آخرين پادشاه
علل برگزاري
شاه با برپايي اين جشن سعي داشت كه بر وجود نهاد سلطنت در ايران به مدت دو هزار و پانصد سال و تداوم آن تا فرمانروايي خود تاكيد كند. او همچنين قصد داشت به جهانيان بفهماند كه ايران كشور بزرگي شده است و او به عنوان پادشاه اين كشور، خود را وارث و نگهبان يك تاج و تخت 2500 ساله مي داند.2 در اولين جلسه كميسيون نظام جشن شاهنشاهي هدف از اين جشن چنين بيان شده است: «منظور از برگزاري جشن مزبور قاعدتا بايستي شناساندن قدمت شاهنشاهي ايران باشد كه مدت 25 قرن تمام، عليرغم تمام سوانح و حوادث تاريخ دوام يافته و پيوسته بر اميال و آرزوهاي ملت منطبق بوده است. پس مفهوم واقعي اين جشن آن است كه شاهنشاه ايران كه به حقيقت مظهر كمال آمال و آرزوهاي ملت ايران بوده بايستي به همين نحو از طرف تمام ملل عالم شناخته شود.»3 دومين هدف شاه از برپايي اين مراسم كسب وجهه بين المللي براي حكومت و تحكيم مشروعيت سلسله پهلوي بود تا بتواند در سايه آن اعتماد دولتمردان بيگانه را براي سرمايهگذاري بيشتر در ايران بدست آورد.4 اهميت اين امر زماني براي شاه بيشتر آشكار گرديد كه دولت انگليس در سال 1347.ش اعلام كرد قصد دارد نيروهاي خود را تا اواسط سال 1350 از خليج فارس خارج كند. از آن تاريخ بود كه شاه سرگرم طرح ريزي برنامههايي جهت ورود ايران به صحنه خالي قدرت در منطقه شد. بنابراين با برپايي اين ضيافت جهاني، شاه قصد داشت به دنيا نشان دهد همانگونه كه ميتواند سران كشورها را به مدت يك هفته پذيرايي كند، توانايي كنترل خليج فارس و درياي عمان را نيز دارد. در اسناد سفارت آمريكا در اين رابطه ميخوانيم: «شاه از طريق برگزاري اين مراسم به جهانيان اعلام كرد كه ايران به خانواده ملل مدرن جهان پيوسته است. همچنين او صراحتا اعلام كرد ايران در اين بخش از جهان، نقش ايجاد كننده ثبات را ايفا خواهد كرد.»5
خود بزرگ بيني و برتري جويي نيز از ديگر انگيزههاي شاه در برگزاري جشن 2500 ساله به شمار ميرفت. او در مقايسه با بسياري از شخصيتهاي مطرح جهان نه از نسب و نه از كمال بهرهاي داشت. شاه در جهت كسب اعتبار، اميدوار بود كه با پيوند دادن خود به تاريخ 2500 ساله پادشاهي و احياي باستان گرايي و با ناديده گرفتن تاثير عميقي اسلام در گذشته ايران، خود را در برابر جهانيان به عنوان پادشاهي توانا و بي همتا قلمداد كند.6
نحوه تدارك جشن
بعد از برگزاري مراسم تاجگذاري بيشترين فعاليت رژيم پهلوي به تدارك برپايي اين جشن معطوف شد. براي مدتي بيش از چهار سال قسمت اعظم كار سازمانهاي دولتي اختصاص به آن داشت كه در اين جهت بكوشند و برنامه تنظيم كنند. سال 1350 سال كوروش كبير نام گرفت و همه چيز به آن اختصاص يافت. يك سال تمام آرم و طرح اين جشن را به همه جا آويختند و روي جلد كتابها و مجلات و حتي دفترچه يادداشت محصلين چاپ كردند.13
يكصد هواپيماي باربري ارتش و تعداد زيادي كاميون و تريلر در مدت نه ماه كليه اثاثيه اقامتگاه سران را به شيراز منتقل و از شيراز به وسيله كاميونهاي ارتشي به تخت جمشيد حمل كردند.14 در همان حال اسدالله علم، با ميلياردها ريال بودجه كار جشنها را پيش مي برد. به سفارش او بنايي عظيم در مدخل تهران شبيه برج ايفل و با مخارج هزارها برابر بيشتر ساخته ميشد. تشكيلات اشرف - خواهر شاه- نيز با هياهو و تبليغات بسيار از هر سرمايه دار سي هزار تومان دريافت كرد تا به نام هر كدام مدرسهاي به يادبود اين جشنها ساخته شود. براين اساس ميبايست 2500 مدرسه ساخته شود كه هرگز نيمي از آن هم ساخته نشد.15 براي باشكوه جلوه دادن اين نمايش، كميته برگزاري جشن از تمام موسسات تزئيناتي و آرايشگران و خياطان طراز اول اروپا دعوت به همكاري كرد. خيلي زود در پايين تخت جمشيد، مساحتي حدود 6500 متر مربع را تقريبا هفتاد چادر پوشاند كه ژانسن دكوراتور فرانسوي آنها را با كريستال، چيني، آستر ابريشمي، مخمل سرخ و چلچراغ درخشان آراسته16 و خانم مرسيه آنها را تزئين كرده بود.17 البته پيش از آنكه فكر پروژه چادرهاي سران مطرح باشد همه امكانات و تلاشها مصروف آن بود تا هتل تخت جمشيد آماده و بازسازي شود تا به عنوان اقامتگاه سران مورد استفاده قرار گيرد. اما سرانجام در نيمه اول سال 1349 طرح احداث چادرهاي مخصوص سران مطرح شد.18
اين چادرها كه همگي داراي تهويه مطبوع بودند با كريستالهاي«باكارت»، چيني هاي «ليموژ» و پارچه هاي نخي«پورتالت» تزئين شده بودند19و در داخل هر چادر ابريشمي، يك اتاق نشيمن بزرگ، اتاق خواب و آشپزخانه وجود داشت.20
آرايشگران طراز اول از سالنهاي«كارتيا» و«آلكساندر» پاريس به تخت جمشيد پرواز كردند. اليزابت آردن يك نوع كرم صورت توليد كرده و نام آن را فرح گذاشت تا در جعبه هاي مخصوص به ميهمانان هديه شود. «باكارا» يك گيلاس پايهدار كريستال طراحيكرد و «سرالين» جايگاه مدعوين را از روي طرح سفالهاي قرن پنجم پيش از ميلاد ساخت. «رابرت هاويلند» فنجانهايي تهيه كرد كه در طول جشن فقط يكبار مورد مصرف مهمانان قرارگرفت. «پورتو» نيز كه يكي از بزرگترين توليد كنندگان ملافه و روميزي فرانسه بود، روميزيهاي رسمي و ملافههاي مهمانان را تهيه كرد. «لان ون» يونيفرمهاي جديدي براي كارمندان دربار تهيه كرد كه هر يك از اين لباسهاي مخصوص، حدود پانصد ساعت وقت گرفته و در هر يك از آنها بيش از دو كيلو نخهاي ابريشمي به كار برده شده بود.21 همچنين ساخت بيست هزار مدال يادبود به موسسه «آرتوس برتران» فرانسوي سفارش داده شد.22
براي تامين روشنايي محل جشن از تهران و شيراز شش هزار مايل كابل كشي شده و بيست مايل حلقه گل زينتي شامل 000،130 لامپ مصرف گرديده بود. ماكس بلوئه فرانسوي با 259 23 سرآشپز و پيش خدمت ده روز پيش از برگزاري مراسم جشن به ايران آمد و سرپرستي پذيراييها را بر عهده گرفت. همچنين در اين مراسم ششصد روزنامه نگار، عكاس، فيلمبردار24 و مفسر از سراسر جهان، كه حتي برخي از آنان به هزينه دولت ايران به شيراز آمده بودند، خبرهاي اين مراسم خيره كننده را به سرعت براي جهانيان مخابره ميكردند.25 بعد از تهيه مفصل اين همه امكانات، يك چيز بسيار مهم كه بايد در نظر گرفته ميشد، اقدامات امنيتي و محافظت از محل جشن بود. در اين مورد سه مركز نظامي و سازمانهاي مهمي از نيروي هوايي، اطراف تخت جمشيد را به دقت حفاظت ميكردند. در شروع اين جشنها عده زيادي محض احتياط بازداشت شده بودند و چنين به نظر ميرسيد كه تا شعاع 120 كيلومتري تخت جمشيد هيچ گونه مزاحمي وجود ندارد. حساسيت نسبت به نگاه خارجيان به قدري بود كه حتي فقر را در روستاهاي مخروبه تخت جمشيد با ديوارهاي آجري بلند محبوس و از چشم بينندگان مخفي كردند. 26در شيراز نيز بيش از دويست تن از دانشجويان تحت بازداشت بودند. اقدامات شديد امنيتي در مجموع بر كشور فضايي همچون حكومت نظامي حكمفرا كرده بود. دهكده سران نيز توسط چهار هزار تكاور تفنگدار نيروي دريايي و يك سيستم فوق العاده امنيتي خودكار كه به چشم نميآمد، محافظت مي شد. ارتش در تمام مدت برگزاري جشن به حالت آماده باش درآمده بود. صدها هواپيمايي كه شاه تا آن زمان خريده بود، آماده محافظت از او بودند كه بزرگان جهان را به ميهماني شب تخت جمشيد فراخوانده بود.27 اما علي رغم تلاش گسترده رژيم براي جلوگيري از خرابكاري در طول برگزاري جشن، گروههاي مخالف طي عملياتي با منفجر كردن قسمتي از تاسيسات برق پايتخت، براي مدتي برق بخشي از تهران را قطع كردند. آنها حتي سعي داشتند كه يك هواپيماي متعلق به شركت «ايران اير» را بربايند كه متعاقب عدم توفيق در اين كار نه تن از مخالفان دستگير شدند.28
برگزاري مراسم
نوزدهم مهر ماه شاه به همراه خاندان سلطنتي وارد شيراز شد و فرداي آن روز به اتفاق تمام مقامات لشگري، دولتي و خانواده خود به پاسارگارد- اولين پايتخت دولت هخامنشيان- رفت و در كنار آرامگاه كوروش نطق معروف خود را ايراد كرد. شاه بعد از انجام مراسم تشريفات، در حالي كه سكوت تمام فضا را پر كرده بود، نطق خود را چنين آغاز كرد: «كوروش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه هخامنشي، شاه ايران زمين، از جانب من شاهنشاه ايران و از جانب ملت من بر تو درود باد.» شاه كه اصولا مردي كم رو و كم حرف بود در هنگام ايراد اين نطق، هيجاني غير عادي از خود نشان داد و پيش از آنكه سخنانش را خطاب به پادشاه مرده تمام كند، مكث كرد. در نهايت وي سخنانش را با اين جملات به پايان رسانيد: «كوروش! شاه بزرگ، شاه شاهان، آزادمرد آزادمردان و قهرمان تاريخ ايران و جهان، آسوده بخواب زيرا كه ما بيداريم و همواره بيدار خواهيم بود.»30 گفته ميشود پس از آنكه نطق شاه تمام شد، ناگهان باد شديدي از سطح بيابان برخاست و گرد و خاك بسياري در چشم تماشاچيان پاشيد. درآن هنگام همه اين واقعه را به فال نيك گرفتند!31
روز 21 مهرماه وقت آن فرا رسيده بود كه شاه از مهمانان خارجي استقبال به عمل آورد. در برنامه استقبال از مهمانان خارجي، سران كشورها به دو دسته تقسيم شده بودند. دسته نخست در برگيرنده سلاطين و امپراطوراني نظير هايله سلاسي امپراطور حبشه، قابوس سلطان عمان، ملك حسين پادشاه اردن و… بودند. دسته دوم نيز شامل روساي جمهور، امرا و شيوخ خليج فارس بود. از دسته اول، شاه شخصا در تخت جمشيد استقبال ميكرد و در آنجا مراسم سان و موزيك و پرچم اجرا ميشد. براي دسته دوم، نخست وزير در فرودگاه شيراز برنامه استقبال را اجرا ميكرد.32 زمانيكه تمام مهمانان به جز نيكسون و پمپيدو روساي جمهور آمريكا و فرانسه (آنان معاونان خود را به اين جشن راهي كردند) به تخت جمشيد وارد شدند، مراسم ضيافتي در چادر بزرگ و اصلي جشن برپا شد. در ضيافت مذكور شاه نطقي در تمجيد تاريخ شاهنشاهي ايران و تلويحا از اقدامات خود قرائت كرد. بعد از آن نيز هايلاسلاسي امپراطور حبشه از سوي مدعوين به خاطر برپايي چنين مراسم باشكوهي از شاه تقدير و تشكر كرد و پس از آن مهمانان مشغول پذيرايي از خود شدند.
لازم به ذكر است غذاهاي ضيافت تخت جمشيد را رستوران ماكسيم(گرانترين رستوران فرانسه) تهيه ميكرد كه چندين موسسه عمده فرانسوي و سوئسي نيز به آن كمك ميكردند. صورت غذاي ضيافتهاي جشن نيز با جوهر سياه روي صفحات پوست آهو نقش شده و با يك ريسمان طلايي به صورت يك كتاب كوچك با جلد ابريشمي آبي صحافي شده بود.»33
غذاها نيز شامل تخم بلدرچين با خاويار، خوراك خرچنگ، كباب بره با قارچ، طاووس بريان انباشته از جگر غاز و دسر شامل: تمشك تازه محصول فرانسه با لعاب انجير و تمشك مخصوص بود. همچنين رستوران ماكسيم در حدود 25 هزار بطري شراب مخصوص براي ميهمانان تهيه ديده بود.34 اين در حالي بود كه در تمام مدت ضيافت، دسته اركستر«بلرهاوس» كه نيكسون آنرا فرستاده بود براي حاضرين مينواختند.35
در روز دوم اقامت مهمانان در تخت جمشيد، شاه بار عام داد و ضيافتي غير رسمي در چادر بزرگ برپا كرد. سپهبد فريدون سنجر كه در اين جشن ژنرال آجوداني پادشاه كشور لسوتو را عهده دار بوده است ضيافت آن شب را چنين توصيف ميكند: «اوايل شب من و پادشاه لسوتو و همراهان وارد سالن شديم. ميز بزرگ را برداشته و به جاي آن تعداد زيادي ميز و صندلي در محوطه سالن چيده بودند. من وقتي ديدم كه شاه و صدر هيات رئيسه شوروي] نيكلا پادگورني [ و ملك حسين، مثل سه نفر دوست صميمي گرد يك ميز جمع شده اند، تعجب كردم… خلاصه غوغايي بود. ميز به وسيله سران كشورهاي عربي وعجمي و سياه و سفيد، آفريقايي و آسيايي و اروپايي، خاور دور و نزديك اشغال شده بود. صداي قهقهه و بگو بخند فضاي سالن را پركرده بود… در اين گيرودار از گوشه سالن دري به روي حضار باز شد و صداي دلنواز تار، آهنگي از آهنگهاي اصيل ايراني را پخش كرد… پس از چند لحظه، اولين دسته از نوازندگان و رامشگران و رقاصه هاي زيبا روي ايراني ظاهر شدند. آنها… به همان حال ايستاده، تارها به زير بغل و ويولونها زير چانه به ترنم پرداختند. پشت سر دسته اول، دسته دوم و همينطور دسته سوم و چهارم و… ظاهر ميشدند و هر دسته در گوشهاي، كنار ميزي به هنرنمايي و رقص و پايكوبي پرداختند. لازم به ذكر است كه تمام اين دسته هاي ساز زن و ضربگير و رقاصه، ملبس به يك نوع لباس نبودند. بلكه هر دسته، ملبس به لباس محلي مخصوص يك منطقه از كشور بود. از هر طرف سالن صدايي و آهنگي از تار و ضرب و زنگوله دستي خانمهاي رقاصه به گوش ميرسيد. ساعت در حدود يك يا دو بعد از نصف شب بود كه محفل عيش و سرور به پايان رسيد و حضار با قهقهههاي مستانه و تلوتلو خوران سالن را ترك كردند.»36
بعد از ظهر روز 23 مهرماه جشن شاهنشاهي به مرحله حساس خود رسيد. قرار بود در اين روز سربازان دورههاي مختلف تاريخ ايران با لباس همان دوران رژه بروند. براي آرايش اين سربازان، پنج هزار كيلو پشم و مو به اندازه مصرف يك سال تئاترهاي اروپا37 از خارج آورده شده بود. براي اجراي اين برنامه چند نفر كارشناس خارجي كه با حقوقها و دستمزدهاي گزاف استخدام شده بودند توانستند طرح لباسها، ادوات و تجهيزات اين قشون هزار نفري را تهيه و بر اجراي آن نظارت نمايند.38
مراسم روز رژه با ورود شاه و خانواده سلطنتي به جايگاه كه پايين ديواره هاي تخت جمشيد بنا شده بود حالت رسمي به خود گرفت و لحظه اجرا با به صدا درآمدن شيپورها فرا رسيد. مراسمي كه شاه براي آن لحظه شماري ميكرد آماده بود تا چشم مهمانان را به خود خيره كند. يكي از نويسندگان غربي كه در اين مراسم شركت داشته است صحنه رژه را چنين توصيف ميكند: «ريشهاي پرپشت و مجعد مادها و پارسها، ريشهاي نوك تيز صفويان، سبيلهاي چخماقي سربازان قاجار، سپرها و نيزه ها، پرچمهاي سه گوشه، قداره ها و خنجرهاي جنگجويان باستاني همه در آنجا بود، در زير آفتاب … ولي در پناه چترهاي آفتابي، مهمانان روي تختگاه زير خرابه هاي قدرت كوروش نشسته بودند و اين رژه احساس برانگيز را تماشا ميكردند. در اين رژه ميشد نگهبانان كاخهاي هخامنشي، جنگجويان پارت، سوار نظام خشايار شاه، تخت روانها، ارابه ها، شترهاي جمازه، توپخانه فتحعلي شاه، جنگجويان سواحل بحر خزر و خليج فارس، نيروهاي هوايي، تانكها و زناني كه اخير به استخدام نيروهاي مسلح درآمده بودندرا مشاهده كرد.»39
شاه در افتتاح اين مراسم گفته بود:« هدف اين است كه عظمت ارتش ايران در ادوار قديم و جديد به نمايش درآمده و نشان داده شود كه ارتش ايران همانند سپاهيان روزگار هخامنشي، آرماني را كه استقلال و شرافت ملي با موازين اخلاقي و بشري درآميخته مقدس ميشمارند.»40 اين نمايش ارتش هزار نفري، حدود يك ساعت مدعوين را سرگرم خود كرد و شاه را راضي نگهداشت.41
روز بعد از رژه، بيشتر مهمانان ايران را ترك كردند و فقط چند نفر از جمله ملك حسين، هايلاسلاسي و فرانكو براي افتتاح ميدان شهياد(آزادي) و ورزشگاه آريامهر(آزادي) نزد شاه ماندند در روز 26 مهرماه شاه جهت مصاحبه در كاخ سعدآباد حضور يافت كه يكصد و سي نفر از برجسته ترين خبرنگاران جهان در آن شركت داشتند. يوسف مازندي خبرنگار سابق يونايتدپرس در ايران طي سوال جنجال برانگيزي از شاه پرسيد: « اعليحضرت، در اين هنگام كه ايران ميليونها دلار به بانكها و دولتهاي خارجي بدهي دارد،42 چطور مبادرت به صرف هزينه اي اين چنين سنگين براي جشنهاي شاهنشاهي ميشود؟ آيا اين صلاح كشور و شخص اعليحضرت بود؟» شاه پس از لحظهاي تامل گفت: «مي توان مطمئن بود كه در سوال شما سوء نيت نيست. بايد توجه داشت كه براي بزرگداشت و شناساندن تاريخ درخشان يك ملت به جهان، هزينه هرچه باشد، زياد نيست.»43
خبرنگار ديگري از كشور سوئد از شاه پرسيد: «آيا ممكن است شاهنشاه درباره هزينه جشن توضيح دهند؟ به ما ارقام مختلفي از دويست ميليون دلار تا دو ميليارد دلار گفته شده است. شاه در پاسخ گفت: «فكر ميكنيد همين دو مهماني دو ميليارد دلار خرج داشته باشد؟ بنابراين به من بگوييد كه قيمت يك كيلو گوشت چقدر است؟»44
نكته اي كه ضرورت دارد در اينجا به آن اشاره شود، وضعيت زندگي مردم ايران در زمان برگزاري جشن است. هنگاميكه مهمانان خارجي در تخت جمشيد جگر غاز و خاويار ميخوردند، هزاران ايراني در ايالت سيستان و بلوچستان وحتي در روستاهاي فارس گرسنه بودند.45
پرفسور جيمز بيل، استاد و مدير مركز مطالعات بين المللي كالج ويليام ومري آمريكا كه يكسال قبل از برپايي جشن به ايران سفر كرده بود در مقدمه كتابش، درباره فقر روستاهاي استان فارس(محل برگزاري جشنهاي دوهزارو پانصد ساله) مينويسد: «در سال 1970 از ايران بازديد كردم و شاهد فقر مرگبار در روستاهاي استان فارس بودم. دوبار با چشم خود ديدم كه كودكان گرسنه، علف و ريشه بوتههاي مزارع نزديك روستاي خود را مي خوردند.»46
دكتر كاتوزيان، استاد اقتصاد دانشگاه كنت انگلستان كه يك سال بعد از برپايي جشنهاي شاهنشاهي از شيراز ديدن كرده است صحنه هاي اسفناك حلبي آبادهاي شيراز را چنين توصيف ميكند: «شهري كه محل برگزاري جشنهاي ساليانه هنر بود47 سواي محله هاي متعدد فقير نشين، دوحلبي آباد بزرگ نيز داشت كه به خوبي از انظار پنهان بود… من توانستم به كمك دو راهنما از يكي از اين نواحي و نيز يكي از آلونكهاي آن ديدن كنم. اين آلونك به طور كامل از تكه هاي حلبي(بشكه هاي بزرگ و مستعمل نفت) ساخته شده بود. فضاي تقريبي آن پانزده متر مكعب بود و يك خانواده هشت نفري شامل شش بچه از شش ماهه تا دوازده ساله و والدينشان در آن ساكن بودند. پدر اين خانواده يك كارگر فصلي بود. شغل وي تخليه چاه فاضلاب محلات فقرنشين بود كه لوله كشي نداشتند. او به ترياك معتاد بود زيرا آنگونه كه ميگفت در غير اين صورت نميتوانست به اين كار بپردازد. همچنين وي اعتيادش را به همسرش منتقل كرده و همسرش نيز به نوبه خود آن را به كوچكترين فرزند خانواده انتقال داده بود. آثار تراخم در چشمان پنج بچه بزرگتر ديده ميشد. هيچ نوع اثاث خانهاي در اين آلونك به جز تكه هاي بزرگ مقوا، چند دست رختخواب مستعمل و يك منقل براي گرما وجود نداشت. زمستان بسيار سردي بود و برف روي زمين نشسته بود. در هيچ كجاي اين ناحيه حمام عمومي يا خصوصي و مستراح وجود نداشت. در اين منطقه تنها يك كيوسك كوچك شركت نفت كه جايگاه فروش روغن پارافين بود مشاهده ميشد. بالاي آن، پارچهاي آويخته بودند و روي آن نوشته شده بود زنده باد والاحضرت رضا پهلوي، وليعهد محبوب ما.»48 سال قبل از برپايي جشنهاي دو هزار و پانصد ساله، در كشور خشكسالي بزرگي اتفاق افتاد كه جان صدها انسان و دام را گرفت. به روايت يكي از روزنامه هاي آن زمان: «بر اثر خشكسالي تابستان گذشته از فارس تا خراسان، عده زيادي از گرسنگي جان خود را از دست دادند. مزارع مردم سوخت، دامهاي آنان تلف شد و دامداران حيوانات خود را در بيابانها رها ميكردند تا دست كم شاهد مرگ دلخراش آنان نباشند.»49
در استان سيستان و بلوچستان از جمعيت 167 هزار نفري آن بيش از هشتاد هزار نفر خانه و آشيانه خود را رها كرده به سوي سرنوشت نامعلوم به هر كجا كه ميتوانستند رفتند. اين در حالي بود كه روستاييان گاو شيرده خود را به قيمت چهل تومان در معرض فروش قرار ميدادند اما كسي حاضر نبود آنها را بخرد. گوسفندان نيز با يك بسته سيگار مبادله ميشدند.50
از ميان دهها روزنامه نگار و خبرنگاري كه جهت پوشش جشنهاي 2500 ساله به تهران آمده بودند، تعدادي نيز از مناطق جنوب تهران و زاغه هاي اطراف آن فيلمبرداري كرده وبه كشورهاي خود بردند.51 بعضي از كشورها مانند سوئد و دانمارك در تلويزيونهاي خود برنامههايي تنظيم و به نمايش گذارند كه قسمتي از اين برنامهها، شكوه و جلال جشن را نشان ميداد و قسمت ديگر، نمايانگر وضع رقت انگيز مردم ايران بود. صحنه هايي از قبيل خوردن هسته خرما در بلوچستان، نشخوار كودكان در ميان خاكروبهها و زندگي مردم در جنوب شهر تهران همگي نشان دهنده ابعاد فقر و فلاكت مردم در اين برنامهها بود.52
اسدالله علم در پاسخ به انتقادهاي رسانههاي خارجي در همين خصوص چنين گفت: «حالا كه داريم، اگر نداشتيم هم مردم ايران بايد لحاف و تشكهايشان را ميفروختند و اين جشن را برگزار ميكرديم.» اين در حالي بود كه يك مجله چاپ لبنان در همان زمان نوشت: «با نيمي از هزينه اين جشن ميشد ننگ زندگي قرون وسطايي را از روستاهاي ايران شست.»53
اما مهمترين مخالفتي كه عليه برپايي اين جشن صورت گرفت و باعث خشم شاه نيز شد، پيام آيت الله خميني رهبر در تبعيد ايرانيان بود. آيت الله خميني در قسمتي از پيام خود راجع به وضعيت زندگي مردم ايران در هنگام جشن گفتند: «اكنون از منابع مختلف بر وضع دردناك ايران آگاهي پيدا كردهام. يكي از علماي محترم شيراز به من نوشته كه قبايل جنوب دچار خشكسالي سختي شدهاند و مردم آنجا ناگزير گرديدهاند كه اطفال خود را بفروشند. يكي از علماي فسا54 در نامه خود، قحطي و فقري را كه بر آن منطقه حكمفرماست برايم شرح ميدهد… بنابر اخبار رسيده از سيستان و بلوچستان و از منطقه خراسان، روستاييان قحطي زده دامهاي بدون چراگاه خود را رها ميكنند و به شهرها هجوم ميآورند…»
امام خميني (ره) همچنين در مورد نظام شاهنشاهي در ايران فرمودند: «جنايات پادشاهان، تمام تاريخ ما را سياه كرده است. مگر پادشاهان نبودند كه به قتل عام خلايق فرمان ميدادند و بدون كمترين وسواس دستور سربريدن صادر ميكردند. به نظر پيغمبر اسلام كلمه شاهنشاه نفرت انگيزترين كلمه نزد خداوند است… آيا نبايد عليه اين جشنهاي ننگين كه در خلال آنها حاصل كار و عرق افراد براي مصارف پرخرج به هدر ميرود اعتراض كرد؟»55
ايشان در ششم خرداد سال1350 نيز ضمن سخنراني كوبندهاي جنايات پادشاهان را برشمرده و اظهار داشتند: «ما جشن 2500 ساله را نمي خواهيم، ما گرسنه هستيم. گرسنگي مسلمانها را حل كنيد. جشن نگيريد، روي مردهها جشن نگيريد… سرمايههاي مردم و مسلمين بيچاره را صرف اين ميكنند و از بودجه ممكلت دهها ميليون خرج يك چنين ملعبه و مضحكهاي ميكنند. براي چه؟»56
زمانيكه صداي اعتراض امام خميني (ره) از نجف بلند شد و چند روزنامه خارجي نيز مطالبي برضد اين جشن نوشتند، بلند پايگان رژيم، مخصوصا شاه وعلم شروع به دفاع از جشن كردند. به عنوان مثال اسدالله علم براي اينكه به اين مراسم حالت مذهبي بدهد، در مصاحبهاي اعلام داشت: «از پولي كه مردم به طيب خاطر براي برگزاري اين آيين باشكوه پرداخته بودند مبلغي هم زياد آمده كه اعليحضرت همايوني امر فرمودهاند آن را صرف ساختن يك مسجد بزرگ و باشكوه اسلامي كنيم.»57
در نهايت نيز هزينه واقعي اين جشن به طور كامل معلوم نشد و بين ارقامي كه سران رژيم عنوان ميكردند تناقض وجود داشت. امير اسدالله علم در مصاحبهاي هزينه كامل جشن را 8/16 ميليون دلار اعلام كرد. فرح ديبا نيز در مصاحبهاي، تنها هزينه مدرنيزاسيون در تخت جمشيد را دويست ميليون دلار، تقريبا يك ميليارد و پانصد ميليون تومان برآورد كرد. در اين مورد روزنامههاي خارجي نوشتند: «رقمي كه فرح براي هزينه تلفن تخت جمشيد خرج كرده، به تنهايي سيزده برابر رقمي است كه علم براي تمام جشن اعلام ميكند. مگر علم نميداند كه روزنامه نيويورك تايمز هر صفحهاش را با كاغذ خوب و رنگي جهت تبليغات يك ميليون دلار ميفروشد. در برخي از شمارههاي اين نشريه ده صفحه براي شاه و فرح تبليغ شده است. حداقل بيست ميليون دلار فقط نيويورك تايمز بابت تبليغات براي شاه و جشنهاي مذكور پول گرفته است.»58
نتيجه گيري
در پايان بايد گفت كه نه فقط شاه، بلكه هيچ يك از مهمانان عالي مقام او هم كه در اين جشن پرشكوه حضور يافته بودند، هرگز تصور نميكردند كه تاريخ دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي ايران به خود محمدرضا شاه ختم خواهد شد و اين جشن بزرگ در واقع مراسم پايان عمر بيست و پنج قرن شاهنشاهي در ايران است.61
پي نوشت :
1- غلامرضا نجاتي، تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ايران، خدمات فرهنگي رسا، چاپ سوم، 1373، جلد اول، صص 348و349
2- مختار حديدي، پهلوي دوم و نمونه انديشه هاي باستانگرايانه، فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، سال دوم، شماره پنجم، بهار 1377، ص104
3- صورت جلسات كميسيون نظام شاهنشاهي تا دويستمين جلسه، برنامه پيشنهادي كميسيون نظام، شماره1، ص1(موجود در كتابخانه موزه نظامي ارتش جمهوري اسلامي)
4- فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، همان،ص104
5- دانشجويان پيرو خط امام، ايران دربند، بخش اول جلد6، مركز اسناد لانه جاسوسي آمريكا، زمستان 1369، ص107
6- فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، همان، صص 104و105
7- همان، ص105
8- يوسف مازندي، ايران ابرقدرت قرن، نشر البرز، چاپ سوم 1376،ص538
9- حميد روحاني(زيارتي)، نهضت امام خميني، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1374،جلد سوم ص849
10- همان، صص849 و850
11- براي اطلاع از وضعيت مالي رژيم در طول اين سالها، نگاه كنيد به : فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، همان، صص 106-109
12-يادداشتهاي علم، متن كامل دست نوشته هاي اميراسدالله علم، جلد اول، انتشارات كتاب سرا، چاپ دوم1372،ص11
13-سيد جلال الدين مدني،تاريخ سياسي معاصر ايران،جلد دوم، دفتر انتشارات اسلامي،چاپ سوم، بيتا،صص167- 169
14-فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، همان،ص114
15- مسعود بهنود، از سيدضياء تا بختيار، انتشارات جاويدان، چاپ پنجم،1370،ص559
16- ماروين زونيس، شكست شاهانه، ترجمه: اسماعيل زند و بتول سعيدي، نشر نور، 1370،ص136
17- احسان نراقي، از كاخ شاه تا زندان اوين، ترجمه: سعيد آذري، موسسه خدمات فرهنگي رساء، چاپ اول،1372،ص62
18- فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، همان،ص115
19- جيمز بيل، عقاب و شير، ترجمه: مهوش غلامي، نشر كوبه، چاپ اول، 1371، ص295
20- حسنين هيكل، ايران روايتي كه ناگفته ماند، ترجمه: حميد احمدي، انتشارات الهام، چاپ اول، پاييز 1362،ص172
21- ويليام شوكراس، آخرين سفر شاه، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوي، چاپ هشتم، نشر البرز، 1371، صص39و40
22- فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، همان،ص114
23- البته رقم آشپز و سرآشپز در منابع مختلف از 131تا160 نفر ذكر شده است، براي آگاهي بيشتر رجوع شود به: فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، همان، ص115و احسان نراقي، از كاخ شاه تا زندان اوين،ص62
24- غلامرضا نجاتي، همان، ص349
25- يوسف مازندي، همان، ص540
26- احمد فاروقي و ژان لورويه، ايران برضد شاه، ترجمه: مهدي نراقي، انتشارات امير كبير1358،ص41، همچنين حميد روحاني(زيارتي)، همان،ص878
27- مسعود بهنود، همان، ص566
28- براي اطلاع بيشتر از فعاليت سازمانهاي چريكي در اين دوره رجوع كنيد به: يرواندآبراهاميان، ايران بين دو انقلاب، ترجمه: احمدگل محمدي و محمد ابراهيم فتاحي، نشر ني، چاپ اول، 1377،ص606
29- يوسف مازندي، همان،ص539
30- متن اين خطابه در اكثر روزنامه ها و مجلات آن تاريخ موجود است.
31- ويليام شوكراس، همان، ص48
32- فريدون سنجر، حاصل چهل سال خدمت 1355-1316، انتشارات پروين، چاپ اول، تابستان1370، ص234
33- ويليام شوكراس، همان،ص40
34- غلامرضا نجاتي، همان، ص349
35- مسعود بهنود، همان،ص566
36- فريدون سنجر، همان، صص247-249
37- مسعود بهنود، همان، ص568
38- فريدون سنجر، همان،ص250
39- ويليام شوكراس، همان،ص43
40- يوسف مازندي، همان، ص540
41- به نظر مي رسيد كه تا به اينجا كارها خوب پيش رفته باشد. اما ناهماهنگي ها و بي نظميهايي نيز در برنامه جشن وجود داشت. از آن جمله در اولين روز ورود مهمانان، براي تيمسارها و سپهبدهاي همراه آنان كه ايراني بودند، مكان مناسب و غذاي كافي در نظر گرفته نشده بود. براي اطلاع بيشتر رجوع شود به: فريدون سنجر، حاصل چهل سال خدمت، صص238-245
42- براي اطلاع از ميزان بدهي ايران به بانك جهاني رجوع شود به: فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، همان،ص117
43- يوسف مازندي، همان،صص541و542
44- حميد روحاني(زيارتي)، نهضت امام خميني، جلد سوم، ص873، به نقل از روزنامه اطلاعات، مورخ 27 مهرماه1350
45- غلامرضا نجاتي، همان، ص349
46- جيمز بيل، همان،ص17
47- از سال 1346 به ابتكار فرح هرساله در ماه شهريور، مراسمي تحت عنوان جشن هنر در شيراز برگزار مي شد.
48- محمد علي(همايون) كاتوزيان، اقتصاد سياسي ايران، ترجمه: محمد رضا نفيسي و كامبيز عزيزي، نشرمركز، چاپ سوم، اسفند1372، صص322و323
49- حميد روحاني(زيارتي)، همان، ص865، به نقل از: روزنامه فارس، مورخه 25/2/1350
50- همان، به نقل از روزنامه كيهان مورخه20/1/1350. براي اطلاع بيشتر از وضعيت مردم ايران هنگام برگزاري جشن رجوع شود به منبع فوق،ص836 تا872 و فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر، همان،صص111-120
51- يوسف مازندي، همان،ص541
52- باقر عاقلي، نخست وزيران ايران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامي، انتشارات جاويدان، چاپ دوم،1374،ص1022
53- مسعود بهنود، همان، صص568 و569
54- يكي از شهرهاي استان فارس
55- سيد جلال الدين مدني، همان، صص166 و167
56- فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، همان،ص121
57- سيد جلال الدين مدني، همان، ص172
58- حميد روحاني، همان، صص872 و873 به نقل از روزنامه اطلاعات 2آبان 1350، مجله زن روز26 تير 1350 و بولتن خبرگزاري فارس شماره136، 12/8/1350
59- ماروين زونيس، همان،ص136
60- ويليام شوكراس، همان،صص48 و49
61- جمعي از نويسندگان، اعترافات شاه، ترجمه: منوچهر مهرجو، انتشارات هفته، چاپ اول، 1362، ص1