستم آموزشي موجود ناراضي بودند زيرا اعتقاد داشتند كه اين سيستم از آرمانهاي مسيحيت الهام گرفته است و به موازات آن از گسترش آموزشهاي اسلامي و يا پيوند آن با سيستم آموزشي كشور ممانعت به عمل ميآورد. به همين علت ميزان ثبت نام دانش آموزان مسلمان در مدارس دولتي در برخي از مناطق مانند بالهBALE)) و يا در مراكز دانشگاهي بسيار پايين بود.
در سالهاي حكومت سلطنتي به آموزشهاي ديني مسلمانان كه در مدارس قرآني متمركز بود هم از سوي دولت و هم از سوي كليسا رسما با حقد و حقارت نگريسته مي شد. دليل اين موضع گيري تدريس اسلام در اين مدارس و استفاده از زبان عربي در آنان بود.
ماركاكيس MARKAKIS) )در خصوص اينكه چرا مسلمانان اتيوپي انگيزه اي براي شركت در آموزشهاي جديد نداشته و مشاركت آنها بسيار پايين بود، حقايق ذيل را ذكر ميكند كه با دلايل شفاهي تحقيق حاضر نيز سازگاري دارد: ممنوعيت استفاده از زبان عربي در مدارس دولتي، تبليغ دين مسيحيت تحت پوشش تعاليم اخلاقي، استمرار فعاليت مدارس در روزهاي جمعه و اعياد و تعطيلات ديني مسلمانان، استفاده از آموزش براي تبليغ و گسترش ملي گرايي مورد نظر دولت و بالاخره اين حقيقت كه آموزش و پرورش همواره وسيله اي براي استخدام در ادارات دولتي بوده است.
علت ديگر ناخرسندي مسلمانان از سيستم آموزشي اين بودكه تاسيس مراكز آموزشي اسلامي از حمايت مالي دولت بهره مند نبود. هرچند دولت ادعا ميكرد آموزشهاي مذهبي برعهده نهادهاي ديني است و مدارس سنتي مي بايست خودكفا و خودگردان باشند اما در حقيقت به طور غير مستقيم از طريق اعطاي زمين، معافيت اموال كليسا از پرداخت ماليات و تخصيص بخشي از مالياتهاي آموزشي به كليسا، مدارس ديني مسيحي را تحت حمايت خود قرار مي داد.
بسياري از دهقاناني كه در مزارع متعلق به كليسا كار ميكردند به ويژه در مناطق جنوبي اتيوپي، مسلمان بودند و از طريق پرداخت ماليات به طور غير مستقيم مدارس كليسايي را تقويت ميكردند. از اين رو، مسلمانان اتيوپي در حاليكه سيستم آموزشي دولتي را از طريق پرداخت ماليات، حفظ و تقويت ميكردند حق بهره مندي از آن را نداشتند.
به هر حال به ويژه در سالهاي 1960تا 1970 بروز تحولات جديد درآفريقا، جهان اسلام و اتيوپي منجر به كاهش شدت كنترل در فرصتهاي آموزشي، ثبت نام در خدمات دولتي و سفرهاي خارجي گرديد و اوضاع به تدريج به نفع مسلمانان اتيوپي تغيير يافت.
اسلام در اتيوپي سوسياليست 1991-1975ميلادي
هرچند درباره زمان دقيق و تعداد مردمي كه در تظاهرات شركت داشتند، اختلاف نظر وجود دارد اما اهميت اين راهپيمايي عظيم از سوي بيشتر ناظران مسايل سياسي اتيوپي مورد تاكيد و پذيرش قرار گرفته است. اين تظاهرات به طور موثري افسانه مطرح شده توسط هايله سلاسي مبني براينكه، اتيوپي يك كشور مسيحي است و مسلمانان در آن اقليتي ناچيز هستند را در هم شكست.
له فورت (LEFORT) در اين باره مي نويسد:‹‹… مسلمانان با تظاهرات خود قدرت اسلام را كه براي قرنها توسط دين حاكم خاموش شده بود، آشكار ساختند.››
از سوي ديگر، برخي از محققين، تظاهرات مسلمانان را به عنوان تهديدي براي وحدت ملي برشمرده و ميكوشند در نقاب نظريه پردازيهاي خود، اين افسانه قديميكه اسلام خطري دايمي براي موجوديت اتيوپي است را مطرح نمايند. به عنوان مثال در نظر هاربس (Harbes) اين تظاهرات، سستي و فتور اساسي موجود در شالوده رژيم حاكم را آشكار ساخت، زيرا ادامه حياتش وابسته به روابط نزديك با كليساي ارتدوكس براي توجيه مشروعيت بود، در حاليكه اين كليسا نمايندگي اكثريت جمعيت كشور را بر عهده نداشت. طبق نظركلاپهام(Clapham) صحنه راهپيمايي مسيحيان و مسلمانان كه همدوش يكديگر و با شعارهاي واحدي حركت مي كردند، بزرگترين ضربه سياسي بر مسيحيت مرتجع بود.
تظاهرات20 آوريل 1974در واقع انفجار اوج احساس تحقير و ابراز سازمان يافته خشم و نارضايتي مسلمانان بود كه از ساليان دراز در اعماق قلبشان ميجوشيد. اين اعتراض بيشتر عليه تبعيض و بي عدالتي هاي آشكاري بود كه توسط رژيمهاي گذشته عليه مسلمانان اتيوپي اجرا ميگرديد. علاوه بر اين ميتوان گفت كه اين تظاهرات نقش مهمي در شدت بخشيدن به مخالفت عمومي و بسيج مردمي عليه نظام سلطنتي ايفا كرد. حكومت نيز از اين موضوع آگاه شد كه بايد عنصر اسلام را در توسعه، سياست ملي و تدوين و اجراي تصميمات و سياستهاي اقتصادي- اجتماعي در نظرگيرد.
طبقگزارشات منتشرشده درروزنامهآديسزمن،نخست وزير وقت عندلكاچوماكنون(Endalkachaw Makonnen)
درتاريخ 9 آوريل 1974 با نمايندگان وبزرگان مسلمانان ديدار و گفتگو كرد. اعضاي نمايندگان مذكور قبلا موضوعاتي را براي بحث و گفتگو ارائه كرده بودند كه نخست وزير اطمينان داد به اين مسايل توجه خواهد شد.
نه روز بعد در تاريخ 19 آوريل عندلكاچو مجددا با نمايندگان جامعه مسلمان ملاقات نمود و پيرامون 13 موضوع كه در عريضه 9 آوريل ارائه شده بود بحث و مذاكره صورت پذيرفت. متن و محتواي اين عريضه به روشني در روزنامه ها ذكر نشده بود و مطبوعات تنها به طور كلي مفاد تقاضاها را گزارش كرده بودند. در اين عريضه درخواستهايي به شرح ذيل مطرح شده بود:
1- حمايت دولت از دين اسلام بايد در قانون اساسي بيان و درعمل به اجرا در آيد2- دولت به مسلمانان اجازه دهد كه يك تشكيلات ديني تاسيس نمايند3- دادگاههاي شريعت مي بايست با بودجه معين موجوديت مستقل داشته باشند و اين موضوع در قانون اساسي اصلاحي ذكر گردد4- تعطيلات و اعياد اسلامي به طور رسمي مراعات گردند5- تشكيل انجمن جوانان مسلمان و انجمن زنان مسلمان رسميت يابند6- مسلمانان اجازه داشته باشندكه زمين تملك نمايند7- مسلمانان اتيوپي از حق تملك زمين محروم مي باشند و اين مو ضوع غير واقعي بودن اين جمله پادشاه را ثابت ميكندكه همواره تكرار مي نمايد،كشور به همگي تعلق دارد و دين يك امر شخصي تلقي ميشود. بنابراين كابينه جديد مي بايست به اين مطلب جامه عمل بپوشاند8- مسلمانان اتيوپي بايد اجازه داشته باشندكه در امور اداري، قضايي، خدمات سياسي، ارتش و خدمات دولتي اشتغال داشته و فعاليت نمايند9- دولت بايد از تبليغ و ترويج اسلام حمايت و براي امور تبليغي بودجه اي تخصيص دهد. همچنين مبلغان مسلمان مجاز باشندكه به كشور وارد شوند10- تعليم و تبليغ اسلام بايد از طريق پخش برنامههايي در رسانه هايگروهي صورت پذيرد11- عبارت‹‹ مسلمانان اتيوپي›› مي بايست جايگزين اصطلاح‹‹ مسلمانان مقيم اتيوپي››گردد12- تعاليم اسلام بايد در تمامي مدارس تدريس شود13- دولت به مسلمانان اجازه دهد كه مسجد بسازند وكالاهاي موردنياز براي اين منظور از معافيت گمركي برخوردار گردد.
درباره ماهيت اين تقاضاها دو نكته مهم وجود دارد كه درخور توجه است. نخست به استثناي درخواستهاي شماره چهار، شش و يازده كه از طرف دولت پذيرفته شد، يعني اعلان سه عيد مهم مسلمانان به عنوان تعطيل رسمي، اصلاحات ارضي و به كاربردن رسمي عبارت مسلمانان اتيوپي و شماره هاي دوم و هشتم كه به طور محدود پذيرفته شدند، ساير تقاضاها بايگاني يا مورد تجاهل واقع گرديد. ديگر آنكه تمامي تقاضاها به جز درخواستهاي پنجم و دهم نمايانگر تظلمات هميشگي بر مسلمانان بودند.
تظاهركنندگان مسلمان از مسجد انور راهپيمايي خود را آغاز كرده و با عبور از ميدان دوگل و رسيدن به ميدان صليب به سوي ايستگاه راه آهن ادامه مسير داده و از طريق خيابان چرچيل به آديس كاتاما رسيدند. همگي مسلمانان اعم از پير و جوان و مرد و زن در اين راهپيمايي شركت داشتند و به رغم حضور انبوه جمعيت مسلمانان هيچ گونه مشكل امنيتي به وجود نيامد. بسياري از مسيحيان اتيوپي حمايت خود را از هموطنان مسلمان خود اعلان كرده و دانش آموزان و دانشجويان با پيوستن به آنها از درخواستهاي آنان پشتيباني كردند. تقاضاي اصلي تظاهر كنندگان اجراي مساوات مذهبي بود و اين عده در پلاكاردهايي كه حمل ميكردند خواستار رفع تبعيض مبتني بر وابستگي هاي قومي و ديني بودند. در پلاكارد ديگري نوشته شده بود كه اتيوپي جزيره مردم اتيوپي است و مساوات واقعي تنها از طريق وحدت حاصل مي شود. در مسير راهپيمايي تظاهركنندگان شعارهايي سر مي دادند كه منعكس كننده تقاضايشان جهت مساوات مذهبي بود.
در 22 آوريل نخست وزير با نمايندگان كليساهاي آديس آبابا ديدار كرد و در اين ديدار آنان نظر خود را در خصوص تظاهرات مسلمانان اعلام كردند. نمايندگان كليسا گفتند كه شعارهاي مسلمانان و پلاكاردهايي كه حمل مي كردند، موقعيت تاريخي كشور و وحدت ملي را تهديد مي كند. همچنين اضافه كردند كه هرچند اين اقدامات عميقا رهبران كليساهاي آديس آبابا را نگران ساخته است اما آنان خوددار بوده و تا حد زيادي تحمل و بردباري از خود نشان داده اند.
عندلكاچو از مسيحيان ساكن آديس آبابا به خاطر اينكه با توجه به راهنمايي وي از دست زدن به تظاهرات متقابل امتناع كرده اند، تشكر نمود. روزنامه آديس زمن در همان روز گزارش كرد كه نمايندگان 42 كليسا اعتراض خود را نسبت به تظاهرات مسلمانان و مطالبي كه راجع به مسيحيت اتيوپي بيان شده است، به ابونا تيلوفلوس (Tewoflos) رهبر كليساي ارتدوكس اتيوپي ابراز داشتند.آنان اعلان نمودند كه از روزگار باستان، اتيوپي جزيره مسيحيت بوده و عميقا از اينكه مسلمانان ميگويند اتيوپي جزيره مسيحيت نيست خشمگين هستند.
هرچند كميسيون تدوين قانون اساسي 1975 از لحاظ تعداد اعضا بسيار گسترده بود از جامعه مسلمان اتيوپي فقط يك نماينده در آن منصوبگرديد.كليساي ارتدوكسي اتيوپي در مقام اعتراض به حضور يك عضو مسلمان در كميسيون تدوين قانون اساسي و به دليل مخالفت با خواسته هاي مسلمانان، اعلام كرد در حاليكه از ابقاي زبان امهري به عنوان زبان رسمي كشور به نحوي كه در ماده 4 پيش نويس قانون اساسي پيش بيني شده است استقبال مي كند، اين كليسا اصرار دارد قانون اساسي بايد به اين مطلب تصريح نمايد كه مذهب ارتدوكس اتيوپي، مذهب رسمي كشور خواهد بود.
همزمان در يك جوابيه آشكار به ادعاهايي كه از سوي برخي كشورهاي عربي همسايه مطرح مي شد، كليسا اين مطلب را كه پيروان اديان ديگر غير از مذهب ارتدوكس از مسافرت آزادانه در داخل كشور محروم مي باشند، تكذيب كرد.كليسا همچنين اعلام كرد هرگز دستور نداده كه بايستي قوانين جزايي و مدني بر قوانين كليسايي مبتني گردند.كليسا از ساختن مكانهاي عبادت توسط غير مسيحيان ممانعت نكرده و افرادي را كه خواهان تابعيت اتيوپي هستند مجبور به پذيرش مسيحيت ارتدوكس ننموده است و بر خلاف حكومت اسرائيل، كليساي ارتدوكس خواهان اين نيست كه در آن غير مسيحيان اتباع درجه دوم تلقي گردند.
در 15 سپتامبر 1975 هياتي به سرپرستي حاج محمد ثاني حبيب، امام مسجد انور به همراه نمايندگان مسلمانان استانهاي مختلف كشور با سرهنگ امان ميكائيل عاندوم رئيس شوراي نظاميان (DERg) و وزير دفاع ملاقات نمودند. در اين ديدار امام مسجد انور از طرف مسلمانان اتيوپي حمايت خود را از تحولات جاري اعلام نمود. همچنين يكي از شخصيتهاي معروف و مسلمان از منطقه ولو(Wollo) شيخ محمد سعيد، متولي مسجد جامع نجاشي در آلبوكو (Albukko) از مردم منطقه درخواست كرد از دستورات حكومت جديد پيروي نمايند.
يكي از نخستين آثار و نتايج انقلاب مردمي، انحلال كميته اي بود كه دو مسجد بزرگ شهر آديس آبابا يعني مساجد انور و نور (بني صفر) را اداره ميكرد. در روز جمعه 2 اكتبر، اجتماعي با حضور پنجاه هزار نفر از مسلمانان به رياست صالح كبير رئيس‹‹كميته موقت رمضان›› كه يك هفته قبل تشكيل شده بود، برگزار گرديد و درآن انحلال كميته پيشين كه مساجد انور و بني صفر را اداره ميكرد اعلام شد.
بر طبق تصميم شوراي دولت نظامي موقت، احمد سيد علي به عنوان نماينده مسلمانان در مجلس ملي(Shngo) منصوب شد. احمد كه اصالتا اهل مصوع (Musawwa) بود، در دانشگاه آديس آبابا و ايالات متحده تحصيل كرده وقبلا به استخدام شركت آبيسكو (A.Besse.Co) و وزارت اطلاعات و سازمان جلگه ‹‹آواش›› درآمده بود. همچنين حاج محمد ثاني در سخنراني خود در خطبه عيد فطر كه پس از اولين ماه رمضان از هنگام تشكيل دولت نظامي برگزار شد، حمايت خود را از تحولاتي كه در كشور صورت گرفته، ابراز داشت. وي همچنين به يك سنت قديمي اشاره كرد كه به موجب آن در چنين مناسبتي مسلمانان آديس آبابا مي بايست به كاخ سلطنتي رفته و درآنجا ساعتها در انتظار مي ماندند تا به آنان اجازه داده شود به حضور پادشاه رسيده و او را به خاطر دستاوردهاي درخشانش بستايند و براي وي آرزوي سلامتي و كاميابي نمايند!
وي افزود كه از زمان ظهور انقلاب، مسلمانان ميتوانند اعياد اسلامي را در محوطه مساجد جشن بگيرند و در اين مراسم مقامات دولتي براي عرض تبريك به مسلمانان شركت مي نمايند. به علاوه امام گفت كه درگذشته مسلمانان از مشاركت كامل در اموركشور، تعليم و تربيت، خدمات دولتي و ارتش ممنوع بودند. وي از شوراي شهر درخواست كرد كه قطعه زميني براي ساخت مسجد جديد در اختيار آنها قرار دهد، زيرا مكان فعلي مسجد گنجايش نمازگزاران را ندارد. متعاقب اين تحولات براي نخستين بار در تاريخ كشور، دولت پيام تبريكي به مناسبت پايان ماه مبارك رمضان خطاب به مسلمانان چاپ كرد.
در 21 نوامبر كميته تازه تاسيس حج با تحويل گرفتن اموال و تجهيزات كميته حج سابق فعاليت خود را آغاز كرد. كميته جديد داراي 16 عضو انتخابي بود و آقاي صالح كبير رياست آن را برعهده داشت. وي اعلام كرد كه كميته جديد مسئول فراهم ساختن تشريفات سفر افرادي است كه مي خواهند براي زيارت به مكه و مدينه مسافرت نمايند.
در نوامبر 1974 گزارش مفصلي از ديدار نمايندگان زائران اتيوپي با سرتيپ تافري بانتي Bante) (Taferi رئيس شوراي موقت نظامي قبل از عزيمت به مكه در روزنامه آديس زمن به چاپ رسيد. حاج محمد ثاني در سخنراني خود كه به همين مناسبت ايراد نمود به اين سنت اشاره كرد كه پيش از اين براي عزيمت به مكه زائران مي بايست از رئيس دولت اجازه ميگرفتند ولي آنچه موقعيت جديد را با گذشته متفاوت ميكند، اين است كه زايران با حضور متواضعانه مقامات به حج عزيمت مي نمايند.
وي از وزارت كشور، امور خارجه، بهداشت و بانك به خاطر ارائه خدمات و كمكهاي ارزشمندشان به هزاران زائري كه در حال عزيمت به مكه بودند، تشكر نمود. رئيس شوراي موقت نظامي نيز از زائران مسلمان اتيوپي درخواست كرد كه در ملاقاتهاي خود با حجاج سايركشورها در مكه، آنها را از تحولاتي كه در كشور جريان دارد مطلع نمايند و تاكيد كرد كه حكومت، اصل برابري اديان را اجرا خواهد نمود.
در 22 سپتامبر 1975 حكومت جديد اعلام كردكه تعطيلات مذهبي و ملي را براي مسيحيان و مسلمانان رعايت خواهد كرد و بر همين اساس براي نخستين بار عيد قربان (الاضحي) به عنوان تعطيل رسمي در نظر گرفته شد.
هرچند مسلمانان درخواست داشتند كه عيد مزبور را به مدت سه روز جشن بگيرند ولي دولت با لحاظ تاثير جدي يك تعطيلي ممتد بر اقتصاد كشور، با رعايت يك روز براي عيد مسلمانان موافقت كرد. به همين مناسبت مسلمانان مقيم آديس آبابا به طرف كاخ راهپيمايي كردند تا تشكر و خشنودي خود را از تصميم دولت مبني بر اعلان عيد الاضحي به عنوان تعطيل رسمي ابراز نمايند. ژنرال تافري نيز در پاسخ گفت:‹‹ما مي بايد براي عرض تبريك عيد به خدمت شما مي رسيديم هر چند هدف از اين ديدار اين است كه خشنودي خود را ابراز نماييد، ولي شايسته بود ما به ديدار شما ميآمديم چراكه زمان برابري و مساوات تمامي مردم اتيوپي فرا رسيده است.›› همچنين سالروز ولادت پيامبر اكرم(ص) براي نخستين بار در روز سه شنبه 24 مارس 1975 به عنوان تعطيل رسمي اعلام شد. اولين مقاله روزنامه آديس زمن كه پس از انقلاب توسط فردي مسلمان به نام عبدالله طيب به رشته تحرير درآمده بود، با عنوان اسلام و سوسياليسم به چاپ رسيد.
در مقاله وي آمده بودكه برخي افراد از اين حقيقت آگاهي ندارند، اسلام در واقع مقررات كاملي است كه توسط پيامبر در عصر خود به اجرا درآمده است. وي سپس به شرح نظريات اسلام درباره زمين ومالكيت خصوصي پرداخته و نتيجه ميگيرد؛ سوسياليسم اسلامي درباره مالكيت خصوصي موضع خاصي داردكه از كمونيسم شرقي و سرمايه داري غربي متمايز مي باشد.
بديهي است وي در مقاله اش كوشيده بود بين اسلام و اصول سوسياليسم آشتي برقرار سازد. با اين وجود، واكنش جامعه مسلمانان در برابر سوساليسم كه در طول سالهاي حكومت نظاميان(Derg) به دليل فقدان آزاديهاي سياسي خاموش مانده بود يك نوع سكوت رضايتمندانه نبود، بلكه سكوتي به معناي مخالفت ارزيابي مي شود. همچنين بسيار مفيد خواهد بودكه به طور مختصر ديدگاه حكومت درخصوص سازمانهاي ديني وهمچنين ديدگاه جامعه بازاريان و تجار مسلمان را درباره گرايشات رو به افزايش سكولاريستي بررسي نماييم.
حكومت به ويژه پس از اتخاذ رويه ماركسيسم- لنينيسم، به دين به عنوان يك خطر آشكار مي نگريست و با آن سلوكي همراه با ترديد و احتياط داشت، با اين وجود در همان اولين روزهاي پيروزي اين جنبش مردمي به اسلام و مسيحيت وضعيتي برابر اعطا نمود.
معاون دوم رئيس شوراي موقت نظامي، سرهنگ عاتنافو آباتا((Atenafu Abata افرادي را كه اين شايعه بي اساس را مي پراكنند كه فلسفه سوسياليسم يك فسلفه ضد ديني است، محكوم كرد. وي به اين مطلب نيز اشاره كرد كه بزرگان مسلمان و مسيحي در يك نشست مشترك اعلان كرده اند كه سوسياليسم در قرآن و انجيل تجويز شده است!
اما به تدريج ديدگاه خصومت آميز حكومت با دين آشكارگرديد و دستگاه تبليغاتي گسترده دولت فعاليت بدنام كردن و بهتان زدن به بازاريان را آغاز و خصومتش با بخشهايي از نخبگان مذهبي مسلمانان و جامعه بازاريان را علني كرد.
برخي از محققين نظير ماركاكوس (Markakus)و نگا(Nega) به درستي بر اقدامات احتياط آميز اقتصادي جامعه مسلمانان اتيوپي تاكيد كرده و در همان روزهاي نخستين انقلاب، ديدگاه اعضاي اين جامعه را نسبت به رژيم بيان كرده اند. تاجران مسلمان كه فاقد سرمايه كافي بودند و در حاشيه تجارت كشور سود ناچيزي عايدشان مي شد، مي بايست با تاجران هندي، يوناني و ارمني رقابت نمايندكه تجارت مطمئن و پر سود خود را در اتيوپي استحكام بخشيده و از امتيازات و حمايتهاي بهتري برخوردار بودند.
از سال 1976 قيمت كالاهاي اساسي و اقلام مصرفي به ويژه مواد غذايي از قبيل ارزن (Teff)، فلفل و شكر به شدت افزايش يافت و حكومت، بازاريان را مورد سرزنش قرار داده و آنها را به احتكار، سودجويي و تخريب اقتصاد متهم كرد. روزنامه آديس زمن نيزگزارشهايي را درباره ركود بازار به ويژه كمبود شكر منتشر ميكرد. در يكي از اين گزارشهاي رسمي به صراحت اظهار شده بودكه يكي از علل كمبود شكر آز و طمع تاجران عمده فروش است.
در اوج مبارزات دانشجويي بجاي اهداف واقعي،حملات كينه توزانه متوجه بازاريان و تاجران شد وآنها به عنوان استثمارگر و دشمن دهقانان معرفيگرديدند. بازداشتها و اعدامهاي غالبا مخوف و بدون تشريفات قضايي بازاريان و اصناف و همچنين وجود بازرسيهاي متعدد و بي پايان در طول جادههاي اصلي كشور، روند عادي توزيع كالا را مختل كرد. اين بازداشتها و اعدامهاي خودسرانه حتي آن دسته از افرادي كه مشاركتهاي مالي مهمي در بازارهاي متمركز دولتي داشتند و در پاسخ به درخواستهاي حكومت براي كمك به منظور تامين هزينههاي جنگ در شمال كشور مشاركت ميكردند را استثنا نمي كرد. يكي از اين افراد برجسته ‹‹قدير عبا خان›› بودكه پيش از محبوس شدن، چندين سال رئيس كميته بازاريان آديس آبابا بود.
در ژوئيه 1976 دولت اعلام كردكه تعدادي از بازاريان مسلمان و مسيحي را به دليل احتكار فلفل اعدام كرده است. قربانيان مسلمان اين واقعه عبارت بودند از: منور خليل حسين، شيخ جميل ابراهيم، حاج آدم محمد و محمد سيد برهي. به دنبال اعدام اين افراد، روزنامه آديس زمن مقالات متعددي در حمايت از اقدامات حكومت به چاپ رسانده و حتي درخواست نمود كنترل بيشتري بر اقتصاد صورت گيرد.
گزارشات خبري و مقاله هاي منتشر شده در روزنامه آديس زمن كه به طور طبيعي منعكس كننده نظرات دولتي است قبلا زمينه را براي انجام اين گونه اعمال وحشيانه آماده كرده بود. مقالاتي از قبيل‹‹توطئهگران عليه اقتصاد›› و‹‹ بازاريان بي تفاوت›› به طور مرتب درروزنامه ها درج مي شد. اعلاميه اصلاحات ارضي مارس 1975 در ابتدا به نظر مي رسيد كه به سود دهقانان جنوب اتيوپي باشد چراكه دهقانان اين ناحيه را كه عموما مسلمان بودند از استثمار قبيله آمهارا (Amhara) به عنوان صاحبان زمين آزاد كرده بود. با وجود اين، اقدامات بعدي دولت براي ايجاد مزارع اشتراكي موجب گرديد كه حمايت اوليه از اصلاحات ارضي از دست برود. اصلاحات ارضي در شمال، به ويژه براي دهقانان مسلمان نحس بود، زيرا قانوان اصلاحات ارضي استخدام نيروي كار را ممنوع ميكرد و همين موجب شد كه مالكان زمين، دهقانان را از زمين خود بيرون نمايند. طي دو ماه از زمان صدور اعلاميه، دولت مجبور شد اردوگاههايي براي دهقانان مسلمان گجام(Gojjam) بر پا كند و ناخواسته آنان را در جاي ديگري مستقر نمايد.
با ملي شدن زمينهاي شهري و منازل مسكوني اضافي در ژوئيه 1975 بسياري از افراد به ويژه بازرگاناني كه در زمينه واحدهاي مسكوني اجاره اي سرمايه گذاري كرده بودند، از مهمترين منبع درآمدشان محروم شدند. در ليست افرادي كه مبالغ مهمي از طريق اجاره واحدهاي مسكوني و خانه هاي ويلايي درآمد داشتند، نام تعدادي از تاجران مسلمان و نهادهاي اسلامي نيز وجود داشت. با تمام اين فشارها مسلمانان اتيوپي در اقتصاد كشور وكمك به هموطنان خود حضور فعال داشتند. يكي از نشانه هاي اوليه مشاركت فعال مسلمانان اتيوپي در كوشش هاي ملي، نقش جدي آنان در جهت كاهش آلام قحطي بود. در دسامبر 1974 كميته اي تشكيل شد و از مسلمانان درخواست نمود كه پوستهاي گوسفندهاي قرباني خود را در عيد قربان به اين كميته تحويل دهند. همچنين در ژانويه 1975 مسلمانان اتيوپي مبلغ قابل توجهي به قربانيان قحطي كمك كردند. در فوريه 1979 نيز به مناسبت عيد فطر، امام مسجد جامع انور رسما از مومنان درخواست نمود كه در اقدامات كميته كمك به قحطي زدگان مشاركت نمايند. همچنين رهبران مسلمان به منظور جمع آوري كمك، به برخي از كشورهاي خارجي سفر نمودند. در ژوئيه 1978 هياتي متشكل از حاج محمد ثاني، حاج عمر حسين رئيس دادگاههاي شريعت، حاج عبدالرحمن ابوبكر رئيس اداره مساجد و محمد رجاء به مدت دو هفته به اتحاد جماهير شوروي سفر نمودند و پس از ديدار از شهرهاي مسكو، لنينگراد و برخي جمهوريهاي آسياي مركزي به كشور بازگشتند. در سال 1981 در يك كنفرانس مذهبي كه در مسكو برگزار گرديد، هياتي از رهبران مسيحي و مسلمان اتيوپي نيز حضور داشتند. با اين حال از آغاز سال 1979گزارشات رسمي پيرامون اعياد اسلامي كه در روزنامه دولتي آديس زمن به چاپ مي رسيد، به تدريج كوتاهتر مي شد. اين امر نشانگر اين مطلب بود كه دولت به امور مذهبي بي توجهي مينمايد. در سالهاي بعد از ذكر گزارشهاي تفصيلي در خصوص اعياد اسلامي به طور كلي اجتناب شده و فقط براي آگاهي عموم اطلاعيه هايي به چاپ مي رسيد.
با اين وجود انتصاب مسلمانان به مقامات بلند دولتي، هياتهاي ديپلماتيك و ارتش در مقايسه با دورانهاي پيشين قابل توجه مي نمود. طبق نظر كلاپهام(Clapham) در طي دوران سلطنتي حتي يك وزير مسلمان در دولت وجود نداشت و از ميان 138 مقام بلند پايه دولتي، تنها شش پست از آن مسلمانان بود. اين حقيقت به روشني نشان دهنده آن است كه مسلمانان به ميزان اندكي در كشور پستهاي مهم دولتي را در اختيار داشتند. در اوايل روي كار آمدن رژيم نظامي، محمد عبدالرحمان به وزارت بازرگاني، صنعت و جهانگردي منصوب شد. همچنين ناخدا حسن سعيد به مديريت شركت كشتيراني اتيوپي، يوسف احمد به وزارت راه و ترابري و حسين اسماعيل، به رياست وزارت آموزش و پرورش تعيين گرديدند. در ميان اعضاي دايمي كميته مركزي كميسيون تشكيل دهنده حزب كارگران اتيوپي چهار مسلمان وجود داشتند كه عبارت بودند از: عبدالحافظ يوسف مدير سياسي دانشكده فوريه 1976، علي موسي نماينده منطقه گاموگوفا(Gamo Gofa)،يوسف احمد وزير راه و ترابري و حسين اسماعيل مسئول كميسيون امور ايدئولوژي در منطقه كافا(Kafa). در اوايل سال 1980 علي موسي تنها عضو مسلمان(Derg) و حسين اسماعيل ازكميته مركزي حزب كارگران اتيوپي كنار گذاشته شدند.
ناظران امور سياسي اتيوپي در دوران معاصر غالبا به اين مطلب اشاره مينمايندكه مسلمانان اتيوپي به رغم داشتن تاريخ كهن در اين كشور از تشكيلات و زيرساختهاي اساسي در سطح ملي محروم بوده اند، چنانچه نتوانسته اند بر اختلافات قومي و منطقه اي خود فايق آيند. آنان استدلال مي نمايند كه به همين دليل حكومت پادشاه هايله سلاسي توانست اصل وجود مسلمانان را ناديده بگيرد.
با اين وجود برخي تلاشها در دورانهاي مختلف براي ايجاد تشكيلات ديني صورت پذيرفت، ولي درخواستهاي مربوط به شناسايي رسمي اين تشكيلات توسط دولت همواره به دليل فشارهاي كليسا با مخالفت مواجه ميگرديد. در سال تحصيلي 1976- 1975 ميلادي انجمن اسلامي دانشجويان توسط دانشجويان مسلمان دانشگاه آديس آبابا تاسيس شد اما توسط مقامات دانشگاه و با دستور مستقيم وزير كشور فورا تعطيل گرديد. اطلاعات ثبت نشده حكايت دارد كه مهمترين شكايت مسلمانان اتيوپي از رژيم سلطنتي و جانشين آن (درگ)، امتناع دايمي آنها از دادن اجازه براي تشكيل هرگونه انجمن مستقل ميباشد.
همچنين تلاشهاي مستمر مسلمانان براي تامين شناسايي قانوني مجلس اعلاي امور اسلامي اتيوپي در طول دوران حكومت نظاميان به نتيجه نرسيد. هرچند اين مجلس عملا موجوديت و فعاليت داشت ولي موجوديت و فعاليت آن از پايه هاي قانوني يا شناسايي رسمي ناشي نميشد بلكه فعاليت مجلس مديون تصميم جدي، پيگيري و قدرت كساني بود كه آماده بودند به هر قيمتي موجوديت آن را حفظ نمايند.
در دوران جديد به نظر مي رسيد كه تشكيل مجلس اعلاي امور اسلامي، دستاورد مهم و نتيجه مبارزات مسلمانان اتيوپي بوده است. با وجود چالشهاي مبارزات داخلي براي به دست گرفتن قدرت در ميان رهبران مسلمانان و تقسيم شدن آنها به خاطر مجموعه اي از مسايل مانند درگيريهاي شخصي و مشكلات مختلفي از قبيل نداشتن تجربه مديريتي و تشكيلاتي، اختلاف بر سر موضوع تخصيص بودجه و ميزان كنترل بر بخش هاي تشكيل دهنده، مجلس در مجموع توانسته رهبري موثري در امور مسلمانان به ويژه در زمينه مناسبات خود با حكومت و جهان اسلام از خود نشان دهد.
در سپتامبر 1991تجديد ساختار اساسي مجلس آغاز گرديد. پيش از آن در انتخاباتي كه براي رياست مجلس در اكتبر 1990، حدود شش ماه بعد از فوت بناينگذار آن، عالم معروف و محبوب حاج حبيب ثاني صورت گرفته بود، عمر حسين عبدالواحد رئيس دادگاههاي شريعت تا برگزاري انتخابات سراسري و قانوني به رياست موقت مجلس برگزيده شد. اين دومين باري بود كه اعضاي مجلس خودشان رئيس مجلس را انتخاب مي كردند.
از ميان مسايلي كه تاكنون موجب بروز تنش در جامعه مسلمان شده است ميتوان به اعتراض عمومي از عملكرد كميته حج و عمره اشاره كرد. دفتر كميته حج و عمره متهم به رشيوه گيري است زيرا در ميان زائران افرادي از مقامات رژيم سابق و ثروتمندان هستندكه با پرداخت مبالغ هنگفتي به طور غير قانوني از كشور خارج شده اند . همچنين زنان و مردان جوان، در پوشش سفر حج كشور را ترك نموده و پس از ورود به عربستان سعودي به عنوان خدمه محلي استخدام مي شوند.
شكايت ديگر ناشي از اين مساله بود كه از دوران هايله سلاسي تا سقوط رژيم نظامي، كميته حج تحت كنترل مستقيم وزارت كشور و يا امنيت عمومي قرار داشته وكليه اقدامات كميته از قبيل ثبت نام متقاضيان و پيگيري تشريفات سفر تحت نظارت شديد وزارت بوده است، به همين دليل به طور شايسته و صادقانه وظايف خود را نسبت به زايران انجام نداده است.
اما در پايان اين گفتار پيرامون واكنش مسلمانان اتيوپي به تحولات خارجي ميتوان گفت؛ هرگز اين امكان وجود نداشته است كه مسلمانان اتيوپي به طور مستقل و يا برخلاف موضع رسمي دولت نظرات خود را ابراز نمايند. مسلمانان در سالهاي اخير درباره برخي مسايل از قبيل اختلاف اعراب و رژيم اسرائيل غاصب و يا جنگهاي خيلج فارس كوشيدند كه حداقل به طور خصوصي از موضع رسمي فاصله بگيرند. در اوائل اوت 1990 دولت اتيوپي به طور رسمي تهاجم عراق به كويت را محكوم كرد. روزنامه آديس زمن در ماه سپتامبر همان سال گزارشي تحت عنوان مسلمان اتيوپي با اعمال تجاوزكارانه عراق مخالف هستند به چاپ رسانيد. بر طبق اين گزارش، مسلمانان اتيوپي از موضع آن دسته از علماي اسلام حمايت كردندكه تهاجم عراق به كويت وتهديد عليه عربستان سعودي را محكوم كرده بودند. اين گزارش به نقل از رئيس مجلس اعلاي امور اسلامي اتيوپي نوشته بود كه اقدامات صدام حسين با قوانين قرآن كريم مغايرت دارد و مسلمانان اتيوپي اين اقدامات را محكوم مي نمايند. وزير امور خارجه اتيوپي در زمان حضورش در سازمان ملل اعلام كرد كه اتيوپي اقدام عراق عليه كويت را به عنوان اقدامي بر ضد اتيوپي تلقي مي نمايد.
با اين وجود، مبارزه طلبي صدام در برابر غرب و آمريكا دركنار اين واقعيت كه زمان نسبتا زيادي سپري گرديد تا آمريكا نيروهايش را از كويت خارج كند، از وي در نگاه برخي مسلمانان اتيوپي يك قهرمان ساخت، هر چند نه امكان ابراز نظر برايشان فراهم شد و نه شنونده اي كه صداي آنان را بشنود.
* دكتر حسين احمد استاد يار دانشگاه آديس آبابا در اتيوپي مي باشد.
منبع: ماه نامه زمانه