نقش شهيد باقرى در عمليات طريق القدس
مهر ماه سال 1360 در حالى به پايان رسيده بود كه رزمندگان اسلام به فرماندهى كل قوا امام خمينى(س) و به حول قوه الهى و با پشتوانه ملت بزرگ ايران متشكل از ارتش و سپاه اولين ضربه كوبنده خود را پس از گذشت. يك سال از جنگ، با اجراى عمليات ثامن الائمه(علیه السّلام) شكست حصر آبادان در منطقه شرق كارون بر پيكر دشمن بعثى وارد كرده بودند و اولين پيروزى گسترده خود را به دشمن و حاميان منطقهاى و جهان صدام نشان دادند.
اين پيروزى كه اولين پيروزى قاطع رزمندگان بود و موجب در هم شكستن دشمن در شرق كارون شد، بعد از سقوط ليبرالها و در راس آنان بنىصدر و فرار شان از كشور كه ده ماه تمام امكانات و زمان را از دست داده و هيچ توفيقى به دست نياورده بودند، به نتيجه رسيده بود.
انتصاب سرنوشت ساز دو فرمانده در راس سپاه و نيروى زمينى ارتش از سوى حضرت امام(س) يك عامل مهم و جديد را وارد عرصه نبرد كرد، در مسير (وحدت و به كارگيرى تمامى امكانات اين دو نيرو) ساير ويژگىهاى متاثر از اين عامل نيز، باعث شد كه يك استراتژى نظامى موفق در عرصه جنگ ظهور كند.
دو شخصيت ياد شده با توجه به متوسط سن فرماندهان برجسته هر دو نيرو، بسيار جوان بودند: برادر محسن رضايى (فرمانده كل سپاه) 28 سال و شهيد صياد شيرازى (فرمانده نيروى زمينى) 36 سال داشت و نسبت به فرماندهان ارشد در نيروى زمينى آن روز ارتش بسيار جوان بود.
ستاد عمليات جنوب در اهواز از سوى سپاه ( كه قرارگاه مقدم فرماندهى كل سپاه محسوب مىشد) و قرارگاه مقدم نيروى زمينى ارتش ، بخش هماهنگ كننده عملياتهاى بعدى را به عهده داشتند.
در همين مقطع پيشنهادى از سوى برادر محسن رضايى فرمانده كل سپاه طرح شد و مورد استقبال و تاييد نيروى زمينى ارتش قرار گرفت: پيشنهاد اين بود كه دو گروه جداگانه طرح ريزى يكى از ارتش و يكى از سپاه، كار بررسىهاى عملياتى و طرح ريزىهاى كلان عملياتى را عهده دار شوند و نظريات و نتايج و پيشنهادات اين دو گروه در جلسه نهايى در حضور فرمانده كل سپاه و فرمانده نيروى زمينى ارتش به بحث گذاشته و تصميم گيرى شود.
شهيد حسن باقرى ، برادر صفوى و اينجانب هسته مركزى گروه طرح ريزى عملياتها را از سوى سپاه بر عهده گرفتيم. سرهنگ موسوى قويدل و سرهنگ مفيد به همراه سه تن از اساتيد دافوس هسته مركزى گروه طرح ريزى عملياتها را از سوى نيروى زمينى ارتش بر عهده گرفتند.
از نيمه مهر ماه تا پايان آبان ماه طى 45 روز كار سخت و شبانه روزى بر روى طرح عملياتى كربلاى يك در منطقه عمومى بستان و غرب سوسنگرد صورت گرفت.
در طى اين 45 روز بررسى هاى بسيار گسترده و عميقى بر پايه شناسايىهان تجارب ، آموزشها و محاسبات علمى و عقلانيتى كه در حقيقت جوهر جنگ محسوب مىگرديد از بالاترين تا پايينترين رده از سوى دستگاههاى عمليات و اطلاعات و سيستمهاى ده گانه جنگ صورت گرفت.
پس از عمليات ثامن الائمه(علیه السّلام) شهيد باقرى در جهت گسترش سازمان رزم سپاه، حضور بيشتر مردم در صحنه نبرد و تشكيل يگانها و واحدهاى تخصصى سپاه تلاش و همت زيادى به خرج داد. تقويت از جمله سيستم شنود قوى ، واحد مهندسى جنگ سپاه و واحد تخريب براى عبور از موانع و استحكامات، تقويت اطلاعات و عمليات و شناسايى دقيق ، واحد ادوات، تقويت مخابرات و ارتباطات براى گسترش سازمان رزم، كادر سازى براى تشكيل يگانهاى پياده سپاه و تلاش براى حضور مسوولين در جنگ و توجه اعضاء براى حمايت و پشتيبانى و اهميت به طرحهاى عملياتى سپاه را مىتوان نام برد.
همچنين از تجهيزات زرهى اغتنامى تيپ 8 مكانيزه ارتش بعث كه در عمليات ثامن الائمه(علیه السّلام) به دست رزمندگان اسلام افتاد، شهيد باقرى ترغيب و تشويق و راهنمايى زيادى كرد تا يگان زرهى سپاه را تشكيل شود كه با عبور از رملهاى محور شمال ، توانست در بستن تنگه چزابه نقش موثرى را داشته باشد.
به دليل گستردگى اين بحثها ايشان به دو نمونه از كار اشاره مىكنم تا نقش و جايگاه شهداى بزرگى همچون شهيد حسن باقرى و شهيد نياكى و شهيد صياد شيرازى معلوم گردد.
شناسايى و كار اطلاعاتى سنگين كه پايههاى اوليه آن از 6 ماه قبل توسط شهيد حسن باقرى گذاشته شده بود، در منطقه شمال كرخه بين ارتفاعات ميشداغ و جناح چپ دشمن كه بستان را در تصرف داشت در زمينهاى پوشيده از رمل شروع شده بود.
اين شناسايى و كار دقيق اطلاعتى راشهيد بزرگوار سيد على حسينى 1، (جوانى از خطه خراسان) زير نظر مستقيم شهيد حسن باقرى بر عهده داشت. او توانسته بود به همراه واحد شناسايى اش با استقرار در رملهاى مورد اشاره با حداقل امكانات و با اختفاى كامل از ديد دشمن با چند دستگاه موتور و دو راس قاطر و امكانات مختصرى از سلاح و نقشه كار خود را به نحو احسن انجام دهد.
شهيد حسن باقرى به طور روزانه به كار او و نفرات همراهش نظارت مىكرد و او را هدايت مىنمود. شهيد على حسينى با راهنمايىهاى شهيد حسن باقرى موفق شده بود در جناح 25 كيلومترى دشمن كه بر رملها تكيه داده بود. سه ديدگاه ايجاد كند و تا عمق دشمن را زير نظر بگيرد. اين ديدگاههاى مخفى بر تمامى تحركات و فعل و انفعالات دشمن مسلط بود و از چزابه كه نقطه ورود دشمن به خاك ايران بود تا تپه سبز در شمال سوسنگرد در حاشيه شمالى رودخانه كرخه را پوشش مىداد.
به هنگام ارايه نهايى بحثها از سوى دو گروه طرح ريزى پيش گفته، در قرارگاه فرماندهى مشترك ارتش و سپاه متاثر از اين شناسايىها، سپاه پيشنهاد تك احاطهاى يك طرفه را ارايه نمود.
به اين ترتيب كه با استفاده از اين رملها، در اولين دقايق حمله به خطوط مقدم دشمن، همزمان نيرويى از سپاه و ارتش به عمق و عقبه اصلى دشمن در چزابه تك نمايد و عقبه دشمن را بسته و مانع مقاومت دشمن شده و او را وادار به تسليم كند و دشمن تجاوز را منهدم نمايند. براى اجراى اين امر شهيد باقرى در شناسايىها تا تنگه چزابه و عقبه دشمن پيش رفته بود.
فرمانده تيپ سوم از لشكر زرهى 1، اعتقادى به اين نوع مانور (تك احاطهاى يك طرفه) نداشت و لذا بحث در قرارگاه به مناقشهاى در فضاى بحثهاى تخصصى عملياتى كشيده شد. شهيد باقرى پيشنهاد داد كه شهيد نياكى فرمانده لشكر 92 زرهى به همراه اينجانب و خود شهيد باقرى از منطقه رملها و ديدگاههاى مسلط بر دشمن شناسايى به عمل آورند و اگر در اين شناسايى شهيد نياكى به اطمينان رسيد، عمليات به تصويب برسد. شهيد صياد (فرمانده وقت نيروى زمينى ارتش) بلافاصله اين پيشنهاد را پذيرفت و به شهيد نياكى دستور اقدام داد 2.
اينجانب به همراه شهيد باقرى شب به قرارگاه تا كتيكى لشكرى كه شهيد نياكى عهده دار فرماندهى آن بود، در شمال كرخه رفتيم و شب را آنجا خوابيديم كه صبح زود به منطقه مورد نظر حركت كنيم. صبح كه براى نماز بلند شديم، شهيد نياكى را آماده در حالى كه پوتين و لباس نظامى بر تن داشت جلوى در قرارگاه مشاهده كرديم كه قدم مىزند.
بعداز نماز صبح با يك دستگاه جيپ ميول حركت كرديم. گاهى كه جيپ در رملها از حركت مىايستاد ، شهيد باقرى راننده بود، شهيد نياكى 58 ساله بلافاصله به پايين مىپريد و خودرو را هل مىداد.
بالاخره به ديدگاهها رسيديم. شهيد سيد على حسينى از روى زمين و شهيد حسن باقرى از روى نقشه و زمين دقيق توضيح مىدادند و شهيد نياكى با قرار گرفتن در ديدگاه با دوربين دشمن را و تجهيزات و نوع آرايش او را نگاه مىكرد. وقتى به ديدگاه سوم كه در عمق و مسلط بر منطقه عمومى تنگه چزابه بود رسيديم، پس از نگاه كردن به منطقه ، شهيد نياكى غلتى زد و در حالى كه پشت به رملها بحالت نيمه نشسته قرار داشت گفت: «برادر رشيد من پذيرفتم!...»
برگشتيم و شب به قرارگاه فرماندهى در اهواز رسيديم . نتيجه شناسايىها گزارش شد و اين جملهاى بود كه شهيد نياكى خطاب به شهيد صياد بر زبان جارى كرد: «قربان من قبول كردم مانور عمليات به اين شكل كه سپاه پيشنهاد مىدهد موفق خواهد بود.»
بنابراين به اطمينان رسيديم و ابتكار و خلاقيت شهيد حسن باقرى كه عهده دار اطلاعات رزمى سپاه در جبهه جنوب و بنيانگذار اطلاعات رزمى سپاه بود، با كمك انسانهايى مثل شهيد على حسينى كه همگى روح بزرگى داشتند، نتيجه داد و نتيجه زحمات و تلاش هاى اين شهداى بزرگ در امر اطلاعات و شناسايى و اطلاع رسانى به بار نشست و فرماندهان سپاه و نيروى زمينى ارتش متكى بر چنين كار عملى و دقيقى ، به يارى خداوند، تصميم خود را گرفتند و طرح عمليات به تصويب رسيد.
از آنجا كه اين عمليات اولين عملياتى بود كه رزمندگان اسلام به مرز بينالمللى مىرسيدند و اين شائبه وجود داشت كه در صورت تعقيب دشمن در داخل خاك عراق ، دشمن تبليغات و جنگ روانى عليه ايران اسلامى اقدام نمايد ، به پيشنهاد امير شمخانى و اينجانب ، نامى كه خواسته همه مسلمانان بود ، يعنى طريق القدس بر اين عمليات نهاده شد.
شهيد حسن باقرى علاوه بر مسوول اطلاعات عمليات در جنوب ، جانشين اينجانب به عنوان مسوول عمليات جنگ در اين نبرد نيز بود. اين عمليات دومين عمليات مشترك و گستردهاى بود كه توسط رزمندگان اسلام و به صورت فرماندهى مشترك انجام مىگرفت، توسط دو فرمانده از ارتش و سپاه ، از ارتش شهيد منفرد نياكى و از سپاه هم اينجانب انجام مىشد.
در اين عمليات 3 تيپ از ارتش با 3 تيپ سپاه به صورت ادغامى عمل مىكردند. البته سپاه با شروع عمليات، 2 تيپ ديگر نيز به صحنه نبرد آورد كه در عمليات شركت كردند.
به اين ترتيب، در قرارگاه مركزى كربلا، طرحهاى ارائه شده از سوى ارتش و سپاه، به بحث گذاشته شد و به دليل اطمينانهاى عملى كه براى فرماندهان حاصل شده بود (شناسايى فرماندهان از نزديك براساس كار اطلاعاتى دقيق) و اعتماد به نفس فرماندهان بزرگى چون برادر محسن رضايى و شهيد على صياد شيرازى، طرح عملياتى طريقالقدس به تصويب رسيد و شوراى عالى دفاع نيز آن را تاييد كرد.
شهيد صياد شيرازى كه استعداد، و توانايى و فرماندهى سپاه (شهيد حسن باقرى) در اين عمليات و نيروهاى عمل كننده را كه ساختار آنها با شرايط جوى منطقه تطبيق داشت، ملاحظه كرد،24 ساعت قبل از عمليات، فرماندهى اين عمليات را به سپاه واگذار كرد.
آذر ماه سال 1360 همزمان با ايام ماه محرم و تاثير عاشورا بر روحيه نيروها، و رزمندگان اسلام سخت عميق بود و برجسته ترين ويژگى نيروها، انگيزه شهادت طلبى آنها بود.
بعد از ظهر روز هفتم آذرماه 1360 در حياط سپاه سوسنگرد برادر محسن رضايى و برادر على شمخانى در حالى كه تمام قامت ايستاده بودند مصاحبهاى كوتاه (راديويى و تلويزيونى) داشتند و يادم مىآيد كه برادر شمخانى با تاكيد بر ماه محرم و تاثير آن ، بيان مىداشت كه ان شاء الله در اين عمليات يكى از سلسله درسهاى عاشورا و محرم را به تاسى از حضرت ابا عبدالله الحسين (علیه السّلام) به دشمنان اسلام نشان خواهيم داد و دشمن بعثى را مىكوبيم.
- قرارگاه كوچكى در روستاى «برديه» در غرب سوسنگرد در منطقه عمومى دهلاويه به سرعت ايجاد كرديم؛ چيزى مثل همان سنگرها و استحكامات خط مقدم بود بلوكهاى سيمانى را با ملات گل و نه سيمان، روى هم چيده بوديم و قرارگاه كوچك به شكل T و به اندازه سه اتاق 12 مترى بود هيچ استحكامى نداشت اما چارهاى هم نبود زيرا در شرايط تعجيلى احداث گرديد كه در روزهاى انجام عمليات با هر بمباران ، قرارگاه چنان به تلاطم مىافتاد و گويى در درون قايقى بر روى آب هستيم!...
لازم به توضيح است كه از تپههاى الله اكبر تا محل چاه ، واحدهاى مهندسى جهاد توسط شهيد باقرى توجيه شدند كه 20 كيلومتر جاده خاكى در داخل رملها ايجاد كنند كه بتوانند تپههاى غير قابل عبور را پشت سر بگذارند و به صورت اضطرارى و براى همان شب عمليات و اجراى مانور تك احاطهاى يك طرفه ، رزمندگان از آن استفاده كنند و خودروها و ادوات زرهى و شنى دار قادر به حركت بر روى آن باشند. اين جاده كه با تلاش و سخت كوشى رزمندگان مهندسى رزمى جهاد بسرعت احداث شد در روز استتار مىشد تا دشمن از طريق گشت هلى كوپترى به آن پى نبرد و بر روى عكس هوايى دشمن نيز ظاهر نگردد.
شب از نيمه گذشت و 30 دقيقه بامداد 8 آذرماه سال 1360 رمز عمليات با نام مبارك يا حسين(علیه السّلام) از سوى اينجانب به واحدهاى عمل كننده اعلام گرديد.
در قرارگاه درحالى كه در كنار برادر محسن رضايى نشسته بودم و شهيد باقرى نيز حضور داشت و دوربين اين لحظه تاريخى را ثبت و ضبط مىكرد، اعلام كردم: «بسمالله الرحمن الرحيم اينجانب رشيد بنا به دستور فرمانده كل سپاه كلمه رمز عمليات را به واحدهاى عمل كننده اعلام مىكنم: از رشيد به كليه واحدها، يا حسين، يا حسين، يا حسين!...
بزرگترين نتيجه و دست آورد نظامى اين عمليات گسترش توان نظامى و سازمان سپاه بود كه براى اولين بار در قالب تيپ ظهور كرد. و در عرصه امنيت داخلى نيز، تشديد عمليات عليه ضد انقلاب مسلح در داخل و فروپاشى آنها پيروزى برجسته ديگرى بود كه متاثر از اين پيروزى بزرگ و در آستانه عمليات طريق القدس حاصل شد.
اما فراموشى نكنيد كه اين همه بزرگى روح و شجاعت و خلق كريم و ذهن خلاق و اراده قوى و نبوق و خلوص كه در وجود امثال شهيد عالى مقام حسن باقرى بود پرتوى از خورشيد وجود حضرت امام خمينى(صلّی الله علیه و آله و سّلم) بود كه خود بوستان معطر اسلام ناب محمدى(صلّی الله علیه و آله و سّلم) و تعليم ديده و حلاوت تربيت معصومين عليهمالسلام را چشيده بود.
منبع: سایت ساجد
اين پيروزى كه اولين پيروزى قاطع رزمندگان بود و موجب در هم شكستن دشمن در شرق كارون شد، بعد از سقوط ليبرالها و در راس آنان بنىصدر و فرار شان از كشور كه ده ماه تمام امكانات و زمان را از دست داده و هيچ توفيقى به دست نياورده بودند، به نتيجه رسيده بود.
انتصاب سرنوشت ساز دو فرمانده در راس سپاه و نيروى زمينى ارتش از سوى حضرت امام(س) يك عامل مهم و جديد را وارد عرصه نبرد كرد، در مسير (وحدت و به كارگيرى تمامى امكانات اين دو نيرو) ساير ويژگىهاى متاثر از اين عامل نيز، باعث شد كه يك استراتژى نظامى موفق در عرصه جنگ ظهور كند.
دو شخصيت ياد شده با توجه به متوسط سن فرماندهان برجسته هر دو نيرو، بسيار جوان بودند: برادر محسن رضايى (فرمانده كل سپاه) 28 سال و شهيد صياد شيرازى (فرمانده نيروى زمينى) 36 سال داشت و نسبت به فرماندهان ارشد در نيروى زمينى آن روز ارتش بسيار جوان بود.
ستاد عمليات جنوب در اهواز از سوى سپاه ( كه قرارگاه مقدم فرماندهى كل سپاه محسوب مىشد) و قرارگاه مقدم نيروى زمينى ارتش ، بخش هماهنگ كننده عملياتهاى بعدى را به عهده داشتند.
در همين مقطع پيشنهادى از سوى برادر محسن رضايى فرمانده كل سپاه طرح شد و مورد استقبال و تاييد نيروى زمينى ارتش قرار گرفت: پيشنهاد اين بود كه دو گروه جداگانه طرح ريزى يكى از ارتش و يكى از سپاه، كار بررسىهاى عملياتى و طرح ريزىهاى كلان عملياتى را عهده دار شوند و نظريات و نتايج و پيشنهادات اين دو گروه در جلسه نهايى در حضور فرمانده كل سپاه و فرمانده نيروى زمينى ارتش به بحث گذاشته و تصميم گيرى شود.
شهيد حسن باقرى ، برادر صفوى و اينجانب هسته مركزى گروه طرح ريزى عملياتها را از سوى سپاه بر عهده گرفتيم. سرهنگ موسوى قويدل و سرهنگ مفيد به همراه سه تن از اساتيد دافوس هسته مركزى گروه طرح ريزى عملياتها را از سوى نيروى زمينى ارتش بر عهده گرفتند.
از نيمه مهر ماه تا پايان آبان ماه طى 45 روز كار سخت و شبانه روزى بر روى طرح عملياتى كربلاى يك در منطقه عمومى بستان و غرب سوسنگرد صورت گرفت.
در طى اين 45 روز بررسى هاى بسيار گسترده و عميقى بر پايه شناسايىهان تجارب ، آموزشها و محاسبات علمى و عقلانيتى كه در حقيقت جوهر جنگ محسوب مىگرديد از بالاترين تا پايينترين رده از سوى دستگاههاى عمليات و اطلاعات و سيستمهاى ده گانه جنگ صورت گرفت.
پس از عمليات ثامن الائمه(علیه السّلام) شهيد باقرى در جهت گسترش سازمان رزم سپاه، حضور بيشتر مردم در صحنه نبرد و تشكيل يگانها و واحدهاى تخصصى سپاه تلاش و همت زيادى به خرج داد. تقويت از جمله سيستم شنود قوى ، واحد مهندسى جنگ سپاه و واحد تخريب براى عبور از موانع و استحكامات، تقويت اطلاعات و عمليات و شناسايى دقيق ، واحد ادوات، تقويت مخابرات و ارتباطات براى گسترش سازمان رزم، كادر سازى براى تشكيل يگانهاى پياده سپاه و تلاش براى حضور مسوولين در جنگ و توجه اعضاء براى حمايت و پشتيبانى و اهميت به طرحهاى عملياتى سپاه را مىتوان نام برد.
همچنين از تجهيزات زرهى اغتنامى تيپ 8 مكانيزه ارتش بعث كه در عمليات ثامن الائمه(علیه السّلام) به دست رزمندگان اسلام افتاد، شهيد باقرى ترغيب و تشويق و راهنمايى زيادى كرد تا يگان زرهى سپاه را تشكيل شود كه با عبور از رملهاى محور شمال ، توانست در بستن تنگه چزابه نقش موثرى را داشته باشد.
به دليل گستردگى اين بحثها ايشان به دو نمونه از كار اشاره مىكنم تا نقش و جايگاه شهداى بزرگى همچون شهيد حسن باقرى و شهيد نياكى و شهيد صياد شيرازى معلوم گردد.
شناسايى و كار اطلاعاتى سنگين كه پايههاى اوليه آن از 6 ماه قبل توسط شهيد حسن باقرى گذاشته شده بود، در منطقه شمال كرخه بين ارتفاعات ميشداغ و جناح چپ دشمن كه بستان را در تصرف داشت در زمينهاى پوشيده از رمل شروع شده بود.
اين شناسايى و كار دقيق اطلاعتى راشهيد بزرگوار سيد على حسينى 1، (جوانى از خطه خراسان) زير نظر مستقيم شهيد حسن باقرى بر عهده داشت. او توانسته بود به همراه واحد شناسايى اش با استقرار در رملهاى مورد اشاره با حداقل امكانات و با اختفاى كامل از ديد دشمن با چند دستگاه موتور و دو راس قاطر و امكانات مختصرى از سلاح و نقشه كار خود را به نحو احسن انجام دهد.
شهيد حسن باقرى به طور روزانه به كار او و نفرات همراهش نظارت مىكرد و او را هدايت مىنمود. شهيد على حسينى با راهنمايىهاى شهيد حسن باقرى موفق شده بود در جناح 25 كيلومترى دشمن كه بر رملها تكيه داده بود. سه ديدگاه ايجاد كند و تا عمق دشمن را زير نظر بگيرد. اين ديدگاههاى مخفى بر تمامى تحركات و فعل و انفعالات دشمن مسلط بود و از چزابه كه نقطه ورود دشمن به خاك ايران بود تا تپه سبز در شمال سوسنگرد در حاشيه شمالى رودخانه كرخه را پوشش مىداد.
به هنگام ارايه نهايى بحثها از سوى دو گروه طرح ريزى پيش گفته، در قرارگاه فرماندهى مشترك ارتش و سپاه متاثر از اين شناسايىها، سپاه پيشنهاد تك احاطهاى يك طرفه را ارايه نمود.
به اين ترتيب كه با استفاده از اين رملها، در اولين دقايق حمله به خطوط مقدم دشمن، همزمان نيرويى از سپاه و ارتش به عمق و عقبه اصلى دشمن در چزابه تك نمايد و عقبه دشمن را بسته و مانع مقاومت دشمن شده و او را وادار به تسليم كند و دشمن تجاوز را منهدم نمايند. براى اجراى اين امر شهيد باقرى در شناسايىها تا تنگه چزابه و عقبه دشمن پيش رفته بود.
فرمانده تيپ سوم از لشكر زرهى 1، اعتقادى به اين نوع مانور (تك احاطهاى يك طرفه) نداشت و لذا بحث در قرارگاه به مناقشهاى در فضاى بحثهاى تخصصى عملياتى كشيده شد. شهيد باقرى پيشنهاد داد كه شهيد نياكى فرمانده لشكر 92 زرهى به همراه اينجانب و خود شهيد باقرى از منطقه رملها و ديدگاههاى مسلط بر دشمن شناسايى به عمل آورند و اگر در اين شناسايى شهيد نياكى به اطمينان رسيد، عمليات به تصويب برسد. شهيد صياد (فرمانده وقت نيروى زمينى ارتش) بلافاصله اين پيشنهاد را پذيرفت و به شهيد نياكى دستور اقدام داد 2.
اينجانب به همراه شهيد باقرى شب به قرارگاه تا كتيكى لشكرى كه شهيد نياكى عهده دار فرماندهى آن بود، در شمال كرخه رفتيم و شب را آنجا خوابيديم كه صبح زود به منطقه مورد نظر حركت كنيم. صبح كه براى نماز بلند شديم، شهيد نياكى را آماده در حالى كه پوتين و لباس نظامى بر تن داشت جلوى در قرارگاه مشاهده كرديم كه قدم مىزند.
بعداز نماز صبح با يك دستگاه جيپ ميول حركت كرديم. گاهى كه جيپ در رملها از حركت مىايستاد ، شهيد باقرى راننده بود، شهيد نياكى 58 ساله بلافاصله به پايين مىپريد و خودرو را هل مىداد.
بالاخره به ديدگاهها رسيديم. شهيد سيد على حسينى از روى زمين و شهيد حسن باقرى از روى نقشه و زمين دقيق توضيح مىدادند و شهيد نياكى با قرار گرفتن در ديدگاه با دوربين دشمن را و تجهيزات و نوع آرايش او را نگاه مىكرد. وقتى به ديدگاه سوم كه در عمق و مسلط بر منطقه عمومى تنگه چزابه بود رسيديم، پس از نگاه كردن به منطقه ، شهيد نياكى غلتى زد و در حالى كه پشت به رملها بحالت نيمه نشسته قرار داشت گفت: «برادر رشيد من پذيرفتم!...»
برگشتيم و شب به قرارگاه فرماندهى در اهواز رسيديم . نتيجه شناسايىها گزارش شد و اين جملهاى بود كه شهيد نياكى خطاب به شهيد صياد بر زبان جارى كرد: «قربان من قبول كردم مانور عمليات به اين شكل كه سپاه پيشنهاد مىدهد موفق خواهد بود.»
بنابراين به اطمينان رسيديم و ابتكار و خلاقيت شهيد حسن باقرى كه عهده دار اطلاعات رزمى سپاه در جبهه جنوب و بنيانگذار اطلاعات رزمى سپاه بود، با كمك انسانهايى مثل شهيد على حسينى كه همگى روح بزرگى داشتند، نتيجه داد و نتيجه زحمات و تلاش هاى اين شهداى بزرگ در امر اطلاعات و شناسايى و اطلاع رسانى به بار نشست و فرماندهان سپاه و نيروى زمينى ارتش متكى بر چنين كار عملى و دقيقى ، به يارى خداوند، تصميم خود را گرفتند و طرح عمليات به تصويب رسيد.
از آنجا كه اين عمليات اولين عملياتى بود كه رزمندگان اسلام به مرز بينالمللى مىرسيدند و اين شائبه وجود داشت كه در صورت تعقيب دشمن در داخل خاك عراق ، دشمن تبليغات و جنگ روانى عليه ايران اسلامى اقدام نمايد ، به پيشنهاد امير شمخانى و اينجانب ، نامى كه خواسته همه مسلمانان بود ، يعنى طريق القدس بر اين عمليات نهاده شد.
شهيد حسن باقرى علاوه بر مسوول اطلاعات عمليات در جنوب ، جانشين اينجانب به عنوان مسوول عمليات جنگ در اين نبرد نيز بود. اين عمليات دومين عمليات مشترك و گستردهاى بود كه توسط رزمندگان اسلام و به صورت فرماندهى مشترك انجام مىگرفت، توسط دو فرمانده از ارتش و سپاه ، از ارتش شهيد منفرد نياكى و از سپاه هم اينجانب انجام مىشد.
در اين عمليات 3 تيپ از ارتش با 3 تيپ سپاه به صورت ادغامى عمل مىكردند. البته سپاه با شروع عمليات، 2 تيپ ديگر نيز به صحنه نبرد آورد كه در عمليات شركت كردند.
به اين ترتيب، در قرارگاه مركزى كربلا، طرحهاى ارائه شده از سوى ارتش و سپاه، به بحث گذاشته شد و به دليل اطمينانهاى عملى كه براى فرماندهان حاصل شده بود (شناسايى فرماندهان از نزديك براساس كار اطلاعاتى دقيق) و اعتماد به نفس فرماندهان بزرگى چون برادر محسن رضايى و شهيد على صياد شيرازى، طرح عملياتى طريقالقدس به تصويب رسيد و شوراى عالى دفاع نيز آن را تاييد كرد.
شهيد صياد شيرازى كه استعداد، و توانايى و فرماندهى سپاه (شهيد حسن باقرى) در اين عمليات و نيروهاى عمل كننده را كه ساختار آنها با شرايط جوى منطقه تطبيق داشت، ملاحظه كرد،24 ساعت قبل از عمليات، فرماندهى اين عمليات را به سپاه واگذار كرد.
آذر ماه سال 1360 همزمان با ايام ماه محرم و تاثير عاشورا بر روحيه نيروها، و رزمندگان اسلام سخت عميق بود و برجسته ترين ويژگى نيروها، انگيزه شهادت طلبى آنها بود.
بعد از ظهر روز هفتم آذرماه 1360 در حياط سپاه سوسنگرد برادر محسن رضايى و برادر على شمخانى در حالى كه تمام قامت ايستاده بودند مصاحبهاى كوتاه (راديويى و تلويزيونى) داشتند و يادم مىآيد كه برادر شمخانى با تاكيد بر ماه محرم و تاثير آن ، بيان مىداشت كه ان شاء الله در اين عمليات يكى از سلسله درسهاى عاشورا و محرم را به تاسى از حضرت ابا عبدالله الحسين (علیه السّلام) به دشمنان اسلام نشان خواهيم داد و دشمن بعثى را مىكوبيم.
- قرارگاه كوچكى در روستاى «برديه» در غرب سوسنگرد در منطقه عمومى دهلاويه به سرعت ايجاد كرديم؛ چيزى مثل همان سنگرها و استحكامات خط مقدم بود بلوكهاى سيمانى را با ملات گل و نه سيمان، روى هم چيده بوديم و قرارگاه كوچك به شكل T و به اندازه سه اتاق 12 مترى بود هيچ استحكامى نداشت اما چارهاى هم نبود زيرا در شرايط تعجيلى احداث گرديد كه در روزهاى انجام عمليات با هر بمباران ، قرارگاه چنان به تلاطم مىافتاد و گويى در درون قايقى بر روى آب هستيم!...
لازم به توضيح است كه از تپههاى الله اكبر تا محل چاه ، واحدهاى مهندسى جهاد توسط شهيد باقرى توجيه شدند كه 20 كيلومتر جاده خاكى در داخل رملها ايجاد كنند كه بتوانند تپههاى غير قابل عبور را پشت سر بگذارند و به صورت اضطرارى و براى همان شب عمليات و اجراى مانور تك احاطهاى يك طرفه ، رزمندگان از آن استفاده كنند و خودروها و ادوات زرهى و شنى دار قادر به حركت بر روى آن باشند. اين جاده كه با تلاش و سخت كوشى رزمندگان مهندسى رزمى جهاد بسرعت احداث شد در روز استتار مىشد تا دشمن از طريق گشت هلى كوپترى به آن پى نبرد و بر روى عكس هوايى دشمن نيز ظاهر نگردد.
شب از نيمه گذشت و 30 دقيقه بامداد 8 آذرماه سال 1360 رمز عمليات با نام مبارك يا حسين(علیه السّلام) از سوى اينجانب به واحدهاى عمل كننده اعلام گرديد.
در قرارگاه درحالى كه در كنار برادر محسن رضايى نشسته بودم و شهيد باقرى نيز حضور داشت و دوربين اين لحظه تاريخى را ثبت و ضبط مىكرد، اعلام كردم: «بسمالله الرحمن الرحيم اينجانب رشيد بنا به دستور فرمانده كل سپاه كلمه رمز عمليات را به واحدهاى عمل كننده اعلام مىكنم: از رشيد به كليه واحدها، يا حسين، يا حسين، يا حسين!...
بزرگترين نتيجه و دست آورد نظامى اين عمليات گسترش توان نظامى و سازمان سپاه بود كه براى اولين بار در قالب تيپ ظهور كرد. و در عرصه امنيت داخلى نيز، تشديد عمليات عليه ضد انقلاب مسلح در داخل و فروپاشى آنها پيروزى برجسته ديگرى بود كه متاثر از اين پيروزى بزرگ و در آستانه عمليات طريق القدس حاصل شد.
اما فراموشى نكنيد كه اين همه بزرگى روح و شجاعت و خلق كريم و ذهن خلاق و اراده قوى و نبوق و خلوص كه در وجود امثال شهيد عالى مقام حسن باقرى بود پرتوى از خورشيد وجود حضرت امام خمينى(صلّی الله علیه و آله و سّلم) بود كه خود بوستان معطر اسلام ناب محمدى(صلّی الله علیه و آله و سّلم) و تعليم ديده و حلاوت تربيت معصومين عليهمالسلام را چشيده بود.
منبع: سایت ساجد