تلویزیون مذهبی
نويسنده: محمد رضا رضايي بايندر
تبلیغ دین یا عبادت مجازی
تردیدی نیست که گسترش رسانه ها به کاهش موانع دسترسی به اطلاعات در سطح جهان منجر خواهد شد و آنچه پدیده جهانی شدن ارتباطات نامیده می شود، بیش از پیش واقعیت خواهد یافت؛ از این رو اتخاذ سیاست های کلی برای پرهیز از آثار و پیامدهای نامطلوب این پدیده، ضروری است. این امر مستلزم توجه به ارزش های معنوی، انسانی و اجتماعی در تدوین سیاست های ارتباطی و مدیریت رسانه هاست.
ارزش های معنوی و اخلاقی و باورهای دینی، جایگاه بسیار مهمی در شکل گیری رگه های شخصیتی(1)، بنیان های هویت فردی، فرهنگی و اجتماعی دارند و در پایه ریزی یک جامعه سالم (در سطوح مختلف ملی، منطقه ای و فراملی) بسیار تأثیرگذار هستند. بنابراین، توجه به نیازها و خواسته ها و مصالح مخاطبان در این حوزه می تواند نویدبخش ظهور رویه ای نو در گستره ارتباطات باشد که در آن، اصالت با ارزش های معنوی و انسانی است نه با ارزش های اقتصادی و تجاری.
درجهانی که هر لحظه به طور فزاینده ای به ارتباطات الکترونیکی وابستهتر میشود، توجه به ارزش های دینی از دو جنبه، مهم است. جنبه نخست متوجه رهبران دینی است؛ در اوضاع کنونی، اگر رهبران ادیان و مذاهب بزرگ دنیا میخواهند دین و مذهب همچنان به منزله نیرویی قوی و تأثیرگذار در جامعه باقی بماند، باید نسبت به گذشته فعال تر و مؤثرتر عمل کنند و از ابزارهای کارآمد و اثربخشی که توسعه فن آوری های ارتباطی و اطلاعاتی در اختیار آنان گذاشته است، بهره گیرند.
جنبه دوم به سیاست گذاران رسانه های گروهی مربوط می شود. مدیران، سیاست گذاران و برنامه ریزان رسانه های گروهی نیز باید به مسئولیت رسانه ها در قبال جامعه توجه جدی داشته باشند و جنبه هدایت گری و فرهنگ سازی رسانه ها در جامعه را در اولویت قرار دهند.
در این میان تلویزیون، به دلیل گسترهي نفوذ خود (هم از نظر میزان مخاطب و هم از نظر قدرت تأثیر)، رسانه مهم تری بشمار می رود. این رسانه، کارکردهای اجتماعی عمده ای در جامعه دارد و در شکل گیری ارزش های فردی، اجتماعی و معنوی بسیار تأثیرگذار است.
بررسی پیشینهي روابط متقابل مذهب و تلویزیون، حاکی از آن است که این مقوله همواره مورد توجه رهبران مذاهب و سیاست گذاران رسانه ای بوده است و علاوه بر استفاده های غیرمستقیم این دو گروه از یکدیگر و تهیه و پخش برنامه هایی با مضامین مذهبی در شبکه های عمومی مبتنی بر سرگرم سازی(2)، شبکه های خبری و آموزشی؛ برخی شبکه های مذهبی نیز به طور اختصاصی در این گستره فعال بوده اند و رهبران دینی از ابزارهای ارتباطی به عنوان محملی برای تبلیغ و ترویج ارزش های دینی و اخلاقی بهره جسته اند که نمونه بارز آن بهره گیری کلیسای کاتولیک از رادیو و تلویزیون و راه اندازی شبکههای رادیویی و تلویزیونی مذهبی برای پوشش دادن مسیحیان در سراسر جهان و تبلیغ آیین مسیحیت است؛ اما تحولات سیاسی- فرهنگی و حتی تحولاتی که در گستره فن آوری رخ داده، به گونه ای است که مقوله مذهب و تلویزیون را از جهات گوناگونی بیش از پیش در کانون توجه صاحب نظران قرار داده است. برخی از این تحولات عبارتند از:
1. پیچیدگی روابط و ناهماهنگی بین نهادهای مؤثر در تربیت افراد و ترویج ارزش های مثبت در جامعه، همانند خانواده، مدرسه و مؤسسات مذهبی، باعث تضعیف ارزش های انسانی و اخلاقی و تقویت ارزش های اقتصادی و تجاری و روحیات فردگرایانه شده است؛ به ویژه این که رسانه های گروهی- و در رأس آنها تلویزیون- به طور فزاینده ای در تقویت ارزش های مادی و ترویج مصرف گرایی و مصرف زدگی در سراسر جهان، تأثیر می گذارند.
2. مخالفت های سنتی رهبران و بزرگان ادیان و مذاهب، با نفوذ و گسترش رسانه های گروهی تقریباً از بین رفته است و اکنون همه نسبت به کارآمدی و اثربخشی رسانه های گروهی در گستره تبلیغات و آموزش های مذهبی هم عقیده هستند که این امر، بهره گیری از این ابزار را توسعه داده است. شواهد به دست آمده حاکی از استفاده گسترده مسلمانان، مسیحیان و دیگر ادیان جهان از تلویزیون برای تبلیغات مذهبی است.
3. تحولات ساختاری در روابط اجتماعی و عناصر مادی و غیرمادی فرهنگ در جوامع مختلف، باعث شده تا نظام های سنتی تبلیغ و ترویج دین در احراز کارآمدی خود با چالش های جدی روبه رو شوند؛ از این رو امروزه توجه به ابزارهای جدید، یک ضرورت بشمار می رود.
4. از بین رفتن مرزهای متعارف جغرافیایی و فرهنگی و فراهم آمدن امکان ارسال و دریافت پیام در هر نقطه از جهان، از دو جهت اهمیت مضاعفی یافته است؛ اول اینکه گسترش ارتباطات فرهنگی، باعث انتشار پیام های متعارض در بین افراد یک گروه فرهنگی، دینی، قومی و ....شده، انسجام و یکپارچگی آنها را مورد تهدید قرار داده و نگرانی های زیادی را برانگیخته است. در جهان متکثّر امروز، که در آن فرهنگ ها، اقوام و ادیان متعددی وجود دارد، تلاش برای یکسان سازی فرهنگی و به حداقل رساندن تکثّر فرهنگی، مذهبی و... می تواند مسائل و مشکلات بسیاری را در سطوح و حوزه های مختلف به وجود آورد. دوم اینکه گسترش رسانه های گروهی نیز باعث شده تا رهبران دینی و فرهنگی این امکان را داشته باشند که ارتباط خود را با پیروانشان در سراسر جهان حفظ کنند و از انقطاع فرهنگی آنها جلوگیری نمایند؛ برای مثال، اکنون مسلمانان ساکن در کشورهای غربی و دیگر کشورهای غیر مسلمان، به راحتی می توانند برنامه های مذهبی کشور خود و یا دیگر کشورهای مسلمان را تماشا کنند و همواره ارتباط خود را با مذهب و آیین های مذهبی خود حفظ کنند. اکنون مسلمانان بیش از پیش به اهمیت تلویزیون در تبلیغات مذهبی پی برده اند؛ برای نمونه می توان به تلاش برای راه اندازی شبکه تلویزیونی متعلق به مسلمانان، که به زبان انگلیسی در کانادا و آمریکا پخش خواهد شد، اشاره کرد. مسئولان این شبکه که« Bridges TV» نام گرفته است، معتقدند که اگرچه مهاجران مسلمان می توانند به برنامه های مذهبی شبکه هایی که به زبان آنها برنامه پخش می کنند دسترسی داشته باشند، اما برای کودکان آنها که در امریکا و کانادا به دنیا آمده اند و به زبان انگلیسی حرف می زنند، استفاده از این شبکه ها دشوار است و وجود یک شبکه اسلامی ضرورت دارد. آنان معتقدند که بهترین راه برای پایان دادن به پیش داوری ها و قضاوت های نادرست در مورد مسلمانان، ایجاد رسانه ای مطابق با فرهنگ مسلمانان و هماهنگ با پیشرفت های روز است و این می تواند گامی برای اشاعه فرهنگ اسلامی در جهان باشد.
جایگاه و تأثیر اعتقادات دینی در جامعه ما و شرایطی که بر جامعه بویژه در حوزه آموزشی و تبلیغ دینی حاکم است، توجه به مقوله مذهب و تلویزیون را از اهمیت ویژه ای برخوردار می کند. بررسی های مقدماتی در این خصوص نشان می دهد که گستره نظری تلویزیون مذهبی، موضوعی بکر برای مطالعه و پژوهش است. نبود منابع قابل ملاحظه در این زمینه و انتقاداتی که متوجه عملکرد نهادهای فرهنگی و آموزشی ( به ویژه در زمینه سیاستگذاری برنامه ریزی مذهبی) است، بررسی دیدگاه های مختلف را در خصوص رابطه مذهب و تلویزیون، پیشینهي تلویزیون مذهبی و ویژگی های آن، ضروری می سازد. با این حال ذکر این نکته بسیار مهم است که در گستره ادبیات پژوهشی این حوزه، تلویزیون مذهبی عموماً یادآور شبکه های مذهبی است که زیرنظر کلیسای کاتولیک به تبلیغ مسیحیت می پردازند یا آیین های مسیحیت را به نمایش می گذارند و نوعی کلیسای الکترونیک یا کلیسای مجازی(3) بشمار می روند؛ از این رو بسیاری از مباحث و پژوهش های انجام شده در حوزه تلویزیون مذهبی در این چهارچوب قرار می گیرند؛ اما آنچه بررسی مبانی نظری رابطه مذهب و تلویزیون را موجه جلوه می کند، اصول ارتباطی مشترکی است که زیربنای چنین رابطه ای را تشکیل می دهند و سیاست گذاری و برنامه ریزی در این حوزه را معنا می بخشند؛ از این رو بدنه اصلی این نوشتار، کاوش در مقوله ها و موضوعاتی است که در گستره تلویزیون مذهبی مطرح است.
مقوله ها و مباحثی که در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفته است، سه حوزه بنیادی «رابطه مذهب و تلویزیون» و «ویژگی های تلویزیون مذهبی» و «مسائل مخاطب شناختی» را دربرمی گیرد، همچنین شیوه های اثرگذاری این شبکه ها بر مخاطبان خود نیز که برآیند اصلی مباحث فوق است، به طور دقیق تری بررسی شده است.
تاریخچه تلویزیون مذهبی
در سال های نخستین ظهور تلویزیون، سه گروه مذهبی عمده بر این رسانه تسلط داشتند: کلیسای کاتولیک رومی، پروتستان ها و یهودیان. گروه های مذهبی دیگر از جمله مسلمانان به دلایل اعتقادی، ضعف های فنی و تکنولوژیک و کمبودهای اقتصادی، توجه کمتری به این رسانه جدید نشان دادند، به طوری که تا دهه های اخیر، استفاده از این رسانه در بین مسلمانان، عملی مذموم و حتی غیراخلاقی شمرده می شد. اما یهودیان، سلطه خود را بر بنگاه های تلویزیونی گسترش داده و در ارکان سیاست گذاری و برنامه ریزی اغلب بنگاه های تلویزیونی معتبر جهان نفوذ کردند. تسلط یهودیان- به ویژه صهیونیست ها- بر نظام رسانه ای جهان به گونه ای است که بسیاری از صاحب نظران و کارشناسان، اساساً امپریالیسم رسانه ای را پدیده ای صهیونیستی می دانند. این مسأله از آن جهت دارای اهمیت است که نفوذ یهودیان بر بنگاه های تلویزیونی که هویت مسیحی دارند، نکات متعارض و چالش های مهمی در گستره برنامه های مذهبی مطرح ساخته است. به هرحال در سال های اولیه شروع به کار تلویزیون، برنامه های مذهبی به شدت تحت تأثیر برنامه های مذهبی رادیویی بودند.
گروه های تأثیرگذار مذهبی نیز قبلا تهیه و پخش برنامه های مذهبی رادیویی را تجربه کرده بودند. مهم ترین این گروه ها عبارت بودند از: شورای ملی کاتولیک ها(5) به نمایندگی از کاتولیک ها؛ کانون یهودیان آمریکا(6) به نمایندگی از یهودیان و شورای فدرال کلیساهای مسیحی(7) به نمایندگی از پروتستان ها. هریک از این سه گروه- که سال ها از ظرفیت ها و امکانات رادیو بهره گرفته بودند- با ظهور تلویزیون، فعالیت های خود را به این رسانه جدید گسترش دادند. شبکه های تلویزیونی نیز تحت تأثیر گروه ها و انجمن های مذهبی به تهیه و پخش برنامه های مذهبی روی آوردند و در بسیاری از موارد، با در اختیار گذاشتن تسهیلات و امکانات فنی و تأمین منابع مالی، زمینه لازم را برای فعالیت گروه های مذهبی و تهیه برنامه های خاص آنان فراهم آوردند. همچنین این گروه ها به عنوان مشاور در تهیه و پخش برنامه های مذهبی، به طور فعالانه ای شرکت کردند.
با گسترش تلویزیون و افزایش دامنه تأثیرات این رسانه، کمیسیون ارتباطات فدرال(FCC)، ضوابط و مقرراتی را برای فعالیت آنها تدوین کرد که پخش برنامه های مذهبی را نیز دربرمی گرفت. بر این اساس، شبکه های تلویزیونی که برای عموم مردم برنامه پخش می کردند، موظف شدند که بخش مشخصی از برنامه های مذهبی اختصاص دهند. در این اوضاع، شبکه های تلویزیونی می توانستند بر محتوای برنامه های مذهبی نظارت داشته باشند و از بروز برخی مسائل مناقشه برانگیز جلوگیری کنند. همکاری شبکه های تلویزیونی با گروه های مذهبی پرنفوذ، باعث می شد تا این شبکه ها از رویارویی با فرقه های دیگر شانه خالی کرده و مباحثه را به این گروه ها واگذار کنند.
با این حال برای تداوم همکاری مطلوب بین گروه های مذهبی و شبکه های تلویزیونی، گروه های مذهبی نافذ، فشار نامضاعفی را تحمل می کردند. شبکه های تلویزیونی، نظارت دقیقی بر تولید برنامه های مذهبی داشتند و تلاش می کردند تا نگرش مذهبی ارائه شده در این برنامه ها، با نگرش های گردانندگان آنها مطابقت داشته باشد. سازمان های مذهبی نیز مجبور می شدند تا در سانسور و تحریف برخی مسائل مذهبی کوتاه آمده و سکوت کنند. این مسأله، انتقادات زیادی را در میان رهبران مذهبی برانگیخت. مایک گلیگر(8)، یکی از تهیه کنندگان برنامه های مذهبی کاتولیک در شبکه NBC، عدم جدیت در نگرش این شبکه ها به برنامه های مذهبی را مورد انتقاد قرار داد و اعلام کرد که این نوع شبکه ها تنها برای رفع تکلیف و اجرای تعهدات خود نسبت بهFCC، برنامه های مذهبی را تهیه و پخش می کنند ( به نقل ازکال(9) (1970). اعمال نظر بیش از حد شبکه های تلویزیونی بر برنامه های مذهبی در دهه60 با واکنش شدید رهبران مذهبی روبه رو شد و بسیاری از گروههای مذهبی، تلویزیون را به ارائه برداشتی تک بعدی از مذهب متهم کردند (مانند، مارتی(10) 1961 و آرمسترانگ (11) (1979) . این مسائل باعث شد تا بسیاری از گروه های مذهبی به فکر راه اندازی شبکه های مستقل و رهایی از وابستگی به بنگاه های تلویزیونی بیفتند. این شبکه ها که در ابتدا ماهیتی فرقه ای داشتند، منابع مالی خود را از طریق کمک های اعضا و پیروان خود تأمین می کردند. ظهور این شبکه ها باعث شد تا نوع خاصی از برنامه سازی رواج پیدا کند که هزینه های آنها را مخاطبان پرداخت می کردند. بسیاری از برنامه هایی که به این شیوه ساخته شده بودند، با اقبال عمومی روبه رو شدند و توانستند جوایز زیادی را از جشنواره های معتبر کسب کنند. ( النز، 1974)
یکی از مهم ترین دلایل موفقیت این شبکه ها و اقبال عمومی آنها، کیفیت برنامه ها و استقلالشان بود. با این حال، ظهور این گونه شبکه های تلویزیونی مذهبی نیز مسائل و مشکلات خاص خود را به دنبال داشت. یکی از این مسائل، نفوذ برخی مذاهب و فرقه های قدرتمند بر رسانه ها، به ویژه بر تلویزیون بود. فرقه ها یا مذاهبی که امکانات مالی چشمگیری نداشتند، امکان استفاده از رسانه پرقدرتی مثل تلویزیون را از دست دادند.
به هرحال، گسترش شبکه های مستقل که از طرف نهادهای مذهبی و مخاطبان، حمایت مالی می شدند، باعث شد تا در دهه های 60 و70 میلادی، برنامه های مذهبی رواج گسترده تری پیدا کنند و آنچه اصطلاحاً «کلیسای الکترونیک» نامیده می شود، به واقعیت بپیوندد. در این سال ها، 4 نوع برنامه مذهبی تهیه و پخش می شد:
1. برنامه هایی که با هزینه بنگاه های تلویزیونی تهیه و پخش می شدند.
(بنگاه های تلویزیونی با همکاری کانون روحانیون یهودی، کلیسای کاتولیک و شورای ملی کلیساها و دیگر سازمان های مذهبی، برنامه هایی را تهیه و پخش می کردند.)
2. برنامه هایی که با هزینه گروه های مذهبی تهیه و پخش می شدند. این برنامه ها را معمولاً برخی فرقه ها و گروه های مذهبی تهیه کرده و با اجازه زمان پخش مشخصی آنها را پخش می کردند.
3. برنامه های محلی؛ اغلب برنامه هایی بودند که هزینه آنها را شبکه یا بنگاه های تلویزیونی تقبل می کردند و شبکه های تلویزیونی محلی به طور مستقل یا با همکاری کلیساها و گروه های مذهبی محلی آنها را تهیه و پخش می کردند.
4. برنامه هایی که هزینه های تهیه و پخش آنها را مخاطبان پرداخت می کردند. این برنامه ها را در ابتدا گروه های پروتستان تهیه و پخش می کردند. هزینه تهیه این برنامه ها از طریق پرداخت حق سهم از بینندگان دریافت می شد. برای پخش این برنامه ها نیز معمولاً زمان مشخصی از یک شبکه محلی خریداری می شد.
با وجود مسائل و مشکلات اقتصادی که این نوع برنامه ها با آن روبه رو بودند، سازندگان آنها توانستند موفقیت های زیادی کسب کنند، به طوری که در دهه 60 میلادی، این برنامه ها حدود 53 درصد از برنامه های مذهبی پخش شده را تشکیل می دادند. با این حال بسیاری از پژوهشگران، برخی ادعاهای مربوط به افزایش چشمگیر این برنامه ها و فراگیر بودن آنها را مورد تردید قرار داده اند. آنان معتقدند که در هر صورت، افزایش این نوع برنامه ها نباید به معنی افزایش میزان برنامه های مذهبی و به تبع آن افزایش ایمان مذهبی تلقی شود؛ چراکه افزایش این نوع برنامه ها باعث شد تا تهیه و پخش انواع دیگر برنامه های مذهبی کاهش یابد. با این حال گسترش این نوع برنامه ها باعث ایجاد نوعی انحصار در تهیه و پخش برنامه های مذهبی شد. شبکه های مذهبی که هزینه های خود را از طریق مخاطبان و اعانات تأمین می کردند، به اجبار و تحت شرایطی که فرهنگ و صنعت تلویزیون به آنها تحمیل می کرد، دستخوش مسائلی شدند که در ابتدا، خود به شدت از آنها انتقاد می کردند.
انحصار تهیه و پخش برنامه و مهم تر از همه اتخاذ رویکرد تجاری در این حوزه باعث شد تا انتقادات زیادی متوجه آنان شود. یکی از دلایلی که گردانندگان این شبکه ها برای توجیه این مسائل ارائه می کردند، تلاش آنها برای غلبه بر موانع و مشکلات تهیه و پخش برنامه های مذهبی بود که از سوی بنگاه های تلویزیونی به تهیه کنندگان مستقل تحمیل می شد. بررسی تحقیقات انجام شده نشان می دهد که این توجیه، قانع کننده نیست و این شبکه ها توفیق چندانی در برطرف کردن این موانع به دست نیاورده اند. مهم ترین انتقادی که به این نوع برنامه ها می شود، رویکرد تجاری آنهاست. بسیاری از منتقدان، اعتقاد دارند که این شبکه ها برای کسب منافع مادی از احساسات مذهبی مردم سواستفاده می کنند (Broadcast institute,1977)
تغییر در ساختار تلویزیون مذهبی از اواخر دهه 60 میلادی شروع شد و برنامه های سخنرانی، موعظه، ادعیه و نیایش رواج بیشتری پیدا کردند، به طوری که برخی از برنامه های سخنرانی و موعظه مانند برنامه کشیش کاتولیک فالتون شین(12) به نام«Catholic Hours» و برنامه موعظه کشیش هامبارد(13) به شدت مورد توجه مردم قرار گرفت؛ اما بررسی روند کلی تحول تلویزیون مذهبی و برنامه های مذهبی نشان می دهد که بیش از آنکه مذهب بر تلویزیون تأثیرگذار باشد، برنامه های مذهبی تحت تأثیر فرهنگ و صنعت تلویزیون قرار گرفتند.
برخی شبکه های مذهبی مستقل با استفاده از امکانات و خدمات مراکز تهیه و تولید فیلم و برنامه های تلویزیونی، شبکه های تلویزیونی را به شدت تحت فشار قرار دادند، تا حدی که برخی از این شبکه ها پخش برنامه های مذهبی خود را کاهش دادند؛ برای مثال در سال 1979، شبکه CBC آمریکا، برنامه های قدیمی، با سابقه و پرطرفدار«Look up and Live و Lamp unto my Feet» را متوقف ساخت و برنامه نیم ساعته دیگری را در زمانی غیر از اوقات پربیننده جایگزین آنها کرد. این مساله، دو پیامد عمده را به همراه داشت: اول اینکه باعث شد تا شبکه های عمومی، برنامه های مذهبی خود را به حداقل برسانند و عملاً به شبکه های سکولار و غیرمذهبی تبدیل شوند و دوم اینکه تسلط گروه های خاص بر شبکه های تلویزیونی، موجب شد تا آنچه این شبکه ها ارائه می کنند، تنها معرفِ بخش گزینش از مذهب یا مذاهب باشد.
این مساله، به ویژه در ایالات متحده- به عنوان یک کشور رسانه ای- نمود بیشتری یافت. درسال 1979 بیش از نیمی از کل زمان پخش برنامه های مذهبی در ایالات متحده، به10 برنامه عمده انجیلی اختصاص داشت که با حمایت پروتستان ها تهیه و پخش می شد. نکته جالب توجه دیگر اینکه در ایالات متحده، بیشتر شبکه های مذهبی مستقل، عضو سازمان ملی برنامه سازان مذهبی هستند که اساساً سازمان تجاری شبکه های مذهبی است. وظیفه این سازمان، فراهم آوردن بیشترین و بهترین زمان پخش برای اعضای خود است.
فعالیت این سازمان و موفقیت های شبکه های مذهبی طی دهه 70 میلادی، باعث ایجاد نوعی انحصار در تهیه و پخش برنامه های مذهبی شد. با گسترش فن آوری رسانه ها و سرازیر شدن محصولات آمریکایی به سراسر جهان، این انحصار از گستره جغرافیایی آمریکا و حتی جهان غرب فراتر رفت و سایر نقاط جهان- حتی کشورهای دورافتاده آفریقایی- را نیز دربرگرفت. این مساله وقتی اهمیت پیدا می کند که بدانیم این برنامه ها به شدت از فرهنگ آمریکایی تأثیر می پذیرند (هورسفیلد 1984)؛ فرهنگی که در آن، ارزش های تجاری بر هر چیز دیگری تقدم دارد.
تحقیقات اخیر نشان می دهند که راهبردهای بنیادگرایانه رهبران مذهبی بنیادگرا، در کسب منافع مادی، شکل دهی و ایجاد سازمان های مذهبی، بهره گیری از فن آوری های جدید و تهیه برنامه های مذهبی دارای کیفیت بالا موفق عمل کرده اند، اما نتوانسته اند در کسب مهارت، ظرفیت و توانایی بیشتر برای انتشار و انتقال خود در بین جمعیت بیشتری از بینندگان تلویزیون، توفیق چندانی به دست آورند. در ابتدا هدف و آرمان اصلی گروه های مذهبی، استفاده از تلویزیون برای افزایش اثربخشی پیام های مذهبی بود، ولی در ادامه، اهداف دیگری در اولویت قرار گرفتند که در بسیاری موارد با تعالیم مذهبی و انگیزه های اصلی رهبران مذهبی در تعارض بودند. این روند، آسیب زیادی به جریان اصیل برنامه سازی مذهبی وارد کرد و موقعیتی را ایجاد کرد که در آن نابرابری در بازنمایی و ارائه ایمان مذهبی در رسانه ها، به منزله عامل مهم ارتباطات اجتماعی، به اوج خود رسید. در اوایل دهه80 میلادی، برخی از گردانندگان شبکه های مذهبی با اشراف به این مساله، درصدد رفع آن برآمدند. یکی از راهکارهای ارائه شده، توجه شبکه های مذهبی به مسائل اجتماعی و بررسی آنها از منظر دینی بود؛ اما مساله مهم دیگری که در این سال ها، تلاش های مذهبی را تحت الشعاع قرار داد، کاهش میزان مخاطبان این شبکه ها بود. این مساله باعث شد تا برخی از شبکه های مذهبی برای جذب و حفظ مخاطبان، رویکردی مخاطب محور اتخاذ کنند و به عبارت دیگر، با عدول از اهداف و آرمان های بنیادگرایانه، آنچه را که مطلوب مخاطب است، نمایش دهند. گسترش تلویزیون های کابلی نیز به این روند، سرعت بیشتری داد. تلویزیون های کابلی معمولاً منابع مالی خود را از طریق دریافت حق اشتراک از بینندگان خود تأمین می کنند و بنابراین وابستگی آنها به مخاطبان، توجه به خواسته های آنان را ضروری می سازد. به عبارت دیگر، این تلویزیون ها برای ادامه حیات خود باید چیزی را پخش کنند که مخاطبان، خواهان آن هستند. این امر در گستره مسائل مذهبی، پیامدهای نامطلوبی دارد.
یکی از دلایل اصلی این مشکلات، بی توجهی برخی شبکه های مذهبی به محدودیت های جدی تلویزیون به منزله ابزار ارتباطات مذهبی بود. تلویزیون به عنوان یک صنعت، ارزش های خود را بر کاربران تحمیل می کند. گسترش فن آوری های ماهواره ای و تلویزیون های کابلی در اواخر دهه 80 و طی دهه 90 میلادی، به خوبی این واقعیت را نمایان ساخت، به طوری که این پیشرفت های فنی باعث گسترش کارکردهای اقتصادی تلویزیون و ماهیت انحصارطلب آن شد. امکان دریافت امواج تلویزیون های مذهبی در خارج از مرزهای فرهنگی کشور یا جامعه ای که برنامه به آن تعلق دارد، مقاومت های زیادی را در بین مردم و صاحب نظران برانگیخت و این مساله حتی در بین جوامعی که دین و آیین های مشترک داشتند نیز دیده شد؛ چراکه اصولاً آیین های مذهبی به شدت تحت تأثیر فرهنگ قومی و ملی قرار دارند و هویت فرهنگی جوامع، نسبت به اطلاعات متعارض، واکنش نشان می دهد؛ ضمن آنکه معمولا بسیاری از شبکه های مذهبی فرامرزی، اهداف و اغراضی پنهانی را نیز دنبال می کردند.
با این حال، گسترش رسانه ها و توسعه فن آوری های ارتباطی باعث شد تا در سایر نقاط جهان نیز استفاده از تلویزیون به منزله ابزار تبلیغ دین، شیوع بیشتری پیدا کند. این مساله به ویژه در جهان اسلام، نمود بیشتری داشت. مولانا(1379) در بررسی جایگاه رسانه ها در جهان اسلام معتقد است که در دهه های پایانی قرن بیستم، ارتباط جهان اسلام با غرب، بیداری اسلامی و جنبش روشنفکری اسلامی و رشد فزاینده و توسعه ناگزیر رسانه های گروهی باعث شیوع گسترده استفاده از رسانه ها در جهان اسلام شده است. به نظر وی، 3 تحول عمده، آثار عمیقی را بر ماهیت گردش اطلاعات در جهان اسلام بر جای نهاد:
1. انقلاب اسلامی ایران و جنبش های سیاسی و آزادی خواهی متأثر از آن در کشورهای اسلامی، موضوع اسلامی کردن رسانه ها را مطرح کرد و اکولوژی ارتباطی جدیدی در برخی مناطق به وجود آورد. رواج برنامه های مذهبی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، راه اندازی شبکه های رادیویی و تلویزیونی قرآن در ایران و برخی کشورهای اسلامی( مثل مصر)، راه اندازی شبکه تلویزیونی المنار و...، از جمله تبعات این رخداد به شمار می روند.
2. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ظهور کشورهای تازه استقلال یافته مسلمان در آسیای مرکزی و قفقاز، توان گسترش و توسعهي شبکهي وسیع ارتباطات اسلامی را افزایش داد.
3. گسترش ارتباطات راه دور در سطح ملی و فراملی از طریق ماهواره ها، فرصت ها و تهدیدهای بسیاری را فرا روی مسلمانان قرار داد؛ مهم ترین فرصت، امکان ارسال امواج به نقاط مختلف جهان و تبلیغ دین اسلام از این طریق بود؛ اما در مقابل، امکان دریافت اطلاعات متعارض و متناقض با تعالیم اسلامی در کشورهای مسلمان، تهدید عمدهي این تحول به شمار می رود.
ورود به هزارهي سوم و توسعه رسانه های جدید، مثل اینترنت و رسانه های تعاملی، افق های جدیدی را فرا روی گروه های مذهبی گشوده است. امروزه گروه های مذهبی ادیان و فرهنگ های گوناگون، برحسب میزان بهره بندی از فن آوری های جدید رسانه ای، از اینترنت برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کنند. در واقع تلویزیون مذهبی از طریق تلفیق با گونه های دیگر تبلیغی، نمود و تبلور تازه ای در اینترنت پیدا کرده است؛ با این حال به نظر می رسد که ظهور تلویزیون های دیجیتالی تعاملی، تحول شگرفی را در رابطه مخاطبان با تلویزیون ایجاد خواهد کرد و احتمالاً ظرفیت ها و توانایی هایی که این نوع فن آوری در اختیار تلویزیون قرار خواهد داد، باعث می شود تا بسیاری از مسائل مربوط به تلویزیون مذهبی- از جمله برخورد انفعالی مخاطب با پیام و ارتباط یک سویه پیام رسان با مخاطب – از بین رفته و مخاطبان، جایگاه فعال تری در تدوین پیام های مذهبی بر عهده گرفته و گزینش برنامه ها دقیقاً بر مبنای خواسته ها و نیازهای آنان صورت گیرد. همچنین باور کارشناسان بر این است که این فن آوری، اختصاصی شدن هرچه بیشتر شبکه های مذهبی و تمرکز آنها بر مخاطبان خاص را به دنبال خواهد داشت.
پي نوشت :
1.Personality Traits.
2. Entertainment.
3.Virtual.
4. Evangelical Churches.
5. National council of catholic.
6.Jewish seminary of America.
7. Federal council of churches of chirst.
8. Mike Galleagher.
9. Kahle.
10.Marty, m.
11.Armstrong.
12.Fulton sheen.
13. Humbard.