شاعر : شرینعلی گلمرادی
این چنین حادثه سرخ، مقّدر شده بود
سوختن در گذر آب، مقرّر شده بود
هرکه را شوق پرافشانی و بالیدن بود
با پرافشانی دل، مثل کبوتر شده بود
از نَفَسهای پراکنده هفتاد و دو گل
دامن بادیه و باد، معطّر شده بود
پیش از آغاز فرود آمدن ضربت تیغ
هرکه سودای خطر داشت، مطهر شده بود
عطش و آتش و تیر، از همه سو میبارید
کربلا عرصهای از عرصه محشر شده بود
نام هفتاد و دو تن، منتشر از دامن خاک
تا سراپرده خورشید منوّر شده بود
آب در سلطهای از فوج سواران در بند
خاک آغشته به خون، جنگل خنجر شده بود
پیشتر از وزش بانگ شهادت در باد
ریشه سروترین سرو، تناور شده بود
نور هفتاد و دو خورشید... چه میگویم، آه
منعکس در افق شام مکدّر شده بود