سياست خاورميانهاى بوش : استمرار اشغال فلسطين
خلاصه
مقاله حاضر به ارزيابى و تحليل اين تحولات جديد منطقه اى در خاورميانه مىپردازد و ايده اصلى اين است كه با توجه به تجارب گذشته و با استناد به اعمال يكجانبه و متعصبانه و همچنين عدم توجه به ريشه هاى اصلى بحران ، دولت بوش نتواند به موقعيت چشمگيرى در سياست خاورميانه اى خود نايل شود . در اين پيوند ، ابتدا به استمرار روند اشغال سرزمينهاى فلسطينى توسط دولت اسرائيل اشاره مىشود و نشان داده مىشود چگونه اسرائيل با حمايت و پشتيبانى دولتهاى مختلف آمريكا از جمله دولت بوش ، سياست نژاد پرستى خود را در كرانه غربى ، نوار غزه ، بلندى هاى جولان و بيت المقدس شرقى اعمال مىكند سياستهايى كه آتش بلوا ، آشوب و نارضايتى را در ميان مردم فلسطين بيش از پيش شعله ورتر مىسازد . همچنين توضيح داده مىشود كه چگونه طرح نقشه راه ، طرحى عاجز از ارائه راه حلهاى كاربردى براى حل مسئله فلسطين است و اينكه تنها راه باقيمانده پايان دادن به غصب سرزمينهاى اشغالى ، توجه به ريشه هاى واقعى بحران و متحد نمودن توانايى هاى فلسطينيان آواره حول يك برنامه ملى و اسلامى است .
واقعيت اشغال:
آوارگان فلسطينى يكى از دهشتناك ترين چهره هاى قرن بيستم را شكل دادند كه همواره در غنيمت تاريخ ماندگار خواهد ماند . امروز سه ميليون فلسطينى در كرانه غربى و نوار غزه زندگى مىكنند . حدود 750 هزار فلسطينى در خلال جنگهاى 1946 تا 1948 از آنچه كه اكنون اسرائيل ناميده مىشود با زور و قهر بيرون رانده شدند . اكنون آنان يا در كرانه غربى و نوار غزه زندگى مىكنند يا به كشورهاى عرب همسايه مهاجرت كردند ، كه لبنان و اردن داراى بيشترين تعداد هستند . يا برخى از آنها وادار شدند كه براى هميشه سرزمين خود را ترك نموده و كلا از منطقه بروند . تعداد كل پناه جويان نزديك به پنج ميليون نفر است كه حدود 3/7 ميليون نفر از آنان به طور رسمى به عنوان پناهنده در سازمان ملل متحد به ثبت رسيدهاند .
در حال حاضر حدود 170 شهرك اسرائيلى در سرزمين فلسطينى ها در كرانه غربى ، نوار غزه و ارتفاعات جولان ساخته شده است كه حدود 250 هزار شهرك نشين در آن سكونت دارند . حدود 180 هزار نفر ديگر به طور مشابه در بيت المقدس شرقى كه محل زندگى اعراب مسلمان بوده ، سكونت دارند . در اين مناطق حدود 300 مايل بزرگراه ، با هزينه سه ميليارد دلار ، صرفا براى عبور ساكنين شهركها ساخته شده كه توسط دولت ايالات متحده آمريكا پرداخت شده است . نقل و انتقال قهرآميز فلسطينيان توسط اسرائيل انجام مىشود . اين در حالى است كه در كنوانسيون چهارم ژنو كه دولت اسرائيل خود آن را نيز امضا كرده است آمده : قدرت اشغالگر نبايد مردم را به شكل قهرآميز يا ساير طرق وادار به ترك يا انتقال در سرزمينهاى اشغالى كند .
از زمان امضاى قرارداد اسلو تاكنون 200 كيلومتر مربع از مزارع و مراتع فلسطينى براى ساخت و ساز شهركها ، بزرگراهها ، جاده ها و زير ساختها استفاده شده است . هشتاد هزار درخت ميوه و زيتون به اين دليل كه در مسير ساخت و ساز قرار داشتهاند ، قطع شده است . اسرائيل در بيت المقدس شرقى سياست شهرك نشينى و اسكان يهوديان را به شدت دنبال مىكند .
از سال 1967، هشتاد درصد واحدهاى مسكونى ساخته شده در بيت المقدس شرقى براى اسرائيلى ها بوده است ، شرايط ايجاد انحصار و هزينه هاى بسيار بالاى اجازه ساخت باعث شده كه اكثريت فلسطينى ها نتوانند داراى مسكن شوند . اين در حالى است كه براى ايجاد يك شرايط نسبتا متوسط براى جمعيت انبوه فلسطينى ها در بيت المقدس شرقى نياز به ساخت بيست هزار خانه است و از سال 1967 تاكنون نزديك به دو هزار خانه كه متعلق به فلسطينى ها بوده توسط دولت اسرائيل در بيت المقدس شرقى تخريب و منهدم شده است .
در يك سياست نژاد پرستانه شهردارى بيت المقدس هفت برابر بيشتر براى اسرائيلى ها نسبت به فلسطينى ها هزينه مىكنند . در تبيين شرايط اجتماعى مردم تحت اشغال به اختصار بايد گفت كه متوسط درآمد ساليانه اسرائيلى ها هفده هزار دلار در مقابل هزار و هفتصد دلار درآمد ساليانه فلسطينى ها مىباشد .
جالب است بدانيم كه ساكنين شهركها ده درصد جمعيت كرانه غربى را تشكيل مىدهند ولى 37% منابع آب را در اختيار دارند ، در حالى كه 63% منابع آبى باقيمانده در اختيار حدود دو ميليون فلسطينى قرار دارد . 26% منازل فلسطينى در كرانه غربى از دسترسى به آب لوله كشى محروم هستند . اسرائيلى هاى ساكن مناطق اشغالى حدود يك سوم به نسبت فلسطينى ها براى هزينه هاى خود پرداخت مىكنند .
نرخ بيكارى در اسرائيل چيزى حدود ده درصد است در حالى كه اين نرخ در ميان فلسطينى ها شصت درصد است . طول عمر قابل انتظار در ميان جمعيت يهودى براى مردان 76/1 و براى زنان 80/8 است در حالى كه در ميان غير يهوديان 74/1 براى مردان و 77/8 براى زنان است . تخمين زده مىشود مداخله نظامى اسرائيل در بهار سال 2002 حدود 350 ميليون دلار به مدارس ، جاده ها ، شبكه هاى آبرسانى ، ايستگاههاى برق و ساختمانهاى دولتى آسيب وارده كرده است ، در حالى كه سرمايه گذارى عمومى ساليانه فلسطينى ها حدود 200 ميليون دلار است . با توجه به شرايط و امتيازات موجود در بحث اشغال بايد به هر گونه سياستگزارى خارجى و طرحهاى ارائه شده با دقت و با درك ظرفيت موجود نگريست و آنها را مورد تجزيه و تحليل قرار داد .
سياست خاورميانه اى بوش پس از اشغال عراق :
دولت بوش پس از اشغال عراق، دو حركت اساسى را براى ايجاد چارچوب جديد سياسى امنيتى در منطقه خاورميانه آغاز كرده است . يكى اعلام طرح صلح موسوم به « نقشه راه » براى پايان دادن به درگيرى هاى فلسطينى اسرائيلى و ديگرى اعلام تعطيلى بيشتر پايگاه هاى نظامى اين كشور در عربستان سعودى و انتقال نيروهاى آمريكا به قطر بود . اين سياست پس از سرنگونى رژيم صدام در عراق از سوى متحدان عرب منطقه اى مورد استقبال قرار گرفت و در حالى كه به نظر مىرسد رژيمهاى عرب منطقه اى خواهان بهبود و گسترش روابط خود با آمريكا هستند ، اما از آن واهمه دارند كه افكار عمومى مردم مسلمان كشورهايشان آنان را با چالشهايى جدى مواجه سازد . چرا كه مردم و اغلب سازمانهاى غير دولتى نسبت به نيات و مقاصد آمريكا در منطقه به شدت با بدبينى نظاره مىكنند . آنان معتقدند كه شكل گيرى نظم جديد در خاورميانه در راستاى تحقق خواسته ها و آمال اعراب نخواهد بود . آنان طرح نقشه راه را نيز طرحى بسيار ناكارآ و به نفع اسرائيل مىدانند .
انتقال نيروهاى آمريكايى از عربستان سعودى به قطر نيز عمدتا يك حركت نمايشى دانسته مىشود كه باعث بدگمانى بيشتر مردم منطقه است . اقدامات يكجانبه آمريكا در عراق و كشتار بيرحمانه غير نظاميان در اين حمله : غارت ميراث فرهنگى عراق و بى توجهى آشكار و عامدانه آمريكا نسبت به اين موضوع ، سوابق آمريكا در تقويت و حمايت از رژيم بعثى عراق ، شليك به سمت تظاهر كنندگان شهر «فلوجه» عراق از سوى نيروهاى آمريكايى و بسيارى از سياست هاى تجاوزكارانه ديگر دولت بوش صرفا موجب بيزارى اعراب از آمريكا و خيزش موج جديدى از ناآرامى و قيام اصولگرايى متكى بر عمليات شبه نظامى در منطقه شده است . به نظر مردم عادى و عمده رهبران حركتى و نهضتهاى منطقه اى طرح نقشه راه بيشترين تقاضاهاى اسرائيل و كمترين خواسته هاى فلسطينيان را تامين مىكند . آنان معتقدند آمريكايى ها فكر مىكنند كه اعراب بايد رنج ناشى از جنگ عراق را از ياد برده و جنگ با اشغالگران آمريكايى و اسرائيلى را متوقف كنند اما دولت بوش با اين طرح نمىتواند آنها را تحت تاثير قراردهد . بنابراين نظرها اغلب كارشناسان معتقدند مردم عرب انتقال پنج هزار تن از نيروهاى آمريكايى از عربستان تا پايان تابستان جارى را با ترديد و بدبينى مىنگرند .
اما به هر حال به نظر مىرسد در پرتو تحولات جديد منطقه اى ، دولت بوش در سياست خاورميانه اى خود به دنبال آن است كه وابستگى خود به عربستان سعودى را كاهش دهد و فرصتى براى تبديل عراق به يك پايگاه مطلوب آمريكا در منطقه فراهم كند . آمريكا در پايگاه شاهزاده سلطان واقع در شرق عربستان داراى حدود ده هزار نيرو است ، به علاوه آنان در بندر شرقى جبيل نيز داراى يك پايگاه دريايى به نام ملك عبدالعزيز هستند . اما آنچه در اقدامات آمريكا حائز اهميت به نظر مىرسد توافق بر سر پايان حضور نظامى امريكا در پايگاه سلطان عربستان سعودى و انتقال نيروهاى آن به پايگاه العديه قطر بود . اقدامى كه آمريكا از آن به عنوان اولين گام در جهت آرايش جديد استقرار سپاهيان خود در منطقه نام برد . از پايگاه سلطان براى نظارت بر مناطق پرواز ممنوع عراق در جنوب استفاده مىشد و حدود پنج هزار نيروى نظامى آمريكايى در آن وجود داشتند كه در جريان جنگ آمريكا و انگلستان عليه عراق اين تعداد به ده هزار نفر رسيد .
دولت بوش اعلام كرده است همكارى هاى نظامى دو كشور به دليل تهديد ايران و سوريه براى منافع غرب در منطقه ادامه خواهد يافت و بخش كوچكى از نيروى هوايى آمريكا كه در عربستان باقى مىماند بيشتر به برگزارى ماموريتهاى آموزش و تمرينهاى مشترك با ارتش عربستان خواهد پرداخت . واشنگتن همچنين با اعلام جزئيات بيشترى از برنامه بيرون رفتن نيروهاى آمريكا از عربستان گفت كه مركز كنترل هوايى مستقر در پايگاه سلطان به قطر منتقل شده و بيشتر هواپيماهاى اين كشور نيز تا پايان تابستان خاك عربستان را ترك خواهند كرد و در قطر مستقر خواهند شد ، كه دگرگونى عمده در روندى است كه از سال 1991 در پى حمله عراق به كويت و اشغال كويت رخ مىدهد .
در اين باره دولت بوش دو هدف عمده را دنبال مىكند اول اينكه ديدار رامسفلد از منطقه به طور عمده به منظور تقدير از متحدان آمريكا براى حمايت از آن كشور انجام شد و دوم جهت بحث و تبادل نظر درباره آينده آنچه مقامهاى نظامىآمريكا «جاى پاى » خود در منطقه توصيف مىكند بوده است . دولت بوش به دنبال آن است در يك اقدام راهبردى شبكه ويژه اى را شكل دهد كه نقش محورى براى آنها از نظر نظامى ايفا كند تا نيروهاى آمريكايى به محض مواجه شدن با هرگونه تنشى بتوانند از آن پايگاه به محل مورد نظر در هر كجاى منطقه نيرو اعزام كنند . در اين پيوند ، در زمان حاضر از طريق قطر و احتمالا در آينده نزديك با ايجاد پايگاه هايى در عراق اين خواسته تامين مىشود ، اين در حالى است كه رامسفلد با ضرس قاطع منكر اين موضوع شده بود كه آمريكا در صدد است با احداث پايگاههايى در عراق و حضور بلند مدت در آنها قدرت خود را در منطقه استحكام بخشد .
دولت بوش اصرار دارد ، وانمود كند كه ارتش اين كشور قصد حضور دائم درعراق را ندارد و سقوط رژيم صدام در عراق را وسيله اى براى كاهش نيروهاى خود در خليج فارس و نه ايجاد پايگاه در اين كشور مىداند . البته روشن است كه اين ادعا با آنچه طراحان نظامىآمريكا در خصوص ميزان حضور نيروهاى امريكايى در عراق گفتهاند مطابقت ندارد . چرا كه بنا به بسيارى از اقوال 125 هزار تن از نيروهاى اين كشور دست كم يك سال در عراق باقى خواهند ماند . از اين تعداد حدود 17 تا 20 هزار تن در بغداد ، 10 هزار تن در شمال عراق و 17 هزار تن در بصره و جنوب و تعداد اندكى در ساير نقاط عراق مستقر خواهند شد . امريكا در مجموع 260 هزار نيروى پشتيبانى براى عمليات اشغال عراق به منطقه اعزام كرده است .
مىتوان گفت دولت بوش پس از شكست عراق و اشغال آن با اهميت كمترى به عربستان سعودى و پايگاه نظامى مستقر در آن مىنگرد . در عين حال مقامات آمريكايى همواره به طور غير رسمى اعلام كردهاند كه حضور فيزيكى و مشهود نيروهاى اين كشور در عربستان به جاى تقويت جايگاه خاندان سلطنتى سعودى موجب تضعيف آن و تحريك عناصر ناراضى در آن كشورمىشود . از نظر دولت عربستان سعودى نيز بسته شدن پايگاه امير سلطان تحولى مثبت تلقى مىشود . چرا كه حضور نظامى آمريكا در كشورى كه مقدس ترين و متبرك ترين اماكن مسلمانان در آن قرار دارد همواره باعث نگرانى مردم اين كشور و همسايگان عربستان بوده است .
قابل ذكر است كه خروج بخش بزرگى از نيروهاى نظامى آمريكا از خاك عربستان پايان دشوارى ها و مشكلات سياسى خاندان سعودى نخواهد بود ، زيرا با حضور آمريكا در كنار مرزهاهى عربستان و تكرار ادعاى ايجاد عراق دمكراتيك از سوى تيم بوش ممكن است سعودى ها در ادامه حكومت به روش كنونى دچار مشكل شوند . به نظر مىرسد كمترين تاثيرى كه اين همسايگى براى عربستان خواهد داشت وادار شدن اين كشور به انجام اصلاحات سياسى و اقتصادى است . جنگ در عراق نشان داد كه عربستان برخلاف جنگ اول با عراق از پذيرش حضور چشمگير آمريكا در خاك اين كشور شانه خالى مىكند به نحوى كه نيروهاى آمريكايى مجبور شدند بيش از پيش به پايگاه هوايى العديه در قطر تكيه كنند و در حال حاضر نيز تمامىعمليات نظامىآمريكا از طريق اين پايگاه كنترل مىشود . كاهش نيروهاى آمريكايى در عربستان شايد هدفى باشد كه امير عبدالله وليعهد عربستان و گرداننده اصلى كشور از مدتها پيش در پى آن بوده است .
نكته اين است كه عربستان سعودى نيز مانند ساير همسايه هاى عراق با نگرانى تغييرات تازه در نقشه سياسى خاورميانه را دنبال ميكند و نسبت به جهت حركت منطقه و طرحهاى بلند مدت دولت بوش نامطمئن است .
نقشه راه نقشه اى ديگر براى ادامه اشغالگرى :
مىتوان گفت طرح نقشه راه ، ارائه كننده مسير جديدى در روند صلح اعراب و اسرائيل محسوب نمىشود اما تلاشى است براى بازسازى بسيارى مواردى كه باعث شكست « روند صلح اسلو » در دهه 90 شد . بسيارى از منتقدين معتقدند كه از سال 1993، قرارد اسلو در واقع طرحى براى استقرار صلح نبود بلكه طرحى بود كه اشغال اسرائيل را نهادينه كند . در آن طرح با انتقال محدود قدرت به مسئولين تازه وارد فلسطينى ، ارتش اسرائيل مىتوانست خارج از مراكز جمعيتى فلسطينيان عمل كند و به اين ترتيب مراتب ريسك و خطر به نيروهاى خود را كاهش دهد . ولى در عين حال از طريق ايست و بازرسى ها و بستن راهها به اشغال خود ادامه دهد . استقرار مرحله به مرحله طرح اسلو باعث شده بود تا موضوعات اساسى مانند مسئله مرزها ، اسكان يهوديان ، بيت المقدس و پناهندگان به تعويق بيافتد و عملا به اسرائيل اجازه مىداد تا نتايج اصلى را كه مىبايست در مراحل نهايى شكل گيرند ، متعصبانه شكل دهد .
بايد گفت روح قرارداد اسلو در طرح نقشه راه نيز موجود است ، چرا كه اين طرح نيز نگرشى مرحله به مرحله وجود دارد و بحث و تصميم گيرى راجع به مسايل مهم و جدال برانگيز به تعويق مىافتد . اين طرح داراى ساز و كارهاى تحميل كننده ، روشن و مشخصى نمىباشد . درباره اينكه اختلافات چگونه بايد حل و فصل شوند ، مبهم است . با توجه به مخاطرات نهفته در چنين نگرشى و با توجه به تجربه هفت سال روند صلح اسلو ، فلسطينى ها به طور عمده ، مظنونانه به طرح نقشه راه مىنگرند . در نتيجه نظر سنجى محمود عباس كه از اين سند حمايت به عمل آورده ، تنها از سه درصد حمايت و پشتيبانى مردمى برخوردار است . به عبارت ديگر بسيارى از فلسطينى ها نقشه راه را على الاصول متفاوت از قرارداد اسلو نمىبينند طرحى كه نهايتا به اشغال كرانه غربى و نوار غزه توسط دولت اسرائيل پايان نمىدهد و روند اشغال را كه از سال 1967 شروع شده و تا كنون نيز ادامه دارد مورد تاييد قرار نمىدهد .
بنيان هاى كنترل اسرائيل
اولين طرح در مجموعه طرحهاى استراتژيك جهت اجراى اين ايده طرح آلون (Allon Plan) بود كه به وسيله ژنرال ايگدل آلون معاون نخست وزير حزب كارگر پس از جنگ 1967 ارايه گرديد . طرح آلون خواهان الحاق حدود يك سوم كرانه غربى به همراه رود اردن و بحرميت بود . شهرك سازى يهوديان در قسمت شمال جنوب وادى اردن در قسمت شرقى كرانه غربى انجام مىشد . قسمت دوم شهرك سازى يهوديان در بلندى هاى همان وادى قرار مىگرفت و جاده اى نيز اين دو منطقه را به يكديگر متصل مىنمود . در عين حال حلقه اى از شهرك ها براى اسكان يهوديان در اطراف شهر اورشليم پيش بينى شد . به اين ترتيب صد و ده هزار فلسطينى كه در اورشليم شرقى زندگى مىكردند تحت محاصره قرار گرفتند نمىتوانستند به مركز كرانه غربى راه يابند . شكل نهايى طرح در ژولاى 1967 پيشنهاد ساخت مجموعه عربى در حدود پنجاه درصد از كرانه غربى را مىداد و در همين هنگام اسرائيل در بيت المقدس شرقى وادى اردن، تپه هاى هبرون را در جنوب كرانه غربى و قسمت جنوبى نوار غزه را الحاق مىنمود .
هنگامى كه حزب ليكود در سال 1977 به قدرت رسيد ، بر اساس طرح آلون تاكيد داشت كه اسرائيل مسئوليت مستقيم سرزمين را دارا باشد اما مسئوليتى در قبال جمعيت آن نداشته باشد . در همان سال و بر اساس طرح شارون (The Sharon Plan) كمربند جديدى جهت شهرك سازى در قسمت كرانه غربى پيش بينى شد و على الاصول در اين طرح كرانه غربى به عنوان سرزمين حائل بين اسرائيل و جمعيت فلسطينى تلقى گرديد . طرح شارون خواهان ساخت بزرگراه شرقى غربى در كرانه غربى كه محل جديد اسكان يهوديان در آن را به محل مشابه در وادى اردن متصل كرد . در سال 1978 طرح شارون به وسيله برنامه جامع شهرك سازى كه توسط سازمان صهيونيسم جهانىWorld Zionist Organizatation ارائه شده بود توسعه داده شد .
بر اساس اين برنامه پنج ساله برنامه شهرك سازى در اطراف و حتى وسط محله هاى فلسطينى در كرانه غربى گسترش مىيافت و دو حزب ليكود و كارگر در خلال دو دهه اين طرحها را به پيش مىبرند . نهايتا كرانه غربى به سه منطقه مجزا تقسيم شد . شهركهاى شمالى جنين ، طولكرم ، قلقيليا ، و نابلس ، قسمت مركزى ، رام اله و اطراف شهر بيت المقدس ، و قسمت جنوبى اطراف بثلم و هبرون . بر اساس اين طرح و افرايش روند شهرك سازى گفته مىشد كه جمعيت اقليت يعنى فلسطينى ها ديگر به سختى خواهند توانست انسجام سياسى و سرزمينى پيدا كنند .
در طرح بگين ( Begin Plan) كه به نام مناخم بگين نخست وزير اسرائيل نامگذارى شده بود « خود گرانى » فلسطينى ها در سرزمينهاى اشغالى مطرح گرديد ، كه اين خودگرانى مىبايست توسط يك هيات اجرايى منتخب توسط فلسطينى ها در رام الله شكل مىگرفت . بر اساس اين طرح ، شوراى اجرايى مسئول مسايل و امور داخلى فلسطينى ها بود در حالى كه اسرائيل مسايل مربوط به سياست خارجى ، مرزها و اقتصاد را برعهده مىگرفت .
سياست بگين به پديده اى به نام « جامعه روستا » منتهى شد كه اولين آن در سال 1978 در هبرون تجلى يافت و سپس به ساير شهرهاى كرانه غربى در اوايل دهه 80 گسترش پيدا كرد . اين جوامع با حمايت و پشتيبانى دولت اسرائيل به منظور تقويت رهبران فلسطينى ميانه رو كار مىكردند تا بتوانند به عنوان واسطه اى بين جمعيت فلسطينى و دولت اسرائيل عمل نمايند . طى يكسرى از دستورات نظامى كه در اوايل دهه 80 صادر شد ، دولت اسرائيل به اين جوامع اجازه مىداد تا به بازداشت و توقيف فعالين سياسى و شبه نظامىها بپردازد و همچنين قدرت مىيافت تا يكسرى از امور عادى مانند صدور گواهينامه ها يا ساير مجوزات قانونى مشابه را انجام دهد . اين طرح بوسيله قراردادهاى كمپ ديويد در سال 1978 كه بين مصر و اسرائيل به امضا رسيد كامل ميشد و بر اساس آن دولت خودگردان در كرانه غربى و نوار غزه پيش بينى گرديد .
تا اوايل سال 1990، اين طرحهاى مختلف بوسيله جنبشهاى ملى گراى فلسطينى مطرود دانسته مىشد . آنان معتقد بودند كه اين طرحها به سبك آپارتايد طراحى شده و در تلاشاند چهره زشت ، « اشغال » را در وراى كلمه زيباى « خود گردانى » پنهان سازند .
انتفاضه اول در سال هاى 1993 و 1987 تجلى حركتى مداوم و پايدار عليه حضور نظامى اسرائيل در شهرها و روستاهاى فلسطينى بود . شهرداران نمايندگان متفاوت « جامعه روستا » توسط فعالان فلسطينى مورد حمله قرار گرفتند و بايكوت « هيات اجرايى » اسرائيل در اين مناطق به شدت دنبال شد.
قرار داد اسلو :
« من به دنبال همزيستی مسالت آميز در اسرائيل به عنوان يك دولت يهودى هستم ، كشورى كه پايتخت آن بيت المقدس متحد است ، امنيت مرزهاى آن با اردن تامين شده است و فلسطين نه به عنوان يك كشور بلكه به عنوان يك پديده وجود داشته باشد كه در آن فلسطينى ها تحت كنترل نهايى اسرائيل در آن زندگى كنند ، البته در زمينه هاى مختلف به آنها خود گردانى داده خواهد شد كه امور را به دست خود بچرخانند ، هدف من اين نيست كه به شرايط قبل از جنگ شش روزه برگردم كه در آن بين اسرائيل و فلسطينى ها كه در كرانه غربى و نوار غزه زندگى مىكردند ، جدايى وجود داشت . »
در حالى كه بر اساس قرارداد اسلو گسترش شهرك سازى توسط دولت اسرائيل بايد پايان مىيافت ، اما دولت كارگرى از سال 1991 به وسيله شارون ، با شدت تمام به اين سياست در سرزمينهاى اشغالى شتاب مىداد . با ارائه امكانات و مزاياى اقتصادى ، انگيزه براى اسكان يهوديان تشديد مىشد به نحوى كه بين سال هاى 1994 تا سال 2000 ميلادى تعداد يهوديان ساكن در كرانه غربى و نوار غزه دو برابر شد . با ايجاد شهركهاى مسكونى بزرگ براى يهوديان از نقل و انتقال عربهاى مسلمان فلسطينى جلوگيرى به عمل مىآمد . در كنار برنامه ساخت شهركها در اين سرزمين ها ، ساخت بزرگراهاى ارتباطى بين اين بلوكها و همچنين بين آنها و شهرهاى عمده اسرائيل نيز انجام شد . بر اساس قرارداد شماره 2 اسلو ، فلسطينىها از ساخت و ساز تا فاصله 55 ياردى اين بزرگراهها منع شدند كه خود باعث مىشد تا ساخت و سازهاى قبلى فلسطينىها نيز در معرض تخريب و انهدام قرار گيرند . در سال 1997 پس از اينكه حزب ليكود به قدرت بازگشت ، نخست وزير وقت اسرائيل يعنى نتانياهو طرح « آلون باضافه » را معرفى نمود كه خيلى شبيه طرح شارون در سال 1977 بود .
تا ابتداى سال 2000 ميلادى حدود 250 مايل از جادهها در سرزمينهاى اشغالى ساخته شد نكته اين بود كه اين بزرگراهها باعث هر چه بيشتر منزوى شدن شهرهاى كرانه غربى مىشد ، شهرهايى كه در محاصره مجتمعهاى مسكونى يهوديان قرار مىگرفت . بايد به صراحت گفت ، قرارداد اسلو ، نتوانست موفق باشد و دليل عمده اين شكست ، فقدان بازرسى و نظارت موثر بر عملكرد اسرائيل و نبود ضمانتهاى اجرايى و ابزارهاى فشار بر اين دولت بود تا بتواند آن را از استمرار جنون آميز ساخت شهركهاى مسكونى يهودى نشين منع كند . اين روند اسفبار باعث شد تا فلسطينىها در مقابل تغييرات برهم زننده صلح و آرامش زندگى شان دست بسته و منزوى باقى بمانند .
به طور همزمان دولت اسرائيل سياست « كنترل از راه دور » بر فلسطينىها در كرانه غربى ونوار غزه را دنبال مىكرد اگر چه سرزمينهايى كه تحت كنترل دولت خود گردان فلسطينىها در كرانه غربى و نوار غزه بود از استقلال برخوردار بودند اما در مقام عمل همه فلسطينىها تحت بازرسى و كنترل اسرائيلىها بودند و اين كنترل از خلال ايستگاههاى ايست و بازرسى در اين مناطق اعمال مىشد تا رفت و آمد فلسطينىها محدود گردد. ظهور انتفاضه دوم در سال 2000 نشان دهنده خشم و نااميدى فلسطينىها از شرايط دهشت بار و سختى بود كه به آنان تحميل شده بود و در عين حال نشان مىداد كه مردم فلسطين قرار داد اسلو را قبول ندارند و آن را در واقع همان طرح آلون مىدانستند كه از سال 1967 شروع شده بود و به طور سازمان يافتهاى به پيش مىرفت .
طرح نقشه راه : حركت به سمت ايجاد كانتونهاى فلسطينى
نقشه راه در سه مرحله به اجرا درمىآيد و قرار است در سال 2005 ميلادى به مرحله نهايى برسد. اين طرح تابستان گذشته توسط « جرج بوش » رئيس جمهورى آمريكا مطرح و هدف آن حل و فصل بحران ميان فلسطينىها و اسرائيل اعلام شد ، اين طرح سه مرحله اى است كه مرحله نخست آن شامل برقرارى آتش بس ، از سرگيرى همكارى مشترك دو جانبه فلسطينى و اسرائيلى و توقف اقدامات تحريك آميز است. در مرحله دوم ، مقدمات تشكيل كشور فلسطينى در مرزهاى موقت تا پايان سال جارى ميلادى آغاز ، انتخابات حكومت خود گردان نيز برگزار و يك كميته بين المللى به همين منظور تشكيل خواهد شد و مرحله سوم در سال 2005 ميلادى و شامل مذاكرات دو جانبه براى دستيابى به راه حل نهايى است . گروههاى مبارز فلسطينى تاكنون اين طرح را رد كردهاند .
در هر يك از مراحل طرح نقشه راه فلسطينىها مسئول تامين امنيت اسرائيل شناخته شدهاند ، دقيقا همان طورى كه در طرح بگين چنين چيزى پيش بينى شده بود . در مرحله اول فلسطينىها تشكيلات امنيتى را بازسازى مىكنند كه هدف آن ممانعت از مقاومت فلسطينىهاى مبارز است . اين تشكيلات توسط سازمان سيا مديريت مىشود .
همچنين نيروهاى امنيتى مصر و اردن نيز در تعليم اين نيروها نقش ايفا مىكنند ، نقشه راه از اسرائيل مىخواهد كه به موقعيت اشغال قبل از شروع انتفاضه برگردد تا وضع موجود كه قبل از 28 سپتامبر 2000 وجود داشت تامين گردد . نقشه راه از اسرائيل نمىخواهد كه از سياست شهرك سازى براى يهوديان در سرزمينهاى اشغالى دست بردارد بلكه خواهان توقف آن است و مىخواهد آنهايى كه از مارس 2001 ساخته شدهاند تخليه شوند كه اين موضوع نيز هيچ تاثير عمده اى را بر روى ساخت و سازهايى كه انجام شده ، نخواهد داشت . اين موضوع نيز تاكنون توسط مسئولين اسرائيلى پذيرفته نشده است و آنها بارها و بارها مصرانه بر ادامه زندگى ساكنين شهرها تحت حاكميت اسرائيل تاكيد مىنمايند .
به نظر مىرسد نقص عمده نقشه راه ابهام نهفته در آن باشد و راهكار روشن و عمده اى براى تحقق حاكميت فلسطينىها در آن وجود ندارد . اين در حالى است كه دولت اسرائيل تاكيد دارد امنيت خارجى مرزها ، فضاى هوايى ، منابع آبهاى زيرزمينى هر« دولت فلسطينى » تحت حاكميت آن دولت قرار داشته باشد ، ضمن اينكه داراى حق و تو نسبت به هر قرارداد مىباشد كه فلسطينىها با كشورهاى خارجى امضا مىكنند .
طرح نقشه راه مانند قرارداد اسلو فاقد ساز و كارهاى لازم نظارتى است و ابزار لازم را براى اعمال فشار بين المللى بر دولت اسرائيل جهت تعهد به قراردادها و توقف اسكان يهوديان در سرزمينهاى اشغالى تعبيه نمىكند و آنها را منوط به واقعيات و شرايط مىنمايد . تجربه ده سال گذشته به خوبى نشان داده كه اين واقعيات و شرايط به طور يكجانبه توسط دولت اسرائيل تعريف و تعيين مىشوند و هر گونه كه بخواهد دست به تفسير آنها مىزند .
ادامه روند اشغال
از آنجايى كه اسرائيل و آمريكا فشار زيادى را بر ياسر عرفات جهت انتصاب عباس به سمت نخست وزير وارد آوردند ، فردى كه به هيچ وجه داراى پشتيبانى افكار عمومى نبود ، از ديدگاه فلسطينيان نشان دهنده رفتار متعصبانه رهبران قدرتمند جهانى به ويژه ايالات متحده آمريكاست . افكار عمومى در فلسطين ، عباس را با حامد كرزاى افغانستان مقايسه مىكند كه درصدد است نه خواست مردم فلسطين را بلكه خواست و تمنيات نيروهاى خارجى را تحقق نمايد . اگر قرار باشد نقشه راه بر اساس خواست دولتهاى بوش و شارون عمل نمايند ، در آن نيروهاى امنيتى فلسطينى مجبور خواهند شد تا به سركوب فعالان و مبارزان فلسطينى بپردازد به اين ترتيب نقشه راه تلاشى براى سركوب هر چه بيشتر جنبش فلسطين توسط آمريكا و اسرائيل دانسته مىشود كه رهاورد مثبتى براى فلسطينيان نخواهد داشت .
چالش عمده فراسوى طرحهاى اسرائيل و آمريكا در مورد كرانه غربى و نوار غزه مقاومت و نهضت مردم فلسطين است . امروز اعتماد عمومىنسبت به عملكرد اين دو كشور در ميان فلسطينيان وجود ندارد .
اگر چه ممكن است، دولت اسرائيل در كوتاه مدت موفق به سركوب مقاومت مردم شود و اما در نهايت بذرهاى انتفاضه سوم در سال 2005 از هم اكنون كاشته مىشود. همه توافقنامههايى كه اكنون امضا مىشود يا پس از اين در آينده امضا مىشود چنانچه ريشههاى اصلى بحران كه منجر به تجاوز و غصب سرزمين فلسطين و آوارگى مردم آن شد را ملحوظ قرار ندهد ، محكوم به شكست است. توجه به اين واقعيت مانع از غلتيدن در آن دسته از اوهام موجود مىباشد كه برخى مىانگارند صلح عنوان شده ، صلحى نهايى و گسترده است . در حالى كه در ايده آل ترين حالت و شرايط اين صلح « صلح دولتها و نه صلح ملتهاست » . طرحهاى صلح عنوان شده ، عمدتا توافقنامههاى روى كاغذ هستند كه بانيان از پيش با آنها آشنا هستند و ادعاها و ابهامات بنيادنى را تحميل مىكنند كه مانع از نيل به صلح واقعى مىشوند . اين ادعا كه اعراب مسلمان تنها مانع صلح دائم در منطقه هستند، هدفى جز اين ندارد كه توجه جهانى را از داخل رژيم صهيونيستى خارج نموده و كوشش براى تكه تكه كردن سرزمينهاى عربى به دولتهاى بى قدرت كوچك را توجيه نمايند .
اسرائيل و آمريكا در مقابل انتفاضه رژيمهاى نژاد پرست هستند كه به قطعنامه هاى سازمان ملل متحد وقعى نمىگذارند ، در حالى كه اسرائيل خود با همين قطعنامهها موجوديت پيدا نمود. اين رژيم همچنان به افزايش توانايىهاى نظامى خود از جمله سلاحهاى كشتار جمعى ادامه مىدهد، اما از تمايلش به صلح صحبت مىكند و به جهانيان در مورد خطر اين سلاحها هشدار مىدهد. در اين راستا انتفاضه مردم فلسطين از جايگاه بلند و پراهميتى برخودار است و تنها راه فعلى متحد نمودن توانايىهاى فلسطينىهاى داخل و آواره حول يك برنامه ملى و اسلامى و بازگشت آوارگان و ايجاد دولت مستقل در داخل خاك فلسطين است .
1. داراى دكتراى روابط بين الملل از دانشگاه سيدنى ، استراليا ، عضو هيات علمى دانشگاه گيلان .
پى نوشتها
1-World Guide 2001/2 Item,Montevideo
2-Fact Sheet-AL- Awda organization,Orange Connecticut.
-JeffHapler,NewsFrom Withan,Jeralem,November,2000.
-Central Bureau of statistics,1995-1999,Israeil Government Publication,Jerusalem.
-Eyal Weizman,The Politics of verticality www.Open democ-recy.net 2may 2002
Elias Zananiri,Israel"s Vnempoloyment.
-Crisis,arab Mediya Internet Network,26 February 2002.
-World Bank estimate quted by samir Abdullah,www Palestinereport.Org22may 2002.
-Ian urbina,whoadvise Bush and Gore on the middle East www.meriporg/mer
-Chris Toensing and Ian Urbina,Bush"s Middle Eastpolicy,www.merip.org/newspaper
-The middle East road map.the rood is mapped,now get going,The Economist,May 3rd 2003,P.37-38
منبع: کتاب آمريکا (1) « ويژه دکترين امنيت ملی بوش در خاورميانه»