![شيوه رفتار امام زمان(علیه السلام) با دشمنان شيوه رفتار امام زمان(علیه السلام) با دشمنان](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/77b62091-98f8-4ef1-83a9-1c7df1a369d5.jpg)
![شيوه رفتار امام زمان(علیه السلام) با دشمنان شيوه رفتار امام زمان(علیه السلام) با دشمنان](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1012/5124.jpg)
شيوه رفتار امام زمان(علیه السلام) با دشمنان
در اين ميان، اگر اشخاص، احزاب و گروههايى بخواهند با ايجاد مشكلات، مانع اين قيام عظيم شوند يا با اخلالگرى حركت قيام او را كند نمايند، دشمنان سرسخت بشريّت و دين الهى محسوب مىشوند و كيفر آنان جز نابودى به دست قدرتمند حضرت مهدى نخواهد بود.
افراد اخلالگر در انقلاب امام، كسانى هستند كه دستشان به خون بشريّت آلوده است يا انسانهاى بىتفاوتى هستند كه در برابر جنايات تجاوز گران، سكوت پيشه كرده، ولى در برابر حضرت، پرچم مخالفت بر مىدارند و يا كج فهمانى هستند كه درك خود را بر سخن حضرت برترى مىدهند. طبيعى است كه بايد آنان با قاطعيت تمام سركوب شوند تا جامعه بشرى براى هميشه از شرّ آنان مصون بماند. از اين رو، روش و سياست حضرت مهدى(عج) با آنان بسيار قاطعانه و بدون اغماض است.
در اين مقاله به بررسى دو مطلب اساسى كه از روايات فهميده مىشود، مىپردازيم:
الف) قاطعيت امام(ع) در رويارويى با دشمنان
1. جنگ و كشتار
حسن بن هارون مىگويد: در محضر امام صادق(ع) بودم. معلّى بن خنيس از حضرت پرسيد: آيا هنگامى كه حضرت قائم(عج) ظهور كند، برخلاف روش اميرمؤمنان(ع) در برخورد با مخالفان رفتار مىكند؟ امام(ع) فرمود: «آرى؛ على(ع) ملايمت و نرمش را در پيش گرفت؛ چون مىدانست پس از او دشمنان بر ياران و شيعيانش چيرگى پيدا مىكنند؛ ولى سياست حضرت قائم(عج) قهر و غلبه و به اسارت گرفتن آنان است؛ زيرا مىداند كه پس از او كسى بر شيعيان تسلّط نخواهد يافت».(2)
حضرت رضا(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه قائم ما ظهور كند، جز خون ريختن (و كشتن دشمنان) و عرق كردن(3) (در اثر جنگ و تلاش زياد) و خوابيدن بر زين اسبها (به سبب پيكارهاى فراوان) نخواهد بود».(4)
مفضل مىگويد: امامصادق(ع) يادى از حضرت قائم(عج) بهميانآورد. من عرض كردم: اميدوارم كه برنامه و حكومت حضرت به آسانى برقرار شود. حضرت فرمود: «خير؛ چنان نمىشود مگر آن كه سختىهاى بسيارى را ببينيد».(5)
امام صادق(ع) مىفرمايد: «على(ع) فرمود: براى من روا بود كه فراريان را به قتل برسانم و زخميان را بكشم؛ ولى دست به اين كار نزدم؛ براى اين كه اگر شيعيان قيام كردند، زخميانشان را به قتل نرسانند؛ ولى براى حضرت قائم(عج) جايز و رواست و زمينه وجود دارد كه فراريان را به قتل برساند و زخميان را نابود گرداند».(6)
امام باقر(ع) مىفرمايد: «اگر مردم مىدانستند كه حضرت قائم(عج) چه برنامهاى دارد و چه كارهايى انجام مىدهد، اكثر آنان آرزو مىكردند كه هرگز آن حضرت را نبينند؛ زيرا حضرت كشتار زيادى مىكند و به يقين اوّلين كشتار را در قبيله قريش خواهد داشت. پس از قريش نخواهد گرفت جز شمشير و به آنان نخواهد داد مگر شمشير. حضرت مهدى(عج) كار را به جايى مىرساند كه بسيارى از مردم مىگويند. اين شخص از آلمحمد(ص) نيست و اگر از اهل بيت پيامبر(ص) بود، رحم مىكرد».(7)
نيز آن حضرت مىفرمايد: «حضرت مهدى(عج) با برنامهاى نو، سنّتى جديد و قضاوتى تازه قيام مىكند. بر عربها روزگار بسيار سختى خواهد بود و شايسته شأن و موقعيت او جز كشتن دشمنان نيست».(8)
2. اعدام و تبعيد
امام باقر(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، بر يك يك ناصبيان، ايمان را عرضه مىكند، اگر به حقيقت، آن را بپذيرند، آنان را رها مىسازد و گرنه هر كس كه ايمان را نپذيرفت، گردنش را مىزند يا از او جزيه مىگيرد - چنانكه امروز از اهل ذمّه مىگيرند - و او را به روستاها و آبادىهاى دور تبعيد مىكند».(10)
امام صادق(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه قائم ما ظهور كند، دشمنان ما را از چهرههاىشان تشخيص مىدهد. آنگاه آنان را از سر و پاهاىشان مىگيرد و با شمشير به آنان مىزند (وآنان را نابود مىكند)».(11)
3. قطع دست
امام صادق(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه قائم ما قيام كند، بنى شيبه را دستگير كرده، دستهاىشان را قطع مىكند و آنان را در ميان مردم مىگرداند و اعلام مىكند كه اينان دزدان خانه خدا هستند».(13)
نيز مىفرمايد: «نخستين رويارويى، برخورد حضرت با بنى شيبه است. دستهاى آنان را قطع مىكند و بر كعبه مىآويزد و از سوى حضرت اعلام مىشود كه اينان دزدان خانه خدايند».(14)
شيبه، در فتح مكه مسلمان گشت و پيامبر(ص) او را كليددار خانه كعبه كرد و طايفه بنىشيبه تا مدّتها كليددار و پرده دار خانه خدا بودند.(15)
مرحوم مامقانى مىگويد: بنى شيبه از دزدان خانه خدايند و إن شاء اللَّه دستهاىشان به اين جُرم، قطع مىشود و بر ديوار كعبه آويزان مىگردد.(16)
ب) برخورد با گروههاى مختلف
1. قوم عرب
نيز آن حضرت در حالى كه با دست به گلوى خود اشاره مىكرد، فرمود: «ميان ما و عرب راهى جز بريدن سرها نمانده است».(18) شايد مراد، زمامداران و فرمانروايان خود سر آنان است و يا مراد پيروان مذهب ديگر اسلامى باشد.
امام صادق(ع) در زمينه ستيز با قريش مىفرمايد: «هنگامى كه حضرت قيام كند ... قريش را هدف قرار مىدهد. از آنان نمىستاند جز شمشير و به آنان نمىدهد جز شمشير».(19)
شايد مراد از «از قريش نمىگيرد مگر شمشير» اين باشد كه قريش از حضرت فرمانبردارى نمىكنند و در اخلالگرى وايجاد مشكلات مىكوشند و بهطور مستقيم و غير مستقيم سبب پيكار و جنگ با حضرت مىشوند و حضرت نيز جز اسلحه، روش ديگرى را مناسب نمىبيند.
2. اهل كتاب
امام فرمود: «اين آيه درباره قائم(عج) فرود آمده است؛ هنگامى كه عليه يهود، نصارا،صابئيان، مادى گرايان و برگشتگان از اسلام و كافران در شرق و غرب كره زمين قياممىكند و اسلام را به آنان پيشنهاد مىنمايد. هر كس از روى ميل پذيرفت، دستور مىدهد كه نماز بخواند وزكات بدهد وبر طبق آن چه فرد مسلمان مأمور به انجام آن است، رفتار نمايد و هر كس مسلمان نشود، گردنش را مىزند تا آن كه در شرق و غرب جهان، يك كافر برجاىنماند».
عبداللَّه بن بكير پرسيد: قربانت گردم، در روى زمين مردم بسيارى هستند؛ چگونه حضرت مىتواند همه آنان را مسلمان كند يا گردن بزند؟
امام كاظم(ع) فرمود: «وقتى خداوند چيزى را اراده كند، چيز اندك را بسيار و بسيار اندك مىگرداند».(21)
شهر بن حوشب مىگويد: حجاج به من گفت: اى شهر! در قرآن آيهاى است كه مرا خسته كرده است (و معناى آن را نمىفهمم). گفتم: كدام آيه؟ گفت: آنجا كه خداوند مىفرمايد: (وإن من أهل الكتاب إلاّ ليؤمننّ به قبل موته؛(22) هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر آن كه قبل از مرگش ايمان مىآورد) و مكرر اتفاق افتاده است كه فردى نصرانى يا يهودى را پيش من مىآورند وگردنش را مىزنم و آنگاه به لبهايش خيره مىشوم، ولى حركتى نمىكند تا اين كه نفس او قطع مىشود.
شهر بن حوشب مىگويد: به او گفتم: معناى آيه، اين نيست كه تو پنداشتى؛ بلكه مراداين است كه وقتى پيش از قيامت، عيسى بن مريم از آسمان فرود آيد و به حضرتقائم(عج) اقتدا كند، در آن هنگام هيچ يهودى و نصرانى نمىماند، مگر آن كه پيش از مرگ به او ايمان مىآورد.
حجاج پرسيد: اين تفسير را از كجا فرا گرفتهاى و چه كسى آن را به تو آموخته است؟ گفتم: اين تفسير را امام باقر(ع) فرمود. حجاج گفت: از چشمهاى زلال به دست آوردهاى.(23)
رسول خدا(ص) مىفرمايد: «قيامت برپا نمىشود، مگر آن كه با يهود بجنگيد. آنگاه يهوديان (شكست خورده) مىگريزند و پشت سنگها پنهان مىشوند؛ ولى سنگ فرياد مىزند: اى مسلمان! اى بنده خدا! اين يهودى پشت من پنهان شده است».(24)
رسول خدا(ص) مىفرمايد: «... يهوديانى كه با دجّال هستند، مىگريزند و پنهان مىشوند؛ ولى درختان و سنگها فرياد برمىآورند: اى روح اللَّه! اين يهودى است. حضرت نيز آنان را مىكشد و كسى را بر جاى نمىگذارد».(25)
البته از روايات ديگرى فهميده مىشود كه ستيز و رويارويى حضرت با اهل كتاب هميشه يكسان نبوده، بلكه در مواردى با دريافت جزيه به آنان اجازه مىدهد به دين خودشان بر جاى بمانند و با گروهى به بحث و مناظره بپردازد و آنان را با اين روش به اسلام دعوت مىكند و ممكن است بگوييم در آغاز قيام با آنان به بحث مىپردازد و با كسانى كه حق را پنهان سازند، مىجنگد.
ابوبصير مىگويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: حضرت قائم(عج) تا پايان زندگانى در مسجد سهله (كوفه) خواهد ماند؟ فرمود: «آرى». پرسيدم: اهل ذمّه، در نظرش چگونه خواهند بود؟ فرمود: «با آنان از راه مسالمتآميز وارد مىشود؛ همچنانكه پيامبر(ص) رفتار مىكرد. آنان در حال خوارى جزيه مىپردازند».(26)
ابن اثير مىگويد: در آن روزگار هيچ اهل ذمّهاى نمىماند كه جزيه بپردازد.(27)
ابنشوذب مىگويد: بدين علّت به حضرت قائم(عج) مهدى مىگويند كه به سوى يكى از كوههاى شام هدايت مىشود و در آنجا اسفار تورات را خارج مىسازد و با آن با يهوديان به بحث و مناظره مىپردازد و گروهى از آنان به دست حضرت اسلام مىآورند».(28)
3. فرقههاى باطل و منحرف
راوى گفت: مىگويند كه اگر حضرت ظهور كند، همه كارها و فعّاليتها به نفع حضرت خواهد بود و ايشان خونى نمىريزد. امام(ع) فرمود: «خير؛ به خدا سوگند (اينچنين نخواهدشد) تا اين كه ما وشما خون آنان را بريزيم و عرق را از خويش پاك كنيم» و با دست مبارك به پيشانى اشاره كرد.(29)
اميرمؤمنان(ع) پس از شكست خوارج به هنگام گذشتن از كشتگان آنان فرمود: «آن كس شما را به كشتن داد كه شما را فريفت».
پرسيده شد: او كيست؟ فرمود: «شيطان و نفسهاى پليد» اصحاب گفتند: خداوند، ريشه آنان را تا پايان دنيا قطع كرد.
حضرت پاسخ داد: «خير؛ سوگند به آن كه جانم در دست اوست، آنان در صلبهاى مردان و رحم زنان خواهند بود و پى در پى خروج خواهند كرد تا آنكه به سركردگى شخصى به نام اشمط بين رودهاى دجله و فرات خروج كنند. در آن روزگار مردى از اهلبيت ما به جنگ او مىرود و او را به هلاكت مىرساند و از آن پس هيچ قيامى از خوارج تا روز قيامت نخواهد بود».(30)
نيز آن حضرت درباره فرقه بتريه(31) مىفرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، به سوى كوفه رهسپار مىشود. در آنجا تعداد ده هزار نفر - كه آنان را بتريه مىنامند، در حالى كه سلاح بر دوش گرفتهاند - جلوِ حضرت را مىگيرند و مىگويند: از همانجا كه آمدهاى، بازگرد؛ زيرا ما به فرزندان فاطمه نيازى نداريم. حضرت شمشير مىكشد و همگى را از دم تيغ مىگذراند».(32)
4. مقدس نماها
حضرت مهدى(عج) در پشت شهر نجف، از ظهر روز دوشنه تا شامگاه بر آنان شمشير مىكشد و همه را از دم تيغ مىگذراند. در اين نبرد از ياران حضرت حتى يك نفر زخمى نمىشود».(33)
ابوحمزه ثمالى مىگويد: امام باقر(ع) مىفرمود: «مشكلاتى كه صاحب اين امر، هنگام ظهور، از مردم مىبيند، به اندازهاى مشكلات پيامبر(ص) يا بيشتر از آن است».(34)
فضيل مىگويد، امام صادق(ع) فرمود: «هنگامى كه قائم ما قيام كند، بيش از آن چه پيامبر(ص) از جاهلان دوران جاهليت ناراحتى ديد، از جاهلان رنج و ناراحتى خواهد ديد».
پرسيدم: چگونه و چرا؟ فرمود: «پيامبر(ص) در روزگارى مبعوث شد كه مردم سنگ و چوب و بتهاى تراشيده شده را مىپرستيدند، ولى قائم ما در روزگارى قيام مىكند كه با قرآن عليه حضرت احتجاج مىكنند و آيات را عليه آن حضرت تأويل مىنمايند».(35)
نيز آن حضرت مىفرمايد: «حضرت قائم(عج) آن قدر از انسانها مىكشد تا ساق پا را خون فرا مىگيرد. شخصى از فرزندان پدرش به حضرت اعتراض شديد مىكند و مىگويد: مردم را از خود دور مىكنى؛ همچنانكه گوسفندان را رم مىدهند! آيا اين روش، طبق دستور رسول خدا(ص) است؟
يكى از ياران حضرت از جاى برمى خيزد و مىگويد: سكوت مىكنى يا گردنت رابزنم!؟
حضرت عهد و پيمانى را كه از رسول خدا(ص) همراه دارد، بيرون مىآورد و ارائهمىكند».(36)
امام صادق(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، گروهى از دين و ولايت خارج مىشوند؛ در صورتى كه پنداشته مىشد كه آنان از پيروان حضرت مىباشند. نيز افرادى ولايت حضرت را مىپذيرند؛ در صورتى كه مانند آفتابپرستان و ماهپرستان بودند».(37)
5. ناصبىها
امام باقر(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، بر يك يك ناصبيان ايمان را عرضه مىكند؛ اگر پذيرفتند، آنان را رها مىسازد و گرنه گردنشان را مىزند، يا از آنان جزيه مىگيرد. چنانكه امروز از اهل ذمّه جزيه مىگيرند و آنان را از شهرها به روستاها (و كشتزارها) تبعيد مىكنند».(39)
مرحوم مجلسى مىگويد: شايد اين حكم مربوط به آغاز قيام باشد؛ زيرا ظاهر روايات اين است كه از آنان جز ايمان پذيرفته نمىشود و اگر نپذيرند، كشته مىشوند.(40)
ابوبصير مىگويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: رفتار امام مهدى(عج) با ناصبىها و كسانى كه با شما دشمنى دارند، چگونه خواهد بود؟ فرمود: «اى ابا محمد! در دولت و حكومت ما، مخالفان بهرهاى نخواهند داشت. خداوند براى ما خونهاىشان را در آن هنگام حلال خواهد كرد؛ ولى امروز خونشان بر ما و شما حرام است. پس كسى تو را فريب ندهد و بدان روزگارى كه قائم ما قيام كرد، حضرت براى خدا و رسولش و براى ما انتقام خواهد گرفت».(41)
6. منافقان
امام صادق(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، نيازى ندارد كه از شما درخواست يارى كند و نسبت به بسيارى از شما منافقان، حدّ خدا را جارى مىكند».(44)
امام حسين(ع) به فرزندش امام سجاد(ع) مىفرمايد: «سوگند به خدا كه خون من از جوشش باز نمىايستد تا اين كه خداوند، مهدى(عج) را برانگيزد. آن حضرت به انتقام خون من از منافقان فاسق و كافر، هفتاد هزار نفر را مىكشد».(45)
امام باقر(ع) مىفرمايد: «چون حضرت قائم قيام كند ... به كوفه مىآيد و در آنجا همه منافقان را (كه به امامت حضرت عقيده ندارند) به قتل مىرساند و كاخهاى آنان را ويران مىكند و با جنگجويان آنان مىجنگد و آن قدر از آنان مىكشد تا خداوند خشنود گردد».(46)
7. شيطان
حضرت مهدى پيشانى او را مىگيرد و گردنش را مىزند و آن هنگام، روز وقت معلوم است كه مهلت شيطان به پايان مىرسد».(48)
پي نوشت :
1. نعمانى، غيبة، ص231؛ عقد الدرر، ص226؛ اثبات الهداة، ج3، ص539؛ حلية الابرار، ج2، ص628؛ بحارالانوار، ج52، ص353.
2. برقى، محاسن، ص320؛ كافى، ج5، ص33؛ علل الشرائع، ص150؛ التهذيب، ج6، ص155؛ وسائل الشيعه، ج11، ص57؛ مستدرك الوسائل، ج11، ص58؛ جامع احاديث الشيعه، ج13، ص101.
3. شايد مراد از «العرق» رگ، و كنايه از گردن زدن باشد.
4. نعمانى، غيبة، ص285؛ اثبات الهداة، ج3، ص543.
5. نعمانى، غيبة، ص284؛ اثبات الهداة، ج3، ص543.
6. نعمانى، غيبة، ص231؛ ر. ك: التهذيب، ج6، ص154؛ وسائل الشيعه، ج11، ص57؛ بحارالانوار، ج52، ص353؛ مستدرك الوسائل، ج11، ص54.
7. نعمانى، غيبة، ص231؛ عقد الدرر، ص227؛ اثبات الهداة، ج3، ص539؛ بحارالانوار، ج52، ص354.
8. بحارالانوار، ج52، ص349.
9. مفيد، ارشاد، ص364؛ روضة الواعظين، ج2، ص265؛ كشف الغمّه، ج3، ص255؛ صراط المستقيم، ج2، ص253؛ اثبات الهداة، ج3، ص527؛ بحارالانوار، ج52، ص338، 349.
10. كافى، ج8، ص227؛ اثبات الهداة، ج3، ص450؛ مرآة العقول، ج26، ص160؛ بحارالانوار، ج52، ص375.
11. احقاق الحق، ج13، ص357؛ المحجّه، ص429.
12. عيون اخبار الرضا، ج1، ص273؛ علل الشرائع، ج1، ص219؛ بحارالانوار، ج52، ص313.
13. علل الشرائع، ج2، ص96؛ بحارالانوار، ج52، ص317.
14. نعمانى، غيبة، ص165؛ بحارالانوار، ج52، ص351، 361.
15. اسد الغابة، ج3، ص7، 372.
16. تنقيح المقال، ج2، ص246.
17. نعمانى، غيبة، ص122؛ بحارالانوار، ج52، ص355.
18. نعمانى، غيبة، ص122؛ بحارالانوار، ج52، ص355.
19. نعمانى، غيبة، ص165؛ بحارالانوار، ج52، ص355.
20. آل عمران (3) آيه 84.
21. عياشى، تفسير، ج1، ص183؛ نورالثقلين، ج1، ص362؛ اثبات الهداة، ج3، ص549؛ تفسير صافى، ج1، ص267؛ بحارالانوار، ج52، ص340.
22. نساء (4) آيه 159.
23. تفسير قمى، ص146؛ احقاق الحق، ج13، ص332؛ العرائس الواضحه، ص209؛ بحارالانوار، ج14، ص349.
ابناثير مىگويد: در آن روزگار هيچ اهل ذمّهاى نمىماند كه جزيه بپردازد. شايد مراد اين باشد كه اهل ذمّه يا اسلاممىآوردند يا كشته مىشدند. البته رواياتى نيز برخلاف اين معنا وارد شده است ؛ نهايه، ج5، ص197.
24. احمد، مسند، ج2، ص398، 520.
25. احمد، مسند، ج3، ص367؛ حاكم، مستدرك، ج4، ص503؛ ر. ك: ابنحمّاد، فتن، ص159؛ ابنماجه، سنن، ج2، ص1359.
26. بحارالانوار، ج52، ص376.
27. نهايه، ج5، ص197.
28. عقد الدرر، ص40.
29. نعمانى، غيبة، ص283؛ بحارالانوار، ج52، ص357.
30. مروج الذهب، ج2، ص418.
31. بتريه يكى از فرقههاى زيديه از پيروان كثيرالنوى مىباشند. آنان عقايد مشابهى با سليمانيه يكى ديگر از فرقههاى زيديه دارند. در اسلام و كفر عثمان توقف و ترديد دارند. در مسائل اعتقادى مشرب اعتزال و در فروع فقهى بيشتر پيرو ابوحنيفه هستند. گروهى از آنان نيز پيرو شافعى يا مذهب شيعه مىباشند؛ بهجة الآمال، ج1، ص95؛ ملل و نحل، ج1، ص161.
32. ارشاد، ص364؛ كشف الغمّه، ج3، ص255؛ صراط المستقيم، ج2، ص354، روضة الواعظين، ج2، ص265؛ اعلامالورى، ص431؛ بحارالانوار، ج52، ص328.
33. دلائل الامامه، ص241؛ طوسى، غيبة، ص283؛ اثبات الهداة، ج3، ص516؛ بحارالانوار، ج2، ص598.
34. نعمانى، غيبة، ص297؛ حلية الابرار، ج2، ص361؛ بحارالانوار، ج52، ص362؛ بشارة الاسلام، ص222.
35. همان جا.
36. اثبات الهداة، ج3، ص585؛ بحارالانوار، ج52، ص387.
37. نعمانى، غيبة، ص317؛ طوسى، غيبة، ص273؛ بحارالانوار، ج52، ص363، 329.
38. تفسير فرات، ص100؛ بحارالانوار، ج52، ص372.
39. كافى، ج8، ص227؛ اثبات الهداة، ج3، ص450؛ بحارالانوار، ج52، ص375؛ تنقيح المقال، ج2، ص43.
40. مرآة العقول، ج26، ص160.
41. بحارالانوار، ج52، ص376.
42. فتح (48) آيه 25.
43. كمال الدين، ج2، ص461؛ المحجّه، ص206؛ احقاق الحق، ج13، ص357.
44. التهذيب، ج6، ص172؛ وسائل الشيعه، ج11، ص382؛ ملاذ الاخيار، ج9، ص455.
45. ابنشهرآشوب، مناقب، ج4، ص85؛ بحارالانوار، ج45، ص299.
46. اثبات الهداة، ج3، ص528؛ بحارالانوار، ج52، ص338.
47. حجر (15) آيه 38.
48. عياشى، تفسير، ج2، ص243؛ اثبات الهداة، ج3، ص551؛ تفسير صافى، ج1، ص906؛ تفسير برهان، ج2، ص343؛ بحارالانوار، ج60، ص254.
علاّمه سيد محمد حسين طباطبائى، روايت ديگرى را به همين مضمون از تفسير قمى آورده، در دنباله آن مىفرمايد: روايات وارد شده از اهل بيت(ع) در تفسير اكثر آيات قيامت كه گاهى آيات را به ظهور حضرت مهدى(عج) و گاهى به رجعت و گاهى به قيامت تفسير مىكند، شايد بدين لحاظ است كه اين سه روز در ظاهر شدن حقايق شريكند؛ هر چند از حيث شدت و ضعف با هم اختلاف دارند؛ الميزان فى تفسير القرآن، ج12، ص184؛ الرجعة فى احاديث الفريقين.