نویسنده: نجف لکزایی
امام خمینی برای نقش مردم در حکومت اهمیت ویژهای قائل بود، به گونهای که میفرمود: «میزان رأی مردم است». حال سؤال این است که مراد از این جمله چیست؟ برخی از دو راه به آن پاسخ دادهاند:
مسیر نخست، استفاده از قاعدهی لطف است. از دیدگاه امام، فلسفهی ارسال رسل، هدایت مردم است و همهی انبیا و ائمه (علیهم السلام) برای این هدف آمدهاند؛ بنابراین میتوان گفت که پیامبران به نوعی خدمتگزار مردم هستند و فلسفهی رهبری الهی، هدایت و خدمت به مردم بوده است. دلیل اینکه برای رهبر شرایط سختی تعیین شده، آن است که به مردم لطمهای وارد نشود. بر این اساس، یکی از موارد لطف آن است که به خواستههای مردم توجه شود و آنان در امور خویش مشارکت داشته باشند؛ از این رو خداوند به رسولش میفرماید: (وَ أَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ) (1)و (وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ) (2). پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از مشورت با مردم و عمل به خواست آنان در جنگ احد، با شکست مواجه گردید؛ اما علیرغم این، باز خداوند به ایشان میفرماید آنها را عفو کن و با آنها مشورت کن، زیرا مشکلات مردم با مشارکت خود آنها حل میشود و رهبر تلاش میکند مردم را به درستی هدایت کند و ابزارهای مشارکت سالم را فراهم نماید؛ از این رو حضرت امام با تشکیل نهادهای مشارکتی، مثل احزاب، شوراها، مجلس و ...، مخالفتی نداشت.
مسیر دوم، بهرهگیری از نظریهی امام خمینی دربارهی فلسفهی تاریخ است. امام در باب فلسفهی تاریخ، معتقد بود که دو گروه در سراسر تاریخ حضور داشتهاند: 1. گروه مستکبران؛ 2. گروه مستضعفان. پیامبران و رهبران الهی در گروه مستضعفان قرار میگیرند. پیام خداوند به مستضعفان این است که در امور دینی و دنیوی پشتیبان هم دیگر باشند. بسیاری از مظاهر دینی، همچون نماز جماعت، نماز جمعه، نماز عیدین، حج، تولی و تبری، از مشارکت مردمی و حضور تشکیلاتی آنان حکایت میکند. از سوی دیگر، حضرت امام جبرگرا نبود؛ ایشان معتقد بود که ما مختار آفریده شدهایم و با اختیار خویش میتوانیم اعمال عبادی را به جا آوریم یا ترک کنیم. این مبنا نیز میتواند به حضور مردم و مشارکت آنان در انجام دادن امور نیک و ترک کارهای ناپسند کمک نماید. همانطور که خداوند میفرماید: (تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ).
(3) مبنای فقهی امام در بحث تکلیف و قدرت نیز بر همین اساس تبیین میشود، زیرا امام تکلیف را بر اختیار مبتنی میداند؛ به گونهای که اگر انسان مختار نباشد، تکلیف تحقق پیدا نمیکند.
برداشت فوق از دیدگاه امام خمینی، ما را به دینِ مردمدار - و نه مردمسالار - میرساند.
برای رفع این مشکل میتوان گفت که تأکید امام در باب حضور و مشارکت مردم و لزوم این امر از سوی ایشان، از باب حکم حکومتی است. ایشان از باب حکمِ حکومتی، نظریهی خود را مطرح میکند و میزان را رأی مردم میداند. نقش حکم حکومتی آن است که مطابق مصلحت، حکمی که در شرع نیامده ارائه میکند؛ از این رو امام با حکم حکومتی خویش به رأی مردم اعتبار میبخشد و آنان را بر سرنوشت خود حاکم میسازد. بر این اساس، میتوان به جای مردمداری دینی از مردمسالاری دینی سخن گفت؛ به ویژه اگر توجه کنیم که تأکید ایشان بر این است که «و مردم اسلام را میخواهند».
پینوشتها
1. شوری (42) آیه 38.
2. آل عمران (2) آیه 159.
3. مائده (5) آیه 2.
لکزایی، نجف، (1391)، تحولات سیاسی- اجتماعی ایران معاصر، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم