تبیین روایی نقش و جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (ع) و وجوب ولایت‌پذیری از امام معصوم و ولی امر زمان

امامت، استمرار نبوت و لطفی از جانب خدای متعالی است. امامت جز با تصریح خداوندی تحقیق نمی‌پذیرد و مردم در تعیین امام معصوم نقشی ندارند. امامت یکی از اصول بنیادی دین است و ایمان راستین جز با باور به بایستگی آن شکل
يکشنبه، 5 دی 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تبیین روایی نقش و جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (ع) و وجوب ولایت‌پذیری از امام معصوم و ولی امر زمان
 تبیین روایی نقش و جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (علیه‌السّلام) و وجوب ولایت‌پذیری از امام معصوم و ولی امر زمان

 

نویسندگان: محمد نوروزی(1)، فاطمه جهانی جوانمردی(2)، مهدی سبحانی نژاد(3)

 

چکیده

امامت، استمرار نبوت و لطفی از جانب خدای متعالی است. امامت جز با تصریح خداوندی تحقیق نمی‌پذیرد و مردم در تعیین امام معصوم نقشی ندارند. امامت یکی از اصول بنیادی دین است و ایمان راستین جز با باور به بایستگی آن شکل نمی‌گیرد. امام، کسی است که خداوند متعال او را، پس از پیامبر به عنوان هدایتگر بشر برگزیده و باید از گناه و ناراستی، پاک و معصوم و به اذن خدا، از جهان غیب آگاه باشد. امام، نمونه‌ی کامل انسان و دارای برترین درجه‌ی کمال و فضیلت است و از آنجا که به یاری حقی، همه‌ی گفتارها و رفتارهای او نشان از راهی خدایی دارد، پیروی از وی بر همه‌ی مردم لازم و بایسته است.
بر این اساس در نوشتار حاضر با روش تحلیلی اسنادی به تبیین روایی نقش و جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (علیه‌السّلام) و دلایلی وجوب ولایت پدیری از امام معصوم و ولی امر زمان پرداخته شده و نتایج در قالب بررسی ضرورت وجود امام، شرایط و ویژگی‌های امام، نحوه‌ی انتخاب امام، چگونگی رسیدن به مقام امامت، راه‌های اثبات امامت از دیدگاه امام رضا (علیه‌السّلام) و نیز دلایلی وجوب ولایت پدیری از امام معصوم و ولی امر زمان بیان شده است.
کلید واژه : امامت, ولایت‌پذیری, امام معصوم, ولی امر, امام رضا (علیه‌السّلام)

مقدمه

اولین اختلاف در اسلام پس از رحلت رسول اکرم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) پیرامون مسئله‌ی امامت و خلافت بود و بر سر همین موضوع، مردم دو دسته شدند: عده‌ای پیرو حضرت علی (علیه‌السّلام) و شیعه‌ی علی (علیه‌السّلام) نامیده شدند و فرقه‌ای راه دیگر گرفتند و تابع خلفاء و دیگران شدند. پس از گذشت زمانی از دوران خلفا بر سر این مسئله اختلاف شد که جانشین پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) را باید خلیفه دانست یا امام؟ مسئله‌ی دوم نیز پیش آمد و آن اینکه مرجع مسائل علمی پس از پیامبرا (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) چه کسانی هستند؟ آیا خلفا، علمای زمانشان بودند و می‌توانستند مثل پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) سؤال‌های دینی را پاسخ بدهند و هم شأن و دارای مقام معنوی مثل پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) باشند؟ یا مردم به کسی دیگر مراجعه می‌کردند؟ یا اگر خلفا پاسخ می‌دادند، چگونه پاسخ می‌دادند و منبع پاسخگویی آنها چه بود؟ تاریخ نشان می‌دهد، پس از پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) غیر از امام علی (علیه‌السّلام) کسی قادر به پاسخگویی سؤال‌های علمی نبود. لذا یکی از مباحث اختلاف برانگیز علمی و غیرعلمی (سیاسی) این بحث بود و خون‌های بسیاری بر سر این مسئله ریخته شد. در حالی که پیامبر اکرم (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) این بحران‌ها را پیش بینی کرده و برای آن راه حل نشان داده و اهل بیت (علیه‌السّلام) خود را بهترین راه نجات از تفرقه معرفی کرده بودند، اما نادیده گرفتند. امام رضا (علیه‌السّلام) نیز مثل جدشان امیرمؤمنان (علیه‌السّلام)، برای دفاع از امامت و جایگاه اهل بیت (علیه‌السّلام) در عصر خود به اقتضای شرایط عصر در زمینه‌های مختلف، مباحثی مطرح کردند، به شبهه‌های عصر خود و همه‌ی اعصار در زمینه امامت و جایگاه آن پاسخ دادند و با این روشنگری به بسیاری از اختلاف‌های آن زمان خاتمه دادند.
حسن بن جهم گوید: روزی به مجلس مأمون حاضر شدم. در این مجلس، علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام) نیز حاضر بودند، در حالی که فقها و دانشمندان علم کلام و دیگر فرقه‌ها نیز جمع شده بودند. یکی از حاضران پرسید: ای فرزند رسول خدا! کسی که مدعی امامت است به چه دلیل ادعایش ثابت می‌شود؟ حضرت پاسخ دادند به نص و دلیل (صدوق، 1404ق، ج 1: 216).
با تأمل در این پاسخ معجزه‌آسای حضرت که در نهایت فصاحت و بلاغت، راه شناخت امام را از غیر امام بیان می‌دارد؛ این موضوع به دست می‌آید که امام شناسی به لحاظ اهمیت جایگاهش بدون تحقیق، استدلال و دلیل و برهان، قابل اثبات نیست و بر خواهان این مکتب ضروری است که قبل از هر واکنشی فارغ از احساس و عواطف و تنها با محوریت براهین صادقه، به شناخت امامت نائل شود.
شایسته است پرسش‌های مربوط به موضوع امامت را هر مؤمن مسلمان از خود بپرسد و در پی پاسخ به این امر به تحقیق و جستجو بپردازد. پرواضح است که در این راه، نگریستن به سیره‌ی علمی و عملی امامان معصوم (علیه‌السّلام) و به ویژه امام رضا (علیه‌السّلام)، عالم آل محمد (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، بسیار راهگشا است. عالم آل محمد (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، لقب ویژه‌ی هشتمین امام از خاندان عترت و طهارت (علیه‌السّلام) است؛ لقبی که ناشی از نهضت عظیم علمی امام رضا (علیه‌السّلام) در عصر خویش و تأثیر بی بدیل سفرهای علمی و مناظره‌ها و مباحثه‌های آن حضرت با علمای بنام و تلاش بی وقفه‌ی ایشان برای نشر علوم و معارف اهل بیت (علیه‌السّلام) است، فرصتی که امام رضا (علیه‌السّلام) برای بیان معارف اسلامی داشتند، در نوع خود بی نظیر بود، بنابراین از یک طرف با توجه به شرایط امام رضا (علیه‌السّلام)، ولایتعهدی، خلافت غصب شده توسط مأمون و سفرها و مناظره‌های امام رضا (علیه‌السّلام) بهترین منبع برای پاسخ به پرسش‌ها و موضوع‌های این نوشتار، وجود مقدس امام رضا (علیه‌السّلام) است.
این ضرورت و پژوهش از آن جهت ارزشمند و بدیع است که چنانچه پایه‌های باورپذیری این موضوع (امامت) از همان مراحل اولیه، اصولی پی‌ریزی شده باشد، پیرو و راهرو می‌تواند به برکت همان علم و باور مستحکمش به راه خود ادامه دهد. بر این اساس و از یک طرف از آنجایی که تحقیق و پژوهش‌ها در مورد امامت، صرفاً به آیات قرآن یا احادیث خاصی پرداخته اند و به صورت خاص به این بُعد (ضرورت، ویژگی‌ها، مسئولیت انتخاب و تشخیص امام، راه‌های اثبات امامت و ضرورت ولایت پذیری از امام عصر خود) پرداخته نشده و از طرف دیگر موضوع امامت، جایگاه و سایر پرسش‌های امام و امامت به طور خاص از دیدگاه امام رضا (علیه‌السّلام) پرداخته نشده یا در صورت انجام تحقیق در این باب، به صورت سطحی و بدون پرداختن به مسائل و پرسش‌های آن صورت گرفته است.
با عنایت به مطالب فوق، مسئله‌ی اساسی بررسی حاضر، تبیین روایی نقش و جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (علیه‌السّلام) و وجوب ولایت‌پذیری از امام معصوم و ولی امر زمان است. در این راستا ضمن بررسی ضرورت وجود امام، شرایط و ویژگی‌های امام، نحوه‌ی انتخاب امام، چگونگی رسیدن به مقام امامت و راه‌های اثبات امامت از دیدگاه امام رضا (علیه‌السّلام) و نهایتاً دلایل وجوب ولایت‌پذیری و محبت به امام و اهل بیت (علیه‌السّلام) به بحث گذارده شده است.
روش بررسی به شیوه‌ی توصیفی و از نوع تحلیل اسنادی انجام می‌شود. به معنای خاص پژوهش‌های میدانی، ابزاری در پژوهش استفاده نشده ولی در این ارتباط فرم‌های فیش‌برداری به منظور گردآوری نتایج مطالعات مرتبط مورد استفاده قرار گرفته‌اند. از آنجا که داده‌های به دست آمده، کیفی بوده، بنابراین از تحلیل کیفی به منظور تحلیل و جمع بندی آنها استفاده شده است.

تحلیل یافته‌ها

سؤال اول: از دیدگاه روایت‌های رضوی، ضرورت وجود امام در زمین چیست؟

در باب لزوم وجود امام در منابع دینی و روایت‌های معصومان (علیه‌السّلام)، بسیار می‌توان خواند و آموخت؛ اما در این میان سخنان امام هشتم شیعیان، حضرت رضا (علیه‌السّلام) ضرورت وجود «امام» در هر زمان و هر اوضاعی را بسیار گویا و روشن تبیین و تشریح می‌کند. در جلد دوم اصول کافی آمده است، امام رضا (علیه‌السّلام) فرمودند: «بدون تردید، امامت، مهار دین و نظام مسلمانان و عامل اصلاح دنیای مردم و سبب عزت و سربلندی اهل ایمان است» (کلینی، 1388ق، ج 2: 300).
در واقع، ایشان در بیان کارکرد امام در جامعه، آن را همان‌گونه که جد بزرگوارشان امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) تشریح کرده‌اند، رشته‌ای می‌دانند که «دانه‌های پراکنده‌ی جامعه را تحت نظام ویژه‌ای در می‌آورد و آنها را جمع کرده، ارتباط می‌بخشد»؛ رشته‌ای که اگر پاره شود، «دانه‌ها پراکنده می‌شوند و هر یک به سویی می‌روند و پس از آن هیچ گاه به صورت اول فراهم نمی‌شوند» (شهیدی، 1387: 103).
در همین باره، محمدبن فضیل گفته است که روزی از امام رضا (علیه‌السّلام) پرسیدم: «آیا زمین بدون وجود امام امکان دارد؟» امام (علیه‌السّلام) فرمودند: «نه.» گفتم: «برای ما از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت شده که ایشان فرموده‌اند زمین خالی از وجود امام نمی‌شود مگر اینکه خدای تعالی بر اهل زمین یا بر بندگان خشم گیرد.» حضرت فرمودند: «نه (زمین خالی از امام نمی‌شود)، اگر امام نباشد، زمین فرو خواهد ریخت» (صدوق، 1405ق: 309).
یا در جایی دیگر، سلیمان بن جعفری این جمله را از امام رضا (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرموده‌اند: «اگر به قدر و اندازه یک چشم بر هم نهادن، زمین از حجت خدا خالی بماند، به یقین ساکنان خود را می‌بلعد» (کلینی، 1388ق، ج1: 179).
وجود امام در زمین ضروری است. در این زمینه از امام رضا (علیه‌السّلام) سئوال‌های مکرری شد و از سوی واقفه که فرقه‌ای از شیعه بودند شبهه‌های فراوانی درباره امامت آن حضرت و استمرار امامت و غیبت امام و مسائل دیگر امامت مطرح شد، حضرت تمام سؤال‌ها را پاسخ دادند. بحث امامت و حجت و ضرورت آن در روی زمین که در قرآن از آن به خلافت الهی تعبیر شده، مباحت کلامی بود که از سوی شیعه و غیر شیعه از امام (علیه‌السّلام) پرسیده شد و ایشان در پاسخ آنها با تأکید می‌فرمودند زمین بدون امام نبوده و نخواهد بود. در غیر این صورت اهل خود را فرو می‌بلعد. ادامه‌ی حیات بدون حجت الهی، برای هستی مقدور نیست، چون خداوند، نظم هستی را چنین قرار داده است.
تعداد 15روایت از امام رضا (علیه‌السّلام) درباره‌ی ضرورت و وجود امام و حجت در زمین وجود دارد (صدوق، 1404، ج 1: 202-204؛ کلینی، 1363، ج 1: 177-179).
روایت‌هایی که از امام (علیه‌السّلام) درباره‌ی امامت وارد شده ناظر به مسائل مختلفی است از قبیل: تبیین فرق بین پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و امام و جایگاه ائمه (علیه‌السّلام) و هر کسی که امام زمان خود را نشناسد، در مرگ جاهلی از دنیا خواهد رفت. امامت، خلیفه‌ی پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) است و ودایع رسالت و علوم ایشان نزد امام است. در این باره کسی از امام رضا (علیه‌السّلام) سؤال کرد آیا شمشیر رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نزد شماست؟ حضرت در جواب نوشتند: در پیش من است (صفارقمی، 1404ق: 178-185). همچنین درباره‌ی اینکه اطاعت از ائمه (علیه‌السّلام) مثل اطاعت از پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) ، واجب است و دفاع حضرت از امامت خویش در مقابل واقفه و مطالبی از این قبیل نیز از امامت (علیه‌السّلام) سؤال شد (صدوق، 1363، ج1: 225).
طرح مباحث کلی امامت و بیان تعداد ائمه‌ (علیه‌السّلام) که 12 نفر هستند، با تصریح به اسم و القاب با نام مادرشان توسط امام رضا (علیه‌السّلام) در راستای اثبات امامت و رد گروه‌های انحرافی و فرقه‌های باطل بود که خلفا و مصادیق دیگری برای ائمه (علیه‌السّلام) تصور می‌کردند. ایشان در برخی از بیانات، نقش امام در جامعه را تبیین و از این طریق محوریت امامت را ثابت کردند (همان: 77).
شیخ صدوق، درباره‌ی این موضوع علاوه بر اینکه در کتاب مهم کمال الدین احادیثی ذکر کرده، در کتاب شریف عیون اخبارالرضا تعداد زیادی روایت درباره‌ی امامان دوازده گانه و ویژگی‌های آنها آورده است (همان: 57-132).
روش امام رضا (علیه‌السّلام) برای حفظ اندیشه‌ی شیعه و مبارزه با اندیشه‌های انحرافی، هم مطرح کردن اندیشه‌ی امامت و هم خاموش نمودن آتش فتنه‌هایی بود که برای امامت و اندیشه‌ی تشیع مهیا کرده بودند. چنین روشی در طول تاریخ نظیر ندارد که جامع و مانع باشد. مأمون، خود معتزلی مذهب و مدافع اعتزال بود (جرجی زیدان،1389، ج 312:3). امام (علیه‌السّلام) او را هم از نظر علمی، مردود و هم از نظر عملی زمینه‌ای را برای پذیرش ولایتعهدی ایجاد کردند که مأمون محکوم به غصب خلافت شد و امامت و خلافت به عنوان حقی غصب شده توسط گذشتگان (امویان و عباسیان) مطرح شد. امام (علیه‌السّلام) در این باره چنین فرمودند: مأمون حق ما را شناخت و چیزی که دیگران انکار می‌کردند، به من برگرداند و واگذار کرد، این خلافت بزرگ را به من واگذاشت اگر زنده بمانم (صدوق ، 1363، ج 2: 142).
ایشان در اینجا علاوه بر طرح حقانیت خویش در امر حکومت که مأمون آن را به زور غصب کرده بود، به حیله مأمون نیز اشاره می‌فرمایند (اقدام به کشتن آن بزرگوار). اعتراف گرفتن از دستگاه خلافت بر اینکه امامت حق مسلم ایشان است و خلافت و امامت متعلق به کسی بوده که مصون از هر نوع لغزش است، هدفی بود که امام (علیه‌السّلام) در ماجرای ولایتعهدی تعقیب می‌کردند و موفق هم شدند، از این رو برای اشاعره، معتزله و تمام فرقه‌های شیعه نیز روشن شد که خلیفه، امام نیست و خلافت (مأمون و دیگران) حقی غصب شده توسط آنها (عباسیان) است که امام (علیه‌السّلام) به آن رسیدند و مأمون به عنوان غاصب معرفی شد. بدین نحو امام (علیه‌السّلام) با مدیریت بی نظیر در این بحران به سرکوب عقیده‌های باطل درباره‌ی امامت موفق شدند. منظور از بازگرداندن حق خلافت و امامت در اینجا توسط مأمون به این معنا نیست که امام (علیه‌السّلام) قائل به این باشند که خلافت به ایشان برگشته است، چون ایشان در محاجه با مأمون فرمودند اگر خلافت، حق توست، نمی‌توانی آن را واگذاری و اگر نیست، تو در مقامی نیستی که آن را به من بدهی.
این موضعی صریح و آشکار از طرف امام (علیه‌السّلام) در رد تمام افکار باطل درباره‌ی امامت بود. امامت، اساسی‌ترین مسئله از مسائل کلامی است و بسیاری از علمای اهل سنت بر این باور بودند که خلافت با امامت یکی است و خلفای عباسی و اموی در حقیقت امام هستند. منشأ این مسئله را حل و عقد، شوری، قهر، غلبه، قدرت، استیلای نظامی و... تلقی کرده و اطاعت آنها را واجب می‌دانستند. مأمون با طرح مسئله‌ی ولایتعهدی، در فکر از بین بردن امامت بود ولی موضع‌گیری امام (علیه‌السّلام)، نتیجه‌ی معکوس به بار آورد و برای اهل تاریخ روشن شد که مسیر خلافت و مدعیان خلافت، راه باطل رفته و حق اهل بیت پیامبر (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) را ضایع نموده اند (عطاردی، 1392ق:10-21).

سؤال دوم: از نظر امام رضا (علیه‌السّلام)، امام کیست؟ و دارای چه ویژگی‌هایی است؟

امامت در لغت به معنای پیشوایی است (جوهری، 1407ق، ج5: 1865؛ راغب اصفهانی،1412ق: 87؛ دهخدا، بی‌تا) و هر کس متصدی رهبری گروهی شود، «امام» نامیده می‌شود، خواه در راه حق باشد یا در راه باطل، چنان که در آیه‌ی 12 سوره‌ی توبه واژه‌ی «ائمه الکفر» درباره‌ی کافران به کار رفته است. «امامت» در اصطلاح اهل کلام عبارت است از: ریاست همگانی و فراگیر بر جامعه اسلامی در همه‌ی امور دنیوی و اخروی (لاهیجی، بی‌تا: 329؛ مصباح، ج1-2: 345-346).
بنابراین امام شخصی است که در امور دنیوی، ریاست عامه دارد و این ریاست، جانشینی رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)است. برخی از بزرگان گفته‌اند این تعریف بخشی از شئون امام را بیان می‌کند و به عبارت دیگر، این تعریف از روی مماشات با اهل سنت و ناظر به تعاریف آنهاست که امامت را در حد ریاست تلقی می‌کنند وگرنه از دیدگاه شیعه، این تعریف تنها بخشی از مقام‌های امامت را ذکر می‌کند (خرازی، بی‌تا، ج 2: 9).
امام رضا (علیه‌السّلام)می‌فرمایند: امامت، مقام پیغمبران، میراث اوصیاء، خلافت الهی، جانشینی رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، مقام امیرالمومنین و یادگار حسن و حسین (علیه‌السّلام)است. به راستی امامت زمام دین، مایه‌ی نظام مسلمانان، صلاح دنیا و عزتمندی مؤمنان است. همانا امامت، ریشه‌ی اسلام بالنده و شاخه‌ی بلند آن است. کامل شدن نماز، زکات، روزه، حج، جهاد و فراوانی غنائم، صدقه و اجرای حدود و احکام و نگهداری مرزها و اطراف کشور، به وسیله‌ی امام انجام می‌گیرد. امام است که حلال خدا را حلال و حرام او را حرام می‌کند، حدود الهی را برپا داشته و از دین خدا دفاع می‌کند، با بیان حکمت‌آمیز و اندرزهای نیکو و دلیل‌های رسا، مردم را به سوی پروردگار خویش دعوت می‌کند (همان).
همچنین ایشان در حضور شیعیان، متکلمان و دانشمندان کوفه که در میان آنان دانشمندان یهود و نصاری نیز حضور داشتند، فرمودند: بدانید امام بعد از محمد (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) تنها کسی است که برنامه‌های او را تداوم بخشد، هنگامی که امر(امامت) به او می‌رسد (رواندی، 1409ق، ج1: 350).
امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام)در پاسخ به این سؤال، این گونه می‌فرمایند:
الإِمَامُ کَالشَّمسِ الطَّالِعَةِ المَجَلَّلَةِ بِنُورِهَا لِلعَالَمِ؛ امام چونان خورشید نورافشانی است که با نور خود روشنگر جهان است؛ وَ هِىَ فِی الأُفُقِ بَحیثُ لَا تَنَالُهَا الأَیدِی وَ الأَبصَارُ؛ در جایگاهی قرار دارد که دست‌ها و چشم‌ها بدان نائل نمی‌شود؛ الإِمَامُ المَاءُ العَذبُ عَلَی الظَّمَاءِ؛ امام، آب گوارایی از پس تشنگی و عطش است (کلینی 1356، ج 1: 286؛ حرانی، 1404ق: 436).
این تعابیر بلند درباره‌ی امام، عبارت‌هایی شاعرانه، ادبی و مبالغه‌آمیز نیست، بلکه بازگوکننده‌ی جایگاه و منزلت واقعی امام است و به همین دلیل امام رضا (علیه‌السّلام)پس از این تعابیر بلند، به این سؤال نهفته در ذهن مخاطبان پاسخ می‌دهند که: به راستی نورافشانی امام در چه زمینه‌ای است و امام برای کدام تشنگی مانند آب گواراست؟
وَ الدَّالُّ عَلَی الهُدَى وَ المُنجِی مِنَ الرَّدُی؛ امام راهنمای بشریت به سوی هدایت و نجات دهنده آنان از پستی و فرومایگی است؛ الإِمَامُ الأَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الأَخُ الشَّقِیقُ، امام برای انسان‌ها همدمی‌ رفیق، پدری مهربان و برادری همانند است؛ وَ الأَمُّ البُرَّةُ بِالوَلَدِ الصَّغِیرِ وَ مَفزَعُ العِبَادِ فِی الدَّاهِیَةِ النَّآدِ، امام به امت خویش مهر می‌ورزد همانند مادری که با فرزند خردسال خود مهربان و نیکوکار است و امام پناهگاه بندگان خدا در مصیبت‌ها و دشواری‌های عظیم است؛ الإِمَامُ أَمِینُ اللهِ فِی خَلقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِهِ وَ الدَّاعِی إِلَی اللهِ وَ الذَّابُّ عَن حُرِمَ اللهِ؛ امام، امین الهی در میان خلق، حجت خداوند بر بندگان او و خلیفه‌ی پروردگار در جامعه‌ی بشری است، امام، مردم را به سوی خدا دعوت می‌کند و از حریم ارزش‌های الهی و سیاحت قدس خداوندی پاسداری می‌کند.
الإِمَامُ المَطَهَّرُ مِنَ الذُنُّوبِ وَ المُبَرَّأُ عَنِ العُیُوبِ، امام از هرگناهی، پاکیزه و از هر عیب و کاستی به دور است؛ المَخصُوصُ بِالعِلمِ الموُسومُ بِالحِلمِ نِظَام الدَّینِ، امام دارای علم ویژه و حلم و بردباری است و وجود او مایه‌ی استواری دین است؛ وَ عِزُّ المُسلِمِینَ وَ غَیظُ المَنافِقِینَ وَ بَوَارُ الکَافِرِین، امام مایه‌ی عزت و سربلندی مسلمانان، باعث ناخشنودی و نگرانی منافقان و عامل شکست و حقارت کافرین است؛ الإِمَامُ وَاحِدُ دَهرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لَایُعَادِلُّهُ عَالِمٌ وَ لَا یُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثلٌ وَ لَا نَظِیرٌ، امام یگانه‌ی عصر خویش است طوری که هیچ کس در شرافت و فضیلت به پای او نرسد و در دانش به مرتبه‌ی او راه نیابد، همانندی برای او یافت نمی‌شود و مثل و نظر ندارد (کلینی، 1388، ج1: 200-201؛ صدوق،1363، ج2: 674-675 و 216 و صدوق، 1379ق: 96).
امام رضا (علیه‌السّلام) همچنین می‌فرمایند:
لِلإِمَامِ عَلَامَاتٌ یَکُونُ أَعلَمَ النَّاسِ وَ أَحکَمَ النَّاسِ وَ أَتقَی النَّاسِ وَ أَحلَمَ النَّاسِ وَ أَشجَعَ النَّاسِ وَ أَسخَی النَّاسِ وَ أَعبَدَ النَّاسِ؛ امام دارای نشانه‌هایی است. امام آگاه‌ترین، استوارترین، با تقواترین و بردبارترین مردم و از همه شجاع‌تر، با سخاوت‌تر و عابد‌تراست (عطاردی،1392، ج1: 101).
همچنین در تبیین مقام عترت و جایگاه امامت در سخنان عالم آل محمد (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، حضرت رضا (علیه‌السّلام) آمده است که در جمع بزرگی از عالمان عراق و خراسان آیه‌ «ثُمَّ اَورَثنَا الکِتابَ الَّذِینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا» (فاطر/32) مطرح شد و این پرسش به میان آمد که وارثان کتاب الهی و برگزیدگان از میان بندگان خدا چه کسانی هستند؟
عالمان عراق و خراسان که در مجلس مأمون گرد آمده و از مکتب اهل بیت (علیه‌السّلام) بهره‌ای نبرده بودند، اظهار داشتند که امت اسلامی، برگزیدگان خداوند و وارثان کتاب الهی هستند؛ اما امام علی بن موسی (علیه‌السّلام) که در آن جلسه محور آرا و مرجع نقد و تحلیل انظار، شناخته می‌شدند، فرمودند: من این نظر را که عالمان عراقی و خراسانی اظهار داشتند، صحیح نمی‌دانم، زیرا منظور آیه از وارثان کتاب و برگزیدگان، فقط عترت طاهره‌ی پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است و نه همه‌ی امت. امام (علیه‌السّلام) در ارائه دلیل برای این وجه تفسیر، از خود قرآن بهره جسته و فرمودند: در آیه‌ی بعد، خداوند فرموده است: «جَنّاتُ عَدنٍ یَدخُلُونَها...»(فاطر/33) یعنی وارثان کتاب و برگزیدگان الهی، همه‌ی اهل بهشت بوده و از نعمت‌های بهشتی برخوردار خواهند بود، این در حالی است که خداوند در آیه‌ی قبل، امت اسلامی را به سه گروه ظالم به خود، میانه‌رو و پیشتاز نیکی‌ها معرفی کرده است و شکی نیست که این سه گروه با یکدیگر برابر نبوده و همه بی چون و چرا، اهل بهشت نخواهند بود، بلکه پیشتازان راه خیر و رستگاران و برخورداران از فضل گسترده‌ی الهی، از این امتیاز برخوردارند.
امام در ادامه‌ی این حدیث، به ارائه‌ی دلایلی از قرآن پرداختند که هر کدام از آنها عترت پیامبر اکرم (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را سرآمد امت اسلامی و پاکیزه‌ترین و شایسته‌ترین امت برای تداوم راه نبی اکرم (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و وراثت کتاب الهی و تبیین و تفسیر آن برای رهپویان ایمان و اسلام معرفی کرده است (صدوق،1363، ج1: 228).
یکی از مسائل در باب امامت که در روایت‌های امام رضا (علیه‌السّلام) مطرح شده، عصمت امام است. چون امام جانشین پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در میان امت است و عصمت نبی (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ضروری است، جانشین وی نیز باید دارای آن ویژگی باشد. لذا عصمت امام نیز از جمله مسائلی بود که بین فرقه‌های اسلام مورد بحث و اختلاف بود. علمای بزرگ اهل سنت، عصمت را در امام شرط نمی‌دانند، چون امامانی که آنها به آن قائلند، معصوم نیستند. فرقه‌ای از اهل سنت، امامت را در قریشی و فرقه‌ای به امامت مفضول با وجود فاضل قائل شدند تا خلافت خلفای راشدین را توجیه کنند. معتزله نیز به این نظریه معتقد بودند (مشکور،1362: 64).
آنها آرای خود را براساس توجیه ما وقع، بنیاد نهادند در حالی که اندیشه‌ی سیاسی اسلام، بر اساس آنچه که در قرآن و بیان پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ترسیم شده باید تبیین شود، نه بر اساس آنچه که دیگران انجام داده‌اند و واقع شده است. شیعه عقیده‌‌ی خود را درباره‌‌ی امامت ائمه‌ (علیه‌السّلام) با استناد به قرآن کریم و نص پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌گیرد. ائمه (علیه‌السّلام) نیز در طول تاریخ از این اندیشه صیانت نموده‌اند. در عصر امام رضا (علیه‌السّلام) از جمله مباحث مطرح، همین بحث بود که حضرت با توجه به این جو با شیوه‌ی ثابت خودشان، شبهه‌های وارد بر دین و امامت را پاسخ می‌فرمودند، از این رو ایشان در روایت‌های طولانی، اوصافی برای امام ذکر می‌کنند که در هیچ مخلوقی یافت نمی‌شود.
کلینی از عبدالعزیز روایت کرده است:
روز جمعه در مسجد جامع مرو بودیم، درباره‌ی امامت و فرقه فرقه شمان مردم صحبت شد. حضرت با تبسم وارد شدند و به تشریح امامت و مطرح کردن بحث غدیر و اوصاف امامت پرداختند: ... الإِمَامُ یَحِلُّ حَلَالَ اللهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللهِ؛ امام، حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می‌کند و حدود خدا را اقامه می‌کند...؛ الإِمَامُ البَدرُ المُنیِرُ، امام، ماه تابنده...؛ الإِمَامُ المُطَّهَر مِنَ الذُّنُوبِ وَ المُبَرَّأُ عَنِ العُیُوبِ؛ امام کسی است که از گناهان پاک شده و از عیب‌ها برکنار شده است...؛ الإِمَامُ وَاحِدُ دَهرِهِ، امام، یگانه‌ی روزگار خویش است...؛ وَ لَا یُوجَدُ مِنهُ ّبَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثلٌ وَ لَا نَظِیرٌ مَخصُوصٌ بِالفَضلِ كَلِّهِ مِن غَیرِ طَلَبٍ مِنهُ لَهُ وَ لَا اکتِسَابٍ، کسی با او برابر نیست و علمی با او همتا نیست، جایگزین و مانند و نظیری ندارد. تمام فضیلت مخصوص اوست، بی آنکه خود او در طلبش رفته و به دست آورده باشد... (1388ق، ج1: 198؛ صدوق، 1363، ج1: 450).
حضرت در این حدیث به بیان اختیارها و ویژگی‌های امامت می‌پردازند، از جمله:
1. حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می‌کند (قدرت تشریع و قانون‌گذاری)؛
2. اقامه‌ی حدود الهی می‌کند (برقراری حکومت و ایجاد تشکیلات لازم برای این امر چون اقامه‌ی حدود)؛
3. امام همانند ماه تابان است؛
4. پاک از گناهان (عصمت)؛
5. نظیری ندارد (هر زمان یک امام وجود دارد)؛
6. فضایلش اکتسابی از دیگران (غیرِ امام) نیست.
آنچه گفته شد، گوشه‌ای از فضائل و ویژگی‌های امام از منظر امام رضا (علیه‌السّلام) بود، در حالی که از کمال امامان (علیه‌السّلام) در روایت‌ها به شکل گسترده‌تری یاد شده است. در عین حال همین موارد که به صورت خلاصه یادآور شدیم، بسیار شگرف و عظیم است. این ویژگی‌ها را می‌توان در سه زمینه خلاصه کرد:
1. منزلت امام نزد خدا: امین الهی در میان خلق، حجت و دلیل خدا بر مردم، خلیفه‌ی الهی در جامعه‌ی بشری، دعوت کننده‌ی مردم به سوی خدا و پاسدار حریم ارزش‌های الهی؛
2. ارتباط امام با مردم: راهنمای مردم به سوی هدایت، انیس مردم همانند پدری دلسوز و مهربان، پناهگاه مردم در مشکلات و دشواری‌ها، مایه‌ی عزت مسلمانان و باعث خشم منافقان و رسوایی کافران؛
3. شخصیت معنوی و علمی امام: برتری نسبت به مردم به لحاظ علم و فضیلت، برکناری از گناه و کاستی، برخورداری از علم ویژه و دانش مخصوص، برازنده‌ترین به لحاظ شکیبایی، تقوا، شجاعت و سخاوت و عابدترین انسان‌ها به درگاه خداوند.

سوال سوم: از نظر امام رضا (علیه‌السّلام) انتخاب و تشخیص امامان توسط چه کسی انجام می‌شود؟ و امامان چگونه به این مقام رسیده‌اند؟

بر اساس آیات و روایت‌ها، خدای متعال برخی از انسان‌ها را برگزیده و به پیامبری یا امامت نصب نموده است. مفهوم برگزیده شدن در منابع دینی با عنوان «اصطفاء» بیشتر بیان شده است؛ مانند آنکه می‌فرماید: «إِنَّ اللهَ اصطَفَی آدَمَ وَ نُوحا وَ آلَ إِبرَاهِیمَ وَ آلَ عِمرَانَ عَلَی العَالَمِینَ؛ به یقین، خداوند، آدم، نوح، خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است» (آل عمران/33)، «یاَ مُوسَی إِنِّی اصطَفَیتُکَ عَلَی النَّاسِ بِرِسَالاَتِی وَ بِکَلاَمِی؛ ای موسی! من تو را با رسالت‌های خویش و با سخن گفتنم (با تو)، بر مردم برتری دادم و برگزیدم،(اعراف/ 144)، «وَ مَن یَرغَبُ عَن مِّلَةِ إِبرَاهِیمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفسَهُ وَ لَقَد اصطَفَینَاهُ فِى الدُّنْیَا وَ إِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحیِنَ؛ و چه کسی جز آنکه به سبک مغزی گراید، از آیین ابراهیم روی برمی‌تابد؟ و ما او را در این دنیا برگزیدیم و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود، (بقره/130) و درباره‌ی برخی از پیامبران می‌فرماید: «وَ إِنَّهُم عِندَنَا لَمِنَ المُصطَفَینَ الأَخیَارِ؛ آنها نزد ما، از برگزیدگان و نیکانند» (ص/47).
در توضیح این مفهوم باید گفت: «اصطفاء» از ریشه «صفو» به معنای «خالص کردن از هر آمیختگی» است (ابن فارس،1404 ق، ج3: 292) و «اصطفاء» عبارت است از: گرفتن خالص شیء و جدا ساختن آن از غیرش، هنگامی که آمیخته شده باشند. این معنا با توجه به مقام ولایت، بر خلوص عبودیت منطبق می‌شود و آن، عبارت از این است که بنده در تمام شئونش طبق مملوکیت و بندگی خود حرکت کند، تسلیم صرف پروردگارش شود و آن، تحقق به دین در همه‌ی شئون است (طباطبایی، بی‌تا، ج1: 300).
بنابراین، بر اساس آیات یادشده، خدای متعال، پیامبران را برای خود و بندگی محض خود برگزیده است. این ویژگی در امام هم وجود دارد و خدای متعال، امام را نیز برگزیده است. در روایت‌های نقل شده از امام رضا (علیه‌السّلام) به برگزیده شدن پیامبر و امام اشاره شده است. برخی از این روایت‌ها عبارت‌اند از:
1. امام رضا (علیه‌السّلام) می‌فرمایند:
َولَا یختَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصطَفِی مِن عِبَادِهِ مَن یَعلَمُ أَنَّهُ یَكفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ بِعَبادَتِهِ وَ یعبُدُ الشَّیطَانَ دُونَهُ؛ خدای عزوجل برای رسالت خود اختیار نمی‌کند و از بندگانش کسی را که می‌داند به او و عبادتش کفر می‌ورزد، برنمی‌گزیند و جز او شیطان را می‌پرستند (صدوق،1363، ج2: 133).
2. حضرت همچنین می‌فرمایند: «فَالإِمَامُ إَنَّمَا یکُونُ إِمَاما مِن قِبَلِ اللهِ تَعَالَى وَ بِاختِیارِهِ إِیاهُ فِی بَدءِ الضَّنِیعَةِ... ؛ امام، تنها امام از سوی خدای متعال است و به این سبب امام است که خدا او را در آغاز آفرینش برگزیده، (همان،1404ق: 210-211).
3. امام رضا (علیه‌السّلام) در خطبه‌ی معروف در اوصاف امام می‌فرمایند:
فَلَم یَزَلِ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یختَارُهُم لِخَلقِهِ مِن وُلدُ الحُسُینِ (علیه‌السّلام) مِن عَقِبِ کُلِّ إِمَامٍ یصطَفِیهِم لِذَلِکَ وَ یجتَبِیهِم...؛ خدای تبارک و تعالی همواره برای [رهبری] آفریده‌هایش، امامان را از فرزندان حسین(علیه‌السّلام) از نسل هر امامی انتخاب می‌کند و برای امامت برمی‌گزیند (کلینی1363، ج1: 203).
4. از برخی آیات مانند «ثُمَّ أَورَثنُا الكِتَابَ الَّذِینَ اصطَفَینَا مِن عِبَادِنَا؛ سپس این کتاب را به آن بندگان خود که [آنان را] برگزیده بودیم به میراث دادیم»، چنین برمی‌آید که خدای متعال، کتاب را به بندگان برگزیده داده است و بر اساس حدیث نقل شده از امام رضا(علیه‌السّلام)، منظور از آن بندگان برگزیده، عترت طاهرین (علیه‌السّلام) هستند. ایشان این تفسیر را در حضور دانشمندان عراق و خراسان بیان می‌کنند. نقل شده است گروهی از دانشمندان عراق و خراسان در حضور امام رضا (علیه‌السّلام) بودند که مأمون معنای آیه زیر را از دانشمندان پرسید.
ثُمَّ أَورَّثنَا الكِتَابَ الَّذِینَ اصطَفَینَا مِن عِبَادَنَا فَمِنهُم ظَالِمٌ لِّنَفسِهِ وَ مِنهُم مُقتَصِدٌ وَ مِنهُم سَابِقٌ بِالخَیرَاتِ بِإِذنِ اللهِ ذَلِکَ هُوَ الفَضلُ الکَبیِرُ؛ سپس این کتاب را به آن بندگان خود که [آنان را] برگزیده بودیم به میراث دادیم، پس برخی از آنان بر خود ستمکارند و برخی از ایشان، میانه‌رو و برخی از آنان در کارهای نیک به فرمان خدا پیشگاماند و این خود توفیقی بزرگ است (فاطر/32).
آنان گفتند: خداوند متعال از آن، همه‌ی امت را اراده کرده است. مأمون به امام رضا (علیه‌السّلام) رو کرد و گفت: ای ابالحسن شما چه می‌گویی؟ امام رضا (علیه‌السّلام) فرمودند: آن طور که می‌گویند، نمی‌گویم، بلکه می‌گویم خدای عزوجل از آن، عترت طاهرین (علیه‌السّلام) را اراده کرده است. سپس 12 آیه برای توصیف آنان بیان می‌کند که یکی آیه‌ی «تطهیر» است: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُالرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهِیرا؛ خداوند اراده فرموده است که هرگونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت برطرف کند و شما را پاک و مطهر گرداند» (احزاب/ 33؛ صدوق،1363، ج1: 207-217).
به اعتقاد شیعه که مبتنی بر آیات و روایت‌های فراوان است، تنها خدای متعال، پیامبر و امام را نصب می‌کند. از آیات و روایت‌ها استفاده می‌شود که انتخاب فرد برای پیامبری یا امامت تنها در دست خداست و خدای متعال می‌داند چه کسی برای منصب پیامبری یا امامت شایستگی دارد و چه کسی دارای این لیاقت نیست. دلیل اشتراط نصب پیامبر و امام این است که تنها خدا از پاکی افراد خبر دارد و برخی از عیوب و لغزش‌ها و گناهان امری باطنی و نفسی بوده، هیچ کس نمی‌تواند بود یا نبود آنها را تشخیص دهد و گاهی حتی خود فرد نیز قادر به تشخیص آن نیست. تنها کسی که می‌تواند آن را تشخیص دهد، خدای متعال است که به ظاهر و باطن افراد آگاهی کامل دارد، چنان که می‌فرماید: «وَ هُوَ اللهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِى الأَرضِ یَعلَمُ سِرُّكُم وَ جَهرَكُم وَ یَعلَمُ مَا تَکسِبُونَ؛ و او در آسمان‌ها و زمین خداست، نهان و آشکار شما را می‌داند و آنچه را به دست می‌آورید نیز می‌داند» (انعام/3).
از روایت‌های امام رضا (علیه‌السّلام) استفاده می‌شود که گزینش فرد برای پیامبری و امامت تنها در اختیار خداست. از جمله‌ی این روایت‌ها می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. امام رضا (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: امامت به این دلیل نیست که امام به سبب کاری از سوی خود نسبت به خود یا به سبب کاری از سوی مردم، امام باشد که در آن، اختیار، برتری دادن و جز آن باشد و البته امامت به سبب کاری از سوی خدای متعال درباره‌ی اوست، همان‌گونه که به ابراهیم (علیه‌السّلام) فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَِّاسِ إِمَاما؛ من تو را پیشوای مردم گردانیدم» (بقره/124) و همان‌گونه که به داود (علیه‌السّلام) فرمود: «یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلنَاکَ خَلِیفَةً فِی الأَرضِ...؛ ‌ای داوود ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گردانیدیم» (ص/ 26)، همان‌گونه که به فرشتگان درباره‌ی آدم فرمود: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرضِ خَلِیفَةً؛ من در زمین خلیفه‌ای می‌آفرینم» (بقره/30). پس امام، تنها امام از سوی خدای متعال است (صدوق،1363، ج2: 210-211).
2. ایشان در حدیث معروف «امامت» بعد از بیان ویژگی‌های امام، در چندین مورد، اختیار امام به دست مردم را نکوهش نموده و انتخاب ایشان را از توان آنان بیرون شمرده است؛ مانند آنکه می‌فرماید: «فَکَیفَ لَهُم بِاختِیارِ الإِمَاِم؛ پس چگونه می‌توانند امام را انتخاب کنند؟» (صدوق،1404 ق، ج1: 198).
افزون بر آن، ایشان بعد از بیان عصمت، تأیید، توفیق و تسدید امام و در امان ماندن ایشان از خطا و لغزش و گناه، ناتوانی مردم از انتخاب چنین فردی را به صورت پرسشی مطرح می‌کنند و می‌فرمایند: «فَهَل یَقدِرُونَ عَلَی مِثلِ هَذَا فَیختَارُوهُ أَو یَکُونُ مُختَارُهُم بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَیقَدِّمُوهُ؟؛ آیا مردم می‌توانند چنین فردی را اختیار کنند؟! یا انتخاب شده‌ی آنان این‌گونه است تا او را پیشوای خود سازند؟!)» (صدوق،1404ق، ج1: 199). سپس خودشان جواب می‌دهند که مردم چنین توانایی نداشتند، اما به گمان خود، امامی را اختیار کردند: «تَعَدَّاوا وَ بَیتِ اللهِ الحَقَّ وَ نَبَذُوا كِتَابَ اللهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِم كَأَنَّهُمْ لَا یَعلَمُونَ وَ فِی كِتَابِ اللهِ الهُدَی وَ الشِّفَاءُ؛ به همین خاطر از حق تجاوز نمودند و کتاب خدا را پشت سر انداختند، گویا که نمی‌دانند؛ حال آنکه در کتاب خدا هدایت و شفا وجود دارد» (همان:199-200). سپس امام رضا (علیه‌السّلام) دلیل روی گرداندن مردم از اختیار و نصب الهی و دلیل انتخاب امام توسط خودشان را پیروی از هواهای نفسانی بیان می‌دارند: «فَنَبَذُوهُ وَ اتَّبَعُوا أهوَاءَهُم؛ آن را پشت سر خویش افکندند و از هواهای خود پیروی نمودند» (همان:200).
3. همچنین می‌فرمایند:
فَلَم یَزَلِ اللهُ تَبارَكَ وَ تَعَالَى یَختَارَهَم لِخَلقِهِ مِن وُلدِ الحُسَینِ(علیه‌السّلام) مِن عَقِبِ كُلِّ إِمَامٍ یصطَفِیهِم لِذَلِكَ وَ یجتَبیِهِم وَ... كُلَّمَا مَضَی مِنهُم إِمَامٌ مَضَی مَنهُم إِمَامٌ نَصَبَ لِخلقِهِ مِن عَقبِهِ إِمَاما...؛ خدای تبارك وتعالى همواره برای [رهبری] آفریده‌هایش امامان را از فرزندان حسین(علیه‌السّلام) از نسل هر امامی انتخاب می‌کند و برای امامت برمی‌گزیند... و هرگاه امامی از ایشان از دنیا برود، برای [رهبری] آفریده‌هایش از نسلی او امام [دیگری] برمی‌گزیند (کلینی1403، ج1: 203).
4. در روایت دیگری می‌فرمایند:
به من درباره‌ی کسی که امت، او را برمی‌گزیند و خلیفه منصوب می‌کند، بگویی: آیا جایز است به او «خلیفه‌ی رسول خدا و از سوی خدای عزوجل» گفته شود، در حالی که رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) او را جانشینی خود قرار نداده است؛ پس اگر بگویید «بله»، ستیزه کرده‌اید [خود می‌دانید که چنین چیزی نبوده است و از روی ستیزه این حرف را می‌زنید] و اگر بگویید «نه»، حتمی شده که ابوبکر جانشین رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نباشند و نیز از سوی خدای عزوجل نباشد... (همان، ج2: 213).
در میان فرقه‌های اهل سنت این نظریه رواج داشت که خلیفه توسط اجماع امت یا شوری و... از میان قریش یا... انتخاب می‌شود و فرقه‌هایی از شیعه نیز قائل به امامت مفضول با وجود فاضل بودند. شیعه از دیرباز با استناد به قرآن کریم و آیه‌ی «یَا أَیُهَا الرّسُولُ بَلِغ مَا أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رِّیِّكَ... الیَومَ أَكمَلتُ لَكُم دِینَكُم وَأَقَمتُ عَلَیكُمُ نِعمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الإِسلَامَ دِینًا...؛ اى بیامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده بود برسان... امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزیدم...» (مائده/3 و67)، اعتقاد دارد که پیامبر در واقعه‌ی غدیر این دستور خدا را به اجرا گذاشت.
از جمله موضوع‌هایی که امام رضا (علیه‌السّلام) به آنها پرداختند، تأکید بر واقعه‌ی غدیر و امامت و فضائل امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) بود که با توجه به نیاز جامعه و فراهم شدن فضای مناسب در میان مردم، مباحث را مطرح می‌فرمودند و به اثبات حقانیت خلافت امام علی (علیه‌السّلام) در مقابل نظریه‌ی تقدم مفضول بر فاضل می‌پرداختند. چنان که نقل شده، مأمون نیز این بحث را با علمای اهل سنت مطرح و آنها را در این زمینه با اقامه‌ی ادله‌ی برهانی، ساکت، نظر آنها را باطل و برتری و امامت امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) را اثبات کرد (صدوق،1404، ج1: 47-130).
امام رضا (علیه‌السّلام) در مقابل ناصبی‌ها، واقفیه، زیدیه و فرقه‌های منحرف از شیعه و فرقه‌های کلامی اهل سنت مثل اهل حدیث و معتزله، روایت‌هایی را که از پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) درباره‌ی دوستی و ولایت، امامت و برتری و وجوب اطاعت امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) بود، مطرح و تشریح می‌فرمودند و بیشتر این مباحث در فرصت استثنایی حضور ایشان در مرو به وجود آمد که حضرت توانستند اصل امامت را مطرح و امامت و حجت بودن خود بر اهل زمان را به صراحت بیان کنند، چنان که در حدیث سلسلة الذهب، پس از بیان توحید، مسئله‌ی امامت خویش را مطرح و خود را از شرایط ورود به حصن الهی دانستند و مردم گمان می‌کردند پس از توحید، نبوت و بعد از آن خلافت راه درستی است که انتخاب کرده‌اند. امام (علیه‌السّلام) این گمان را باطل و امامت را شرط اصلی تحقق توحید و ماندگاری راه رسالت بیان کردند.
از امام رضا (علیه‌السّلام) در زمینه اثبات اساسی امامت که از امام علی (علیه‌السّلام) آغاز می‌شود 73 روایت نقل شده است (عطاردی،1392ق، ج1: 112-138).
علاوه بر آنکه در مناظره‌ها و پاسخ به سؤال‌ها، این مسئله را مطرح نموده و در هر فرصت این اصل را بیان می‌فرمودند، در احادیث خود به ترتیب از امامت عامه و اصل امامت مشروع، امامت خاص و ویژگی‌های امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) و سایر ائمه (علیه‌السّلام) سخن می‌گفتند و آشکارا خود را امام معرفی می‌کردند. در حالی که زمینه در دوره‌های قبلی به این صراحت فراهم نشده بود و لقب رضا به ایشان، به این مناسبت از طرف پیامبر اکرم (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) داده شد که مقبول همه هستند، حتی مخالف بزرگی چون مأمون به امامتش اعتراف کرد (امامتش بر همه‌ی امت حتی غیرمسلمانان هم ثابت شد) (صدوق،1363، ج1: 42-62).
با توجه به مشخصات و ویژگی‌هایی که برای امام برشمردیم، تعیین امام، شناسایی و انتخاب نمی‌تواند به تشخیص مردم باشد، زیرا انسان‌ها نمی‌توانند تشخیص دهند که چه کسی دارای برترین مقام علمی و معنوی و مبرا از هر گناه آشکار و پنهان است. مردم نمی‌توانند با اندیشه و تجربه‌های خود دریابند که چه کسی صلاحیت خلافت الهی را دارد. تنها خداوند است که از دل همه‌ی انسان‌ها باخبر است و می‌داند که شایسته ترین انسان برای به دوش کشیدن بار امانت و خلافت الهی کیست.
پاسخ به این سؤال را نیز از کلام امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام) می‌آوریم، چرا که ایشان وقتی وارد مرو شدند، در میان مردم بحث از امامت مطرح شد و اختلاف نظرها به وضوح پیدا بود. شخصی به نام عبدالعزیز نزد امام آمد و از بحث و گفت‌وگو و اختلاف نظر مردم درباره‌ی امامت خبر آورد. امام رضا (علیه‌السّلام) لبخندی زدند و فرمودند: ای عبدالعزیز، این گروه گرفتار ناآگاهی هستند و با نظریه پردازی‌های گوناگون، خود را گول زده‌اند. سپس درباره‌ی این نظریه که امام را باید خود مردم انتخاب کنند، فرمودند:
هل یعرفونَ قدرَ الامامَة و محلَّها مِنَ الاُّمة فَیَجُوز فیها اختیارُهم؛ آیا اینان اساساً اهمیت و جایگاه امامت را در میان امت اسلامی می‌دانند و ویژگی‌های امام و رسالاتی را که بر دوش اوست، تشخیص می‌دهند تا بتوانند بر اساس آن معیارها، کسی را برای امامت انتحاب کنند؟!؛اِنَّ الامامة اَجَلُّ قدراً وَ اَعظَمُ شاناً وَ اَعلامكاناً وَ اَمنَعُ جانباً وَ اَبعَدُ غَوراً من اَن یبلغها النّاس بعقولهم؛ امامت، ارزشی والاتر، شأنی بزرگ‌تر، جایگاهی برتر، موقعیتی فراتر و ژرفایی فزون‌تر از آن دارد که مردم بتوانند با ملاک‌های عقلی خویش آن را اندازه گیرند و به آن برسند (عطاردی، 1392ق، ج1: 97).
وقتی سخن از جایگاه و منزلت امامان به میان می‌آید، به طور طبیعی این سؤال به ذهن می‌رسد که به راستی امامان این مرتبه‌ی عالی و این شایستگی و صلاحیت را چگونه و به چه دلیل یافته‌اند؟ قبل از پاسخ به این پرسش، یادآوری این نکته لازم است که این پرسش اختصاص به امامان ندارد، بلکه درباره‌ی همه‌ی پیامبران بزرگ الهی مانند نوح، ابراهیم، موسی، عیسی (علیه‌السّلام) و حضرت محمد (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیز مطرح بوده که چرا خداوند مقام نبوت و رسالت را به آنها داده و از میان خلق، آنان را برگزیده است؟ لذا پاسخ به این سؤال تنها متوجه شیعه نیست، بلکه همه‌ی مسلمانان که به رسالت و مقام نبی اکرم (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اعتراف و ایمان دارند، حتی یهودیان و مسیحیان که به رسالت حضرت موسی و عیسی (علیه‌السّلام) معتقدند باید به این سؤال پاسخ گویند.
اما پاسخ این است که چون خداوند دارای علم بی پایان و گسترده است، هنگامی که انسان‌ها را آفرید، از همان آغاز می‌دانست که مطیع‌ترین، عابدترین و پرهیزگارترین بندگان چه کسانی هستند و بر اساس علم برتر خود، آنان را برای رسالت و امامت برگزید تا دیگر بندگان خود را به سوی نور و پاکی هدایت کنند: «وَ جَعَلناهُم اَئِمَةً یَهدُونَ بِاَمرِنا؛ و آنها را امامان و پیشوایانی قرار دادیم که مردم را به امر ما هدایت کنند» (انبیاء/ 73).
بنابراین بی شک، دلیل انتخاب پیامبران و امامان از سوی خداوند، لیاقت و شایستگی آنان بوده است، چنان که در طول زندگی این شایستگی را به اثبات رسانده‌اند. ابراهیم (علیه‌السّلام) گام در آتش می‌گذارند و برای اطاعت از امر الهی به انجام سخت‌ترین آزمایش‌های خداوند تن می‌دهند و تا مرحله‌ی ذبح فرزند عزیز خویش پیش می‌روند. موسی (علیه‌السّلام) با قدرت فرعونی درگیر می‌شوند و برای هدایت بنی اسرائیل سخت‌ترین مرحله‌ها را می‌گذارنند و دشوارترین رنج‌ها را تحمل می‌کنند.
عیسی (علیه‌السّلام) برای اجرای رسالت خود، چندان مقاومت می‌کنند که تا پای‌دار پیش می‌روند. پیامبر خاتم (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در راه رسالتشان بیش از همه‌ی پیامبران الهی ستم می‌بینند و تا بدان پایه به هدایت مردم اهتمام می‌ورزند و برای آنان دل می‌سوزانند که خداوند در نص آیه‌ی کریمه‌ی قرآن دستور می‌دهد که تا این اندازه خود را به مشقت نیندازند (طه/2).
علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) در طول زندگی خود اثبات می‌کنند که جز به خدا و دین خدا نمی‌اندیشند و زندگی و مرگ خود را در راه حق و برای حق قرار می‌دهند تا آنجا که یک ضربات ایشان در جنگ با خشن‌ترین چهره‌ی کفر، برتر از عبادت جن و انس معرفی می‌شود. خداوند که شایستگی و صلاحیت پیامبران و امامان را از آغاز خلقت می‌داند، آنان را به عنوان معلمان و راهنمایان خلق برمی‌گزیند، به ایشان کرامت خاصی و توفیق ویژه می‌بخشد و از آنان مسئولیت بیشتری می‌طلبد.

سوال چهارم: عمده‌ترین راه‌های اثبات امامان از دیدگاه امام رضا (علیه‌السّلام)، قرآن و احادیث چیست؟ و دلایل وجوب محبت امامان چیست؟

جهان پر از نداهای حق و باطل و ادعاهای الهی و شیطانی است، زیرا همچنان که پیامبران الهی و امامان راستین، مردم را به سوی خود خوانده‌اند تا آنان را به سوی خداوند هدایت کنند، همزمان با ایشان و در عصر آنان نیز مدعیان دروغینی بودند که خود را پیشوا و راهنما معرفی کرده، مردم را به پیروی از خویش فراخوانده‌اند و مایه گمراهی آنان شده‌اند.
خداوند متعال از گروه اول به عنوان پیشوایانی که مردم را به امر الهی هدایت می‌کنند یاد کرده (انبیاء/73). از گروه دوم به عنوان پیشوایانی که مردم را به سوی آتش فرامی‌خوانند نام برده است: «وَ جَعَلناهم ائمةً یَدعُونَ الی النّار» (قصص/41). بر این اساس، هر که در جامعه‌ی بشری ادعای امامت و پیشوایی داشته باشد، نمی‌توان بدون دلایل و نشانه‌های لازم، ادعای او را پذیرفت و پیروی کرد، بلکه باید مدعی امامت و نبوت، دلایلی داشته باشد تا بتوانیم به او اعتماد کنیم. دلایلی که پیامبران برای مردم آورده‌اند به چهار بخش قابل تقسیم است:
1. گواهی و تأیید آنان از سوی پیامبران پیشین:
2. ارائه مطالب صحیح و منطقی و معقول همراه با دلایل قانع کننده، هماهنگ و همساز با معارف پیامبران گذشته؛
3. برخورداری از اخلاقی ممتاز و رفتاری انسانی و معقول؛
4. ارائه‌ی معجزه به منظور اثبات نبوت خود و ارتباط ویژه‌ای که با خدای هستی دارند.
هر گاه این چهار نشانه در کنار هم قرار گیرد، این اطمینان حاصل می‌شود که مدعی پیامبری، به راستی مورد تأیید خداوند است و ما را به سوی خداوند متعال هدایت می‌کند. اکنون باید دید آیا امامان هم برای اثبات امامت خود نیاز به این دلایل دارند؟ پاسخ این است که امامت به عنوان پیشوای خاص الهی و دینی با ویژگی‌هایی که یاد کردیم، مقامی والاست و امام معصوم واجد همه‌ی ویژگی‌های پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به جز وحی قرآن و دارای تمامی اختیارها و مسئولیت‌های رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و برخوردار از علم لَدُنی و در یک کلمه، امام یعنی خلیفه‌ی خدا و رسول خدا(صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم).
با توجه به ویژگی‌های امام و نیز با توجه به اینکه تنها خداوند با علم برتر خود شایستگی انسان‌ها را می‌داند و بر اساس شایستگی، مقام امامت را به آنان عطا می‌کند، ناگریز امامان و جانشینان خاص پیامبران نیز باید مانند خود پیامبران از دلایل و شواهدی برخوردار باشند تا ما بتوانیم به آنان اعتماد داشته باشیم و از ایشان پیروی کنیم. امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام) نیز در این باره فرموده‌اند: «لمّا کانَ الامامُ مُفنَزضَ الطّاعة لم یکن بدُّمِن دلالةٍ تَدُلّ علیه و یتمیّزه‌ بها من غیره؛ چون امام کسی است که اطاعت کردن از او واجب است، ناگریز باید بر امامت او دلیلی اقامه شود تا در پرتو آن دلیل بتوان امام را از غیر امام تشخیص داد» (صدوق،1363، ج1: 102؛ عطاردی،1392ق، ج1: 111).
در کتاب بحارالانوار حدود 80 آیه از قرآن آمده است که به شکلی به مسئله‌ی امامت مربوط می‌شود (مصطفوی،1403ق:95)، ولی به سبب آنکه بیان همه‌ی آیات در این مختصر نمی‌گنجد به چند نمونه که امام رضا (علیه‌السّلام) نیز در بیان و اثبات حقانیت امامت از آنها استفاده کرده‌اند، اکتفا می‌کنیم.
1. امام رضا (علیه‌السّلام) در یکی از مناظره‌هایشان می‌فرمایند:
هم الذّین وَصَفَهم اللهُ فیِ كتابِهِ فقال: انّما یُرید اللهُ لِیُذهِبَ عنكم الرِّجسَ اَهلَ البیت وَ یُطَهِّرَکم تطهیراً؛ اهل بیت همان کسانی هستند که خداوند ایشان را در قرآن توصیف کرده و درباره‌ی آنان فرموده است. همانا خداوند اراده کرده است تا هر گونه گناه و آلودگی از شما اهل بیت به دور باشید وشما را به گونه‌ای خاص، پاک و منزه از گناه بدارد.
سپس در پاسخ به این سؤال که این آیه درباره‌ی چه کسانی است و منظور از اهل پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) چه کسانی هستند؟ فرمودند:
هم الذّین قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: انّى مُخَلَّف فیكم الثَّقَلین كتاب الله و عترتى اهل بیتی، لَن یَفنَزِقا حتی یردا عَلَیَّ الحوض؛ اهل بیت در این آیه کسانی هستند که رسول خدا که درود خدا برایشان و خاندانش باد، درباره آنان فرمودند: من پس از خود دو یادگار گرانبها میان شما می‌گذارم. کتاب الهی و عترتم که اهل بیت من هستند و این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا روز قیامت نزد حوض کوثر بر من وارد شوند (عطاردی،1392ق، ج2: 114).
2. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُو الرَّسُولَ وَ أُولِى الأَمرِ مِنکُم: ای اهل ایمان، خدا و رسول خدا را اطاعت کنید و نیز آنان که صاحب فرمان هستند» (نساء/59). در فهم این آیه اگر از معارف دین و روایت‌ها استفاده نکنیم، چه بسا گرفتار بدفهمی شویم زیرا منظور از اولی الامر کسانی نیستند که تحت عنوان فرمانروا و سلطان بر مردم فرمان می‌رانند، زیرا بسیاری از فرمانروایان، مانند فرعون بر اساس هوای نفس، قدرت طلبی و فزون‌خواهی فرمان می‌رانند و خداوند آنان را طاغوت نامیده و از مسلمانان خواسته است با طاغوت‌ها سازگاری نداشته باشند. بنابراین، منظور از اولی الام-صاحب فرمان-باید افراد خاصی باشند که امام رضا (علیه‌السّلام) آنان را معرفی کرده و فرموده‌اند: «الذّین اَورَثَهم الکتاب و الحکمةَ و حُسِدُوا عَلَیهم بِقَولِهِ»؛ در این آیه، اولی الامر همان کسانی هستند که وارث کتاب و حکمت‌اند و مورد حسادت قرار گرفته‌اند، چنان که خداوند در قرآن فرموده است:
أَم یَحسدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ الله مِن فَضلِهِ فَقَد آتَینَآ آلَ إِبرَاهِیمَ ألكِتَابَ وَ الحِكمَةَ وَ آتَینَاهُم مُلکًا عَظِیمًا؛ آیا مردمان به خاطر آنچه خداوند از فضل خود به ایشان عطا کرده است، به آنان حسد می‌ورزند. با اینکه به آل ابراهیم کتاب و حکمت عطا کرده‌ایم و نیز ملکی عظیم بخشیده‌ایم (نساء/ 54).
سپس امام رضا (علیه‌السّلام) توضیح می‌دهند: «و الملک ههنا الطاعة لهم»؛ ملک عظیم در این آیه به معنای فرمانروایی بر سرزمین‌ها نیست، بلکه منظور فرمانروایی بر دل‌هاست که بر مردم واجب شده است از برگزیدگان الهی اطاعت کنند (عطاردی،1392ق، ج2: 114).
3. «قُل لا أسألکم علیه اَجراً الاّ المودّة فی القُربی: بگو من در برابر رسالتی که انجام داده‌ام، از شما مردم اجر و پاداشی نمی‌طلبم، مگر دوستی خویشاوندان و نزدیکانم» (شورى/ 23). امام رضا (علیه‌السّلام) در توضیح این آیه و دلالت آن بر منزلت اهل بیت فرموده‌اند: در قرآن نظیر این آیه درباره‌ی برخی پیامبران الهی دیگر مانند نوح، هود، صالح، لوط و شعیب (علیه‌السّلام) نیز آمده است با این تفاوت که فقط این جمله آمده است: «پاداش پیامبران با خداست» ولی مسئله‌ی دوستیِ ذی القربی در مورد آنان مطرح نشده است. خداوند درباره‌ی نوح (علیه‌السّلام) می‌فرماید که او به مخاطبان خود گفت: «و ما اسألکم علیه مِن اَجر اِن اَجری الاً علی ربِّ العالمین؛ من هیچ گونه پاداشی از شما نمی‌طلبم زیرا پاداش من فقط با پروردگار جهانیان است» (شعراء/ 109). قرآن درباره‌ی حضرت هود (علیه‌السّلام) فرموده است: «لا أسألكم علیه اجراً اِن اجرى الأ على الذى فَطَرنى؛ من از شما مردم به خاطر رسالتی که انجام داده‌ام، مزدی نمی‌طلبم، زیرا پاداش من بر هیچ کسی نیست جز آن کسی که مرا آفریده و وجودم را سرشته است» (هود/51).
قرآن، تنها درباره‌ی رسول خاتم (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرموده است که اجر رسالت ایشان، دوستی خویشانِ نزدیک است. سپس امام رضا (علیه‌السّلام) می‌فرمایند:
وَ لَم یُفرض الله مودّتهم الاً و قد علم انّهم لا یرتدّون عن الدّین و لا ابداً و لا یرجعونَ اِلى ضلالةٍ ابداً؛ خداوند دوستی اهل بیت پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به این سبب واجب کرده که می‌دانسته است اهل بیت ایشان هرگز از دینی الهی روی برنمی‌یابند و هرگز به جانب گمراهی و کجا روی کشیده نمی‌شوند (عطاردی، 1392ق، ج2: 117؛ حرانی، 1404ق: 431).
آنگاه امام رضا (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: پس از نزول این آیه و قبل از اینکه آیه برای مردم خوانده شود رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در میان پیروان خود به حمد و ثنای الهی پرداختند و فرمودند: ای مردم، خداوند تکلیفی را بر شما واجب کرده است، آیا این وظیفه را انجام خواهید داد؟ کسی پاسخ نداد، زیرا گمان می‌کردند این تکلیف به پرداخت وجه مادی مربوط است. روز دوم و سوم نیز همین مسئله تکرار شد و مخاطبان پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) سکوت کردند تا اینکه رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: این تکلیف مربوط به پرداخت طلا و نقره و خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها نیست. مردم پرسیدند: اگر درباره‌ی این امور نیست، پس درباره‌ی چیست؟ در این هنگام رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آیه‌ای را که بر ایشان نازل شده بود برای مردم باز خواندند و فرمودند اجر رسالت من فقط دوستی اهل بیت من است. مردم با شنیدن این آیه گفتند: ما این فرمان الهی را می‌پذیریم و این واجب را به جای خواهیم آورد. در ادامه‌ی این حدیث، امام رضا (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «اما بیشتر مردم به این تکلیف الهی عمل نکرده و به این پیمان وفا ننموده‌اند» (همان).

سوال پنجم: عمده‌ترین دلایل وجوب ولایت پذیری از امام معصوم و ولی امر زمان چیست؟

اساس توجه مسلمانان به اهل بیت (علیه‌السّلام) رهنمود قرآن و پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است. از این رو اِبراز دوستی و محبت به خاندان نبوت، هرگز به معنای شرک و کم توجهی به ساحت قدس الهی نیست. همچنان که اطاعت از پیامبر و اولی الامر (علیه‌السّلام) به معنای شرک در اطاعت از خداوند نیست، زیرا خداوند خود دستور داده که: «أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرّسُولَ وَ أُولِی الأَمرِ مِنكُم؛ اطاعت کنید از خدا و اطاعت کنید از رسول خدا و اولی الامر از میان خودتان.«
اظهار دوستی نسبت به اولیای الهی، پیامبران و امامان هر چند مورد خواست و فرمان الهی بوده، اما از آنجا که فرمان‌های الهی و امر و نهی او دارای حکمت‌ها و مصلحت‌های مختلفی برای تکامل بشر است، می‌توان از فرهنگ قرآنی و رضوی استفاده کرد که یکی از نتایج مهم این دوستی، دریافت معارف صحیح درباره‌ی توحید، وحی، رسالت، قرآن، وظایف انسان، مسئله‌ی معاد و... از مکتب و سیره و سنت آنان است.
از دیدگاه شیعه‌ی امامیه، مطابق با تعالیم قرآنی و نیز روایت‌های رسیده از رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیه‌السّلام)، هیچ حکمی از احکام الهی بدون دلیل و مصلحت نیست. بنابراین اگر خداوند در قرآن از مؤمنان خواسته تا «اهل بیت پیامبر(صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)» را دوست بدارند، حتماً این بیان الهی، دارای دلیل، حکمت و مصلحت است. اگر سؤال شود که آیا ممکن است همان‌گونه که انسان‌ها، فرزندان و خویشاوندان خود را به دلیل نسبت‌های خانوادگی بر دیگران ترجیح می‌دهند و گاه در این راه حقوق و فضائل دیگران را نادیده می‌گیرند، خداوند هم فقط به خاطر خویشاوندی اهل بیت (علیه‌السّلام) با پیامبرش آنان را مورد توجه ویژه قرار داده و محبت ایشان را بر مردم واجب کرده باشد؟ نسبت دادن چنین مطالبی به خداوند، دور از ساحت قدس الهی است، زیرا خداوند با هیچ انسانی خویشاوندی ندارد. آدمیان، بندگان او هستند و لطف و رحمتش شامل همه‌ی انسان‌ها بوده و خواهد بود و این انسان‌ها هستناد که در استفاده از رحمت الهی و عنایات او با یکدیگر تفاوت دارند.
برخی، شایستگی بیشتری از خود نشان می‌دهند و در میدان عبودیت بر دیگران سبقت می‌گیرند و برخی با سستی و کندی به طرف رحمت الهی حرکت می‌کنند. پاسخ این سؤال را خداوند در قرآن کریم بیان فرموده است: «اِنَّ اکرمکم عندالله اَتقیکُم؛ همانا با کرامت‌ترین و با فضیلت‌ترین شما انسان‌ها نزد خداوند کسی است که با تقواتر باشد» (حجرات/ 13).
دلیل اینکه خداوند نزدیکان و خاندان پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را تا این اندازه مورد تکریم و عنایت قرار داده، تا آنجا که محبت آنان را پاداش رسالت رسول خاتم (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تعیین کرده، آن است که اهل بیت پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از همه‌ی انسان‌ها و از همه‌ی امت ایشان با تقواتر بوده و در میدان بندگی و عبادت و ادای حقوق و انجام وظایف الهی بر همگان پیشی گرفته‌اند. بهترین گواه بر اینکه در نظر خداوند، برتری و فضیلت آدمیان بر یکدیگر، بسته به فضائل و شرافت‌های اخلاقی و دینی است و صرف خویشاوندی و ارتباط نسبی، ارزش به حساب نمی‌آید، این است که خداوند فرزند نوح (علیه‌السّلام) را با اینکه از نسل ایشان بود، مورد عنایت قرار نداد و زمانی که نوح (علیه‌السّلام) به درگاه خداوند دعا کردند تا فرزندشان از غرق و هلاک شدن نجات یابد و گفتند: «رَبَّ اِنَّ ابنی مِن اَهلی و اِنَّ وَعدَکَ الحَقّ؛ پروردگارا، فرزند من از اهل بیت من به حساب می‌آید (و تو وعده داده‌ای که اهل مرا نجات دهی) و البته وعده‌ی تو حق است» (هود/ 45). خداوند پاسخ فرمود: «قَالَ یَا نُوحُ إِنّهُ لَیسَ مِن أَهلِکَ؛ ‌ای نوح (آن جوان کفر با اینکه فرزند تَنی تو به حساب می‌آید اما) او از اهل تو نیست (و وعده‌ی الهی شامل او نمی‌شود)«(هود/ 46).
اگر خداوند بدون قید و شرط و بدون استثنا از مؤمنان خواسته است تا اهل بیت (علیه‌السّلام) را دوست بدارند، معنایش این است که خداوند هم آنان را دوست دارد و آنان نزد خداوند از کرامت ویژه‌ای برخوردارند و دلیل کرامت و برتری آنان، در تقوا، خداشناسی، معنویت و شرافت علمی و عملی آنان است و خداوند وقتی از مؤمنان خواسته است تا اهل بیت (علیه‌السّلام) را دوست بدارند، معنایش این بوده که مقام، منزلت و عصمت آنان را تأیید و امضاء کرده است. خداوند متعال برای هدایت انسان‌ها، ابزار و امکانات معرفتی و فطری و راه‌های مختلفی در اختیار آنان قرار داده است. پیامبران را مبعوث و کتاب آسمانی را بر آنان نازل کرده تا شریعت و معرفت را به انسان‌ها آموزش دهند. یکی از هموارترین راه‌ها برای درس آموزی از مکتب اولیای الهی، راه محبت و دوستی است. اطاعت از قانون و پیروی از صالحان به دو صورت امکان پذیر است:
1. اطاعت از روی اجبار و پیروی ناخواسته و بدون رغبت؛
2. اطاعت از روی انتخاب و پیروی با میل و اشتیاق.
مادر برای فرزندش وظایف مادری را انجام می‌دهد، اما این وظایف که مشکلات فراوان نیز دارد، با عشق و محبت آمیخته است و مادر از انجام وظایف مادری لذت می‌برد، زیرا فرزندش را دوست دارد. بنابراین اگر انجام وظایف و پیروی از الگوهای دینی و الهی، همراه با محبت و مودت نسبت به آنان باشد، درس آموزی و پیروی از آنان نه تنها سخت و دشوار نیست، بلکه لذت بخش و بهجت آفرین نیز است.
خداوند در قرآن، رابطه‌ی محبت و اطاعت را چنین بیان فرموده است: «قل اِن کُنتُم تُحبّونَ اللهَ فاتّبعونی یُحبِبکُم الله؛ ای پیامبر بگو: اگر شما خدا را دوست دارید از من که پیامبر او هستم پیروی کنید تا خدا هم شما را دوست داشته باشد» (آل عمران/31). از این آیه استفاده می‌شود که در فرهنگ قرآنی، اطاعت و پیروی از صالحان و مردان الهی، با دو محبت همراه است: یک محبت به عنوان مقدمه و انگیزه و یک محبت به عنوان دستاورد و نتیجه.
پس می‌توان نتیجه گرفت که اگر خداوند، محبت و مودت اهل بیت پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه (علیه‌السّلام) را بر مؤمنان واجب ساخته، به خاطر آن بوده است تا مردم با محبت و دوستی، راه اطاعت از معلمان الهی را بپیمایند و معرفت خدا و اطاعت از دستورهای دین را با زمزمه‌ی محبت فراگیرند و این به سود خود مردم است، چنان که قرآن به صراحت این نکته را بیان داشته است: «قُل ما سالتُکُم مِن اَجرٍ فَهُوَ لکم اِن اَجرِیَ الاً علی الله؛ [ای پیامبر به مؤمنان] بگو اگر از شما در برابر انجام وظیفه‌ی رسالت پاداشی خواستم، به خاطر منافع و نتایج ارزشمندی است که برای خود شما دارد وگرنه پاداش [حقیقی] من، بر خداوند است (سبا/47).
اگر کسی جویای حق باشد، در می‌یابد که تا چه اندازه معرفت امامت، به روشنی و آسانی از قرآن فهمیده می‌شود. زیرا پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در سراسر قرآن به فرمان الهی فقط یک پاداش از امت خود درخواست کرده و آن هم محبت اهل بیت (علیه‌السّلام) بوده است و سپس درباره‌ی همان یک درخواست هم می‌فرمایند، هدف و منظور، سودرسانی به امت بوده و این سود در فرهنگ قرآنی و نبوی عبارت است از هدایت‌یابی اهل ایمان به معرفت صحیح و اخلاق و معنویت و پاکی در گفتار، رفتار و اندیشه.
دوستی و محبت اهل بیت (علیه‌السّلام) زمانی در وجود مسلمان ریشه دارد و مودتی راستین به حساب می‌آید که او به لوازم و شرایط دوستی پایبند باشد و با رفتار و اعمال خود خشنودی خداوند و پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و امامان (علیه‌السّلام) را جلب کند. در انجام واجبات دینی و تکالیف الهی، کوشش و در ترک گناهان همت نماید و همواره آرزو داشته باشد که معارف قرآنی و مکارم اخلاقی اهل بیت (علیه‌السّلام) در جامعه بشری گسترش یافته و حاکمیت یابد و حکومت مادی و معنوی از آن خاندان رسول (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) شود.

نتیجه‌گیری

امام رضا (علیه‌السّلام) در بیان ضرورت و جایگاه امامت، چنان استوار و هدفمند بودند که مقصد اصلی آن حفظ اندیشه‌ی شیعه و مبارزه با اندیشه‌های انحرافی بود. تعابیر و مضامینی که در احادیث و قرآن و بیانات امام رضا (علیه‌السّلام) درباره‌ی امام و امامت گفته شده است، عبارت‌هایی ادبی و اغراق‌آمیز نیست، بلکه تبیین جایگاه و منزلت واقعی امام و اهمیت این امر در جامعه‌ی اسلامی است.
در این نوشتار به بررسی و تبیین نقش و جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (علیه‌السّلام) و وجوب ولایت‌پذیری از امام معصوم و ولی امر زمان پرداخته شد. عمده‌ترین ضرورت‌های وجود امام از نظر امام رضا (علیه‌السّلام) در این است که زمین بدون امام نبوده و نخواهد بود. در غیر این صورت اهل خود را فرو می‌برد. بدون حجت الهی، ادامه‌ی حیات برای هستی مقدور نیست، چون خداوند نظم هستی را چنین قرار داده است. امام، دانه‌های پراکنده‌ی جامعه را تحت نظام ویژه‌ای درمی‌آورد و آنها را جمع کرده، ارتباط می‌بخشد و امامت نظام دین و مسلمانان و عامل اصلاح دنیای مردم و سبب عزت و سربلندی اهل ایمان است. مهم‌ترین ویژگی‌های امام شامل قدرت تشریع و قانون گذاری، برقراری حکومت و ایجاد تشکیلات لازم برای اقامه‌ی حدود و عصمت است و اینکه فضائلش اکتسابی از دیگران (غیرامام) نیست و به طور خلاصه سه ویژگی عمده‌ی امام، منزلت امام نزد خدا، ارتباط امام با مردم و شخصیت معنوی و علمی امام است.
تعیین امام و شناسایی و انتخاب نمی‌تواند به تشخیص مردم باشد، زیرا انسان‌ها نمی‌توانند تشخیص دهند که چه کسی دارای برترین مقام علمی و معنوی و مبرا از هر گناه آشکار و پنهان است. مردم نمی‌توانند با اندیشه و تجربه‌های خود دریابند که چه کسی صلاحیت خلافت الهی را دارد. تنها خداوند است که از دل همه‌ی انسان‌ها باخبر است و می‌داند شایسته‌ترین انسان‌ها برای به دوش کشیدن بار امانت و خلافت الهی کیست. عمده‌ترین راه‌های اثبات امامان شامل تأیید آنان از سوی پیامبران پیشین، ارائه‌ی مطالب صحیح، منطقی و معقول همراه با دلایل قانع کننده، هماهنگ و همساز با معارف پیامبران گذشته، برخورداری از اخلاقی ممتاز و رفتاری انسانی و معقول و ارائه‌ی معجزه به منظور اثبات نبوت خود و ارتباط ویژه‌ای که با خدای هستی دارند، است.
دلایل وجوب ولایت‌پذیری از امام معصوم و ولی امر زمان در آن است که اگر خداوند محبت و مودتِ اهل بیت پیامبر (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را بر مؤمنان واجب ساخته به خاطر آن است تا مردم، با محبت و دوستی، راه اطاعت از معلمان الهی را بپیمایند و معرفت خدا و اطاعت از دستورهای دین را با زمزمه‌ی محبت فراگیرند و این به سود خود مردم است، چنان که قرآن به صراحت این نکته را بیان داشته است: «ای پیامبر به مؤمنان بگو اگر از شما در برابر انجام وظیفه‌ی رسالت، پاداشی خواستم، به خاطر منافع و نتایج ارزشمندی است که برای خود شما دارد وگرنه پاداش (حقیقی) من بر خداوند است.»

پی‌نوشت‌ها:

1- پژوهشگر و کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش (تعلیم و تربیت اسلامی) دانشگاه شاهد m.noroozi@smtc.ac.ir
2- دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی دانشگاه علامه طباطبایی fjahani. 14@gmail.com
3- دانشیار و عضو هیئت علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه شاهد (دکترای برنامه‌ریزی درسی گرایش تعلیم و تربیت اسلامی) sobhannejad@shahed.ac.ir

منابع تحقیق :
قرآن کریم.
ابن فارس، احمد، (1404ق). معجم مقاییس اللغة. بیروت: مکتب الاعلام الاسلامی.
جرجی زیدان، (1386). تاریخ تمدن اسلام مترجم علی جواهر کلام، تهران: امیر کبیر.
جوهرى، اسماعیل بن حماد، (1407ق). الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة. طبع الرابعة، بیروت: دارالعلم للملایین.
حرانی، حسن، (1404ق). تحف العقول عن آل الرسول، مصحح علی اکبر غفاری، قم: اسلامی.
خرازی، سید محسن، (بی‌تا). بدایة المعارف الالهیة. قم: الاسلامی.
دهخدا، علی اکبر، (بی‌تا). فرهنگ دهخدا. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1412ق). مفردات الفاظ القرآن، لبنان: دارالعلم.
رواندی، قطب الدین، (1409ق). الخرائج و الحرائج. قم: الامام الهدی.
شهیدی، سیدجعفر، (1387). ترجمه نهج البلاغه(خطبه‌ی 146). تهران: علمی فرهنگی.
صدوق، محمد، (1363). عیون اخبارالرضا. مصحح مهدی لاجوردی، قم: طوسی.
صدوق، محمد، (1379). معانی الاخبار، مصحح علی اکبر غفاری، تهران: الصدوق.
صدوق، محمد،(1404ق). امالی. مترجم کمره‌ای، تهران: اسلامیه.
صدوق، محمد، (1405ق). کمال الدین و تمام النعمة. مصحح و تعلیق علی اکبر غفاری، قم: مدرسین.
صفارقمی، محمد بن حسن،(1404ق). بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد(صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم). قم: محسن کوچه باغی تبریزی.
طباطبایی، سید محمد حسین، (بی‌تا). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: الاسلامی.
عطاردی، عزیزالله، (1392ق)، مسند الامام الرضا(علیه‌السّلام). تهران: الصدوق.
کلینی، محمد، (1388ق). الاصول من الکافی. مصحح و تعلیق علی اکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
کلینی، محمد، (1363). اصول کافی، مترجم و شرح سید جواد مصطفوی، تهران: علمیه اسلامیة.
کلینی، محمد، (1363). الکافی، طبع الخامسة، تهران: دارالکتاب الاسلامیه.
لاهیجی، عبدالرزاق، (بی‌تا)، گوهر مراد، تهران: اسلامیه.
مجموعه آثار دومین کنگره جهانی حضرت رضا (علیه‌السّلام).،(1365)، چاپ اول، مشهد: آستان قدس.
مشکور، محمد جواد، (1362). تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام چاپ سوم، تهران: اشراقی.
مصباح، محمدتقی، (1373). آموزش عقاید. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
مصطفوی، جواد، (1403ق). التطبیق بین السفینة و البحار، مشهد: آستان قدس.

منبع مقاله :
بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (علیه‌السّلام)؛ (1394)، فصلنامه‌ی فرهنگ رضوی علمی پژوهشی، مشهد مقدس: دفتر نشریه، شماره‌ی دهم

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط