(از آقا محمدخان تا مظفرالدین شاه)
بحث از نوع تعامل شاهان قاجار با زیر دستانشان از این رو مهم و ضروریست که بیشترین انتقادات متوجه آن ها و نحوه حکومت داریشان بوده است. در بررسی سیر حکومت ها در طول تاریخ پرفراز و نشیب ایران چندان تفاوتی مابین ماهیت سیاسی و ساختار حکومتی آن ها با یکدیگر مشاهده نمی شود. تقریبا تمامی آن ها در یک قالب استبداد یا سلطنت مطلقه قرار می گیرند. حکومت قاجار نیز دقیقا بر طبق همین نظریه در اوایل قرن 19 م تشکیل یافت. سلسله مراتب قدرت از بالا به پایین به صورت هرمی شکل (شاه- جامعه) ترسیم می یافت و راس هرم جامعه و دولت به شخص شاه اختصاص داشت. بر این اساس می توان گفت روابط مابین افراد در جامعه، به ویژه در بین افراد حکومتی و اشراف زادگان را وفاداری به شخص شاه تعیین می کرده است. برای فهم بیشتر این مسئله به دو اظهار نظر از سیاحان زمان قاجاری و به دو تحلیل از مورخان معاصر در این زمینه اشاره می شود. مالکوم در اوایل قرن 19 م به هنگام بازدید از دربار قاجاریه می نویسد: «« حقوق و قوانین، نهادها و تئوری های کنترل و موازنه به هیچ روی نمی توانستند شاه ایرانی را محدود کنند و بنابراین او یکی از مستبد ترین پادشاهان جهان بود.»»(آبراهامیان، 1384: 60) لانگلس نیز در توصیف ایران زمان فتحعلی شاه به استبداد وی اشاره و می نویسد: ««حرف پادشاه خدشنه ناپذیر است و لذا به هیچ وجه نمی توان اجرای آن را متوقف یا معلق کرد و نیز هیچ فردی نمی تواند آن را به تاخیر اندازد.»»(لانگلس، 1389: 44)
جان فوران نیز معتقد است که ساختار حکومت ایران - قاجاریه- استبدادی و آمرانه بود و این امر تا پایین ترین سطوح دولت و جامعه امتداد می یافته. (فوران، 1386: 214) و هم چنین لمبتون متذکر می شود که سلاطین حکومت قاجار به مانند پیشینیان خود، پس از کسب قدرت به صورت پادشاهان مستبدی در آمدند. آن ها به عنوان ظل الله شناخته شده و تلاش خود را هر چه بیشتر در راه شکوه و عظمت حکومت خود صرف می کردند.(لمبتون، 1383: 183)
از چهار تحلیل و یا اظهار نظر ذکر شده نسبت به سیاست های داخلی حکومت قاجار، کاملا شیوه استبدادی آن ها مشخص می شود. این مسئله را وضعیت و نوع زندگی مردم جامعه ایران قرن 19 م نیز تشدید می کرد. مردم ایران در آستانه این قرن هم زمان با روی کارآمدن خاندان قاجاری، از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بسیار عقب مانده تر از سایر کشورهای اروپایی بودند. تعداد زیادی از آن ها کوچ نشین، بخشی در روستاها و تعداد کمی نیز در شهرها زندگی می کردند. در این دوران به دلیل عدم وجود راه های ارتباطی و وسایل حمل و نقل، مردم ارتباط چندانی با یکدیگر نداشتند. همین موضوع آگاهی نسبتا پایینی را برای مردم ایران در مورد حقوق خویش و هم چنین اوضاع سیاسی، اجتماعی وقت به وجود آورده بود. در کنار آن بی سوادی مردم نیز مزید بر علت گشته که زندگی آن ها را در یک چارچوب بسته ای قرار داده بود.
- آقا محمد خان:
آقا محمد خان موسس سلسله قاجاریه به واسطه تلاش های بسیار در یک دوره بحرانی و پر آشوب حکومت نوپای خود را مستقر ساخت.(خورموجى، 1344: ج2، 9-8) اکثر مورخانی که در مورد وی به قضاوت پرداخته اند؛ بر سنگدلی و قصاوت در رفتار او تاکید بسیار می کنند.(نفیسی، 1383: 75) در واقع روح نظامى كه در اثر نبوغ نادر شاه تا اندازهاى احیاء شده بود، به وسیله آقا محمد خان قاجار تا حدى استوار ماند، و او همان كسى است كه موفقیتهاى كم نظیرش را به واسطه كارهاى قساوت آمیزی که در برخورد با دیگران انجام می داد؛ در تاریخ مخدوش کرده است.(کرزن، 1380، ج1: 730) در این مورد راوندی می نویسد: «« آقا محمد خان پس از خواندن تواریخ و قصص، چنگیز خان و امیر تیمور گوركانى را پسندیده و انتخاب نمود و خود به راه و رسم و آیین و قواعد و قوانین این دو سلطان جهانگیر ... رفتار مىنمود. فرموده بود صورت چنگیز خان را در مجلس، بالاى سرش و صورت امیر تیمور گوركانى را در پیش رویش نصب نموده بودند.»»(راوندی، 1382، ج2: 485)
آقا محمد خان بهترین نمونه یک رئیس ایلاتی بود. وی از طریق شبکه های ارتباطی ایلاتی، تصرفات ایلاتی و اتحادهای ایلاتی برای قدرت جنگید، آن را به دست آورد و مستحکم کرد. او در اکثر جنگ هها فرماندهی لشگر را شخصا بر عهده داشت و در غذا خوردن با آن ها در چادر، ساده و بدون تشرفیات رفتار می نمود.(آبراهامیان، 1384: 48)
آقا محمد خان خان پس از آنكه تمام مناطق ایران را به تصرف درآورد، فرماندارى استان های مختلف را به خویشاوندان نزدیك و هم طایفههای مطمئن خویش واگذار می کرد. در بعضى موارد، وی فرمانداران پیشین را درصورتی كه بدون نبرد تسلیم شده بودند و حکومت جدید را به رسمیت شناخته بودند، در مقام هاى خود ابقا كرد. اما براى اینكه امكان سركشى را به این افراد ندهد، چند تن از بستگان آن ها را به عنوان گروگان نزد خود نگاه داشت. اما در صورتی که فرمانداران یا استاندارانى كه در برابرش پایدارى مىكردند، آنها را با شیوه بسیار بیرحمانهاى سركوب مىكرد. زمینها، روستاها و كلیه دارائى خان هاى سركش را مصادره مىكرد و به هواخواهانش خویش مى سپرد؛ بنابراین افراد برای جلوگیری از این امر ناگزیر بودند به ازاء این بخشش، یكان هاى مسلحى براى نبرد در اختیار خان قاجار بگذارند. با این شیوه آقا محمدخان اینگونه امكان سركشى خان هاى زیردستش را سلب و نیروى سیاسى و نفوذ اقتصادى آنها را در منطقهشان از میان مىبرد، او با تقسیم زمینهاى مصادره شده میان هواخواهانش، نقطه- هاى اتكائى از خانهاى وفادار و مطیعش در همه مناطق به وجود آورد.(آ. گرانتوسكى و دیگران، 1359: 304)
یکی از کارهایی که در دوره قاجاریه از سوی شاهان سلسله به اجرا در می آمد. طرح نفاق اندازی مابین زیردستان و در میان طوایف و ایلات بود كه وى با پشتكار تمام اهتمام خود را صرف اجراى این منظور می ساخت و جانشینهاى او نیز همین رویه را تعقیب كردهاند.(کرزن، 1380، ج1: 326) در مورد وضعیت اجتماعی دوره آقا محمد خان می توان گفت که به جای نشانه هایى حاكى از پیشرفت و ترقى جامعه و یا ذكرى از هنر آن که در سایه صلح و صفا ایجاد شده باشد؛ باید گفت در سراسر ایران، گاو آهن فداى شمشیر شده بود. به دشوارى مىتوان تصور كرد كه در همان هنگامى كه آقامحمد خان در مشرق زمین نام خود را با حروف خونین در صفحه تاریخ مىنگاشت، منظومهاى از اسامى پرشكوه و جلال كسانى كه به كارهاى هنرى مسالمتآمیز سرگرم بودند؛ در آسمان مغرب زمین مىدرخشید. در آن زمان افرادى در اروپا و امریكا مى زیستند كه یا به تعقیب یكى از رشتههاى فرهنگى اشتغال داشتند و یا زندگى خود را وقف پیشرفت و ترقى خود و جامعه خویش نموده بودند. در همان ایامى كه علما در كشورهاى اروپایی، سرگرم تعقیب رشتههاى هنرى مسالمتآمیز بودند و به سوى ترقى و تعالى گام بر مىداشتند، در ایران هر سرکشی و یاغی به دنبال کسب قدرت بود و آقا محمد خان، پادشاه ایران نیز به عنوان قدرت مندترین فرد آن روزگار بیش از همگان در این مسیر گام بر می داشت.(راوندی، 1382، ج2: 487) البته از جمله کارهای دیگر وی اینکه، تشریفات درباری را به حداقل ممکن رساند؛ از گذاشتن تاج جواهر نشان خودداری می کرد و به منشیان و کاتبات خویش دستور داده بود؛ به جای عبارات پیچیده سنتی که فهم آن ها را برای سارین مشکل می ساخت؛ از عبارات ساده استفاده نمایند. (آبراهامیان، 1384: 49) به هر حال آقا محمد خان در مدت بیش از دو سال حکومت بر ایران، توانست قدرت سیاسی و نظامی را در وجود خویش متمرکز سازد. روندی که جانشینان او به حفظ و گسترش آن پرداختند.
- فتحعلی شاه قاجار:
پس از آقا محمد خان، برادرزاده وی فتحعلی خان بر تخت سلطنت تکیه زد.(حسینى فسایى، 1382، ج1: 670) اوضاع سیاسی زمان وی بسیار آشفته و مغشوش ذکر شده. به جز شورش های داخلی شاهزادگان قاجاری طوایف و ایلات در اقصی نقاط کشور، دو جنگ بزرگ و طولانی با دولت روسیه، کشور را در ورطه نابودی قرار داده بود. اما با همه این موارد فتحعلی شاه هم چنان با تکبر و غرور خود را نیرومندترین و مقتدرترین پادشاه دنیا می دانست.(مستوفی، 1384، ج1: 5-33) لانگلس در توصیف خویش از قدرت فتعلی شاه، معتقد است که این روند تا پایان حکومت وی ادامه یافت و وی با صلابت کامل، البته در ظاهر به تمشیت امور مشغول بود. مرگ وی در سال 1250 ه.ق/ 1834 م، شاهزادگان قاجار را به هوای تصرف قلمرو یکدیگر انداخت. بسیاری این حادثه را به معنای شروع بحرانی تازه برای ایران می دانستند.(خاوری شیرازی، 1382، ج2: 919؛ کمبل، 1384، ج1: 286) بر اساس این قسم گزارشات، عامل جلوگیری از بروز شورش و بلوا در سطح کشور را باید استبداد فراوان پادشاه و عدم شناخت مردم از اوضاع و حقوق خویش عنوان کرد.(البته این مطلب دلیلی بر عدم هیچ گونه شورش و اعتراض در این دوره نیست.) اما وقوع دو جنگ بزرگ با کشور روسیه را باید به نوعی اولین زمینه تغییر نگرش های جامعه تلقی کرد.
سیاست فتحعلى شاه براى حفظ مناطق وسیعى كه در اختیار داشت؛ این بود كه براى هر منطقه، حاكمى مورد اعتماد تعیین كند. بنابراین هریك از پسران خود را به حكومت ایالتى از ایران منصوب كرد تا به استقلال در آن جا فرمانروایى كنند. از جمله عباس میرزا را به حكومت آذربایجان منصوب كرد. در میان مناطق گوناگون ایران، خراسان از موقعیت ویژهاى برخوردار بود.(نوری، 1386: 17)
همچنین فتحعلی شاه رویه ای متفاوت در اداره امور دربار و کشور نسبت به موسس سلسله قاجار (آقامحمد خان) در پیش گرفت که توسط جانشینان وی ادامه یافت. آن ها با رها کردن شیوه زندگی ایلاتی و روی آوردن به سنن باستانی پادشاهان ایران؛ کوشیدند تا با ایجاد بروکراسی گسترده قدرت خود را نهادینه کنند؛ موقعیت خود را با تشکیل ارتشی کارآمد و دائمی تثبیت نمایند و با تقلید از سنن و مراسم درباری پادشاهان گذشته، به حکومت خویش مشروعیت ببخشند.(آبراهامیان، 1384: 49)
فتحعلی شاه حرمسرای وسیع وی بسیار وسیعی داشت. این امر در سیاست آن دوره تاثیر بسیار زیادی برجای می گذاشت. زنان حرمسرای شاه نفوذ زیادی در دربار اعمال می کردند و شاهدخت ها از طریق ازدواج با حکام، مقام های حکومتی، رواحانی و سایر مقام های دولتی بر دامنه نفوذ خود بر دربار و هم چنین در سایر مناطق می افزودند.(فوران، 1386: 5-214)
- محمد شاه قاجار:
پس از فتحعلی شاه، سرانجام محمد میرزا فرزند عباس میرزای فقید با حمایت کشورهای روس و انگلیس تخت سلطنت را تصاحب کرد.(افشار، 1380، ج1: 61؛ شمیم،1384: 127) حکومت محمد شاه نیز چندان تفاوتی با سلاطین گذشته قاجار نداشت. سرکوب شاهزادگان یاغی و شورش های پی در پی در نقاط مختلف ایران از یک سو و نفوذ کشورهای بیگانه از سوی دیگر فرصت آن چنانی برای رشد و شکوفایی اوضاع به وی نمی داد. البته در کنار همه این موارد قتل قائم مقام فراهانی به دست محمد شاه قاجار دلیل کافی برای نشان دادن استبداد وی می باشد. با از میان رفتن وزیر، راه برای ایجاد استبدای کامل توسط سلطان قاجار باز شد.
یکی از نکات بارز حکومت محمد شاه که در زمان جانشین وی نیز دوباره رخ می دهد؛ تحت تاثیر قرار گرفتن شدید شاه از سوی اطرافیان می باشد. قائم مقام كه از لاابالیگرى، ضعف مزاج و سستى ارادهى محمد شاه به خوبى اطلاع داشت، امور لشكرى و كشورى را شخصا و بدون مراجعه به شاه اداره مىكرد و به واسطهى سوءظنى كه به اکثر درباریان و اطرافیان شاه داشت، هیچ یك از آن ها را در كارهاى مملكت با خود شریك قرار نمىداد. به همین دلیل دشمنان صدراعظم وقت – قائم مقام فراهانی- در نزد محمد شاه چنین وانمود کردند که قدرت روز افزون وزیر موجب زوال حکومت او خواهد شد و برای اثبات مدعای خود ، اقدام قائم مقام را در عزل قراولان اندورن و حرم سرای شاهی را نیت سوء وی مطرح کردند و حتی به شاه تلقین کردند که صدراعطم مخفیانه با ظل السلطان تماس گرفته و توطئه ای را بر ضد او درصدد انجام آن می باشد.(شمیم، 1387: 121) به قول راوندی: ««بههمین علت همواره مرتجعین و دشمنان ترقى و تكامل اجتماعى ایران، توانستهاند به آسانى امثال امیر كبیر و قائم مقام را كه به هیچ حزب و جمعیّت متشكّلى متكى نبودند، از راه حبس یا اعدام از میان بردارند.»»(راوندی، 1382، ج8: 235)
- ناصرالدین شاه قاجار:
با مرگ محمد شاه قاجار در سال 1264 ه.ق / 1847 م هم چون گذشته دورانی از آشوب مملکت ایران را فراگرفت. اما با درایت و کاردانی امیرکبیر، ناصرالدین میرزا ولعیهد به پادشاهی دست یافت.(اعتماد السلطنه، 1367، ج1: 500؛ غفارى كاشانى، 1414، 476) حاج سیاح در مورد ناصرالدین شاه می نویسد: ««دشمن آزادى و ترقى عموم بود و ابدا مرد نامآور و بزرگى در مملكت نمىخواست.»»(سیاح، 2536: 479) شمیم نیز در زمینه کشورداری وی می نویسد: «« ناصرالدین شاه مردى مستبد به رأى و خودخواه متظاهر به دین و شعائر دینى، شیفتهى اصلاحات و اقدامات تازه براى تحكیم اساس سلطنت و استقرار نفوذ خویش در میان درباریان و اطرافیان بود..... هیچ وزیر و مأمورى عالىرتبهاى جرأت و جسارت آن را نداشت كه امر مهمى را بدون اجازهى شاه انجام دهد و همگى او را تواناترین رجال سیاسى ...... مىدانستند. بدینترتیب در حقیقت زمام كلیهى اموركشور در دست شخص ناصر الدین شاه بود و او به فراست دریافته بود كه اطرافیانش همگى مردم بىشخصیت و نوكرمآب هستند.»»(شمیم، 1387: 185) با توجه به مطالب گفته شده، تمامی عناصر کشور تنها وظیفه تامین یک زندگی ایده آل را برای شاه داشتتند. استقرار چنین روشی تنها با استبداد فوق العاده از سوی شاه امکان داشت. بنابراین در چنین جامعه ای خواه ناخواه مردم و حتی درباریان گرفتار خفقان ناشی از رفتارهای شاه می شدند. اما در حین حال شاه به راحتی تحت تاثیر اطرافیان خویش قرار می گرفت.
وزیرکشی نیز هم چنان در دوره ناصر الدین شاه ادامه یافت . شمیم با لحنی آکنده از اندوه می نویسد که : «« تفصیل فاجعهى قتل امیركبیر را كه سومین قربانى هوسرانى و استبداد رأى سلاطین قاجار و خیانت و بیگانهپرستى اطرافیان و بعضى از رجال آن عصر گردید، مورخین قاجاریه هریك به صورتى مخصوص در كتب خود آوردهاند»»(شمیم، 1387: 152)
اما با این وجود شروع حکومت ناصرالدین شاه را باید دوران جدیدی در تاریخ ایران تلقی کرد. ارتباط و نفوذ بیش از حد کشورهای غربی با دولت قاجار، سیر روزافزون تحصیل کردگان، تاسیس انجمن ها، مدارس، روزنامه و... همگی بر تغییر نگرش تعدادی از افراد جامعه تاثیر بسیار زیادی ایجاد کرده بود. به همین دلیل در این دوره بر تعداد روشنفکران، صاحب نظران و منتقدان دولت حتی در میان درباریان بسیار افزوده گشت.(راوندی، 1382، ج2: 552) این روند تا بدان جا ادامه یافت که حتی دختر ناصرالدین شاه در خاطراتش به وضع موجود جامعه به ویژه موقعیت زنان چه در جامعه و دربار اعتراض زیادی می کند. یکی از مسائلی که گفتیم در این زمینه تاثیر داشت؛ سفرهاى ناصر الدین شاه به اروپا و مطالعه در وضع حكومت كشورهاى اروپایی بود. این موقعیت ها او را به ادامهى اصلاحاتى كه پیش از این آغاز نموده بود، ترغیب کرد. ناصرالدین شاه به همین منظور، حاجى میرزا حسین خان سپهسالار را نیز که مردى تجددطلب و از پیروان مكتب امیركبیر و طرفدار كسب تمدن جدید اروپایى بود را به عنوان صدراعطم انتخاب نمود. اما نکته مهم در این میان، اینکه مشاهدهى وضع كشورهاى اروپا و ملاقات ناصر الدین شاه با امپراتوران روسیه، آلمان و اتریش كه در آن عصر مظهر استبداد كامل و از مقتدرترین سلاطین عصر خود بودند، این اندیشه را در شاه ایران به وجود آورد كه چگونه و از چه راه مىتواند قدرت سلطنت را هرچه بیشتر در سراسر كشور خود بسط دهد. در واقع این قضیه را از این منظر نیز می توان بررسی کرد که ناصر الدین شاه كه خود یك بار مورد توطئه و سوءقصد چند تن از طرفداران فرقه باب قرار گرفته و در سفر دوم خود به اروپا، در برلین با سوءقصد نسبت به جان گیوم اول امپراتور آلمان نیز مواجه شده بود، به خیال خود براى آنک ه دریچهى اطمینانى براى رژیم استبداد مطلقه خود به وجود آورد؛ ظاهرا از استبداد خویش كاست و به سبك ممالك اروپا در سازمان سیاسى و ادارى ایران تغییراتى داد.(شمیم، 1387: 175)
در یک تحلیل کلی می توان گفت که: «« شاهان قاجار به عنوان شاهنشاه، حافظ الرعایا و داور نهایی همانند رفتار ورابطه قوم با افراد قوم؛ دولت را در برابر خطرات خارجی محافظت کرده و در اختلافات داخلی میانجیگری می کردند. در یک اعلامیه سطلنت آمده است که اقتدار و حاکمیت ساختار سلسله مراتبی داشت؛ زیرا جامعه از روستا، ایل و محله شهری تشکیل می شد و جلوگیری از هرج و مرج و نابسامانی در هر کدام از این جوامع بر عهده رئیس بود. شاهان قاجار به منظور حل اختلافات داخلی، می توانستند، نه تنها در مورد اختلافات درگیری اعیان بلکه، در صورت ضرورت، در مورد محلات شهری درگیر و لوطی های خیابانی آن ها نیز به قضاوت بنشینند. در نتیجه در بار به صورت دادگاه نهایی استیناف عمل می کرد؛ آرای صادره نه بر اساس قانون شرع بلکه براساس مصالح و مقتضیات سیاسی بود و به صورت مرکز قدرتی درآمده بود که رهبران گروه های عمده سعی می کردند در آن جا وکلای رسمی داشته باشند یا عوامل نفوذ برای خود دست و پا کنند.(آبراهامیان، 1384: 61)
پینوشتها:
1.کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی دانشگاه اصفهان.
منابع مقاله :1. آبراهامیان، یرواند، (1384)، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمدگل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی.
2. آ. گرانتوسكى و دیگران، (1359)، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه كیخسرو كشاورزى، تهران، انتشارات پویش.
3. اعتماد السلطنه، محمد حسن خان، (1367)، تاریخ منتظم ناصرى، 3ج، مصحح محمد اسماعیل رضوانى، دنیاى كتاب، تهران.
4. افشار، ایرج(گردآورنده)، (1380)، دفتر تاریخ مجموعه اسناد و منابع تاریخی، ج3، بنیاد موقوفات دكتر محمود افشار، تهران.
5. حسینى فسایى،حاج میرزا حسن، (1382)، فارسنامه ناصرى، مصحح منصور رستگار فسایى، امیر كبیر، تهران.
6. خاورى شیرازى، میرزا فضل الله، (1380)، تاریخ ذو القرنین، 2 ج، مصحح ناصر افشار فر، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران.
7. خورموجى، محمد جعفر، (1344)، حقایق الاخبار ناصرى، مصحح حسین خدیو جم، زوار، تهران.
8. راوندى، مرتضى، (1382)، تاریخ اجتماعى ایران، ج2، انتشارات نگاه، تهران.
9. سیاح، حمید، (2536)، خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت، به تصحیح سیف الله گلکار، چاپ 2، امیرکبیر، تهران..
10. شمیم، على اصغر، (1387)، ایران در دوره سلطنت قاجار، انتشارات بهزاد، تهران.
11. غفارى كاشانى، قاضى احمد بن محمد، (1414 ه.ق)، تاریخ نگارستان، مصحح مرتضى مدرس گیلانى، كتابفروشى حافظ، تهران.
12. فوران، جان، (1386)، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران.
13. کمبل، سرجان، (1384)، دوسال آخر، 2ج، ترجمه ابراهیم تیموری، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
14. لانگلس، لویی، (1389)، ایران فتحعلی شاه، ترجمه ع. روح بخشان، به کوشش ایرج افشار، کتاب روشن، تهران.
15. لمبتون، آن کاترین سواین فورد(1377) مالک و زارع در ایران، ترجمه منوچهر امیری، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
16. محبوبى اردكانى، حسن، (1374)، چهل سال تاریخ ایران، ج2، مصحح ایرج افشار، اساطیر، تهران.
17. مستوفی، عبدالله، (1384)، شرح زندگانى من، 3ج، زوار، تهران.
18. ملكم، سر جان، (1380)، تاریخ كامل ایران، ترجمه: میرزا اسماعیل حیرت، تهران، افسون.
19. نفیسی، سعید، (1384)، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، اهورا، تهران.
20. نورى، محمد تقى، (1386)، اشرف التواریخ، مصحح سوسن اصیلى، تهران، میراث مكتوب.
21. راوندی، مرتضى، 1382، تاریخ اجتماعى ایران، ج2 و 8، تهران، انتشارات نگاه.