با پیروزی مسلمانان بر ایران و سیاست پیگیری فتوحات و نیز بنا بر ملاحظات سیاسی دیگر، مردم از عرب از همان آغاز فتوحات و از زمان خلیفه دوم، در شکل قبیلهای و خانوادگی، به ایران - به خصوص مناطق شرقی - مهاجرت داده شدند که ظاهراً مهاجرت این افراد، با هدف فتح مناطق دور دستِ خلافت و اقامت در آن مکان به منظور پیگیری فتوحات بود؛ اما شاید بتوان یکی از علل این مهاجرتها را دور کردن آنان از مرکز خلافت دانست.
هنگامی که امیرمؤمنان (علیهالسلام) عهدهدار حکومت شد و تصمیم بر پیکار با معاویه گرفت، گروهی از مردم کوفه از جنگ با معاویه اکراه داشتند. آن حضرت رزمندگان آنان را که چهار یا پنج هزار نفر بودند، به سوی دیلم روانه ساخت. (1) اغلب این افراد از یاران ربیع بن خیثم (از زهاد هشتگانه) بودند و او خود از یاران عبدالله بن مسعود به شمار میآمد. (2)
مهاجرت عرب به ایران، به ویژه در عصر بنیامیه افزایش یافت، چنانکه برخی از محققان از مهاجرت حدود دویست هزار عرب در روزگار امویان به ایران خبر دادهاند. (3) علاوه بر سیاست اسکان عرب در ایران که برخی خلفا پیگیر آن بودند، برخی نیز برای یافتن مأمنی دست به مهاجرت میزدند. بنابر نوشته طبری: افراد ناراضی از حکومتِ حجاج بن یوسف ثقفی (مدت حکومت: 75-85) در عراق، به خراسان گریخته، و گفتند: «خراسان سرزمینی دور و پهناور است تا جایی که بشود دور میرویم و صبر میکنیم تا خدا حجاج یا عبدالملک را هلاک کند». (4)
یعقوبی درباره مهاجرت و سکونت عربها در شهرهای ایران مینویسد:
در تمامی شهرهای خراسان، اقوامی عربی از قبایل ربیعه، مُضر و نیز قبایل یمنی حضور دارند، مگر «اشنه» (از شهرهای آذربایجان» که از مجاورت با عربها امتناع میکردند. غالب مردم قم، عربهای قبیله مذحج و بعد از آن، اشعریها هستند...». در فریدن و منطقه جرمقاسان (گلپایگان) در اطراف اصفهان، مردمی از عجمان و نیز قومی از عرب از قبیله همدان زندگی میکنند... اهالی ری مخلوطی از عرب و عجماند... عبدالقیس در خراسان نیز حضور داشتند. (5)
براساس خبری، در سپاه قتیبه بن مسلم باهلی (از فرماندهان و فاتحان عصر اموی در شرق قلمرو خلافت) چهار هزار نفر از قبیله عبدالقیس شرکت داشتند. از سکونت اعضای این قبیله در برخی مناطق جنوبی ایران نیز یاد شده است. (6)
به نوشته یکی از محققان، با توجه به اهمیتی که این عربها در میان این عجمانِ مغلوب داشتند، طبعاً موضعگیری آنان بر دیگران اثر میگذاشت. این مطلب به ویژه در مورد مسائل مذهبی، بیشتر قابل توجه بود. از آنجا که این عربها، به متابعت از رهبران خود در منطقه و یا در عراق عمل میکردند، غالباً موضعگیریهای مذهبی داشتند و از لحاظ دستهبندیهای سیاسی و مذهبی، موضع خاصی برای خود اتخاذ میکردند. عجمان که در کنار آنان زندگی میکردند، متأثر از همین گرایشها بودند. اغلب ایرانیان در کنار عربها، اسلام را پذیرا میشدند و طبعاً در گرایشهای سیاسی و مذهبی از آنان متأثر بودند. (7)
تظاهر علنی اشعریان به مذهب امامیه و ترویج آشکار آن در فضایی که خلفای عباسی به شدت شیعیان را تعقیب شیعیان را کردند، حائز اهمیت است. اشعریان با ایجاد حوزههای درسی و علمی توانستند فقه اهل بیت (علیهمالسلام) را آشکارا تبلیغ و ترویج کنند. بنابر نقل تاریخ قم: موسی بن عبدالله بن سعد اشعری به قم ابتدا کرد به اظهار مذهب شیعت تا دیگران از اهل قم بدو اقتدا کردند و اظهار مذهب شیعت کردند». (8)
اشعریان از شیعیانی بودند که آشکارا خمس اموال خود را به ائمه (علیهمالسلام) میدادند و اموال منقول و غیرمنقول فراوانی وقف ایشان میکردند. (9) حمایت مالی اشعریان از اهل بیت (علیهمالسلام)، نقش مهمی در حفظ و گسترش مکتب تشیع داشت. امتیار دیگر اشعریان، پناه دادن آنان به طالبیانی بود که از ستم بنیعباس به ایشان پناهنده میشدند. سعی اشعریان بر آن بود که نیازهای مادی سادات را برطرف سازند و آنان را مورد تکریم و احترام قرار دهند. این سلوک پسندیده موجب رویآوردن سادات و علویان به قم شد، چنانکه در کتاب منتقلة الطالبیین، نام بیش از سی نفر از سادات با فرزندانشان آمده است. (10) وجود نزدیک به چهارصد مزار از فرزندان و نوادگان ائمه در قم، بیانگر روی آوردن طالبیان به این شهر است. (11) بنابر روایاتی، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حق اشعریان دعا کرده، آنان را از خود دانسته است. (12)
بخشی از این مهاجران را شیعیان و یا هواخواهان اهل بیت (علیهمالسلام) تشکیل میدادند. اشعریان، خزاعه، عبدالقیس، تمیم، همدان و خاندان ابودلف عجلی غالباً گرایشهای شیعی داشتند. آنان با موالی خود که بیشتر ایرانیتبار بودند، در این مهاجرتها شرکت میکردند. (13) اینان نقش قابل توجهی در آشنا ساختن ایرانیان با اهل بیت (علیهمالسلام) داشتند. در شهرهایی که قبایل عربی در آنها مستقر میشدند، گرایشهای مذهبی آنان، به طور عادی به میان مردم بومی و مسلمان شده نیز انتقال مییافت؛ برای نمونه، قبیله عبدالقیس در مدائم ساکن شدند و ایرانیان آن ناحیه را شیعه کردند یا غالب نیشابوری و یارانش که از کوفه به خراسان مهاجرت کردند، از شیعیان امامی بودند و به امامت امام محمد بن باقر (علیهالسلام) اعتقاد داشتند. نیز خاندان برقی که از کوفه به قم آمدند، نقش قابل توجهی در گسترش تشیع داشتند. (14) در کتابهای تاریخهای محلی مانند تاریخ قم، تاریخ اصفهان، تاریخ جرجان، تصویر نسبتاً روشنی از سکونت مهاجران عرب در شهرها ارائه شده است.
میتوان نتیجه گرفت قبایل عربِ مهاجر به ایران، از موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار بودند و در قالب نظام خاندانی و طایفهای فعالیت میکردند و بخش اشرافی شهرها و نیروی غالب در آنها محسوب میشدند و تأیر بسیاری بر هدایت جریان مذهبی شهر داشتند. تازهواردان آداب و گرایشهای مذهبی خود را به همراه خود منتقل میکردند؛ مثلاً قبیله اَزد که بخشی از آنان به خراسان کوچ کردند، گرایش شیعی داشتند و کسانی چون فضل بن شاذان نیشابوری از این قبیله دانسته شدهاند؛ هر چند برخی گفتهاند آل شاذان در نیشابور ایرانیتبار بودند. (15) به هر روی کسانی مانند فضل که صاحب تألیف هم بوده، سهم قابل توجهی در آشناساختن خراسانیان با اهل بیت (علیهمالسلام) داشتهاند.
پینوشتها
1. احمد بن یحیی بلاذری؛ فتوح البلدان؛ ج 1، ص 32.
2. همان، ص 33. نصر بن مزاحم منقری؛ وقعة صفین؛ ص 32.
3. عبدالله مهدی خطیب؛ حکومت بنیامیه در خراسان؛ ص 176.
4. محمد بن جریر طبری؛ تاریخ الأمم و الملوک؛ ج 6، ص 371.
5. احمد بن ابییعقوب یعقوبی؛ البلدان؛ ص 88.
6. احمد بن یحیی بلاذری؛ فتوح البلدان؛ ص 143 (بخش مربوط به ایران).
7. رسول جعفریان؛ تاریخ تشیع در ایران؛ ج 3، ص 164.
8. حسن بن محمد قمی؛ تاریخ قم؛ ص 287.
9. ر.ک: همان، ص 211. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 57، ص 220.
10. ابراهیم بن ناصر طباطبا؛ منتقلة الطالبیین؛ صص 333 و 339.
11. ر.ک: زیر نظر سید جوادی؛ دائرةالمعارف تشیع؛ ج 2، ص 199. درباره روابط اشعریان با امامان معصوم (علیهمالسلام) ر.ک: رسول جعفریان؛ تاریخ تشیع در ایران؛ ج 2، ص 172-176.
12. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 57، ص 220.
13. ر.ک: رسول جعفریان؛ تاریخ تشیع در ایران؛ ج 1، ص 106 به بعد.
14. احمد بن علی نجاشی؛ الرجال؛ ص 76.
15. رسول جعفریان؛ تاریخ تشیع در ایران؛ ج 1، ص 106 به بعد.
سامانی، سیدمحمود؛ (1393)، مناسبات اهل بیت (علیهمالسلام)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول