شاعر: محمدحسین صفاریان
چقدر آه کشیدم تو را مگر بنویسم
تو را به رنگ نفسهای شعلهور بنویسم
چقدر خاطره باید چقدر واژه و تصویر
که وسعتت را هرچند مختصر بنویسم
چقدرآتش باید چقدر ترکش و باروت
که بیشتر بتوانم که بیشتر بنویسم
چقدر واژهی آرام دارم اما باید
تو را همیشه هم آغوش با خطر بنویسم
تو روح بودی شاید و یا نسیم که باید
تو را ز غربت این خاک رهگذر بنویسم
کدام روز میآیی کدام گوشهی دنیا
که رفتنت را این بار هم سفر بنویسم
سراسر آتش و آبم شبیه شمعی سوزان
که شعله شعله از آن چشمهای تر بنویسم
نگاه میکنم اما به چشمهای زلالت
که این غروب غم انگیز را سحر بنویسم