شاعر: محمدحسین صفریان
باغ سرمست و رها سرو و صنوبر در باد
ای خوشا رقص درختان تناور در باد
ای خوشا رقص جنون هلهله در آتش و خون
پیرهن چاک و غزل خوان و شناور در باد
باغ را از نفس سوختهای پرکرده است
داغ هفتاد و دو پروانهی پرپر در باد
گوش کن مرثیهای میوزد از آن سوی دشت
هق هق شعله ور زمزم و کوثر در باد
همه رفتند و به پرواز رسیدند و هنوز
دل من میپرد از خواب کبوتر در باد
این شمیم نفس کیست که غمگین و غریب
میدمد هر دم از این خاک معطر در باد
بر بلندای جنون تا به ابد میرقصد
بیرق سرخ سواران دلاور در باد